بازگشت

حقوق جوانان


انسان از گذشته هاى دور تا به امروز، همواره در پى شناسايى حقوق خويش و استيفاى آن بوده است. جوانان به دليل جايگاه ويژه خود در عصر حاضر، بيش از اقشار ديگر طالب برخوردارى از اين حقوق اند. با اين وصف، براى جامعه ما - كه جامعه جوانى است - تبيين حقوق جوانان و پافشارى بر تأمين و تضمين آن، امرى ضرورى به نظر مى رسد. هرچند در آموزه هاى دينى، بابى مستقل با عنوان «حقوق جوانان» گشوده نشده، اما از لابلاى احاديث و تحت عناوين مختلف فقهى و اخلاقى مى توان ريشه هاى اين موضوع و فروعات آن را استخراج كرد، مانند: حقوق متقابل والدين و فرزندان.

شايد بسيارى از پدران و مادران، فرزندان خود را داراى حقى ندانسته و به عنوان صاحبان حق به آن ها نگاه نكنند. در حالى كه از نظر اسلام، حق هميشه طرفينى است. از روايات معصومين - عليهم السلام - استفاده مى شود كه بين فرزندان و والدين، حقوق و تكاليف متقابلى حكمفرماست كه در صورت كوتاهى در عمل به آن ها، فرزندان و والدين به يك اندازه خطاكار شناخته مى شوند. بر اين اساس «عاق والدين» و «عاق فرزندان» هر دو مطرح است.

پيامبر اكرم - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - ضمن سفارش به على - عليه السلام - فرمود:

«يا عَلىُّ لَعَنَ اللَّه والدين حَمَلا وَلَدَهُما عَلَى عُقوقِهما يا علىُّ يَلزَمُ الوالِدينِ من عقوقِ وَلَدِهُما ما يَلزَمُ الوَلَدُ لَهُما مِن عَقوقِهما»(1)

اى على، خدا لعنت كند پدر و مادرى را كه فرزندانشان را به عاق كردن خويش وادار نمايند.. اى على، همان گونه كه فرزند عاق والدين مى شود، والدين نيز عاق فرزندان خود خواهند شد.

پيامبر اسلام - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - در پاسخ به سؤال ابورافع كه گفت: مگر فرزندان بر ما حقى دارند، همان گونه كه ما بر آن ها حق داريم؟ حضرت فرمود: آرى. سپس حضرت حقوقى را ذكر كردند.(2) والدين بايد بدانند همان طور كه اهتمام و عنايت به امور فرزندان - بخصوص جوانان - آثار سودمند و پربركتى در بر خواهد داشت، كوتاهى و اهمال نسبت به حقوق فرزندان، سرانجامى جز ركود و عقب ماندگى و بدنامى و تباهى نخواهد داشت. امام سجاد - عليه السلام - در اين باره مى فرمايد:

«فَاعَمل فى أمرِهِ عَمَلَ مَن يَعلَمُ انّه مثابٌ عَلَى الاِحسانِ مُعاقَبٌ عَلَى الإسائة الَيه»(3)

درباره فرزند خويش بسان كسى عمل كن كه مى داند اگر به فرزند خود احسان كند، پاداش داده مى شود و اگر بدرفتارى كند مؤاخذه و عقاب خواهد شد.

پس بايد گفت سرنوشت پدر و فرزند به هم گره خورده و نمى توان آن دو را از يكديگر جدا كرد. امير مؤمنان - عليه السلام - به امام حسين - عليه السلام - مى فرمايد:

فرزندم! تو جزئى از وجود و بلكه همه وجود منى، به طورى كه اگر به تو بلايى رسد، به من رسيده و اگر مرگ تو را در كام گيرد، مرا در كام گرفته است.(4)

از آن جا كه جوانان در سه نقش «فرزند»، «متربى»، «شهروند» ظاهر مى شوند، حقوق آنان نيز در اين سه بخش قابل بررسى است.

