بازگشت

مخاطبهاى قرآن


يكى ديگر از نكاتى كه در شناخت تحليلى مى بايد از قرآن استنباط كرد , تعيين و تشخيص مخاطبان قرآن است . در قرآن تعبيراتى نظير هدى للمتقين ( 2 ) 0 هدى و بشرى للمؤمنين ( 3 ) 0 و لينذر من حى ( 4 ) زياد آمده است . اينجا مى توان سؤال كرد كه هدايت براى پرهيزكاران لزومى ندارد زيرا آنها خود پرهيزكارند . از سوى ديگر در قرآن مى بينيم كه خود را چنين معرفى مى كند .

ان هو الا ذكر للعالمين و لتعلمن نبأه بعد حين ( سوره ص آيه 87 )

اين قرآن نيستمگر مايه بيدارى همه جهانيان و خبرش را بعد خواهيد شنيد ( 5 ) پس آيا اين كتاب براى همه جهانيان است يا صرفا براى مؤمنين ؟ باز در آيه ديگر پروردگار سبحان خطاب به پيامبر مى گويد :

و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين

( سوره انبياء آيه 107 )

ما تو را نفرستاديم مگر آنكه رحمتى هستى براى همه عالميان . توضيح مفصل اين مطلب آنجا كه مبحث تاريخ در قرآن طرح بشود , ارائه خواهد شد . اما در اينجا با جمال بايد گفت در آياتى كه خطاب قرآن به همه مردم عالم است , در واقع مى خواهد بگويد قرآن اختصاص به قوم و دسته خاصى ندارد .

هر كس به سمت قرآن بيايد نجات پيدا مى كند , و اما در آياتى كه از كتاب هدايت بودن براى مؤمنين و متقين نام مى برد , مى خواهد اين نكته را روشن كند كه در نهايت چه كسانى رو به سوى قرآن خواهند آورد و چه گروههايى از آن دورى خواهند گزيد . قرآن از قوم خاص و قبيله معينى به عنوان علاقمندان و ارادتمندان خود ياد نمى كند . نمى گويد قرآن در تيول اين يا آن قوم قرار دارد . قرآن برخلاف ساير مكاتبانگشت روى منافع يك طبقه خاص نمى گذارد . نمى گويد مثلا صرفا براى تأمين منافع فلان طبقه آمده است . مثلا نمى گويد تنها و تنها هدفش حمايتاز طبقه كارگران استيا پشتيبانى از طبقه كشاورزان . قرآن در مورد خودش تأكيد مى كند كه كتابى است براى برقرارى عدالت . درباره پيامبران مى گويد :

و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط .

( سوره حديد آيه 25 )

قرآن قسط و عدالت را براى كل جامعه انسانى مى خواهد نه فقط براى اين طبقه يا آن قوم و قبيله . قرآن براى جلب انسانها به سمت خود , برخلاف بعضى مكتبها مثل نازيسم , بر روى تعصبات آنها انگشت نمى گذارد . همچنين برخلاف برخى ديگر از مكتبها مثل ماركسيسم , بر روى منفعت طلبى و نفع پرستى انسانها تكيه نمى -

كند و آنها را از راه منافعشان به حركت در نمىآورد ( 1 ) قرآن همانطور كه براى وجدان عقلى انسان اصالت قائل است , براى او يك اصالتوجدانى و فطرى نيز قائل است و بر اساس همان فطرت حق جويى و عدالت طلبى است كه انسانها را به سير و حركت وامى دارد . و از اينرو پيامش منحصر به طبقه كارگر يا كشاورز يا محروم و مستضعف نمى شود . قرآن به ظالم و مظلوم , هر دو خطاب مى كند كه به راه حق بيايند . موسى , هم به بنى اسرائيل و هم به فرعون پيام خدا را ابلاغ مى كند و از آنها مى خواهد كه به پروردگار ايمان بياورند و در راه او حركتكنند , حضرت محمد رسالت و دعوتخود را هم به سران قريش و هم به ابوذر و عمار عرضه مى كند . قرآن نمونه هاى متعددى از برانگيختن فرد عليه خودش و بازگشت از مسير گمراهى و تباهى ( توبه ) ذكر مى كند . البته قرآن خود به اين نكته توجه دارد كه بازگشت آنها كه در رفاه و تنعم بسر مى برند به مراتب دشوارتر از بازگشت محرومان و ستمديدگان است .

گروه دوم باقتضاى طبع در راه عدالت حركت مى كنند , اما گروه اول بايد از منافع شخصى و گروهى خود صرفنظر كنند و پا روى اميال و خواستهاى خود بگذارند .

قرآن مى گويد گروندگان به او آنها هستند كه روحشان پاك و تصفيه شده است . و اين گروندگان صرفا بر اساس حقيقت جويى و عدالت طلبى كه فطرى هر انسانى است , به قرآن گرايش پيدا كرده اند نه به اقتضاى منافع و تمايلات مادى و جاذبه هاى دنيوى .

پاورقي



1 - زيرا در اينصورت ديگر عدالت و حق براى گروندگان هدف نخواهد بود , بلكه رسيدن به منافع و ارضاى خواسته ها , هدف قرار مى گيرد .

آشنايي باقرآن ج1-2 ص43