«قرآن مشعلي است كه نور آن هرگز خاموش نميگردد، چشمه زايندهاي است كه
واردان از آن نميكاهند، نشانههايي است كه روندگان بيآنها راه
نمييابند، دليل كسي است كه به آن سخن گويد، فيروزي كسي است كه آن را حجت
آورد، نگهدارنده كسي است كه به آن عمل كند، سپر كسي است كه آن را
دربرگيرد، دانايي كسي است كه آن را در گوش دارد. همانا قرآن كان ايمان و
كانون آن، سنگهاي بناي اسلام و پايه آن، ميدانهاي حق و راههاي آن است.»
(1)
ضرورت شناخت قرآن و شناختپذيري آن
نخست دلايل ضرورت شناخت قرآن و امكان بررسي، تدبر و تفكر درباره آن را با
دقتبررسي ميكنيم، سپس به پژوهش و جست وجوي راه كارها و ابزارهاي فهم صحيح
اين كتاب با عظمت ميپردازيم.
دلايل ضرورت شناخت و شناختپذيري قرآن و جست و جوي راهكارهاي تفسير و تحصيل
مقاصد خداوندي را در يك نگاه كلي، ميتوان موارد ذيل دانست:
1- قرآن كريم، تنها معجزه جاويدان و سند حقانيت اسلام و گواه صدق رسول
خاتم(ص) است كه طي آياتي، جن و انس را به هماوردي فراخوانده، (2) عدم امكان
آن را اعلام داشته است و ضرورت آشنايي با موارد ياد شده، لزوم شناخت قرآن و
امكان شناخت آن را ضروري مينمايد.
2- قرآن خود را برابر نواميس فطرت معرفي كرده(روم:30) و بشر را به شناخت آن
فراميخواند. جست و جوي فطرت ضرورت شناخت قرآن را لازم و امكانپذيري آن را
آشكار ميسازد.
3- با توجه به اينكه راهكارهاي شناختبشري (حس، تجربه، عقل، شهود و...) در
عرصه جهانشناسي و حقايق نهفته در آن ناتوان است، تنها راهكار مطمئن و
دقيق، روزنه حقيقتنماي وحي است كه انسان را بدان رهنمون ميگردد. (3)
4- با توجه به خدشهدار شدن سنت رسول خدا(ص) در جريان نامبارك سقيفه، (4) اين
تنها قرآن است كه از صدر اسلام تاكنون و تا ابد، از گزند تحريف مصون بوده و
آيينه تمامنماي اسلام است. از اينرو، شناخت آن ضروري ميباشد.
5- از آنجا كه قرآن كريم در تمام عرصههاي زندگي بشري، قوانين جاويدان حياتي
عرضه كرده، (5) شناخت كامل آن ضروري است.
6- قرآن كريم داراي اعجاز بياني است و از اين رهگذر، عقول و دلهاي بزرگ و
والا را چون نيروي مغناطيسي مجذوب خويش ميسازد. از اينرو، براي فراهم
آوردن زمينه چنين جذبه و گرايشي براي عشاق انوار ربوبي، شناخت قرآن ضروري
مينمايد. (6)
7- از آنجا كه انسان همواره براي نيل به جوار قرب حق در حركتبوده (7) و حركت
نيز به شناخت ژرف و دقيق نيازمنداست (8) و از سوي ديگر، قرآن كريم در ضمن
آيههايي، همگان را به تدبر و تفكر و انديشه در آيات خود دعوت كرده، (9)
بيتوجهي بدان را گناه شمرده و غافلان از آن را مورد نكوهش قرار داده،
همچنين قرآن خود را «تبيان كل شيء» معرفي كرده و همه اهل عالم را بدان
نيازمند ميداند، (10) اين موارد، شناخت آن را ضروري و لازم ميگرداند.
8- قرآن كريم از سوي پروردگار بينياز فرود آمده و از هر نوع كلام بشري
بينياز بوده و ديگر دانشهاي بشري بدان نيازمند است. بنابر اين، شناخت
قرآن از نيازهاي ضروري و اصيل بشري است. (11) از يكسو، در حوزه اسلامي،
ارزيابي هرانديشهاي، حتي سنت رسول خدا(ص)، به قرآن واگذار شده و اين خود
مساله شناخت قرآن را ضروري مينمايد. (12) از سوي ديگر، در قرآن كريم به
فرض نزولش بر مردگان و جمادات بيروح، از تسليمپذيري آنان سخن گفته، در
مقام نكوهش انسان برآمده و از سرپيچي و تمرد وي شكوه نموده است. بنابراين،
بر اساس عقل، كتاب، سنت، تاريخ، تجربه، حس و فطرت سليم بشري، شناخت قرآن
لازم بوده و هيچكس در هيچ زمان و هيچ شرايطي، از آن بينياز نيست.