حقوق جوان به عنوان فرزند

1- پاسداشت دوران بلوغ و جوانى



يكى از بهترين و شيرين ترين دوران عمر آدمى، دوران به ياد ماندنى «بلوغ» است. نوجوان در آستانه ورود به دوره بلوغ، با جهانى نو آشنا مى شود و گويا ديگرباره متولد مى گردد. شايد از همين روست كه «ژان ژاك روسو» بلوغ را ولادت دوم خوانده است.(5)

شارع مقدس، بلوغ شرعى را بر اساس بلوغ طبيعى جوانان مشخص كرده و از طريق جعل قوانين و وضع تكاليف، زمينه رشد آنان را فراهم نموده و از حقوق فردى و اجتماعى برخوردارشان ساخته است. آنان با درك تحولاتى كه در جسم و روح خود مى يابند، به خدا توجه مى كنند و به ضيافت خاص الهى دعوت مى شوند. از اين رو به جاست پدران و مادران، خداوند را بر اين عطيه و احسان بى منّت سپاس گفته و آن روز را جشن بگيرند، همان طور كه سيد بن طاووس - كه در حدود ششصد سال پيش مى زيسته - هم به سالروز مكلف شدن خود اهميت مى داد و هم براى فرزندش مراسم جشن تكليف برگزار مى كرد.

2- تربيت جوان



هرچند تربيت در سيره تربيتى معصومين - عليهم السلام - پيش از تولد فرزند آغاز مى شود و اركان اساسى تربيت و شكل گيرى شخصيت آدمى در دوران كودكى او تثبيت مى گردد، اما اين سخن به معناى بى توجهى به امر تربيت در دوران جوانى نيست. تربيت در دوره كودكى، نوجوانى و جوانى يك ضرورت است و اين از جمله حقوقى است كه فرزند بر والدين دارد. در طى بلوغ، بسيارى از نارسايى ها و ضعف هاى دوران طفوليت ترميم شده و آمادگى براى وصول به كمال فراهم مى گردد. اگر شكوفه هاى درختى كه آمادگى براى تبديل شدن به ميوه را دارند، تحت مراقبت نباشند و به موقع آب دهى و آفت زدائى نشوند، به مرور زمان خشك و پژمرده مى گردند. بر اين اساس، در روايات معصومين - عليهم السلام - از هفت ساله سوم دوران زندگى به عنوان «دوران ادب آموزى» ياد شده است. در حديث آمده است: فرزندت را فرصت ده كه تا پايان شش سالگى بازى كند سپس وى را آموزش خواندن و نوشتن بده و در مرحله سوم وى را ادب بياموز.(6) براى موجوداتى كه در حال تغيير و رشد و تكامل اند، معمولاً موسم مناسبى وجود دارد كه در آن زمان رشد آنان سريع تر صورت مى گيرد. گل ها در موسم بهار مى رويند، چشمه ها در زمستان جارى مى شوند و ابرها در همين فصل بارور مى گردند و درختان در تابستان ثمر مى دهند.

تربيت فرزند نيز موسم مناسبى مى طلبد و آن زمانى است كه فرزند، قلبى آسمانى دارد و هنوز زنگارهاى گناه دل او را احاطه نكرده و كشتزار دل او آماده پذيرش هر بذرى است. امام على - عليه السلام - بهترين فرصت را براى تربيت، دوره نوجوانى و جوانى مى داند و مى فرمايد:

«انما قَلبُ الحَدَثِ كَالارضِ الخالية ما اُلقَى فيها مِن شَى ءٍ قَبلَتهُ فَبادَرُتكَ بِالاَدَبِ قَبلَ أن يَقسُوَ قَلبُكَ و يَشتَغِلُ لُبُّكَ»(7)

دل جوان مانند زمينى است كه خالى از هر گياهى است و هر بذرى كه در آن افشانده شود مى پذيرد. پس به ادب آموختنت پرداختم، پيش از آن كه دلت سخت شود و عقلت را مسايل مختلفى اشغال نمايد.

