بازگشت

جلسه دهم


بسم الله الرحمن الرحيم

هر فردى در گرو اعمال خود است

ايها الناس ان انفسكم مرهونة باعمالكم ففكوها باستغفار و ظهوركم ثقيلة من اوزاركم فخففوا عنها بطول سجودكم و اعلموا ان الله اقسم بعزته ان لا يعذب المصلين و الساجدين و ان لايروعهم بالنار يوم يقوم الناس لرب العالمين

اى گروه مردم ! جان هاى شما، در گرو اعمال و رفتار شما است . پس بياييد جانتان را به وسيله توبه و طلب مغفرت از خداى متعال ، از گرو آزاد كنيد. اى مردم ! پشت شما از بار گناه سنگين شده است ، پس آن را با طول دادن سجده هاى خود سبك كنيد (در نماز و غير نماز) مردم ! آگاه باشيد به درستى كه خداى متعال به عزت خود قسم ياد كرده كه اشخاص نمازگزار را در روزى كه تمام مردم در پيشگاه پروردگار حاضر ميشوند، از آتش جهنم نترساند.

نكته : در اين افراز از خطبه ، تشبيه لطيفى به كار رفته است . توجه داريد كه رهن عبارت است از چيزى كه انسان به كسى بدهد و قرضى بگيرد كه اگر سر موعد مقرر قرض و وام پرداخت نشد، صاحب دين ، رهن را بفروشد، و پول خود را بردارد و به اصطلاح فقهى الرهن و ثقية للدين پس اگر شما، مثلا، فرشى يا طلايى داديد و قرضى گرفتيد، آن فرش رهن است و شما حق تصرف در آن را نداريد؛ ولى اگر مى خواهيد تصرف كنيد، بايد آن را از رهن آزاد كنيد به دادن دين و از گرو در بياوريد.

در اين تشبيه لطيف ، كسى كه مرتكب گناه و معصيت شده ، گويى نفس خود را گرو گذاشته و مقيد ساخته است اگر مى خواهيد آن را آزاد كند، بايد توبه و استغفار كند و از خدا طلب مغفرت و بخشش نمايد، از طرفى ، ماه رمضان ، بهار توبه و فصل استغفار است . و هذا شهر التوبة و هذا شهر المغفرة و الرحمة و هذا شهر العتق من النار بالجنة ؛ و اين تشبيه شريف از آيه مباركه (كل نفس بما كسبت رهينة ) (123) و يا آيه و الذين آمنوا و اتبعتهم ذريتهم بايمان الحقنا بهم ذريتهم و ما التنا هم من عمله من شى ء كل امرى بما كسب رهين (124) اقتباس شده است :

اين آيه موضوع شيرين ديگرى را نيز بيان مى كند؛ آن جا كه مى فرمايد:

كسانى كه ايمان آورده اند و ذريه اولاد ايشان نيز پيروى آنها را در ايمان ، كنند، ما ذريه آن ها را در بهشت به خودشان ملحق مى كنيم و در نزد آن ها مى بريم و نيز از عمل آن ها به اين سبب ، چيزى كم نخواهيم كرد هر كس ‍ به آنچه كسب كرده به دست آورده ، گروگان است و اين لطف بسيار چشم گيرى نسبت به مؤ منين خواهد بود خصوص سادات كه اگر انشاء الله مؤ من باشيم و پيروى اجداد اطهار عليهم السلام كنيم اين آيه مباركه بشارتى است براى ما.

در اين زمينه تفسير نمونه روايتى نقل ميكند از ابن عباس از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله

قال : اذا دخل الرجل الجنة ، سئل عن ابويه و زوجته و ولده فيقال له : انهم لم يبلغوا درجتك و عملك ، فيقول رب قد عملت لى و لهم فيؤ مر بالحاقهم به (125).

حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله فرمود: هنگامى كه مردى ، وارد بهشت مى شود، از پدر و همسر و فرزند خود سراغ مى گيرد به او گفته مى شود كه آن ها به مقام و درجه و عمل تو نرسيده اند، عرض مى كند: پروردگارا! من هم براى خود عمل كردم و هم براى آن ها، پس دستور داده مى شود، آنها را به او ملحق كنند.

