بازگشت

رزق و روزى


طليعه سخن

هر كس كه بار زندگى را بدوش مى كشد, مقدار زيادى از وقت خود را صرف درآمد و معاش خود و كسان خود مى كند.

كسى كه در انديشه معاش است, بايد به اين پرسشها پاسخ دهد كه اگر خداوند خالق انسان است و روزى او را تضمين نموده است, پس تلاش ما براى چيست؟ و اگر كار كردن ما نقشى در روزى ما ندارد و ما فقط مسئول دريافت آن هستيم پس اين همه كار و تلاش انبيا و اوليا و ائمه معصومين(عليهم السلام) براى چه بوده است؟ و آيا امور معنوى, از قبيل توبه و استغفار, صدقه, دعا و... چه تإثيرى در جلب روزى دارند؟ در اينجا سه ديدگاه مطرح مى شود:



تفريط

منطق عده اى از دينداران آن است كه رازق, تنها خداوند است و بس. او خالق است و ما مخلوق, او رازق است و ما مرزوق. روزى ما را او خود تضمين نموده و خداوند از وعده خود هرگز تخلف نخواهد كرد.

در اين ديدگاه, براى كار و تلاش انسان امتياز لازم در نظر گرفته نشده است. گويى كه تلاش انسان براى امرار معاش, دخالت در كار خداست و نوعى بى اعتنايى و حتى انكار تقدير الهى است. از اين نظر مى توان اين ديدگاه را ديدگاهى تفريطى دانست.



افراط

عده اى هم كه خواسته اند ارزش لازم نسبت به تلاش انسان در نظر گرفته شود, مى گويند: خداوند گرچه رازق است, اما كار انسان را به انسان واگذار كرده و خود او را مسوول بدست آوردن روزىاش دانسته است. پس بايد عقل حسابگر داشت و از زور بازو كمك گرفت.

اين طرز تفكر گرچه نقطه ضعف تفكر قبلى را ندارد و به كار و تلاش انسان ارزش مى دهد, اما خالى از اشكال نيست و نقطه ضعف آن اصل قرار دادن كار انسان و بى توجهى به عوامل معنوى است. از اين نظر مى توان آن را ديدگاه ((افراطى)) ناميد.



اعتدال

راه اعتدال, راه سوم است كه با مراجعه به آيات و روايات و عملكرد معصومين(عليهم السلام) در اين زمينه مشخص مى شود. اين نوشتار درپى آن است كه راه سوم را يافته و حد و مرز آن را مشخص كند.

ما در اين مقاله ابتدا از مسإله ضمانت روزى انسانها بحث خواهيم كرد, اينكه آيا در وراى اراده انسان, دستى وجود دارد كه پشتوانه همت او باشد و زحمات او را به نتيجه برساند؟ يا خير؟ سپس از اهميت كار و تلاش و نحوه عملكرد پيشوايان دين سخن خواهيم گفت اين كه آيا عواملى مانند دعا, توكل و عبادت, مى تواند جايگزين تلاش و كوشش مادى انسان شود يا خير؟ آيا مى توان با اطمينان از روزى رسانى خداوند و صدق گفتار او, از رنج معاش معاف شد و دل به وعده ((يرزقه من حيث لايحتسب)) سپرد؟

بخش اول: وعده هاى الهى و روزى موجودات



معناى رزق

به تمام نيازمندىهايى كه براى ادامه حيات موجودات ضرورى است رزق گفته مى شود. از آنجا كه خداوند خالق همه موجودات است و ادامه حيات هر موجودى, در واقع خلق مداوم و لحظه به لحظه او است, روزى رسان موجودات نيز خداوند سبحان است:

[ رزق ها هم رزق خواران وىاند

ميوه ها لب خشك باران وىاند]

((و ما من دابه فى الارض الا على الله رزقها و يعلم مستقرها و مستودعها كل فى كتاب مبين))(1). هيچ جنبده اى در زمين نيست مگر اين كه روزى او برخداست. او قرار گاه و محل نقل و انتقالش را مى داند. همه اين ها در كتاب آشكارى ثبت است)).

((ان الله هو الرزاق ذو القوه المتين))(2) ((خداوند روزى دهنده و صاحب قوت و قدرت است)).(3)

[ جمله را رزاق روزى مى دهد

قسمت هر يك به پيشش مى نهد]

حتى در آيه اى از قرآن, بديهى بودن روزى رسانى از طرف خداوند همچون سخن گفتن انسان بديهى دانسته شده است:

((و فى السمإ رزقكم و ما توعدون فورب السمإ و الارض انه لحق مثل ما انكم تنطقون))(4) و روزى شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده مى شود سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه اين مطلب حق است همانگونه كه شما سخن مى گوييد!.



