بازگشت

شب قدر(1)


بسم الله الرحمن الرحيم انا إنزلناه فى ليله القدر وما إدراك ما ليله القدر ليله القدر خير من إلف شهر تنزل الملا ئكه والروح فيها باذن ربهم من كل إمر سلا م هى حتى مطلع الفجر(2)

اى عفو تو شامل گناهان

كوى تو پناه بى پناهان

بر خسته دلان شفاى دردى

محروم نكرده دردمندى

باز است درت بر آزمندان

اى عشق دل نيازمندان

جز تو كه نظر به حال ما كرد

يا گوش بر اين مقال ما كرد

بخشنده هر گناهى اى دوست

بر گم شدگان پناهى اى دوست

اى راز دل شكسته من

اى مرهم قلب خسته من

اى مونس من انيس جانم

اى يار و رفيق در نهانم

اى راه مرا چراغ روشن

آب و گل من زتست گلشن

اميد منى به هر دو عالم

دورم منما زخويش يك دم

بنگر ز گنه چه تيره روزم

چون شمع به درگهت بسوزم

باشد كه نظر كنى به حالم

بخشى به عنايتت كمالم

يادى زغريب بى نوا كن

از لطف, تو درد من دوا كن

مسكين به در تو دردمند است

دل خسته و زار و مستمند است(3)

ما, آن (قرآن) را در ((شب قدر))نازل كرديم و تو, چه مى دانى ((شب قدر))چيست؟ شب قدر, از هزارماه بهتر است, فرشتگان و ((روح)) در آن شب به اذن پروردگار خود, براى تقدير هر كارى نازل مى شوند, آن شب انباشته از سلامت و بركت و رحمت, تا طلوع صبح است.

درباره سوره قدر, شب قدر, معناى قدر, تعيين شب قدر, تكاليف شب قدر و شيوه هاى بهره جويى از اين شب بزرگ و ارتباط با خداوند مهربان, مطالب قابل اهميتى وجود دارد, كه ما خلاصه آن را مورد مطالعه قرار مى دهيم.



ثواب قرائت

امام باقر(ع) فرموده است: هر كس سوره ((انا انزلناه)) را با صداى بلند بخواند, مثل كسى خواهد بود كه شمشير به دوش گرفته و در راه خداوند جهاد مى كند و هر كس آن را پنهان و آهسته بخواند, مانند كسى است كه در راه خدا, به خون خود غلتيده است.(4)



معناى ((شب قدر))

چرا اين شب, ((شب قدر))ناميده شده, در آن چه اسرارى نهفته و چه وقايع و حوادثى در آن رخ داده و رخ مى دهد؟

مفسران قرآن كريم با استفاده از قرآن و احاديث پيشوايان معصوم(عليهم السلام), درباره نام گذارى اين شب به ((شب قدر))مطالب و دلايل زيادى آورده اند, كه مهم ترين و مناسب ترين آن ها بدين شرح است:

1ـ شب قدر, يعنى شب بزرگ و با عظمت, زيرا در قرآن كريم((قدر))به معناى منزلت وبزرگى خداوند عالم آمده هم چنان كه در اين آيه مى خوانيم: ((ما قدروا الله حق قدره))(5) آنان عظمت خداوند را نشناختند. و ((حبيش)) در كتاب ((وجوه القرآن)) ليله القدر را به ليله العظمه معنا كرده(6) رمز اين بزرگى هم در خود سوره((قدر))بيان گرديده است آن جا كه مى فرمايد: شب قدر, از هزار ماه بهتر است.

2 ـ شب با ارزش و پر قيمت, جهت ديگرى براى معناى ((قدر)) مى تواند باشد, زيرا از يك سو در همين سوره مى خوانيم: ((عبادت)) در اين شب از عبادت در هزار ماه بهتر و با ارزش تر است در فارسى هم مى گوييم: ((قدر جوانى, ((قدر))سلامت ونعمتى را كه در اختيار دارى, بدان)).

داد حق عمرى كه هر روزى از آن

كس نداند قدر آن را در جهان

آن كه غافل بود از كشت و بهار

او چه داند قيمت اين روزگار؟

قيمت هر كاله مى دانى كه چيست

قيمت خود را ندانى ابلهى است!

3 ـ ((قدر)) به معناى ((سختى معيشت)) نيز آمده, در قرآن كريم مى خوانيم: ((ومن قدر عليه رزقه فلينفق مما آتاه الله))(7) هر كس گرفتار تنگى روزى و تنگدستى در زندگى شود مقدارى از آنچه را خداوند به او عطا كرده, در راه خدا انفاق نمايد.