قرآن در آيينه قرآن
قرآن كريم در يك فراخواني عمومي، جن و انس را به مطالعه و فهم خود دعوت كرده
و خود را شناختپذير و قابل فهم معرفي مينمايد، چنان كه در آياتي خود را
چنين معرفي ميكند:
راهنماي مردمان (13) خودنما و ديگر نما (14) روشنگر مردمان (15) داور ميان
متخاصمان (16) نشانه بزرگ حق روشنيبخش جامعه (17) فرقان و فاصل حق و
باطل (18) مايه بيداري و هوشياري مردم (19) مايه تفكر و شكوفايي عقل
(20) زمينه تدبر ژرف مايه تذكر و پندآموزي بشر (21) راهي استوار به سوي
حق، تقواپيشگي و حيات معقول معنوي (22) نوري روشنگر از سوي پروردگار عالم
و پيام ربوبي (23) معرفي كرده و براي اثبات دعوي خود، اقامه برهان
مينمايد و تبيان همه اشيا و حقايق، بيان كننده هر خشك و تر و جامع همه
مفاهيم حقوقي در گستره خود.
قرآن اصول تفسير خود را در سه اصل اساسي ميداند: قرآن با قرآن، قرآن با عقل،
و تدبر و تفكر و بررسي. (24)
راهكار تفسيري از ديدگاه قرآن
قرآن كريم راهكار تفسيري خود را طي آياتي، چنين بيان كرده است: «ان علينا
جمعه وقرآنه فاذا قراناه فاتبع قرآنه ثم ان علينا بيانه» (قيامت:17-19)
به راستي، گردآوري و تلاوت قرآن برعهده ماست. پس هنگامي كه آن را ميخوانيم
تو قرائت ما را پيروي كن، آنگاه در بيان مقاصد و مفاهيم آن، از ما پيروي
نما. (25)
بر پايه اين آيه، تفسير قرآني را خود خداوند به عهده گرفته و در آيات ديگري،
آن را برعهده رسول الله(ص) نهاده است. آيههاي 44 و 64 سوره نحل و آيههاي
15 و19 سوره مائده بر اين مطلب صادقاند چرا كه بر اساس اين آيات و آيه 2
سوره جمعه،129 و 151 سوره بقره، 164 آلعمران و ديگر آيات مشابه، بيان
مقاصد قرآن كريم به عنوان يكي از مهمترين، بزرگترين و بنياديترين وظايف
رسالت تلقي شده است يعني، تلاوت، بيان مقاصد، تعليم آن و تزكيه مسلمانان
همراه با آموزش حكمت اساس رسالت، بلكه تمام آن مطرح گرديده و كوتاهي در
بيان آنچه نزول يافته، همچون عدم ابلاغ آن (26) تلقي گرديده است. واضح است
كه ميان اين دو ملازمه عقلي حاكم است زيرا از سويي، بيان مقاصد و حقايق
قرآن را خود ذات اقدس ربوبي برعهده گرفته و از سوي ديگر، بيان آن را به طور
كامل، به عهده رسول خاتم(ص) نهاده و براي آن بزرگوار تفصيل داده است.
بنابراين، آياتي از قرآن، آيات ديگر را تفسير مينمايد و يكي از منابع
اساسي و بنيادين تفسير قرآن خود قرآن است.
دومين منبع تفسيري قرآن، رسول خاتم(ص) است، چنان كه در آيات 44 و 64 سوره
نحل،129 و 151 سوره بقره، 164 آلعمران، 15 و19 مائده و ديگر آيات آمده
است.
