بازگشت

حق همسايه(1)


انسان موجودى مدنى و اجتماعى است. يكى از اجتماعاتى كه انسان، پيوسته از لحظه تولد تا واپسين دَم حيات در آن نشو و نما مى كند «جمع همسايگان» است. در چنين جمع اجتناب ناپذيرى شخصيت انسان به خوبى شناخته مى شود و در معرض قضاوت ديگران قرار مى گيرد. در عرصه همسايگى فرايندى از «حق و تكليف» دينى، اجتماعى، قانونى و ... شكل مى گيرد و به عنوان محيطى تأثيرگذار، سرنوشت فرزندان را رقم مى زند. در اين زمينه گزاره هاى اخلاقى متنوع و فراوانى در متون روايى و اخلاقى ما ديده مى شود. برقرارى مناسبات درست با همسايگان تأمين كننده «توسعه اخلاقى» يك جامعه دينى است.

احسان به همسايه در قرآن



قرآن كريم بعد از امر به عبادت خدا و شرك نورزيدن به او، احسان به پدر و مادر، خويشان، يتيمان، فقيران و «همسايگان دور و نزديك» را توصيه كرده است:

«وَاعْبُدُوا اللَّه وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللَّه لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً»(2)

و خدا را بپرستيد و هيچ چيز را شريك او قرار ندهيد و به پدر و مادر نيكى كنيد و به بستگان و يتيمان و بينوايان و «همسايه نزديك و دور» و دوست نيازمند نزديك و نيازمند در غربت و بردگانتان (نيز نيكى كنيد) خداوند، به يقين هر كه را متكبّر و فخر فروش باشد دوست ندارد.(3)

يكى از پيام ها و نكته هاى مهم در اين آيه شريفه اين است كه بى توجهى به والدين، بستگان، يتيمان و محرومان جامعه و همسايگان ... نشانه ى تكبر و فخرفروشى است. مختال كسى است كه در دنياى خيال، خود را بزرگ مى پندارد. اگر به اسب هم «خيل» مى گويند از آن جهت است كه متكبّرانه راه مى رود.(4)

بهترين همسايگان



قال رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - :

«... خَيرُ الجيرانِ عندَاللَّهِ خَيرُهُم لِجارِه و خَيرُ الأصحابِ عِندَاللَّه خَيرُهُم لاِصحابِه»(5)

پيامبر اسلام - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: بهترين همسايگان در نزد خدا، خوب ترين شان نسبت به همسايه خود و بهترين ياران در نزد خدا خوب ترين آنها نسبت به دوستانشان مى باشند.

وصيت جبرئيل به پيامبر - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - نسبت به همسايه

قال النبى - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - :

«مازالَ جبرئيلُ يوصينى بِالجارِ حَتّى ظَنَنتُ اَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُ»(6)

پيامبر اسلام - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: جبرئيل درباره همسايه آنقدر مرا سفارش مى كرد كه گمان بردم همسايه را وارث همسايه قرار خواهد داد.

وصيت رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - به على - عليه السلام - نسبت به همسايه

قال على - عليه السلام - :

«اللَّه اللَّه فى جيرانِكُم فَإنّه وَصيَّةُ نَبِيّكُم، مازالَ يوصى بِهِم حَتّى ظَنَنّا انَّهُ سَيُوَرِّثُهُم»(7)

على - عليه السلام - فرمود: وصيت مى كنم به همسايه تان، همانا اين وصيت پيامبرتان است و همواره ما را نسبت به همسايه سفارش مى كرد تا آن كه گمان كرديم همسايگان را وارث قرار خواهد داد.

سؤال از همسايه

در زندگى امروزى و به ويژه مناطق پر تراكم، ارزش مناطق مسكونى به شخصيت همسايگان و اهالى آنجا بستگى دارد.

قال على - عليه السلام - :

«سَل عَن الرفيقِ قَبلَ الطريقِ و عَن الجارِ قَبلَ الدارِ»(8)

على - عليه السلام - فرمود: قبل از مسافرت درباره همسفرت پرس وجو كن و قبل از تهيه خانه درباره همسايه ات تحقيق كن.

اگر همسايگان به امور دينى و ظواهر شريعت پايبند باشند، رفتار دينى آنان به منزل انسان نيز سرايت مى كند.

حكايتى از سعدى



در گلستان سعدى آمده است: در عقدِ بيعِ سرايى متردّد بودم؛ جهودى گفت من از كدخدايان اين محلّتم، وصف اين خانه چنان كه هست از من پُرس. بخر كه هيچ عيبى ندارد. گفتم به جز آن كه تو همسايه منى!

