بازگشت

معجزه كتاب


قرآن كوچكترين اشاره اى ندارد كه معجزه دليل اقناعى است براى اذهان ساده و عاميانه و متناسب با دوره كودكى بشر , بلكه نام[ ( برهان]( روى آن گذاشته است ( 1 ) . معجزه ختميه به حكم اينكه كتاب است و از مقوله سخن و بيان و دانش و فرهنگ است , معجزه جاودانه است . معجزه كتاب تدريجا وجوه اعجازش روشن تر مى گردد . امروز شگفتيهايى از قرآن بر مردم زمان ما روشن شده كه ديروز روشن نبود و ممكن نبود باشد . معجزه كتاب را انديشمندان بهتر از مردم عوام درك مى كنند . معجزه ختميه از آن جهت از نوع[ ( كتاب]( شد كه اين مزاياى متناسب با دوره ختميه را داشته باشد . اما . . .



آيا اين معجزه از آن جهت از نوع كتاب شد كه ضمنا توجه بشر را از غيب به شهادت , از نامعقول به معقول و منطقى , و از ماوراى طبيعت به طبيعت هدايت كند ؟ آيا محمد ( ص ) مى كوشد تا كنجكاوى مردم را از امور غير عادى و كرامات و خوارق عادات به مسائل عقلى و منطقى و طبيعى و اجتماعى و اخلاقى متوجه سازد و جهت حساسيت آنها را از[ ( عجايبو غرايب](به[ ( واقعيات و حقايق ]( بگرداند ؟



به نظر نمى رسد كه اين نظريه صحيح باشد . اگر چنين باشد بايد بگوييم همه پيامبران دعوت به غيب كرده اند و محمد ( ص ) دعوت به شهادت . پس چرا صدها آيه از قرآن به همين[ ( عجايب و غرايب]( اختصاص يافته است؟



بدون شك يك امتياز اساسى قرآن دعوت به مطالعه عالم طبيعت و شهادت به عنوان آيات الهى است , ولى دعوت به مطالعه طبيعت به معنى منصرف ساختن اذهان از توجه به هر امر غير طبيعى نيست , بر عكس , دعوتبه مطالعه طبيعت به عنوان[ ( آيات]( و[ ( نشانه]( ها به معنى عبوردادن از طبيعت به ماوراى طبيعت است . از نظر قرآن , راه غيب از شهادتو راه ماوراى طبيعت از طبيعت و راه معقول از محسوس مى گذرد .



اهميت كار محمد ( ص ) در اين است كه همان طور كه به نظر در طبيعت و تاريخ و اجتماع مى خواند و مردمى را كه جز در برابر هر چه غيرطبيعى است تسليم نمى شوند تسليم عقل و منطق و علم مى نمايد , مى كوشد انديشه مردمى را هم كه دم از عقل و منطق مى زنند و جز در برابر هر چه طبيعى و محسوس است تسليم نمى شوند , به منطقى برتر و عالى تر آشنا سازد .

پاورقي





1 . رجوع شود به تفسير الميزان , ذيل آيه 23 از سوره بقره