بازگشت

شب قدر و تقدير الهى


قرآن در شب قدر كه شبى مبارك و پر بركت است نازل شده است، لذا به بركت نزول قرآن و فرشتگان و روح(1) در اين شب، جهت سر و سامان دادن به امور بندگان، از قدر و منزلت خاصّى برخوردار است و اين شب از بهترين شبهاى سال است.

شبى كه هر كس آن را درك كند و احيا بدارد، گناهانش آمرزيده خواهد شد و زندگى نوينى خواهد يافت.

شبى است پر بركت كه سرنوشت كلّيه موجودات در آن مقدّر مى گردد.

شب قدر، شب جدايى اولياء اللَّه و اولياى شيطان است.

شب قدر، شب دعا و ندبه و شب نزول رحمت عام و كرم خداوندى است؛ شب آشتى بنده با خداوند و توبه وانابه و زدودن تيرگى هاى گناه از دل و شب خودسازى و نزديك شدن به پروردگار است، زيرا كه اوست: «قابل التّوبات» و «مجيب الدّعوات» و «ستّار العيوب» و«غافر الخطيئات».

شبى كه هر لحظه آن تا سپيده دم توأم با درود فرشتگان، سلام و سلامتى و رحمت و نيكى و ايمنى و فرخندگى است.

اين شب، شياطين در بند اسارتند و زمينه براى انجام دادن كارهاى خداپسند و مفيد به حال فرد و جامعه مهياتر است؛ مؤمنان در آن شب از وسوسه ها و كيد شياطين در امان خواهند بود.

اين شب، شب معين كردن روزى افراد است و بندگان به اندازه تلاش و جهدى كه در عبادت داشته اند، پاداشى دريافت كرده و سهم مى برند.

آرى ليلة القدر شبى است كه بيداردلان شب زنده دار، طاعتى افزون تر و نيايشى عاشقانه تر دارند.

شبى كه انسان هاى مؤمن، آن را با اعمالى چون: ياد خدا، مناجات و دعا، تلاوت قرآن، نماز شب، گريستن بر خطاها، مطالعه و تحقيق و... زنده نگه مى دارند.

شبى كه امام زين العابدين - عليه السلام - و فخر السّاجدين در دعاى شريف ابوحمزه ثمالى تقاضاى درك آن و توفيق عبادت در آن را از خداى خويش خواستار شده است و خواست مؤمنان نيز در ادعيه روزانه ماه رمضان همين است.(2)

شبى كه پيامبر خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - رخت خواب را جمع مى كرد، خود را براى عبادت بيشتر مهيا مى نمود(3) و در مسجد به اعتكاف مى پرداخت.

حضرت فاطمه - سلام اللَّه عليها نيز نمى گذاشت فرزندانش در اين شب با شرافت بخوابند؛ هر وقت خواب، بر يكى از آنها غلبه مى كرد، مقدارى آب به صورت او مى پاشيد.(4)

شبى كه پيامبر اكرم - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - درباره اش مى فرمود:

«إنَّ الشَّيطانَ لايخْرُجُ فى هذِهِ الْليلَةِ حتّى يضى ءَ فَجْرَها وَلايسْتَطيعُ فيها اَنْ ينالَ اَحَداً بخبل أو داءٍ اَوْ ضَرْب مِنْ ضُروبِ الفَسادِ وَلاينْفِذُ فيها سِحْرُ ساحِرٍ»(5)

شيطان در اين شب بيرون نيايد تا آنكه صبح طلوع كند و قدرت آسيب رساندن به كسى را ندارد و سحر هيچ ساحرى در اين شب اثر نكند.

شبى كه برات آزادى از آتش جهنّم و خوشبختى و سعادت دو جهان، نصيب مؤمنان و زنده دلان مى گردد.

شبى كه عالم بزرگ شيعه، مرحوم آية اللَّه حاج محمّد ابراهيم كلباسى (صاحب كتاب اشارات الاصول) براى به دست آوردن فيض و فضيلت آن، يك سال، شب تا صبح به عبادت پرداخت.(6)

شبى كه خداوند آن را از ميان شبها برگزيده است، همان طور كه از بين موجودات، انسان و از جمع پيامبران، محمّد - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - و از بين مكاتب، اسلام و از بين خانه هاى روى زمين، كعبه و از بين سنگها، حجرالاسود واز بين كتب آسمانى، قرآن و از ميان راه ها، صراط مستقيم، و از ميان سُور قرآنى، يس و از ميان روزهاى هفته، جمعه و از ميان ماه ها، رمضان را انتخاب كرده است(7).

شبى كه ملائك، مهمان اهل زمينند.

شب با عظمتى كه درك كُنه و حقيقت آن براى انسان هاى عادّى، غير ممكن است (وَما ادْراك ما ليلة القدر).