خانه اى را كه چون تو همسايه است

دو دِرَم سيم بَد عيار ارزد

ليكن اميدوار بايد بود

كه پس از مرگ تو هزار ارزد(9)

جغرافياى همسايه



قال رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - :

«كلُّ أربعينَ داراً جيرانٌ مِن بَينِ يَدَيهِ و مِن خَلفِهِ و عَن يَمينِهِ و عَن شِمالِه»(10)

هر چهل خانه از طرف روبرو و پشت سر و راست و چپ، همسايه است.

داستان



مرد انصارى خانه جديدى در يكى از محلات مدينه خريد و به آنجا منتقل شد. تازه متوجه شد كه همسايه ناهموارى نصيب وى شده است، به حضور رسول اكرم - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - آمد و عرض كرد:

در فلان محله، ميان فلان قبيله خانه اى خريده ام و به آنجا منتقل شده ام، متأسفانه نزديك ترين همسايگان من، شخصى است كه نه تنها وجودش براى من خير و سعادت نيست، از شرش نيز در امان نيستم. اطمينان ندارم كه موجبات زيان و آزار مرا فراهم نسازد.

رسول اكرم - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - چهار نفر: على - عليه السلام - ، سلمان، ابوذر و شخص ديگر را - كه گفته اند مقداد بوده است - مأمور كرد با صداى بلند در مسجد به عموم مردم از زن و مرد ابلاغ كنند كه «هركس همسايگانش از آزار او در امان نباشند ايمان ندارد». اين اعلام در سه نوبت تكرار شد. بعد رسول اكرم - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - با دست خود به چهار سو اشاره كرد و فرمود: «هر طرف تا چهل خانه، همسايه محسوب مى شوند».(11)

قال على - عليه السلام - :

«جاوِر مَن تَأمَن شَرَّهُ ولا يَعدوُكَ خَيرُهُ»(12)

حضرت على - عليه السلام - فرمود: با كسى همسايه شو كه از وى در امان باشى و خوبى خود را از تو دريغ نكند.

سعادت و همسايه خوب



براى خوشبختى انسان در دنيا، نشانه ها و مؤلّفه هاى مختلفى بيان شده است. قال رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - :

«مِن سَعادةِ المُسلمِ سِعَةُ المَسكنِ و الجارِ الصالح»(13)

رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: از خوشبختى مسلمان، داشتن خانه وسيع و همسايه شايسته است.

مولوى مى گويد:

هر كجا دلبر بوَد خود همنشين

فوق گردون است نه زير زمين(14)

حُسن همسايگى



قال الصادق - عليه السلام - :

«عليكُم بِحُسنِ الجِوارِ فَإنّ اللَّهَ عَزَّوجلَّ اَمَرَ بِذلكَ»(15)

امام صادق - عليه السلام - فرمود: بر شما باد حُسن همجوارى كه خداى عزوجل بر آن فرمان داده است.

تميز نگه داشتن كوچه و خيابان همسايگان و حتّى آب و جارو كردن فضاى مقابل خانه، حفظ آرامش و سكوت به ويژه در ساعات استراحت، رانندگى آرام و آهسته در كوچه ها، عدم استفاده از بوق به جاى دقّ الباب كردن، استفاده نكردن از وسايط نقليه دودزا و پر سر و صدا و ... را مى توان نمونه هايى از حُسن همسايگى به حساب آورد.

خوش همسايگى و طول عمر



رعايت بسيارى از موازين اخلاقى نه تنها موجب پاداش در آخرت است بلكه در همين دنيا، آثار قابل توجهى دارد.

قال رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - :

«... حُسنُ الجِوارِ يُعَمِّرُ الديارِ و يَزيدُ فى الأعمار»(16)

خوش همسايگى خانه ها را آباد و عمرها را دراز مى كند.

همسايگى خوب و افزايش روزى



قال ابوعبداللَّه - عليه السلام - :

«حُسنُ الجَوار يَزيدُ فى الرِزقِ»(17)

امام صادق - عليه السلام - فرمود: خوش همسايگى موجب افزايش روزى است.

نشانه ايمان به خدا



ديندارى، نشانه هايى دارد. رفتار ظاهرى انسان بايد گواه ايمان و اعتقاد او باشد.

اين نماز و روزه و حج و جهاد

هم گواهى دادن است از اعتقاد(18)



اگر بين اعمال انسان و اعتقادات درونى اش تناسب و موازنه اى نباشد معلوم مى شود كه ديندارى او دستخوش خلل و آسيب جدى قرار گرفته است. مؤمن به خدا و قيامت هرگز ديگران را آزار نمى دهد.