روزى بدنبال انسان

دسته اى از روايات روزى آدميان را به دو بخش تقسيم كرده اند: روزيى كه به دنبال انسان است, و روزيى كه انسان به دنبال آن است:

((قال الصادق (ع): الرزق مقسوم على ضربين: إحدهما واصل الى صاحبه و ان لم يطلبه و الاخر معلق بطلبه...))(5) روزى بر دو قسم است: قسمى كه به صاحب آن مى رسد, اگر چه آن را طلب نكند و قسم ديگر, وابسته به طلب نمودن او است. قسم اول, در هر صورت براى عبد مقدر شده و به او خواهد رسيد, اگر چه تلاشى براى بدست آوردن آن نكند, و قسم دوم, به سعى و طلب او وابسته است و شايسته است آن را از راههايى كه خداوند حلال كرده طلب نمايد. پس اگر آن را از راه حرام طلب كند و بدست آورد, به آنچه بدست آورده حسابرسى خواهد شد و[ به همان ميزان از رزق حلال او كاسته مى شود].(6)

[ مولوى مى گويد: همچنان كه تو, زارى كنان, عاشق رزق و روزى هستى, رزق هم جوينده و عاشق رزق خواراست.

آن چنان كه عاشقى بر رزق, زار

هست عاشق, رزق هم بر رزق خوار]

هنگام مطالعه سيره پيشوايان دينى با رواياتى روبرو مى شويم كه حكايت از ميزان اطمينان آن بزرگواران نسبت به روزى رسانى خداوند دارد, تا آنجا كه امام سجاد (ع), از شنيدن خبر گرانى برخى كالاها هرگز تعجب نمى كند.

ابو حمزه ثمالى مى گويد: وقتى در محضر امام زين العابدين(ع) سخن از گرانى برخى كالاها شد امام فرمودند:

((و ما على من غلائه, ان غلا فهو عليه و ان رخص فهو عليه))(7) گرانى آن كالا بر عهده من نيست, اگر گران است, بر عهده خداست و اگر هم ارزان, باز هم بر عهده او.

[ آنچنان كز فقر مى ترسند خلق

زير آب شور رفته تا به حلق]



سوال مهم

اگر از روايات مذكور اين گونه برداشت شود كه كار و تلاش انسان هيچ نقشى در جلب روزى او ندارد, و انسان تلاشگر و تنبل, هر دو به صورت يكسان از خزانه رزق الهى برخوردارند, دو دسته از روايات با اين برداشت مخالف اند و آن را نفى مى كنند:

دسته اول: رواياتى كه افراد را به كار و تلاش بيشتر تشويق مى كند, و به كار كردن پيشوايان دين اشاره دارند.

دسته دوم: رواياتى كه به مذمت كسانى كه به بهانه عبادت خداوند كار و تلاش را ترك كرده و به گوشه اى خزيده اند, پرداخته و از سربار ديگران بودن نهى نموده است.

اكنون به نمونه هايى از اين روايات اشاره مى كنيم:



بخش دوم:ارزش كار

تشويق به كار و تلاش

در اين زمينه روايات زيادى وجود دارد كه پيام آنها را مى توان به صورت زير خلاصه كرد:

كار, موجب عزت است

((عن معلى ابن خنيس قال: رآنى ابو عبدالله (ع) و قد تإخرت عن السوق فقال: اغد الى عزك))(8) معلى ابن خنيس گويد: در حالى كه با تإخير به مغازه مى رفتم, امام صادق (ع) مرا ديد و فرمود: صبح زود به سوى عزتت بشتاب.

((عن إبى عبدالله (ع) قال: من طلب التجاره استغنى عن الناس. قلت: و ان كان معيلا؟ قال: و ان كان معيلا ان تسعه إعشار الرزق فى التجاره))(9) هر كس كه به دنبال تجارت باشد, از مردم بى نياز است. به آن حضرت گفتم: حتى اگر متإهل باشد؟ فرمود: اگر چه متإهل باشد, چرا كه نه قسمت از ده قسمت روزى, در تجارت است.

تجارت, موجب افزونى عقل است

((عن إبى عبدالله (ع) قال: التجاره تزيد فى العقل))(10) تجارت, موجب زيادت عقل است.

البته عقل مورد نظر در اين روايت, عقل اقتصادى ـ اجتماعى است كه به فرد, توانايى فعاليتهاى اقتصادى و اجتماعى مى دهد.



كار, با حداقل امكانات

((كان إمير المومنين يقول: من وجد مإ و ترابا ثم افتقر, فإبعده الله))(11) على (ع) هميشه مى فرمود: هر كس كه آب و خاكى بيابد[ داشته باشد] و فقير بماند, از رحمت خداوند بدور است.

