بازگشت

مهدى ياوران


ميل و گرايش فطرى از ويژگى هاى مخصوص انسان است كه بر اساس آن، خواسته هاى فطرى نظير انتظار و اميد براى فرداى بهتر معنا پيدا مى كند؛ فردايى كه مصلح كل و منجى بشريت، مهدى موعود در آن ظهور نموده و جهان را از لوث ظلم و ستم، كفر و نفاق، حيله و تزوير و تبعيض و نابرابرى پاك مى كند و عدل و داد، برابرى و مساوات و صفا و يكدلى را براى جوامع بشرى به ارمغان مى آورد. چنان كه پيامبر اكرم - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - مى فرمايند:

«فَيَملَأُ الاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدلاً كَما مُلِئَتْ جَوْرَاً وَ ظُلماً»(1)

پس (حضرت مهدى - عليه السلام - ) زمين را پر از عدل و داد مى كند، همان گونه كه از ستم و بيداد پر شد.

بى شك براى تحقق حكومت جهانى و تحقق عدالت فراگير و همه جانبه در سراسر گيتى، وجود يك رهبر آسمانى با ويژگى ها و شاخصه هاى عرشى و يارانى با صلابت، با ايمان و قوى دل ضرورى و لازم است.

گوناگونى ياران



قيام و نهضت جهانى حضرت مهدى - عليه السلام - به حدى گسترده و همه جانبه است كه محدوده يارگيرى او، شامل ملت هاى مختلف گذشته، حال و آينده و نيز موجودات ديگرى غير از انسان (نظير جنيان و فرشتگان) نيز خواهد شد. هر كدام از گروه هاى مذكور، مفتخر به خدمت در ارتش اين رهبر جهانى خواهند بود، از اين رو مى توان ارتش نهضت جهانى را متنوع ترين ارتش هاى جهان دانست.

الف) سربازى فرشتگان



فرشتگان و ملائك پى به اهميت انقلاب جهانى بُرده و علاقمندى خود را با حضور فعال در ميان لشگريان مهدى - عليه السلام - اعلان مى كنند. از اين روست كه فرشتگانى بزرگ چون جبرائيل و ميكائيل پيشقدم شده و دست بيعت به رهبر نهضت جهانى داده و براى تحقق حكومت جهانى با ايشان هم عهد و پيمان مى شوند.

در روايتى از امام باقر - عليه السلام - آمده است:

«نَزَلَ اِلَيهِ جِبرائيلُ وَ ميكائيلُ وَ المَلائِكَةُ صُفُوفاً، فَيَقُولُ جبرائيلُ: يا سيدى قولُك مَقْبولٌ وَ اَمْرُكَ جائِزٌ...»(2)

جبرائيل و ميكائيل و فرشتگان در حالى كه صف كشيده اند بر او (امام مهدى - عليه السلام - ) فرود مى آيند. جبرائيل مى گويد: اى سرور من، فرمان تو مطاع و امر تو نافذ است... .

آن امام همام در روايت ديگرى مى فرمايد:

«فَيَقُولُ جبرائيلُ: اَنَا اَوَّلُ مَنْ يَبايعُكَ. اُبْسُطْ يَدَكَ فَيَمْسَحَ عَلى يَدِهِ»(3)

پس جبرائيل مى گويد: من نخستين كسى هستم كه با تو (مهدى - عليه السلام - ) بيعت مى كنم. دستت را بده. پس دست مهدى را لمس مى كند.

ب) سربازى جنيان



يارگيرى رهبر جهانى به حدى وسيع و پردامنه است كه از خيل جنيان نيز گروهى كه داراى صلابت و ايمان قوى هستند، لياقت سربازى در ميان ارتش نهضت جهانى را پيدا خواهند كرد، امام صادق - عليه السلام - مى فرمايد:

«فيكون اوّلُ مَن يقبّلُ يَدَه جبرئيلُ - عليه السلام - ثُمَّ يُبايعُهُ و تُبايِعُهُ الملائكة و نُعَباءُ الجِنِّ ثُمَّ النقباء و يُصبِحُ الناسُ بمكّة»(4)

نخستين كسى كه با او بيعت مى كند جبرئيل است، آن گاه ساير فرشتگان، سپس بزرگان جن، آن گاه نزديكان و ياران آن حضرت.

