بازگشت

تفسير و تاويل


تفسير در لغت يعنى شرح و بيان و توضيح و تبيين , و در قرآن يك بار هم به اين معنى به كار رفته اسـت ( فـرقـان , 32 ) و در اصطلاح علوم قرآنى , چندين تعريف براى آن به دست داده اند : 1 ) عـلم فهم قرآن ( قانون تفسير , سيد على كمالى , 27 ) ( تفهيم مراد اللّه تعالى از قرآن است در حد مستطاع بشر , مستند به قواعد لسان عرب , و اسلوب آن , و كتاب اللّه و اثر مرفوع پيغمبر اكرم (ص ) و اوصياء او , غير معارض با عقل و كتاب و سنت و اجماع . ( پيشين , 46 ـ 47 ). 3 ) عـلـمـى اسـت كه درباره قرآن كريم از حيث دلالتش بر مراد اللّه تعالى به قدر طاقت بشرى بحث مى كند. ( مـنـاهل العرفان , زرقانى , 1/471 ) 4 ) علمى است كه در آن از احوال قرآن از جهت نزول و سند و اداء و الفاظ و معانى متعلق به الفاظ و متعلق به احكام بحث مى كند. ( پيشين , 1/471 ). سيوطى مى نويسد كه براى مفسر لازم است كه در پانزده علم يا فن مهارت داشته باشد. 1 ) لـغـت 2 ) نحو 3 ) صرف 4 ) اشتقاق 5 , 6 , 7 ) معانى و بيان و بديع 8 ) علم قرائت [ و اختلاف قراآت ] 9 ) اصول دين [ و توسعا علم كلام ] 10 ) اصول فقه 11 ) شناخت اسباب نزول 12 ) شناخت ناسخ و منسوخ 13 ) فقه 14 ) احاديثى كه مجمل و مبهم را بيان [ و روشن ] مى كند. 15 ) علم موهبت و آن علمى است كه خداى تعالى به كسى كه به آنچه دانست عمل كند , به ارث مـى سپارد و اشاره به همين است حديث هر كس به آنجه مى داند عمل كند , خداوند علم آنچه نمى داند را به او خواهد سپرد. ( تـرجـمـه اتـقان , 2/570 ـ 572 ) و به دنبالش مى افزايد كه هر كس بدون شناختن اين علوم و فنون اقدام به تفسير قرآن كند , تفسير به راى كرده است كه از آن نهى شده است . مصادر تفسير : عبارت است از الف ) خود قرآن ( چنانكه گفته اند القرآن يفسر بعضه بعضا ) كه چه بسيار آيه هايى كه دربردارنده تفصيل براى اجمال آيه ديگر , يا تخصيص براى اطلاق آن است . ب ) سنت رسول اللّه (ص ) و در عرف شيعه سنت معصومين عليهم السلام . اهل سنت قول صحابى و قول تابعى را نيز جزو مصادر تفسير مى شمارند. شيعه در پذيرفتن احاديث تفسيرى از صحابه و تابعين تسامح بيشترى دارد تا ساير احاديث آنان . و احاديث تفسيرى صحابه اى چون ابن عباس و ابن مسعود و تابعانى چون مجاهد و سعيد بن جبير را به حسن قبول تلقى مى كند. تاويل , لغتا از اول به معناى رجوع است ( قاموس ). اين كلمه در قرآن مجيد به كار رفته است ( آل عمران , 7 نساء , 59 و چند آيه ديگر ). در قرون اوليه بين تفسير و تاويل فرقى نبوده است . چـنانكه حتى طبرى همواره در تفسير خود از كلمه تاويل استفاده مى كند و مرادش همان تفسير است . غزالى در مستصفى مى نويسد : تاويل گاه در تاويل كلام و معنى به كار مى رود. چنانكه در مورد آيات متشابه , و گاه در تاويل رؤيا و احلام , چنانكه در قصه يوسف هست , و گاه در تـاويل اعمال ,چنانكه در قصه موسى با رجل صالح ( خضر ) هست , و اصطلاحا عبارت است از اخـراج دلالـت لـفظ از دلالت حقيقى به دلالت مجازى بى آنكه از عادت و عملكرد