نكته : ضمنا ناگفته نماند كه بعضى از مفسرين آيه (كل نفس بما كسبت رهينه ) را اين گونه معنا كرده اند: هر كسى با اعمال خود، هميشه ملازم و همراه خواهد بود و عدم آزادى است و مناسب با حال مؤ منين نيست ، و در آيات ديگرى كه به اين آيه مربوط است ؛ همه جا وصف مومنين و نعمت ها و لذت هاى بهشتى آن ها است . به نظر اين دسته مناسب است كه رهن به معناى لغوى آن - كه همان ملازمت و همراهى است - باشد و نعمة راهنة يعنى نعمت و پايدار و ابدى .

پس در نظر آن ها معناى آيه شريفه چنين است هر كسى كه ملازم اعمال خود خواهد بود و هرگز از آن جدا نمى شود؛ خواه خوب و خواه بد به همين دليل در بهشت با اعمال خويشند و اگر ذريه و فرزندانشان در كنار آن ها قرار گيرند، از اعمال آن ها كاسته نخواهد شد.

عيب رندان مكن اى زاهد پاكيزه سرشت

كه گناه دگرى بر تو نخواهند نوشت

من اگر خوبم و گر بد تو برو خود را باش

هر كسى آن درود عاقبت كار كه كشت

همه كس طالب فيض است چه ديوانه چه مست

همه جا خانه عشق است چه مسجد چه كنشت

آرى ارزش هر كسى به اعمال او بستگى دارد، و بس حتى شكل و قيافه انسان چه زيبا چه زشت موجب بالا رفتن شخصيت يا پايين آمدن او نخواهد بود و جزاى اعمال و پاداش و كيفر تمام مربوط به عمل انسان است ، نه به قد و قامت و سياهى و سفيدى و زشتى و زيبايى .

(ان اكرمكم عندالله اتقاكم ) (126) گرامى ترين شما در نزد خدا، با تقواترين و پرهيزگارترين شماست . در ضمن روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است كه پيامبر گرامى اسلام فرمود: والله لعبد حبشى اطاع الله خير من سيد قرشى عاص الله (127) يعنى به خدا سوگند هر آينه عبد حبشى كه اطاعت خدا كند، بهتر است از سيد قرشى كه معصيت خدا كند.

و ظهوركم ثقيلة من اوزاركم فخففوا عنها بطول سجودكم

من نمى دانم كسانى كه مخاطب رسول خدا صلى اللّه عليه و آله در اين خطبه بوده اند، و شرف و حضور داشته اند، چه كسانى بوده اند، ولى قدر مسلم افراد گناهكار هم در بين آنها بوده است ؛ حتى كسانى كه سابقه بت پرستى داشته اند و حتى منافقين به ظاهر مسلمان (و در واقع بدتر از كفار) در بين صحابه وجود داشته وگرنه سوره منافقين در شاءن چه كسانى نازل شده است ؟ و اين حرفى كه بعضى از برادران سنى مى گويند كه هر كس خدمت پيغمبر رسيده ، حتما آدم خوبى است و نمى شود صحابى رسول خدا آدمى بدى باشد، از نظر آيات قرآن و اخبار و تاريخ كاملا مردود است . به هر حال مورد خطاب هر كس باشد و در مجلس هر كس ‍ حضور داشته خطاب آن حضرت شامل ما هم مى شود و در بين ما بلكه اكثر ما گناهكار و نافرمان و عاصى بسيار وجود دارد، پس برادران بياييد در اين ماه رحمت و مغفرت بار خود را به وسيله نماز و توبه و انابه و طول سجود و تضرع به درگاه الهى سبك كنيم چه گناهانى كه انجام داده ايم و يادمان رفته هيچ به خاطر نداريم ولى در پرونده ما بايگانى و محفوظ است ، خدايا همه گناهان فراموش شده و فراموش نشده ما را بيامرز.