اين شب، مهلتى براى همه كسانى است كه در عمر تاريك خود به بيراهه رفته اند تا لحظه اى به خود آيند و انديشه كنند كه: «چيستند»، «كيستند» و «از كجا آمده اند وبه كجا مى روند» و تا فرصت باقى است به جبران گذشته ها بپردازند و باتوبه و استغفار خود را از سقوط حتمى، برهانندوزندگى آينده خويش را با الگوى «قرآن و عترت» شكل دهند.

شبى كه انسان فرصتى دوباره مى يابد تا با «مطالعه و تحقيق»، «بحث و گفتگو» و «غور در قرآن و سنت» شيرينى معرفت خداوندى را درك كند و با تقويت درجات ايمان و يقين، در جهت سير الى اللَّه وعروج به عالم بالا حركت كند.

شبى كه موسم ناله و نجوا، خضوع و خشوع و تهليل و تسبيح است.

شب انسان كامل است و شب كمال انسان.

قدر چيست؟



«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه گيرى است.(8) «تقدير» نيز به معناى اندازه گيرى و تعيين است.(9) ولى معناى اصطلاحى «قدر» عبارت است از ويژگى هستى و وجود هر چيز و چگونگى آفرينش آن مى باشد؛(10) به عبارت ديگر، اندازه و محدوده وجودى هر چيز «قدر» نام دارد.(11)

بنابر ديدگاه حكمت الهى در نظام آفرينش، هر چيزى اندازه اى خاص دارد و هيچ چيز بى حساب و كتاب نيست. جهان حساب و كتاب دارد، براساس نظم رياضى تنظيم شده و گذشته، حال و آينده آن با هم ارتباط دارد.

استاد شهيد آيةاللَّه مرتضى مطهرى - رحمةاللَّه عليه - در تعريف قدر مى فرمايد: «... قدر به معناى اندازه و تعيين است ... حوادث جهان از آن جهت كه حدود و اندازه و موقعيت مكانى و زمانى آنها تعيين شده است، مقدور به تقدير الهى است».(12)

پس در يك كلام «قدر» به معناى ويژگى هاى طبيعى و جسمانى اشياء است كه شامل اندازه، حدود، طول، عرض و موقعيت هاى مكانى و زمانى آنها مى گردد و تمام موجودات مادى و طبيعى را در برمى گيرد.

اين معنا از روايات استفاده مى شود؛ چنان كه در روايتى از امام رضا - عليه السلام - پرسيده شد: معناى قدر چيست؟ فرمود: «تقدير الشى ء طوله و عرضه»؛ «اندازه گيرى هر چيز اعم از طول و عرض آن».(13) در روايت ديگر، اين امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «هو الهندسة من الطول و العرض و البقاء»؛ اندازه هر چيز اعم از طول و عرض و بقا».(14)

بنابراين، معناى تقدير الهى اين است كه در جهان مادى، آفريده ها از حيث هستى و آثار و ويژگى هايشان محدوده اى خاص دارند. اين محدوده با امورى خاص مرتبط است؛ امورى كه علت ها و شرايط آنها هستند و به دليل اختلاف علل و شرايط، هستى و آثار و ويژگى هاى موجودات مادى نيز متفاوت است.(15)

اما تعبير فلسفى قدر، اصل عليت است. «اصل عليت همان پيوند ضرورى و قطعى حوادث با يكديگر و اينكه هر حادثه اى تحتّم و قطعيت ضرورى و قطعى خود و نيز تقدّر و خصوصيات وجودى خود را از امر يا امورى مقدم برخود گرفته است.(16) اصل عليت عمومى و نظام اسباب و مسببات، بر جهان و جميع وقايع و حوادث جهان حكم فرما است و هر حادثى، ضرورت و قطعيت وجود خود و نيز شكل و خصوصيت زمانى و مكانى و ساير خصوصيات وجودى اش را از علل متقدمه خود كسب كرده است و يك پيوند ناگسستنى ميان گذشته و حال و استقبال ميان هر موجودى و علل متقدمه او هست».(17)

اما علل موجودات مادى، تركيبى از فاعل و ماده و شرايط و عدم موانع است كه هر يك تأثير خاص برآن دارند و مجموع اين تأثيرها، قالب وجودى خاصى را شكل مى دهند. اگر تمام اين علل و شرايط و عدم موانع، كنار هم گرد آيند، علت تامه ساخته مى شود و معلول خود را ضرورت و وجود مى دهد كه از آن در متون دينى به «قضاى الهى» تعبير مى شود. اما هر موجودى با توجه به علل و شرايط خود قالبى خاص دارد كه عوارض و ويژگى هاى وجودى اش را مى سازد و در متون دينى از آن به «قدر الهى» تعبير مى شود.

با روشن شدن معناى قدر، امكان فهم حقيقت شب قدر نيز ميسر مى شود. شب قدر شبى است كه همه مقدرات تقدير مى گردد و قالب معين و اندازه خاص هر پديده، روشن و اندازه گيرى مى شود.