4 ـ طبق آيات متعدد قرآن كريم, ((قدر))به معناى اندازه گيرى, تقدير و تنظيم امور آمده است. در آيه اى مى خوانيم: ما قرآن را در شب مباركى نازل كرديم, و ما همواره بيم دهنده بوده ايم و در آن شب: ((فيها يفرق كل إمر حكيم))(8) هر كارى, بر طبق حكمت خداوند, تعيين و تنظيم مى گردد.))

راغب اصفهانى, مى نويسد: ((ليله القدر اى ليله قيضها لامور مخصوصه))(9) شب قدر, يعنى شبى كه خداوند براى تنظيم و تعيين امور مخصوصى, آن را آماده و مقرر فرموده است.

طبق روايات فراوانى كه وارد شده, در شب قدر, سرنوشت افراد براى سال آينده, مانند: رزق و روزى, مرگ و مير(10), خوشى و ناخوشى, و امور و حوادث ديگر زندگى, بر اساس استعدادها و لياقت ها, رقم مى خورد, و اين تقدير و تنظيم حكيمانه هم, در انسان هيچ گونه ((اجبار)) و ((سلب اختيارى)) به وجود نمىآورد.

اين كه فردا اين كنم يا آن كنم

اين دليل اختيار است اى صنم

و آن پشيمانى كه خوردى از بدى

ز اختيار خويش گشتى مهتدى

درباره تنظيم و تقدير سرنوشت افراد در ((شب قدر))براى سال آتى آنان, امام صادق(ع)فرموده است: ((التقدير فى ليله القدر تسعه عشر, والابرام فى ليله احدى و عشرين, والامضإ فى ليله ثلاث و عشرين))(11) تقدير امور و سرنوشت ها در شب نوزدهم, تحكيم آن در شب بيست و يكم و امضاى آن در شب بيست و سوم صورت مى گيرد.

آرى, به خاطر اهميت شب قدر, ارزش و عظمت آن, نزول فرشتگان بى شمار آسمانى به زمين و سرنوشت سازى اين شب الاهى ده ها روايت در كتاب ها و تفسيرهاى شيعه و اهل سنت وارد شده است. در بيان پيامبر گرامى اسلام(ص) هم مى خوانيم: ((من قام ليله القدر ايمانا و احتسابا, غفر له ما تقدم من ذنبه))(12) هر كس در ((شب قدر))از روى ايمان و اخلاص, به قيام و عبادت ايستد, گناهان گذشته او, بخشيده و آمرزيده مى شود.

كى فرستادى دمى بر آسمان

نيكيى كز پى نيامد مثل آن ؟

گر مراقب باشى و بيدار تو

بينى هر دم پاسخ كردار تو

چون شمارى جرم خود را و خطا

بحر بخشايش درآيد درعطا



كدام شب است؟

شب قدرى كه قرآن كريم, آن را ((بهتر از هزار ماه)) معرفى مى كند حدود يك صد حديث, در كتاب ها و تفسيرهاى شيعه و اهل سنت, درباره عظمت آن واردشده, چه شبى مى باشد؟

مجموع مطالبى كه از قرآن كريم و احاديث شيعه و اهل سنت, در مورد تعيين ((شب قدر)) به دست مىآيد را در موارد زير مى توان خلاصه نمود:

1 ـ در اين كه ((شب قدر)) در ماه مبارك رمضان قرار دارد, هيچ گونه ترديدى نمى توان به خود راه داد, چون از يك سو خداوند فرموده: قرآن در ماه رمضان نازل شده.(13) و از سوى ديگر در سوره((قدر))هم آمده: آن (قرآن) را در ((شب قدر))نازل كرديم و اين كه ((شب قدر))در ماه مبارك رمضان قرار دارد, مورد اتفاق روايات و مفسرين قرآن است.

2 ـ ((شب قدر)), در دهه آخر ماه مبارك رمضان قرار دارد, روايات فراوان و نظريه هاى مفسران شيعه و اهل سنت, آن را حتمى مى شمارد.(14) پس در اين مورد هم ترديدى نيست.

((عايشه)) روايت مى كند: تلاش و كوششى را كه مى ديدم رسول خدا(ص), در دهه آخر ماه مبارك رمضان انجام مى داد, در اوقات ديگر انجام نمى داد.(15)

حق شب قدر است در شبها نهان

تا كند جان هر شبى را امتحان

نه همه شبها بود قدر اى جوان

نه همه شب ها بود خالى از آن

3 ـ طبق روايات فراوانى كه در منابع شيعى آمده, شب هاى نوزدهم, بيست و يكم و بيست و سوم ماه مبارك رمضان ((شبهاى قدر))معرفى شده اند,(16) اما امام باقر(ع) دايره آن را محدودتر نموده, و در پاسخ ((عبدالواحد بن مختار انصارى)) كه خواستار تعيين يكى از آن شب ها از سوى امام(ع) بود, فرموده اند: ما عليك إن تعمل فى ليلتين, هى احديهما.(17) ايرادى ندارد هر دو شب را به عبادت و شب زنده دارى مشغول باش, زيرا ((شب قدر))يكى از اين دو شب مى باشد.

