بازگشت

جامعيّّت قرآن از نگاه احاديث




مقدمه





بحث در مورد جامعيّت قرآن، از ديرباز تاكنون مورد توجه مفسّران و قرآن پژوهان
بوده است و با توجه به تصريح قرآن در خصوص اصل جامعيّت، همگان آن را
پذيرفته اند؛ گرچه درباره محدوده آن اختلاف كرده اند. عدّه اي قائل به
جامعيت مطلق قرآن شده اند و نتيجه گرفته اند كه در قرآن، تمام آنچه كه مي
توان نوعي ادراك و فهم به آن پيدا نمود، وجود دارد؛ هرچند عقل و درك ما از
شناختن آن قاصر است. سيوطي پس از برشمردن جمعي از علوم كه از قرآن استنباط
مي گردد، مي نويسد:… علوم ديگري را نيز در بر دارد، از جمله: طب، مناظره،
هندسه، جبر و مقابله، نجوم و غير اينها.1غزالي در«احياءالعلوم» و «جواهر
القرآن»2، زركشي در«البرهان»3 و شماري ديگر اين نظريه را پذيرفته اند؛
البته زركشي، مراد از تمام علوم را اصول كلّي آنها مي داند.در مقابل ديدگاه
اول، گروهي معتقدند اگر هم بحثي از علوم(غير از علم دين) در قرآن آمده، فقط
جنبه هدايتي و تربيتي آن مورد نظر بوده است. براي نمونه مي توان از شاطبي و
دكتر ذهبي4 و علامه طباطبايي نام برد. علامه طباطبايي مي فرمايد:چون قرآن
كريم كتاب هدايت است و جز اين، كاري ندارد، لذا ظاهرا مراد از«كلّ شيء» همه
آن چيزهايي است كه برگشتش به هدايت است، از معارف حقيقيه مربوط به مبدأ و
معاد و اخلاق فاضله و شرايع الهيه و قصص و مواعظي كه مردم در هدايت و راه
يافتنشان به آن محتاجند؛ و قرآن، تبيان همه اينهاست.5در بررسي ديدگاههاي دو
طرف، استناد به مجموعه روايات، كمتر به چشم مي خورد و مهمترين دليل آنها
آيه معروف«تبيانا لكل شيء»6 است كه هر كس در تفسير آن، يار ظنّ خويش گرديده
است. در اين نوشتار، تا آنجا كه امكان داشته است، روايات مربوط به اين بحث،
جمع آوري و به پنج دسته تقسيم شده و معناي جامعيّت و شرط آن، روشن گرديده
است و در نهايت، دسته ششم روايات آورده شده كه در سبك و سياق پنج دسته اول
نيست؛ بلكه نشان مي دهد كه سنّت هم بايد در كنار قرآن باشد، تا بيان كننده
و روشنگر جامعيّت قرآن باشد؛ گرچه همان طور كه بعدا نشان خواهيم داد، از
گروه پنجم روايات هم مي توان اين مطلب را فهميد؛ ولي در گروه ششم، به لزوم
همراهي كتاب و سنّت براي انتقال مفاهيم، تصريح گرديده است.قبل از ورود به
بحث، تذكّر چند نكته ضروري است:اولا، يكي از معدود ابواب حديثي كه در بين
روايات موجود در آنها تعارضي وجود ندارد، همين بحث جامعيت قرآن است و اگر
در ظاهر هم اختلافي باشد، به راحتي جمع عرفي بين آنها صورت مي گيرد.ثانيا،
از كنار هم قرار دادن روايات، به تدريج معناي«جامعيت» روشن خواهد شد.ثالثا،
همه روايات مرتبط با موضوع جامعيت قرآن، در اين نوشتار نيامده اند؛ ولي سعي