قال رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - :

«مَن كانَ يؤمنُ باللَّه واليومِ الآخرِ فَلا يؤذى جارَه»(19)

پيامبر اسلام - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: هركس به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشد همسايه اش را اذيت نمى كند.

ايمان و همسايگى



قال رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - :

«... أحسِنُ مُجاوَرةَ مَن جاوَرَكَ تَكُن مؤمِناً»(20)

رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: همسايه خوبى براى همسايه ات باش تا مؤمن باشى.

حق همسايه



بسيارى از گزاره هاى دينى بيان كننده حق ديگران است. اگر حقوق انسان ها از منظر دين عنوان شود پشتوانه محكم ترى مى يابد. در رساله حقوق امام زين العابدين - عليه السلام - كه موارد فراوانى از صاحبان حقوق و نوع حق آنها را بيان فرموده است به حقوق همسايه نيز پرداخته شده است.

قال على بن الحسين - عليه السلام - :

«و أمّا حقُّ جارِكَ فَحِفظُهُ غائِباً و اكرامُهُ شاهِداً و نُصرتُهُ إذا كانَ مَظلوماً»(21)

امام سجاد - عليه السلام - فرمود: اما حق همسايه ات بر تو حفظ اوست زمانى كه غايب است، احترام اوست زمانى كه حاضر است و كمك به اوست وقتى كه مورد ستم قرار گرفته است.

كمك به همسايه



بعضى از همسايگان آزارى به يكديگر نمى رسانند اما ممكن است نسبت به حال و روز يكديگر بى اطلاع و بى تفاوت و بى مسؤوليت باشند. متأسفانه امروزه در شهرهاى بزرگ اين روحيه سرد، و خشكى عاطفى، بسيار رايج شده است. چنين صفتى با فرهنگ دينى بيگانه است.

قال رسول اللَّه - عليه السلام - :

«مِن أدنى حقوقِ الجارِ عَلَى الجارِ إن استغاثَكَ أغِثهُ و إن استَقرَضَكَ اقرِضهُ و إن مَرضَ عِدتَهُ و إن أصابَتهُ مُصيبةً عزّيتَهُ»(22)

پيامبر اسلام - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: از كمترين حقوق همسايه نسبت به همسايه اين است كه اگر از تو كمك خواست او را كمك كنى و اگر قرض خواست به او قرض دهى و اگر مريض شد از او عيادت كنى و اگر مصيبتى ديد به او تسليت بگويى.

امام رضا - عليه السلام - فرمود:

هر كه مؤمنى را از گرفتارى و رنجى، گشايش دهد، خداوند روز قيامت دلش را گشايش دهد.(23)

امام باقر - عليه السلام - فرمود:

كسى كه به ديگرى وامى بدهد تا براى او گشايشى حاصل شود گويى كه مالش در زكات مصرف شده است و به همراه فرشتگان در حال نماز است تا وام خود را پس گيرد.(24)

رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود:

كسى كه به عيادت بيمار مى رود همواره در ميان رحمت الهى راه مى رود تا بنشيند، آنگاه كه نزد بيمار نشست غرق در رحمت خدا مى گردد.(25)

در عيادت رفتن تو فايده است

فايده آن باز بر تو عايده است.(26)

رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود:

«مَن عَزّى مُصاباً كانَ له مثلُ أجرِه مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِن أجرِ المُصابِ شَى ءٌ»(27)

هركس به مصيبت زده اى تسليت گويد، مستحق پاداشى همانند او مى گردد.

پيامبر اكرم - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود:

روز قيامت خداى عزوجل بنده اى از بندگان خود را ملامت مى كند و مى فرمايد: اى بنده من چه چيز تو را باز داشت از عيادت من آن هنگام كه بيمار شدم؟ عرض مى كند: خدايا تو خالق جهانى، درد و ناراحتى و مرض درباره تو معنا ندارد، تو منزّهى از اينكه مريض شوى. مى فرمايد: برادر مؤمن تو بيمار شد و به عيادتش نرفتى، به عزت و جلالم سوگند اگر به ديدنش مى رفتى مرا نزد او مى يافتى و هر حاجتى داشتى برمى آوردم و اين به خاطر احترامى است كه بنده مؤمن نزد من دارد و من خداى رحمان و رحيمم.

دعاى امام سجاد - عليه السلام -

امام سجاد - عليه السلام - از خداى متعال مى خواهد كه به همسايگان و دوستان خود، توفيق دهد تا از بيماران عيادت كنند: ... به آنان توفيق ده تا دست حمايت به سوى مستمندان پيش آورند و قوّت خويش را در راه كمك ضعفا به كار برند، به دوستى تيره بختان برخيزند و از بيمارانشان عيادت كنند.