از نظرگاه تاريخي نيز شواهد فراواني در دست است كه رسول خدا(ص) به دنبال
قرائت آيات، تفسير و مقاصد آنها را نيز براي صحابه و بهويژه
اميرالمؤمنين(ع)، بيان ميفرمود. روايت عبدالرحمن السلمي (ت 72 ه.ق) از
برخي صحابه همچون عثمان و ابن مسعود و ديگران - مبني بر اينكه ياران
پيامبر(ص) هنگام آموزش قرآن، همين كه ده آيه فراميگرفتند، به آموختن تفسير
آن از رسولخدا(ص) ميپرداختند، آن گاه به سراغ فراگيري آيات ديگر
ميرفتند- (27) مؤيد اين مدعاست.
سيوطي نيز به گزارش از ابونعيم اصفهاني از قول اميرالمؤمنين(ع) ميگويد: به
خدا سوگند، آيهاي بر محمد(ص) فرود نيامد، مگر آنكه من فهميدم كه در مورد
چه كساني و در كجا فرود يافته است چرا كه خداوند به من دلي خردمند و زباني
مسؤول عنايت فرموده است. (28)
گزارش ابن مسعود درباره آيه «الذين آمنوا ولم يلبسوا ايمانهم بظلم»،
(انعام:82) - كه صحابه را نااميد ميگردانيد و رسول خدا(ص) «ظلم» را به
شرك تفسير فرمود - نيز دليل بر اين مطلب است.
بنابراين، راهكار خود قرآن در تفسير خويش، همان تفسير آيه با استفاده از
تدبر در آيات و استنطاق آنها از مجموع آيات مربوط به موضوع و بيانات رسول
خدا(ص) است.
راهكار تفسيري خاندان رسالت:
همانگونه كه قرآن كريم بيان خويش را خود عهدهدار شده، به بيان رسول خدا(ص)
نيز حجيتبخشيده و ايشان نيز به بيان ائمه اهلبيت: حجيت و اعتبار
دادهاند. (29) بنابراين، چنين نتيجه ميگيريم كه:
1- قرآن روشن است و در آياتش هرگز اختلافي نيست.
2- در صورت بروز اختلاف، در بيان فهم مقاصد آن، مرجع نهايي حل اختلاف، رسول
خدا(ص) و اهلبيت عصمت: ميباشند پيشواياني كه در آموزش خود از خطا و
نسيان و گناه معصوم و مصونند و قهرا روش تفسيري آنان همان روش ارائه شده در
قرآن است. ائمه دين: به پيروي از قرآن و رسول خاتم(ص) اين روش را در
آموزشهاي خود به ياران خويش انتقال دادند.
رواياتي مانند «انما نزل القرآن ليصدق بعضه بعضا» و «ينطق بعضه ببعض و يشهد
بعضه علي بعض» (30) اينمطلب را تاييد مينمايد و اين غير از تفسير به راي
- كه ممنوع است - ميباشد چرا كه در اين روش، مفسر نخست آيات مورد نظر را
استنطاق ميكند و احاديث ائمه اهل بيت: را مينگرد و پس از آشنايي به روش
آنان، با استفاده از قرآن و سنت و عقل و تدبر، به تفسير آيات ميپردازد.
(31) آنان كه درباره قرآن به انواع تناقضها دچار آمده و در مورد آيات الهي
به ناروا، سخن گفتهاند و گاهي به تناقض برخي آيات با برخي ديگر و يا با
سنت رسول خاتم(ص) حكم كرده و يا سنت را در ارتباط با خودش و يا با عينيت
تاريخي دانستهاند، همه از بياطلاعي و از عدم آشنايي آنان با روش تفسيري
خواندن وحي بوده است. قرآن كريم هرگونه اختلاف و تناقض را از دامن پاك خود
دور دانسته و در مقام تحدي، براي اثباتاعجازبيانيو حقانيتخود، بدان
استدلال ميفرمايد. (32)
راهحل تناقضهاي اسطورهاي
قرآن كتابي است دردآشنا و شفابخش مانند داروخانهاي كه براي همه امراض
دارويي ويژه دارد، اما بايد درد و دارو را شناخت تا درمان مؤثر واقع شود.
در بيماريهاي روحي و معنوي نيز چنين است. دواي هر دردي آيهاي خاص است
آيهاي متناسب با آن درد. و شايد يكي از دلايل نزول تدريجي قرآن كريم در
طول23 سال همين باشد و علت مراتب نزول و مراحل آن به صورت دفعي و تدريجي و
به دو صورت مجمل و مفصل، (33) روح و حقيقت تعين نايافته قوانين جهاد و دفاع
و قوانين مالي يا جنايي در ارتباط با گروههاي گوناگون الحادي و مسلمان در
طول23 سال نيز همين موضوع باشد.