شده است كه سند روايات نيز ملاحظه شوند و روايات قوي تر مورد استشهاد قرار
گيرند.دسته اول:در اين دسته، رواياتي است كه دلالت دارند«تمام علوم و
احتياجات انسان، در قرآن وجود دارد»:1ـ به عنوان نمونه، امام صادق(ع) قسم
خوردند كه هيچ گاه انسان در حسرت نخواهد بود كه چرا فلان مطلب در قرآن وجود
ندارد:إنّ اللّه عزّوجلّ أنزل في القرآن«تبيانا لكلّ شيء» حتي واللّه ما
ترك شيئا يحتاج اليه العبد، حتي واللّه ما يستطيع عبد أن يقول«لوكان في
القرآن هذا» الاّ و قد أنزله الله فيه؛7خداوند آيه«تبيانا لكل شيء» را نازل
كرد و به خدا قسم از آنچه انسان به آن نياز دارد فروگذار نكرد و به خدا قسم
هيچ كس قادر نيست بگويد«اي كاش فلان مطلب در قرآن وجود داشت»؛ زيرا هر آنچه
انسان نياز داشته باشد، خداوند در مورد آن، آيه اي نازل كرده است.2ـ امام
باقر(ع) همين مضمون را با اندكي تفاوت بيان فرموده اند:إن اللّه تبارك و
تعالي لم يدع شيئا تحتاج اليه الامّة الي يوم القيامة الاّ أنزله في
كتابه؛8خداوند آنچه را كه امّت تا روز قيامت بدان احتياج دارند، در قرآن
آورده و براي رسولش بيان فرموده است.3ـ سماعةبن مهران از امام كاظم(ع) سؤال
مي كند:«آيا پيامبر(ص)، در زمان خود، آنچه را كه مردم احتياج داشتند بيان
فرمود؟» حضرت، علاوه بر آنكه جواب مثبت دادند، اضافه كردند:«بله؛ آنچه را
تا روز قيامت، مردم نياز دارند بيان كرده است»:أصلحك اللّه، أتي رسول اللّه
الناس بما يكتفون به في عهده؟ قال: نعم و ما يحتاجون اليه الي يوم
القيامة.94ـ امام علي(ع) در بياني كه در مورد اختلاف علما در فتواست،
فرمود:…أم أنزل اللّه دينا ناقصا فاستعان بهم علي اتمامه، أم كانوا شركاء
فلهم أن يقولوا و عليه أن يرضي، أم أنزل اللّه دينا تامّا فقصر الرسول(ص)
علي تبليغه و أدائه، واللّه سبحانه يقول«ما فرّطنا في الكتاب من شيء» و
«فيه تبيان كلّ شيء»؛10…يا خداوند، دين ناقص فرستاده و از اين عالمان در
تكميل آن ياري خواسته؟ يا اينان شركاي اويند و حق دارند بگويند و بايد
خشنود باشد از راهي كه آنان مي پويند؟ يا ديني كه خدا فرستاده، تمام بوده و
پيامبر(ص) در رساندن آن كوتاهي نموده؟ در حالي كه خداوند سبحان گويد: «فرو
نگذاشتيم در كتاب، چيزي را» و گويد كه «در آن، بيان هر چيزي هست».اضافه بر
اين چهار مورد كه نقل شد، رواياتي ديگر نيز به همين مضمون وارد شده است.11
نتيجه اين دسته روايات كه ائمه به طور مطلق فرموده اند«همه چيز در قرآن
وجود دارد»، اثبات جامعيت مطلق براي قرآن است؛ امّا چهار دسته روايت ديگر
وجود دارد كه اطلاق فوق را محدود نموده، به تدريج روشن مي كند كه مراد از
اين علوم چيست.