فضيلت سجده به خصوص سجده هاى طولانى

و اما روايات درباره فضيلت سجود و طول دادن آن فراوان است . مرحوم حاج شيخ عباس در سفينة البحار مى فرمايد:

قد ورد ان الطول السجود من دين الائمة عليهم السلام وانه من سنن الاوابين و انه من اشد الاعمال على ابليس و يحط الذنوب ، كما يحط الريح ورق الشجر، و اقرب ما يكون العبد الى الله هو ساجد و السجود منتهى العبادة من بنى ادم (128).

روايت شده كه طول دادن سجده از برنامه و دين ائمه عليهم السلام است و از آداب و سنن اوابينبسيار بازگشت كننده به خدا است همان كسانى كه رابطه شان با خداى قوى است و بدترين چيزى كه شيطان از آن نفرت دارد، سجده هاى طولانى است سجده طولانى گناهان را مى ريزد؛ همانگونه كه باد، برگ درختان را مى ريزد، تنها زمانى كه بنده به خدا نزديك مى شود در حالى است كه در سجده است و سجده نهايت درجه عبادت فرزندان آدم است .

در روايت ديگرى از اعلام الدين از اميرالمؤ منين عليه السلام چنين نقل شده است :

قال جاء رجل الى النبى صلى اللّه عليه و آله فقال علمنى عملا يحبنى الله عليه و يحبنى المخلوقون و يثرى الله مالى و صيح بدنى و يطيل عمرى و يحشرنى معك قال صلى اللّه عليه و آله هذه ست خصال تحتاج الى ست خصال اذا اردت ان يحبك الله فخفه و اتقه و اذا اردت ان يحبك المخلوقون فاحسن اليهم و ارفض ما فى ايديهم و اذا اردت ان يثرى الله مالك فزكه و اذا اردت ان يصح الله بدنك فاكثر من الصدقة و اذا اردت ان يطيل الله عمرك فصل ذوى ارحامك و اذا اردت ان يحشرك الله معى فاطل السجود بين يدى الله الواحد القهار

امير مؤ منان عليه السلام فرمود: مردى خدمت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله آمد و گفت : يا رسول الله ! به من عملى ياد بده كه خدا مرا دوست بدارد و مردم نيز مرا دوست بدارند و خدا مال مرا زياد كند. و بدنم را سالم گرداند، و عمرم را دراز فرمايد، و در قيامت مرا با تو محشور فرمايد - چه مرد خوش سليقه بوده - حضرت در پاسخ فرمود: خواسته هاى تو شش خصلت است پس نياز به شش عمل دارد (129) اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد پس از او بترس و پرهيزگار باش . و اگر مى خواهى مردم تو را دوست داشته باشند به آن ها خوبى كن ، بدون آن كه طمع به مال آن ها داشته باشى ؛ و اگر بخواهى خدا مالت را زياد كند، زكات آن را بپرداز (حقوق واجبه مالى را ادا كن )؛ و اگر بخواهى بدنت سالم باشد، زياد صدقه به فقرا بده ؛ و اگر بخواهى خدا عمرت را دراز فرمايد، پس صله رحم به جا بياور؛ و اگر مى خواهى خدا تو را با من محشور كند پس به درگاه خداى يگانه قهار سجده ات را طولانى كن .

شمه اى از فضايل و احوال حضرت زينب (س )

روز دهم ماه رمضان ، روز وفات حضرت زينب كبرى عقيله بنى هاشم ، قهرمان حادثه خونين كربلا، و افشا كننده ظلم و ستم ها و پيام آور خونين شهيدان نينوا است .

به همين مناسبت ، جزئى از فضايل و حالات حضرت را خدمتتان عرض مى كنم .

دانشمند گران قدر رحمة الله ، آقاى ملبوبى ، در كتاب الوقايع و الحوادث مى نويسد: در وفات حضرت زينب دو قول است : يكى دهم رمضان ، سال 63 - 64 و ديگر چهاردهم رجب و تولد حضرت در سال ششم هجرت روز اول شعبان بوده است (130) بنابراين در وقت وفات حدود پنجاه و هشت سال داشته است .

