بازگشت

جلسه پنجم


بسم الله الرحمن الرحيم

خلوص نيت در عبادات

قال رسول الله صلى الله عليه و آله

فاساءلوا الله ربكم بنيات صادقة و قلوب طاهرة ان يوفقكم لصيامه و تلاوة كتابه فان الشقى من حرم غفران الله ان الله فى هذاالشهر العظيم

از خداى متعال مى خواهيم كه نيت خالص ، و صادق و دل پاك به ما حرمت كند. مى دانيم كه روح عبادت خلوص نيت است ، الا الله الدين الخالص ، آگاه باشيد، كه خدا دين خالص و عارى از غل و غش و ريا مى پسندد.

اميرالمؤ منين عليه السلام در دعاى كميل مى فرمايد:

و هب لى الجد فى خشيتك و الدوام فى الاتصال بخدمتك حتى اسرح اليك فى ميادين السابقين و اسرع اليك فى المبادرين و اشتاق الى قربك فى المشتاقين و ادنو منك دنواالمخلصين و اخافك مخافة الموقنين و اجتمع فى جوارك مع المؤ منين

خدايا! آنچنان جديت و كوشش در راه خوف و خشيت خود به من عطا كن ، تا در اثر آن ، تقرب و نزديكى مخلصين را به تو به دست آورم و همانند افراد به يقين رسيده از ذات احديت تو ترسان باشم .

آيات قرآن ، و روايات معصومين ، درباره خلوص نيست ، معركه كرده است . پر واضح است ، هر قدر خلوص در عبادت بيشتر باشد، ثواب و پاداش بيشتر است و هر قدر غرض و مرض و ريا در كار عبادت باشد، ثواب و نتيجه و بازدهى ، عبادت كمتر خواهد بود.

قل ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين (53) بگو اى رسول ما! حقا كه نماز من ، عبادت من (يا قربانى در حج من ) زندگى من و مردن من - تمام - فقط و فقط براى خداى تعالى است و بس . خواست من خواست او است . اگر او بخواهد زنده باشم ، من نيز همان را مى خواهم و اگر او بخواهم بميرد، من نيز همان را مى پسندم ، هر چه آن خسرو كند شيرين بود.

رشته اى برگردنم افكنده دوست

تار و پوشش از محبت هاى اوست

گه به مسجد گه به ديرم مى برد

مى كشد هر جا كه خاطره خواه اوست (54)

در مجمع البيان چنين آمده است

قال مجاهد: جاء رجل الى النبى صلى الله عليه و آله فقال انى اتصدق و اصل الرحم و لااصنع ذلك الا لله فيذكر ذلك منى واحمد عليه فيسرنى ذلك و اعجب به فسكت رسول الله صلى الله عليه و آله و لم يقل شيئا فنزل قوله تعالى (قل انما انا بشر مثلكم يوحى الى انما الهكم اله واحد فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعبادة ربه احدا(55) .

مردى خدمت حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد: من چه بسيار صدقه به فقير مى دهم و صله رحم به جا مى آورم و اين كارها را جز براى خدا به هدف ديگرى انجام نمى دهم ؛ ليكن بعدها كه گفت و گو مى شود و از من تعريف مى كنند، خوشحال مى شوم و افتخار مى كنم در اين هنگام رسول خدا صلى الله عليه و آله ساكت شد و چيزى نگفت پس آيه نازل شد: بگو اى رسول گرامى اسلام ! من هم مثل شما يكى از افراد بشر هستم ؛ تنها امتياز من اين است كه بر من وحى نازل وحى مى شود. آگاه باشيد؟ پروردگار شما يكى است پس هر كس آرزوى لقاى پروردگارش را دارد، بايد عمل صالح انجام دهد و هيچ احدى را در عبارت براى خدا شريك قرار ندهد.