اين عبارت ((كان يقول)) كه در دستور زبان عربى به معنى ماضى استمرارى است, بيانگر تكرار مكرر اين جمله از زبان على (ع) و تإكيد آن حضرت بر كار كردن با كمترين امكانات است.

[ دست داده استت خدا كارى بكن

مكسبى كن يارى يارى بكن]



كاركردن پيامبر گرامى اسلام(ص) و ائمه معصومين(عليهم السلام)

((على ابن ابى حمزه گويد: روزى امام كاظم (ع) را در حال كار كردن ديدم, بگونه اى كه بدن (پاى) آن حضرت غرق عرق شده بود. به آن حضرت گفتم: فدايت شوم! پس كارگران كجايند؟ فرمود: اى على ابن ابى حمزه! كسى با دستان خود در زمينش كار مى كرد كه بهتر از من و پدرم بود. گفتم: او كه بود؟ فرمود: رسول خدا و اميرالمومنين و همه پدرانم, با دستان خود كار مى كردند, كار كردن رفتار پيامبران و مرسلين و اوصيا و صالحان است)).(12)



تشويق به جمع آورى ثروت و مذمت فقر و تهيدستى

روايات مختلفى كه گذشت, به طور مستقيم مردم را به كاركردن تشويق مى كرد.

اما قسم ديگر از آيات و روايات, بطور غير مستقيم, از تلاش براى معاش ستايش مى كنند, از مال و ثروت به نيكى ياد مى كنند و آن را كمك خوبى براى تقواى الهى مى شمرند.

قرآن كريم, در آيه 180 سوره بقره, از مال و ثروت به عنوان ((خير)) ياد مى كند:

((كتب عليكم اذا حضر إحدكم الموت ان ترك خيرا الوصيه للوالدين و الاقربين بالمعروف حقا على المتقين)) بر شمانوشته شده: هنگاميكه يكى از شما را مرگ فرا رسد, اگر چيز خوبى=[ مالى] از خود به جاى گذارده, براى پدر و مادر و نزديكان بطور شايسته وصيت كند اين حقى است بر پرهيزگاران.

و نيز در آيه 5 از سوره نسإ, مال را باعث قوام و برپايى ((زندگى فردى و اجتماعى مى داند:

((و لا توتوا السفهإ إموالكم التى جعل الله لكم قياما)) اموال خود را كه خداوند وسيله قوام زندگى شما قرار داده, به دست سفيهان نسپاريد.

[ مال تخم است و به هر شوره منه

تيغ را در دست هر رهزن مده

يعنى اموال شما همچون بذر و نهال است, نبايد آنرا در شوره زار بكاريد و به افراد نالايق بسپاريد همچنان كه نبايد شمشير را در دست نااهلان و رهزنان بگذاريد. ]

نكته جالب آنكه علماى فقه اللغه, وجه تسميه فقير را آن مى دانند كه, گويى ستون فقرات او شكسته و توان ايستادن و ايستادگى ندارد.

((قال رسول الله (ص): نعم العون على تقوى الله الغنى))(13) دارايى و بى نيازى, كمك خوبى براى پرهيزكارى است.

((قال رجل لا بى عبدالله (ع): والله انا لنطلب الدنيا و نحب إن نوتاها

فقال (ع): تحب إن تصنع بها ماذا؟ قال: إعود بها على نفسى و عيالى, وإصل بها و إتصدق بها و إحج و إعتمر.

فقال: ابو عبدالله (ع): ليس هذا طلب الدنيا هذا طلب الاخره))(14) مردى به امام صادق (ع) گفت: به خدا سوگند, ما خواهان دنياييم و دوست داريم از مواهب آن برخوردار باشيم.

امام (ع) فرمود: مى خواهى با آن چكار كنى؟ او پاسخ داد: با آن به خود و خانواده ام برسم, صله رحم كنم, صدقه دهم و حج و عمره بجاى بياورم. امام فرمود: [ در اين صورت] اين دنياطلبى نيست, اين آخرت طلبى است)).(15)

[ چيست دنيا, از خدا غافل بدن

نى قماش و خانه و فرزند و زن

مال را كز بهر دين باشى حمول

نعم مال صالح گفت آن رسول]

سربار ديگران نباشيد!

[ پاى دارى چون كنى خود را تو لنگ؟

دست دارى چون كنى پنهان تو چنگ؟]

دسته دوم, رواياتى هستند كه, از سويى با سربار مردم بودن و بار معيشت خود را بر دوش آنان انداختن مخالفت مى كنند, و از سوى ديگر هرگونه عبادتى را كه همراه تنبلى و فرار از بار زندگى است, محكوم مى نمايند اين روايات, حتى كسانى را كه به دليل دارايى و بى نيازى, كار و تجارت را ترك مى كنند, سرزنش مى نمايد. اينك بخشى از اين روايات:

((قال معاذ ابن كثير لابى عبدالله (ع): انى قد إيسرت فادع التجاره؟ فقال: انك ان فعلت قل عقلك إو نحوه))(16) (روزى) معاذ ابن كثير به امام صادق (ع) گفت: اكنون من به راحتى زندگى مى كنم (و از ثروت كافى برخوردارم), آيا مصلحت مى دانيد, تجارت را رها كنم؟ حضرت فرمود: اگر چنين كنى, عقلت به كاستى خواهد رفت.