در عيادت بيمار نكات ذيل توصيه شده است:

1 - هديه مناسب؛ 2 - دعا براى او؛ 3 - تقويت روحى؛ 4 - كوتاه كردن ديدار؛ 5 - عيادت كامل (مهر و عطوفت)؛ 6 - توقع پذيرايى از بيمار نداشتن.

مراعات حق همسايه



قال الصادق - عليه السلام - :

«المَكارمُ عَشرٌ فَإن استَطَعتَ أن تَكونَ فيك فَلتَكُن ... والتَذَمُّمُ لِلجارِ»(28)

امام صادق - عليه السلام - فرمود: بزرگوارى شخصيت ده چيز است. اگر بتوانى آنها را داشته باشى چنين كن ... يكى از آنها مراعات حق همسايه است.

معيارى براى «خودى و بيگانه»

يكى از كلماتى كه طى چند سال گذشته در ادبيات مطبوعاتى و سياسى ما وارد شده است كلمات «بيگانه و خودى» است. شناخت بيگانه و خودى در جامعه دينى اهميت فوق العاده اى دارد. در بسيارى از احاديث نشانه هاى خودى و بيگانه تعريف شده است. از منظر اهل بيت - عليهم السلام - كسى كه حقوق همسايه خويش را به رسميت نشناسد و آن را پايمال كند، «خودى» محسوب نمى شود.

قال رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - : «مَن آذى جارَهُ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيهِ ريحَ الجنّةِ و مَأواهُ جَهَنَّمُ و بِئسَ المَصيرُ و مَن ضَيَّعَ حَقَّ جارِهِ فَلَيسَ مِنّا ...»(29)

رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: هركس همسايه اش را آزار دهد نسيم بهشت بر او حرام مى شود و جايگاهش جهنم است و چه سرنوشت بدى است و هركس حق همسايه اش را تضييع كند با ما بيگانه است!

احترام همسايه



قال على - عليه السلام - :

«ما تَأَكَّدَت الحرمةُ بِمِثل المُصاحَبَةِ والمُجاوَرَةِ»(30)

امام على - عليه السلام - فرمود: هيچ احترامى مثل حرمت دوستى و همسايگى تأكيد نشده است.

همكارى با همسايه در امور خير



قال رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - :

رَحِمَ اللَّهُ جاراً أعانَ جارَه عَلى بِرِّه»(31)

رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: خداوند همسايه اى را كه به همسايه اش در نيكى كمك نمايد رحمت كند.

همچنان كه در قرآن مى خوانيم:

«تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»(32)

قال الصادق - عليه السلام - :

«اِنَّهُ لَيس مِنّا مَن لَم يحسن مُجاوَرَةَ مَن جاوَرَه»(33)

امام صادق - عليه السلام - فرمود: كسى كه با همسايه خوش رفتارى نكند، از ما نيست.

آثار نيكى به همسايه



يكى از پيامدهاى نيكى به همسايه، زياد شدن دوستان خدمتگزار است.

قال على - عليه السلام - :

«مَن أحسَنَ إلى جيرانِهِ كَثُرَ خَدَمهُ»(34)

امام على - عليه السلام - فرمود: هركس به همسايگانش نيكى كند خدمتگزارانش زياد شود.

بديهى است جهان، فرايندى از عمل و عكس العمل است. بسيارى از اعمال انسان ها، گذشته از پاداش و كيفر الهى و اُخروى، در همين دنيا نتيجه خود را آشكار مى كنند. در روايتى از اميرمؤمنان على - عليه السلام - آمده است:

«أحسِن إلى مَن شِئتَ و كن أميرَهُ ...»(35)

اگر به كسى نيكى كنى بر او امير گشته اى.

زيرا كه «الانسانُ عبيدُ الإحسان».

از مكافات عمل غافل مشو

گندم از گندم بِروُيَد جو ز جو

چيست احسان را مكافات اى پسر

لطف و احسان و ثواب معتبر(36)

بخشايش الهى و رضايت همسايه



گاه رضايت خدا را بايد از طريق رضايت ديگران به دست آورد. هرگز نبايد انسان، داورى مردم درباره خود را ناديده بگيرد.

قال النبى - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - :

«مَن ماتَ و له جيرانٌ ثلاثةٌ، كُلُّهم رَضونَ عَنهُ غُفِرَ له»(37)

پيامبر - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: هركس بميرد و سه همسايه داشته باشد كه همگى از او راضى باشند [گناهانش ]بخشوده مى شود.