در اين شب - كه شب نزول قرآن به شمار مى آيد - امور خير و شر مردم و ولادت، مرگ، روزى، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثه اى كه در طول سال واقع مى شود، تقدير مى گردد.(18) شب قدر هميشه و هر سال تكرار مى شود. عبادت در آن شب، فضيلت فراوان دارد و در نيكويى سرنوشت يك ساله بسيار مؤثر است.(19) در اين شب تمام حوادث سال آينده به امام زمان(عج) ارائه مى شود و وى از سرنوشت خود و ديگران با خبر مى گردد. امام باقر - عليه السلام - مى فرمايد:

«انه لينزل فى ليلة القدر الى ولى الامر تفسير الامور سنةً سنةً، يؤمر فى امر نفسه بكذا و كذا و فى امر الناس بكذا و كذا»(20)

در شب قدر به ولى امر (امام هر زمان) تفسير كارها و حوادث نازل مى شود و وى درباره خويش و ديگر مردمان مأمور به دستورهايى مى شود.

ليلة القدر چه شبى از سال است؟



شكى نيست كه ليلة القدر، يكى از شب هاى ماه رمضان است؛ زيرا جمع ميان آيات قرآن اقتضاى آن را دارد. از يك سو مى فرمايد: «قرآن در ماه رمضان نازل شده است»(21) و از سوى ديگر مى فرمايد: «ما آن را در شب قدر فرو فرستاديم».(22) اما براى تعيين دقيق آن بايد به روايات مراجعه كرد. در بين اهل سنت درباره شب قدر اختلاف شديدى هست و تفسيرهاى گوناگونى از آن شده است؛ از جمله: شب هفدهم، شب نوزدهم، شب بيست و يكم، شب بيست و سوم، شب بيست و هفتم و شب بيست و نهم.(23)

اما شيعه به تبع ائمه اطهار - عليهم السلام - معتقدند كه شب قدر، يكى از شب هاى نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم ماه رمضان است. مرحوم سيد بن طاووس از بزرگان علماء شيعه، روايات متعددى درباره تعيين شب قدر در كتاب اقبال الاعمال جمع آورى كرده است كه از مجموع آنها فهميده مى شود: اندازه گيرى و تقدير امور و كارها در شب نوزدهم و تحكيم آنها در شب بيست ويكم و امضاى آنها در شب بيست وسوم است. به اين دليل شب زنده دارى و عبادت و دعا در اين سه شب بسيار توصيه شده؛ به ويژه بر دو شب بيست و يكم و بيست و سوم تأكيد بيشترى شده است.(24) در روايتى از امام صادق - عليه السلام - درخواست مى شود كه شب قدر را معين كنند، ايشان مى فرمايد: «آن را در شب بيست و يكم و بيست و سوم بجوييد». راوى درخواست مى كند كه آن را دقيقاً مشخص كنند، فرمود: «چه سخت است بر تو كه دو شب را كوشش كنى!»(25) در عين حال روايات متعددى دلالت دارد كه شب بيست و سوم حتماً شب قدر است.(26)

زيرا در چند روايت آمده: رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - به عبادت و شب زنده دارى دهه آخر ماه مبارك رمضان سفارش مى كرد، ولى امام على - عليه السلام - مى فرمايد: «شب بيست و سوم، در عين حالى كه باران شديدى آمده بود و مسجد مدينه را گل و آب فرا گرفته بود، رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - ، ما را به نماز وا مى داشت، و با وجود اين كه صورت و بينى آن حضرت، گل آلود شده بود، دست از عبادت و شب زنده دارى نمى كشيد.(27)

امام باقر - عليه السلام - هم فرموده است: «عبداللَّه بن انيس انصارى»، كه در «جهينه» زندگى مى كرد و با مدينه فاصله داشت، به حضور رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - رسيد و عرض كرد: من شتر و گوسفند و چوپان هايى دارم، و نمى توانم زياد در شهر بمانم، اما دوست مى دارم، يكى از شب هاى ماه رمضان را برايم تعيين كنى، تا در آن شب به شهر آمده و به نماز و عبادت بپردازم.

رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - او را نزديك خويش كشيد، و در گوش او چيزى گفت، آن مرد هم شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان، در مدينه حضور يافت، به عبادت و شب زنده دارى پرداخت، و صبح به محل كار خود بازگشت».(28)

همچنين در روايت مى خوانيم: «رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - شب بيست و سوم، به صورت افراد آب مى پاشيد، تا آنها را خواب نگيرد چنانكه حضرت فاطمه زهرا - سلام اللَّه عليها - همه اعضاى خانواده را وادار مى كرد، روز بخوابند، شب كم غذا بخورند، تا بتوانند شب بيست و سوم را بيدار بمانند، و مى فرمود: انسان محروم كسى است، كه از خير و فضيلت اين شب محروم بماند»!(29)

بارى، اگر چه با توجه به شواهد حديثى و تاريخى، احتمال «شب قدر» بودن بيست و سوم ماه مبارك رمضان را تاييد كرديم، اما همان طور كه در بالا هم اشاره شد، پيغمبر - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - و امامان معصوم، عنايت داشتند، كه «شب قدر» براى افراد مخفى بماند، تا آنان با اطاعت و عبادت در چند شب، براى «درك شب قدر» و معارف و منويات آن، تلاش و جست و جوى بيش ترى داشته باشند.