4 ـ در ميان شب بيست و يكم و شب بيست و سومـ در عين حالى كه خدا و رسول(ص) و امامان(عليهم السلام), براى زنده نگهداشتن روح اميد و نشاط و اهميت به اطاعت و عبادت بندگان و تقرب آنان, سعى در مخفى داشتن ((شب قدر)) داشته اند ـ آن طور كه از تعدادى از احاديث استفاده مى شود, احتمال ((شب قدر)) بودن شب بيست و سوم را مى توان تقويت نمود و معتبرتر دانست.

زيرا در چند روايت آمده: رسول خدا(ص) به عبادت و شب زنده دارى دهه آخر ماه مبارك رمضان سفارش مى كرد, امام على(ع) مى فرمايد: ((شب بيست و سوم)), در عين حالى كه باران شديدى آمده بود و مسجد مدينه را گل و آب فرا گرفته بود, رسول خدا(ع), ما را به نماز وا مى داشت, و با وجود اين كه صورت و بينى آن حضرت, گل آلود شده بود, دست از عبادت و شب زنده دارى نمى كشيد.(18)

امشب شب بخشايش و انعام و عطاست

امشب شب آن است كه همراز خداست

امام باقر(ص) هم فرموده است: ((عبدالله بن انيس انصارى)), كه در ((جهينه)) زندگى مى كرد و با مدينه فاصله داشت, به حضور رسول خدا(ص) رسيد و عرض كرد: من شتر و گوسفند و چوپانهايى دارم, و نمى توانم زياد در شهر بمانم, اما دوست مى دارم, يكى از شبهاى ماه رمضان را برايم تعيين كنى, تا در آن شب به شهر آمده و به نماز و عبادت بپردازم.

رسول خدا(ص) او را نزديك خويش كشيد, و در گوش او چيزى گفت, آن مرد هم شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان, در مدينه حضور يافت, به عبادت و شب زنده دارى پرداخت, و صبح به محل و سراغ كار خود بازگشت.(19)

همچنين در روايت مى خوانيم: رسول خدا(ص) شب بيست و سوم, به صورت افراد آب مى پاشيد تا آنها را خواب نگيرد چنانكه حضرت فاطمه زهرا(س) همه اعضاى خانواده را وادار مى كرد, روز بخوابند, شب كم غذا بخورند تا بتوانند شب بيست و سوم را بيدار بمانند, و مى فرمود: انسان محروم كسى است, كه از خير و فضيلت اين شب محروم بماند. (20)

اى دل دو سه شام تا سحرگاه مخسب

هنگام تضرع و نياز است مخسب

بيدارى ما چراغ عالم باشد

يك شب تو چراغ را نگه دار مخسب

بارى, اگر چه با توجه به شواهد حديثى و تاريخى, احتمال ((شب قدر))بودن بيست و سوم ماه مبارك رمضان را تاييد كرديم, اما همان طور كه دربالا هم اشاره شد, پيغمبر(ص) و امامان معصوم(عليهم السلام), عنايت داشتند, كه ((شب قدر)) براى افراد مخفى بماند, تا آنان با اطاعت و عبادت در چند شب, براى درك ((شب قدر))و معارف و معنويات آن, تلاش و جستجوى بيش ترى داشته باشند.

به روايت ((ابن ابى الحديد)) وقتى درباره تعيين ((شب قدر))از امير مومنان(ع) سوال مى شود, آن حضرت از مشخص كردن, طفره مى رود و مى فرمايد: ((ليس إشك إن الله انما يسترها عنكم نظرا لكم, لا نكم لو إعلمكموها, عملتم فيها و تركتم غيرها, وإرجو إن لا تخطئكم ان شإ الله))(21) در اين جهت ترديد ندارم, كه خداوند جهت مخفى داشتن ((شب قدر)) به شما نظر و عنايت دارد, زيرا اگر آن را براى شما اعلام داشته بود, در همان شب به عمل عبادت مى پرداختيد و عبادت در شب هاى ديگر را ترك مى نموديد, ومن هم به خواست خداوند (در مورد بهره بردارى شما از شب هاى ديگر) اميدوارم شما را محروم نگردانم.