سپس از ابن عباس روايتى نقل ميكند مبنى بر اين كه منظور آيه شريفه شرك در عبادت است نه شرك در عقيده توحيد؛ چون فرمود: (و لا يشرك بعبادة ربه احدا) و نفرمود و لا يشرك بربه احدا ظاهرا در پاسخ آن مرد، همين آيه شريفه را فرمود؛ يعنى اصل عمل انسان خشنود شدن از تمجيد ديگران ، باطل نمى شود، ولى سعى كنيد هيچ احدى را شريك در عبادت براى خدا قرار ندهيد.

درباره اين موضوع ، در بحارالانوار، از عدة الداعى چنين نقل شده كه حضرت عيسى عليه السلام به حواريين مى فرمود:

هر كدام از شما روزه كه گرفتيد، موهاى سر و صورت را روغن مالى كنيد، تا شاداب شويد. و لب هاى خود را را با روغن زيتون بماليد، تا معلوم نباشد كه روزه هستيد. وقتى صدقه مى دهيد با دست راست ، مواظب باشيد، كه حتى دست چپ شما خبردار نشود و وقتى نماز مى خوانيد پرده اطاق را بيندازيد. (تا كسى شما را نبيند) زيرا خداوند خود تعريف و ثنا را تقسيم مى كند؛ مانند تقسيم رزق (56).

و از مجالس شيخ طوسى (ره ) از فضيل بن يسار از ابى جعفر عليه السلام چنين نقل شده است : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : قال الله عزوجل ، الصوم لى و انا جزى به ؛ روزه براى من است و من خود پاداش آن را خواهم داد (البته اين ترجمه در صورتى است كه اجزى را به صيغه معلوم بخوانيم ولى بعضى اجزبى به صيغه مجهول خوانده اند؛ يعنى من خودم پاداش روزه هستم اگر اين معنى درست باشد معركه مى كند؛ يعنى چون روزه به خاطر من و براى من است من خود پاداش روزه دار هستم . ملاقات خدا و تقرب به ذات او، خود پاداش و ثواب روزه است . (57).

نكته : منظور از جمله روزه براى من است ، (با اين كه تمام عبادات براى خداى تعالى صورت مى گيرد) اين است كه روزه ريا بردار نيست و فقط براى خدا است . (چون امر عدمى - يعنى ترك مفطرات روزه - و يا امر وجودى - كه كف نفس و خوددارى باشد - قابل نشان دادن به ديگران نيست ) بر خلاف نماز و حج و غيره ، و روزه دار حتى در حال خلوت و تنهايى از مبطلات اجتناب مى كند؛ پس فقط و فقط براى خدا صورت مى گيرد. و هر چه عبادت به قصد رضاى خدا باشد و غرض و مرض ديگرى در كار نباشد، پاداش آن بهتر و در نزد خدا مقبول تر است .