زبان عربى در تـجـوز عدول شود و بايد بر وفق قواعد علاقه هاى مجازى باشد مانند تسميه شى ء به شبه آن يا به سبب آن يا به لاحق آن يا مقارن آن , يا نظاير آن . بـعـضـى تاويل را عبارت از توجيه متشابهات دانسته اند و كشف معناى ثانوى كلام كه آن را بطن گويند , در برابر معناى آشكار كه آن را ظهر گويند. ( الـتـمـهـيـد , 3/28 ) استاد معرفت در تعريف ديگر از تاويل مى گويد عبارت است از معنى و مفهوم نهفته و پنهان از ظاهر كلام است كه نياز به دلالت صريحى از خارج آن لفظ دارد. ( التمهيد , 3/30 ـ 31 ). راغـب در مـفـردات مـى گـويد : اكثر استعمال تفسير در الفاظ است و موارد استعمال تاويل در معانى . تفسير در مفردات الفاظ است و تاويل در جمله ها. بعضى گفته اند تفسير با وضع عبارت كار دارد و تاويل با معانى مستفاد از اشارات ( قانون تفسير , 31 ). محمد حسين ذهبى پس از بيان انواع تعريفها و فرقها بين تفسير و تاويل مى نويسد : تفسير راجع به روايت است , و تاويل راجع به درايت . ( التفسير و المفسرون , 1/22 ). در لـزوم تـاويل , هم قرآن ناطق است و هم ائمه (ع ) و صحابه و هم قرآن پژوهان اعصار بعد , ولى تاويل قرآن , كار هركسى نيست . زيرا تفسير چنانكه اشاره شد به دانستن پانزده علم و فن و اخذ از چهار مصدر احتياج دارد , و تاويل از آن فراتر و دشوارتر است . و طـبـق قـرائت شـيـعه اماميه و بعضى از بزرگان اهل سنت از آيه هفتم سوره آل عمران چنين مستفاد مى شود كه راسخان در علم داناى تاويل قرآنند. و احاديثى هست كه ائمه فرموده اند : ما راسخان در علميم و تاويل قرآن را مى دانيم . نـخستين مفسر قرآن در تاريخ اسلام , شخص پيامبر اكرم (ص ) شمرده مى شوند كه در پاسخ به سؤال صحابه , بسيارى از مفردات و تعبيرات قرآنى را تفسير فرموده اند. در كتب احاديث فريقين و نيز در اتقان سيوطى ( آخرين فصل ) نمونه هاى بسيارى از تفسير نبوى منقول است . پس از حضرت رسول (ص ) , بزرگترين قرآن شناس , حضرت اميرالمؤمنين (ع ) است . مبالغه نيست اگر گفته شود كه تاريخ تفسير قرآن به قدمت خود تاريخ قرآن است . و تـفـسير بعضى از صحابه مانند ابن عباس و بعضى از تابعان , مانند مجاهد , علاوه بر آنكه در دل تفسير طبرى به نحو پراكنده , محفوظ است , جداگانه هم به طبع رسيده است . تفسير به دو نوع عمده تقسيم مى گردد. الف ) تفسير نقلى [ بالماثور , روايى ] كه عمدتا متشكل از احاديث تفسيرى است . ب ) تـفـاسـيـر عـقـلـى [ يـا درايى ] كه متكى به احاديث نيست بلكه به بحث عقلى و علمى آزاد مى پردازد. تفاسير را طبع موضوعشان نيز شناسايى و طبقه بندى مى كنند. تـفـاسـيـر نحوى مانند تفسير فراء و ابوحيان غرناطى , تفاسير كلامى كه اشهر آنها , تفسير كشاف زمـخـشـرى و مفاتيح الغيب امام فخر رازى است تفاسير عرفانى , مانند تفسير سهل شوشترى و سـلـمـى و قشيرى و ميبدى و ابن عربى تفاسير فقهى مانند احكام القرآن ابن عربى و جصاص و كنزالعرفان سيورى و زبدة البيان اردبيلى , نخستين تفسير مهم اهل سنت جامع البيان طبرى ( م 310 ق ) است . در شـيعه , تفسير