تكاليف ((شب قدر))

دلا مى جوش همچون موج دريا

كه دريا گر بيارامد بگندد

براى عبادت و درك فضيلت و فيض شب قدر, عموما به مسجدها مى رويم, اما براى اين كه با انجام اعمال جنبى ـ كه خود نيز اعمال پر فضيلتى است ـ خويشتن را براى درك عظمت و فضايل عميق ((شب قدر))آماده تر گردانيم تا بتوانيم در نورانيت قرآن نورانى شويم و بافرشتگان پاك آسمانى هم نوا گرديم و موجى در درياى روح خود ايجاد كنيم,

موج هاى تيز درياهاى روح

هست صد چندان كه بد طوفان نوح!

پيشوايان والامقام اسلام, ما را به انجام تكاليف زير دعوت نموده اند.



1 ـ غسل شب قدر

غسل, از يك سو عبادت است, چون مى بايست به ((نيت تقرب و اطاعت خداوند)) انجام شود, و از سوى ديگر نظافت و بهداشت مى باشد, چون با شست وشوى بدن, هر مومنى خود را براى حضور در مجامع عمومى و ملاقات سالم و جاذب با اهل ايمان آماده و منظم مى گرداند.

امام صادق(ع) فرموده است:((هركس براى شب هاى هفدهم,نوزدهم,بيست و يكم و بيست سوم ماه مبارك رمضان, كه اميد ((شب قدر))بودن آنها مى رود, غسل انجام دهد, از گناهان پاك مى گردد, و مانند روزى مى شود كه از مادر متولد گرديده است)).(22)



2 ـ احيا و ((شب زنده دارى))

همان طور كه در سيره پيامبر(ص) و حضرت فاطمه(س) مطالعه كرديم, احيا, بيدار بودن و ((شب هاىقدر))را باعبادت سپرى نمودن, از تكاليف ديگر در اين شب ها مى باشد. بارى, شب زنده دارى با عبادت و دعا, وظيفه اى براى همه شب هاى((قدر))است, اما امام حسن عسكرى(ع) فرموده: فلا يفوتك احيإ ليله ثلاث و عشرين(23) اگر نتوانستى در شب هاى ديگر احيا داشته باشى, سعى كن احيا و شب زنده دارى شب بيست و سوم را از دست ندهى.

امام باقر(ع) نيز, فرموده است: هر كس ((شب قدر))را احيا بدارد, خداوند مهربان گناهان او را مىآمرزد... .(24)

اما نكته بسيار مهمى كه درباره ((احيا)) بايد مورد توجه باشد, اين است كه, اولا: شب را تاسفيده صبح به عبادت و دعا بگذرانيم ثانيا: ((به بيدارى چشم)) قناعت نكنيم, زيرا آنچه داراى اهميت فوق العاده است, ((بيدارى دل)) و آگاهى و بصيرتى است كه انسان را در محضر الهى و قرآن كريم و فرشتگان آسمانى, مودب و منظم و لايق گرداند.

اى بسا بيدار چشم و خفته دل

خود چه بيند چشم اهل آب و گل؟

زيرا, فرشتگان آسمانى كه به زمين نزول مى كند, طبق روايت نخست به محضر حضرت صاحب الامر(ع) شرف حضور مى يابند,(25) تا علاوه بر سلامت آفرينى در ((شب قدر))يا سلام رسانى به بندگان,(26) پيام ((الله)) را به ((حجه الله (ع))) ابلاغ دارند(27) و طبيعى است اگر ((حجه الله(ع)))از وضع ((عباد الله)) رضايت و خرسندى داشته باشد, وضع تقدير و سرنوشت سال آينده ((عباد الله)) از جانب ((الله)), وضع بهتر و سعادتمندانه ترى خواهد بود.



3 ـ قرآن بر سر گرفتن

تكليف ديگر ((شبهاى قدر)), قرآن به سرگرفتن است. مومنان روزه گرفته, در ماه خدا و خانه خدا, كتاب خدا را گشوده, به سرگرفته و آن را شفيع خود قرار مى دهند. آن ها به محتواى قرآن مى انديشند, به آغوش آن پناه مى برند و با قرآن پيوند و پيمان مجدد برقرار مى نمايند, تا با معارف نورانى آن, همه زواياى زندگى خويش را نورانى و متعالى گردانند.

البته براى آگاهى به خصوصيات كامل اين اعمال به كتاب هاى دعا بايد مراجعه نمود. (28)

امام صادق(ع) هم فرموده است: براى شب هاى((قدر)) قرآن كريم را جلوى خود قرار دهيد, آن را بگشاييد و بخوانيد: ((اللهم انى إسئلك بكتابك المنزل, وما فيه وفيه اسمك الاكبر, وإسمائك الحسنى, وما يخاف ويرجى, إن تجعلنى من عتقائك من النار)).(29)



4 ـ نماز و دعا

امام صادق(ع) فرموده است: در هر يك از دو شبهاى قدر صد ركعت نماز مى بايست خوانده شود.(30) آن حضرت, خود نيز اين عمل را انجام مى داد, چنانكه از سر شب تا سفيده صبح به دعا و مناجات با خداوند مى پرداخت.(31)از جمله دعاهايى كه به خواندن آنها سفارش شده دعاى جوشن كبير مى باشد.