دسته دوم:دسته ديگر، دو خبر است به اين مضمون كه«علم اوّلين و آخرين در قرآن
است و بايد با تفكر در معاني قرآن، به آن علوم دست يافت». پيامبر(ص)
فرمود:من أراد العلم فليثور القرآن فانّ فيه علم الأوّلين و الآخرين.12در
نقل ديگري از عبداللّه بن مسعود، صحابي معروف پيامبر(ص)، به همين معنا
اشاره شده است:إذا أردتم العلم فأثيروا القرآن فإنّ فيه خبر الأوّلين و
الآخرين؛ 13اگر به دنبال علم هستيد، با تفكّر در معاني قرآن آن را بيابيد؛
چون خبر اولين و آخرين در قرآن يافت مي شود.گرچه نقل دوم، در اصطلاح، روايت
نيست و در اصطلاح علم«درايةالحديث» به آن خبر مي گويند، ولي در همان علم،
گفته شده است كه بعضي خبرها به گونه اي است كه محتواي آن، گواه عدم صدور آن
از اشخاص عادي و غير معصوم است. لذا حداقل براي تأييد روايت اوّل، مي توان
از اين خبر استفاده نمود.






دسته سوم:دسته سوم، دو روايت است كه از مجموع آنها استفاده مي شود كه«جميع
احكام مورد نياز مردم، در قرآن آمده است». البته در دسته ششم روايات، بيان
خواهيم كرد كه فهم اين احكام و حدود آنها با توجه به سنّت است. فعلا اين دو
را نقل مي كنيم تا با ضميمه نمودن روايات دسته اول و دوم، اين طور نتيجه
شود كه اخبار ماكان و مايكون و ماهو كائن، در قرآن وجود دارد. ذكر اين نكته
هم لازم است كه اخبار ماكان، مربوط به گذشتگان و امّت هاي سابق است و اخبار
مايكون در مورد معاد و بهشت و جهنم است؛ ولي ماهو كائن، تفسيرهاي مختلف
دارد كه در نتيجه گيري پايان مقاله به آن اشاره مي شود. فعلا دو روايتي را
كه وعده داديم، نقل مي كنيم:1ـ روايت حضرت كاظم(ع):فيه تبيان حجج اللّه
المنوّرة و محارمه المحدودة و فضائله المندوبة و جمله الكافية و رخصه
الموهوبة و شرائعه المكتوبة؛14در قرآن، حجت هاي نوراني خدا و محرّمات و
مستحبّات و رخصتهايي كه به انسان بخشيده شده و واجبات، بيان گرديده است.2ـ
حديث امام رضا(ع) كه فرمودند:فيه ـ القرآن ـ تفصيل كل شيء بين الحلال
والحرام و الحدود و الأحكام و جميع ما يحتاج اليه كملا؛15تفصيل حلال و حرام
و حدود و احكام و به طور كلّي آنچه انسان به آن محتاج است، در قرآن وجود
دارد.