محاسن برقى روايتى را از جابر جعفى از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل مى كند (58) كه حضرت فرمود: سه نفر براى گردش از شهر خود بيرون آمدند، و وارد غارى در ميان كوهى شدند و در آنجا به عبادت خدا مشغول بودند؛ ناگهان سنگى از بالاى كوه غلطيد و بر در غار قرار گرفت و آنها در غار زندانى شدند. با هم گفتند: به خدا سوگند! ما از اين گرفتارى نجات پيدا نمى كنيم جز آنكه به خدا راست بگوييم ؛ پس بياييد، خدا را به آن چه كه براى او خالصانه انجام داده ايم ، قسم دهيم ، شايد نجات پيدا كنيم ، چون اين گرفتارى ما در اثر گناهان ما است يكى از آن سه نفر گفت : خدايا! تو مى دانى كه من ، يك وقت شيفته و فريفته يك زن زيبا و خوش صورت شدم و براى رسيدن به او و كام گرفتن از او، مال و ثروت زيادى خرج كردم ، ولى وقتى به او دست يافتم و خواستم با او نزديكى كنم ، به فكر عذاب آخرت و آتش جهنم افتادم و او را ترك كردم و خود را آلوده به گناه نكردم . خدايا اين سنگ را از جلوى اين غار برطرف فرما! كه ناگاه ديدند سنگ حركتى كرده و شكافى پيدا شد بعد از آن ، دومى ، گفت : خدايا! تو مى دانى كه من چند نفر را اجير كردم كه در زمينى براى من كار كنند تا به هر كدام نصف درهم بدهم ( هر درهم يك مثقال نقره است ) پس چون از كار دست كشيدند، اجرت آنها را دادم يكى از آنان گفت : من به قدر دو نفر كار كرده ام و بايد يك درهم تمام به من مزد بدهى و كمتر از آن نخواهم گرفت من هم يك درهم ندادم ، او هم پولش را نزد من گذاشت و رفت ، و من همان نصف درهمش را صرف كشت و زرع كردم و خدا روز به روز، روزى بيشتر و رزق بيشتر مرحمت كرد تا اين كه بعد از مدت ها همان كارگر آمد واز من مالش را طلب كرد من حساب كردم ديدم پول او حدود هجده هزار درهم شده است ؛ پس تمام اين مبلغ را به او پرداختم خدايا! تو خود مى دانى كه من اين كار را به خاطر تو و به جهت ترس از ذات مقدست انجام دادم . خدايا! اين سنگ را از جلوى غار برطرف فرما! پس سنگ كمى حركتى كرد و نورى از بيرون پيدا شد، به طورى كه هم ديگر را خوب مى ديدند ولى نمى توانستند بيرون بروند.

سومى گفت : خدايا، تو مى دانى وقتى پدر و مادر من در خواب بودند، پس من ظرف شيرى ، براى آن ها آوردم ، خواستم زمين بگذارم ، ترسيدم جانورى به آن دم زند و نخواستم آنها را بيدار كنم كه ناراحت شوند؛ به همين دليل شير را نگه داشتم تا بيدار شدند و نوشيدند خدايا! اگر مى دانى كه اين كار فقط براى رضا تو بود، ما را از اين بلا نجات ده ! پس سنگ لغزيد و راه آن ها كاملا باز شد و بيرون آمدند. پس رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آرى هر كس راستگو (و درست كردار باشد) نجات مى يابد.

فضيلت قرائت قرآن در ماه رمضان

فاسئلوا الله ربكم بنيات صادقه وقلوب طاهره ان يوفقكم لصيامه و تلاوة كتابه

درباره شرافت و فضيلت روزه ماه مبارك رمضان ، در روزهاى گذشته ، مطالبى را بيان كردم و اينك مى خواهم درباره ثواب قرائت قرآن ، سخن بگويم .

روايات زيادى در فضيلت قرآن و عظمت و ثواب قرائت ، آن نقل شده از جمله روايات مفصلى از امام حسن عسكرى از پدرانش از اميرالمؤ منين عليه السلام از رسول الله صلى الله عليه و آله نقل شده است كه :

عليكم بالقران فانه الشفاء النافع ... و اتلوه فان الله ياءجركم على تلاوته بكل حرف عشر حسنات اما انى لااقول (الم ) حرف ولكن الالف عشر و اللاءم عشر، و الميم عشر (59).

رسول خدا فرمود: بر شما باد تمسك به قرآن ، زيرا قرآن ، شفاى كامل هر دردى است و نيز فرمود: بر شما باد تلاوت قرآن ، به درستى كه خداى متعال به هر حرفى كه تلاوت كنيد، ده حسنه به شما پاداش مى دهد. آگاه باشيد نمى گويم (الم ) يك حرف است بلكه براى قرائت الف ، ده حسنه و براى لام ده ، حسنه و براى ميم ده حسنه به شما پاداش مى دهد.

و در روايت ديگرى از امالى صدوق از مفضل از امام صادق عليه السلام چنين نقل شده :

... عليكم بتلاوة القرآن فان درجات الجنة على عدد آيات القرآن فاذا كان يوم القيامة يقال لقارى ء القرآن اقراء و ارق فكلما قراء آية يرقى درجة (60) .