با فرا رسيدن بلوغ، در كنار شكوفايى تمايلات نفسانى تمايلات روحانى نيز بيدار مى گردد. همه روان شناسان در اين نكته متفق القول اند كه ما بين بحران تكليف و جهش ناگهانى احساسات مذهبى ارتباطى وجود دارد؛ به گفته «دبس»: در اين اوقات، نوعى بيدارى مذهبى حتى نزد كسانى كه سابقاً نسبت به مسايل مذهب لاقيد بودند ديده مى شود.(8)

بر اين اساس، در صدر اسلام جوانان زودتر از بزرگ سالان به دين مقدس اسلام گرويده و به پيامبر - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - ابراز علاقه مى كردند. «مصعب بن عمير» نماينده مخصوص رسول اكرم - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - وقتى براى تعليم و آموزش قرآن به مدينه رفت، بيشتر جوانان و نوجوانان دعوتش را مى پذيرفتند.(9)

شخصى به نام ابى جعفر احول، از دوستان امام صادق - عليه السلام - براى تبليغ مذهب تشيع به بصره رفت. امام صادق - عليه السلام - از او سؤال كرد: مردم بصره را در قبول روش اهل بيت و سرعت پذيرش آيين تشيع چگونه يافتى؟ عرض كرد: افراد كمى تعاليم اهل بيت را پذيرفته اند. حضرت فرمود:

«عَلَيكَ بِالأحداثِ فَانَّهُم اَسرَعُ الى كُلِّ خَيرٍ»(10)

توجه خود را به نسل جوان معطوف دار، زيرا آنان در انجام امور خير از ديگران پيش قدم ترند.

والدين بايد از اين فرصت استفاده كرده و راه و روش صحيح زندگى را به فرزندان جوان خود بياموزند. آن چه در اين راستا حائز اهميت است عبارتنداز:

1- تكريم جوان: پدر و مادر بايد بدانند نوجوان و جوان امروز، كودك ديروز نيست. او عاشق آزادى و اظهار وجود و شيفته استقلال و اثبات شخصيت است. جوان با اظهار نظر كردن در مسايل، بزرگ منشى و حق دخالت در امور براى خود قايل شدن و تمرد از خواسته هاى بزرگ سالان و بى اعتنايى به سنت هاى كهن جامعه، درصدد آزمايش ديگران و سنجش ميزان مقاومت آن هاست. والدين نبايد به اين پديده با ديده ترديد بنگرند و احساس نگرانى نمايند، بلكه بايد با ارتباط صحيح و منطقى با جوان به او كمك كنند تا اين دوره را بدون فشار و تنش سپرى نمايد.

بايد دانست سازگارى و ناسازگارى جوان تا حد زيادى بستگى به نوع رفتار و واكنش والدين دارد و اين روايت اميرالمؤمنين - عليه السلام - بر همين مطلب دلالت دارد:

«ولدك رَيحانَتُكَ سَبعاً و خادِمُكَ سَبعاً ثُمَّ هُوَ عَدُوُّكَ أو صَديقُكَ»(11)

فرزندت در هفت سال اول برگ خوش بويى بر ساقه درخت وجود شماست و در هفت سال دوم خدمتگزار مطيع و فرمان بردار شماست و در هفت سال سوم ممكن است دشمن يا دوست تو باشد.

مكانيسم تربيت در اين دوره، هم انديشى و همراهى و ملازمت است نه آمريّت. جوان انتظار هم رأيى و حرمت گذارى دارد. پيامبر اكرم - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - اين مرحله را زمان وزارت و مشاورت دانسته و مى فرمايد:

الوَلَدُ سَيّدٌ سَبعَ سَنينَ و عَبدٌ سَبعَ سِنينَ و وَزيرٌ سَبعَ سنين»(12)

فرزند در هفت سال اول امير و فرمان روا و در هفت سال دوم اسير و فرمان بردار و در هفت سال سوم وزير و مشاور است.