در روايت فوق گروه هايى كه با امام مهدى - عليه السلام - بيعت مى كنند به ترتيب اولويت اسم برده شده اند: كه ابتدا جبرائيل - عليه السلام - در امر بيعت پيش قدم شده و با امام و رهبر نهضت جهانى عهد و پيمان مى بندد و ايشان را در راه مبارزه و جهاد با دشمنان خدا يارى مى دهد. در مرحله بعد، فرشتگان و جنيان هستند كه در كنار يكديگر و مقدم بر انسان ها با امام و رهبرشان پيمان نصرت و يارى مى بندند و ايشان را در استقرار حكومت جهانى و تحقق اهداف آن كمك مى كنند. ياران خاص و عام - كه از ميان انسان ها برگزيده مى شوند - در مرحله آخر با امام مهدى(عج) بيعت كرده و در روند حركتِ نهضت جهانى و استقرار آن مشاركت مى نمايند.

البته برداشت ترتب و اولويت آن، به خاطر دو نكته اى است كه در روايت ذكر شده است. نخست لفظ «ثُمَّ» است كه مورد استعمال آن هميشه در جايى است كه ترتيب ميان مصاديق موضوع مد نظر باشد. دوّم: مطلبى است كه از صدر روايت برداشت مى شود و آن معرفى جبرائيل به عنوان اولين كسى كه با امام بيعت مى كند مى باشد.

ج) انبياء و اولياء - عليهم السلام -



در مطلع نهضت جهانى، برخى از انبياء و اولياء - عليهم السلام - الهى براى مشاركت در استقرار حكومت عدل گستر جهانى، رجعت نموده و خود را براى نصرت به رهبر جهانى مهيا مى كنند كه در ذيل به برخى از آن ها كه در روايات آمده اشاره خواهيم كرد.

حضرت عيسى - عليه السلام -



حضرت عيسى - عليه السلام - صاحب شريعت و كتاب آسمانى، از آسمان نازل شده و خويش را در ركاب امام مهدى - عليه السلام - قرار مى دهد و از ايشان به عنوان رهبر و امام تبعيت مى كند. اين موارد نشان بر فضيلت و برترى رهبر جهانى از انبياء - عليهم السلام - (غير از پيامبر اسلام - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - ) دارد، چنان كه پيامبر اكرم - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - در روايتى چنين مى فرمايد:

«فَيَلْتَفِتُ المَهدى وَ قَدْ نَزَلَ عيسى عِنْدَ المنارةِ البيضاءِ من القدسِ... فَيَقولُ المهدى تَقَدَّمْ صَلِّ بالناسِ فَيَقُولُ: اِنَّما اُقيمَتِ الصلاةُ لَكَ فَيُصلّىِ عيسى خَلْفَهُ و يُبايِعَهُ وَ يَقُولُ: اِنَّما بَعْثَتُ وزيراً وَ لَمْ اُبْعَثْ اَميراً»(5)

مهدى متوجه مى شود كه عيسى در نزديكى مناره سفيد فرود آمده است... پس مهدى مى گويد: جلو بايست و با مردم نماز بخوان! عيسى مى گويد: نماز براى تو اقامه شده است. پس عيسى پشت سر او نماز مى خواند و با او بيعت مى كند و مى گويد: من به عنوان وزير برانگيخته شده ام، نه به عنوان امير.

آرى، انقلاب جهانى و اهداف عالى آن به حدى از اهميت برخوردار است كه در ميان سربازان امام مهدى - عليه السلام - بزرگانى نظير حضرت عيسى - عليه السلام - وجود دارند كه با افتخار به رهبر جهانى اقتداء كرده و از ايشان در راه استقرار و تداوم حكومت جهانى پيروى كرده و تبعيت از او را بر خويشتن فرض و لازم مى شمارند.