گوناگونياستدلالهاو موضعگيري قرآن در برابر كفار قريش، يهود و ملحدان،
منافقان و بيماردلان نيز همين بود. بنابراين، هر جاكهآيههامتناسب با
نيازها و روحيهها و زمانها تلاوتگردند و
درآنهاتدبرلازمبشود،هيچگونهتناقضيدر آن احساس نميگردد.
تفاوت هدف به تفاوت روش
اگر هدف پژوهشگر تنها قرائت و روخواني قرآن باشد با تسلط بر قواعد قرائتبدان
نايل ميگردد. اگر هدف او بالاتر از اين و در حد فهم احكام و مفاهيم بلند
قرآن باشد، در اين صورت، بايد با آموزش قواعد اصول الفقه مدار دلالتها را
از قبيل عام و خاص، مطلق و مقيد، ناسخ و منسوخ و... بازشناسد. (34) و اگر
هدف او فقه اكبر و يك نطاق گستردهتري باشد، بايد فراتر از مراحل سهگانه
اصول الفقه (بحث دليليت، دلالت، و تعارض ادله) حركت كند و در سطح گسترده و
كلان، مساله را مطرح نمايد تا با مطالعه نظامهاي اسلام، به صورت يك مجموعه
به همپيوسته و داراي روح واحد، روح واقعي اسلام را در پرتو مجموعه آيات و
روايات كشف كرده، در حريم كبريايي قرآن و اسلام ماوا بگيرد و به درجه تفقه
در دين نايل گردد. (35)
بنابر اين، اگر در انديشه فهم اغراض و اهداف قرآن و اسلام باشيم، بايد در جست
و جوي اصول روشمند ديگري باشيم و به كمك آنها، به اغراض و مقاصد بلند كلام
خدا پي ببريم چرا كه قرآن و سنت در يك افق تاريخي ويژه، براي هدايت
انسانيت تا ابد نزول يافته و شناخت افق تاريخي عصر نزول در فهم آن
تعيينكننده است. از اين رهگذر است كه امام(ع) فقه متعالي را چنين توصيف
مينمايد: «انتم افقه الناس اذا عرفتم معاني كلامنا» (36) شما فقيهترين
مردم هستيد، هرگاه معاني سخنان ما را دريابيد.
نقش عترت: در تعيين مقاصد قرآن
با بررسي سيره معصومان: و واقعيات عيني روشن ميشود كه روش «تفسير قرآن با
قرآن» كارسازترين راه فهم قرآن و كشف مقاصد آن است. البته اين روش
دشواريهاي فراواني دارد كه اگر بر اساس اصول صحيح و قانونمند عمل نشود،
موفقيتي نخواهد داشت زيرا:
1- برخيازآياتتنهايكباردرقرآننزوليافتهوهمگونيندارد.
2- فهم كامل و نهائي قرآن در انحصار راسخان در علم و ثقل كبير است. بايد با
رجوع بدانان از آن بهرهمند شد. پس صرف مقارنه آيات (37) نميتواند كارساز
باشد.
3- قرآن داراي ظهر و بطن است كه اين بطون در برخي روايات تا هفتاد مرتبه ذكر
شده است: «ان للقرآن ظهرا و بطنا ولبطنه بطنا الي سبعة ابطن او سبعين.»
(38) به راستي، قرآن داراي ظاهر و باطني است و باطن آن داراي بطني ديگر تا
هفت و يا هفتاد بطن.
4- با صرف نظر از روايات ظهر و بطن، عمق معاني قرآن با قلت لفظ (بليغ بودن)
آن، غموض ويژهاي را بر آن افزوده است و آيات تدبر و تفكر و... نشانگر اين
واقعيت است چرا كه مقاصد قرآن كريم بسي دورتر و فراتر از افق فكري انسان
خاكي است هرقدر پيش بتازد هنوز اندر خم يك كوچه است.
ترجمه و تفسير
به منظور دستيابي به مفاهيم آيات، رعايت اصول ذيل لازم است:
الف - جمعآوري آيات همخانواده (نظاير و اشباه) از طريق معاجم قرآن
ب - تفسير آيات متناظر به كمك يكديگر
ج - عرضه متشابهات بر محكمات بر پايه «هن ام الكتاب» (آلعمران:7) (39)
شدهاند
د - استفاده بهينه از ظهور و سياق آيات در مجموع قرآن كه البته ذوق و سليقه و
هوشياري ويژهاي ميطلبد و بدون آن، حتي درك مفاهيم نيز مقدور نخواهد بود.
