بازگشت

جلسه يازدهم


بسم الله الرحمن الرحيم

فضيلت افطارى در ماه رمضان

ايها الناس من فطر منكم صائما مؤ منا فى هذا الشهر كان له بذلك عندالله عتق رقبة و مغفرة لما مضى من ذنوبه قيل يا رسول الله فليس نقدر على ذلك فقال صلى اللّه عليه و آله اتقوا النار و لو بشق تمرة اتقوا النار ولو بشربة من ماء

اى گروه مردم ! هر كس از شما در اين ماه روزه دارى را افطار دهد؛ خداى تعالى پاداش عملش را ثواب يك بنده آزاد كردن و آمرزش گناهان گذشته او قرار خواهد داد. فردى گفت : يا رسول الله ! همه ما كه توانايى افطار دادن نداريم . حضرت فرمود: از آتش جهنم بپرهيزيد، گرچه به دادن نصف دانه خرما باشد (اگر اين را هم نداريد) به دادن شربت آب ساده اى باشد.

مرحوم مجلسى در بحارالانوار، چند روايت در ثواب افطار دادن در ماه رمضان ، بيان فرموده از جمله از ابى بصير از امام صادق عليه السلام چنين نقل مى كند:

قال ايما مؤ من اطعم مؤ منا ليلية من شهر رمضان كتب الله له بذلك مثل اجر من اعتق ثلاثين نسمة مؤ منة و كان له بذلك عندالله دعوة مستجابة

هر مؤ منى كه مومن ديگرى را در شب ماه رمضان افطار دهد، خداوند براى او ثواب آزاد كردن سى بنده مى نويسد، و در نزد خدا براى او يك دعا مستجاب خواهد بود (138).

در روايت ديگرى آن حضرت مى فرمايد:

من تصدق فى شهر رمضان بصدقة ، صرف الله عنه سبعين نوعا من البلاء، هر كس در ماه رمضان ، صدقه اى دهد، خداوند هفتاد نوع بلا از او دور خواهد كرد (139)

موسى بن بكر از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام چنين نقل مى كند:

قال فطرك اخاك الصائم افضل من صيامك

ثواب افطار دادن برادر مؤ منت برتر است از روزه گرفتنت (140).

روايت ديگرى است از محاسن برقى از امام صادق عليه السلام كه ترجمه اش را نقل مى كنم :

حضرت فرمود: جدم امام زين العابدين عليه السلام روزى كه روزه مى گرفت ، دستور مى داد گوسفندى ذبح كنند و آن را تكه تكه نموده بپزند. هنگام عصر كه مى شد حضرت به ديگ ها سر ميزد تا بوى آن را استشمام كند؛ در حاليكه روزه بود، سپس مى فرمود: ظرف ها را بياوريد، براى خانواده فلان اين ظرف را پر كنيد، براى خانواده فلان اين ظرف را پر كنيد. همينطور براى همه سفارش مى كرد كه ببرند تا غذا تمام مى شد. آن وقت حضرت خود با نان و خرما افطار مى كرد (141). برادران چه قدر خوب است كه انسان ثروتمند لذت مالش را در دنيا و آخرت ببرد، چند روز قبل رواياتى را كه فرمود روزه واجب شده است تا پول دار طعم گرسنگى را بچشد و بر فقير تنگدست ترحم كند پس چه خوب است كه اگر در غير از ماه رمضان ، كمكى به همسايه مستمند نمى كنى ، در ماه رمضان بكن . اگر در غير ماه رمضان به فاميل و رحم تهيدست عنايتى ندارى در ماه رمضان داشته باش .

انفاق توشه آخرت

بيچاره آن كسى است كه در فكر ديگران نباشد و از اموالش در دنيا براى آخرتش توشه نفرستد و از او بدبخت تر كسى است كه فقط مال جمع مى كند نه تنها خود در دنيا از آن استفاده نمى كند، بلكه براى آخرتش نيز توشه اى نمى فرستد و فقط حسابرسى ، مى كند، فلان بانك چقدر، فلان بانك چقدر و... اينان مصداق اين آيه هستند كه مى فرمايد: ويل لكل همزة لمزة الذى جعل مالا وعددة يحسب ان ماله اخلده (142) در نهج البلاغه اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايد: ان اعظم الحسرات يوم القيمة حسرة رجل كسب مالا فى غير طاعة الله فورثة رجلا فانفق فى طاعة الله سبحانه فدخل به الجنة و دخل الاول به النار (143).