حضرت موسى - عليه السلام -



حضرت موسى - عليه السلام - دومين پيامبر الوالعزم است كه در لشگريان امام مهدى - عليه السلام - حضور فعّال دارد و در راه تحقق اهداف آن، مشاركت مى نمايد؛ چنان كه در روايت امام صادق - عليه السلام - آمده است:

«اِذا َظهَرَ الْقائِمُ مِنْ ظَهرِ هذا البَيْتِ بَعَثَ اللَّه مَعَهُ سَبْعَةَ وَ عِشْرينَ رَجُلاً مِنْهُم اَربَعَةُ عَشَرَ مِنْ قَومِ مُوسى ... وَ يُوشَعُ بنُ نونٍ... و موسى - عليه السلام - »(6)

هرگاه حضرت مهدى - عليه السلام - از پشت اين خانه (كعبه) ظهور كند، خداوند بيست و هفت نفر از مردان را بر مى انگيزد كه از آنان چهارده نفر از قوم موسى - عليه السلام - هستند:... و يوشع بن نون... و حضرت موسى - عليه السلام - .

حضرت خضر - عليه السلام -



يكى از ياران امام زمان - عليه السلام - در هنگام قيام و حكومت جهانى حضرت خضر - عليه السلام - است كه در قالب سربازى فداكار در پيشاپيش مولا و رهبر خويش جان فشانى مى كند. قبل از ظهور امام مهدى - عليه السلام - و در دوران غيبت نيز، حضرت خضر - عليه السلام - يكى از همراهان و موالى حضرت است كه ايشان را از تنهايى خارج مى كند.

امام صادق - عليه السلام - مى فرمايد:

«يَمشىِ الخِضرُ بَيْنَ يَدَيهِ وَ يَقْفُو اَثَرَ رَسُولِ اللَّه... لَهُ مَلَكٌ يُسَدِّدُهُ مِنْ حَيْثُ لايَراهِ»(7)

خضر - عليه السلام - در پيشاپيش او (حضرت مهدى - عليه السلام - ) حركت مى كند و او از روش پيامبر اكرم - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - پيروى مى كند... براى او فرشته اى است كه او را يارى مى كند از جايى كه او را نمى بيند.

د) مؤمنان



عمده ياران امام مهدى - عليه السلام - را مؤمنان تشكيل مى دهند؛ چه ياران خاصى كه تعداد آن ها 313 و چه ياران عام كه تعداد آن ها 10000 نفر است. از اين رو، نقش آن ها در ميان لشگريان امام مهدى نقش مهم و تأثير گذارى است، زيرا حجم وسيعى از لشگر آن حضرت را آن ها تشكيل مى دهند.

امام رضا - عليه السلام - مى فرمايد:

«وَ تَصيرُ اليه شيعَتُهُ مِنْ اَطرافِ الاَرضِ، تُطوى لَهُم الاَرضُ طَيَّاً حَتّى يُبايِعُوهُ»(8)

شيعيان او از اطراف و اكناف جهان به سوى او مى شتابند و زمين زيرپاى آن ها طىّ مى شود، تا (با امام مهدى) بيعت نمايند.

امام باقر - عليه السلام - فرمود:

«ثُمَّ يَخرُجُ مِنْ مَكَّةَ حِينَ يَكُونُ فىِ مِثْلِ الحَلْقَةِ: عَشْرَةَ آلافِ رَجُلٍ»(9)

سپس (حضرت مهدى - عليه السلام - ) از مكه خارج مى شود، در حالى كه ده هزار نفر مانند حلقه او را در ميان گرفته اند.

در روايت فوق اشاره به ياران عام شده كه در واقع با تكميل شدن آن ها، زمينه قيام حضرت فراهم خواهد شد. شايد بتوان چنين نيز تعبير كرد كه امام مهدى - عليه السلام - ظهور و قيامى دارد و قيام حضرت زمانى مهيا مى شود كه ياران عام كه تعداد آنها ده هزار نفر است در ركاب او حاضر گردند. قبل از قيام، ظهور حضرت تحقق پيدا مى كند كه تحقق آن به آمادگى 313 يار خاص باز مى گردد. در واقع شرط قيام حضور ياران عام و شرط ظهور، حضور ياران خاص محسوب مى شود. امام على - عليه السلام - در بيان تعداد ياران خاص مى فرمايد:

«اِذا قامَ تَجْتَمِعُ اِلَيه اَصْحابُهُ عَلى عِدَّةِ اَهْلِ بَدْرٍ وَ اَصْحابُ طالُوتِ، وَ هُمْ ثَلاثُمِأةِ وَ ثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً»(10)

هنگامى كه (حضرت مهدى - عليه السلام - ) قيام كند، اصحاب او كه به تعداد اصحاب بدر و اصحاب طالوت سيصدو سيزده نفر هستند به دور او گرد مى آيند.