بر شما باد تلاوت قرآن ، به درستى كه درجات بهشت به تعداد آيات قرآن است هنگامى كه روز قيامت مى شود به قارى قرآن گفته مى شود: قرآن بخوان و درجه درجه بالا برو. پس هر چه از آيات قرآن قرائت مى كند، يك درجه بالاتر مى رود.

در روايت ديگرى فضيل از امام صادق عليه السلام چنين نقل ميكند:

ان الذى يعالج القرآن ليحفظه بمشقة منه و قلة حفظه له اجران و قال : ما يمينع التاجر منكم المشغول فى سوقه اذا رجع الى منزله ان لاينام حتى يقراء سورة من القرآن فيكتب له مكان كل آية يقرئها عشر حسنات و يمحى عنه عشر سيئات (61).

امام صادق عليه السلام فرمود: همانا كسى كه زحمت كشد تا قرآن را با مشقت حفظ كند دو پاداش دارد. بعد فرمود: چه مانعى دارد هر كدام از شما كه از سر كار به خانه برگشت و از بازار آمد، نخوابد تا اين كه يك سوره از قرآن را تلاوت كند كه براى او نوشته مى شود به جاى هر آيه اى كه مى خوانده ، ده حسنه و محو شود از گناهان او، ده سيئه .

اما ثواب قرائت قرآن ، در ماه رمضان همانگونه كه در جلسه دوم گفتيم ، چند برابر مى شود. رسول اكرم صلى الله عليه و آله در همين خطبه شريفه مى فرمايد:

و من تلافيه آية من القرآن كان له مثل اجر من ختم القرآن فى غيره من الشهور

هر كس در اين ماه يك آيه از قرآن را تلاوت كند؛ ثواب ختم تمام قرآن را در غير از اين ماه خواهد برد و شايد در جلسات بعد نيز تفضيل بيشترى عرض نمايم .

نكته : لازم است يادآورى كنيم كه ما هر چه داريم از بركت قرآن و عترت است و هميشه اين مهم را به خاطر بسپاريم كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله در آن روايتى كه متواتر بين شيعه و سنى است فرموده است : من دو چيز گرانبها در ميان شما مى گذارم : يكى قرآن و ديگرى ، عترت من - اهل بيتم . بحمد الله و المنة ما شيعيان به اهل بيت آن حضرت تمسك داريم و مدرك تمام احكام اسلامى مان رفتار و گفتار آن بزرگواران است همچنين تمسك حقيقى به قرآن ، از آن ما است .



رو آوردن به قرآن بعد از انقلاب اسلامى

به خصوص پس از انقلاب اسلامى ايران ، به رهبرى مرد خدا - امام خمينى قدس سره الشريف - وضع ما دگرگون شد و اسلام نصرت و قوت يافت .از جمله قرائت قرآن و تعليم و تعلم آن رواج پيدا كرد كه در زمان طاغوت ، به كلى از بين رفته بود و جوان ها در دبستان ها و دبيرستانها حتى دانشگاهها آشنايى با قرآن نداشتند؛ تا آنجا كه حتى معلمان قرآن هم ، نمى توانستند چند آيه از قرآن را بدون غلط بخوانند. آرى الحمدلله كم كم قرائت قرآن نيز در راديو و تلويزيون و دبستان و دبيرستان ها ترغيب و تعليم داده شد و جوان ها رو به قرآن و قرائت آن آوردند و در حفظ و قرائت و تجويد پيشرفت ها نمودند و در مسابقات بين المللى جوانان برومندى از ايران شركت نمودند كه در همين اواخر در كشور مالزى برقرار بود و از ايران برادر آقاى عباس امام جمعه رتبه اول را حائز شد و همين مدتى پيش در مسابقات سراسرى داخلى كه در ايران برگزار شد آقاى جواد پناهى رتبه اول را گرفت . هذا من فضل ربى .

