بازگشت

قرائت و قراء بزرگ


در فـرهـنـگ بشرى , هيچ خط از خطوط وابسته به زبانهاى معروف نيست كه نشان دهنده تلفظ كامل فصحاى آن زبان باشد. پديد آمدن لهجه و گويشها در درون هر زبان هم امرى طبيعى و ناگزير است . از سوى ديگر , خطها در جنب كاستيها , كژيهايى هم دارند. يعنى امكان تصحيف نويسى يا تصحيف خوانى . در خـط عـربـى - فارسى كه اصولا همان خط قرآنى است كه از كوفى به نسخ و سپس در ايران به نـسـتـعليق تكامل و تحول يافته است , چندين حرف يا گروه حرف هست كه تفاوتشان با يكديگر فقط در نقطه است و در قديم تا قرنها اين نقطه ها را به كتابت درنمى آوردند. بعدها هم كه رعايت آنها شايع شد , همچنان امكان تصحيف نويسى و تصحيف خوانى وجود داشت , و همچنان وجود دارد. به اين دلايل و دلايل ديگر اختلاف قرائت در هر متنى , به ويژه در هر متن كهنى پيش مى آيد. حـتـى در ديوان حافظ , كه متعلق به قرن هشتم هجرى و در واقع هشت قرن جوانتر و جديدتر از قرآن مجيد است , اختلاف قراآت فراوانى رخ داده است . در قرآن مجيد هم به طريق اولى همين مساله و مشكلات پيش آمد. فتوحات پياپى در زمان خلفاى راشدين و گسترش عظيم امپراطورى اسلام , نشان داد كه مردم غير عرب در تلفظ كلمات قرآن تا چه حد لحن ( غلط خوانى ) و تصحيف و تحريف دارند. عثمان با احساس مسئوليت هر چه تمامتر , كار خلفاى پيشين را دنبال گرفت كه شمه اى از كار و كارنامه او را شرح داديم . با وجود نهايت احتياط و امانت دارى و امعان نظر و مشورت و دقت , اختلاف قراآت در قرآن مجيد هم راه يافت , و نمى شد راه نيابد. و در واقع از آن زاده شد. در حيات و حضور خود پيامبر (ص ) نيز گاهى تفاوت دو تلفظ نزد ايشان مطرح مى شد و حضرت يكى يا گاه هر دو را تصويب مى كردند و حديث سبعة احرف ( اينكه قرآن هفت وجه مقبول دارد ) نـاظـر بـه همين معناست , يعنى حضرت رسول (ص ) براى رفع عسر و حرج , و تا زمانى كه قرآن هـمه گير شود و هيچ صاحب لهجه اى خود را از آن يا آن را از خود بيگانه نيابد در اين باب چندان سـخـت نـمـى گـرفـت , و اخـتلاف تلفظها را , تا حدى كه مخل معنى نبود , خطير يا خطرناك نمى يافت . علل عمده اختلاف قراآت چند امر بود. از جمله : 1 ) اختلاف لهجات . چنانكه مثلا تميمى ها به جاى حتى حين عتى عين مى گفتند. 2 ) نبودن اعراب در خط عربى و مصاحف امام تا آنكه ابوالاسود دؤلى به رهنمود حضرت على (ع ) اقداماتى در اين باب صورت داد ولى كمال و تكميل آن دو سه قرن به طول انجاميد. 3 ) نبودن اعجام يا نقطه و نشان در حروف . بـراى رفع اين نقيصه در اواخر قرن اول , در عهد حجاج بن يوسف , كوششهايى به ميان آمده ولى كمال و تكميل آن نيز تا آخر قرن سوم طول كشيده است . 4 ) اجتهادات فردى صحابه و قاريان و بطور كلى قرآن پژوهان كه هر يك استنباط نحوى و معنايى و تفسيرى خاصى از يك آيه و كلمات آن داشته اند. 5 ) دور بودن از عهد اول و مهد اول اسلام - مكه و مدينه -. 6 ) نـبـودن عـلائم سجاوندى و وقف و ابتدا هرگونه فصل و وصلى كه بعدها علم قرائت و تجويد عهده دار تدارك آن شد. نـمـونـه مـعروفى كه از اين كمبود زاده شد و اختلاف نظر كلامى و قرآن پژوهى دامنه دار و دراز آهـنـگـى در مـيان فريقين پديد آورد , وقت يا عدم وقف بر سر كله اللّه يا العلم در آيه هفتم سوره آل عمران است كه شيعه پس از اللّه وقف نمى كند لذا راسخان در علم را داناى تاويل قرآن مى داند. از اواخـر قرن دوم و اوايل قرن سوم نهضت تدوين قراآت درگرفت و