جنسيت ياران



در نگاه تكوين، مرد ماهيتى غير از زن و زن ماهيتى غير از مرد دارد، امّا در مقام تشريع - كه از ناحيه خدا در قالب قرآن و سنت ارائه شده - تبعيت و پيروى از آن عامل شرافت و عدم پيروى از آن عامل رذيلت مى شود. بى شك در مقام تشريع، انسان مورد خطاب و عتاب الهى قرار مى گيرد و در انسان بودن، بين مرد و زن هيچ تفاوت و تمايزى نيست، بلكه همه با يك صدا و با آهنگ انسانيت به سوى كمال مطلق در حركت مى باشند:

«مَنْ عَمِلَ صالحاً مِنْ ذَكَرٍ اَو اُنثى وَ هُوَ مُومِنٌ فَلَنُحِييَنهُ حَيوةً طَيِّبَةٍ وَ لَنَجزيَنَّهُم اَجْرَهُم باَحسن ما كانُوا يَعْمَلُونَ»(11)

هركس كار شايسته اى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك زنده مى داريم؛ و پاداش آن ها را به بهترين اعمالى كه انجام مى دادند، خواهيم داد.

شركت در قيام رهبر جهانى و حضور در تشكيل حكومت واحد جهانى، كمالى است كه همه در آرزوى آن به سر مى برند و در اين ميان، فرقى بين زن و مرد نيست؛ زيرا گزينش سرباز و يارگيرى رهبر جهانى براساس لياقت و شايستگى است، نه ماهيت و هويت جنسى و شخصى افراد. از اين رو، در روايات معصومين - عليهم السلام - به حضور فعال زنان در ميان ياران خاص اشاره شده است. امام باقر - عليه السلام - مى فرمايد:

«وَ يَجيى ءُ و اللَّهِ ثَلاثُ مِأةٍ وَ بَضْعَةُ عَشَرَ رَجُلاً فِيهِم خَمسُونَ اِمْرَئةٍ يَجْتَمِعُون عَلى غَير ميعادٍ»(12)

سوگند به خدا، سيصد و ده نفر و اندى، بدون وعده پيش او (مهدى - عليه السلام - ) گرد مى آيند كه در ميان آنان پنجاه زن وجود دارد.

مقاطع سنى ياران



قيام ها و نهضت ها به خاطر ايجاد حركت بنيادين و نو در سطح جامعه، نياز به افراد فعال و كارآمد و پر انرژى دارند و بدون نيروى انسانى - خصوصاً نيروى جوان كه داراى انرژى متراكم و قوى است - حركت و روند نهضت كند گشته و در نهايت به ركود مى انجامد. پس در ميان عوامل حركت آفرين، نيروى جوان در مرتبه اوّل قرار دارد. حال اگر يك جنبش داراى ويژگى هاى منحصر به فردى نظير كليت و فراگيرى، و دوام و قداست باشد، رعايت گزينه فوق به دو علت ضرورت پيدا مى كند:

(الف) در حركت روبنايى، جوان داراى قدرت بدنى و صلابت جسمى بيشترى است كه از پس كارهاى سخت و شاق بر مى آيد.

(ب) در حركت زيربنايى، جوان داراى روح لطيف و حساس ترى است كه به آينه بدون زنگار مى ماند، لذا حق و حقيقت را بدون درنگ مى پذيرد و به آن گردن مى نهد. مسلماً تبعيت و فرمانبردارى جوانان از رهبر و امام خود از ديگران بيشتر است و اين شاخصه، رمز پيروزى و موفقيت هر قيام و نهضتى خواهد بود.