حضرت با به كاربردن كلمه وزير، از طرفى تشخص طلبى و استقلال جويى جوان را مورد توجه قرار داده و او را در كشور كوچك خانواده وزير و مسئول شناخته است و از طرف ديگر، به پدر و مادر فهمانده است كه با جوان امروز همانند بچه ديروز رفتار نكنند. بچه ديروز، بنده و مطيع شما بوده و جوان امروز، وزير و مشاور شما است.(13)

در اين مرحله، رفيق شدن با جوان و برقرارى ارتباط عاطفى با فرزند، از اهميت خاصى برخوردار است. لقمان حكيم با تعبير لطيف «يا بُنَىَّ» اى پسرجانم، با كمال محبت با فرزندش سخن مى گويد.(14)

و امام على - عليه السلام - در اندرز خود به امام حسن - عليه السلام - ، ده بار از اين واژه، يعنى «يا بُنّى» استفاده كرده است.(15)

در اين صورت، والدين مى توانند به عنوان يك دوست صميمى نياز فرزند جوانشان را تأمين كرده هم چون سنگرى استوار او را از گزند آسيب هاى روانى و اجتماعى حفظ نمايند.

يكى از اشتباهات رايج و شايع برخى والدين، بى نياز دانستن جوان از محبت است، در حالى كه آدمى در همه مراحل زندگى (حتى تا لحظه مرگ) چشم انتظار محبت و لطف ديگران است. عواطف انسانى به شكل هاى متفاوتى در هر دوره از زندگى ظاهر مى شوند كه در دوره جوانى به شكل ميدان دادن و ايجاد فرصت براى تجربه آموزى تجلى مى يابد.

2- آموزش: جوانان با توجه به شرايط ويژه خود، نياز به رهبرى فكرى دارند. ارزش ها و عقايد در دوران بلوغ در حال تحول و دگرگونى است. جوان در اين مرحله تمايل دارد در مسايل اعتقادى خود تجديد نظر كند، چون نمى داند آن چه كه به او در اين باره گفته اند درست است يا خير. از اين رو، حالت انقياد را نمى توان از جوان بالغ انتظار داشت. والدين بايد از اين فرصت استفاده كرده و شعائر دينى را با منطق و استدلال به فرزندان جوان خود ارايه دهند و از اكراه و تحميل اعتقادات خود بر آنان بپرهيزند. اگر والدين نقش رهبرى خود را به خوبى ايفا نكنند، چه بسا آن ها به افكار انحرافى روى آورند. از اين رو، اسلام بر انتقال سريع آموزه هاى دينى تأكيد مى كند. امام صادق - عليه السلام - مى فرمايد:

«بادِروا أحداثَكُم بِالحَديثِ قَبلَ أن يَسبِقَكُم الَيهِم المُرجئَةُ»(16)

احاديث اسلامى را به نوجوانان و جوانان خود بياموزيد و در انجام آن تسريع كنيد پيش از آن كه مخالفان گم راه بر شما پيشى گيرند.

اين آموزش شامل مسائل اخلاقى، فقهى و غيره مى شود. امام سجاد - عليه السلام - در رابطه با وظيفه پدر فرموده است:

«اِنّكَ مَسؤولٌ عَمّا وَلَّيتَهُ بِهِ مِن حُسنِ الاَدَبِ والدلالةِ عَلى رَبّهِ»(17)

تو نسبت به سرپرستى فرزند خود مسؤليّت دارى كه او را خوب تربيت كنى و پروردگارش را به او بشناسانى.

رسول اكرم - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - نيز يكى از حقوق فرزندان را «آموزش قرآن» مى داند كه پدران بايد از عهده آن برآيند.(18)

3- ارشاد: از آن جا كه تجارب به دست آمده از دوران طفوليت و اطلاعات محدود و ناقص گذشته براى مواجهه جوان با دنياى جديد جوانى كافى نيست، جوان به تجارب گران سنگ بزرگسالان و ارايه طريق و پيام رسانى والدين نياز مبرم دارد. اميرالمؤمنين - عليه السلام - مى فرمايد:

«جَهلُ الشابِّ مَعذورٌ و عِلمُهُ مَحقورٌ»(19)

عذر ناآگاهى جوان پذيرفته و علم او در جوانى محدود است.

