بازگشت

جلسه نهم


بسم الله الرحمن الرحيم

ماه رمضان بهار توبه

و توبوا الى الله من ذنوبكم و ارفعوا اليه ايديكم بالدعاء فى اوقات صلواتكم فانها افضل الساعات ينظر الله عزوجل فيها بالرحمة الى عباده يجيبهم اذا ناجوه و يلبيهم اذا نادوه و يعطيهم اذا ساءلوه و يستجيب لهم اذا دعوه

اى گروه مردم ! در ماه رمضان از گناهانتان به درگاه خدا توبه كنيد؛ و در وقت نمازها، دست نياز و دعا به درگاهش دراز كنيد؛ زيرا وقت نماز، بهترين ساعت ها است خداى متعال در آن ساعت به بندگانش نظر لطف مى كند و پاسخ مناجاتش را مى گويد و اگر او را صدا زنند، پاسخ مى دهد دعايشان را به اجابت مى رساند.

يكى از خصوصيات ماه رمضان اين است كه اين ماه ، بهار توبه است . چون رابطه خدا و خلق در اين ماه زياد است . اصولا توبه و پذيرش پشيمانى يكى از الطاف و مراحم الهى است . اگر بنا بود هر كس هر گناهى مرتكب شد، در نامه عملش نوشته كرد و كيفر آن را حتما ببيند و راه بازگشت نبود، چه مى كرديم ، و چه مى شد؟!

امام زين العابدين عليه السلام در دعاى ابوحمزه (دعاى بسيار شيرين و جالب سحر عرض مى كند:

فلو اطلع اليوم على ذنبى غيرك ما فعلته و لو خفت تعجيل العقوبة لاجتنبته لالانك اهون الناظرين الى و اخف المطلعين على بل لانك يا رب خير الساترين و احكم الحاكمين و اكرم الاكرمين ستار العيوب غفار الذنوب علام الغيوت تستر الذنب بكرمك و تؤ خر العقوبة بحملك فلك الحمد على حلمك بعد علكم و على عفوك بعد قدرتك

خدايا! اگر كسى غير از تو بر گناه و انحراف من با خبر مى شد، آن را انجام نمى دادم و اگر تعجيل عقوبت گناهم مى ترسيدم ، باز هم از آن اجتناب مى نمودم . خدايا! اين امر به خاطر اين نيست كه تو از همه كسانى كه ناظر به من هستند، كم ارزش ترى يا آن كه آگاهى تو از همه بر من كمتر است ؛ بلكه آنچه به من جراءت داده ، اين است كه تو اى پروردگار از همه سر پوش ترى و از همه كريم تر و جوان مردترى ؛ ستارالعيوبى ، غفار الذنبوى ، علام الغيوبى ، به بزرگوارى خود گناه مرا مخفى نگه مى دارى و كيفرى را به تاءخير مى اندازى چون برد براى ، خدايا! سپاس تو را بايد به جا آورد، كه بر گناهم آگاهى و بردبارى ، مى كنى ، قدرت و توانايى و كيفر دارى و باز هم گذشت مى كنى .

مرحوم احمد نراقى در كتاب خزائن نقل مى كند: (111)

كه يك وقت شيطان لعين براى حضرت يحيى عليه السلام مجسم شد، عرض كرد: مى خواهم تو را نصيحت كنم . حضرت يحيى فرمود: من احتياج به نصيحت تو ندارم ، ليكن آنچه از بنى آدم مى دانى بگو گفت : اى پيغمبر خدا! اولاد آدم بر سه دسته اند: يك صنف ، مثل شما معصوم و بى گناه اند و اصلا مرتكب معصيت نمى شوند. من و دار و دسته ام از اين ها راحتيم ؛ چون ماءيوس هستيم و مى دانيم گول ما را نمى خورند. صنف دوم كسانى هستند كه كاملا در اختيار ما هستند (مثل توپ بازى كه در دست بچه هاى شما است ) هر جور بخواهيم ايشان را مى چرخانيم . فكر ما از ناحيه اين گروه هم راحت است ؛ ولى صنف سوم ، نزد ما از همه بدتر و سخت ترند نزديك آنان مى رويم و سعى مى كنيم تا گولش بزنيم و با لطائف الحيل وادار به گناهش كنيم و از دين منحرفش سازيم (به پول ، به مقام ، به شهوت ، به ريا، به عجب ، به ظلم ...) ولى يك مرتبه افسار را پاره و رو به درگاه خدا مى برند و طلب مغفرت و توبه مى نمايند و بر ميگردند و تمام سعى و كوشش ما را بى اثر و رشته تابيده ما را باز مى كنند. براى بار دوم به سراغشان مى رويم ، ولى باز هم بر ميگردند، و توبه مى كنند؛ نه ما را از خود ماءيوس مى سازند و نه كاملا به دنبالمان مى آيند.