روش دستيابي به مقاصد قرآن (مصاديق)
با به كارگيري اصول چهارگانه مزبور، تنها دسترسي به مفاهيم آيات امكانپذير
است، اما به دست آوردن مقاصد نهائي خداوند و تعيين مصاديق آنها تنها از
طريق رجوع به سنت و عترت، (40) كه عدل قرآن و قرين و ترجمان آنند، ميسر
است. آنان به دليل رسوخ در علم، با مقاصد آيهها آشنا بوده و اين پيوسته تا
ابد ادامه خواهد داشت و براي هر نسلي آيهاي است كه آن را تلاوت مينمايد و
با مرگ مصداقي، مصداق ديگر به وجود ميآيد.
بنابر آنچه ذكر شد، ميتوان گفت كه مراد از ظهر و بطن در اين دسته از
روايات، همان مصاديق آشكار و نهان است كه چون شب و روز در تبادلند و منظور
از راسخان در علم همان خاندان عصمت و طهارت: هستند كه بر دانش متشابهات و
ظهر و بطن و تاويل و تنزيل آگاهند و ديگران از آن محروم. (41)
تاويل و تنزيل
در انديشه بيشتر مفسران، به ويژه پيشينيان، «تنزيل» ظواهر و «تاويل» خلاف
آن و يا محكمات و متشابهات تلقي شده است. برخي از بزرگان «تاويل» را به
واقعيت عيني آيات تفسير كردهاند و ديديم بر پايه احاديث ائمه اهلبيت:،
قرآن داراي تنزيل است يعني، در مورد گروهي نزول يافته و تاويل دارد يعني،
عدهاي هستند كه اين آيه بدانان بازميگردد. به عبارت ديگر، تعيين مصداق
دانش ارجمند تاويل - همچون دانش ظهر و بطن (باز گردانيدن مفاهيم به مصاديق
تازه) - تنها كار را سخان در علم است. بنابراين ميتوان گفت كه «تنزيل»
يعني، مصاديق گذشته و «تاويل» يعني، مصاديق آينده. (42) و اين مطلب از
قانون جري و اطباق نيز استفاده ميگردد. (43)
ضرورت رجوع به عترت: در تفسير قرآن به قرآن
در راهكار تفسيري قرآن به قرآن نيز رجوع به عترت رسول خدا(ص) از ضروريات
است زيرا:اولا، قرآن ظهر و بطن، تاويل و تنزيل و جري و اطباق دارد و دانش
آن در انحصار عترت پيامبر(ص) است كه روايات بر آن دلالت دارد. (44)
ثانيا، بنابر اين كه حقايق و تاويل و بطون قرآن را تنها «مطهرون» ميتوانند
مس نمايند (45) و «مطهرون» بر اساس آيه تطهير (احزاب:33) خاندان عصمت و
طهارت: علي و زهرا و فرزندان معصوم آناناند، (46) بنابراين، رجوع به آنان
در تفسير قرآن به قرآن، بديهي و الزامي است.
ثالثا، بيان قرآن بر پايه خود قرآن، به عهده رسول خدا و اهل بيت او: نهاده
شده و رسول خدا(ص) اقوال اهل بيت: را حجيت و اعتبار بخشيده است. (47)
رابعا آياتي از قرآن منطق رسول خدا(ص) را منطق وحي و عين آن ميداند. «ما
ينطق عن الهوي»(نجم:3) و آياتي، پيروي از رسول خدا(ص) و اولوالامر را واجب
شمرده و در صورت اختلاف امتبدانان ارجاع داده شده است.(نساء:59)
ظهر و بطن قرآن
برخي ظهر و بطن قرآن را به «معاني و مفاهيم» توجيه و تفسير كردهاند. اما
اين مستلزم دور و يا تسلسل باطل است زيرا هر مفهومي را در نظر بگيريم، خود
آن نيز ظهر و بطن خواهد داشت. بنابر اين، شايد مراد از ظهر مصاديق بارز و
منظور از بطن، مصاديق نهان باشد. اين مطلب از پرسش فضيل بن يسار و خثيمه از
امام باقر(ع) به خوبي روشن است كه امام(ع) بطن را به مصاديق نهفته و ظهر را
به مصاديق ظهور يافته تفسير نمودند. (48) دليل اين مطلب آن است كه «تاويل»
همان مصداق است و حديث «انت تقاتل علي تاويله كما قاتلت علي تنزيله» (49)
درباره اميرمؤمنان(ع) هم به همين مصداق تفسير شده است چه آنكه مسلمانان
بر سر مفاهيم قرآن نزاعي نداشتند، بلكه نزاع آنها بر سر مصاديق آنها بوده
است. از اينرو، در حديث فضيل فرمود: «مراد از ظهر و بطن همان تاويل
(مصاديق) است كه برخي سپري شده و ظهور يافته و برخي ديگر هنوز در خفا بوده
و سر نرسيده است.»