به روايت «ابن ابى الحديد» وقتى درباره «تعيين شب قدر» از اميرمؤمنان - عليه السلام - سؤال مى شود، آن حضرت از مشخص كردن ، طفره مى رود و مى فرمايد:

«ليس اشك انّ اللَّه انّما يسترها عنكم نظراً لكم، لانّكم لو اعلمكموها، عملتم فيها و تركتم غيرها، و أرجوا أن لا تخطئكم أن شاءاللَّه»(30)

در اين جهت ترديد نداريم، كه خداوند جهت مخفى داشتن «شب قدر» براى شما نظر و عنايت دارد، زيرا اگر آن را براى شما اعلام داشته بود، در همان شب به عمل عبادت مى پرداختيد و عبادت در شب هاى ديگر را ترك مى نموديد، و من هم به خواست خداوند (در مورد بهره بردارى شما از شب هاى ديگر) اميدوارم شما را محروم نگردانم.

خلاصه كلام اينكه در عين حالى كه شب قدر بر ائمه اطهار - عليهم السلام - كاملاً روشن است؛ زيرا فرشتگان در آن شب بر آنان فرود مى آيند(31) و براى برخى از اصحاب نيز مشخص كرده اند؛ اما اصرار بسيارى داشته اند كه شيعيان سه شب نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم ماه مبارك رمضان را به عبادت و شب زنده دارى مشغول باشند.

نزول قرآن در شب قدر چگونه بوده است؟ و آيا با نزول تدريجى سازگارى دارد؟



1. آغاز نزول قرآن شب قدر بوده است. اين نظريه شعبى (از مفسران اهل سنت) است. وى معتقد است كه: بعثت در ماه رمضان بوده است.(32) اين سخن درست نيست؛ زيرا براساس تاريخ صحيح، بعثت در بيست و هفتمين روز ماه رجب بوده است كه در آن زمان آيات اوليه سوره «علق» نازل شده است.

2. همه قرآن در شب قدر به آسمان دنيا نازل شده و سپس به تدريج در طى 23 سال بر پيامبر - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - نازل شده است. اين نظريه ابن عباس است.(33) نظر برخى از مفسران صدر اسلام نيز تقريباً بر اين ديدگاه است.(34)

3. قرآن دوبار نازل شده است: يكى نزول دفعى كه همه قرآن به يكباره بر قلب پيامبراكرم - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - نازل شده كه اين امر در شب قدر رخ داده است و به اين دليل بر نزول قرآن در ماه رمضان (35) و شب قدر تأكيد شده است. دوم نزول تدريجى است كه در 23 سال به مرور زمان بر قلب پيامبر - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - نازل شده است. علامه طباطبايى - رحمةاللَّه عليه - بر اين ديدگاه است.

در حقيقت در شب قدر همه معارف قرآن - كه در مخزن الهى بوده - بر قلب مبارك پيامبر اكرم - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - نازل شده و ايشان از همه آن معارف مطلع گرديده است كه از آن به «نزول دفعى» قرآن تعبير مى شود. اين نزول جمعى و دفعى قرآن است و در آنجا سخن از تفصيل و كثرت و سوره و آيه نيست. اما از طرف ديگر قرآن به مدت 23 سال، تدريجاً نازل شد تا در دنيا - كه خانه تكليف است - مردم به تدريج با معارف قرآن آشنا شوند و آن هم نزول تدريجى و تنزيلى قرآن است كه به صورت جدا جدا و آيه آيه، نازل، شده است و در سوره هاى مختلف دسته بندى شده است.

چرا در شب قدر قرآن را به سر مى گيريم؟



روايات متعددى از طريق اهل بيت عصمت و طهارت - عليهم السلام - وارد شده است كه در آنها به ما دستور داده اند كه در شب قدر، قرآن به سر گيريم و با توسّل به ساحت قرآن كريم و عترت طاهرين - عليهم السلام - از خداوند متعال حاجات خود را درخواست كنيم.(36) شب قدر، شب مباركى است كه در آن قرآن نازل شده است و شبى است كه در آن برنامه يك ساله زندگى ما تقدير مى شود و ما نيز با عمل خود، در آن برنامه ريزى شريك هستيم. بهترين عمل در آن شب نيز مطالعه و تدبر در قرآن و دعا است و روشن است كه در دعا در محضر حضرت حق، بايد بهترين و مقرب ترين دوستان خداوند متعال را شفيع قرار داد و چه بهتر كه در پناه قرآن به محضر دوست قدم بگذاريم و به قرآن و عترت متوسّل شويم.