گهى به مسجد و مى خانه هم روى گاهى

نه در ميانه راهى نه خارج از راهى

به مار ماهى مانى ، نه ماهى و نه مار

تقلبى چه كنى ؟ يا مار باش يا ماهى

در حديثى آمده است : از اصول كافى ، صحيحه معاوية بن وهب :

قال سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول اذا تاب العبد توبة نصوحا احبه الله فستر عليه فى الدنيا و الاخرة فقلت و كيف يستر عليه قال ينسى ملكيه عليه من الذنوب و يوحى الى جوارحه اكتمى عليه ذنوبه و يوحى الى بقاع الارض اكتمى ماكان يعمل عليك من الذنوب فيلقى الله حين يلقاه و ليس شى ء يشهد عليه بشى ء من الذنوب (112).

امام صادق عليه السلام مى فرمود: هنگامى كه بنده ، توبه نصوح #(فعول صيغه مبالغه است ؛ يعنى بسيار نصيحت كننده ، يا آن كه خود را زياد نصيحت مى كند كه گناهش را تكرار نكند و توبه خالص باشد، يا ديگران را نصيحت مى كند كه مثل او شوند و از گناهان توبه كنند). كند خداى تعالى او را دوست دارد و گناهان او را در دنيا و آخرت پنهان مى نمايد. عرض كردم : چگونه پنهان مى دارد؟ فرمود: اولا دو فرشته اى كه ماءمور هستند تا تمام كارهايش را بنويسند، (رقيب وعتيد) خداوند آنچه از گناهان او را كه نوشته اند، از يادشان مى برد؛ ثانيا به اعضا و جوارح او خطاب مى رسد كه شما هم گناهانش را پنهان داريد و عليه او شهادت ندهيد؛ ثالثا خداى متعال ، به آن نقطه از زمين كه گناه را در آنجا انجام داده وحى مى كند كه تو هم كتمان كن و آن چه گناه بر روى تو انجام داده است را، نمايان مساز. بنابراين ، روزى كه خدا را ملاقات مى كند هيچ چيز عليه او شهادت نخواهد داد.

اگر اميد به پذيرش توبه نبود

عزيزان ! توجه كنيد، اگر از طرف خدا توبه پذيرفته نمى شد و گناه كار، اميد به عفو و بخشش نداشت و به مجرد اين كه انسان مرتكب معصيت و نافرمانى مى شد، مى دانست كه كيفر مى شود و عذاب مى بيند و به جهنم مى رود و در هيچ صورت و تحت هيچ شرايطى از او گذشت نخواهد شد، مسلما به گناه جرى مى شد و هر روز گناهان بيشترى انجام مى داد تا آن جائيكه براى گناهانش حد و مرزى مشخص نمى شد.

مثلا مى گفت : من كه نماز نخوانده ام ، مى روم ، جهنم ، پس بگذار روزه هم نگيرم ؛ حج هم نمى روم ، خمس و زكات هم نمى دهم ، پس چرا شراب نخورم ؟ چرا زنا نكنم ؟ چرا دزدى نكنم ؟ و.. آن وقت مى شود يك درنده خطرناك . از گرگ و پلنگ هم بدتر مى شد و به قول آن شخص اگر بنا شد بروم جهم چرا صدر مجلس ننشينم ، چرا دم دم ها باشم .

انسان در هر حال و با ارتكاب هر گناه نبايد از رحمت خدا ماءيوس شود همچنان كه نبايد خيلى اميد به اعمال خود داشته باشد؛ بلكه بينابين باشد در عين حالى كه به رحمت واسعه الهى اميدوار است از گناه و خلاف خود خائف و بيمناك باشد.

