بازگشت

كشاورزى در قرآن و سخنان معصومان - عليهم السلام -


مقدّمه



كشاورزان گنجينه هاى خداوند بر روى زمينند؛ چه از آب و خاك، دانه ها، ميوه ها، گل ها و گياهانى توليد مى كنند كه از سويى خوراك و پوشاك آدميان را فراهم مى آورند و از طرفى به زمين، زيبايى و طراوت مى بخشند. در اين نوشتار، برخى آيات قرآن و روايات را كه درباره فضيلت كشاورزى وارد شده است به مرور و مداقّه مى نشينيم؛ اميد كه آموزه هاى لازم را فراگرفته و به كار بنديم.

فضيلت كشاورزى در آيات قرآن



آيات قرآن درباره كشاورزى فراوان است، و تنظيم، تفسير و تبيين تمامى آن ها در اين فشرده نمى گنجد. از اين رو در اين جا گروهى از اين آيات را فرا روى خوانندگان مى نهيم.

به طور كلى از اين آيات به دست مى آيد كه كشاورزى مورد عنايت خداى تعالى است؛ چه آن كه در آيات مختلف از كشاورزى و كشاورزان سخن به ميان آمده است.

نيز از اين آيات استفاده مى شود كه طبيعت به عنوانِ بسترى مناسب براى كشاورزى، از نعمت هاى بزرگ الهى است كه خداوند از سر لطف در اختيار آدميان نهاده است.

بادها مى وزد و بخارهاى بر آمده از درياها را متراكم ساخته به ابرهاى سنگين و كوهوار مبدل مى سازد. سپس باران از آسمان فرو مى بارد و نهرها، رودها و چشمه ساران به راه مى افتند. خاك با استعدادهاى گوناگون و شگفت انگيز خود با آب در مى آميزد و بذرها در دل خاك شكافته مى شوند و جوانه مى زنند. عوامل مختلفِ قانون مند و هماهنگ ديگرى دست به دست هم مى دهند و زمينه سر برآوردن، رشد و ثمردهى گل ها و گياهان را فراهم مى آورند.

تأمل در اين شگفتى ها جان هاى سالم و فطرت هاى پاك را به علم، قدرت و حكمت خالق يكتا رهنمون مى سازد.

طبيعت به عنوان بسترى براى كشاورزى و قوانين بسيار دقيق، پيچيده و شگفت انگيزِ رابطه آب، خاك و گياه و رويش و پويش نباتات، آيت هستى پروردگار و گروهى از صفات اوست. اما انسان غالباً از اين نعمت و آيت الهى غفلت مى ورزد؛ نه به اهميت كشاورزى توجه دارد و نه از نعمت و آيت بودنِ اين امور، ياد مى كند.

از اين رو قرآن همواره در انسان تنبه مى آفريند و اهميت، فضيلت و سودمندى هاى كشاورزى و طبيعت را به عنوان بسترى براى آن، به آدميان يادآور مى شود؛ باشد كه انسان ها از خواب غفلت بيدار شده و جايگاه واقعى و منزلت درخور كشاورزى را دريابند. اينك به گروهى از اين آيات توجه كنيد:

«وَ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ كُلِّ شَيْ ءٍ فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراكِباً وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِيَةٌ وَ جَنَّاتٍ مِنْ أَعْنابٍ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُشْتَبِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ انْظُرُوا إِلى ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ يَنْعِهِ إِنَّ فِي ذلِكُمْ لَ آياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»(1)

و اوست كه از آسمان، آبى فرو فرستاد و بدان هر گونه گياه بيرون آورديم، و از آن جوانه سبز رويانديم و از آن دانه هاى بر هم انباشته بيرون آورديم، و از شكوفه خرما خوشه هاى در دسترس و باغ هاى انگور و [درختان ]زيتون و انار [پديد آورديم ]كه همانند و ناهمانند هستند؛ به ميوه هاى آن چون ميوه دهد و برسد بنگريد؛ در اين براى اهل ايمان، مايه هاى عبرت است.

«وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشابِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»(2)

و او كسى است كه باغ هاى [داراى درختانِ ] دار بست دار و بدون داربست پديد آورده است و نيز درخت خرما و زراعتى كه ميوه هاى آن گوناگون است، و درخت زيتون و انار كه همانند و ناهمانندند. از ميوه آن چون ميوه بر آورد بخوريد و روز چيدنش حق [بينوايان از] آن را بپردازيد، ولى اسراف نكنيد كه او اسراف كاران را دوست ندارد.

«وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَباتاً»(3)

و از ابرهاى متراكم آبى ريزان فرود آورديم تا بدان دانه و گياه برويانيم.

«فَليَنظُرِ الانسانُ إِلَى طَعَامِهِ أَنّا صَبَبْنَا المَآءَ صَبّاً ثُمَّ شَقَقْنَا الارْضَ شَقّاً فأنبتنا فيها حبّاً وَ عِنَباً وَ قَضْباً وَ زَيْتُوناً و نَخْلاً وَحَدائِقَ غُلْباً وَ فَاكِهَةً وَ أَبّاً مَّتَاعالّكُمْ و لانعامِكمْ»(4)

پس آدمى بايد به غذاى خود بنگرد ما از آسمان آب را به صورت بارشى فرو ريختيم؛ آن گاه زمين را با شكافتنى [لازم ]شكافتيم و در آن دانه [ها] رويانيديم و انگور و سبزى و زيتون و خرما و باغ هاى [با درختان ] در هم تنيده و ميوه و چراگاه، تا وسيله استفاده شما و دام هايتان باشد.

«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَكَهُ يَنابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطاماً إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِأُولِي الْأَلْبابِ»(5)

آيا ننگريسته اى كه خداوند از آسمان آبى فرو فرستاد و آن را در [مخزنِ ] چشمه ساران در دل زمين راه داد، سپس بدان، كشتزارى به رنگ هاى گوناگون بر مى آورد، سپس [آن كشت ] مى خشكد و آن را زرد مى بينى، سپس آن را خرد و خوار مى كند؛ در اين امر براى خردمندان يادآورى است.

«وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِيدِ»(6)

و از آسمان آبى پربركت فرو فرستاديم، آن گاه بدان بوستان ها و دانه درو كردنى رويانيديم.

«أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا يُبْصِرُونَ»(7)

آيا ننگريسته اند كه ما آب [ابرهاى باران زا] را به سوى سرزمين خشك مى رانيم و بدان كشتزارى برمى آوريم كه چارپايانشان و خودشان از آن مى خورند، آيا [به چشم بصيرت ] نمى نگرند؟

«فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّيْحانُ»(8)

در آن [زمين ] ميوه [ها] و نخل ها با خوشه هاى غلاف دار و دانه هاى پوست دار و گياهان خوشبوست.

«وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ»(9)

و زمين پژمرده [باير] مايه عبرتى است براى آنان، كه زنده اش گردانيديم و از آن دانه برآورديم كه از آن مى خورند.

«يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخِيلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ كُلِّ الَّثمَراتِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَ آيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»(10)

با آن [آب ] براى شما زراعت و زيتون و خرما و انگور و از هر گونه محصولات [ديگر ]مى روياند؛ بى گمان در اين براى انديشه وران مايه عبرتى است.

«وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ»(11)

و در زمين قطعات [كرت هايى ] است نزديك به هم و باغ هايى از [درختان ] انگور و كشت ها[ى گوناگون ] و خرما، همانند و ناهمانند، كه همه به يك آب سيراب مى گردند و [با اين همه ]ميوه هاى بعضى را بر بعضى ديگر [از حيث مزه و نوع و كيفيت ]برتر ساخته ايم. بى گمان در اين براى خردورزان دلايل [روشن ] است.

«رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الُْمحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الَّثمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ»(12)

پروردگارا! من برخى فرزندانم را در سرزمينى بى آب و علف، در جوار بيت الحرام تو سكنا داده ام، پروردگارا! تا نماز به پا دارند؛ پس دل هاى برخى از مردم را به آنان مهربان كن، و از محصولات روزيشان بخش، باشد كه سپاس بگذارند.

بر طبق اين آيه، ابراهيم نزد خداوند از بى آب و علف بودن و نبودن كشاورزى در آن سرزمين شكوه كرد و زندگى در سرزمين بى گياه و بدون كشاورزى را دشوار و همراه با مشكلات دانست.

از اين آيات نكته هاى مختلف و متعددى در باره كشاورزى به دست مى آيد كه تفسير آن ها فرصت بيشترى مى طلبد و در اين فشرده نمى گنجد. در اين جا به عنوان نتيجه گيرى از آيات نكاتى چند را متذكر مى شويم.

1- رابطه شگفت آورى ميان بارش باران، آب، خاك و رويش و پويش گياهان وجود دارد كه خداوند آدميان را به تأمل در آن فرا مى خواند و اين نظام شگفت انگيز را آيت وجود خود مى داند؛

2- باران سهم اصلى و ممتازى در سرسبزى و رونق كشاورزى دارد. آب نعمت بزرگ الهى است كه بايد قدر آن را دانست و در مصرف درست و بهينه آن كوشيد؛

3- هر گونه اسراف در محصولات و فرآورده هاى كشاورزى و منابع طبيعى از قبيل آب، خاك و ... جايز نيست و خداوند به شدت از آن نهى كرده است؛

4- آدميان بايد بدانند كه رويش گياهان در پرتو بارش باران و زمينه مناسب و مساعد خاك و هوا عملى است بزرگ كه توسط خداوند متعال انجام مى پذيرد و سهم بشر در آن بسيار ناچيز است؛

5- بر كشاورزان واجب است زكات و حق فقيران را از محصولات كشاورزى بپردازند.

فضيلت كشاورزى در روايات



بر پايه برخى روايات هنگامى كه آدم ابوالبشر پا به عرصه زمين نهاد احساس گرسنگى كرد، جبرئيل از آسمان فرود آمد و كشاورزى و درخت كارى را بدو آموخت و اين روش را پيامبران پس از وى يكى پس از ديگرى برگزيدند و بدين سان بود كه بسيارى از مردمان به ويژه مؤمنان در طول تاريخ به اين شغل پاكيزه و شريف روى آوردند.

در دوره جاهليّت در بسيارى از مناطق عربستان به دليل بدى آب و هوا، ناآگاهى مردم از دانش كشاورزى، عدم شناخت انبارش باران و استخراج آب هاى زيرزمينى و شيوه هاى آبيارى، نبود قانونى كه امنيّت را فراروى كشاورزان نهد و ضمانتى براى برداشت محصولات آنان به شمار آيد، كشاورزى رونق چندانى نداشت.

با فراز آمدن خورشيد مهر گستر اسلام، پيامبر اكرم - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - هماره بر اهميّت كشاورزى پاى فشرد و امامان معصوم - عليهم السلام - با تعبيرهايى رسا و بى مانند ارزش كشاورزى و منزلت كشاورزان را براى شاگردان خود و مردم باز گفتند و اين گهر گفته ها، انقلابى عظيم در شيوه ها، كميّت و كيفيّت كشاورزى در جهان اسلام پديد آورد كه شهره شد و همه آنان كه از سر انصاف تاريخ تمدّن اسلامى را هر چند گذرا نگاشته اند دست كم بدان اشاره كرده اند.