دسته چهارم:بعد از آنكه در سه دسته قبل روشن گرديد كه منظور از«كلّ شيء» چيست
و نتيجه شد كه اخبار گذشته و آينده و احكام مورد نياز (كه به ترتيب از آنها
تعبير به ماكان و مايكون و ماهو كائن مي شود) در قرآن وجود دارد، در دسته
چهارم، اين موارد يك جا در روايات بيان شده است. نكته مهم اينكه اگر كسي در
سند روايات قبل هم شبهه داشته باشد، در اينجا روايات معتبري بر مطلب دلالت
دارند كه بعضي از آنها را نقل مي كنيم.1ـ امام صادق(ع):إنّ اللّه ـ عزّ
ذكره ـ ختم بنبيكم النبيين فلانبيّ بعده أبدا و ختم بكتابكم الكتب فلا كتاب
بعده و أنزل فيه تبيان كل شيء و خلقكم و خلق السماوات و الأرض و نبأ
ماقبلكم و فصل ما بينكم و خبر ما بعدكم و أمر الجنة و النّار؛16خداوند با
پيامبر شما نبوت را به پايان رساند و هيچ پيامبري بعد از او نخواهد آمد و
با كتاب شما(قرآن) نزول كتب الهي خاتمه يافت و تا ابد كتابي نخواهد آمد. در
اين كتاب، همه چيز بيان شده است، از جمله ماجراي آفرينش انسان و آسمان و
زمين و اخبار گذشته و آينده، و احكامي كه به آن نياز داريد و همين طور
اخبار بهشت و جهنّم.2ـ امام صادق(ع):فيه ـ القرآن ـ شرعكم و خبرمن قبلكم و
بعدكم؛17در قرآن، احكامي كه به آن نياز داريد و اخبار كساني كه قبل از شما
بوده اند و همچنين اخبار آينده (معاد) وجود دارد.نكته قابل ملاحظه در اين
حديث، كلمه«شرعكم» است كه منظور از«فصل بينكم» در روايت اول را بيان مي
كند. گرچه سند اين روايت، به قوّت روايت قبلي نيست، امّا وقتي احاديث
مجموعا با هم ديده شود، گاهي اوقات روايت ضعيف دلالت روايت قوي را روشن مي
كند. روايت بعدي نيز قرينه است كه مراد از«فصل بينكم» همان احكام و
دستوراتي است كه مسلمين در زندگي به آنها نياز دارند.3ـ امام علي(ع):في
القرآن نبأ ماقبلكم و خبرما بعدكم و حكم مابينكم؛18در قرآن، خبر امّت هاي
گذشته و خبر معاد و احكامي كه لازم داريد، وجود دارد.