اميرالمؤ منين عليه السلام در كلمات قصار نهج البلاغه مى فرمايد:

الفقيه كل الفقيه من لم يقنط الناس من رحمة الله و لم يؤ يسهم من روح الله ولم يؤ منهم من مكر الله (113).

دانشمند به تمام معنا، كسى است كه مردم را از رحمت خدا ماءيوس و نااميد نكند و آن ها را از لطف و كرم و راءفت او نااميد نسازد و در عين حال آنها را از كفر و عذاب ناگهانى خدا در امان قرار ندهد( يعنى مردم را بين خوف و رجا نگه دارد) .

برادران بدون شك ، براى همه اتفاق افتاده است كه گاهى ، گناهى ، مرتكب مى شويم ، بعد به فرد صالحى برخورد مى كنيم ؛ يا شب جمعه دعاى كميل را مى خوانيم ، آن جا كه اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايد:

اللهم اغفرلى الذنوب التى تهتك العصم ، اللهم اغفرلى الذنوب التى تنزل النقم اللهم اغفرلى الذنوب التى تحبس الدعاء اللهم اغفرلى الذنوب التى تنزل البلاء

خدايا! بيامرز گناهانى كه پرده ها را از بين مى برد و آبروريزى مى كند خدايا! بيامرز گناهى كه موجب نزول عذاب و نقمت مى شود خدايا! بيامرز گناهانى كه نعمت ها را تغيير مى دهد.

در آن وقت به ياد گناهانمان مى افتيم و توبه مى كنيم يا به مجلس وعظ و روضه مى رويم ، حكايتى ، داستانى ، روايتى به گوشمان مى رسد به درگاه خدا رو مى آوريم و استغفار مى كنيم ؛ ولى با كمال تاءسف وقتى وارد اجتماع مى شويم مشكلات پيش مى آيد باز هم مرتكب گناه مى شويم ، همان آش و همان كاسه ، همان دوغ و همان كشك و همان ماسه ، در اينجا نبايد انسان نااميد شود بلكه همان وقت توجه پيدا كرد باز هم بايد توبه كند و اميدوار به رحمت خدا باشد، خوشبختانه هيچ موضوعى نيست كه در روايات نيامده باشد.

مرحوم كلينى در جلد دوم اصول كافى ، روايتى نقل مى كند كه عينا همين موضوع مورد سؤ ال قرار گرفته ترجمه آن را نقل مى كنيم : (114)

سلام بن مستنير گفت : خدمت امام باقر عليه السلام بودم ، حمران بن اعين وارد شد، سؤ الاتى نمود. وقتى كه خواست برود، خدمت امام عليه السلام عرض كرد: خدا شما را طول عمر دهد و ما را بيش از پيش از وجود شما بهره مند گرداند! اما وقتى خدمت شما مى رسيم ، پيش از اين كه مرخص شويم ، قلبمان صفا و جلا پيدا مى كند و دل از دنيا مى كنيم گويى ثروت مردم در نظرمان بى ارزش مى شود؛ ولى وقتى از خدمت شما مى رويم و وارد اجتماع مى گرديم ، و تجار و پولدارها را مى بينيم باز دل به دنيا مى دهيم و آن را دوست مى داريم .

امام باقر عليه السلام فرمود: قلب است ، گاهى سخت و گاهى نرم مى شود. سپس فرمود: مانند همين سؤ ال را اصحاب رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله از آن جناب پرسيدند و عرض كردند: مى ترسيم ما منافق و دورو باشيم . حضرت فرمود: چرا؟ گفتند: زيرا تا وقتى كه ما در خدمتتان هستيم و ما را نصيحت مى كنيد و به خدا پرستى و آخرت ترغيب مى فرماييد خدا ترس مى شويم و دنيا را فراموش مى كنيم و آنچنان بى ميل به آن مى شويم كه گويا آخرت را از بهشت و جهنم به چشم مى بينيم ، ولى همين كه بيرون رفتيم و وارد خانه و كاشانه خود شديم و بوى اولاد و فرزندان به مشاممان رسيد و زن و همسر را ديديم ، از آن حالت خوش خدا پسند برمى گرديم و همه چيز را فراموشمان مى شود، يا رسول الله آيا اين دو رويى و نفاق نيست ؟

