بازگشت

تفسير قرآن مجيد(2)


آيات ولايت و خلافت







2 - آيه ليله المبيت

(و من الناس من يشـرى نفسـه ابـتـغإ مرضاه الله و الله رووف بالعباد)(بقره207:).

((برخى از مردم جان خود را بـراى تحصيل رضاى خداوند مى فروشند خداوند به بندگان خود رووف و مهربان است)) .

جانبازى و فداكارى از نشانه هاى افراد بـا ايمان است, اعمال و رفتار هر فردى زائيده طرز تـفكر و عقيده اوسـت و اگر انسـان در راه عقيده خود از جان و مال بگذرد -اين كار- حاكى از آن است كه ايمان وى به هدف, در درجه بسيار بالا است.

قرآن مجـيد اين حـقيقت را در آيه اى منعـكس كرده و مى فـرمايد:

(انما المومنون الذين آمنوا بـالله و رسوله ثم لم يرتابـوا و جاهدوا بإموالهم و إنفسهم فى سبيل الله اولئك هم

الصادقون)(حجرات: 15).

((افراد بـا ايمان كسانى هستند كه خدا و پيامبـر او را بـاور نموده و در آن تـرديد نمى كنند و بـا مال و جـان خود در راه خدا جهاد مى كنند آنان به راستى افراد با ايمان هستند)) .

پيامبر اسلام(ص)در سال دهم بـعثت حامى و مدافع خويش يعنى حضرت ابوطالب را از دست داده هنوز داغ عمو را بر دل داشت, حامى ديگر يعنى همسـر گرامى خـود را نيز از دسـت داد. از اين جـهت مشركان قريش تصميم گرفتند به هر قيمتى شده, نداى توحيد را در محيط شرك خاموش سازند و او را زندانى يا تبـعيد و يا بـه قتـل بـرسانند.

خدا رسول گرامى را از نقشه قريش آگاه ساخت و وحى الهى به نحو زير نازل شد:

(و اذ يمكر بك الذين كفروا ليثبـتوك إو يقتلوك إو يخرجوك و يمكرون و يمكـر الـلـه و الـلـه خـير الـماكـرين)(انفـال: 30). ((بـه ياد آور هنگامى كه كافران از در مكر وارد شده و تـصميم گرفتند كه تو را زندانى كنند و يا بـكشند و يا تـبـعيد نمايند, آنان مكر مى ورزند خدا نيز مكر آنان را خنثـى مى سازد خـداوند از همه چاره جوتر است)) .

در ميان اين پيشنهادهاى سه گانه, نقشه قتل پيامبر تصويب گشت و قرار شد از هر قبـيله اى فردى انتـخـاب گردد و در نيمه شـب وارد خـانه پـيامبـر شـوند و او را قطعه قطعه كنند و خـون او در ميان قبائل عرب پخش گردد تا خاندان هاشم را ياراى نبرد با قبـائل كه در ريختن خون وى شركت كرده اند, نباشد.

فرشته وحـى, پـيامبـر را از نقشـه قريش آگاه كرد او از شـيوه غافـل گيرى بـهره گرفـت و خـانه را تـرك نمود. ولى بـراى اين كه اطمينان افراد مسلح را نسبت به ماندن خود در خانه جلب كند, لازم ديد كه كسى در بستـر پـيامبـر بـخـوابـد و اين شخـص فداكار جـز عـلى(ع)نبـود واز اين نظر پـيامبـر رو بـه عـلى(ع)كرد و فرمود:

مشركان قريش امشب نقشه قتل مرا كشيده اند و تـصميم گرفتـه اند كه به طور دسته جمعى به خانه من بريزند و مرا در ميان بسترم بـكشند, از اين جـهت از طرف خدا مإمورم كه مكه را بـه سوى نقطه اى تـرك كنم, هم اكنون لازم است امشب در فراش من بخوابى و آن ((برد)) سبز را بـه خود بـپـيچى تـا آنان تـصور كنند كه من هنوز در بـستـرم آرميده ام و مرا تعقيب نكنند.

در چـنين شرائط وحى الهى دربـاره ستـايش ايمان على(ع)بـر قلب پـيامبـر فرود آمد, و ايمان و وفاى على را ستـود و فرمود:(و من الناس من يشرى نفسه ابتغإ مرضاه الله و الله رووف بـالعبـاد).

على(ع)از آغاز شب در بـستر پـيامبـر آرميد و چهل نفر تروريست اطراف خـانه را محـاصـره كـرده و از شـكـاف در بـه داخـل خـانه مى نگريسـتـند و وضـع خـانه را عـادى مى ديدند و گمان مى كردند كه پيامبر(ص)در بـستر خود آرميده است. همه آنان سراپا يك تن, حس و مراقبت بودند دلها بيدار و چشمها تيز و سينه ها پر از كينه بود.