انصافا عجب نامى بر او گذاشتند، زينب مخفف زين و اب (زينت دهنده پدر) و تاريخ نشان داد كه او زينت پدر و احيا كننده نام و مرام پدر در كوفه و شام ، بلكه در طول تاريخ است .

آيا كسى مى تواند در عبادت و خضوع و خشوع مانند ائمه عليهم السلام باشد؟ در احوال حضرت زينب در تاريخ مى خوانيم كه حتى در سال اسارت به كوفه ، و خرابه شام نمازهاى مستحبى و نماز شب و نافله يوميه راترك ننموده است . با آن همه گرفتارى و سرپرستى از اطفال برادر و بخصوص نگه دارى از امام زمانش حضرت زين العابدين عليه السلام كه مريض و بيمار بود.

با داغ شش برادر و دو فرزند و در حال اسيرى نماز شب خواندن ، جز از فرزند، اميرالمؤ منين و تربيت شده زهراى اطهر عليه السلام ممكن نيست (131) (برادران فعلا نمى خواهم مرثيه بخوانم گوش كنيد از نظر تاريخى صحنه هايى عرض كنم ).

صحنه اول : حضرت زينب عليها السلام ، از همان لحظه ورود به قتلگاه ، برنامه تبليغى خود را شروع نمود. خطاب به جسد پاره پاره و پر خون برادر مى گويد:

اءاءنت اخى اءاءنت ابن والدى ، يوم على صدر المصطفى و يوم على جدث الثرى ؛

خدايا چه مى بينم آيا تو حسين منى ؟ تو برادر منى ؟ تو نور چشم اميرالمؤ منينى ؟ يك روز جاى تو سينه رسول خدا بود و امروز هم با اين حال روى خاكها!

سپس صورت را به طرف مدينه برگرداند و با جدش رسول خدا قدرى در دل كرد:

يا جدا! يا رسول الله ! هذا حسينك مرمل بالدماء مقطع الاعضاء، مسلوب العمامة و الرداء ؛ (132)

اى جد بزرگوار! اى رسول خدا! بنگر اين عزيز كرده تو، حسين است كه آغشته به خون است ، بيا و ببين ، بدنش پاره پاره است ، عمامه و لباسهاى او به غارت رفته است .

صحنه دوم : و نيز آن حضرت در دروازه كوفه ، آنچنان خطبه اى خواند، و بهترين بهره بردارى ، را از اجتماع مردمى كه براى تماشا آمده بودند گرفت كه صحنه خطبه خواندن حضرت زهرا عليها السلام را در مسجد مدينه ، بلكه خطبه خواندن اميرالمؤ منين عليه السلام را در مسجد كوفه در خاطره ها زنده كرد كه اشاره اى به آن در آخر سخنانم خواهد نمود.

صحنه سوم : همچنين در مجلس ابن زياد (كه آن ملعون بابى اعتنايى مشغول غذا خوردن بود و جملاتى توهين آميز بر زبان جارى كرد) حضرت آن چنان پاسخ دندان شكنى به او داد كه غرور او را شكست و آبروى نداشته اش را ريخت (133) و نيز در پاسخ آن لعين كه گفت چگونه يافتى كار خدا را نسبت به برادرت ؟ فرمود: ما راءيت الا جميلا جز خوبى چيزى نيافتم يعنى شهادت خيرى است از خدا.

صحنه چهارم : و نيز در مجلس يزيد، پس از آن همه ، اسيرى و بيابان گردى با كتف بسته با طناب ، خطبه اى خواند كه نه فقط يزيد را، بلكه معاويه را نيز كه در شام چهل و دو سال در اين شهر حكومت مطلقه داشت و مردم را وارونه تربيت كرده بود، دشمنى اسلام و خدا و پيامبر معرفى نمود، بلكه براى هميشه امويان را خوار و بى مقدار و رسوا ساخت كه از جمله فرمود: و انى لاستصفر قدرك عجيب است كه به يزيد با آن تكبر و تفرعن و در آن مجلس كذايى بفرمايد، من براى تو ارزشى قائل نيستم (134).