سخنان معصومان - عليهم السلام - در اين باره بسى روشن و به لحاظ سند و متن به اندازه اى متقن و معتبر است كه شمارى از بزرگ ترين فقيهان شيعه بر پايه آن ها فتوا داده اند؛ به عنوان نمونه فقيه محقّق قرن معاصر سيد محمدكاظم طباطبايى يزدى در كتاب ارزنده العروة الوثقى - كه بسيارى از فقها و مراجع بزرگ تقليد پس از ايشان بر اين اثر گران قدر حاشيه نوشته اند - ضمن توضيح احتمال استحباب «مزارعه»(13) مى نويسد:

... در روايت واسطى آمده است: از امام صادق - عليه السلام - درباره كشاورزى پرسيدم، حضرت فرمود: كشاورزان گنج هاى خدا در زمين هستند و در ميان اعمال هيچ عملى محبوب تر از كشاورزى نزد خدا نيست و همه پيامبرانى را كه خداوند مبعوث كرد كشاورز بودند به جز ادريس كه خيّاط بود.

در روايتى ديگر امام صادق - عليه السلام - مى فرمايد:

كشاورزان گنجينه هاى آدميانند؛ آنان [دانه ]پاكيزه اى مى كارند كه خداوند آن را از زمين بيرون مى آورد و آنان روز قيامت والاترين مقام را دارند و از نزديك ترين منزلت [نزد خداوند متعال ]برخوردارند و با عنوان «مبارك» خوانده مى شوند.

در روايتى ديگر، آن حضرت مى فرمايد:

از پيامبر - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - پرسيدند: بهترين عمل كدام است؟ حضرت فرمود: زراعتى است كه كشاورز آن را بكارد و آن را شايسته بدارد و به روز برداشت سهم فقيران را بدهد ...



و نيز از آن حضرت نقل كرده اند كه:

كشاورزى بزرگ ترين كيمياست. آن حضرت فرمود: خداوند روزىِ پيامبرانش را در كشاورزى و شير دوشى (چوپانى) مقدّر كرد. مردى مى گويد: بدان حضرت عرض كردم: - فدايت شوم - شنيده ام گروهى مى گويند كشاورزى مكروه است. آن حضرت پاسخ داد: كشاورزى كنيد ... همانا سوگند به خدا هيچ كارى حلال تر و پاكيزه تر از كشاورزى نيست.(14)

از سخن آية اللَّه حكيم(15) - رحمةاللَّه عليه - و آية اللَّه خويى(16) - رحمةاللَّه عليه - استفاده مى شود كه كشاورزى از مصاديق «برّ و تقوا» و محبوب و مرغوب نزد شارع مقدس است؛ از اين رو چون «مزارعه» مقدمه اى براى كشاورزى به شمار مى آيد، آن نيز مستحب است.

شمار ديگرى از فقها در مقدمه باب «مزارعه» به روايات باب اشاره كرده و مهر تاييد بر آن زده اند و به تفصيل درباره احكام و حقوق كسى كه زمين كشاورزى خود را به ديگرى مى سپارد تا وى در آن كشاورزى كند و سهمى معيّن از محصول را بردارد، سخن گفته اند.

اين همه نشان مى دهد كه از نگاه آنان، كشاورزى بسى اهميّت دارد.

سرسبزى زمين و رونق كشاورزى در زمان ظهور امام زمان - عليه السلام -

در اين بخش متن گروهى از روايات باب كشاورزى را فراروى شما خوانندگان ارجمند مى نهيم:

دو محدث بزرگ اسلام، جناب كلينى (م 328 ق) و شيخ صدوق (م 381 ق) از امام صادق - عليه السلام - چنين نقل كرده اند:

«سأله رجل فقال له: جعلت فداك، أسمع قوماً يقولون أنّ الزراعة مكروهة. فقال: ازرعوا و اغرسوا فلا و اللَّه ما عمل الناس عملاً أحلّ و لا أطيب منه و اللَّه ليزرعنّ الزرع و ليغرسُنّ الغرس بعد خروج الدجّال»(17)

مردى به امام صادق - عليه السلام - عرض كرد: قربانت شوم، مى شنوم كه گروهى مى گويند كشاورزى كراهت دارد. حضرت فرمود: كشاورزى و درخت كارى كنيد، نه، به خدا سوگند مردم كارى حلال تر و پاكيزه تر از آن ندارند. به خدا سوگند پس از خروج دجال [و در آستانه قيام حضرت مهدى - عليه السلام - ]، كشاورزى و درخت كارى رونق مى يابد.»



