بازگشت

ارتداد در قرآن


مقدمه



ارتداد در لغت به معنى بازگشت و رجوع چيزى به غير خود است و گاهى به معنى صيرورت يعنى شدن است.



در اصطلاح ارتداد يعنى حالت جديد اعتقادى كه در مسلمانى با انكار يكى از اصول سه گانه دين يا نفى اصلى از اصول ضرورى دين رخ دهد به طورى كه موجب انكار اصول سه گانه دين شود. رخ مى دهد در مفهوم قرآنى، ارتداد در صورتهايى همچون بازگشت از ايمان به كفر، برگشت از دين به كفر و نيز بازگشت به گذشته به كار رفته است.



در مورد شرطهاى لازم براى تحقق ارتداد، در آيات ويژه ارتداد به شرط اختيار اشاره شده است. همچنين در قرآن آثار سويى براى ارتداد بيان شده است، از جمله حبط اعمال و زيان در آخرت غضب و خشم و عذاب خداوند زينت يافتن اعمال زشت فرد مرتد به دست شيطان عدم نصرت خداوند در هدايت مرتد و نيز توجه لعنت خدا و ملائكه و همه مردم به مرتد.



براى هر يك از اين آثار سوء نمونه هايى در قرآن به چشم مى خورد. از جمله مواردى كه قرآن كريم در خصوص مرتد از آن سخن به ميان آورده، مساله توبه مرتد است.



به موجب برخى از آيات مربوط به اين موضوع، توبه مرتد به طور مطلق پذيرفته مى شود چه مرتد ملى و چه مرتد فطرى، چه زن و چه مرد. به موجب برخى از اين آيات توبه مرتد در صورت تكرار پذيرفته نمى شود. در مقابل، رواياتى پذيرش توبه مرد مرتد فطرى را رد مى كنند كه بايد بين اين آيات و آن روايات را به شكلى جمع نمود.



در مورد حكم فقهى ارتداد، از ميان مجازاتهاى بيان شده براى مرتد، در قرآن به مساله پذيرش يا عدم پذيرش توبه مرتد و مجازات از بين رفتن پيوند زناشويى و ممنوعيت ازدواج اشاره شده است. در فقه اهل سنت و بنا به راى برخى فقهاى شيعه، منافق و زنديق حكم مرتد را دارد.



در قرآن آياتى در خصوص ارتداد وجود دارد كه در آنها از منافقان سخن به ميان آمده و اختلاف نظرى كه در تعابير مربوط به منافق وجود دارد موجب اختلاف نظر در حكم فقهى منافق و زنديق شده است. از سويى مشركان و اهل كتاب براى سوق دادن مسلمانان به سوى ارتداد تلاشهايى كرده اند و مسلمانان به واسطه ثبات در ايمان در برابر آنها پايدارى كرده و نقشه آنها را نقش بر آب نموده اند.

مفهوم ارتداد



معناى لغوى ارتداد در بسيارى از آيات به چشم مى خورد از جمله آيه <لا ترتدوا على ادباركم فتنقلبوا خاسرين » مائده / 21 يعنى به پشت سر خود بازنگرديد (عقب نشينى نكنيد) كه زيانكار خواهيد بود. و نيز آيه <قال ذلك ما كنا نبغ فارتدا على آثارهما قصصا» كهف/64 يعنى موسى گفت:



اين همان است كه ما مى خواستيم و آنها از همان راه بازگشتند در حالى كه پى جويى مى كردند. در برخى از آيات قرآن اين مفهوم در فعل ثلاثى مجرد رد اين ريشه يافت مى شود مثل <ان تطيعوا الذين كفروا يردوكم على اعقابكم » آل عمران/ 149 يعنى اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر از كسانى كه كافر شده اند اطاعت كنيد شما را به عقب باز مى گردانند. البته در اين آيه معنى ياد شده به صورت متعدى به كار رفته است. برخى اوقات ارتداد به معنى لغوى شدن (صيرورت) به كار رفته است، مثل <فلما ان جاء البشير القاه على وجهه فارتد بصيرا» (يوسف /96) يعنى هنگامى كه بشارت دهنده آمد آن (پيراهن) را بر صورت او (يعقوب) افكند ناگهان بينا شد. در اين معنى فعل ارتد به معنى صار به كار رفته و ملحق به افعال ناقصه است.