و در حديثخثيمه، فرمود: قرآن در تمام ادوار بر همه اقوام شامل شده، جاري
رجوع به سنت و عترت در تفسير قرآن و همان تفسير منطق وحي به كمك منطق ديگر
وحي است چرا كه فهم مصاديق و بطون قرآن نيازمند بيان رسول خدا(ص) از طريق
ارجاع متشابهات به محكمات است و دانش اين ارجاع در انحصار او و خاندان
گرامي ايشان ميباشد. اين مساله در تمام قرآن جريان دارد زيرا اقرار و
پذيرش آن در يك مورد، مستلزم پذيرش آن در همه آيات است و اهلبيت:
مطمئنترين راه وصول به نور و حقيقت قرآن، و مردم بر حسب تفاوت فكري خود،
نيازمند ابزاري مطمئن و صحيح ميباشند.
ابزارها و كليدهاي فهم قرآن و تفسير آن
بر حسب آنچه ذكر گرديد، تفسير صحيح و رسيدن به مقاصد الهي به مقدماتي
نيازمند است از جمله:
الف - احاطه كامل بر مقدمات علمي تفسير
ب - تدبر در آيات
ج - ارتباط پيوسته و پايدار با مجاري وحي (قرآن و عترت:)اينك به طور فشرده،
درباره آنها بحث ميشود:
تفكر و تدبر در قرآن به مواردي نيازمند است تا به نتيجه كامل و كارساز برسد.
آن موارد عبارتند از:
1- تفكر در سورهها از حيث زمان و مكان نزول، افق نزول، مخاطبان، مصاديق
نخستين، شان نزول و سياق آيات سنجيدن آيات با ويژگيهاي مخاطبان نخستين كه
آيا مضمون آيات با آن ويژگيها وفق ميدهد (در نظر گرفتن عنصر زمان و
مخاطبان.)
با بررسي موارد نزول آيات، از جنبه فكري، عقلي، خيالي، قلبي، روحي، اقتصادي و
اجتماعي ميتوانيم به موضوع سوره نزديكتر شويم. اين مساله بسيار مهم است و
بدون ارزيابي، هيچ موفقيتي به دست نميآيد، به ويژه اگر دقت كنيم كه ترتيب
آيات بدين صورت بر پايه حكمتخداوند حكيم است و رمز و رازي دارد. (50)
به عنوان نمونه، به ترتيب شگفتانگيز آيات سوره مباركه حمد توجه كنيد:
الف - ستايش خداوند آنگونه كه هست
ب - اظهار اخلاص در عبادت
ج - تقاضاي ايصال به مطلوب. (51)
2- تفكر در آيههاي يك سوره به صورت مجموعههاي كوچك، به همان روشي كه در
سورهها گفته شد، يعني ارتباط تنگاتنگ آيات با همديگر. اين قسمت از بحثبه
قدري با اهميت است كه دانشمندان بلاغت آن را «انحصار در شناخت فصل و وصل»
دانستهاند. در اين مرحله، بايد به كيفيت ترتيب قرآن به صورت حاضر، كه يك
نظم توقيفي است، عنايت ويژه كرد. (52)
3- تفكر در ارتباط با اجزاي آيهها با يكديگر و اجزاي يك آيه با ديگر اجزاي
آن قرآن داراي يك هدف كلي است و هر سوره و آيه، حتي صدر و ذيل هر آيه و هر
سوره، ضمن اشتراك در هدف مافوق خود، خود نيز داراي يك هدف ارجمند است كه با
اشراف به آن اهداف، انسان ميتواند به هدف كلي قرآن (هدايت انسان به مقاصد
الله) و ديگر اهداف جزئي و كلي آن پي ببرد. اين مرحله به حدي مهم است كه
اگر يك حرف آن جا به جا گردد، ديگر آن خاصيت هدايتي را نخواهد داشت. از
اينرو، ميگويند تحريف قرآن عملا امكانپذير نيست.