نهضت مهدوى نيز با مؤلفه هاى ياد شده خود از اين قاعده مستثنى نيست، بلكه نياز به نيروى كارآمد و جوان در آن بيشتر احساس مى شود. بر اين اساس، در روايات بسيارى به جوان بودن ياران حضرت مهدى - عليه السلام - اشاره شده است. امام على - عليه السلام - مى فرمايد:

«اَصْحابُ القائم شَبابٌ لا كُهُولَ فيهم، اِلاَّ مثلَ الكُحلِ فى العين وَ المِلْحِ فى الزَّاد، واقلٌ الزَّاد المِلْحُ»(13)

ياران قائم - عليه السلام - همه جوان هستند، در ميان آن ها پيرمرد يافت نمى شود، مگر به مثل سرمه در چشم و نمك در غذا، كه كمتر از هر ماده اى در غذا نمك است.

در همين راستا امام باقر - عليه السلام - نيز در روايتى مى فرمايد:

«بَينا شَبابُ الشيعةِ عَلى ظُهُورِ مَنازِلِهِمْ ينامٌ، اِذا تَوافَوا اِلى صاحِبِهم فى لَيْلَةٍ واحِدَةٍ عَلى غَيرِ مِيعادٍ فَيُصْبَحُونَ بِمَكَّةَ، يَجْتَمِعُونَ قَزَعاً كَقَزِعِ الخَريفِ مِنَ القَبائِلِ»(14)

در حالى كه جوانان شيعه در پشت خانه هايشان خوابيده اند، يك مرتبه چون قطعه هاى ابر پائيزى كه گرد هم آيند، شبانه بدون وعده قبلى به سوى صاحبشان بُرده مى شوند و صبح همگى خود را در مكّه معظّمه مى يابند.

علاوه بر اين كه غالب ياران امام مهدى - عليه السلام - جوان هستند، پيشوا و رهبر نهضت نيز به صورت جوان، يعنى در ظاهر چهل سالگى خود ظهور مى كند. اين دو شاخصه (جوان بودن رهبر و ياران) از ويژگى هاى مهم در موفقّيت هر قيام و نهضتى است.

امام صادق - عليه السلام - در اين رابطه مى فرمايد:

«اِنَّهُ مِنْ اَعْظَمِ البَليَّة اَنْ يَخرُجَ اِلَيهم صاحِبُهُم شابّاً وَ هُمْ يَحْسَبُونَهُ شَيخاً كَبيراً»(15)

از امتحانات بزرگ خداوندى است كه صاحبشان به صورت مردى جوان ظاهر مى شود، در حالى كه آن ها او را پيرى كهنسال تصور مى كنند.

و نيز امام صادق - عليه السلام - مى فرمايد:

«اِنَّ فِى صاحِبِ الزَّمانِ شَبَهاً مِنْ يُونُسَ؛ رُجُوعُهُ فىِ غَيْبَتِهِ بِشَرْحِ الشَّبابِ»(16)

در صاحب الزمان - عليه السلام - نشانى از حضرت يونس هست و آن اين كه بعد از غيبتش به صورت جوانى ظاهر مى شود.

پاورقي



1) كمال الدين، ج 1، ص 257.

2) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 53، ص 7؛ بشارة الاسلام، ص 268.

3) بشارة الاسلام، ص 231؛ الزام الناصب، ص 190.

4) ارشاد، شيخ مفيد، ص 343؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 53، ص 8.

5) الصواعق المحرقه، ص 98؛ قندوزى، ينابيع المودة، ج 3، ص 90؛ آيت اللَّه لطف اللَّه صافى گلپايگانى، منتخب الاثر، ص 316؛ الامام المهدى، ص 69.

6) دلائل الامامه، جرير بن رستم طبرى الاملى، ص 247.

7) بشارة الاسلام، ص 297؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 51، ص 84؛ منتخب الاثر، ص 490.

8) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 327؛ منتخب الاثر، ص 486.

9) همان، ج 51، ص 157؛ منتخب الاثر، ص 468.

10) الزام الناصب، ص 199.

11) سوره نحل، آيه 97.

12) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 223.

13) غيبت نعمانى، ص 170، بشارة الاسلام، ص 206؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 333.

14) يناييع الموده، ج 3، ص 79؛ غيبت نعمانى، ص 170؛ بشارة الاسلام، ص 103.

15) اعلام الورى، ص 407؛ منتخب الاثر، ص 258.

16) غيبت شيخ طوسى، ص 259؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 289؛ منتخب الاثر،ص 258.