و آنان وضع خانه را تحت نظر گرفته بـودند كه جنبـش مورى از نظر آنان مخفى نبود.

يورش به خانه وحى

مإموران قريش كه دسـت هاى آنان روى قبـضه شمشير بـود, منتـظر فرمانى بـودند كه بـه خـانه وحـى يورش بـبـرند. از شكاف در بـه خوابـگاه پيامبـر مى نگريسته اند و تصور مى كردند وى در بـستر خود آرميده و روانداز سـبـز رنگى را بـه روى خـود افكنده اسـت, ولى نمى دانستند او على(ع)است كه با قلبـى مطمئن و آرام در خوابـگاه پيامبر آرميده است.

فرمان يورش صـادر شـد مإموران بـا شـمشـيرهاى بـرهنه بـه طور دسته جمعى بـه خانه پيامبـر هجوم آوردند, و ناگهان ديدند كه تير آنان بـه سنگ خورده و پيامبـر مكه را ترك گفته است. و على(ع)در خوابـگاه او خـوابـيده است. و آيه ياد شده در آغاز در اين سبـب فرود آمد.

3 - آيه مودت و دوستى اهل بيت عليهم السلام

(ذلك الذى يبشر الله عبـاده الذين آمنوا و عملوا الصالحات قل لا اسإلكم عليه إجرا الا الموده فى القربى و من يقترف حسنه نزد له فيها حسنا ان الله غفور شكور)(شورى: 23).

((اين همان چيزى است كه خداوند بـندگانش را كه ايمان آورده و عـمل صـالح را انجـام داده اند, بـه آن نويد مى دهد بـگو: من هيچ پـاداشى از شما دربـاره رسالتـم درخواست نمى كنم جز دوست داشتـن نزديكانم و هركس كار نيكى انجام دهد, بر نيكيش مى افزايم چرا كه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است)) .

مفسران عاليقدر و محدثـان اسلامى و همچنين شعرا و ادبـإ همگى اتفاق نظر دارند كه اين آيه درباره اهل بيت پيامبـر(ص)نازل شده است و امام شافعى(150 - 204) ايمان خود را به مضمون اين آيه در قالب شعر ريخته و مى گويد:

يا اهل بيت رسول الله حبكم

فرض من الله فى القرآن انزله كفاكم من عظيم القدر انكم



من لم يصل عليكم لا صلاه له 1

(اى خاندان رسالت, دوستى شما ازواجبـاتـى است كه خدا آن را در قرآن فروفرستاده است, در عظمت مقام شما اين بس كه هركس در نماز بـر شما درود نفرستد, نماز اوصحيح نيست)) .

پيش از امام شافعى شاعر عصر امام صادق(ع)سفيان بن مصعب عبـدى كوفى در قصيده خود چنين مى گويد:

فولائكم فرض من الر

حمان فى القران انزله 2

ابـن حجـر در صواعق مى گويد: شيخ شمس الدين ابـن العربـى مضمون آيه را در قالب شـعر ريخـتـه و چـنين مى گويد:

رإيت ولائى آل طه فريضه

على رغم إهل البعد يورثنى القربى 3

فما طلب المبعوث إجرا على الهدى

بتبـليغه الا الموده فى القربـى 4

((من دوستى اولادطه را واجب مى دانم برخلاف گمان گروهى كه از آنان دورى مى جويند دوستـى آنان مايه نزديكى به خدا است)) .

پيامبـر بـرانگيخته خدا بـراى كار خود اجر و پاداش نخواست جز مودت در قربى.

و همچـنين شعراى ديگر در قصايد خود مضمون آيه را در قالب شعر ريخته و از اين طريق ولاى خود را بـه اهل بـيت عليهم السلام روشن ساخته اند.

ابـن صبـاغ در كتـاب فصول مهمه دو شعر ياد شده در زير را نقل مى كند و در اين دو شعر جايگاه آيات نازله درباره اهل بيت عليهم السلام وارد شده است:

هم العروه الوثقى لمعتصم بها

مناقبهم جإت بوحى و انزال

مناقب فى شورى و سوره هل إتى

و فى سوره الاحزاب يعرفها التـالى 5

آنان دستـگيره هاى محـكم و استوارى هستـند بـراى كسى كه بـه آن چنگ بـزند و فضائل آنان ازطريق وحى و قرآن به ثبوت رسيده است.