و در حديث ديگرى مى خوانيم :

من اشد الناس ندامة من راءى ماله فى ميزان غيره از جمله كسانى كه روز قيامت خيلى نادم و پشيمانند كسى است كه مالش را در ميزان اعمال ديگرى ببيند. او كار كرده زحمت كشيده و به دست آورده ولى خودش ‍ صرف عمل خير نكرده و به وارث رسيده و وارص صرف كار خير كرده . او مى بيند كه پسرش با اين عمل به بهشت مى رود ولى بيچاره ، او بايد حسابش را پس بدهد؛ انصافا كه پشيمانى دارد، آن هم چه پشيمانى اى .

زليخا مرد ازين حسرت كه يوسف گشت زندانى

چرا عاقل كند كارى كه باز آرد پشيمانى ؟

يكى ديگر از آثار داشتنى مال و انفاق نكردن ، گرفته شدن نعمت از انسان است و تهى دست شدن است كه در اين صورت ديگر هر چه تاءسف بخورد، و حيف و دريغا نمايد هيچ اثرى نخواهد داشت . و به عكس نتيجه بذل و بخشش ، زياد شدن نعمت و ثروت است .

در بحارالانوار، يك باب درباره اين موضوع باز شده است . امام صادق عليه السلام از پدرش عليهماالسلام نقل مى فرمايد:

ان رسول الله صلى اللّه عليه و آله قال : من عظمت عليه النعمة اشتدت لذلك مئونة الناس عليه فان هو قائم بمئونتهم اجتلب زيادة النعم عليه من الله و ان هو لم يفعل قد عرض النعمة لزوالها (144).

رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: نعمت خدا بر هر كس كه زياد شد، افراد محتاج به او رو مى آورند. پس اگر به مخارج آنها رسيدگى كرد، نعمتش افزون مى گردد، ولى اگر وظيفه اش را انجام نداد، پس به تحقيق نعمت را در معرض زوال قرار داده است .

شكر نعمتت افزون كند

كفر، نعمت از كف بيرون كند

در انفاق هم بايد ميانه رو باشد

نكته : برادران اشتباه نكنيد كه منظور از روايت اين باشد كه انسان دار و ندارش را بذل و بخشش كند تا جايى كه خود و اولادش محتاج شوند يا فلان آقا از فرزندش ناراحت شده سوال مى كند، آقا مى خواهم تمام اموالم را يك جا به فلان مؤ سسه خيريه بدهم يا مسجد و مدرسه بسازم . نه اين هم درست نيست و در روايت مزمت از آن شده است بلكه چه بهتر كه انسان از دست آورده اش هم خود استفاده كند و هم به ديگران ، بدهد و خداوند خطاب به رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله مى فرمايد:

و لاتجعل يدك مغلولة الى عنقك ولاتبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا (145).

اى رسول گرامى اسلام ! نه دستت را بر گردن قرار ده (يعنى هيچ خيرت به ديگران نرسد) و نه آنقدر انفاق كن كه خودت از مالت بى بهره شوى .

شاعر شيرين زبان فارسى كه گويا نجار بوده است مى گويد:

چو تيشه مباش ، جمله زى خود متراش

چون رنده ز كار خويش بى بهره مباش

تعليم زاره گير در امر معاش

نيمى سوى خود بريز و نيمى مى پاش

شمه اى از فضايل حضرت خديجه (س )

ديروز هم وفات حضرت زينب بود و هم وفات حضرت خديجه ، متوسل به حضرت زينب سلام الله عليها شدم . امروز مى خواهم شمه اى از فضايل و مناقب حضرت خديجه عليهما السلام بيان كنم ، وفات حضرت خديجه عليهما السلام روز دهم ماه مبارك رمضان و بعضى گفته اند بيست و ششم ماه رجب سال دهم بعثت در شصت و پنج سالگى به مدت كمى بعد از وفات حضرت ابوطالب عليه السلام در مكه اتفاق افتاده است ، از اين رو رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله آن سال را عام الحزن نام نهادند.