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: هرگز، آن چه گفتيد، وسوسه هايى شيطانى است كه شما را به دنيا مايل مى كند به خدا سوگند! اگر به آن حالت اولى خدايى پايبند باشيد، هر آينه فرشتگان با شما مصافحه مى كنند و حتى مى توانيد از روى آب راه رويد. (يعنى به درجه اى مى رسيد كه مى توانيد اين كار را انجام دهيد) و اگر نبود آن كه شما گناه كنيد و سپس توبه نماييد، هر آينه خداوند متعال ، مخلوق ديگرى را مى آفريد تا گناه و بعد از آن توبه نمايد و خدا نيز او را عفو كند. به راستى ، شخص مؤ من هميشه مورد امتحان و ابتلاء است و زياد توبه مى كند و مى شكند. مگر نشنيده اى كه در قرآن ، مى فرمايد: (ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين ) (115)به درستى كه خدا بسيار توبه كنندگان و پاكيزگان را دوست مى دارد؟ و مى فرمايد: (استغفروا ربكم ثم توبوا اليه ) (116) از پروردگارتان طلب مغفرت كنيد، سپس به درگاه او توبه و باز گشت نماييد؟!

صد بار اگر توبه شكستى بازآ

بازآ بازآ هر آن چه هستى بازآ

اين درگه ما درگه نوميدى نيست

گر كافر و گبر و بت پرستى بازآ

بحث راجع به توبه همين مقدار كافى است ان شاء الله باز راجع به توبه مذاكره پيش خواهد آمد، فعلا چند جمله هم راجع به جملات بعدى خطبه در موضوع دعا و نيايش عرائضى تقديم كنم .

فضليت دعا و نيايش در ماه رمضان

و ارفعوا اليه ايديكم بالدعاء فى اوقات صلواتكم مرحوم كلينى در كتاب اصول كافى روايات مفصلى درباره دعا تحت عنوان كتاب الدعا بيان فرموده است (117)ائمه اطهار عليهم السلام نيز ترغيب و تشويق زيادى به دعا و ابتهال و تضرع به درگاه الهى فرموده اند. مضمون آنها اين است كه خداى متعال دوست دارد كه بندگان به درگاهش دعا كنند و التماس نمايند و او را به عظمت و صفات جمال و جلال ياد كنند.

در روايات ميسر بن عبدالعزيز از ابى عبدالله صلى اللّه عليه و آله نقل مى كند كه فرمود:

قال : قال لى ياميسر ادع و لاتقل ان الامر قد فرغ منه ان عندالله عزوجل منزلة لاتنال الا بمساءلة و لو ان عبدا سدفاه و لم يساءل لم يعط شيئا تعط يا ميسر انه ليس من باب يقرع الا يوشك ان يفتح لصاحبه (118).

ميسر مى گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: اى ميسر! به درگاه خدا دعا كن ، و پيش خود نگو كه دعا فايده ندارد و آنچه شدنى است خواهد شد (يعنى اتفاقات هر چه هست كم و زياد نمى شود) به درستى كه بنده ، در نزد خداوند متعال ، مقامى دارد كه جز با خواهش و تمنا به آن نمى رسد، و اگر بنده اى دهان خود را ببندد و هيچ خواهش نكند، چيزى به او داده نخواهد شد. اى ميسر! هر درى كه كوبيده شود، اميد باز شدنش ‍ خواهد رفت .

لذا در مثل عربى مى گويند: من دق بابا و لج و لج ...؛ و كسى كه درى را بزند و اصرار كند داخل خواهد شد.

گفت پيغمبر اگر كوبى درى

عاقبت ز آن در برون آيد سرى

نكته : از اين روايت و نظير آن ، به خوبى استفاده مى شود كه انسان نبايد بگويد خدا كه خودش از دل ما خبر دارد و مى داند به چه محتاجيم و لازم نيست كه ما به درگاهش دعا كنيم و خواهش نماييم .

مگر ائمه اطهار عليهم السلام ، متوجه اين معنا نبودند؟ پس چرا اين همه دعا و ناله در دعاى كميل و دعاهاى امام زين العابدين ، عليه السلام در صحيفه سجاديه و... وارد شده است ؟ پس معلوم است كه بايد به درگاه خدا دست نياز بلند كنيم و از او خواهش نماييم .