عمل بر سر گذاشتن قرآن و واسطه قرار دادن آن و چهارده معصوم - عليهم السلام - ، به سبب عظمت آنها در پيشگاه الهى و تواضع در مقابل ثقلين است و در حقيقت ادب در مقابل ثقلين، ادب در برابر حضرت حق - جل و علا - و رعايت حدود بندگى است. اين عمل را خود ائمه - عليهم السلام - به ما آموخته اند.

مرحوم آيةاللَّه ميرزا جوادآقا ملكى، عارف بزرگ معاصر و استاد امام خمينى - رحمةاللَّه عليه - ، مى فرمايد: كه در هنگام قرآن به سر گذاشتن چهار نيت را در دل بگذارنيد:

1. مغز كه به مثابه مركب عقل و خرد است، به واسطه قرآن تقويت شود.

2. عقل و خرد انسان به واسطه قرآن و علوم قرآن تكميل گردد.

3. عقل و خرد در برابر قرآن و عظمت آن خاضع گردد.

4. نور عقل و خرد به نور قرآن منضم شود.(37)

در حقيقت ما با اين عمل، نشان مى دهيم كه انديشه و خردمان، بلكه همه هستى مان زير نظر قرآن و عترت (ثقلين) است و با كتاب خدا، رو به خدا مى كنيم.



اين كه انسان اگر در شب قدر توبه نكند تا شب قدر آينده بخشيده نخواهد شد، با اين مطلب كه انسان هميشه بايد توبه كند، چگونه قابل جمع است؟

دَرِ توبه هميشه بر روى انسان باز است و توبه واقعى هميشه پذيرفته مى شود. مقصود روايات اين است كه شب قدر، مناسب ترين زمان ها براى پذيرش توبه و استغفار از گناهان و توجه به خداوند است. مثل اين كه انسان در شب قدر، بدون واسطه به محضر سلطان راه يافته است و او در آن بارگاه مى تواند بدون ترس و واهمه و براساس دستور خود سلطان، همه خواست هاى خود را بيان كند؛ توفيقى كه در زمان هاى ديگر بسيار مشكل به دست مى آيد.

شب قدر به مثابه ورود بلاواسطه به محضر حضرت حق است؛ ورودى كه در آن وعده رحمت خاصه الهى داده شده است. كسى كه آن شب عزيز را درك كند، به محضر دوست وارد شده است و خود و حاجات خود را به او عرضه كرده و به اين مناسبت، از گناهان پاك شده است. اما آن كه بدون عذر، از فيوضات شب قدر محروم شد، خود را با سوء اختيار خود، دچار شقاوت و بدبختى اى كرده است كه كمتر توفيق توبه پيدا مى كند. نه اينكه درهاى توبه بسته باشد و فيض الهى جريان نداشته باشد! فيض الهى دائمى است و درهاى توبه هميشه باز است؛ اما انسانى كه مهياى دريافت اين فيض است، بايد به مثابه زمينى آماده كشتزار باشد؛ و گرنه هيچ بهره اى از فيض دائم الهى نمى برد و چنين شخصى به سختى موفق به توبه مى شود. البته اگر در طول سال خود را آماده دريافت فيض نمود، يقيناً توبه اش پذيرفته مى شود. در حقيقت امرى كه در شب قدر به سادگى ميسر مى شود، در روزها و شب هاى ديگر سال، براى كسى كه شب قدر را بدون عذر موجه درك نكرده، مشكل تر حاصل مى شود.

بهترين اعمال شب قدر كدام است؟



در شب قدر اعمال فراوانى همچون: غسل، احياء و شب زنده دارى، قرائت قرآن و قرآن به سرگرفتن، دعا و نيايش ، به ويژه ادعيه خاص، استغفار و توبه ، مباحثه علمى، نماز، توسل و... توصيه شده است كه به بررسى مواردى چند مى پردازيم:

1- توبه و استغفار



بهترين كارها در اين ماه مبارك و شب قدر، توبه است؛ توبه مراحلى و منازلى دارد و اولين قدم آن، پشيمانى از كارهاى نادرست گذشته است، و اين متفرع بر آن است كه دريابد صراط مستقيم كدام است. پس اگر تاكنون در مسير انحرافى قدم برداشته، اينك از آن پشيمان باشد و نخواهد به آن راه برگردد و رفتارهاى گذشته را تكرار نكند، چون معنا ندارد كسى از كارى پشيمان باشد و مايه تأسف او باشد و آن كار را اشتباه و زيان بار ببيند، با وجود اين، همان رفتار را تكرار كند.