<ارتداد» در اصطلاح يعنى <حالت جديد اعتقادى و تحول عقيدتى است كه با انكار يكى از اصول سه گانه دين اسلام <توحيد، نبوت، معاد) و يا نفى اصلى از اصول ضرورى دين كه انكار آن به انكار اصول سه گانه منتهى شود به شخص مسلمان رخ مى دهد.



مفهوم اصطلاحى ارتداد به صور گوناگونى در قرآن تكرار شده. گاهى از ارتداد به بازگشت از ايمان به كفر تعبير شده مثل <ان تطيعوا فريقا من الذين اوتوا الكتاب يردوكم بعد ايمانكم كافرين » آل عمران /100 و نيز <كيف يهدى الله قوما كفروا بعد ايمانهم » (آل عمران /86 و نيز <اكفرتم بعد ايمانكم » (آل عمران / 106)



با توجه به اين كه در بسيارى از آيات قرآن متعلق ايمان توحيد و نبوت و معاد بيان شده چگونگى تعريف اصطلاحى ارتداد توسط اين آيات روشن مى شود مثل آيه <آمن الرسول بما انزر اليه من ربه والمؤمنون كل آمن بالله وملائكته وكتبه ورسله » (البقره /285) يعنى پيامبر به آنچه از پروردگارش به او نازل شده ايمان دارد و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتابها و پيامبران وى ايمان دارند. و نيز آيه <ومن يكفر بالله وملائكته وكتبه ورسله واليوم الآخر فقد ضل ضلالا بعيدا» (نساء / 136) از اين دو آيه و آيات مشابه آنها استفاده مى شود كه متعلق ايمان همان توحيد و نبوت و معاد است. كتب و رسل در اصل نبوت مى گنجند و ملائكه نيز به لحاظ آن كه واسطه در وحى و نزول كتاب بر پيامبران مى باشند متعلق ايمان هستند.



اين مدعا توسط بسيارى احاديث نيز تاييد مى گردد، مثل سخن پيامبر صلى الله عليه وآله كه فرموده اند: <الايمان ان تؤمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله و اليوم الاخر» (4) يعنى ايمان آن است كه به خدا و ملائكه وى و كتابها و رسولانش و روز قيامت ايمان بياورى.



در پاره اى از آيات از ارتداد به برگشت از دين به سوى كفر تعبير شده كه همان مفهوم اصطلاحى ارتداد را به صورتى ديگر بيان مى كند. از جمله آيه <يا ايها الذين امنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتى الله بقوم يحبهم ويحبونه اذلة على المؤمنين اعزة على الكافرين يجاهدون فى سبيل الله ولايخافون لومة لائم » (مائده / 54) يعنى اى گروهى كه ايمان آورده ايد هر كه از شما از دين خود مرتد شود بزودى خدا قومى كه (بسيار) دوست دارد و آنها نيز خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان سرافكنده و فروتن و به كافران سرافراز و مقتدرند به نصرت اسلام در راه خدا جهاد مى كنند و در راه دين از نكوهش و ملامت احدى باك ندارند.



در مفهوم اصطلاحى ارتداد گفته شده است كه چنانچه انكار ضروريات مذهب از اصول و اركان مذهب شيعه باشد فقط موجب خروج از مذهب شيعه است نه دين اسلام و برخى از فقهاء همچون صاحب جواهر تفصيل قائل شده اند بين اين كه اگر كسى شيعه باشد و ضرورى مذهب شيعه، مثل امامت را منكر شود انكارش موجب خروج از دين اسلام است و اگر غير شيعه ضرورى مذهب شيعه را انكار نمايد در اين صورت ارتدادى صورت نگرفته و چنين فردى را مرتد نمى گويند.



برخى از دانشمندان شيعه همچون فاضل مقداد معتقد هستند كه به موجب آيه ياد شده (مائده / 54) انكار نص در مورد حقانيت على عليه السلام موجب ارتداد است به دليل آن كه ضمن آيه، پنج مورد از خصوصيات و اوصاف على عليه السلام بيان شده كه عبارتند از:



1 - يحبهم و يحبونه، خدا آنها را دوست دارد و آنها نيز خدا را دوست دارند اين جمله قرآن همانند سخن پيامبر صلى الله عليه وآله است كه در روز جنگ خيبر درباره على عليه السلام فرموده اند:



<لاعطين الراية غدا رجلا و يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله.»