5 ـ استغفار و توبه

اگر چه روزه دارى خود عامل شست و شوى بخشى از گناهان مى باشد, اما براى وارد شدن به ماه مبارك رمضان, به خصوص دريافت فيض شب هاى((قدر))اداى دين خالق و خلق هم, لازم خواهد بود, در عين حال, در اين شب هاى نورانى, كه به بيان امام صادق(ع): ((درهاى رحمت الهى, به روى بندگان گشوده مى گردد.(32) درخواست آمرزش گناهان, توبه و انابه و گريه و ناله به درگاه خداوند, براى رفع گرفتارىها و رسيدن به حاجت هاى مادى و معنوى, كارى ضرورى خواهد بود.

چون خدا خواهد كه مان يارى كند

ميل مان را جانب زارى كند

ز ابر گريان شاخه سبز وتر شود

زان كه شمع از گريه روشن تر شود

به هر حال, عظمت و تكاليف شب هاى نورانى و سرنوشت ساز((قدر)) فراوان است, كه اين مقال را مجال آن نيست, فقط به طور خلاصه مى توان گفت: شب قدر , شب وصل است و آداب و تكاليفى را هم كه تاكنون برشمرديم سراسر مى تواند مقدمه وصال محبوب باشد.



رمضان آخر, ماه شهادت على(ع)

رمضان آخر براى على(ع) صفاى ديگرى داشت و براى اهل بيتش اضطراب و دلهره, زيرا آنها از پيامبر اكرم(ص) خبرهايى را شنيده بودند و اظهاراتى را نيز از خود آن حضرت دريافت مى نمودند, چون على(ع) علائمى را كه خود مى دانست آشكار مى ديد, چيزهاى عجيبى مى گفت و در ماه رمضان آخر عمر, هر شبى را در يك جا مهمان بود, ولى خيلى كم غذا مى خورد, بچه ها دلشان به حال پدر مى سوخت و به حال او رقت مى كردند, سوال مى نمودند:پدر جان شما چرا اينقدر كم غذا مى خوريد؟

مى فرمود: مى خواهم در حالى خداى خودم را ملاقات كنم كه شكمم گرسنه باشد, بچه ها مى فهميدند براى على يك انتظارى است, انتظار نزديكى!

گاهى نگاه مى كرد به آسمان و مى گفت:آنكه به من خبر داده است, حبيبم پيامبر(ص), راست گفته است, سخن او دروغ نيست, نزديك است, نزديك است.

شب نوزدهم ماه مبارك رمضان فرا رسيد, بچه ها آمدند پيش على (ع) و تا پاسى از شب را در خدمت او بودند. بعد از آن امام حسن(ع) به خانه خويش تشريف بردند.

على(ع) مانند هميشه, آن شب را در مصلى گذارنيد, زيرا شب را نمى خوابيد و او هر گاه كه از كارهاى زندگى و اجتماعى اش آسوده مى شد, به مصلى مى رفت و با خداى خويش خلوت مى كرد و راز و نياز مى نمود.

هنوز صبح طلوع نكرده بود كه امام حسن (ع) به مصلاى پدر آمد.اميرالمومنين على (ع) با آن احترام خاصى كه براى اولاد زهرا(س) قايل بودند خطاب به امام حسن (ع) فرمود:

پسر جان! من ديشب همين طور كه نشسته بودم خوابم برد, يك دفعه پيامبر را در عالم رويا ديدم, عرض كردم:يا رسول الله, من از دست اين امت تو چه خون دلها خوردم!

پيامبر(ص) در جواب فرمودند: نفرين كن!

من هم نفرين كردم به آنها و از خدا خواستم كه (من را از آنها بگيرد و مرگ مرا برساند) و يك انسان نالايقى به جاى من بر آنان بفرستد, همان حاكمى را بر آنان مسلط كند كه شايسته آن هستند.

با شنيدن اين جملات از على, چه اضطرابى به خانواده و اطرافيان دست مى دهد؟

مىآيد بيرون, مرغابى ها صدا مى كنند, مى فرمايد:

بله, الان صداى مرغ است ولى طولى نمى كشد كه صداى نوحه گرى انسانها در همين جا بلند مى شود, بچه ها آمدند جلوى اميرالمومنين را گرفتند و گفتند:

پدر جان, نمى گذاريم شما به مسجد برويد, و بايد يك نفر ديگر را به نيابت از خود بفرستى!