((عن معاذ ابن كثير بياع الاكيسه قال: قلت لابى عبدالله(ع) : انى قد هممت إن إدع السوق و فى يدى شيى فقال: اذا يسقط رإيك و لا يستعان بك على شىء))(17) معاذ ابن كثير كه فروشنده جعبه مخصوص پول واشيإ گرانبها است مى گويد: به امام صادق (ع) گفتم: مقدارى مال در اختيار دارم, تصميم گرفته ام بازار را رها كنم. [ نظر شما چيست؟] حضرت پاسخ دادند: اگر چنين كنى, نفوذ رإى و نظرت از بين مى رود و در هيچ كارى به تو كمك نمى شود.

در اين دو روايت, امام به آفت ديگرى از آفات ترك كار و تجارت اشاره مى كند و آن, ساقط شدن منزلت اجتماعى فرد است, به گونه اى كه رإى و نظر او خريدارى ندارد و از نفوذ اجتماعى او كاسته مى شود و چنانچه مشكلى براى او به وجود بيايد, كسى او را همراهى نخواهد كرد.

در حديثى از ((پيامبر اسلام(ص) آمده است: دعاى چند گروه از امت من مستجاب نمى شود... (از جمله) كسى كه در خانه نشسته و دعا مى كند: ((خدايا! روزى مرا برسان)), در حالى كه از خانه خارج نمى شود و در طلب روزى تلاش نمى كند. خداوند به او خطاب مى كند: بنده من! آيا راه طلب روزى و بهره بردارى از زمين را با اعضاى سالم بدنت براى تو باز نكردم تا براى عمل به دستور من كه محتاج ديگران نبودن است, عذرى نداشته باشى و در اين صورت اگر بخواهم به تو روزى دهم و اگر نخواهم, بر تو تنگ گيرم, و تو در اين حال در نزد من معذور خواهى بود.. .)).(18)

[ راه روزى كسب ورنج است وتعب

هركسى را پيشه اى داد و طلب]

معناى تقدير

((حوادث)) جهان نيز وابسته به اسباب و شرايط معينى است كه بخشى از تقدير الهى است.

رزق مادى و تقدير خداوند

داستان رزق مادى نيز از همين قرار است, در جهان هستى تنها يك رازق وجود دارد و آن خداوند است. اما از آنجا كه سنت خداوند در انجام هر كارى از طريق اسباب و عوامل خاص خود است, رزق انسان را نيز از طريق اسباب خاصى عطا مى نمايد.

[ عالم اسباب و چيزى بى سبب؟

مى نبايد, پس مهم باشد طلب]

در حقيقت اين اسباب و شرايط نيست كه رزق مادى را به انسان مى دهد, بلكه آنها زمينه اى فراهم مى كنند كه انسان رزق خاص خود را از خداوند متعال, دريافت كند.

اكنون بايد اين اسباب و عوامل را بشناسيم و از تقدير الهى در زمينه نزول ارزاق مردم با خبر شويم و بدانيم كه اندازه و هندسه روزى, به چه عواملى وابسته است. آيا همه آن عوامل, مادى است يا عوامل معنوى هم در آن نقشى دارند؟



عوامل جلب رزق و روزى

كار و تلاش

اولين عاملى كه تإثير آن در جلب روزى پيداست كار و تلاش و استفاده از زور بازو است.

[ دوست دارد يار اين آشفتگى

كوشش بيهوده به از خفتگى]

اما مهم اين است كه بدانيم ميزان تإثير گذارى تلاش انسان در جلب روزى, چقدر است؟

واقعيت آن است كه ((انسان)), همه كاره جهان خلقت نيست و همه چيز به هوش و تلاش او بستگى ندارد. و از ميان عوامل و اسباب بى شمارى كه در نظام اسباب و مسببى جهان در كاراند, ((هوش و تلاش)) انسان جزيى از آن به شمار مى رود.

در فرهنگ قرآن, قارون, نماينده انسان متكبرى است كه مال و ثروت خود را, حاصل فكر و تلاش خود مى داند و از كارگردان هستى غفلت مى ورزد:

((... قال انما اوتيته على علم عندى, إولم يعلم إن الله قد إهلك من قبله من القرون من هو إشد منه قوه و إكثر جمعا و لا يسئل عن ذنوبهم المجرمون))(19) (قارون) گفت: ((اين ثروت را بوسيله دانشى كه نزد من است بدست آورده ام)). آيا او نمى دانست كه خداوند اقوام پيش از او را كه نيرومندتر و ثروتمندتر از او بودند هلاك كرد؟ (و هنگامى كه عذاب الهى فرا رسد) مجرمان از گناهانشان سوال نمى شوند.