قرآن مجيد به صراحت موعظه و نصيحت را از وظايف مؤمنان دانسته و مى فرمايد:

«يا اَيُّها الذينَ آمَنوا قوا أنفُسَكُم و أهليكُم ناراً وَقَودُها الناسُ و الحِجارةُ عليها مَلائكةٌ غلاظٌ شِدادٌ»(20)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، خود و كسان خود را از آتشى كه هيزم آن مردم و سنگ ها هستند نگه داريد! بر آن آتش فرشتگان خشمگين و درشت گفتار گمارده شده اند.

امام صادق - عليه السلام - مى فرمايد: وقتى اين آيه نازل گرديد، مردى از مؤمنان نشست و گريست و گفت: من در نگه داشتن نفس خودم عاجز مانده ام، آيا متكفل مسئوليت خانواده ام نيز شده ام؟ پيامبر - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: تو را همين بس كه آنان را به آن چه نفس خود را بدان امر مى كنى فرمان دهى و از آن چه نفس خود را از آن باز مى دارى نهى نمايى.(21) البته توصيه هاى كلامى در صورتى كه با رعايت نكات روان شناختى انجام شود، تأثيرى بسزا خواهد داشت، ولى عدم هماهنگى ميان قول و فعل، پند و اندرز مربيّان را بى اعتبار مى كند.

مؤثرترين راهكار براى اصلاح ديگران، تبليغ عملى است. امام صادق - عليه السلام - مى فرمايد:

«كونوا دعاةَ الناسِ بِأعمالِكُم و لا تَكونوا دُعاةً بِألِسنَتِكُم»(22)

به وسيله عمل خود راهنما و راهبر مردم به سوى فضيلت شويد و تنها دعوت كننده زبانى نباشيد.

در آموزه هاى دينى ما بر زمان شناسى تأكيد شده است. اين موضوع نيز در برخورد با جوانان بايد مورد توجه قرار گيرد.

اميرالمؤمنين - عليه السلام - مى فرمايد:

«لا تقسِروا أولادَكُم عَل آدابِكُم فَإنَهُّم مَخلوقونَ لِزمانٍ غَير زَمانِكُم»(23)

فرزندانتان را به آداب خود مجبور نسازيد، زيرا آنان براى زمان ديگرى پديد آمده اند.

4- انتخاب همسر: يكى از حقوق اساسى جوانان، همسر گزينى براى آنان است. پيامبر اسلام - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - ضمن برشمردن برخى از حقوق فرزندان بر والدين، موضوع ازدواج را نيز از جمله آن حقوق مى شمارند:

«مِنْ حَقِّ الوَلَدِ عَلى والِدِهِ ثَلاثةٌ يُحَسِّنُ إسمَهُ وَ يَعِّلِمُهُ الكِتابةَ وَ يُزَوِّجُهُ اذا بَلَغَ»(24)

حق فرزند بر پدر سه چيز است: نام نيكى براى او انتخاب كند، خواندن و نوشتن را به او بياموزد، و چون به سن بلوغ رسيد براى او همسر بگيرد.

مردى به حضور رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - رسيد و پرسيد: اين فرزند چه حقى بر من دارد؟ حضرت فرمود:

«تُحسِنُ اسمَهُ وَ اَدَبَهُ و تَضَعُهُ مَوضِعاً حَسَناً»(25)

نام خوبى براى او برگزين و خوب تربيتش كن و او را در جايگاهى نيك قرار ده.

