بازگشت

لغزشگاههاي ترجمه قرآن كريم


در اين بخش ، به لغزشگاههاي ترجمه قرآن كريم، در سوره مباركه آل عمران ميپردازيم.



آيه 18: «شهدالله انه لا اله الا هو و المائكة و اولواالعلم قائماً بالقسط...»



1ـ .... هيچ خدايي بر پا دارنده عدل جز او نيست .



2ـ خداوند،خودش گواهي داد كه نيست خدايي جز او و فرشتگان و خداوندان دانش هم در حال داد و عدالت، گواهي دادند كه ...



در ترجمه شماره 1 مشاهده ميشود كه «قائماً بالقسط» ، حال يا صفت «اله» دانسته شده است. اين تركيب ، علاوه بر آن كه قائلي ندارد،از نظر مفهوم نيز صحيح نيست؛ زيرا مفهوم مخالف آن اين است كه خدايي كه بر پا دارنده عدل نباشد، جز خداوند وجود دارد!



در ترجمه شماره 2، حال «ملائكه و اولواالعلم» دانسته شده است. اين لغزش، از لغزش نخست، شگفتانگيزتر است. زيرا از نظر لفظي هم مطابقت ندارد؛ چرا كه «قائماص مفرد است و «ملائكه و اولوالعلم» جمعاند.



وجه صحيح آن است كه «قائماً بالقسط» حال از براي «لله» و يا حال از براي «هو» است و ترجمه صحيح چنين است:



1ـ «خداي يكتا، كه هميشه به عدل و داد بود و باشد،گواهي داد كه ...»



2ـ خداي يكتا گواهي داد كه جز او، كه هميشه به عدل و داد بوده و هست، خدايي نيست...»



آيه 62:«ان هذا لهو القصص الحق ...»



بيشك اين همان سرگذشتهاي راست است...



اين ترجمه، مبني بر ان است كه «القصص» به كسر قاف خوانده شود، در حالي كه «القصص» به فتح قاف است، كه يا به معناي مصدري است يعني:«داستانگويي» و يا اسم است به معناي:«قصه و داستان و سرگذشت » از اين رو، ترجمه صحيح چنين است:



« همانا اين داستان راست و درست[مسيح] است...»



آيه 125:«... يمددكم ربكم بخمسة الاف من الملائكة مسومين.»



لغزشي كه در اين آيه صورت گرفته درباره لفظ«مسومين» است به كسر واو، كه به «نشاندار» ترجمه شده است، در صورتي كه «مسومين» با فتح واو به معناي «نشاندار»، يا «فرستاده شده» است. و مسومين به معناي«نشانگذار»است.



امينالاسلام طبرسي در مجمعالبيان مينويسد:



« ابوالحسن گفته است: كساني كه مسومين را با كسره خواندهاند از آن روست كه فرشتگان ، اسبهاي خود را نشان زده بودند و كساني كه با فتحه خواندهاند، از آن روست كه آنان نشان خورده بودند[ داراي عمامههاي سفيد يا ... بودند] مسومين،يعني داراي نشان و علامت = نشاندار. و نيز به معناي « فرستاده شده» و « رها شده » است از « سوم الخيل» يعني اسبان را رها كرد،تا به چرا بپردازند . و [انعام] سائمه نيز به همين معناست . علي بن عيس گفته است: اين كه قراءت با كسره را اختيار كردهاند از آن جهت است كه اخبار چندي وارد است كه آنان اسباب خود را نشان زده بودند. و رسول خدا(ص) [به اهل بدر] فرمود: شما نيز نشان زنيد زيرا فرشتگان نشان زدهاند.»



چنانكه مشاهده ميشود، بنابر قراءت مسومين (بافتحه) ترجمهها صحيح است، ولي از آن رو كه قراءت مشهور و قرآن فعلي با كسره است، ترجمه مذكور اشتباه و صحيح آن «نشانگذار » است .



آيه 28 : « ... اويتوب عليهم ...»



يا ايشان را به توبه وادارد.



يا ايشان را توبه دهد.



يا توبهشان را ميپذيرد.



لغزش ترجمههاي فوق در اين است كه فرقي ميان« تاب اليه» و «تاب عليه» و «استتابه» و «قبل توبته » ننهادهاند. «ايشان را به توبه وادارد» و « ايشان را توبه دهد» ترجمه «يستتيهم» است. « توبه ايشان را ميپذيرد»، ترجمه «يقبل توبتهم» و آن مسبوق به آن است كه قبلاً ،توبهاي صورت گرفته باشد، كه از آن با «تاب اليه » تعبير ميشود.



اما «تاب» اگر با «علي» استعمال شود، به معناي آمرزش و رحمت را از سرگرفتن است(تاب عليه: غفرله و رجع عليه بفضله، فالله تواب) كه ميتواند مسبوق به توبه از طرف بنده باشد و ميتواند نباشد ، چنانكه در آيه 118 از سوره توبه ميفرمايد: «ثم تاب عليهم ليتوبوا» كه توبه خداوند بر آنان مسبوق به توبه آنان نبوده بلكه ملحوق به آن بوده است. بنابراين، ترجمه صحيح اين آيه شريفه و نظاير آن چنين است:



«يا بخشش و آمرزش خويش را با ايشان سر ميگيرد يا...»



آيه 130 : « يا ايها الذين آمنوا لاتأكلوا الربا اضعافاً مضاعفةً ...»



اي كساني كه ايمان آوردهايد ربا مخوريد به افزودنهاي پيدر پي.



... رباي چند برابر افزوده را مخوريد.



... ربا مخوريد تو در تو .