فان الشقى من حرم الى آخر غفران الله فى هذا الشهر العظيم ، بدبخت به تمام معنى كسى است كه در اين ماه بزرگ از رحمت و غفران خدا محروم گردد.

شيخ بهائى رحمة الله در كتاب اربعين خود، درباره اين قسمت از روايت كه فرمود: فان الشقى من حرم غفران الله فى هذا الشهر العظيم مى فرمايد: چون اسم ان داراى الف و لام است از جمله حصر استفاده مى شود؛ يعنى : شقى و بدبخت ، فقط كسى است كه در اين ماه از رحمت خدا محروم باشد (خواه اين كه الف و لام براى جنس باشد يا الف و لام استغراق باشد) و اين ، براى اهميت و مبالغه در شقاوت و بدبختى چنين كسى است و كنايه از اين است كه شدت شقاوت او، به حدى است كه گويا غير از او هيچ كس شقى و بدبخت نيست و تمام شقاوت ها و بدبختى ها و بى سعادت ها در او جمع است (62) در واقع ، چنين كسى به تمام معنا بدبخت است و همه بدبختى ها در او جمع شده ؛ چون وقتى ماه ، ماه خدا و ماه مغفرت و رحمت باشد، سفره انعام الهى براى همه گسترده است و هر كس خود را از آن محروم كند و به طرف خدا نيايد، بدبخت است و هيچ اميدى براى هدايت و سعادت او نمى باشد.

گر گدا كال بود

تقصير صاحب خانه چيست ؟!

و در جاى ديگر شاعر مى گويد:

شب پرده گر نور آفتاب ، نخواهد

رونق بازار آفتاب نكاهد

در بحارالانوار، از مجالس شيخ طوسى از هشام بن حكم از امام صادق عليه السلام چنين نقل مى شود:

قال : من لم يغفر له فى شهر رمضان ، ما يغفر له الى قابل الا ان يشهد عرفة (63) كسى كه آنچنان بدبخت باشد كه در ماه مبارك رمضان گناهانش آمرزيده نشود؛ ديگر گناهان او آمرزيده نخواهد شد تا سال آينده ؛ مگر آنكه حاضر شود در روز عرفه در صحراى عرفات (كه آن هم عالمى دارد).

اى روبهك ! چرا ننشستى به جاى خويش ؟ با شير پنجه كردى و ديدى سزاى خويش

دشمن به دشمن آن نپسندد كه بى خرد

با نفس خويش كند به مراد هواى خويش

از دست ديگرى چه شكايت كند كسى ؟!

سيلى به دست خويش زده ، بر قفاى خويش

خونت براى قالى سلطان بريختند

ابله ! چرا نخفتى بر بورياى خويش ؟

دزد از جفاى شحنه چه بيداد مى كشد؟

گو گردنت نمى زند الا جفاى خويش

گر هر دو ديده هيچ نبيند به اتفاق

بهتر زديده اى كه نبيند خطاى خويش

راه است و چاه و ديده اى بينا و آفتاب

تا آدمى نگاه كند، پيش پاى خويش

چندين چراغ دارد و بى راه مى رود

بگذار تا بيفتد و بيند سزاى خويش

با ديگران بگوى كه ظالم به چه افتاد

اول رضاى حق طلبد، پس رضاى خويش

شب عاشورا با دعا و نماز سپرى شد

السلام عليك يا اباعبدالله و على الارواح التى حلت بفنائك عليك منى سلام الله ابدا ما بقيت و بقى الليل و النهار و لاجعله الله آخر العهد منى لزيارتكم السلام على الحسين و على على بن الحسين و على اولاد الحسين و على اصحاب الحسين