شايد منظور از جمله آخر اين باشد كه براى فرزندت همسر صالحى انتخاب كن. از دو روايتى كه در كنزالعمال نقل شده به دست مى آيد كه اگر پسر يا دختر به سن ازدواج برسند و پدر با داشتن تمكن مالى، وسايل ازدواج آن ها را فراهم نكند و به بهانه هاى واهى از انجام وظيفه شانه خالى كند، در صورتى كه گناهى از آنان سر زند، گناه فرزند را به پاى پدر مى نويسند.(26)

اهميت تعجيل در ازدواج

روزى رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - از منبر بالا رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: اى مردم! جبرئيل از سوى خداى لطيف و خبير سوى من آمد و گفت: دوشيزگان به منزله ميوه بر درخت هستند. آنگاه كه ميوه رسيد و چيده نشد، خورشيد آن را فاسد مى كند و باد آن را بر زمين مى اندازد. دختران بالغ نيز اين گونه هستند، اگر هم چون زنان به رشد كافى رسيده باشند، بهترين راه براى سلامت اخلاقى، اجتماعى و عاطفى آنان ازدواج است. در غير اينصورت، از فسادها و آسيب ها در امان نخواهند ماند. زيرا آن ها بشر هستند و داراى غرايز انسانى. در اين هنگام، مردى برخاست و پرسيد: يا رسول اللَّه! دختران خود را به ازدواج چه كسانى درآوريم؟ رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: كفو [هم شأن ]. آن مرد سؤال كرد: چه كسانى «كفو» هستند؟ حضرت فرمود:

«المومِنُونَ بَعضُهُم أكفاءُ بَعضٍ»(27)

5- برنامه ريزى براى آينده جوانان: وظيفه والدين تنها رفع نيازهاى ابتدايى فرزندان و تأمين غذا و لباس و مسكن آنان نيست، بلكه آينده نگرى و هشيارى و حساسيت در قبال سرنوشت فرداى جوانان نيز از مسايلى است كه بايد مورد توجه قرار گيرد. اين حق جوان است كه والدين او را در انتخاب شغل و مسايلى كه به آينده آن ها مربوط است كمك نمايند و تجربيات زندگى را به جوانان خود انتقال دهند. امام على - عليه السلام - در نامه خويش به فرزندش مى فرمايد:

در تربيت تو پيشى جستم تا تو در كار خود كوشا شوى و از تجارب آموخته شده، امورى را كه در پى آزمايش آن هستى دريابى و در رنجِ جستجو نيفتى و از «تجربه آموزى» معاف گردى و به تو آن رسد كه ما بدان رسيديم و براى تو روشن شود آن چه گاهى تاريكش مى ديدى.(28)

البته بر جوانان است كه از تجارب نسل پيشين خود - به ويژه پدر و مادر - استفاده كنند بدانند بسيارى از مراحلى كه جوانان در پيش روى دارند آنان ديده و آزموده اند:

آن چه در آيينه مى بيند جوان

پير اندر خشت بيند بيش از آن

حقوق جوانان به عنوان شهروند



جوانان به عنوان مهم ترين قشر مردم و عضوى از جامعه اسلامى، حقوقى بر حاكم دارند كه او موظف به اداى آن هاست. مهم ترين اين حقوق عبارتنداز:

1- جوان گرايى: دولت مردان بايد با اعطاى مسئوليت به جوانان در عرصه هاى مختلف سياسى، اجتماعى و اقتصادى ضريب اعتماد به نفس آنان را بالا برده و اعتمادشان را جلب نمايند. رسول اكرم - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - به اين نكته مهم اجتماعى عنايت داشته و براى كارهاى حساس مملكتى از نسل جوان بهره مى جسته اند. هرچند كه اين امر خوشايند بسيارى از مردم آن زمان نبوده. به طور مثال، زمانى كه جنگ «حنين» پيش آمد، آن حضرت از بين تمام مسلمانان، جوان بيست ساله اى به نام «عتّاب بن اَسيد» را والى مكه قرار داد و او اولين اميرى بود كه پس از فتح مكه در آن جا اقامه نماز جماعت كرد. حضرت دليل اين انتصاب را شايستگى و لياقت آن جوان ذكر كرد و سخنان گله آميز مردم را چنين پاسخ داد: هيچ يك از شما جوانى عتّاب را اساس اعتراض قرار ندهد، زيرا ملاك فضيلت انسان كِبر سن و بزرگى نيست، بلكه برعكس ميزان بزرگى انسان، فضيلت و كمال معنوى است.(29) نمونه ديگر، نصب جوانى هجده ساله به نام «اسامة بن زيد» به عنوان فرمانده سپاه از طرف رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - مى باشد.