اكنون از فضائل حضرت خديجه ، يك از مسلمات تاريخ است اول كسى است كه از زنان به رسول خداصلى اللّه عليه و آله ايمان آورد حضرت خديجه بود، همان گونه كه از مردان حضرت اميرالمومين عليه السلام بود، دوم او تمام اموال خود را - كه فوق العاده و بسيار زياد بود، براى پيشرفت اسلام در اختيار حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله گذاشت تا به هر مصرفى كه بخواهد برساند مورخين نوشته اند اسباب ظاهرى پيشرفت اسلام سه چيز بوده :

1. اخلاق نيكو و برخورد ملاطفت آميز و تواضع و حلم رسول خدا صلى اللّه عليه و آله

2. شجاعت و قدرت بازوى اميرالمؤ منين عليه السلام و شمشير پرقدرت ذوالفقار

3. اموال زياد و بدون حساب حضرت خديجه عليهماالسلام

مى دانيم براى پيشرفت هر دين و حكومت هم به امور مادى نياز است وهم به امور معنوى . ولواالرغيف لما عبدالطيف ؛ اگر نان نبود خدا پرستش نمى شد. بنابراين وقتى خواستند اميرالمؤ منين عليه السلام را خانه نشين كرده و خلافت را غصب كنند، از جمله كارهايى كه كردند، غصب فدك بود تا به اين وسيله ، دست حضرت از مال دنيا كوتاه باشد و مردم او را رها كنند. همان گونه كه ديديم در زمان ما چگونه با تحميل جنگ بر جمهورى اسلامى و محاصره اقتصادى چه فشارها و كمبودها و گرانى ها براى ما به بار آوردند، كه همان مؤ منين انقلابى هم دراثر فشار مادى حرفهايى بزنند كه نبايد به زنند.

درباره كثرت اموال حضرت خديجه نوشته اند كه اموال قابل تجارت او را هشتاد هزار شتر حمل كردند من نمى دانم اين بارها را چه فرض كنيم ، خوراكى باشد، پوشاك باشد، يا هر چه باشد، مال سرسام آورى مى شود، چهار صد كنيز و غلام داشته كه همه در خدمت او و مال التجارة او بودند و آن حضرت ، تمام آن ثروت را در اثر تجارت و دادن به مضاربه به دست آورده بود و اصل آنها را از دو شوهر قبلى او پيش از حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله بود كه تمام اين اموال را وقف خدمت به اسلام نمود و از بذل و بخشش آن ، هيچ كوتاهى و دريغى نفرمود.

سوم او در چهل سالگى با حضرت ازدواج كرد؛ در حاليكه حضرت بيست و پنج سال داشت (پانزده سال كوچكتر بود) گويا از خصوصيات اخلاقى محمد امين - كه در سفرهاى تجارى شام او را شناخته بود و يا از جهات خبر دادن كاهنان ايمان به حضرت داشت آگاه بود و آينده دين او را پيش بينى مى نمود(146).

نقل شده است كه حضرت خديجه ، شبى در خواب ديد كه خورشيد بر سر شهر مكه دور زد و كم كم فرود آمد تا در خانه او آمد. بعد اين خواب را براى عموى خود ورقه - كه از علماى نصارى و عقيده مند به رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله بود - نقل كرد ورقه به او گفت : تو با كسى ازدواج مى كنى كه دين جديدى مى آورد و دينش سراسر عالم را خواهد گرفت .

چهارم . از فضايل حضرت خديجه اين است كه تمام اولاد حضرت رسول اصلى اللّه عليه و آله - به جز ابراهيم كه از ماريه قبطيه بوده - از حضرت خديجه به وجود آمده اند. در فضيلت او همين بس كه مادر حضرت فاطمه اطهر عليها السلام باشد و تمام ائمه عليهم السلام از او باشند و در زيارتهاى حضرت امام حسين عليه السلام بخوانيم :

السلام عليك يابن خديجة الكبرى ؛ درود بر تو اى آقايى كه فرزند خديجه كبرى هستى كه گويا از افتخارات آن حضرت مى شماريم .

در بحارالانوار، از كشف الغمة نقل مى كند: از اميرالمؤ منين عليه السلام :

قال ذكر النبى صلى اللّه عليه و آله خديجة يوما و هو عند نسائه فبكى فقالت عائشة ما يبكيك على مجوز حمراء بن عجائز بنى اسد فقال صدقتنى اذ كذبتم و آمنت بى اذ كفرتم و ولدت لى اذ عقمتم قالت عائشة فمازلت اتقرب الى رسول الله صلى اللّه عليه و آله بذكرها

روزى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله در نزد زنانش بود؛ صحبت از حضرت خديجه شد، پس او گريه كرد. عايشه گفت : چرا گريه مى كنيد؟ يك پيرزن سرخ رنگ از بنى اسد كه گريه ندارد! پس حضرت فرمود: او وقتى نبوت مرا تصديق كرد كه همه شما مرا تكذيب مى كرديد و وقتى او به من ايمان آورده كه همه شما كافر بوديد و او براى من اولادى آورد و شما عقيم و نازا هستيد عايشه از اعتراض خود پشيمان شد و گفت : از آن پس ‍ من براى خوش آيند حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله هميشه از خديجه ياد مى كردم (از الطاف خفيه الهى اين است كه عايشه و حفصه بچه دار نشدند).