(2) اذلة على المؤمنين: نسبت به مؤمنين سرافكنده و فروتن هستند.



(3) اعزة على الكافرين: به كافران سرافراز و مقتدرند.



(4) يجاهدون فى سبيل الله: در راه خدا جهاد كنند.



(5) ولايخافون لومة لائم: از نكوهش و ملامت ملامت كننده اى هراسى ندارند.



به همين دليل پس از اين آيه، <انما وليكم الله ورسوله والذين امنوا الذين يقيمون الصلوة ويؤتون الزكاة وهم راكعون » (مائده /55) كه بى ترديد در شان على عليه السلام نازل شده قرار دارد.



در بسيارى از روايات آمده است كه آيه 54 سوره مائده در مورد على عليه السلام در فتح خيبر يا مبارزه با ناكثين و قاسطين و مارقين نازل شده و در روايتى آمده هنگامى كه درباره اين آيه از پيامبر صلى الله عليه وآله سؤال شد پيامبر صلى الله عليه وآله دست خود را بر شانه سلمان زد و فرمود:



<اين و ياران او و هموطنان او» يعنى پيامبر صلى الله عليه وآله ايرانيان را به عنوان ياوران اسلام معرفى فرمودند و كوشش ايرانيان را براى پيشرفت اسلام پيشگويى نمودند. سپس پيامبرصلى الله عليه وآله فرمودند:



<لوكان الدين معلقا بالثريا لتناوله رجال من ابناء فارس » در روايات ديگرى گفته شده است كه اين جملات درباره ياران حضرت مهدى (عج) نازل شده، كه با قدرت تمام در برابر مرتدين از دين حق مى ايستند و جهان را پر از عدل و داد مى كنند.



اين روايات با هم تضادى ندارند و به نظر درست تر، آيه اعم از موارد ذكر شده در روايات و غير آن است و خطاب آن به همه مؤمنان به پيامبر است و اعلامى است از جانب خداوند در خصوص برخى افراد كه پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه وآله مرتد مى شوند و از آنجا كه ارتداد به معنى بريدن از اسلام است آيه شامل اهل بصره و غير آنها مى شود.



در برخى از آيات قرآن درباره مفهوم ارتداد به بازگشت به عقب يعنى اتخاذ روش جاهليت تعبير شده مثل <ان الذين ارتدوا على ادبارهم من بعد ما تبين لهم الهدى الشيطان سول لهم » (محمد /25) يعنى كسانى كه بعد از روشن شدن حق بازگشتند و پشت كردند، شيطان اعمال زشت ايشان را در نظرشان زينت داده ... بديهى است كه اين تعبير درباره مفهوم ارتداد با تعابيرى كه قبلا بيان شده تفاوتى ندارد چون بازگشت به عقب يعنى بازگشت به جاهليت و كفر و از سويى در روايت آمده كه <من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية.»

شرايط ارتداد



همان گونه كه در كتب فقهى بيان شده ارتداد با شرطهاى خاصى همچون بلوغ، كمال عقل، اختيار، علم مرتد به مدلول لفظ و قصد داشتن به مدلول لفظى كه به كار مى رود بيان شده است.



تعدادى ار اين شرطها را برخى از مذاهب فقهى اسلامى مردود دانسته اند. از ميان شروط ياد شده براى تحقق ارتداد، در ميان آيات ارتداد به شرط اختيار تصريح شده كه در آيه 106 سوره نحل مشاهده مى شود. فقها براى لزوم اين شرط به آيه ياد شده استناد نموده اند.



مفهوم اين شرط آن است كه اگر فردى از روى اجبار و اكراه از اصول دين و يا ضروريات آن تبرى جويد مرتد تلقى نمى شود.



به دليل آيه <من كفر بالله من بعد ايمانه الا من اكره وقلبه مطمئن بالايمان ولكن من شرح بالكفر صدرا فعليهم غضب من الله ولهم عذاب عظيم » (نحل / 106) يعنى كسانى كه بعد از ايمان كافر شوند بجز آنها كه تحت فشار واقع شده اند در حالى كه قلبشان آرام و با ايمان است آرى آنها كه سينه خود را براى پذيرش كفر گشوده اند غضب خدا بر آنهاست و عذاب عظيمى در انتظارشان است.