بهترين وقت دعا قبل و بعد از نماز

در آيات و روايات سفارش شده است كه خوب است دعا در وقت نماز باشد (يعنى يا قبل از نماز و يا بعد از آن ) دعاهايى كه از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام پيش از نماز و بعد از آن به ما رسيده است و در اصول كافى ، يك باب روايات دعاهاى پيش از نماز و يك باب دعاهاى بعد از نماز را ذكر فرموده ، از آن جمله :

عن صفوان الجمال قال شهدت اباعبدالله عليه السلام و استقبل القبلة قبل التكبير و قال اللهم لاتؤ يسنى من روحكم ولاتقنطنى من رحمتك و لاتؤ منى مكرك فانه لاياءمن مكرالله الا القوم الكافرين (119).

يعنى خدمت امام صادق عليه السلام بودم كه ايشان پيش از شروع به نماز، در حالى كه رو به قبله ايستاده بود و هنوز تكبير نگفته بود؛ چنين گفت : خداوندا! مرا از مهر و لطف خود ماءيوس و بى بهره نگردان ! خدايا مرا از رحمت خود نااميد نگردان ! خدايا! مرا مورد مكر و كيفر ناگهانى خود قرار مده (كه به خيال خودم در امان باشم ) به درستى كه هيچ كس خود را از مكر خدا در امان نمى داند؛ مگر گروه زيان كاران

يك روايت هم از دعاهاى بعد از نماز نقل مى كنيم :

از معاوية بن عمار چنين نقل شده است كه گفت :

من قال فى دبر الفريضة يا من يفعل مايشاء و لايفعل مايشاء احد غيره ، ثلاثا ثم سئل ، و اعطى ماسئل (120)

يعنى معاويه بن عمار كه از اجله اصحاب امام صادق عليه السلام و موسى بن جعفر عليه السلام است - گفت : هر كس بعد از نماز واجب ، سه مرتبه اين دعا را بگويد وبعد حاجات خود را از خدا بخواهد، آنچه طلب كند داده خواهد شد:

يا من يفعل مايشاء و لايفعل ما يشاء غيره ؛ اى خدايى كه آنچه بخواهى انجام مى دهى و انجام نمى دهد غير از تو، هر كس آن چه خواسته باشد، قدرت و توانايى از آن ذات مقدس تو است و غير اتو كسى قدرت ندارد.

در روايت ديگرى از محمد الجعفى از پدرش آمده است كه گفت :

قال : كنت كثيرا ما اشتكى عينى فشكوت ذلك الى ابى عبدالله فقال الا اعلمك دعاء لدنياك و آخرتك و بلاغا لوجع عينيك قلت بلى قال تقول فى دبر الفجر و دبر المغرب اللهم انى اساءلك بحق محمد و آل محمد عليك صل على محمد و آل محمد و اجعل النور فى بصرى و البصيرة فى دينى و اليقين فى قلبى و الاخلاص فى عملى و السلامة فى نفسى و السعة فى رزقى و الشكر لك ابدا ما ابقيتنى (121)

محمد جعفى از پدرش نقل مى كند كه من خيلى از اوقات از ناراحتى چشم شكايت داشتم تا اينكه موضوع را خدمت امام صادق عليه السلام عرض كردم . ايشان فرمود: آيا به تو ياد ندهم دعايى را براى حوائج دنيا و آخرت و براى برطرف شدن درد چشمت ؟ گفتم : بله فرمود: بعد از نماز صبح و نماز مغرب اين دعا را بگو: اللهم انى اسئلك ...؛ خداوندا! تو را به حقى كه محمد و آل محمد بر تو دارند قسم مى دهم كه بر محمد و آلش ‍ دورد فرستى و درد چشم من نور، و در ديدن من بصيرت و التفات ، و در قلب من يقين ، و در عمل من اخلاص ، و در نفسم سلامتى و در رزقم گشايش قرار دهى و تا زمانى كه زنده باشم ، توفيق شكرگزارى هميشگى به من مرحمت فرمايى .

خلاصه اين كه در وقت نماز خصوصيتى بيشتر براى دعا و مناجات و راز و نياز به درگاه خالق متعال وجود دارد و اگر خدا توفيق دهد سزاوار است كه تعقيبات و دعاهاى بعد از نمازها را كه مرحوم حاج شيخ عباس در مفاتيح الجنان نقل نموده بخوانيم (گرچه گاهگاهى باشد) اكثر آنها دعاهايى است كه ائمه اطهار عليهم السلام خود مقيد بخواندن آنها بوده اند .