فضائل آنان در سوره هاى سه گانه است:

الف)شورى: مقصود همين آيه مورد بحث است.

ب)هل إتى: آياتى كه مربوط بـه روزه گرفتن خاندان على و دادن افطار خود به فقير كه از آيه ((يوفون بالنذر)) شروع مى شود و در آيه 17 به پايان مى رسد.

ج)سـوره احـزاب: آيه ((انما يريد الله ليذهب عنكم الرجـس اهل البيت)) مى باشد.

ما به همين مقدار از اشعار بـسـنده مى كنيم و بـه تـفسـير آيه مى پردازيم:

((قربى)) بر وزن ((زلفى)) و ((بشرى)) به معنى قرابت و نزديكى است. اهل قربى يعنى اهل قرابت است 6.

بـنابـراين مقصود از اهل قربـى كسانى كه بـا پـيامبـر پـيوند خويشاوندى دارند, نه خويشاوند هركسى نسبت به خود, بـه گواه فعل متقدم يعنى ((لا اسإلكم)) . اين فعل گواه بـر اين است كه مقصود از ((خويشاوندان)) , اقوام خود سوال كننده است و در آيات ديگرى كه اين كلمه وارد شده است, مقصود از آن پـيوند خـويشاوندى است. ممكن است گفتـه شود سـوره اى كه در اين آيه وارد شده اسـت, از سـوره هاى مكـى اسـت در آن روز هنوز عـلى(ع)بـا پـيامبـر گـرامى اسلام(ص)وصلت نكرده و فرزندى نداشت, ولى بايد توجه نمود كه سوره ((شورى)) هرچند در مكه نازل شده, اما اين آيه بـه تصريح مفسران در مدينه نازل شده است.

بـرهان الدين بـقـاعـى در كتـاب ((نظم الدرر و تـناسـق الايات و السور)) مى نويسد:

سـوره شـورى مكى اسـت, مگر آيات شـماره 23 و 24 و 25 و 27 7.

البته مفسران ديگر نيز مانند نيشابورى در تفسير خود مى گويند:

سـوره شـورى مكـى اسـت ولى اين آيه در مدينه نازل شـده اسـت 8.

راه دور نرويم قرآن هايى كه زير نظر محققان دانشگاه ((الازهر)) چاپ شده است, بالاى سوره مى نويسند:

((سوره شورى مـكـيـه الايـات الا 23, 42, 25, 27 فـمـدنـيـه)) .

و اين اختصاص به سوره شورى ندارد بلكه قسمت اعظم سوره هاى مكى آميخته با مدنى يا بالعكس مى باشند.

و اما مدرك نزول اين آيه در حـق خـاندان رسـالت كافى اسـت كه مدارك يادشده در زير را مراجعه بفرمائيد 9.

پاسخ يك سوال

ممكن است گفته شود شعار تمام پيامبران شعار ((پاداش نخواهى)) است چنان كه مى فرمايد:(و ما إسإلكم عليه من إجر ان إجـرى الا على رب العالمين)(شعرإ: 109).

((من در بـرابـر تبـليغ رسالت خويش هيچ نوع پاداش نمى خواهم و اجر من با خداست)) .

اصولا يكى از نشانه هاى پيامبران اين است كه براى دعوت خود مزد و پاداش نمى طلـبـند و لـذا فـردى بـا ايمـان از همـين طريق بـه فرسـتـاده هاى مسـيح ايمان آورد, زيرا ديد آنان در تـبـليغ خـود خواهان پاداش نيستند و لذا رو به مردم كرد و گفت: (اتبعوا من لا يسإلكم و هم مهتدون)(يس: 21).

روى اين اساس چگونه پيامبـر پاداشى بـه نام دوستى خاندان خود مى خواهد درحالى كه خود او نيز مانند ديگر پيامبران اين شعار را سر مى داد و مى فرمود:(قل لا إسـإلكم عليه إجـرا ان هو الا ذكرى للعالمين)(انعام: 90).

پـاسخ اجـر, پـاداشى است كه سود و نفع آن بـه درخـواست كننده برگردد و پيامبر از روز نخست بـه اين نوع پاداشها پشت پا زده و هرگز بـراى خود پـاداش نطلبـيده, و اصولا مردان الهى بـايد چنين باشـند, يعنى صادقانه و بـدون چـشـم داشـت بـه هدايتـگرى جـامعه بپردازد.

درخواست دوستـى خـاندانش چـيزى نيست كه سود آن عائد پـيامبـر گردد, بلكه خودمردم از آن منتفع مى شوند, زيرا دوست داشتن گروهى كه جانشين پـيامبـر و بـازگو كنندگان احكام الهى و مربـى جامعه اسلامى مى باشند, ما بـه آگاهى انسان از حقيقت دين و گرايش انسان به فضائل و مناقب است, و در حـقيقت خـود انسـان از اين دوسـتـى منتفع مى گردد.

