بازگشت

وجود روح از ديدگاه قرآن


آيات متعدد

قرآن, نظريه روحيون و فلاسفه الهى را تإييد مى كند كه معتقدند: روح, پديده اى غير مادى است و پديده هاى روحى نمى تواند نتيجه فعاليت مغز و سلسله اعصاب, و معلول فعل و انفعال هاى فيزكى و شيميايى بدن باشد.



وجوه اشتراك و تمايز انسان با ساير موجودات

مطالعه در انواع مختلف موجودات در عالم خلقت و آفرينش از جمادات و نباتات و حيوانات و انسانها و... ما را به اين حقيقت, راهنمائى مى كند كه انسان با اين موجودات در مواردى مشترك است از قبيل جسميت و داشتن مكان و زمان و حادث بودن و غير اينها از صفات مشترك.



اما در مواردى انسان ويژگى هايى دارد كه ساير موجودات مادى و محسوس آن را ندارند و اين, حقيقتى است كه همه انسانها در سراسر جهان باوجود اختلاف در رنگ و حجم و نژاد و سفيد و سياه داراى هر زبانى خاص بوده باشد, اروپائى, آمريكائى, آسيائى و افريقائى و... آن را درك مى كنند و مى دانند و در آن شكى وجود ندارد مثلا ما فهم داريم, تصور مى كنيم, تصميم مى گيريم, اراده داريم, عشق مى ورزيم و متنفر مى شويم و ساير صفات خاص انسانها.



ولى گياهان و سنگها(يعنى نباتات و جمادات) اين ويژگى ها را ندارند بنابراين ميان ما و آنها يك تفاوت اصولى وجود دارد پس ما مبدإئى داريم كه آنها آن را ندارند ولى هر آنچه را كه آنها دارند, ما نيز داريم يعنى ما هم جسم هستيم و هم رشد و نمو مى كنيم و علاوه بر اين مبدإئى در باطن انسانها وجود دارد كه ساير موجودات حتى انواع حيوانات آن را ندارند و از اينجا معلوم مى شود كه آثار و حالات و صفاتى در انسانها وجود دارد كه در ساير موجودات اين ويژگى ديده نمى شود و آن مبدإ خلاق و يا ويژگى انسان روح و نفس ناميده مى شود.

نه ماديها و نه هيچ دسته اى از انسانها هرگز منكر اصل وجود روح و روان نيستند, و به همين دليل همه آنها روانشناسى(پسيكولوژى) و روان كاوى(پسيكاناليزم) را به عنوان يك علم مثبت مى شناسند.

اين دو علم گرچه تقريبا از جهاتى مراحل طفوليت خود را مى گذرانند, ولى به هر حال از علومى هستند كه در دانشگاه هاى بزرگ جهان به وسيله استادان و دانش پژوهان تعقيب مى شوند و موضوع اساسى اين دو علم همان روان و روح مى باشد كه دو حقيقت جداى از هم نيستند, بلكه مراحل مختلف يك واقعيت اند زيرا آنجا كه سخن از ارتباط روح با جسم است و تإثير متقابل اين دو در يكديگر بيان مى شود نام ((روان)) بر آن مى گذاريم و آنجا كه پديده هاى روحى قطع نظر از جسم, مورد بحث قرار مى گيرد, نام ((روح)) را براى آن بكار مى بريم.



سوال

پس اين سوال مطرح است كه اختلاف دامنه دار ميان ماترياليست ها(ماديها) از يكسو و فلاسفه متافيزيك و روحيون و الهيون از سوى ديگر در كجا است؟



پاسخ:

در اين كه مبدئى در انسان وجود دارد كه ساير موجودات آن را ندارند و اين كه همه آثار و ويژگى هاى انسانها از آن مبدإ است, ميان ماديون و الهيون اختلافى وجود ندارد, بلكه اختلاف در اينجا است كه دانشمندان الهى و فلاسفه خداپرست و روحيون معتقدند غير از موادى كه جسم انسان را تشكيل مى دهد, حقيقت و گوهر ديگرى در باطن او نهفته است كه از جنس ماده نبوده و مادى نمى باشد. اما بدن آدمى و تحت تإثير مستقيم آن قرار دارد.