در ترجمههاي فوق، «اضعافاً مضاعفة » به عنوان قيد احترازي معني شده است. يعني ربايي را كه چند برابر افزوده است و يا پي در پي به آن افزوده ميگردد، نخوريد كه مفهوم اين قيد و وصف آن است كه اگر ربايي چنين وصفي را نداشت، خوردن آن مانعي ندارد!



البته، ترجمههاي فوق بر اساس يكي از دو قولي كه صاحب مجمع نقل ميكند درست مينمايد و ما نيز بنا داشتيم، لغزشهايي را گوشزد كنيم كه در ميان مفسران قائلي نداشته باشد، ولي از آن رو، كه قول ديگر منقول در مجمع معتبر و با قواعد شرع سازگار است، اين را لغزش دانسته و در اين جا آوردهايم. به هر حال، قيد مذكور قيد توضيحي است، نه احترازي . بدين معني كه ربا. معمولاً داراي چنين وصفي است. نه آن كه ربا دو قسم باشد: اضعافاً مضاعفة و غيراضعافاً مضاعفةً.



علامه، در الميزان(4/19) مينويسد:



« اضعافاً مضاعفة ، اشاره است به وصفي كه به طور غالب، در ربا وجود دارد، زيرا ربا، طبعاً چند برابر ميشود و مال رباخوار، با نابود شدن مال ديگري و ضميمه شدن آن به مال ربوي، چند برابر ميگردد.



آيه 164:«... يتلو عليهم آياته و ...» در اين مورد، در مقاله گذشته سخن گفتيم.



آيه 166:« ... و ليعلم المؤمنين.»



در كمتر ترجمهاي به چشم ميخورد كه اين واو را آورده باشند يا اگر آوردهاند« معطوف عليه» آن را ذكر كرده باشندو يا اگر استيناف گرفتهاند، جمله مكمل آن را در شرح و توضيح و كروشه آورده باشند.در اين باره توضيحي كوتاه در نقد خود بر ترجمه آقاي بهبودي آوردهايم. (فصلنامه مترجم، ويژه مباحث ترجمه قرآن، 102 و 103)



آيه 168:« الذين قالو لاخوانهم و قعدوا لو أطاعونا ما قتلوا...»



آنان كه نشستند و به برادرانشان [همراهان و هم قبيلههايشان ] گفتند : اگر آنان [مؤمنان مجاهد] فرمان ما را برده بوند،كشته نميشدند...



در اين ترجمه، يك اشتباه نحوي سبب شده كه مراجع ضميرها عوض شود و دو طايقه مذكور در آيه(منافقان، مؤمنان شهيد) سه طايفه در نظر گرفته شوند(منافقان ، همراهان و هم قبيلههايش ، مؤمنان شهيد). آن لغزش اين است كه : لام جاره در «لاخوانهم»،«لام تبليغ» گرفته شده است.



مانند:«قلت له»، «اذنت له »، «فسرتله» . در صورتي كه لام در اينجا، به معناي«عن» يا «في» است چنانكه در آيه 11 از سوره احقاف چنين است:



« وقال الذين كفرواللذين آمنوا لو كان خيراً ما سبقونا اليه»



و كساني كه كافر شدند درباره مؤمنان گفتند: اگر...



بر اين اساس، ترجمه صحيح چنين است:



« آنان كه درباره برادران خود (مؤمنان شهيد) گفتند...»



يكي از تفاسير معتبر پارسي، با اين كه «اخوانهم » را « مؤمنان شهيد» دانسته، با اين حال«به برادران خود» ترجمه كرده است. ولي توجه نكرده كه چگونه به برادران شهيد خود گفتند: اگر آنان !



آيه 170 و 171 :« فرحين بماآتاهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم ...يستبشرون بنعمة من الله و فضل ...»



... و به آنها كه در پيشان هستد و هنوز به آنها نپيوستهاند بشارت ميدهند كه ...



آنان را مژده نعمت و فضل خدا ميدهند...



سخن بر سر «يستبشرون» است كه به بشارت دادن ترجمه شده است، در حالي كه اولاً بشارت دادن، از باب تفعيل ميآيد:«بشره بكذا» و ثانياً در آيه 171:« يستبشرون بنعمة من الله» « به نعمت و فضل خدا بشارت ميدهند» معني ندارد و لذا ميبينيم كه مترجم محترم در اين جا لفظ را برگردانده و آن را به صورت فعل مجهول ترجمه كرده است:



« آنان را مژده نعمت و فضل خدا ميدهند»



استبشار به معناي شاد شدن و خوشحال گرديدن است. اما اين كه شاد شدن شهيدان به سبب آنان كه هنوز به مقام شهادت نرسيده و به آنان ملحق نگرديدهاند چگونه است؟ مطلبي است كه بايد از تفاسير جست .



آيه 183:« الذين قالو ان الله عهد الينا الانؤمن لرسول حتي ...»



كساني كه گفتند: ما را با خدا عهدي است كه...



بيگمان ، خدا از ما پيمان گرفت كه ...



ملاحظه ميشود كه ترجمههاي فوق، هيچ كدام ، صحيح نيست، زيرا ترجمه اول، ترجمه « عاهدنا الله» و يا با اندكي مسامحه«عاهدنا الله » است و ترجمه دوم، ترجمه « اخذ الله عندنا عهداً» يا « اخذ الله ميثاقنا» است.



عهد اگر با الي متعدي شود، به معناي « سفارش» و يا « فرمان» خواهد بود. بر اين اساس، ترجمه صحيح چنين است:



« كساني كه گفتند: خداوند ما را سفارش نموده كه ... يا خداوند ما را فرمان داده كه ...»



در اين جا لغزشگاههاي سوره مباركه آل عمران به پايان ميرسد و در قسمت چارم موارد سوره مباركه نساء خواهد آمد.








پاورقي

منبع: بينات شماره 3 سال اول