علامه مجلسى در توضيح اين حديث نوشته است:

مقصود از زمان خروج دجال در اين روايت، هنگام ظهور حضرت ولى عصر - ارواحنا فداه - است. بدين سان بر طبق اين روايت آن گاه كه حضرت امام زمان - ارواحنا فداه - بر مسند رهبرى بنشيند، كشاورزى و درخت كارى رونق خاصى خواهد يافت.

در اين باره روايات فراوان ديگرى از معصومان - عليهم السلام - وارد شده است كه بر طبق آن ها در زمان ظهور حضرت ولى عصر - عليه السلام - كشاورزى ميان مردم رونق فراوان مى يابد و زمين در پرتو سرسبزى، فراوانى محصولات كشاورزى و جارى شدن نهرها زنده مى گردد.(18)

اين روايات نشان مى دهد كه اصلاح واقعى و حكومت آرمانى اسلامى تنها در صورتى تحقق مى يابد كه زمين سرسبز، محصولات كشاورزى فراوان و كشاورزى فراگير و پر رونق گردد.

كشاورزى شغل انبياء



«عن يزيد بن هارون الواسطى، قال: سألت جعفر بن محمّد - عليهما السلام - عن الفلاحين، فقال: هم الزارعون؛ كنوز اللَّه فى أرضه و ما فى الأعمال شى ء أحبّ إلى اللَّه من الزراعة و ما بعث اللَّه نبيّاً إلا زراعاً إلاّ ادريس فإنّه كان خياطاً»(19)

يزيد، پسر هارون واسطى مى گويد: از امام صادق - عليه السلام - درباره «فلاّحان» سؤال كردم، حضرت فرمود: آنان همان كشاورزانند كه گنج هاى خدا در زمينش هستند و در كارها، چيزى دوست داشتنى تر پيش خداوند از كشاورزى نيست و خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نكرده مگر اين كه كشاورز بوده است، جز حضرت ادريس - على نبيّنا و آله و سلم - كه خيّاط بود.

از اين روايت استفاده مى شود كه پيامبران الهى كشاورزى مى كرده اند. بى شك انتخاب اين شغل و صرف شدن بخشى از عمر پيامبران خدا در اين راه نشان از رضايت خدا از كشاورزى دارد و نيز احتمالاً در بالندگى روحى و معنوى خود آنان نيز مؤثّر بوده است؛ زيرا انسان زمانى مى تواند ابعاد معنوى و روحى خود را شكوفا سازد كه از معنويّت طبيعت بهره برد؛ چه آن كه طبيعت آينه جمال و جلال خداست و نگاه تيزبينانه، و متفكرانه و عارفانه به آن، زمينه حضور بيش تر پروردگار را در اعماق دل انسان فراهم مى آورد و علم، قدرت، حكمت، خالقيّت و عظمت پروردگار را در مقابل چشمان انسان مجسم مى سازد.