به نظر برخى از مفسران شان نزول اين آيه برخى از مسلمين هستند كه در دست مشركان گرفتار بودند و از سوى مشركان مجبور به ترك اسلام و اظهار سخنان كفر و شرك شده بودند (از جمله عمار و پدرش ياسر و مادرش سميه) مى باشند. به موجب اين شان نزول عمار زير فشار مشركان از اسلام بيزارى مى جويد و مسلمين پس از اطلاع از كار عمار حكم به كفر عمار مى كنند و پيامبر صلى الله عليه وآله درباره عمار مى فرمايند: <عمار از فرق سر تا پا مملو از ايمان است و ايمان با گوشت و خون وى آميخته. پس از چندى عمار گريه كنان نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله مى آيد و اظهار ندامت مى كند و پيامبر صلى الله عليه وآله با دست مباركشان اشكهاى عمار را پاك مى كنند و به عمار مى فرمايند: <اگر باز تو را تحت فشار قرار دادند آنچه مى خواهند بگو» و در اين هنگام اين آيه نازل مى شود. در اين آيه مرتدان به دو دسته تقسيم شده اند:



(1) آنهايى كه در دست دشمنان گرفتار شده و زير فشار و شكنجه از اسلام بيزارى جويند ولى قلبشان از ايمان مالامال باشد مورد عفو واقع خواهند شد. اين كار را تقيه گويند كه در روايات معصومين -عليهم السلام- به آن تشويق شده.



(2) افرادى كه دل خود را به روى كفر و بى ايمانى مى گشايند و عقيده خود را كنار مى گذارند گرفتار غضب خدا و عذاب عظيم وى مى شوند.



به نظر مرحوم فاضل مقداد يكى از نكات متضاد از اين آيه آن است كه بيزارى جستن از ائمه عليهم السلام حرام وتقيه در آن مباح است ولى اگر فردى كه به زور وادار به برائت جستن از ائمه عليهم السلام شده سختى و فشار وارده را تحمل نمايد و صبر كند و از ائمه عليهم السلام بيزارى و برائت نجويد بهتر است.



دليل بهتر بودن عدم تبرى و بيزارى جستن از ائمه عليهم السلام در چنين حالتى سخن على عليه السلام است كه فرموده اند: <اما السب فسبونى فان لى زكاة و لكم نجاة و اما البرائة فلا تتبروا منى فانى ولدت على الفطرة و سبقت الى الايمان و الهجرة.»

آثار ارتداد



در قرآن مجيد براى ارتداد آثار سوئى بيان شده است از جمله حبط (بر باد رفتن) اعمال و زيان در آخرت. به عبارت بهتر در اصطلاح علم كلام، ارتداد از ميان رفتن ثواب اعمال پيشين است بر اثر گناهان بعدى چنانچه در آيه 5 سوره مائده آمده:



<ومن يكفر بالايمان فقد حبط عمله و هو فى الآخرة من الخاسرين » يعنى اگر به حكم نازل شده از سوى خداوند (در خصوص حليت طعام اهل كتاب و زنان آنها بر شما) معترض باشيد و آن را انكار كنيد اعمال خوبتان بر باد خواهد رفت و در آخرت زيانكار خواهيد بود.



همچنين در آيه 217 سوره بقره گفته شده كه اعمال مرتدانى كه با حال كفر مى ميرند در دنيا و آخرت حبط مى شود. آيه به اين صورت است <ومن يرتدد منكم عن دينه فيمت و هو كافر حبطت اعمالهم فى الدنيا والآخرة واولئك اصحاب النار هم فيها خالدون » يعنى كسى كه از آيين خود برگردد و در حال كفر بميرد تمام اعمال نيك (گذشته) وى در دنيا و آخرت بر باد مى رود و آنان اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند بود.