حاصل آن كه, جلب رزق و روزى, به عوامل و شرايط زيادى وابسته است كه فكر و اراده انسان جزيى از آنها است, به گفته شهريار:

[ اگر روزى به قدر عقل بودى

تمام عاقلان بودند قارون

وليكن رزق در ميزان عدل است

نه عاقل در شمار آرد نه مجنون]

روايات نيز به همين نكته متذكر شده اند كه هوش سرشار و قوت بازو ((تمام علت)) جلب روزى نيست:

((قال الصادق (ع): ان الله تعالى وسع ارزاق الحمقى ليعتبر العقلإ و يعلموا ان الدنيا ليس ينال ما فيها بعمل و لا حيله))(20) خداوند روزى احمقها را وسعت بخشيد تا عاقلان عبرت گيرند و بدانند كه دست يافتن به دنيا, تنها با كار و تدبير ميسر نيست.

ارتباط ضمانت روزى با تلاش انسان

كه تقدير الهى بر دخالت كار و تلاش انسان در جلب روزى, تضمين روزى او بصورت مطلق و غير مشروط نيست. بلكه به شرط تدبير و تلاش است:

((قال على (ع): اطلبوا الرزق فانه مضمون لطالبه))(21) رزق را طلب كنيد, چرا كه براى طالب خود ضمانت شده است.

حداقل تلاش

در دسته اى از روايات, ائمه دين, حداقل كار و تلاش انسان را مشخص كرده اند:

((قلت لا بى عبدالله (ع): إى شيى على الرجل فى طلب الرزق؟ فقال: اذا فتحت بابك و بسطت بساطك فقد قضيت ما عليك))(22) (راوى گويد) از امام صادق (ع) سوال كردم: وظيفه بنده در طلب روزى چيست؟ امام (ع) پاسخ داد: ((وقتى مغازه خود را گشودى و بساط خود را پهن كردى, وظيفه خود را به انجام رسانده اى.

از جمع بندى روايات مشخص مى شود كه وظيفه انسان براى جلب رزق و روزى, خود را در معرض روزى قرار دادن و ((طلب)) آن است. رزق و روزى, گمشده و يا گنجينه اى نيست كه ما مكلف باشيم به هر قيمتى كه شده آن را به چنگ آوريم و تصاحب كنيم, بلكه مانند جويى روان است كه هر كس بايد ظرفى بدست گيرد و كنار جوى نشيند و به قدر رفع عطش خود از آن بهره گيرد. ما مكلف به فراهم كردن ((زمينه)) روزى هستيم نه ((بدست آوردن)) آن.

[ كسب را همچون زراعت دان عمو!

تا نكارى دخل نبود آن تو]

ازدواج

عده زيادى از جوانان تحصيل كرده, با نشاط و پر توان در جامعه زندگى مى كنند كه از زندگى در تنهايى رنج مى برند و جرإت و جسارت ازدواج را در خود نمى بينند. سنتها و عادات و رسوم ملى و قومى, جاى سنتها و دستورات دينى و اسلامى را گرفته است و روز به روز ما را از فرهنگ اصيل اسلامى دورتر مى كند.

بر طبق سخنانى كه در بخش قبل در مورد دخالت كار و تلاش انسان در تقدير الهى بيان شد, به اين نتيجه رسيديم كه كار, تلاش و كوشش انسان, ((شرط لازم)) براى جلب روزى است, گرچه ((شرط كافى)) نيست و به علل و عوامل ديگرى نيز وابسته است.

از جمله اين عوامل, فراهم نمودن ((زمينه اشتغال)) و استفاده از توان و انرژى فراوان آنان است. اگر به جوانان توصيه مى كنيم كه به كار و تلاش بپردازيد و از نيروى دوران جوانى استفاده كنيد, به متصديان جامعه نيز بايد توصيه كنيم كه زمينه بهره بردارى از اين نيروى جوانان را فراهم آورند.

قرآن كريم به اين نكته اهميت داده و اين نگرانى را از ذهن ها زدوده است:

((وإنكحوا الايامى منكم و الصالحين من عبادكم و امائكم ان يكونوا فقرإ يغنهم الله من فضله))(23) مردان و زنان بى همسر خود را همسر دهيد, همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را اگر فقير و تنگدست باشند خداوند از فضل خود بى نياز مى سازد.