دو عنصر مقوّم، كه ماهيت توبه را تشكيل مى دهند عبارت است از:

اول - پشيمانى و حسرت و تأسف و سوز درونى و ناراحتى بر آنچه كه گذشت .

دوم - تصميم جدى بر عدم تكرار عمل ناشايست.

دو شرط قبولى توبه عبارت است:

اول - برگرداندن حق الناس به صاحبانش - اعم از حقوق مادى و معنوى - چه آنكه منشأ آن گرفتن مال يا ملك و يا تصرف نا به جا در آن باشد (مثل ربا، رشوه، دزدى) يا زيانى كه به ديگران زده است (آسيب رساندن به اموال ديگران) و يا غيبت و تهمت و تمسخر ديگران.

دوم - اداى حقوق الهى از قبيل قضاى نماز، روزه و پرداخت خمس و زكات كه دو مورد أخير هم حق اللَّه هستند و هم حق الناس.

دو عنصر كمال توبه واقعى، عبارت است از :

اول - آن گوشت هايى را كه در حرام يا غفلت از خدا رويانيده شده، ذوب شود و به جاى آنها، گوشتى از حلال بر تن او پيدا شود.

دوم - همان طور كه بدن لذت معصيت را چشيده است، رنج طاعت به آن چشانده شود.

البته اگر انسان جداً و با توجه قلبى به سوى خدا برگردد؛ خداوند از وى مى گذرد و وى را مشمول مغفرت و رحمت خود مى نمايد:

«فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظْلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»(38)؛

پس هر كه بعد از ستمى كه كرده توبه نمود و كار خود را اصلاح كرد، از آن پس خدا او را خواهد بخشيد كه خدا بخشنده و مهربان است.

علاوه بر آن او را دوست مى دارد و محبوب خود مى شمارد.

«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»(39)؛

همانا خداوند آنان را كه توبه و انابه كنند و هم پاكيزگان را دوست مى دارد.

نه تنها خدا توبه كنندگان را دوست دارد؛ بلكه صداى ناله افراد گنهكار پيش خدا دوست داشتنى تر از تسبيح و ذكر تسبيح كنندگان است، همان طور كه در حديث قدسى آمده است:

«أنين المذنبين أحب الىّ من تسبيح المسبّحين»

بلكه بالاتر آنكه به جاى آن گناهان، ثواب و عمل شايسته قرار مى دهد، يعنى، نه تنها بدهكارى ها را صفر مى كند، بلكه به همان ميزان طلبكارى ثبت مى كند:

«مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً»(40)

آن كسانى كه توبه كنند و با ايمان به خدا عمل صالح به جاى آرند. پس خدا گناهان آنها را بدل به حسنات گرداند كه خداوند آمرزنده و مهربان است.

خداوند كارهاى انسان را اصلاح نموده، و آنها را بسامان مى رساند.

«يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمُ ذُنُوبَكُمْ...»(41)

اعمال شما را اصلاح فرمايد و از گناهان شما درگذرد.

جريان زندگى حرّ بن يزيد رياحى در حادثه مهم عاشورا، فضيل عيّاض (كه دزد سرگردنه بود)، بُشر حافى و ابو لبابه مى تواند تا اندازه اى براى تصديق اين مسأله حكايت هاى خوبى باشد.

2- دعا و نيايش



رمضان ماه دعا و نيايش و شب قدر فرصت طلايى نيايش با خداوند رب العالمين است.

حال كه بنده از بيراهه به راه و از گمراهى به نور راه يافت و به منزل يار رسيد؛ او را صدا بزند و با او ارتباط برقرار كند.

حقيقت دعا



زندگى دنيا به گونه اى است كه خواه ناخواه، توجّه انسان را تا حدود زيادى به امور مادى جلب مى كند؛ امّا واقعيت اين است كه انسان براى تقرّب به خدا آفريده شده است و بايد از تمام جوانب زندگى براى نيل به اين مقصود بهره گيرد. يكى از بهترين راه ها براى اين منظور، آن است كه هر روز لحظاتى از عمر خود را صرف توجه خالص به بارگاه الهى كند.

حقيقت دعا توجه به بارگاه حضرت معبود است و براى مؤمنان نوعى معراج روحى و معنوى به حساب مى آيد. دعا فقط تلفّظ پاره اى كلمات و مراعات بعضى از آداب خاص نيست. حقيقت و روح دعا، توجه قلبى انسان به خداوند عالم است و قوت اين توجه به ميزان معرفت و محبت انسان به خداوند بستگى دارد. از اين رو، بايد پيش از دعا و هنگام دعا به صفات خداوند توجه داشت.

حقيقت دعا چيزى جز عبادت نيست و حتى به دليل توجه به خداوند در انجام اين عبادت شايد بربسيارى از عبادات ديگر ترجيح داشته باشد در روايات شريفه از پيامبر - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - نقل شده است كه :

«الدُّعاءُ مُخُّ الْعِبادَةِ»(42)

دعا به منزله مغز عبادت است.