در تفسير مجمع البيان از معاذبن جبل نقل مى كند:

قال : دخل رسول الله صلى اللّه عليه و آله على خديجه و هى تجود بنفسها فقال : اكراه ما نزل بك يا خديجه و قد جعل الله فى الكره خيرا كثيرا، فاذا قدمت على ضراتك فاقرا بهن منى السلام قالت : يا رسول الله ! و من هن ؟ قال : مريم بنت عمران و اسية بنت مزاحم و حليمة او كليمة اخت موسى (شك الراوى ) فقالت : بالرفاء و البنين ؛ (147). رسول خدا صلى الله عليه و آله در آخرين لحظات حيات وارد شد، بر خديجه ؛ پس حضرت فرمود: اى خديجه ! فراق تو براى من خيلى سخت و دشوار است ولى چاره چيست ؟ بايد صبر كرد و خداوند پاداش اين ناراحتى و سختى را خواهد داد اى خديجه ! وقتى بر زنان هم رديف خود وارد شدى ، از طرف من به ايشان سلام برسان ، خديجه پرسيد: يا رسول الله ! منظور كيانند؟ فرمود: مريم بنت عمران مادر حضرت عيسى ؛ آسيه بنت مزاحم زن فرعون ؛ و حليمه (يا كليمه ) خواهر موسى (شك از راوى معاذبن جبل است ) پس خديجه با كمال ميل عرض كرد: اطاعت مى شود.

باز در مجمع البيان در روايت ديگرى از ابى موسى چنين آمده است :

عن النبى صلى الله عليه و آله قال : كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء الا اربع : اسية بنت مزاحم ، امرئة فرعون ، و مريم بنت عمران و خديجة بنت خويلد و فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله

پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: از مردان ، افراد زيادى به درجه كمال رسيده اند، ولى از زنان به درجه كمال نرسيده اند، مگر چهار زن : آسيه دختر مزاحم ، زن فرعون و مريم دختر، عمران و خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد صلى الله عليه و آله .

5 - پنجمين فضيلت حضرت خديجه اولاد اوست . حضرت خديجه چهار پسر داشته به نام هاى عبدالله و قاسم و طيب وطاهر(بعضى طيب و طاهر را لقب عبدالله و قاسم دانسته اند) و چهار دختر به نام ام كلثوم (امنه ) و رقيه ، و زينب و فاطمه عليهما السلام .

در صلواتى كه در هر روز ماه رمضان وارد شده (مفاتيح هم نقل فرموده ) مى خوانيم :

اللهم صل على القاسم و الطاهر انبى نبيك اللهم صل على رقية بنت نبيك و العن من آذى نبيك فيها اللهم صل على ام كلثوم بنت نبيك و العن من اذى نبيك فيها اللهم صل على ذرية نبيك ...

خدايا! بر دو پسر رسول اكرمت ؛ قاسم و طاهر، درود بفرست خدايا! بر رقيه ، دختر رسولت ، درود بفرست و لعنت كن هر كس را كه موجب اذيت رسول تو شد به سبب او خدايا! بر ام كلثوم دختر رسولت درود فرست و لعنت كن كسى را كه موجب اذيت رسول تو شد به سبب او.

شكى نيست كه پسران از حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله بوده اند ولى درباره دختران ، اختلاف است كه آيا از آن حضرت بوده اند، يا از شوهران قبلى حضرت خديجه بوده اند.

پسران آن حضرت ، در زمان ، حيات حضرت خديجه از دنيا رفته اند، ولى رقيه و ام كلثوم يكى پس از ديگرى در خانه عثمان از دنيا رفته اند و هم زوجه ابوالعاص بن ربيع بوده و حضرت فاطمه - شفيعه روز جزا - زوجه اميرالمؤ منين عليه السلام شد و مادر حسن و حسين و ائمه از نسل حسين عليه السلام گرديد و اگر حضرت زهرا سلام الله عليها نبود كفوى براى اميرالمؤ منين عليه السلام در عالم نبود، آدم فمن دونه يعنى آدم گرفته تا آخر (148).

سرانجام ، حضرت خديجه در دهم ماه رمضان ، چند روزى پس از وفات حضرت ابوطالب (سه روز يا سى و پنج روز يا يك سال ) در ميان حزن و اندوه رسول خدا صلى الله عليه و آله ازدنيا رفت و در مقبرة المعلى (حجون ) در شهر مكه ، به دست رسول خدا به خاك سپرده شد.