در اين آيه, خداوند وعده داده است كه ((زوج هاى فقير)) را از فقر نجات خواهد داد. در واقع به آنان توصيه نموده است كه شما به جاى آنكه به ((فقر و ندارى خود)) توجه كنيد و از ازدواج دست بشوييد, به ((فضل و دارايى خداوند)) بينديشيد و به سوى ازدواج حركت كنيد و بدانيد كه فقر وعده شيطان است.

[ از نبى(24) بشنو كه شيطان در وعيد

مى كند تهديدت از فقر شديد]

درباره آيه فوق, رواياتى وارد شده است كه كسانى را كه بدليل فقر و ندارى از ازدواج خود دارى مى كنند, به ((سوء ظن داشتن به خداوند)) متهم كرده و آنان را سرزنش نموده اند:

((قال الصادق (ع): من ترك التزويج مخافه الفقر فقد إسإ الظن بالله عزوجل ان الله عزوجل يقول: ان يكونوا فقرإ يغنهم الله من فضله))(25) كسى كه از ترس فقر ازدواج نكند, به خداوند عزوجل گمان بد برده است, زيرا كه خداوند مى فرمايد: اگر فقير هستند, خداوند از فضل خود آنان را بى نياز مى كند.

((قال رسول الله (ص): حق على الله عون من نكح التماس العفاف عما حرم الله))(26) يارى كردن كسى كه براى در امان ماندن از گناه ازدواج كند, بر عهده خداوند است.

توبه و استغفار

توسعه رزق و روزى نوعى تشويق مادى است كه خداوند براى كسانى كه از كژراهه باز گشته و دست از چرب و شيرين گناه بر مى دارند, در نظر گرفته است.

((و لو إن إهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السمإ و الارض ولكن كذبوا فإخذناهم بما كانوا يكسبون))(27) و اگر اهل شهرها و آباديها ايمان مىآوردند و تقوا پيشه مى كردند, بركات آسمان و زمين را بر آنها مى گشوديم, ولى (آنها حق را) تكذيب كردند, ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم.

[ گر بترسيدى از آن فقر آفرين

گنج هاشان كشف گشتى در زمين]

((استغفروا ربكم انه كان غفارا يرسل السمإ عليكم مدرارا و يمددكم بإموال و بنين و يجعل لكم جنات))(28) از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است تا بارانهاى پر بركت آسمان را پى در پى بر شما فرستد و شما را با اموال و فرزندان فراوان كمك كند و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختيارتان قرار دهد)).

[ گرسيه كردى تو نامه عمر خويش

توبه كن زآنها كه كردستى تو پيش]

((قال على (ع): الاستغفار يزيد فى الرزق))(29) استغفار, رزق را افزايش مى دهد)).

[ هر كجا آب روان سبزه بود

هر كجا اشكى دوان, رحمت شود]



اثر گناه در كم شدن رزق

از سوى ديگر, گناه و نافرمانى خداوند علاوه بر تنبيه معنوى و دورى از خداوند متعال, تنبيه مادى را نيز در پى دارد, تا هر چه زودتر انسان تبهكار به خودآيد و به مسير درست بازگردد:

((و ضرب الله مثلا قريه كانت آمنه مطمئنه ياتيها رزقها رغدا من كل مكان فكفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما كانوا يصنعون))(30) خداوند (براى آنان كه كفران نعمت مى كنند) مثلى زده است: منطقه آبادى كه امن و آرام و مطمئن بود, و همواره روزيش از هر جا مى رسيد اما نعمتهاى خدا را ناسپاسى كردند و خداوند بخاطر اعمالى كه انجام مى دادند لباس گرسنگى و ترس را بر اندامشان پوشانيد.

بطور خلاصه مطابق روايات مذكور, سركشى و عصيان و آلودگى به گناه, موجب از بين رفتن بركت و گرفتار شدن به سختى و گرسنگى مى شود.

[ گر مراقب باشى و بيدار تو

بينى هر دم پاسخ كردار تو

هر كه در زندان قرين محنتى است

آن جزاى لقمه اى و شهوتى است

ابر برنايد پى منع زكات

از زنا افتد وبا اندر جهات]

از سوى ديگر, اصلاح رابطه بين خود و خدا, زدودن آلودگى ها و پشت پا زدن به كژيها و ناراستيها, موجب وسعت روزى, برطرف شدن مشكلات و زدوده شدن غم ها و غصه ها مى شود.



صدقه

بسيارى از اوقات, آنچه چشم سر مى بيند, بر خلاف چيزى است كه چشم دل مشاهده مى كند و آنچه ((بصر)) مطابق آن قضاوت مى كند, ((بصيرت)) بر خلاف آن حكم مى كند.

