بازگشت

مثل هاى زيباى قرآن (8)


خداوند در اين تمثيل, حال منافقان را به حال كسانى تشبيه مى كند كه در بيابانى تاريك و ظلمانى و در باران و رعد و برق گرفتا شده باشند و هيچ راه و پناهى نيابند.



1. ((إو كصيب من السمإ فيه ظلمات و رعد و برق يجعلون إصابعهم فى آذانهم من الصواعق حذر الموت و الله محيط بالكافرين))(1).

((يا همچون بارانى كه در شب تاريك توإم با رعد و برق و صاعقه (بر سر گرفتاران در بيابان (بارد) آنها از ترس مرگ, انگشت در گوش خود مى گذارند, تا صداى صاعقه را نشنوند و خداوند بر كافران احاطه دارد)).

2. ((يكاد البرق يخطف إبصارهم كلما إضإ لهم مشوا فيه و اذا إظلم عليهم قاموا و لو شإ الله لذهب بسمعهم و إبصارهم ان الله على كل شىء قدير))(2).

((نزديك است برق (روشنائى خيره كننده اى) چشم آنها را بربايد, لحظه اى كه برق جستن مى كند (صفحه بيابان را) روشن مى سازد, چند قدمى در پرتو روشنايى برمى دارند, آنگاه كه خاموش مى شود, توقف مى كنند اگر خدا بخواهد گوش و چشم آنها را از بين مى برد, خداوند بر هر چيزى توانا است)).



پيش از آن كه به تفسير ((تمثيل)) بپردازيم, برخى از مفردات آيه را توضيح مى دهيم:

1. ((صيب)) باران سنگين و پر پشت.

2. ((رعد)) صداى غرش وحشتزا و مهيب كه از ناحيه ابر به گوش مى رسد.

3 . ((برق)) نور قوى كه به هنگام نزول باران, محيط را روشن مى سازد.

4 . ((صاعقه)) آتشى كه به هنگام غرش رعد و درخشيدن برق, از بالا متوجه زمين مى گردد.

5 . ((خطف)) گرفتن و ربودن است.

در اين تمثيل بايد با سه ركن اساسى آشنا شويم:

1 . ((مشبه)) گروهى كه آيه مباركه در صدد بيان وضع آنهاست و در واقع در آيه مورد بحث, ((مشبه)) انسانهاى منافق و دوچهره هستند كه به ظاهر اسلام آورده ولى در باطن كفر مى ورزند.

2 . ((مشبه به)) رهگذرانى كه شبانگاه در يك بيابان مسطح و هموار كه نه راه مشخصى در آن پيداست, و نه پناهگاهى مانند كوه و غار وجود دارد, گرفتار باران پرپشتى مى شوند كه با عوامل بسيار مهيبى از قبيل رعد و برق و صاعقه همراه مى باشند, از ترس مرگ دستها را در گوش مى گذارند شايد از خطر آن محفوظ بمانند, قدرت برق به اندازه اى است كه مى خواهد چشم ها را بربايد, لحظه اى كه افق در سايه آن روشن مى شود, براى نجات از اين سرزمين چند گامى برمى دارند, آنگاه كه خاموش گشت, روى پا ايستاده در حيرت و سرگردانى فرو مى روند و نمى دانند چه كنند.

((مشبه به)) (منافقان دوچهره, و بيان حال آنان) با جمله ((او كصيب من السمإ)) آغاز گرديده و با جمله ((و اذا إظلم عليهم قاموا)) پايان پذيرفته است و جمله ((لو شإالله)) ارتباطى به مشبه به ندارد, بلكه نوعى تحديد است درباره منافقان و مى رساند كه خدا مى تواند هر نوع ابزار معرفت و شناخت را از آنان بگيرد.

3. ((وجه شبه)) سومين چيزى كه بايد به آن توجه نمود, وجه شبه است يعنى نقطه تشابه و وجه اشتراك گروه نخست(منافقان) با اين گروه سرگردان در بيابان كه دچار حادثه اى مهيب شده اند. و هدف در اين مقاله بيان همين قسمت است.

اين نوع اركان سه گانه, در هر تمثيلى بايد مورد نظر قرار گيرد آنگاه انسان بتواند به تبيين تمثيل بپردازد.

يادآور مى شويم مفسران در بيان وجه شبه بين اين دو گروه, دو راه مختلف برگزيده اند:



1. تطبيق مفرق

مقصود از تطبيق مفرق اين است كه كليه مفردات وارد در ((مشبه به)) به گونه اى بر احوال منافقان تطبيق شود. مثلا: در مورد مشبه به به مفرداتى از قبيل:

1. باران پرشت. 2. برق 3. رعد 4 . صاعقه 5. ظلمات. وارد شده است.

بايد تلاش كنيم مشابه اين امور پنجگانه را در زندگى منافقان نيز به دست آوريم مثلا بگوييم مشابه باران يا رعد و برق و يا ظلمات در زندگى منافقان چيست. و همچنين است ديگر امورى كه در درون مشبه به نهفته است كه به نوعى بيان گرديد.

تحليل تمثيل از اين طريق با مشكلات زيادى روبه رو است هرچند دو مفسر بزرگ اين راه را برگزيده اند مانند طبرسى(471 - 548هـ) در مجمع البيان(3). و محقق بلاغى(1284 - 1352هـ) در آلإ الرحمان(4).

آيه الله جعفر سبحانى