بسيارى از قرائت شناسان بر آن شدند كه از ميان انواع قراآت , صحيحترين آنها را برگزينند و ثبت كنند. نخستين كسانى كه به اين كار همت گماشتند هارون بن موسى ( 201 ـ 291 ق ) و ابوعبيد قاسم بـن سـلام ( 157 ـ 224 ق ) بـودنـد كـه فرد اخير , بيست و پنج تن قارى ثقه را شناسايى و قراآت ايشان را ثبت و ضبط كرد كا قاريان هفت گانه ( قراء سبعه ) از آن جمله بود. يك قرن بعد , ابو بكر بن مجاهد ( 245 ـ 324 ق ) كه قرآن پژوه برجسته اى بود , در سال 322 ق از ميان قاريان بسيار , قراء سبعه را بركشيد , كه از آن پس مرجع طراز اول قرائت قرآن شناخته شدند . بعدها سه قارى بزرگ ديگر نيز بر اين عده افزوده شدند ( قراء عشره ). الـبـتـه قاريان چهارده گانه و بيست گانه هم در تاريخ علم قرائت مشهورند ولى قاريان دهگانه كسانى هستند كه سند روايت آنان از طريق تابعين تابعين , به تابعين و از آن طريق به صحابه , اعم از كاتب وحى و حافظ قرآن يا ديگران , و سپس به رسول اكرم (ص ) مى رسد. سند روايت بقيه قراء به اين روشنى نيست و يا در كتب معتبر مربوط به اين علم ثبت نشده است . در اينجا لازم است به بعضى اصطلاحات علم قرائت اشاره كنيم . قـرائت يـعـنـى عـلـم بـه كـيـفـيـت اداى كلمات قرآن و شناخت اختلاف آنها به حسب راويان ( منجدالمقرئين , 3 ) مقرى ( از مصدر اقراء ) يعنى قرآن شناس و قرائت شناسى كه اين اختلافها را به طريق شفاهى فراگرفته باشد و بشناسد و بيان كند. سنت شفاهى , يعنى استماع از استادان پيشين و حفظ سينه به سينه در قرائت اهميت شايانى دارد . مقرى بايد در عربيت و نحو و لغت و تفسير و روايت و درايت مهارت داشته باشد. آموزندگان و قاريان , قرآن را نزد او يا بر او مى خوانند. قارى , قرائت شناس مبتدى را گويند كه حداقل سه گروه از قراآت را جدا جدا بشناسد. قارى منتهى - با سابقه و ماهر و مجرب - آن است كه اكثر قراآت را بشناسد ( پيشين ). با اين تعاريف فى المثل خواجه حافظ كه قرآن را از بر , در چهارده روايت مى خوانده است , و داناى نحو و لغت و تفسير و قرآن پژوه برجسته اى است , مقرى بشمار مى آيد , نه قارى . پس هر مقرى , قارى است , ولى هر قارى , مقرى نيست . نـمـونـه اى از اخـتـلاف قـراآت قـرآنى را كه فقط سوره كوچك حمد ( فاتحه ) رخ داده است ياد مـى كـنـيـم : مـلك يوم الدين , همچنين مليك يوم الدين , به جاى مالك يوم الدين , حتى قراآت شـاذى ( غـريب و نادر و دير پذيرفتنى ) هست كه اين عبارت را ملك يوم الدين و مالك يوم الدين خوانده است . دال در الحمد , با حركات سه گانه خوانده شده است . و غيرالضالين , به جاى و لاالضالين . اختلاف قراآت در سراسر قرآن مجيد , طبق كتاب التسير فى القراءات السبع تاليف ابوعمرو عثمان بـن سـعـيـد دانى ( 372 ـ 444 قمرى ) كه از معتبرترين و كهنترين منابع ثبت قراآت هفتگانه و راويـان چهارده گانه است , در حدود 1100 مورد , اعم از مهم يا غير مهم است و بيشتر از دو سوم آنـهـا بـه ادغـام يـا اظهار يا حاضر / غايب خواندن صيغه مضارع ( به اختلاف ي يا ت بر سر فعل مضارع ) مربوط مى شود. بـعضى ديگر از منابع مهم و چاپ شده مربوط به قرائت و اختلاف قراآت قرآنى عبارتند از : الحجة للقراء السبعة , اثر ابوعلى فارسى همچنين الحجة فى علل القراآت السبع تاليف همو. الكشف عن وجوه القراآت السبع اثر مكى بن ابيطالب ( 2 مجلد ). حـجـة الـقراآت , اثر ابوزرعه عبدالرحمن بن زنجلة النشر فى القراآت العشر , اثر ابن الجزرى ( 2 مجلد ) غاية