كسى كه دست خويش را به درگاه الهى دراز، گردن خود را كج و سر خود را خم مى نمايد، روى به خاك مى سايد و اشك از ديدگان سرازير مى كند و با دعاى خود از او حاجت مى خواهد؛ نهايت شكستگى و تذلّل خود را در برابر عظمت الهى نشان مى دهد؛ خود را فقير، ضعيف، ذليل و بيچاره و خدا را غنى، قوى، عزيز و قادر مى بيند و با حالت خود اين حقيقت را بيان مى كند.

گر چه دعا در ظاهر درخواست رفع نيازهاى مادى و معنوى است، ولى در واقع، اعتراف به بندگى، فقر و عجز انسان است.

به عبارت ديگر، دعا امرى است قلبى و زبان فقط از آنچه در دل است حكايت مى كند. پس دعا بايد از دل و جان انسان برآيد. تلفظ بعضى از كلمات با زبان - بدون هيچ گونه توجه قلبى - دعا به حساب نمى آيد. بنابراين، دعا بايد با خواست جدى قلبى همراه باشد.

پس حقيقت دعا چيزى جز عبادت نيست؛ بلكه بالاترين عبادت و به تعبير حديث شريف «مُخ» تمام عبادات است و اظهار بندگى در برابر مالكيت مطلق الهى.

3- تفكر، مباحثه علمى، معرفت و تلاوت قرآن



رمضان ماه تفكر است كه «تفكر ساعة خير من عبادة سِتّين سنة»(43) لحظات ماندگار تفكر در ساعات ليلة القدر غنيمتى فراموش نشدنى است.

پس از آنكه فرصت ها را غنيمت شمرديم و در افكار و اعمال خود بازنگرى كرده، متوجه خطاهاى خود شديم، و عزم جدى بر ترك گناه و اصلاح خود گرفتيم و رو به سوى معبود آورده، در محضر حضرت حق بار يافته ايم؛ دل ها، آماده شناخت هر چه بيشتر و دريافت هاى شهودى مى گردد.

چه اينكه :

اولاً، به فرموده على - عليه السلام - : معرفت، مايه نورانيت دل،(44) باعث نيل انسان به مقام رستگارى به مقام قدسى(45) و دليل بر فضيلت انسان(46) است و اولين و مهمترين ركن ايمان همانا معرفت به خداوند است.(47)

ثانياً، در بين معارف، والاترين معارف، شناخت خداوند سبحان است.(48)

ثالثاً، معرفت حقيقى خدا، انسان را به مقام شامخ خلافت الهى نايل مى كند؛ آن چنان كه مظهر اسماى او مى گردد.

البته خودشناسى مقدمه چنين معرفتى است «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»(49)؛ چه اينكه كسى كه خودش را نشناخت و نسبت به مكانت خود - كه از كجا آمده است، براى چه آمده است و به كجا خواهد رفت - جاهل باشد؛ چگونه ممكن است خدا را بشناسد.(50)

اينكه در بعضى از روايات آمده است «خودشناسى، سودمندترين معارف است»(51) بدان جهت است كه مراقب خود خواهد بود و زندگى خود را برمبناى صحيحى استوار و براى نيل به سعادت برنامه ريزى درستى خواهد نمود. از آنجايى كه شب قدر، شب نزول قرآن است بهترين منبع براى مطالعه و بحث و تعمق در آن، قرآن كريم و روايات اهل بيت - عليهم السلام - در تفسير آن است. لذا خواندن با تأمل و تدبر قرآن در همه اوقات مخصوصاً چنين شب هايى بسيار مناسب است.

تمام اين بركات و فيوضات در پرتو شب زنده دارى و احياء شب قدر قابل دستيابى است به ويژه اگر در مسجد به ميزبانى خدا و در ميان ديگر بندگان پاك خداوند انجام گيرد.

پاورقي



1) روح، حقيقتى مافوق ملائكه است، به دليل در مقابل هم قرار گرفتن آن دو در سوره قدر: «تنزّل الملائكَةُ والرّوح». قال ابوبصير: قلت للامام جعفر الصادق - عليه السلام - : جعلت فداك، الرّوح ليس هو جبرائيل؟ قال - عليه السلام - : الرّوح أعظم من جبرائيل، انّ جبرائيل من الملائكة وانّ الرّوح هو خلق أعظم من الملائكة، أليس يقول اللَّه تبارك و تعالى: «تنزّل الملائكة والرّوح؟» (تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 638 و تفسير برهان، ج 4 ص 481).

2) ر . ك: دعاى روز 27 رمضان.

3) سيد محمد حسين طباطبايى، سنن النبى، ص 296.

4) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 94، ص 10.

5) عبد على بن جمعه، العروسى الحويزى، تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 615.