4- مرحله بعدي بررسي صدر و ذيل سورهها و آيهها و مقايسه ميان احتمالاتي است
كه در مورد آيه يا سوره داده ميشود. (53)
در خاتمه اين بحث، به حديث امام صادق(ع) اشاره ميكنيم كه فرمود: «ان هذا
القرآن منار الهدي و مصابيح الدجي فليجل جال بصره و يفتح للضياء فان التفكر
حياة قلب البصير كما يمشي المستنير في الظلمات بالنور.» (54)
مقدمات علمي تفسير
1- ايمان و باور به حقانيت و وحياني بودن قرآن: چرا كه ناپاكان و بيماردلان
از درك آن محرومند. (55) اما همه آيات و حروف و زير و زبر آن با مؤمن سخن
ميگويد و روح و دل و عقل و همه وجود او را به تفكر و احساس واميدارد.
خداوند، خود فرمود: «هدي للمتقين.» (بقره:2)
چنين ايماني عارفانه به قرآن، روح مفسر را به نور قرآن روشن ميگرداند و با
اين نور، به مقصد ميرسد. خداوند فرمود: «ولكن جعلناه نورا نهدي به من نشاء
من عبادنا.» (شوري: 52) در اين مرحله، مفسر علاوه برداشتن ايمان راستين،
بايد عوامل بازدارنده را نيز از خود دور سازد مانند: پيروي از هواي نفس،
تحميل راي خود بر قرآن، تعصب كور، پيشداوريها، خودباختگي، نفاق، بيماري
دل، شرك باطني، معاصي و... .
2- آشنايي با علوم عربيت:
الف - صرف، نحو، لغت، بلاغت: زبان قرآن عربي است. با احاطه به رمز و راز اين
زبان، ميتوان زمينه فهم آن را فراهم ساخت. رسول خدا(ص) فرمود: «اعربوا
القرآن والتمسوا غرائبه.» (56) به همين دليل، مستشرقان به طور كلي، به
انحراف افتادهاند. (57)
ب - بايد دانست كه جا به جايي كلمات قرآن به هيچ وجه امكانپذير نيست (58) و
لغزشهاي فراواني از مفسران در اين زمينه رخ داده است.
ج - شناخت مواضع تقديم و تاخير موضوعات: مانند: تقدم امر به معروف بر نهي از
منكر يا هجرت بر جهاد يا صفح بر جهاد يا تزكيه بر تعليم يا ولاية الله بر
ولاية المؤمن و... .
د - بررسي ارتباطات آيات با يكديگر: بيشترين لغزش مفسران در همين زمينه است.
ه - تفسير آيات به كمك يكديگر: در اين باره، به طور مفصل بحثشد.
و - توجه به قانون جري و اطباق
ز - توجه به تاريخ نزول آيات
ح - شناخت اسباب نزول
ط - آشنايي با محكمات و متشابهات
ي - شناخت كامل ناسخ و منسوخ
ك - تفسير موضوعي
ل - نقد و بررسي اقوال مفسران
م - شناختن مواضيع علوم قرآن - به طور كلي
ن - رعايت مبهمات لفظي قرآن، پرهيز از تفسير به راي و تطبيق آن با پيشفرضها
و اهداف خود
س - رعايتخصوصيات صناعتي (آنچه در علوم اصول الفقه در بحث دليليتبررسي
ميشود) و ناسخ (59) و منسوخ (60)
3- مراجعه به مجاري وحي (ثقلين): (61) اين مطلب به تفصيل مورد بررسي قرار
گرفت و چنين نتيجهگيري شد كه به حكم كتاب و سنت متواتر رسول خدا(ص) و عقل،
امت اسلامي در مقام فهم كتاب و سنت و شكل كلي دين و احكام جزئي آن، در همه
مراحل و ادوار، بايد به عترت رسول خدا(ص)، كه حاملان علوم آن حضرتاند،
مراجعه نمود.