به همان سان كه برخورد با طبيعت انسان را آماده مى سازد كه در برخورد با انسان ها و هدايت آنان جانب عدالت و انصاف را بگيرد. بررسى شواهد تاريخى و كتاب هاى عهد عتيق و عهد جديد و قرآن كريم نيز نشان گر آن است كه پيامبران خدا كشاورز و دامدار بوده اند.(20)



«عن أبى عبداللَّه - عليه السلام - قال: لمّا أهبط آدم إلى الارض... إلى أن قال: فقال جبرئيل: يا آدم كن حرّاثاً، قال: فعلّمنى دعاءً، قال: قل اللّهمّ أكفنى مؤونة الدنيا كلّ هون دون الجّنة و البسنى العافية حتّى تهنّئنى المعيشة»(21)

حضرت امام صادق - عليه السلام - فرمود: هنگامى كه حضرت آدم به زمين هبوط كرد، جبرئيل به او گفت: اى آدم! كشاورز باش. آدم گفت: دعايى به من تعليم فرما. فرمود: بگو: خدايا! غير از بهشت نيازهاى دنياى مرا برآورده فرما و بر من لباس عافيت بپوشان تا زندگى به كامم گوارا شود.

خدمت رسانى به مردم در سايه كشاورزى



«الإمام الباقر - عليه السلام - : كان أبى يقول: خير الأعمال زرع يزرعه فيأكل منه البرّ و الفاجر؛ أمّا البرّ فما أكل منه و شرب يستغفر له، أمّا الفاجر فما أكل منه من شى ء يلعنه و تأكل منه السباع و الطير»(22)

حضرت امام باقر از پدرش امام سجاد - عليهما السلام - نقل مى كند كه وى مى فرمود: بهترين كارها كِشتى است كه فراهم آيد و افراد نيك و بد از آن بخورند؛ نيكوكار هر گاه از آن بخورد و بياشامد آن محصول براى او طلب آمرزش مى كند و هرگاه بدكار از آن بخورد، بدكار را لعنت مى كند؛ همچنين درندگان و پرندگان از آن محصول مى خورند.

در فرهنگ اسلامى خدمت رسانى به مردم يكى از بهترين عبادات به شمار مى آيد و خداوند براى آنان كه گامى در راه حل مشكلات مردم بردارند اجر و ثواب فراوانى در نظر گرفته است. بر پايه حديث ياد شده، كشاورزان در زمره خدمت گزاران به مردمند و برخوردار از اجرى جزيل.

در روايتى به نقل از پيامبر اكرم چنين آمده است:

«ما من مسلم يغرس غرساً او يزرع زرعاً فيأكل منه الطير أو انسان أو بهيمة الاّ كان له به صدقة»(23)

مسلمانى نيست كه درختى بنشاند يا زراعتى كشت كند كه از آن پرندگان و آدميان و چهار پايان بخورند، مگر آن كه چنين كارى براى او صدقه محسوب مى شود.

از اين حديث و احاديثى از اين دست به روشنى به دست مى آيد كه كشاورزى بسترى است براى خدمت رسانى به مردم. كشاورزان در زمره خدمت رسانان به همه موجودات زنده به شمار مى آيند كه خداوند بر خدمت آنان مهر تأييد زده و پاداشى بزرگ براى آن در نظر گرفته است.

شيخ صدوق نيز اين روايت را نقل كرده و جمله اى بر آن افزوده است. از حضرت درباره آيه شريفه «... و اهل توكّل بايد كه بر خداوند توكّل كنند» پرسيدند، حضرت در پاسخ فرمود: مقصود از توكّل كنندگان كشاورزانند.

كشاورزى بهترين ثروت



«سئل رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - أى المال خير؟ قال: زرع زرعه صاحبه و أصلحه و أدّى حقّه يوم حصاده»(24)

از رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - سؤال شد: كدام مال بهتر است؟ فرمود: زراعتى كه صاحبش آن را بكارد و به عمل آورد و حقّش (زكاتش) را در روز درو بپردازد.

«الإمام الصادق - عليه السلام - الكيمياء الأكبر الزراعة»(25)

امام ششم فرمود: كشاورزى بزرگ ترين كيمياست.

«الإمام الصادق - عليه السلام - : إنّ اللَّه عزّوجلّ أحبّ لأنبيائه من الأعمال الحرث»(26)

حضرت امام صادق - عليه السلام - فرمود: خداى تعالى براى پيامبرانش از ميان كارها كشاورزى را پسنديد.