حضرت, اول فرمودند: برويد به خواهرزاده ام جعده بن جبيره بگوييد به مسجد برود و با مردم نماز جماعت را بپا دارد, اما بعد خود حضرت فرمودند: نه, من خودم مى روم.

عرض كردند: اجازه بدهيد كسى شما را همراهى كند.

فرمود: خير, نمى خواهم كسى مرا همراهى نمايد.

آن شب براى على (ع) شب با صفائى بود, خدا مى داند او چه هيجانى داشت.

او خيلى سعى مى كرد كه راز صفا و هيجان را كشف كند (انگار) خداوند ابا مى كرد, ولى او مى دانست كه حوادث بزرگى در پيش دارد.

نزديك اذان صبح شده بود, مانند هميشه كه خود اذان مى گفت, رفت بالاى مإذنه, فرياد الله اكبر, الله اكبر را بلند كرد, اذان را كه تمام كرد با آن سپيده دم خداحافظى نمود و فرمود: اى صبح! اى سپيده دم! اى فجر! از روزى كه على چشم به اين دنيا گشوده است, آيا روزى بوده است كه تو بدمى و چشم على خواب باشد؟

يعنى اى سپيده دم, بعد از اين چشم على براى هميشه به خواب خواهد رفت.

در وقتى كه دارد از مإذنه پايين مىآيد شعرى مى خواند به اين مضمون كه:راه مومن مجاهد راباز كنيد! باز خودش را به عنوان يك مومن مجاهد توصيف مى كند! باز دلهره ها, اضطرابهاى افراد را زياد مى كند!

على گفته بود:پشت سر اين ضجه ها نوحه هايى هست!

يك وقت يك فرياد همه را متوجه كرد, صدايى شنيدند كه در همه جا پيچيد:

((تهدمت والله إركان الهدى وانطمست والله نجوم السمإ وإعلام التقى و انفصمت والله العروه الوثقى قتل ابن عم محمد المصطفى قتل الوصى المجتبى قتل على المرتضى قتل والله سيد الاوصيإ قتله إشقى الاشقيإ)) بخدا سوگند كه درهم شكست اركان هدايت, و تاريك شد ستاره هاى آسمان, و از بين رفت نشانه هاى پروا پيشگى, و گسيخته شد عروه الوثقاى الهى, و كشته شد پسرعم محمد مصطفى(ص), و شهيد شد سيد اوصيإ على مرتضى(ع) شهيد كرد او را بدبخت ترين اشقيإ(33).

اما بعد از آنكه او در بستر افتاد اين جمله را فرمود:

((و الله ما فجانى من الموت وارد كرهته و لا طالع انكرته و ما كنت الا كقارب ورد و طالب وجد و ما عند الله خير للابرار)) بخدا قسم هنگامى كه اين ضربت بر فرق من وارد شد, مثل آن كسى بود كه در شب ظلمانى دنبال آبى مى گردد تا خيمه و خرگاهش را بر دارد و به آنجا برود, اگر در آن تاريكى, آن چاه آب را پيدا كند چقدر خوشحال مى شود, مثل همان شخص است.(34)

لحظاتى است كه على (ع) با مرگ مواجه شده است, طبيبى به نام اسيد بن عمرو, را كه از تحصيل كرده هاى جندى شاپور و عرب هم بوده و در كوفه نيز مى زيسته است خبر كردند.

طبيب آمد و زخم سر اميرالمومنين را معاينه كرد, با وسائلى كه آن روز داشت فهميد كه زهر وارد خون آن حضرت شده است.

طبيب از معالجه اظهار عجز نمود و عرض كرد: يا اميرالمومنين اگر وصيتى داريد بفرماييد!!

قبلا هم اين مسإله معلوم شده بود, زيرا وقتى كه ام كلثوم به سراغ قاتل آن حضرت مى رود, به وى پرخاش مى كند و مى گويد: آخر پدر من با تو چه كرده بود كه دست به اين كار زدى؟ و بعد اضافه مى كند:اميدوارم كه پدرم سلامتى خودش را باز يابد و روسياهى براى تو بماند. تا اين جمله را ام كلثوم گفت, آن ملعون شروع كرد به حرف زدن و پاسخ گفتن و اظهار داشت: كه اى دختر على! خاطرت جمع باشد, من اين شمشير را به هزار درهم يا دينار خريده ام و هزار درهم يا دينار نيز داده ام كه آن را مسمومش كرده اند و سمى كه به اين شمشير ماليده ام نه تنها بر فرق پدرت كه اگر بر سر تمام اهل كوفه يك جا وارد مى شد هلاك مى شدند, مطمئن باش كه پدرت ديگر نمى ماند. (35)

اين شقاوت دشمن و اما آنچه كه بزرگوارى و معجزه هاى انسانى على را نشان مى دهد و در اينجاست كه وقتى برايش غذا آوردند.غذا را نتوانست بخورد, شير را آوردند از شير مقدارى نوشيد, آنگاه كه شروع به وصيت كرد و در قسمتى از آن فرمود:

با آن اسيرتان(قاتل) خوش رفتارى و مدارا كنيد و همچنين در وصيتش افزود:

اى اولاد عبدالمطلب! پس از وفات من مبادا در ميان مردم بيفتيد و بگوييد: اميرالمومنين اينطور شد و فلان كس محرك اين كار بوده است و اين و آن را متهم كنيد! خير, نمى خواهد دنبال اين حرفها برويد, قاتل من يك نفر است.