النهاية فى طبقات القراء , اثر همو. تـفاسير قديم شيعه مخصوصا تبيان شيخ طوسى و مجمع البيان شيخ طبرسى در تفسير هر بخش از آيات قرآنى , به بحث مستوفا در باب قرائت و اختلاف قراآت مى پردازند. از ديگر آثار شيعه اماميه در عصر جديد : القراآت القرآنية , اثر عبدالهادى الفضلى ( كه به قلم دكتر محمد باقر حجتى به فارسى ترجمه شده است ). و كتاب جامع چهارده روايت در قرائت قرآن مجيد , ترجمه و تدوين دكتر محمد جواد شريعت . و مجلد دوم التمهيد اثر محمد هادى معرفت . قـراء هـفـتـگـانـه و دهگانه : از قراء سبعه عده كثيرى نقل كرده اند , ولى قرآن پژوهان و قرائت شناسان بعدى , روايت دو تن از راويان هر قارى را كه از نظر ضبط و صحت سند و طول ملازمت و آمـوزش نـزد قـاريـان يا مقريان هفتگانه , دقيقتر و پذيرفتنى تر بوده است , به اصطلاح استاندارد كرده اند , لذا چهارده روايت پديد آمده است . در اينجا اسامى قاريان هفتگانه و راويان چهارده گانه آنها را ـ كه صاحبان چهارده روايت اند ـ نقل مى كنيم 1 ) عبداللّه بن عامر دمشقى ( م 18 ق ). راوى اول او : هـشام بن عمار ( 153 ـ 245 ق ) راوى دوم : ابن ذكوان , عبداللّه بن احمد ( 173 ـ 242 ق ) , 2 ) عبداللّه بن كثير مكى ( 45 ـ 120 ق ). راوى اول : الـبزى , احمد بن محمد ( 170 ـ ح 243 ق ) راوى دوم ابوعمرو محمد بن عبدالرحمن ملقب به قنبل ( 195 ـ 291 ق ). 3 ) عاصم بن ابى النجود ( 76 ـ 128 ق ). راوى اول : حفص بن سليمان ( 90 ـ ح 180 ق ) راوى دوم : شعبة بن عياش ( 95 ـ 194 ق ). 4 ) زبان بن علاء - ابوعمرو بصرى ( ح 68 ـ 154 ق ). راوى اول : حفص بن عمرالدورى ( م 246 ق ) راوى دوم : ابوشعيب سوسى , صالح بن زياد ( 190 ـ 261 ق ). 5 ) حمزة بن حبيب كوفى ( 80 ـ 156 ق ). راوى اول : خلاد بن خالد كوفى ك ابوعيسى شيبانى ( 142 ـ 220 ق ) راوى دوم : خلف بن هشام ( 150 ـ 229 ق ). 6 ) نـافع بن عبدالرحمن مدنى ( 70 ـ 169 ق ) راوى اول : ورش , عثمان بن سعيد مصرى ( 110 ـ 197 ق ) راوى دوم : قالون , عيسى بن سينا ( 120 ـ ح 220 ق ). كسايى , على بن حمزة ( 119 ـ 189 ق ) , راوى اول : ليث بن خالد ( م 240 ق ) راوى دوم : حفص بن عمر الدورى ( كه راوى ابوعمرو بصرى يعنى زبان بن علاء هم بوده است ). چون سه تن بر اين قاريان هفتگانه ( قراء سبعه ) اضافه شود , قاريان دهگانه ( قراء عشره ) به دست مـى آيـد : 8 ) خـلف بن هشام ( 150 ـ 229 ق ) راوى اول : اسحاق ( ابويعقوب اسحاق بن ابراهيم بغدادى ) ( م 286 ق ) راوى دوم : ادريس , ابوالحسن بن عبدالكريم حداد بغدادى ( م 292 ق ). 9 ) يعقوب بن اسحاق ( 117 ـ 205 ق ) راوى اول : رويس , محمد بن متوكل ( م 238 ق ) راوى دوم : روح , ابوالحسن روح بن عبدالمؤمن هذلى ( م 234 ق ). 10 ) ابوجعفر يزيد بن قعقاع ( م 130 ق ) راوى اول : عيسى , ابوالحارث عيسى بن وردان مدنى ( م 160 ق ) راوى دوم : ابن جماز , سليمان بن مسلم ( م ب 170 ق ). ( بـراى تـفـصـيـل بيشتر ـ التيسير دانى , 4 ـ 7 النشر ابن جرزى , 1/99 ـ 174 , ترجمه الاتقان , 1/246 , چهارده روايت , محمد جواد شريعت , مقدمه ). قرآن پژوهان و اصوليان شيعه درباره حجيت قراآت هفتگانه و دهگانه بحث كرده اند. آيت اللّه خوئى ـ اعلى اللّه مقامه ـ در پايان دو فصل پربارى كه درباره قراآت و قراء دهگانه نوشته اند آورده انـد : در نـماز , قرائت بر وفق هر قرائتى كه در زمان اهل بيت عليهم السلام متعارف بوده است , جايز است . ( البيان , 183 ).