گوشه اى از خطبه حضرت زينب (س )

مرحوم بيرجندى از مرحوم سيد اسدالله اصفهانى نقل مى كند:

در خواب خدمت امام زمان عليه السلام رسيدم ، حضرت فرمود: فرشتگان در شب و روز رحلت عمه ام زينب ، در آسمان مجلسى بر پا مى كنند و خطبه كوفه اش را مى خوانند و گريه مى كنند (135).

اينك جملاتى از اين خطبه را برايتان نقل مى كنم :

عزيزان ! تجسم كنيد، اهل كوفه زن و مرد، كوچك و بزرگ آمده اند اسيران را تماشا كنند. جمعيت به حدى رسيده است كه حضرت زينب بايد بهره بردارى كند (گفته اند كه دوازده هزار نفر فقط ماءمور انتاظامات بودند) حضرت اشاره اى كرد نفس ها در سينه بند آمد؛ زنگهاى شتران از صدا ايستاد، همه گوش فرا دادند. و آن حضرت اين گونه آغاز كرد:

الحمدلله و الصلاة على ابى محمد و آله الطيبين الاخيار اما بعد يا اهل الكوفة يااهل الختل و الغدر اتبكون فلا رقاءت الدمعة و لاهداءت ارنة انما مثلكم التى نقضت غزلها من بعد قوة انكاثا تتخذون ايمانكم دخلا بينكم الا و هل فيكم الا الصلف و النطف و ملق الاماء و غمز الاعداء او كمرعى على دمنة او كفضة على ملحودة الا ساء ما قدمت لكم انفسكم ان سخط الله عليكم و فى العذاب انتم خالدون اتبكون و تنتحبون اى و الله فابكوا كثيرا و اضحكوا قليلا فلقد ذهبتم بعارها و شنارها و لن ترحضوها بغسل بعدها ابدا و انى ترحضون قتل سليل خاتم الانبياء و سيد شباب اهل الجنة و ملاذ خيرتكم و مفزع نازلتكم و منار حجتكم و مدرة سنتكم الاساء ما تزرون و بعدا لكم و سحقا فلقد خاب السعى وتبت الايدى وخسرت الصفقة و بؤ ثم بغضب من الله و ضربت عليكم الذلة و المسكنة ويلكم يا اهل الكوفة (اتدرون ؟) اى كبد لرسول الله فريتم و اى كريمة له ابرزتم و اى دم له سفكتم و اى حرمة له انتهكم لقد جئتم بهم صلعاء عنقاء سواء فقهاء و فى بعضها خرقاء شوهاء كطلاع الارض وملاء السماء افعجبتم ان مطرت السماء دما و لعذاب الاخرة اخزى و انتم لاتنصرون فلايستخفنكم المهل فانه لاتحفره البدار ولايخاف فوت الثار وان ربكم لبالمرصاد قال فو الله لقد راءت الناس يومئذ حيارى يبكون قد وضعوا ايديهم فى افواههم و راءيت شيخا واقفا الى جنبى يبكى حنى اخضلت لحيته و هو يقول بابى انتم امى كهولكم خير الكهول و شبابكم خيرالشباب و نساؤ كم خير النساء نسلكم خير نسل لايجزى ولايبرى ؛ (136).

حمد مى كنم ذات پاك خدا را و درود مى فرستم بر پدرم - محمد - و آل پاك او (گويا مردم كوفه متوجه بدبختى خود شده اند يا به حال اسيران گريه شان گرفته ) فرمود: اى اهل كوفه ! گريه مى كنند؟ شما كه اهل خدعه و نيرنگيد، براى هميشه اشكتان جارى باشد و ناله تان خاموش نگردد! مثل شما همانند آن زنى است كه رشته خود را محكم مى تابيد و باز مى گشود، چون شما ايمان آورده ايد، ولى به كفر برگشتيد...آيا گريه مى كنيد و ناله مى زنيد؟ آرى به خدا سوگند بايد زياد گريه كنيد و هيچ شادى نكنيد؛ چون براى هميشه دامن خود را آلوده به ننگى ابدى نموديد، كه به هيچ آب شسته نگردد. آرى چگونه ممكن است اين ننگ را از خود بزداييد؟ در حاليكه فرزند خاتم پيامبران را كشتيد، بزرگ سيد جوانان بهشت ، پشت و پناه نيكان ، تكيه گاه محرومان ، روشن كننده ؛ راه هدايت ، گوينده و آموزنده شريعت را شهيد نموده ايد .