رو كرد به امام حسن (ع) و فرمود: فرزندم حسن! او (قاتل) يك ضربت بيشتر به پدر شما نزده,(36) بعد از من اختيار با خودت. اگر مى خواهى آزادش كنى مجاز هستى و اگر مى خواهى قصاص نمايى توجه داشته باش او به پدر تو يك ضربت زده است فقط يك ضربت به او بزنيد, اگر با همان يك ضربه كشته شد كه شد, اگر نشد هم نشد (يعنى اصرار نداشته باشيد كه حتما كشته شود).

لحظه اى مى گذرد باز هم سراغ اسير(قاتلش) را مى گيرد سوال مى كند:

آيا به او غذا داده ايد؟ آب داده ايد؟ رسيدگى كرده ايد؟

اينگونه بود رفتارش با دشمن. اين ها مردانگى ها و انسانيت هاى على است كه حتى وقتى كه در بستر افتاده است و ساعت به ساعت حالش بدتر مى شود و سموم روى بدن مقدسش بيشتر اثر مى گذارد و اصحاب ناراحت مى شوند, گريه مى كنند, ناله ها سر مى دهند, مى بينند لبهاى على خندان و شكفته است و از اين اتفاق اظهار رضايت مى كند, دقايق آخر عمر على (ع) نزديك مى شود, همه نزديكان دور بسترش جمع بودند, زهر به بدن مباركش ديگر خيلى اثر كرده بود و لذا گاهى وجود مقدسش از حال مى رفت و به حال اغمإ در مىآمد و همين كه به حال مىآمد باز نصيحت مى كرد, موعظه مى كرد, آخرين موعظه على (ع) همان موعظه بسيار پر جوش و حرارت است كه در ((بيست ماده)) بيان فرموده است.(37)

كه در آن اول حسن و حسين را مخاطب قرار داده است بعد همه فرزندانش را, و پس از آن هم همه مردمى كه تا دامنه قيامت صدايش را مى شنوند و كلامش را مى خوانند. (38) بخشى از آن بدين قرار است:

((اوصيكما و جميع ولدى و إهلى و من بلغه كتابى بتقوى الله و نظم إمركم)) شما و همه فرزندانم و كسانم و آن را كه نامه من بدو رسد, سفارش مى كنم به ترس از خدا و آراستن كارها.

((و صلاح ذات بينكم, فانى سمعت جدكما صلى الله عليه و آله يقول: صلاح ذات البين إفضل من عامه الصلاه والصيام)) و آشتى با يكديگر, كه من از جد شما (ص) شنيدم كه مى گفت: آشتى دادن ميان مردمان بهتر است از نماز و روزه ساليان.

((الله الله فى الايتام فلا تغبوا إفواههم ولا يضيعوا بحضرتكم)) خدا را! خدا را! درباره يتيمان, آنان را گاه گرسنه و گاه سير مداريد, و نزد خود ضايعشان مگذاريد.

((الله الله فى جيرانكم فانهم وصيه نبيكم ما زال يوصى بهم حتى ظننا إنه سيورثهم)) و خدا را! خدا را! همسايگان را بپاييد كه سفارش شده پيامبر شمايند, پيوسته درباره آنان سفارش مى فرمود چندانكه گمان برديم براى آنان ارثى معين خواهد نمود.

((و الله الله فى القرآن لا يسبقكم بالعمل به غيركم)) و خدا را! خدا را! در باره قرآن مبادا ديگرى بر شما پيشى گيرد در رفتار به حكم آن.

((و الله الله فى الصلاه فانها عمود دينكم)) و خدا را! خدا را! درباره نماز, كه نماز ستون دين شماست.

((و الله الله فى بيت ربكم لا تخلوه ما بقيتم فانه ان ترك لم تناظروا)) و خدا را! خدا را! در حق خانه پروردگارتان, آن را خالى مگذاريد چندان كه در اين جهان ماندگاريد, كه اگر حرمت آن را نگاه نداريد به عذاب خدا گرفتاريد.