6) ر. ك: محدث قمى، فوائد الرضوية، ص 10؛ محمد تنكابنى، قصص العلماء، ص 118؛ رضا مختارى، سيماى فرزانگان، ج 3، ص 167.

7) قال ابو عبداللَّه - عليه السلام - : قال رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - : إنَّ اللَّه عزّوجل اخْتارَ مِنَ الايام، الجُمُعَة ومِنَ الشُّهُور، شَهْرُ رَمَضانَ وَمنَ اللّيالى، لَيلَةَ الْقَدْرِ واخْتارَنى عَلى جميع الانبياء واختار منى عَلياً وفضّله على جميع الأوصياء (شيخ حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 5، ص 67؛ محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 9، ص 160؛ ينابيع المودة، ص 486).

8) سيدعلى اكبر، قريشى، قاموس قرآن، ج 5، ص 246 و 247.

9) همان، ص 248.

10) علامه سيد محمد حسين طباطبايى، الميزان، ج 12، ص 150 و 151 .

11) همان، ج 19، ص 101.

12) استاد مرتضى مطهرى، انسان و سرنوشت، ص 52 .

13) المحاسن البرقى، ج 1، ص 244 .

14) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 5، ص 122 .

15) علامه سيد محمد حسين طباطبايى،الميزان فى تفسير القرآن، ج 19، ص 101-103.

16) استاد مرتضى مطهرى، انسان و سرنوشت، ص 53 .

17) استاد مرتضى مطهرى، انسان و سرنوشت، ص 55 و 56 .

18) شيخ كلينى، الكافى، ج 4، ص 157 .

19) ملكى تبريزى ميرزاجواد، المراقبات، ص 237-252 .

20) شيخ كلينى، اصول كافى، ج 1، ص 248.

21) سوره بقره، آيه 185 .

22) سوره قدر، آيه 3 .

23) ابن عربى، احكام القرآن، ج 4، ص 325-328؛ (دارالكتاب العربى، چاپ اول، 1421 ق، بيروت)؛ همچنين ر.ك: حسن زاده آملى، حسن، انسان و قرآن، ص 239-243 (انتشارات قيام، چاپ دوم، 1381 قم).

24) سيدبن طاووس، اقبال الاعمال، ج 1، ص 341 -345 و 356 و 356 و 374-375؛ (مكتب الاعلام الاسلامى، چاپ اول، 1414ق، قم).

25) همان، ص 357 .

26) همان، ص 374-375.

27) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 94، ص 10.

28) تفسيرنور الثقلين، ج 5، ص 628 و محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 94، ص 10.

29) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 94، ص 10 .

30) ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 154 و محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 94، ص 5 .

31) بصائر الدرجات، به نقل از امام صادق - عليه السلام - ؛ ر.ك: استاد مرتضى مطهرى، انسان و قرآن، ص 241 .

32) فخر رازى، تفسير الكبير، ج 32، ص 27 (دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، بى تا، چاپ سوم).

33) همان .

34) طبرسى، امين الاسلام، تفسير مجمع البيان، ج 5، ص 518، (مكتبة آيةاللَّه العظمى المرعشى النجفى، 1356، قم).

35) سوره بقره، آيه 186 .

36) سيد بن طاووس، اقبال الاعمال، ص 346-347؛ همچنين مفاتيح الجنان (در اعمال مشتركه شب قدر).

37) ملكى، ميرزا جوادآقا، اقبال الاعمال، ص 247 (دارالاعتصام للنشر و الطباعة، چاپ اول 1416، قم).

38) سوره مائده، آيه 39 .

39) سوره بقره، آيه 222 .

40) سوره فرقان، آيه 71-70 .

41) سوره احزاب، آيه 71 و 72 .

42) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 93، باب 14، ص 300، روايت 37 .

43) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 66، ص 292.

44) المعرفه نور القلب»: (غرر الحكم).

45) المعرفة الفوز بالقدس»: (غرر الحكم).

46) المعرفة برهان الفضل»: (غرر الحكم).

47) الايمان معرفة بالقلب»: (غرر الحكم). «افضلكم ايماناً افضلكم معرفة»: (محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 3، ص 14).

48) على - عليه السلام - : «معرفة اللَّه سبحانه اعلى المعارف»: (غرر الحكم). «جاء رجل الى رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - قال: ما رأس العلم؟ قال: معرفة اللَّه حق معرفته. قال: و ما حقّ معرفته؟ قال: أن تعرفه بلا مثال و لا شبه و تعرفه الهاً واحداً خالقاً قادراً، اولاً و آخراً، و ظاهراً و باطناً، لا كفوله، و لا مثل له، فذاك معرفة اللَّه حق معرفته»: (محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 3، ص 14).

49) آمدى، غرر الحكم و دررالكم.

50) عجبت لمن يجهل نفسه كيف يعرف ربّه» (غرر الحكم).

51) معرفة النفس انفع المعارف» (غرر الحكم).