دسته پنجم:پنجمين دسته، رواياتي است كه يك مطلب اضافي نسبت به دسته چهارم
دارند. در اين گروه، علاوه بر آنكه«تبيان كل شيء» معنا شده و بر علم ماكان
و مايكون و ماهو كائن تطبيق گرديده است، اين قيد آمده است كه«استظهار اين
علوم از قرآن، احتياج به افراد خاصي دارد». تعداد اين روايات و تعدّد طرق
آنها به اندازه اي است كه هرگونه شبهه در مورد سند را از بين مي برد. لذا
در اين مرحله، با اطمينان مي توان گفت كه اوّلا، منظور از جامعيت قرآن،
جامعيت در مسير هدايت انسانهاست كه قبلا معنا كرديم؛ ثانيا، كشف اين علوم
هم در قدرت همه كس نيست. تعدادي از اين روايات را نقل مي كنيم:1ـ امام
علي(ع):ذلك القرآن فاستنطقوه ولن ينطق لكم، أخبركم عنه، إنّ فيه علم ما مضي
و علم ما يأتي إلي يوم القيامة و حكم ما بينكم و بيان ما أصبحتم فيه
تختلفون، فلو سألتموني عنه لعلّمتكم؛19اين قرآن را به حرف در آوريد كه خودش
براي شما هرگز سخن نخواهد گفت. به شما خبر دهم كه علم آنچه گذشته و آنچه تا
قيامت خواهد آمد و احكامي كه به آن نياز داريد و حكم آنچه در آن اختلاف
داريد، در آن وجود دارد. اگر از من سوال كنيد، به شما ياد خواهم داد.2ـ
امام علي(ع):والذي بعث محمدا بالحق و أكرم أهل بيته، ما من شيء يطلبونه
إلاّ و هو في القرآن، فمن أراد ذلك فليسألني عنه؛20به خدايي كه محمد(ص) را
به رسالت بر انگيخت و اهل بيت او را كرامت بخشيد، هر چه مردم بخواهند، در
قرآن يافت مي شود. هركس در اين مورد چيزي مي خواهد، بايد از من سؤال كند.3ـ
امام باقر(ع):إذا حدّثتكم بشيء فاسألوني عنه من كتاب اللّه،[ثم قال في بعض
حديثه] إنّ رسول اللّه(ص) نهي عن القيل و القال و فساد المال و كثرة
السؤال. [فقيل له: يابن رسول اللّه، و أين هذا من كتاب اللّه؟ قال:] إن
اللّه عزّوجلّ يقول:«لاخير في كثير من نجواهم إلاّ من أمر بصدقة أو معروف
أو إصلاح بين الناس» و قال:«لاتؤتوا السفهاء أموالكم التي جعل اللّه لكم
قياما» و قال:«لا تسئلوا عن أشياء إن تبدلكم تسؤكم»؛21هنگامي كه در مورد
چيزي با شما صحبت كردم، سؤال كنيد كه آيا در قرآن وجود دارد؟[سپس حضرت
ادامه داد كه]پيامبر(ص) از قيل و قال و فساد مال و زياد پرسش كردن، منع
فرمودند. [حاضرين سؤال كردند كه: آنچه مي گوييد، در كجاي قرآن آمده است؟
حضرت به اين آيات استناد كردند كه:] خداوند مي فرمايد…در مورد نهي از قيل و
قال، به آيه«لاخير في كثير من نجواهم إلاّ من أمر بصدقة أو معروف أو اصلاح
بين الناس»22 استناد كردند و در مورد نهي از فساد مال، آيه«لاتؤتو السفهاء
أموالكم التي جعل اللّه لكم قياما»23 را متذكّر شدند و سرانجام در مورد نهي
از كثرت سؤال، به آيه «لاتسئلوا عن أشياء إن تبدلكم تسؤكم»24 استشهاد
فرمودند.4ـ امام صادق(ع):إنّي لأعلم ما في السماوات و ما في الأرض و أعلم
ما في الجنة و أعلم ما في النار و أعلم ما كان و مايكون.[قال: ثم مكث هنيهة
فرأي أن ذلك كبر علي من سمعه منه، فقال:] علمت ذلك من كتاب اللّه ـ
عزّوجلّ. انّ اللّه ـ عزّوجلّ ـ يقول:«فيه تبيان كلّ شيء»؛25من به آنچه در
آسمان و زمين و بهشت و جهنم است، آگاهم و بر ماكان و مايكون، علم دارم.[سپس
حضرت مكثي كردند و پس از آنكه متوجه شدند اين مطلب بر شنونده سنگين است،
فرمودند:] اين مطلب را از قرآن دريافته ام؛ زيرا خداوند مي فرمايد: در
قرآن، همه چيزها بيان شده است.ملاحظه مي شود كه حضرت«تبيان كل شيء» را بر
آگاهي بر آنچه در آسمان و زمين است و اخبار گذشته و آينده، تطبيق نموده است
و بحثي از علوم تجربي و دانشهايي از اين قبيل، نيست.در ميان روايات ما،
علاوه بر آنچه كه گذشت، موارد فراواني وجود دارد كه ائمه(ع) با توجّه به
فهم دقيقي كه از قرآن داشته اند، مطالبي را بيان مي كرده اند كه ديگران
عاجز از فهم آن بوده اند(كه بايد به كتب روايي مراجعه نمود و موارد آن را
ديد)؛ مثلا در مورد ارث شخص خنثي، از امام صادق(ع) سؤال كردند. ايشان با
توجة به آيه«فساهم فكان من المدحضين»26 فرمودند بايد قرعه انداخت؛ اگر قرعه
به ارث مرد اصابت كرد، بايد آن اندازه ارث ببرد و اگر قرعه به ارث زن اصابت
نمود، خنثي بايد به اندازه ارث زن، ارث ببرد. همچنين، حضرت در ذيل روايت
فرمودند:و ما من أمر يختلف فيه إثنان إلاّ وله أصل في كتاب اللّه و لكن
لاتبلغه عقول الرجال.27در هر مورد كه دو نفر با هم اختلاف كنند، براي حلّ
اين اختلاف، اصلي در قرآن وجود دارد ولكن عقول مردم از رسيدن به آن، عاجز
است(يعني افراد خاصّي مي توانند به آن اصل دست يابند).