پيامبر صلى الله عليه و آله سالى كه حضرت خديجه (يگانه حامى و موجب دلگرمى خود در خانه ) و ابوطالب (يگانه مدافع او در بيرون خانه ) را از دست داد عام الحزن ناميد برادران شنيدند كه حضرت خديجه تمام دارايى و آن همه ثروتش را در اختيار رسول خدا صلى الله عليه و آله گذاشت حالا اين جمله را هم بشنويد تا پى به عظمت روحى و ايمانى او ببريد.

در لحظات آخر نور چشمانش دختر پنج ساله اش - فاطمه - را نزد پدر مى فرستد كه يا رسول الله ! مادرم مى گويد: خواهش دارم مرا در جبه اى از لباس هاى خودتان كفن كنيد.

و به اسماء بنت عميس درباره فاطمه سفارشاتى مى كند: اسماء! عزيزم فاطمه وقتى به خانه شوهر مى رود من نيستم ، دختر در چنين وقتى به مادر احتياج دارد؛ تو به جاى من در حق او مادرى نما.

ذكر توسل به حضرت زهرا(س )

و اسماء نيز خوب به وصيت خديجه عمل كرد در شب زفاف با او بود، در شب شهادت هم با او بود (149) مشهور است كه مى گويد: هنگام غسل دادن زهراى اطهر على عليه السلام جسد را غسل مى داد و من آب مى ريختم . يك وقت ديدم حضرت دست از غسل دادن كشيد و شروع به گريه كردند. عرض كردم : ياعلى ! چه شد، شما كه ما را امر به صبر مى فرموديد؟ (به خاطر بچه ها هم كه شده بايد خوددارى كنيد) فرمود:

اسماء! و ان عز على فراقها، لكنى لما و صنعتها على المغتسل ؛ راءيت ضلعا من اضلعها مكسور

اسماء! گرچه مصيبت فقدان زهرا خيلى سخت است ولى گريه على براى چيزى ديگرى است ؛ وقتى او را غسل ميدادم ، ديدم يكى از دنده هايش شكسته ، ولى تا كنون به من نگفته بود.

اكنون كه حال خوبى داريد چند كلمه بيش تر بخوانم ثوابش براى گذشتگانمان باشد.

بعد از غسل و كفن خواست بندهاى كفن را ببندد، حضرت نگاهى به گوشه اتاق كرد؛ ديد فرزندان زهرا، حسن و حسين ، زينب و ام كلثوم ايستاده اند، و خيره خيره به جسد مادر نگاه مى كنند فرمود:

يا حسن ! ياحسين ! زينب ! ام كلثوم ! هلموا و تزودوا من امكم فاطمة ؛ بياييد عزيزانم ، بياييد از مادرتان توشه برداريد ديگر او را نخواهيد ديد، پچه ها آمدند خود را بر جسد مادر انداختند امير مؤ منان فرمود:

خدا را شاهد مى گيرم ؛ فاطمه ناله اى زد و دست ها را از كفن بيرون آورد و يك دست بر گردن حسنش و يك دست بر گردن حسينش انداخت ، آنگاه آوازى بگوشم رسيد: تا على ارفعهما و لقد و الله ابكيا ملائكة السماوات ؛ على اين دو يتيم را از مادر جدا كن ؛ به خدا قسم ملايكه هاى آسمان ها را به گريه درآوردن . (150).

اميرالمؤ منين عليه السلام با ملاطفت و مهربانى آنها را از جسد مادر برداشت اما كربلا! چگونه سكينه را از جسد پدر جدا كردند!؟

اجتمعت عليها عدة من الاعراب ، فجروها عن جسد ابيها من نميدانم ؟ دختر سه ساله را كه يك نفر هم مى تواند كشان كشان و به روز از جسد پدر جدا كند ديگر عده اى از اعراب براى چه ؟

لاحول ولاقوة الا بالله العلى العظيم .

پاورقي



138- بحارالانوار، ج 96، ص 316

139- همان

140- همان

141- بحارالانوار، ج 96، ص 317

142- سوره همزه ، آيات 3 - 1

143- نهج عبده ، ج 2، ص 236

144- بحارالانوار، ج 96، ص 161

145- سوره اسراء آيه 29

146- بحارالانوار، ج 16، ص 4، ح 19 و 9

147- تفسير مجمع البيان ، ج 10 ص 320

148- بحارالانوار، ج 43، ص 10

149- بحارالانوار، ج 43، ص 154

150- بحارالانوار، ج 43، ص 179