مولوى مى گويد:

گفت پيغمبر كه اى ظاهر نگر!

تو مبين او را جوان و بى هنر

اى بسا ريش سياه و مرد پير

اى بسا ريش سپيد و دل چو قير

عقل او را آزمودم بارها

كرد پيرى آن جوان در كارها

پير، پير عقل باشد اى پسر

نه سپيدى موى، اندر ريش و سر(30)



2- تعليم و تربيت: يكى از حقوق مردم - بخصوص جوانان - بر حاكم، برخوردارى از آموزش و پرورش است. امام على - عليه السلام - مى فرمايد:

«فأما حُّقكم عَلَىٌّ فالنصيحةُ لكُم و توفير فَيئكم عَلَيكُم و تعليمكم كى لاتَجهلوا و تأديبَكُم كَيما تَعلموا»(31)

حق شما بر من اين است كه از خير خواهى شما دريغ نورزم. خزانه ملّى شما را در راهتان مصرف كنم، شما را آموزش دهم تا از نادانى نجات يابيد و تربيت نمايم تا فرا گيريد.

آن حضرت در جاى ديگر مى فرمايد: امام بايد به اهل ولايت خود احكام اسلام و ايمان را بياموزد.(32)

3- ازدواج جوانان: در مواردى لازم است دولت اسلامى مقدمات ازدواج جوانان را فراهم آورد. حكومت ها با توجه به در اختيار داشتن امكانات وسيع فرهنگى، سياسى، اقتصادى، نقش عمده اى در كاستن يا افزودن انحرافات جنسى يا ارضاى صحيح و غلط نيازهاى جنسى دارند.

اين مسلم است كه هميشه نمى توان جوان را با موعظه و پند و اندرز به كنترل غريزه جنسى فرا خواند، بلكه در كنار آن بايد به سراغ ريشه ها و عوامل رفت و زمينه هاى فساد را از بين برد. مهمترين اين كارها، ترويج فرهنگ ازدواج و تسهيل آن در جامعه و تشويق قولى و عملى جوانان به تسريع در امر ازدواج است. از بعضى روايات بر مى آيد كه هزينه ازدواج نيازمندان بايد از بيت المال تأمين شود. امام على - عليه السلام - مى فرمايد: شما مى دانيد كه رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - دست دزد را قطع نمود و زناكار بدون همسر را تازيانه زد، سپس سهم آن دو را از غنيمت داد و زن هاى مسلمان را به نكاح آن ها در آورد.(33)

بهترين راه تعديل غريزه جنسى ازدواج است. متأسفانه، امروزه بيكارى و فقر و تشريفات و تجملات ازدواج، سن ازدواج را بالا برده و مردان و زنانى كه به دلايل گوناگون بدون همسر زندگى مى كنند، در جامعه فراوان اند. اين امر مسؤليت دولتمردان را مضاعف مى سازد.

حقوق جوانان به عنوان متربّى



جوانان بر مربيان خود حقوقى دارند كه مهم ترين آن ها در ذيل آمده است:

1- جوان شناسى: مربى اى كه با جوان سروكار دارد، بايد مخاطب خود را بشناسد و از روحيات و سطح درك و فهم و ظرفيت هاى عقلانى وى مطلع باشد. پيامبر اكرم - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: ما پيامبران مأموريم كه با مردم به اندازه عقلشان سخن بگوييم. استاد مطهرى مى گويد: منطقى كه يك پيرزن را مؤمن مى كند، اگر در مورد يك آدم تحصيل كرده به كار برده شود گمراهش مى كند. يك كتاب در يك زمان، مناسب ذوق عصر و سطح فكر آن زمان و وسيله هدايت مردم بوده است، ولى همان كتاب در زمان ديگر اسباب گمراهى است.(34) ايشان در جاى ديگر مى گويد: در هدايت و رهبرى نسل قديم كه سطح فكرش پايين تر بود، ما احتياج داشتيم به يك طرز خاص بيان و تبليغ و يك جور كتاب، اما امروز آن طرز بيان و آن كتاب ها به درد نمى خورد. بايد با منطق روز و زبان روز و افكار روز آشنا شد و از همان راه به هدايت و رهبرى مردم پرداخت.(35)