مضمون آيه شبيه گفتار پزشكى است كه بـيمارى را بـه طور رايگان معالجه كند و نسخه بلند و بالائى بـنويسد و اظهار دارد كه من از تو چيزى نمى خواهم جز اين كه به اين نسخه عمل كنى.

اين پزشك بـه ظاهر مزد و پاداش خواسته, ولى در بـاطن چيزى جز خـيرخـواهى طرف نخـواسـتـه اسـت و لذا در آيه ديگـر مى فـرمايد:

(قل ما سإلتـكم من إجـر فهو لكم)(سـبـإ: 47) ((پـاداشى كه خواستم به نفع خود شماست)) .

در آيه سوم پاداش خود را راه جوئى افراد مومن به سوى خدا قرار داده است. چـنان كه مى فرمايد:(ما إسإلكم عليه من إجـر الا من شإ إن يتخذ الى ربه سبيلا)(فرقان: 57).

((من از شما اجـرى نمى خواهم مگر كسى را كه بـه سوى پـروردگار خود راهى اتخاذ كند يعنى به شريعت من عمل نمايد)) .

در هر حـال هر سه آيه كه پـيرامون مزد رسالت پـيامبـر(ص)وارد شده, بر يك معنى منطبق مى باشند و آن عمل به متن شريعت است گاهى اين مطلب بـه طور مستـقيم درخـواست شده و گاهى از طريق درخـواست مودت اهل بـيت عليهم السلام كه سبـب مى شود انسان ظاهرا و بـاطنا شبيه آنان گردد و در نتيجه به شريعت عمل كنند.

پاسخ به سوال ديگر

ممكن است گفته شود كه مقصود دوستى و مودت مسلمانان به يكديگر است يعنى مسـلمانان همديگر را دوسـت بـدارند و طبـرسـى نيز اين احتمال را ذكر كرده است اين كه فرموده است:

((لا إسإلكم فى تبليغ الرساله إجرا الا التـودد و التـحابـب فيما يقرب الى الله تعالى)) .

((من در تبليغ رسالت از شما اجرى نمى خواهم جز اين كه به چيزى كه انسان را به خدا نزديك كند, دست محبت و مودت بهم بـدهيد)) .

پاسخ: تـفسير مودت در آيه بـه دوستـى يكديگر صحيح نيست, زيرا دوست داشتن يكديگر هرچند يك اصل اسلامى است, ولى بـه حكم اين كه استـثنإ, پـس از جمله: (قل لا إسإلكم)وارد شده است, بـايد كه مقصود قربـاى همان سـوال كننده بـاشـد و اگر مقصود اين بـود كه مسلمانان همديگر را دوست بـدارند, ديگر لزومى نداشت اين تعبـير را به كار بـبـرد كافى بـود كه بـفرمايد:(و المومنون والمومنات بعضهم اوليإ بعض)(توبه: 71).

خلاصه پـيرامون آيه بـرخى از پـيش داوران اشكالات غير صحيحى را مطرح كرده اند كه بـا دقت مختـصرى پـاسخ همه روشن مى گردد. ما در اينجا دامن سخن را درباره بـحث امامت بـه پايان مى رسانيم, اميد است خدا اين خدمت ناچيز را از ما بپذيرد.

پاورقي



1) صواعق ابن حجر: ص 87.

2) الغدير: ج1, ص 275.

3) صواعق ابن حجر: ص 101.

4) صواعق ابـن حجر: ص 101.

5) فصول مهمه: ص 14.

6) كشاف: ج3,ص 181.

7) تاريخ قرآن: زنجانى, ص 58.

8) تفسير نيشابورى, ج3, ص 312.

9) ذخائر عقبـى: 25 - كشاف: 3 / 81 - تفسير نيشابـورى: ج3, ص 312 - مطالب السوول: 8 - تـفسـير فخـر رازى: 7 / 655 - تـفسـير ابـوحيان: 7 / 516 - تفسير نسفى در حاشيه تفسير خازن: 4 / 99 - مجـمع الزوايد, تـإليف هيثـمى: 9 / 168 - الفـصـول المهمه: 12 - كفايه گنجـى: 13, زرقانى در شرح مواهب: 7 / 3 و 921 - صواعق: ص 101 و 135 - نـورالابـصـار: ص 102- اسـعـاف الـراغـبـين: ص 105.

جعفر سبحانى