در منطق قرآن ربا, موجب از بين رفتن بركت مال مى شود و زندگى يى كه بر ربا استوار است سرابى بيش نيست, اما صدقه موجب افزايش روزى و بركت زندگى مى باشد:

((يمحق الله الربا و يربى الصدقات))(31) خداوند ربا را نابود مى كند و صدقات را افزايش مى دهد.

زيرا صدقه دادن ـ در واقع ـ معامله با خداست. گيرنده صدقه خداست صدقه دهنده پاداش آن را از خود او دريافت مى كند:

((إلم يعلموا إن الله هو يقبل التوبه عن عباده و يإخذ الصدقات))(32) آيا نمى دانستند كه فقط خداوند توبه را از بندگانش مى پذيرد و صدقات را مى گيرد.

لذا كسانى كه از مال خود انفاق مى كنند, در تجارتى شركت كرده اند كه هرگز و هيچگاه زيان و ورشكستگى در آن راه ندارد.

در اين ديدگاه صدقه, نه تنها كاهش مال نيست و از سرمايه انسان چيزى نمى كاهد, بلكه موجب افزايش سود و اصل سرمايه مى شود.

[ در منابع اهل سنت اين حديث آمده است: قال رسول الله(ص): ما من يوم يصبح العباد فيه الا ملكان ينزلان فيقول إحدهما اللهم إعط منفقا خلفا ويقول الاخر اللهم إعط ممسكا تلفا(33) بندگان خدا هيچ شبى را به صبح نمى رسانند مگر اينكه با نازل شدن دو فرشته همراه است, اولى به نفع كسى كه بخشنده است مى گويد: خدا عوض ده و دومى به ضرر كسى كه ممسك و خسيس است مى گويد خدايا زيانش رسان.

مولوى اين حديث را به شعر درآورده است:

گفت پيغمبر كه دائم بهرپند

دو فرشته خوش منادى مى كنند

كاى خدايا منفقان را سيردار

هر درم شان را عوض ده, صد هزار!

اى خدايا ممسكان را در جهان

تو مده الا زيان اندر زيان...!



نان دهى از بهر حق نانت دهند

جان دهى از بهر حق جانت دهند

گر نماند از جود در دست تو مال

كى كند فضل الاهت پايمال؟



تمثيل

هركه كارد گردد انبارش تهى

ليك اندر مزرعه باشد بهى

يعنى هر كس كه بذر افشانى كند مسلما انبار دانه اش خالى مى شود ولى مزرعه و كشتزارش رو به رشد مى نهد و محصول زيادى به بار مىآورد.

وآنكه در انبار ماند و صرفه كرد

اشپش و موش و حوادث هاش خورد

و آن كسى كه بذر و دانه را در انبار نگه داشت و اندوخته كرد. موش حوادث و شپش روزگار آن دانه ها را مى خورد و مى پوساند و تباه مى كند].

بر همين اساس در نصايح پيشوايان دين, توصيه شده است كه وقتى از كاهش رزق خود نگرانيد, صدقه دهيد تا روزى شما زياد شود:

قال على (ع): ((اذا إملقتم فتاجروا الله بالصدقه))(34) هنگامى كه به تنگدستى دچار شديد, بوسيله صدقه با خداوند تجارت كنيد.

خوش بينى به لطف خداوند

[ گفت پيغمبر كه حق فرموده است

قصد من از خلق, احسان بوده است]

على(ع) در نصيحتى مشفقانه به مومنان, آنها را از اينكه در اثر كندى و آهستگى رزقشان, به يإس و نااميدى دچار شوند بر حذر مى دارد.

[ گر جهان را پر در مكنون كنم

روزى تو چون نباشد چون كنم؟] ((...ثم جعل فى يديك مفاتيح خزائنه بما إذن لك من مسإلته, فمتى شئت استفتحت بالدعإ إبواب نعمته و استمطرت شآبيب رحمته فلا يقنطنك ابطإ اجابته, فان العطيه على قدر النيه...))(35) پس كليه گنجهاى خود را در دو دستت نهاده كه به تو فرصت سوال از خود را داده تا هرگاه خواستى, درهاى نعمت او را با دعا بگشايى و با ديدن, باران رحمتش را طلب نمايى. پس دير پذيرفتن او تو را نوميد نكند كه بخشش بسته به مقدار نيت است)).

[ تا نگريد ابر كى خندد چمن؟

تا نگريد طفل كى جوشد لبن؟] و در جاى ديگر مى فرمايد:

((من حسنت نيته, زيد فى رزقه))(36) هر كس از نيت پاك برخوردار باشد, رزقش فراوان شود.