از جمله آثار سوء ارتداد كه در قرآن به آن اشاره شده غضب و خشم و عذاب دردناك خداوند است چون فرد مرتد غضب و عذاب خداوند را براى خود تدارك مى بيند چنانچه در پايان آيه 106 سوره نحل آمده: <ولكن من شرح بالكفر صدرا فعليهم غضب من الله » همان گونه كه گذشت به موجب اين آيه مرتدان به دو دسته تقسيم مى شوند و مرتدانى كه با ميل و رغبت عقيده خود را كنار مى گذارند گرفتار غضب خداوند و عذاب عظيم وى مى شوند. اين معنى در آيه <فاما الذين اسودت وجوههم اكفرتم بعد ايمانكم فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون » آل عمران /106 نيز به چشم مى خورد، زيرا به موجب اين آيه، به آنان كه پس از ايمان كافر و مرتد شدند گفته مى شود كه به دليل كفرتان بچشيد عذاب خداوند را.



و از سويى اين آيه درباره ارتداد سخن مى گويد چه آن كه مرحوم علامه طباطبايى در ذيل تفسير اين آيه به نقل از انس بن مالك از ابوهريره، از پيامبر صلى الله عليه وآله روايت نموده اند كه <يرد على يوم القيامة رهط من اصحابى او قال من امتى فيحلؤن على الحوض فاقول: يا رب اصحابى فيقول لاعلم بما احدثوا بعدك ارتدوا على اعقابهم القهقرى فيحلؤن.



از جمله آثار سوء ديگر ارتداد آن است كه اعمال زشت افراد مرتد توسط شيطان برايشان زينت داده مى شود و آنها توسط شيطان فريفته مى شوند چنانچه خداوند فرموده: <ان الذين ارتدوا على ادبارهم من بعد ما تبين لهم الهدى الشيطان سول لهم » محمد /25 يعنى كسانى كه بعد از روشن شدن حق بازگشتند و پشت كردند، شيطان اعمال زشت ايشان را در نظرشان زينت داده و آنها را به آرزوهاى دور و دراز فريفته است.



اثر سوء ديگر ارتداد كه در قرآن به آن اشاره شده كمك نكردن خداوند به هدايت افراد مرتد است چنانچه فرموده است:



كيف يهدى الله قوما كفروا بعد ايمانهم وشهدوا ان الرسول حق » آل عمران / 86 يعنى چگونه خداوند هدايت مى كند قومى را كه پس از ايمان آوردن خويش كفر ورزيدند و گواهى دادند كه پيامبرصلى الله عليه وآله حق است اينان در بازگشت از اسلام ظالم و ستمكار هستند و خداوند هرگز ستمگران را هدايت نمى كند. استفهامى كه به وسيله كيف انجام شده افاده استبعاد و انكار مى كند، يعنى هدايت مرتدان را محال و غير ممكن مى نماياند. وجود صفت ارتداد در افراد مرتد سبب آن است كه خداوند ايشان را هدايت نكند.



اين كه در آيه گفته شده كه خداوند مرتدان را هدايت نمى كند منافات ندارد با اين كه اگر توبه كنند و از ارتداد خويش بازگردند خدا ايشان را هدايت نمايد. اثر سوء ديگر ارتداد كه در قرآن به آن تصريح شده توجه لعنت خدا و ملائكه و همه مردم به مرتدان است، چنانچه خداوند فرموده:



<اولئك جزاؤهم ان عليهم لعنة الله والملائكة والناس اجمعين × خالدين فيها لايخفف عنهم العذاب ولاهم ينظرون × الا الذين تابوا» آل عمران /87-89 يعنى كيفر مرتدان آن است كه لعنت خداوند و ملائكه و همه مردم شامل ايشان مى شود و آنها همواره در اين لعن مى مانند و مجازاتشان تخفيف نمى يابد و به آنها مهلت داده نمى شود مگر كسانى كه پس از آن توبه كنند.



اولئك در آغاز آيه اشاره دارد به <قوما كفروا بعد ايمانهم...» كه در آيه قبل (آل عمران / 86) به آن اشاره شد.



لعنت خداوند به معنى آن است كه خداوند ايشان را از رحمت و سعادت دور مى سازد و لعنت مردم و لعنت ملائكه بر چنين افرادى به معنى آن است كه آنها از خداوند درخواست مى كنند كه خداوند مرتدان را از رحمت و سعادت دور مى سازد.