((والله الله فى الجهاد بإموالكم و إنفسكم وإلسنتكم فى سبيل الله)) و خدا را! خدا را! درباره جهاد در راه خدا به مالهاتان و به جانهاتان و زبانهاتان!

((و عليكم بالتواصل والتباذل واياكم والتدابر والتقاطع)) بر شما باد به يكديگر پيوستن و به هم بخشيدن. مبادا از هم روى بگردانيد, و پيوند هم را بگسلانيد.

((لا تتركوا الامر بالمعروف والنهى عن المنكر فيولى عليكم شراركم ثم تدعون فلا يستجاب لكم)) امر به معروف و نهى از منكر را وامگذاريد كه بدترين شما حكمرانى شمارا بر دست گيرند! آنگاه دعا كنيد و از شما نپذيرند.

((يا بنى عبدالمطلب لا الفينكم تخوضون دمإ المسلمين خوضا تقولون ((قتل إمير المومنين)), إلا لا تقتلن بى الا قاتلى)) پسران عبد المطلب! نبينم در خون مسلمانان فرو رفته ايد و دستها را بدان آلوده و گوييد امير مومنان را كشته اند! بدانيد جز كشنده من نبايد كسى به خون من كشته شود.

((انظروا اذا إنا مت من ضربته هذه, فاضربوه ضربه بضربه ولا تمثلوا بالرجل فانى سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله يقول: اياكم والمثله ولو بالكلب العقور)) بنگريد! اگر من از اين ضربت او مردم, او را تنها يك ضربت بزنيد و دست و پا و ديگر اندام او را مبريد كه من از رسول خدا (ص) شنيدم مى فرمود: ((بپرهيزيد از بريدن اندام مرده هر چند سگ ديوانه باشد.))((39

پاورقي



اين مقاله با تغييرات و اضافاتى توسط واحد متون مورد استفاده قرار گرفت.

2ـ قدر, 1 ـ 5.

3ـ انصاريان, حسين ـ عرفان اسلامى, ج 3, ص 184.

4ـ تفسير نورالثقلين, ج 5, ص 622 الدر المنثور فى التفسير المإثور, ج 6, ص 371.

5ـ حج, 74.

6ـ تفسير نوين, ص 275.

7ـ تفسير نوين, ص 275.

8ـ دخان, 4.

9ـ المفردات فى غريب القرآن, ص 395.

10ـ تفسير نورالثقلين, ج 5, ص 631 البرهان فى تفسير القرآن, ج 4, ص 486.

11ـ تفسير نورالثقلين, ج 5, ص 627 البرهان فى تفسير القرآن, ج 4, ص 487 وسائل الشيعه, ج 7, ص 259.

12ـ الدر المنثور فى تفسير المإثور, ج 6, ص 376 فى ضلال القران, ج 8, ص 628 وسائل الشيعه, ج 7, ص 262.

13ـ بقره, 185.

14ـ الدر المنثور, ج 6, ص 376 تفسير نورالثقلين, ج 5, ص 629.

15ـ الدر المنثور, ج 6, ص 376.

16ـ الدر المنثور, ج 6, ص 376.

17ـ نور الثقلين, ج 5, ص 628.

18ـ بحارالانوار, ج 94, ص 10.

19ـ تفسير نورالثقلين, ج 5, ص 628 بحارالانوار, ج 94, ص 10.

20ـ بحارالانوار, ج 94, ص 10.

21ـ شرح نهج البلاغه, ج 20, ص 154 بحارالانوار, ج 94, ص 10.

22ـ فضايل الاشهر الثلاثه, ص 137 وسائل الشيعه, ج 7, ص 261.

23ـ وسائل الشيعه, ج 7, ص 261.

24ـ وسائل الشيعه, ج 7, ص 261.

25ـ البرهان فى التفسير القرآن, ج 4, ص 488.

26ـ بحارالانوار, ج 94, ص 14.

27ـ بحارالانوار, ج94, ص14.

28ـ مفاتيح الجنان, ص 224.

29ـ بحارالانوار , ج 94 , ص 4.

30ـ وسائل الشيعه, ج 7, ص 261 فضائل الاشهر الثلاثه, ص 137.

31ـ وسائل الشيعه, ج 7, ص 260.

32ـ وسائل الشيعه, ج 7, ص 259.

33ـ منتهى الامال, چاپ جاويدان, ج 1, ص 214

34ـ نهج البلاغه, صبحى صالح, ص 379.نقل از ص 45 ـ 48 انسان كامل.

35ـ انسان كامل, ص 69.

36ـ نهج البلاغه, صبحى صالح, ص 421.

37ـ تحف العقول, ص 135.

38ـ انسان كامل, ص 69ـ 71.

39ـ نهج البلاغه, صبحى صالح, رسائل, 47.