2- همخوانى گفتار و رفتار: ارزش هاى اخلاقى در دوران بلوغ، در وجود الگوها تجلى پيدا مى كند. جوانان اين اشخاص نمونه را آيينه و آرمان و كمالى مى دانند كه خودشان خواهان آنند. لذا اگر عمل الگوها با گفتارشان هم خوانى نداشته باشد، چه بسا اصل اعتقاد به تبعيت از آنان از سوى جوانان زير سؤال رود.

امام على - عليه السلام - مى فرمايد: كسى كه خود را پيشواى مردم قرار مى دهد، پيش از آن كه به آموزش ديگران بپردازد، بايد خود را آموزش دهد و نيز بايد تربيت كردارى او بر تربيت گفتارى اش پيشى داشته باشد.(36) مولوى مى گويد: «پند عملى و فعلى» جذاب تر از پند قولى است، زيرا هم در شنوا مؤثر مى افتد و هم در ناشنوا. مخاطب درباره گوينده پند، توهّم آمريت و تحكّم مى كند و ممكن است واكنش منفى نشان دهد، اما در «پند فعلى» اين واكنش بروز نمى كند.

پند فعلى، خلق را جذاب تر

كه رسد در جان هر با گوش و كَر

اندر آن «وهم اميرى» كم بُوَد

در حَشَم تأثير آن محكم بُوَد(37)

پاورقي



1) شيخ حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 15، ص 123.

2) كنزالعمال، ج 16، ص 444.

3) محدث نورى، مستدرك الوسائل، ج 15، ص 168.

4) نهج البلاغه، نامه 31.

5) سيد مجتبى هاشمى، تربيت و شخصيت انسانى، ج 2، ص 199.

6) محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ج 1، ص 75.

7) نهج البلاغه، نامه 31.

8) سيد احمد احمدى، روان شناسى نوجوانان و جوانان، ص 60.

9) محمد تقى فلسفى، جوان، ج 1، ص 345.

10) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 23، ص 236.

11) ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 343.

12) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 101، ص 95.

13) محمد تقى فلسفى، بزرگسال و جوان، ج 1، ص 42.

14) سوره لقمان، آيه 16 - 13 .

15) نهج البلاغه، نامه 31.

16) شيخ طوسى، تهذيب، ج 8، ص 111.

17) طبرسى، مكارم الاخلاق، ص 421.

18) كنزل العمال، ج 16، ص 417.

19) آمدى، غررالحكم و دررالكلم، ج 3، ص 367.

20) سوره تحريم، آيه 6.

21) علامه سيد محمدحسين، طباطبايى، الميزان، ج 28، ص 341.

22) شيخ عباس قمى، سفينة البحار، ج 2، ص 278.

23) شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 20، قصار 102.

24) شيخ حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 5، ص 200.

25) همان، ص 124.

26) كنزل العمال، ج 16، ص 442.

27) شيخ كلينى، اصول كافى، ج 5، ص 337.

28) نهج البلاغه، نامه 31.

29) محمد تقى فلسفى، جوان، ج 1، ص 20.

30) مثنوى معنوى، دفتر چهارم، بيت 2162 - 2159 .

31) نهج البلاغه، خطبه 34.

32) آمدى، غررالحكم و دررالكلم، ج 4، ص 318.

33) شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 8، باب 127، ص 112.

34) مرتضى مطهرى، ده گفتار، ص 185.

35) همان.

36) نهج البلاغه، قصار 70.

37) مثنوى معنوى، دفتر چهارم، بيت 485 - 484.