دسته ششم:ششمين دسته، رواياتي است كه دلالت دارند«همه چيز در كتاب وسنّت پيدا
مي شوند؛ نه آنكه فقط در كتاب باشد». امّا منظور اين روايات، اين نيست كه
فرضا درصدي از علوم در قرآن و درصدي ديگر در سنّت است؛ چون همان طور كه
گذشت،28 هيچ علمي وجود ندارد، مگر آنكه اصل آن در قرآن يافت مي شود. پس اصل
علوم در قرآن هست و آنچه در روايات است، در واقع، توضيح و تبيين آن علوم
است؛ ولي در عين حال، مقصود اين است كه جامعيت قرآن، با روايات كامل مي شود
و الاّ بودن علم در جايي كه قابل دسترس و فهم نباشد، فايده اي ندارد و
منظور ما هم بيش از اين نيست. آياتي از قرآن نيز دلالت بر اين مطلب دارد كه
وظيفه پيامبر(ص) فقط بيان و روشن نمودن آيات الهي بوده است. اگر تشريع هم
توسط ايشان بوده، اصل آن در قرآن موجود بوده است. دو آيه(در اين مورد) را
مرور مي كنيم:1ـ أنزلنا إليك الذكر لتبين للناس ما نزّل إليهم ولعلّهم
يتفكّرون.29اين قرآن را به سوي تو فرو فرستاديم تا براي مردم آنچه را به
سوي ايشان نازل شده است توضيح دهي؛ اميد آنكه بينديشند.2ـ و ما أنزلنا إليك
الكتاب إلاّ لتبين لهم الذي اختلفوا فيه و هدي و رحمة لقوم يؤمنون؛30اين
كتاب را بر تو نازل نكرديم، مگر اينكه آنچه در آن اختلاف كرده اند براي
آنان توضيح دهي.براي روشن شدن مطلب، تعدادي از روايات را كه مؤيد همين
ادّعاست، نقل مي كنيم:1ـ امام باقر(ع):إن اللّه ـ تبارك و تعالي ـ لم يدع
شيئا يحتاج إليه الأمّة إلي يوم القيامة إلاّ أنزله في كتابه و بيّنه
لرسوله؛31خداوند تبارك و تعالي آنچه را كه مردم تا روز قيامت به آن محتاج
باشند، در كتابش آورده و براي پيامبرش بيان كرده است.2ـ روايتي وجود دارد
كه دلالت روشنتري بر مطلب دارد و نشان مي دهد آنچه در سنّت آمده، در واقع
قبل از آن، در قرآن وجود داشته و سنّت فقط وظيفه روشنگري داشته است. سعيد
اعرج نقل مي كند كه به امام صادق(ع) عرض كردم در بين ما كساني هستند كه
ادّعا مي كنند حكم بعضي از مسائل مورد ابتلا، در كتاب و سنّت يافت نمي شود.
حضرت فرمودند:كذبوا؛ ليس شيء إلاّ جاء في الكتاب و جاءت فيه السنّة؛32دروغ
مي گويند؛ هيچ چيزي نيست مگر آنكه در قرآن آمده و در مورد آن، سنّت هم وارد
شده است.نكته قابل توجه در اين روايت، جمله«جاء في الكتاب و جاءت فيه
السنّة» است؛ يعني در همان موردي كه قرآن درباره آن آيه اي دارد، سنّت هم
آمده است و سنّت، توضيح و تبيين آن آيه را به عهده دارد.با توجه به آنچه
گفته شد، معناي حديث امام كاظم(ع) روشن مي شود كه فرمودند:كلّ شيء في كتاب
اللّه و سنة نبيّه.33يعني اين قبيل روايات، لطمه به جامعيّت قرآن نمي زنند
و قرآن در محدوده اي كه تعريف كرديم، جامعيّت دارد و سنّت، فقط روشنگري مي
كند.نتايج اين نوشتار، در چند جمله خلاصه مي شود:الف) جامعيّت قرآن، فقط در
محدوده هدايت است و از روايات معصومان(ع)، بيش از اين استفاده نمي شود.
مثالهايي هم كه در قرآن وجود دارد و در مورد ساير علوم است، در راستاي همين
هدايت است.ب) در بين روايات، هيچ گونه تعارضي وجود ندارد و يكديگر را تكميل
مي كنند و در نهايت، اين نتيجه را مي دهند كه قرآن، در برگيرنده علم ماكان
و مايكون و ماهو كائن است كه علم ماكان و مايكون روشن است، فقط در مورد
ماهو كائن تفاسير متعددي در روايات وجود دارد. در بعضي روايات، بر احكام
منطبق شده است و در بعضي ديگر، با تعبير«خبركم» آمده است كه مي توان به
احوالات و اتفاقات صدر اسلام منطبق نمود، از قبيل جنگ و اتّفاقات ديگر؛ و
در عدّه اي از روايات، تعبير به«حكم موارد اختلاف» شده است و سرانجام، در
روايتي، بر «آنچه در آسمان و زمين است» تطبيق گرديده است.ج) گرچه قرآن
جامعيت به معناي بالا را دارد، ولي كشف و استظهار آن، با معصومان ـ عليهم
السلام ـ است.