از آن جا كه اين ثروت خدادادى مايه عزت و شكوفايى اقتصاد جامعه است، زمين هاى مساعد كشاورزى نبايد بى استفاده رها گردند. در اين باره در روايتى چنين مى خوانيم:

«الامام الصادق - عليه السلام - : من وجد ماءً و تراباً ثمّ افتقر فأبعده اللَّه»(27)

هر كس آب و خاك داشته باشد و باز نيازمند گردد، از رحمت الهى دور باد.

اين روايت در واقع به مردم به ويژه مسؤولان هشدار مى دهد كه آب و خاك كيميايى است كه مى تواند جامعه را بى نياز سازد.

خداوند متعال آب و خاك را به گونه اى آفريده و به آن ها ويژگى هايى بخشيده و قابليت هايى داده كه مى توانند نياز غذايى جامعه را تأمين كنند.

«قال رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - : تصدّقوا و لاتحقروا، قالوا: على مَن يا رسول اللَّه؟ قال: على الناس: الأسير و المسكين و الفقير، قالوا: فأى أموالنا أفضل؟ قال: الحرث و الغنم»(28)

پيامبر خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - فرمود: صدقه بدهيد و آن را كوچك مشماريد، گفتند: بر چه كسى اى فرستاده خدا؟ فرمود: به مردمان اسير و فقير و درمانده. پرسيدند: كدام يك از اموال ما براى پرداخت صدقه افضل است؟ فرمود: كشت و دام.

«عن جابر قال: كنّا نخابر على عهد رسول اللَّه فنصيب من القصرى فى كذا و كذا، فقال النبى - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - : من كان له أرض فليزرعها و ليحرثها أخاه و إلاّ فليدعها»(29)

جابر مى گويد: در زمان رسول خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - ما زمين را با شرايطى به ديگران مزارعه مى داديم. پيامبر خدا در اين باره فرمود: كسى كه زمين دارد بايد خود آن را كشت كند و برادر دينى اش عمل برداشت (شخم) را به عهده بگيرد، در غير اين دو صورت بايد آن زمين را واگذار كند. [دست از زمين بردارد و مانع كشت و استفاده ديگران از زمين نشود.]

در اين باره در روايت معروفى از پيامبر خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - چنين آمده است:

«من اَحيَى ارضاً ميتةً فهى له»

كسى كه زمين مرده اى را آباد كند آن زمين از آن او خواهد بود.

نابغه و متفكر بزرگ معاصر؛ آية اللَّه شهيد سيد محمد باقر صدر در تفسير اين روايت مى نويسد:

در روزگار پيامبر خدا زمين هاى زراعى بى كشت مانده بود و در واقع به بيابان هاى بزرگى تبديل شده بود؛ پيامبر خدا - صلى اللَّه عليه و آله و سلم - و ائمه اطهار - عليهم السلام - براى تشويق مردم به سرمايه گذارى در اين زمين ها و در نتيجه رونق گرفتن كشاورزى اعلام فرمودند: هر كس زمينى را آباد و احيا كند مالك آن خواهد بود، و در نتيجه اقبال مردم از اين حكم پيامبر، كشاورزى گسترش يافت و تحولى عظيم در آن پديد آمد.(30)

آدميان از روزگاران قديم به ارزش اقتصادى كشاورزى پى بردند. آنان در پى برآوردن نيازهاى خود بودند؛ نيازهايى از قبيل خوراك، پوشاك، مسكن و ... .

كشاورزى مى توانست بخش عظيمى از اين نيازها را برآورده سازد؛ چه سرمايه اوليّه آن جز آب و خاك نيست و هر گاه تلاش و همّت بشر بدان افزوده شود، زمينه دست يابى به محصولات ارزشمند كشاورزى فراهم است.