مولوى مى گويد:

اقتضاى داورى ربّ دين

سر بر آرد از ضمير آن و اين(38)



سعدى نيز اين اصل را با مصداقى ديگر بيان كرده است:

حاصل نشود رضاى سلطان

تا خاطر بندگان نجويى

خواهى كه خداى بر تو بخشد

با خلق خداى كن نكويى(39)



داورى مردم [ديندار] درباره مؤمن به قدرى در حيات پس از مرگ او مؤثّر است كه در روايات رسيده از اهل بيت - عليهم السلام - به عنوان اولين معيار در كارنامه او مورد داورى حضرت حق قرار مى گيرد.



قال رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - :

«أوّلُ عُنوانِ صَحيفةِ المؤمنِ مِن بَعدِ مَوتِهِ ما يَقولُ الناسُ فيهِ، إن خَيراً فَخَيراً و إن شَرّاً فَشَرّاً»(40)

فرمود: اولين موضوعى كه در كارنامه مؤمن پس از مرگ او ملاحظه مى شود سخن مردم درباره اوست. اگر مردم خوبى او را بگويند خدا نيز او را در زمره خوبان قرار مى دهد و اگر او را به بدى ياد كنند خداى متعال او را در زمره بدان قرار مى دهد.

داستان عابد بنى اسرائيل



امام صادق - عليه السلام - فرمود: در ميان قوم بنى اسرائيل، عابدى زندگى مى كرد؛ خداى متعال به حضرت داوود - عليه السلام - وحى كرد كه او رياكار است. پس از مدتى مرد عابد از دنيا رفت. حضرت داوود - عليه السلام - بر جنازه و مراسم به خاك سپارى او حاضر نشد. اما چهل نفر از مردم در مراسم او شركت كردند و گفتند: خدايا! ما از اين مرد، جز خير و خوبى سراغ نداريم و البته تو نسبت به اعمال او از ما داناترى، پس او را بيامرز. وقتى او را غسل دادند چهل نفر ديگر به خوبى او شهادت دادند. هنگامى كه او را در قبر گذاشتند چهل نفر ديگر همين گونه، گواهى دادند. سپس خداى متعال به داوود وحى كرد چرا بر مراسم او حاضر نشدى؟ حضرت داوود - عليه السلام - عرض كرد: خدايا! خودت به من خبر دادى كه او رياكار است. خداى متعال به او وحى فرمود: چون عده اى بر جنازه او حاضر شدند من نيز شهادت آنها را امضاء كردم و آنچه را كه از او مى دانستم و از مردم، پنهان بود بر او بخشيدم.(41)

انصاف با همسايه



انصاف، يكى از اصول حاكم بر روابط اجتماعى در اسلام است. از آنجا كه انسان بيشترين رابطه را با همسايه خود دارد اين ارزش اخلاقى، نسبت به همسايه اهميت ويژه اى مى يابد.

قال رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - :

«وَالّذي نَفسى بِيَدِهِ لا يؤمِنُ عَبدٌ حتّى يُحِبُّ لِجارِهِ ما يُحِبُّ لِنَفسِهِ»(42)

پيامبر اسلام - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: قسم به آن كه جان من در دست اوست، كسى مؤمن نمى شود مگر اينكه آنچه را براى خودش دوست مى دارد براى همسايه اش نيز دوست بدارد.

مهربانى با همسايه



اگر چه طلب دنيا در بعضى از گزاره هاى دينى مورد ملامت قرار گرفته است اما در بسيارى از موارد، عبادت محسوب مى شود و موجب تقرّب به درگاه الهى است.

قال الصادق - عليه السلام - :

«مَن طَلَبَ الدُّنيا استغناءً عَن الناسِ و [سعياً عَلى أهلِهِ ] و تَعَطُّفاً عَلَى الجارِ لَقى اللَّهَ و وَجهُهُ كَالقَمَرِ لَيلَةَ البَدرِ(43)»

امام صادق - عليه السلام - فرمود: هركس دنيا را به خاطر بى نيازى از مردم و بهبود زندگى خانوادگى و "مهربانى به همسايه اش" بخواهد، خدا را ملاقات مى كند در حالى كه صورتش مثل ماه شب چهارده است.

همسايه گرسنه



متأسفانه پديده تلخ گرسنگى و سوء تغذيه، يكى از معضلات اجتماعى ما است. بايد به وسيله پرداخت خمس، زكات، صدقات و ساير انفاق هاى واجب و مستحب، اين ننگ را از دامن جامعه پاك كرد. در روايتى آمده است:

«ما مِن أهلِ قَريةٍ يَبيتُ و فيهِم جائِع يَنظُرُ اللَّهُ إلَيهِم يَومَ القيامةِ»(44)

هر شهرى كه در آن كسى گرسنه بخوابد، اهل آن شهر در قيامت مورد توجه خدا نخواهند بود.