عصر تاسوعاى وقتى كه لشكر حمله كردند به طرف خيمه گاه حضرت امام حسين عليه السلام در جلوى خيمه نشسته بود؛ در حاليكه شمشير خود را در برگرفته و سر به زانوى غم گذاشته و به خواب رفته بود. حضرت زينب ، صداى خروش لشكر كفر را شنيد؛ دوان دوان خدمت برادر آمد و عرض كرد: مگر صداى لشكر را نمى شنويد كه نزديك شده اند؟ پس حضرت سيدالشهداء عليه السلام سر از زانو برداشت و فرمود: خواهر اكنون جدم رسول خدا صلى الله عليه و آله را در خواب ديدم ، به من فرمود: حسينم ! تو به سوى ما خواهى آمد. چون زينب اين كلام را شنيد بر صورت زد و صدا زد: واويلاه ؛ سيدالشهداء عليه السلام فرمود: خواهر! ويل و عذاب براى تو نخواهد بود، ساكت باش ! خدا تو را رحمت كند.

پس حضرت عباس به نزد برادر بزرگوار آمد و عرض كرد: لشكر آمده اند، تكليف چيست ؟ حضرت فرمود: بنفسى انت يا عباس جانم فدايت ! برو ببين چه مى گويند حضرت عباس با بيست سوارى جلوى آن ها آمد (از جمله حبيب و زهير) و پس از مذاكراتى با آن ها برگشت و عرض كرد: مى گويند: از امير دستور داريم : يا در برابر او مطيع شويد و تحت فرمانش درآييد و يا با شما جنگ خواهيم كرد.

حضرت فرمود: عباسم به سوى آن ها برگرد و از آنها مهلت بخواه كه امشب را به ما مهلت دهند تا قدرى نماز و دعا بخوانيم و استغفار كنيم خدا مى داند كه من نماز و تلاوت قرآن و كثرت دعا و استغفار را دوست دارم (64) .

آرى شب عاشورا را با دعا و قرآن به سر آوردند. لهم دوى كدوى النحل ؛ همانند لانه زنبور از خيمه ها صداى قرآن و دعا بلند بود و تا آن دم آخر هم حضرت با خداى خود راز و نياز مى كرد در آن وقت كه خاك هاى گرم كربلا را جمع نموده و شب متكا به عمل آورد بود و سر را روى آن گذاشته بود مى فرمود: الى رضا بقضائك و تسليما لامرك لامعبود سواك يا غياث المستغيثين .

اين برادر، اين برادر زادگان

وين سر اندر راه حق بنهادگان

اين على اكبر و اين اصغرم

قاسم و عباس و عون جعفرم

جمله را آورده ام قربان كنم

بعد از آن خود نيز ترك جان كنم

من همى خواهم كه بى سر بر زمين

گه چنان غلطم به خون گاهى چنين

لا حول ولاقوة الابالله العلى العظيم .

پاورقي



53- سوره انعام ، آيه 163

54- اصل شعر از مثنوى مولوى است :

رشته اى بر گردنم افكنده دوست

مى كشد هر جا كه مخاطره خواه اوست

ولى صاحب قمى تضمين كرده كه به شكلى كه در متن است و آقاى حاج حسين مولوى رئيس المداحين قم رحمة الله چنين مى گويد:

شعر مى گويى نمى دانى نكوست

مغز را بيرون نمى آرى ز پوست

رشته بر گردن خلاف دوستى است دوستى بى رشته گر باشد نكوست







55- مجمع البيان ، ج 6 ص 449؛ و بحارالانوار، ج 70، ص 221. سوره كهف آيه 110

56- بحارالانوار، ج 70، ص 250

57- سفينة البحار، ج 2، ص 64 و بحارالانوار، ج 96 ص 256

58- بحارالانوار، ج 70 ص 244

59- بحارالانوار، ج 92، ص 182

60- همان ، ص 197

61- همان ، ص 202

62- شيخ بهائى ، اربعين ، ص 172

63- بحارالانوار، ج 96، ص 375

64- منتهى الامال ، ج 1 ص 337، بحارالانوار، ج 44، ص 491