آگاه باشيد! بد توشه اى براى خود گرفتيد و در اين معامله چه بسيار ضرر كرديد و به غضب خدا گرفتار شديد و براى هميشه به ذات و خوارى افتاديد.

اى مردم بدبخت ! هيچ مى دانيد جگر گوشه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله را كشته ايد؟ و عزيز كرده هاى او را به اسيرى آورده ايد؟ پردگيان عصمت و طهارت را در جلوى چشم عموم كشيده ايد... اگر آسمان خون ببارد تعجب نكنيد،! كه به جا است و عذاب و كيفر آخرت عظيم تر و رسوا كننده تر است . آن روزى كه هيچ يار و ياور نداريد. به اين مهلت چند روزه خوش دل نباشيد كه خدا در انتقام گرفتن ، شتاب ندارد و فرصت بسيار دارد و در كمين شما است .

راوى گفت : مردم همه ديوانه وار مى گريستند و انگشت حسرت مى گزيدند. پيرمردى كنار من بود محاسنش از اشك چشمش تر شده و با خود چنين مى گفت : اى بنى هاشم ! پدر و مادرم فداى شما باد! پيرتان جوانتان زنتان و مردتان همه و همه از تمام مردم دنيا سرآمديد.

در روايت ديگرى آمده است كه امام زين العابدين عليه السلام فرمود:

عمه بس است ! ساكت شو! شكر خدا تو عالم معلم نديده و دانايى هست كه رنج دبستان نكشيده اى .

در روايت ديگرى آمده است كه در آن هنگام حضرت زينب سلام الله عليها از گوشه محمل چشمش افتاد به سر پر خون برادر و با خود زمزمه كرد:

يا هلا لا لما استتم كمالا

غاله خسفه فابدى غروبا

ما توهمت يا شقيق فؤ ادى

كان هذا مقدرا مكتوبا

يااخى فاطمه الصغيرة كلمها

فقد كاد قلبها ان يذوبا (137).

توبه اين جمال زيبا، سوى طور اگر خرامى

ارنى بگويد آن كس ، كه بگفت لن ترانى

ارنى بگويد آن كس كه تو را نديده باشد

تو كه با منى هميشه ، دگر، اين چه لن ترانى ؟

ز فروغ رويت اى مه ! شده عالمى منور

تو به من بگو خود اى مه ز كدام آسمانى ؟

ز گلوى پر زخونت شده عالمى معطر

تو به من بگو خود اى گل ز كدام گل ستانى ؟

نه چنين تو پير هستى كه شده سفيد مويت

به گمان من كه پير از غم مرگ نوجوانى

لاحول و لاقوه الابالله العلى العظيم

پاورقي



123- سوره مدثر آيه 38

124- سوره طور، آيه 21

125- تفسير نمونه ، ج 22، ص 430

126- سوره حجرات آيه 13

127- بحارالانوار، ج 7، ص 239

128- سفينة البحار، ج 1 ص 598

129- بحارالانوار، ج 85، ص 164

130- الوقايع و الحوادث ، ج 1، ص 113 و خصائص الزينبيه ، ص 175

131- بحارالانوار، ج 45، ص خصائص الزينبيه ، ص 216

132- همان ، ص 58

133- بحارالانوار، ج 45، ص 115

134- همان ، ص 133

135- الوقايع ، ج 1، ص 123

136- بحارالانوار تج 45، ص 108

137- بحارالانوار ج 45، ص 115