پاورقي

1. الاتقان، سيوطي، بيروت، دارالكتب العلمية، ج2، ص275

2. احياءالعلوم، غزالي، بيروت، دارالمعرفة، ج1، ص298؛ جواهرالقرآن، فصل چهارم، ص18

3. البرهان، ج1، ص190

4. التفسير والمفسرون، ج2، ص498

5. الميزان، ج12، ص325

6. نحل 89/

7. الكافي، ج1، ص59، ح1؛ المحاسن، برقي، ج1، ص416، ص956

8. همان، ح2؛ تفسير عياشي، ج1، ص6، ح13

9. الكافي، ج1، ص57، ح13؛ المحاسن، ج1، ص421، ح965

10. نهج البلاغه، خطبه18

11. نگاه كنيد به: تفسير عياشي، ج1، ص6، ح12؛ دعائم الاسلام، ج1، ص348

12. كنزالعمال، ح2454

13. فضائل القرآن، ابوعبيد، دمشق، دار ابن كثير، ص96

14. من لايحضره الفقيه، ج3، ص567، ح494 براي توضيح بيشتر واژه هاي حديث نگاه كنيد به: روضةالمتقين، مجلسي، ج9، ص279

15. الكافي، ج1، ص199، ح1؛ الأمالي، صدوق، ص773، ح1049

16. الكافي، ج1، ص269، ح3

17. كشف الغمة في معرفةالأئمة، علي بن عيسي الإربلي، ج2، ص409

18. نهج البلاغه، حكمت 303

19. الكافي، ج1، ص61، ح7 و نيز نگاه كنيد به: نهج البلاغه، خطبه125 و 158

20. الكافي، ج2، ص624، ح21

21. الكافي، ج1، ص60، ح5 و ج5، ص300، ح2؛ تهذيب الأحكام، ج7، ص231، ح1010؛ المحاسن، ج1، ص419، ح962

22. نساء 114/

23. همان 5/

24. مائده 101/

25. الكافي، ج1، ص261، ح2؛ بصائر الدرجات، ص128، ح2

26. صافات 141/

27. الكافي، ج7، ص158، ح3؛ تهذيب الأحكام، ج9، ص357، ح1275

28. روايات دسته پنجم.

29. نحل 44/

30. نحل 64/

31. الكافي، ج7، ص176، ح11 و ج1، ص59، ح2؛ تفسير عياشي، ج1، ص6، ح13

32. الاختصاص، ص281؛ بصائر الدرجات، ص301، ح2

33. الكافي، ج1، ص62، ح10