[ بر دل خود كم نه انديشه معاش

عيش كم نايد تو بر درگاه باش]

طهارت دائمى

وضو, گرچه براى عباداتى نظير نماز و طواف و... واجب شمرده شده است, اما براى انجام همه كارهاى روز مره از جمله بازار رفتن, غذا خوردن, خوابيدن و... مستحب است:

((قال رجل للنبى (ص): احب إن يوسع على فى الرزق. قال (ص): دم على الطهاره يوسع عليك فى الرزق))(37) مردى به پيامبر (ص) گفت: دوست دارم رزقم زياد شود[ چه كنم؟] حضرت فرمود: دائما در حال طهارت باش, روزيت زياد خواهد شد.

خير خواهى نسبت به مومنان

ايجاد رابطه خوب و صميمى با برادران ايمانى, زمينه ساز ايجاد رابطه اى خوب و مستحكم با خداوند است.

((قال على (ع): مواساه الاخ فى الله يزيد فى الرزق))(38) همدردى با برادران دينى, رزق را زياد مى كند.

[ اشك خواهى, رحم كن بر اشكبار

رحم خواهى بر ضعيفان رحم آر]

((قال الباقر (ع): عليك بالدعإ لاخوانك بظهر الغيب فانه يهيل الرزق))(39) بر تو باد كه برادران دينى ات را در غياب آنان دعا كنى كه اين كار موجب نزول رزق مى شود)).



اخلاق خوب

اخلاق خوب در تمام صحنه ها اثر مفيد و سازنده خود را بر جاى مى گذارد كه يكى از اين زمينه ها, بازار و ميدان داد و ستد است, و در جامعه اسلامى رفتار اخلاقى, نقاب نازك و تصنعى نيست كه فرد بر چهره زشت خود مى كشد, بلكه طلاى نابى است كه فرد جان و روح خود را متصف و مزين به آن مى كند. از اين رو, اخلاق خوب, قلبها را متوجه خود مى كند, اعتماد اقتصادى ايجاد مى كند و فرد مقابل را از نيرنگ حفظ مى نمايد و بالاخره, علاوه بر سود معنوى كه قبل از هر چيز نصيب كاسب شده است, سود مادى را نيز به دنبال دارد و او رااز رزق و روزى فراوان برخوردار مى كند:

((قال الصادق(ع): حسن الخلق يزيد فى الرزق))(40) اخلاق خوب, رزق را زياد مى كند.

((قال على(ع): فى سعه الاخلاق كنوز الارزاق))(41) گنج روزى در گشادگى اخلاق نهفته اس

پاورقي

O.

1- هود, 6.

2- الذاريات, 58.

3- علاوه بر آيات فوق, آيه 40 سوره روم, 70 سوره اسرإ و 73 سوره نحل به اين مطلب اشاره كرده اند.

4-الذاريات, 23 و 22.

5- وسائل الشيعه, ج 12, ص 29, ح 9.

6- در همين زمينه مى توانيد به وسايل الشيعه ج 12 ص 28 ح 5, و ص 31 ح 5 مراجعه فرماييد.

7- بحار الانوار, ج 46, ص 55.

8- وسايل الشيعه, ج 12, ص 3, ح 2.

9- وسايل الشيعه, ج 12, ص 4, ح 8.

10- همان, ج 12, ص 4, ح 9.

11- همان, ص 24, ح 13.

12- وسايل الشيعه, ج 12, ص 23, ح 6. و نيز مراجعه كنيد به ص 25, ح 1.

13- وسايل الشيعه, ج 12, ص 16, ح 1

14- همان, ص 19, ح 3.

15- علاوه بر روايات مذكور مى توانيد به وسايل الشيعه ج 12 ص 17 ح 2 و 6, ص 19 ح 1 و ص 3 ح 1 مراجعه فرماييد.

16- وسايل الشيعه, ج 12, ص 6, ح 3.

17- همان, ص 371.

18- براى اطلاع بيشتر مى توان به فروع كافى ج 1 صفحات 349, 351 و 370 مراجعه كرد.

19- قصص, 78.

20- بحار الانوار, ج 103, ص 34.

21- بحار الانوار, ج 77, ص 421.

22- فروع كافى, ج 1, ص 350.

23- نور, 32.

24- كلمه نبى به ضم نون در تمامى مثنوى به معناى ((قرآن)) است.

25- تفسير نور الثقلين, ج3, ص 597. 26- كنز العمال.

27- اعراف, 96.

28- نوح, 12 - 10

29- بحار الانوار, ج 93, ص 277.

30- نحل, 112.

31- بقره, 276.

32- توبه, 104.

33-صحيح بخارى, ج 1, ص 164.

34- بحار الانوار, ج 96, ص 133.

35- نهج البلاغه, نامه 31.

36- بحارالانوار, ج 103, ص 21.

37- كنز العمال, ح 44154.

38- بحارالانوار, ج 74, ص 395.

39- بحارالانوار, ج 76, ص 60.

40- بحارالانوار, ج 71, ص 396.

41- بحارالانوار, ج 77, ص 287.