از ويژگى هاى كشاورزى آن است كه طبيعت، سرمايه اوّليه آن را به رايگان و سخاوتمندانه در اختيار انسان قرار مى دهد و از سويى به شرط بهره بردارى منطقى و منطبق با ظرفيت طبيعى آن ها هيچ زيانى براى محيط زيست ندارد، بلكه به گونه اى آن را شكوفا مى سازد.

از طرفى تقريباً بخش عظيمى از نيازهاى غذايى، پوشاك، مسكن، دارو و نيز مقدارى از نيازهاى صنعتى از طريق كشاورزى تأمين مى شود؛ به همان سان كه انجام آن محتاج به صنايع چندان پيچيده اى نيست، بلكه مى توان با ابزار ساده ترى نيز بدان دست يازيد. اين ها و جز اين ها دلايل ارزش اقتصادى كشاورزى است.

آرى، خداوند سفره طبيعت را گسترانيده و آدميان را به بهره ورى از آن فرا خوانده و آنان كه مى توانند بر سر اين سفره حاضر شده و دعوت الهى را اجابت كنند؛ يعنى با بهره ورى از مواهب طبيعى، غذا و بسيارى از ديگر نيازهاى خود را برآورند، اگر از اين فراخوان الهى تن زنند و از اين سفره آماده استفاده نكنند، ملعون و مطرود درگاه الهى خواهند بود؛ زيرا گستاخانه به فراخوان الهى بى اعتنايى كرده اند. چنين است كه در روايات آمده: «كشاورزى بهترين سرمايه است.»

پاورقي



1) سوره انعام، آيه 99.

2) سوره انعام، آيه 141.

3) سوره نبأ، آيه 14 و 15.

4) سوره عبس، آيه 24 - 32.

5) سوره زمر، آيه 21.

6) سوره ق، آيه 9.

7) سوره سجده، آيه 27.

8) سوره رحمن، آيه 11 و 12.

9) سوره يس، آيه 33.

10) سوره نحل ، آيه 11.

11) سوره رعد، آيه 4.

12) سوره ابراهيم، آيه 37.

13) مزارعه يكى از عقود اسلامى است؛ بدين معنا كه مالك زمين، زمين خود را در اختيار شخصى قرار مى دهد تا در آن كشت كند، سپس سود به دست آمده را طبق توافق، ميان خود تقسيم مى كنند.

14) آيت اللَّه سيد محسن حكيم، مستمسك العروة الوثقى، ج 13، ص 48.

15) همان.

16) آيةاللَّه خويى، مبانى العروة، كتاب المضاربة، ص 280.

17) شيخ طوسى، التهذيب، ج 6، ص 384، ح 1139؛ شيخ كلينى، اصول كافى، ج 5، ص 260، ح 3.

18) ر.ك: 59 نكته درباره امام زمان - عليه السلام - ، نكته 57، ص 188.

19) شيخ طوسى، التهذيب، ج 6، ص 384، ح 1138.

20) ر.ك: فصلنامه فرهنگ جهاد، مقاله كشاورزى و دامدارى در زندگى پيامبران شماره هاى 1 و 2 و 3.

21) شيخ كلينى، اصول كافى، ج 5، ص 260، ح 4.

22) محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 103، ص 69.

23) صحيح البخارى، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1358، ج 3، ص 135.

24) شيخ صدوق، الفقيه، ج 2، ص 190، ح 865.

25) شيخ كلينى، اصول كافى، ج 5، ص 346.

26) همان.

27) همان، ص 347.

28) المصنّف، الصنعانى، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمى، بيروت، المكتب الاسلاميّة، ج 11، چاپ دوم، 1403، ص 360.

29) رواه احمد و مسلم، و القصرى القصارة؛ نيل الاوطار فى شرح منتقى الأخبار من أحاديث سيّد الأخيار، الشوكانى، بيروت، دارالجيل، ج 6، ص 15.

30) ر.ك: اقتصادنا.