على بن ابراهيم قمى ( از اعلام قرن سوم و چهارم هجرى ) و تفسير عياشى ( از اعـلام اواخـر قرن سوم هجرى ) يا تفسير فرات كوفى ( معاصر كلينى ) كه هر سه روايى است , چه بسا قديمترين تفسيرها به شمار آيند. ولـى مهمترين تفسير در ميان تفاسير اوليه شيعه , تبيان شيخ طوسى ( م 460 ق ) كه آميزه اى از شيوه عقلى و نقلى است . در ميان اهل سنت چند تفسير هست كه اهميت علمى بسيارى دارد و خوشبختانه از آنجا كه قرآن كريم و قرآن پژوهى و علوم قرآنى مابه الاتفاق فريقين وحدت بخش مذاهب اسلامى است , شيعيان نيز از ديرباز به تفاسير اهل سنت توجه و استناد كرده اند. اهل سنت نيز ( مخصوصا در عصرهاى جديدتر ) به تفاسير شيعه نظر داشته اند. مهمترين تفاسير اهل سنت پس از تفسير روايى عظيم طبرى عبارتند از تفسير ميبدى ( م 520 ق ) ( كشف الاسرار و عدة الابرار ) كه از امهات متون عرفانى به زبان فارسى به شمار مى آيد تفسير كشاف زمخشرى ( م 538 ق ) كه مهمترين ميراث فكرى و مكتبى بازمانده از معتزله است . گـفـتـنى است كه تنزيه القرآن عن المطاعن , و متشابه القرآن آثار قاضى عبدالجبار همدانى ( م 415 ق ) نـيز جزو ميراث قرآن پژوهى معتزله است و هر دو به چاپ رسيده است تفسير كبير امام فـخـر رازى ( م 606 ق ) مـوسوم به مفاتيح الغيب كه على الاطلاق مهمترين تفسير كلامى جهان اسـلام بـر وفـق مشرب اشاعره يعنى مكتب رسمى اهل سنت است تفسير قرطبى ( م 671 ق ) تفسير نسبتا كوتاه بيضاوى ( م 685 ق ) موسوم به انوارالتنزيل و اسرار التاويل كه قرآن پژوهان اهل سـنـت و شـيـعـه دهـها حاشيه بر آن نوشته اند , تفسير روح البيان اسماعيل حقى ( 1137 ق ) كه تفسيرى است عرفانى به عربى و آكنده از شعر فارسى تفسير روح المعانى اثر آلوسى ( م 127 ق ) و در عـصـر جـديـد تـفـسـير قاسمى ( م 1332 ق ) موسوم به محاسن التاويل تفسير المنار ( اثر مشترك شيخ محمد عبده و رشيد رضا ) تفسير فى ظلال القرآن سيد قطب و دهها تفسير ديگر. ( براى اطلاع از تفاسير قديم و جديد ـ قرآن پژوهى , صفحات 166 ـ 285 ). تفاسير عمده شيعه پس از تفسيرهايى كه ياد شد عبارتند از مجمع البيان شيخ طبرسى ( م 548 ق ) كـه خـوش تـدويـن تـريـن و چه بسا مهمترين تفسير شيعه در طى اعصار و قرون است , تفسير ابـوالـفـتوح رازى [ روض الجنان و روح الجنان ] ( م 556 ؟

ق ) كه قديمترين تفسير فارسى شيعه اماميه است تفسير منهج الصادقين ملا فتح اللّه كاشانى ( م 988 ق ) تفسير صافى اثر ملامحسن فيض ( م 1091 ق ) و دو تفسير روايى ( ماثور ) معروف : يكى تفسير برهان اثر سيد هاشم بحرانى ( م 1107 ؟

ق ) , و ديگرى نور الثقلين اثر حويزى ( 1112 ق ) و تفسيرهاى چندگانه شبر ( م 1242 ق ). مـهـمـتـريـن تـفـسـير عرفانى شيعه در قرن چهاردهم تفسير بيان السعادة , اثر سلطان عليشاه گنابادى ( م 1327 ق ) است , و مهمترين و جامع ترين تفسير جديد شيعه كه مجموعه متوازنى از تـفـسـيـر عقلى و نقلى است تفسير الميزان اثر علامه محمد حسين طباطبائى ( م 1360 ش ) در بيست جلد به عربى كه به فارسى هم ترجمه شده است .