بديهى است اين مسؤوليّت در مقابل همسايه شدّت بيشترى دارد.

قال رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - :

«ما آمَنَ بى مَن باتَ شَبعان و جارُهُ جائع»(45)

پيامبر خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: كسى كه سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد به من ايمان نياورده است.

احوال پرسى همسايه



امروزه يكى از ويژگى هاى جوامع شهرى و توسعه يافته، اين است كه همسايگان از حال يكديگر بى خبر هستند و بلكه با وجود مجاورت، اصلاً همديگر را نمى شناسند. گاهى در روزنامه ها مى خوانيم شخصى در تنهايى خود از دنيا مى رود و همسايگان پس از استشمام بوى تعفن در فضاى محيط زندگى خود و در جريان قرار دادن پليس متوجّه مى شوند كه همسايه شان چند روزى است كه فوت كرده است! اين گونه حوادث درباره همسايگان سالمند و عليل، بيشتر اتفاق مى افتد. وظيفه يك مسلمان اين است كه پيوسته از همسايه مسلمان خود تفقد و جستجو كند.

قال على - عليه السلام - :

«مِن حُسنِ الجارِ تَفَقُّدُ الجارِ»(46)

از خوش همسايگى، احوالپرسى از همسايه است.

همسايگى و نهى از منكر



بازسازى اخلاقى جامعه دينى و پيرايش آن از آلودگى ها، همواره در گرو «امر به معروف و نهى از منكر» است. هر شهروند مسلمانى مى تواند در پاكسازى اخلاقى ساكنان كوچه و خيابان خود نقشى قابل توجه ايفا كند. «غيرت دينى» هرگز با «بى تفاوتى» سازگار نيست.

قال الصادق - عليه السلام - :

«مَن لَهُ جارٌ و يَعمَلُ بِالمَعاصى فَلَم يَنهه فَهُوَ شَريكُهُ»(47)

امام صادق - عليه السلام - فرمود: هركس همسايه اى داشته باشد كه گناه مى كند ولى او را نهى نكند، شريك اوست. البته در انجام اين دو فريضه همواره بايد جانب نرمش و رفق و مدارا را نگه داشت تا حرمت همسايگى آسيب نبيند.

منع خير از همسايه



قال رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - :

«مَن مَنَعَ الماعونَ جارَهُ مَنَعَهُ اللَّه خَيرَهُ يومَ القيامةِ»

پيامبر اسلام - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: هركس خيرش را از همسايه خود دريغ بدارد خداوند روز قيامت خير خود را از او دريغ مى دارد.

و باز آن حضرت مى فرمود:

«مَن لا يَرحَمُ الناسَ لا يَرحَمهُ اللَّه»

كسى كه نسبت به مردم، عطوفت نداشته باشد خدا به او رحم نمى كند.

و در حديثى ديگر از آن حضرت آمده است:

«الراحمون يرحمهم الرحمان، ارحَموا مَن فى الأرضِ، يَرحَمكُم مَن فى السماء»(48)

خداى رحمان، به رحم كنندگان، رحم مى كند، به اهل زمين رحم كنيد تا اهل آسمان بر شما رحم كنند.

مولوى مى گويد:

اشك خواهى، رحم كن بر اشكبار

رحم خواهى، بر ضعيفان رحم آر(49)

پاداش پرهيز از آزار همسايه



براى شستشوى گناهان انسان، در آيات و روايات، راهكارهاى مختلفى بيان شده است، توبه، استغفار، شفاعت، ولايت، انجام عبادات و ... موجب آمرزش گناهان انسان است. خداى متعال نيازردن همسايه را نيز وسيله اى براى بخشش لغزش هاى انسان قرار داده است.

قال الصادق - عليه السلام - :

«من كَفّ أذاهُ عَن جارِهِ أقالَه اللَّهُ عَزّوجل عَثرَتَهُ يَومَ القيامة»(50)

امام صادق - عليه السلام - فرمود: كسى كه آزارش را از همسايه اش باز بدارد خداوند در قيامت از گناهانش مى گذرد.

تحمل آزار همسايه



در روابط همسايگى، ممكن است گاهى اسباب اذيت و آزار انسان پيش بيايد. هرگز نبايد به محض پيش آمدن چنين مواردى به برخوردهاى تند و خشن متوسل شد و با برخوردهاى تند كلامى يا فيزيكى، رابطه خود را با همسايگان تيره و مكدّر كرد. چرا كه ايجاد و ادامه برخوردهاى تند، محيط زندگى خود، خانواده و ساير اهالى را ناامن مى كند. خويشتن دارى و صبر را بايد بخشى از «فرهنگ همسايگى» قرار داد.