به عبارت ديگر: روح يك حقيقت ماوراى طبيعى است كه ساختمان و فعاليت آن از ساختمان و فعاليت جهان ماده جدا است و درست است كه دائما با جهان ماده در ارتباط است, ولى خاصيـت ماده را كه همان جسم بودن و حجم و وزن داشتن و داراى زمان و مكان بودن است, ندارد.

در مقابل اين عقيده, فلاسفه مادى قرار دارند آنها مى گويند كه ما موجودى مستقل از ماده به نام روح يا نام ديگرى نداريم هرچه از حقيقت, موجود است همين بدن مادى جسمانى و با آثار فيزيكى و شيميايى است و مى توان از آنها به نام مغز و اعصاب تعبير آورد كه بخش مهمى از اعمال حياتى انسان را انجام مى دهند و مانند ساير اعضإ بدن مادى تحت قوانين مادى قرار دارند همچنين ساير اعضإ و جوارح و غدد موجود در انسان.

ماترياليست ها معتقدند كه سلسله اعصاب و مغز ما شبيه به غده هاى بزاقى و مانند آن, داراى فعاليت فيزيكى و شيميايى هستند و همين فعاليت ها يعنى(فيزيكوشيميايى) است كه ما نام آن را ((پديده هاى روحى)) مى ناميم. آنها مى گويند: هنگامى كه مشغول فكر كردن هستيم يك سلسله امواج الكتريكى مخصوص از مغز ما, برمى خيزد. اين امواج را امروز با دستگاههائى تعقيب كرده, روى كاغذ ثبت مى كنند به خصوص در تيمارستان هاى روانى با مطالعه روح اين امواج, راه هاى شناخت دردها و درمان آنها را پى گيرى مى كنند, همه اينها مربوط به فعاليت مغز ما است.

پس اين روح و پديده هاى روحى چيزى جز خواص فيزيكى و فعل و انفعالات شيميايى سلول هاى مغزى و عصبى ما نمى باشند. و براى اثبات ادعاى خود, دليل هاى خاصى ارائه كرده اند كه ما در مقالات گذشته آنها را ذكر كرده و مورد نقد و بررسى قرار داده ايم.



دلائل قرآنى

ولى آنچه در اين مقاله تعقيب مى كنيم نظر قرآن و استدلال هاى آن بر وجود روح مجرد مى باشد.

يك سلسله آيات قرآن وجود دارد كه ثابت مى كند در انسان حقيقتى وجود دارد غير از بدن و خواص آن مثلا آيه: ((و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله إمواتا بل إحيإ عند ربهم يرزقون))(1).

((اى پيامبر هرگز گمان نبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند, مردگانند! بلكه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند)).

از اين آيه, مفسران و فلاسفه استفاده كرده اند كه مبدئى در انسان غير از جسم و بدن به نام روح وجود دارد زيرا واضح است كه شهدإ و كسانى كه در راه خدا كشته شده اند, جسم شان در اين دنيا به جاى مانده است و آنچه نزد خدا وجود دارد, تنها روح و نفس انسانى است(2).

در حديث آمده است كه چون ميت را بر تابوت حمل كنند روحش بالاى تابوت پرواز مى كند و مى گويد:

((اى زن و فرزند من مبادا دنيا, هم چنانكه مرا بازيچه خود ساخت, شما را نيز بازيچه خود سازد!))(3).

ادامه دارد

پاورقي



1. آل عمران, 69.

2. كتاب ((درباره فلسفه اسلامى, روش و تطبيق آن)) تإليف: ابراهيم بيومى ترجمه عبدالمجيد آيتى, چاپ اول, سال 1361, ص 129 - پيام قرآن, آيه الله مكارم شيرازى با همكارى جمعى از فضلإ حوزه, ج5, ص 292 - 288.

3. معالم اصول الدين, تإليف رازى, ص 117