ذكر توسل به موسى بن جعفر عليه السلام

امروز متوسل به باب الحوائج موسى بن جعفر عليه السلام مى شويم . چون چهارشنبه متعلق به آن حضرت اوست . او كه تمام شب را براى دعا و استغفار بيدار مى ماند. در صلواتى كه بعد از زيارت آن حضرت وارد شده مى خوانيم :

اللهم صلى على محمد و اهل بيته و صل على موسى بن جعفر وصى الابرار و امام الاخيار و عيبة الانوار، و وارث السكينة و الوقار و الحكم و الاثار الذى كان يحيى الليل بالسهر الى السحر بمواصلة الاستغفار حليف السجدة الطويلة و الدموع الغزيرة و المناجاة الكثيرة و الضراعات المتصلة الجميلة و مقر النهى و العدل و الخير و الفضل والندى و البذل و ماءلف البلوى و الصبر و المضطهد بالظلم المقبور بالجور و المعذب فى قعر السجون و ظلم المطامير ذى الساق المرضوض بحلق القيود و الجنازة المنادى عليها بذل الاستخفاف و الوارد على جده المصطفى و ابيه المرتضى و امه سيدة النساء بارث مغصوب وولاء مسلوب و امر مغلوب و دم مطلوب و سم مشروب

درود بر آن آقايى كه ظلم فراوان كشيد و سالهاى عمرش را گوشه هاى زندان گذرانيد؛ در دهليزهاى تاريك و نمناك . همان بزرگوارى كه ساق پاى مبارك با زنجير شكسته شد و جنازه اش را ابتداء چهار حمال روى تخته درب زندان برداشتند.

سبط پيغمبر بود در گوشه زندان چرا؟

سلسله بر پاى شاهنشاه انس و جان چرا؟

خفته هارون روى تخت و حضرتش بر روى خاك

در شگفتم عالم از اين غم نشد ويران چرا؟

اين شه دور از وطن ، در دست دشمن ها اسير

گه به بصره گه به بغداد است سرگردان چرا؟

سندى بن شاهك ! آخر شاه مهمان تو بود

بى جهت سيلى زدن بر صورت مهمان چرا؟

در آخر سليمانى پيدا شد كه دستور بدهد جنازه او را با احترام و عزت بردارند(122)

لاحول ولاقوة الابالله العلى العظيم

پاورقي



111- خزائن ص 431

112- اصول كافى ، ج 2، ص 430

113- نهج البلاغه ، عبده ، ج 2، ص 156،؟ 88

114- اصول كافى ، ج 2، ص 423

115- سوره بقره ، آيه 222

116- سوره هود، آيه 3

117- اصول كافى ، ج 2، ص 466

118- همان

119- اصول كافى ، ج 2، ص 544

120- همان ، ص 549

121- همان

122- در بحارالانوار، ج 48، ص 227 از عيون الاخبار، روايتى نقل مى كند كه مضمونش آن است كه هنگام شهادت حضرت موسى بن جعفر عليهم السلام هارون در شام بود. و بعد از آن زمان كه در ابتدا به جنازه حضرت جسارت شد، ولى هنگامى كه از كنار قصر سليمان بن ابى جعفر عموى هارون رد مى شدند صداى غوغا و انقلاب شنيد و جريان را پرسيد، دستور داد كه غلامان او بروند و اگر به روز هم شده جنازه را بگيرند و به عكس نداى اول صدا بزنند: هر كس اراده تشييع طيب را دارد بر جنازه موسى بن جعفر عليه السلام حاضر شود.

بنابراين شيعيان همه جمع شدند و با احترام تمام تشييع كردند و حضرت را غسل داده و در كفنى كه قيمت آن دويست و پنجاه دينار بود و تمام آن قرآن بر آن نوشته شده بود كفن كردند و در مقابر قريش دفن نمودند و بعدا هارون كه جريان را شنيد، نامه اى به سليمان نوشت و او را تحسين كرد از بعض محققين شنديم كه اين كار سليمان جنبه سياسى داشته چون حدس زد كه آن غوغا انقلاب شيعه ممكن است به هارون صدمه بزند و كار به جاى باريك كشيده شود، آن رتفار و سفارش را نمود و هارون نيز او را تشويق و تحسين نمود.