قال حسن بن على - عليه السلام - :

«لَيسَ حُسنُ الجوارِ كَفَّ الأذى ولكن حُسنُ الجوارِ، الصبرُ عَلَى الأذى »(51)

امام حسن - عليه السلام - فرمود: خوش همسايگى، تنها به پرهيز از آزار نيست، بلكه خوش همسايگى، صبر بر اذيت همسايه است.

به گفته سعدى:

گرت خوى من آمد ناسزاوار

تو خوى نيك خويش، از دست مگذار(52)

اذيّت همسايه و نتيجه اخروى آن



اذيت و آزار همسايگان مصداق هاى گوناگونى دارد. اما بعضى از موارد رايج و شايع آن عبارتند از: رعايت نكردن بهداشت محل، ريختن زباله، ايجاد آلودگى صوتى به وسيله موتورسيكلت و اتومبيل، به صدا در آوردن بوق در ساعات مختلف به ويژه زمان استراحت همسايگان، دخل و تصرف روى در و ديوار به وسيله نوشتن يا چسباندن كاغذ و غيره، توقف طولانى و جمعى در محل عبور اهالى (قابل توجه جوانان).



قال النبى - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - :

«مَن آذى جارَهُ حَرَّمَ اللَّه عليه ريحَ الجنةِ و مأواهُ جهنمُ و بِئسَ المَصير»(53) پيامبر خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: هركس همسايه اش را اذيت كند خداوند بوى بهشت را بر او حرام مى كند و جايگاهش دوزخ است و چه بد جايگاهى است.

رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - در حديثى ديگر، اذيت همسايه را، اذيت خود مى داند.



قال رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - :

«مَن آذى جارَهُ فَقُد آذانى و مَن آذانى فَقَد آذى اللَّهَ و مَن حارَبَ جارَه فَقَد حارَبَنى»(54)

هركس همسايه اش را اذيت كند مرا آزرده و هركس مرا بيازارد خدا را اذيت كرده است و هركس با همسايه اش ستيز كند با من ستيز كرده است.



امام صادق - عليه السلام - نيز فرمود:

«ملعونٌ ملعونٌ مَن آذى جارَه»(55)

ملعون است ملعون است كسى كه همسايه اش را اذيت كند.



و نيز از رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - نقل شده است:

«نَهى [رسولُ اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - ]أن يطلع الرجل فى بيت جاره»



رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - از سركشيدن و اطلاع يافتن از خانه و حريم خصوصى همسايه نهى كرد.

نظر نكردن خدا به همسايه بد

رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود:

«اثنانِ لا يَنظُرُ اللَّهُ إلَيهِم يَومَ القيامةِ قاطعُ الرَحِمِ و جارُ السوء»(56)

خداوند به دو گروه در قيامت نظر نمى كند، قطع كننده رحم و همسايه بد.

همسايه بد كيست؟

يكى از چيزهايى كه كمر انسان را مى شكند همسايه بد است. ويژگى او را چنين بيان كرده اند كه خوبى هاى انسان را پنهان مى كند و بدى ها را برملا مى سازد.

«مِن القواصمِ الفواقرِ التى تقصمُ الظهرَ جارُ السوءِ إن رأى حَسَنةً أخفاها و إن رأى سَيِّئةً أفشاها»(57)

يكى از بلاياى كمرشكن، همسايه اى است كه اگر خوبى و نيكى ببيند آن را پنهان مى كند و اگر عيبى ببيند آن را آشكار مى سازد.

قال رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - :

«اعوذُ باللَّهِ مِن جارِ السوءِ فى دارِ أقامَةٍ، تراكَ عَيناه و يَرعاكَ قلبه إن رآكَ بِخَيرٍ ساءَهُ و إن رأك بِشَرٍّ سَرَّهُ»(58)

رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: از همسايه بد در محل زندگى به خدا پناه مى برم. اگر به تو خيرى برسد آزرده خاطر مى شود و اگر به تو شرّى برسد شادمان مى گردد.

همسايه بد، سخت ترين گرفتارى

قال اميرالمؤمنين - عليه السلام - :

«جارُ السوءِ أعظَمُ الضرّاءِ و أشَدُّ البَلاء»(59)

على - عليه السلام - فرمود: همسايه بد بزرگترين زيان ها و سخت ترين گرفتارى هاست.

پاورقي



1) در اين گفتار از «چهل حديث همسايه» تأليف آقاى سيد حسين زينالى تيلى استفاده شده است.

2) سوره نساء، آيه 36.

3) ترجمه از محسن قرائتى، تفسير نور، ج 2، ص 329.

4) همان.

5) محدث نورى، مستدرك الوسايل، ج 8، ص 419.

6) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 74، ص 151 و كنزالعمال، ج 9، ص 149.

7) همان، ص 153.

8) ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص 65 و كنز العمال، ج 16، ص 115.

9) شرح گلستان سعدى، باب چهارم، حكايت نهم، ص 490، تأليف دكتر محمد خزائلى، سازمان انتشارات جاويدان.

10) شيخ كلينى، اصول كافى، ج 4، ص 493.

11) مرتضى مطهرى، داستان و راستان، ج 1، ص 224.

12) آمدى، غررالحكم و دررالكلم، ج 1، ص 369.

13) شيخ صدوق، خصال، ج 1، ص 201.

14) مثنوى معنوى، دفتر سوم، بيت 4511.

15) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 74، ص 150.

16) شيخ كلينى، اصول كافى، ج 4، ص 491.

17) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 74، ص 153 و شيخ كلينى، اصول كافى، ج 4، ص 490.

18) مثنوى معنوى، دفتر پنجم، بيت 183.

19) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 43، ص 62؛ كنز العمال، ج 9، ص 54 و شيخ كلينى، اصول كافى، ج 4، ص 491.

20) همان، ج 69، ص 368 ؛ محدث نورى، مستدرك الوسايل، ج 8، ص 426.

21) شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 396.

22) محدث نورى، مستدرك الوسايل، ج 8، ص 427.

23) من فرّج عن مؤمن فرّج اللَّه قلبه يوم القيامة(شيخ حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 16، ص 372).

24) من اقرض رجلاً قرضا الى ميسرة كان ماله فى زكاة، و كان هو فى الصلاة مع الملائكه حتى يقضيه(شيخ كلينى، اصول كافى، ج 3، ص 558).

25) من عاد مريضا لم يزل يخوض الرحمة حتى يجلس فاذا جلس اغتمس فيها. (محدث نورى، مستدرك الوسايل، ج 2، ص 78).

26) مثنوى معنوى، دفتر دوم، بيت 2143.

27) ملا محسن فيض كاشانى، المحجة البيضاء، ج 3، ص 417.

28) شيخ كلينى، اصول كافى، ج 3، ص 92.

29) طبرسى، مكارم الاخلاق، ج 1، ص 429.

30) محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمة، ج 2، ص 191.

31) ورام بن ابى فراس، تنبيه الخواطر و نزهة النواظر، ص 167.

32) سوره مائده، آيه 2.

33) شيخ كلينى، اصول كافى، ج 4، ص 492.

34) محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمة، ج 2، ص 191.

35) آمدى، غررالحكم و دررالكلم، شماره 8777.

36) مثنوى معنوى، دفتر دوم، بيت 2573.

37) محدث نورى، مستدرك الوسايل، ج 6، ص 422.

38) مثنوى معنوى، دفتر سوم، بيت 2489.

39) گلستان سعدى، باب اول.

40) طوسى، الامالى، ص 46.

41) سيد مهدى طباطبايى بروجردى (بحرالعلوم 1212)، تحفة الملوك فى السير والسلوك، ج 1، ص 32، و عدةالداعى و نجاح الساعى، ج 1، ص 149.

42) كنز العمال، ج 9، ص 50.

43) شيخ صدوق، ثواب الاعمال، ص 400.

44) ترجمه اخلاق شبّر، ج 1، ص 191.

45) شيخ كلينى، اصول كافى، ج 4، ص 493.

46) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 77، ص 231.

47) ديلمى، ارشاد القلوب، ج 1، ص 183.

48) امام خمينى - قدس سره - ، شرح حديث جنود عقل و جهل، ج 1، ص 237.

49) مثنوى معنوى، دفتر اول، بيت 822.

50) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 74، ص 150.

51) ورّام بن ابى فراس، تنبيه الخواطر و نزهة النواظر، ص 25.

52) گلستان سعدى، باب هشتم، آداب صحبت.

53) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 74، ص 150.

54) محدث نورى، مستدرك الوسايل، ج 9، ص 57.

55) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 74، ص 153.

56) كنز العمال، ج 3، ص 367.

57) شيخ كلينى، اصول كافى، ج 4، ص 493.

58) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 74، ص 151.

59) آمدى، غررالحكم و دررالكلم، ج 1، ص 369.