بازگشت

معراج


اشاره



معراج يكى از مباحث جالب و جذّاب، درس آموز و از معجزات پيامبر مكرّم اسلام صلى الله عليه وآله وسلم است كه در قرآن كريم در دو سوره اسراء و نجم به صورت اجمالى ذكر شده است. اصل معراج پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم بر اساس ظاهر آيات قرآن و برابر نصوص، متواتر است و هيچ ترديدى در آن وجود ندارد ولى در جزئيات معراج اختلاف وجود دارد، مسائلى چون كيفيت معراج و اين كه معراج چند بار بوده، از كجا شروع شده، به كجا خاتمه يافته، جسمانى يا روحانى بوده، در چه شبى از شب هاى سال بوده و...

در اين نوشته كه با الهام از سؤالات و پاسخ هاى مردم بويژه جوانان تدوين شده بر آنيم تا مباحثى چون: چگونگى معراج، تعداد معراج، هدف از معراج و برخى ديگر از مسايل مهم در بحث معراج را خدمت مبلغان محترم ارائه كنيم.

الف) چگونگى معراج رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم



در مورد كيفيت معراج، و سير رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم سه ديدگاه وجود دارد:

1. رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم با جسم و روح شريفش از مسجدالحرام به مسجدالاقصى، و از آن جا نيز با همان جسم و روح، به آسمان ها عروج نمود. 2. آن حضرت، با روح و جسد تا بيت المقدس سير فرمود، و از آن جا، تنها با روح به آسمان ها عروج نمود. 3. سير پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم از ابتدا روحانى بوده نه جسمانى.

نظر اوّل، عقيده بسيارى از مفسران و علماى شيعه و اهل سنت است؛ از جمله شيخ طوسى در تبيان(1)، مرحوم طبرسى در مجمع البيان(2)، علامه مجلسى در بحارالانوار(3) و....(4)

بسيارى از مفسران اهل سنت نيز تصريح كرده اند كه معراج، جسمانى و روحانى بوده است، از جمله: ابى صغير، محمد بن جرير طبرى(5)، ابى حيّان اندلسى(6)، ابن كثير(7)، بيضاوى در انوار التنزيل(8)، فخر رازى(9)، سيد قطب(10)، مراغى.(11)

2. علامه طباطبايى قدس سره درباره معراج پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرموده اند: «ظاهر آيه و روايات، محفوف به قراينى است كه آيه را داراى ظهور نسبت به آن جزئيات مى كنند؛ ظهورى كه به هيچ وجه قابل دفع نيست، و با در نظر داشتن آن قراين، از آيه و روايات چنين استفاده مى شود، كه آن جناب، با روح و جسدش از مسجد الحرام تا مسجد اقصى رفته، و امّا عروجش به آسمان ها از ظاهر آيات سوره نجم...و صريح روايات بسيار زيادى بر مى آيد كه اين عروج واقع شده و به هيچ وجه نمى توان آن را انكار نمود، چيزى كه هست ممكن است بگوييم كه اين عروج، با روح مقدسش بوده است، وليكن نه آن طور كه قائلين به معراج روحانى معتقدند، كه به صورت رؤياى صادقه بوده است، چه اگر صرف رؤيا مى بود، ديگر جا نداشت آيات قرآنى اين قدر درباره آن اهميت داده و سخن بگويد، و در مقام اثبات كرامت درباره آن جناب برآيد...؛ بلكه مقصود از روحانى بودن آن اين است كه روح مقدس آن جناب، به ماوراى اين عالم مادى يعنى آن جايى كه ملائكه مكرمين منزل دارند، و اَعمال بندگان بدان جا منتهى و اَقدار از آن جا صادر مى شود، عروج نموده، و آيات كبراى پروردگارش را مشاهده، و حقايق اشياء و نتايج اعمال برايش مجسم شده، ارواح انبياى عظام را ملاقات و با آنان گفت وگو كرده است.(12)

3. عقيده گروهى به نام «جَهْميه» است كه قائل هستند معراج از ابتدا روحانى بوده است.(13) كه غالب دانشمندان اسلامى اين نظريه را مردود مى دانند.

ب) ادلّه اثبات جسمانى و روحانى بودن معراج



1. از ظاهر آيه شريفه: «سُبْحَنَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا» كه تعبير به «عبده» فرموده، بيان گر اين است كه معراج، در بيدارى بوده نه در خواب؛ جسمانى بوده نه روحانى. بيش تر مفسّران كه معراج را جسمانى و روحانى مى دانند، به اين دليل اشاره كرده اند؛ از جمله آيت اللَّه جوادى، فرموده اند: خداوند مى فرمايد: «اسرى بعبده» و نفرموده «بروحه».

عبد همان مجموع جسم و روح است، ظاهر اين است كه عروج در بيدارى صورت گرفته، نه در خواب؛ به تعبير علامه طباطبايى قدس سره فخر اين نيست كه انسان عروج را خواب ببيند؛ اين خواب را ديگران نيز مى بينند...سپس فرمود: «سير بدنى آن حضرت، هرگز به معناى خروج از عالم طبيعت و ورود به ماوراى طبيعت نخواهد بود، زيرا آسمان، مانند زمين موجودى مادى و طبيعى بوده، و احكام طبيعت بر هر يك از آن ها جارى است».(14)

2. انكار مشركان و عكس العمل شديد آنان: وقتى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم، جريان معراج را براى مردم تعريف كرد، مشركين به شدّت آن را انكار نمودند، و گفتند: چنين امرى امكان ندارد و از همين راه، به كوبيدن رسول خدا پرداختند، و اين امر دليل است كه معراج جسمانى بوده، پيامبر، هرگز مدعى خواب يا مكاشفه روحانى نبوده است؛ در ضمن جمعى از مفسران به اين دليل اشاره كرده اند؛ از جمله آيت اللَّه مكارم شيرازى(15) و ابن كثير(16) و بيضاوى(17) از مفسران اهل سنت.

3. اگر ما باور كنيم كه قدرت خدا بى نهايت است و بر هر امرى كه از نظر عقلى محال نباشد، تعلّق مى گيرد، جسمانى بودن معراج به خوبى ثابت مى شود. در قرآن مجيد، نمونه هاى فراوانى از امور خارق العاده كه بيان گر قدرت نامتناهى خدا است، بيان شده؛ از جمله آوردن تخت بلقيس از سرزمين يمن به فلسطين در كمتر از يك چشم به هم زدن.(18)

آيت اللَّه جوادى آملى در اين باره مى نويسد:

«اثبات معراج جسمانى، در محدوده حركت هاى زمينى، مانند اسراء و سير از مسجد الحرام تا بيت المقدس و نيز در محورهاى آسمان، و كهكشان هاى مادّى، مانند سير در مدارج آسمان و طبقات آن كاملاً ممكن خواهد بود، زيراحركت بدن در قلمرو جسم زمينى يا آسمانى، هيچ محذورى ندارد، نه اصل حركت بدن در اجرام آسمانى محال است و نه سرعت آن كه در مدت بسيار كوتاه، همه آن اجرام، مورد سير بدنى قرار گيرد، زيرا توهم امتناع خرق افلاك، كه مبتنى بر پندار برخى از پيشينيان بوده، ناصواب مى باشد».(19)

بيضاوى از مفسّران اهل سنت مى گويد:

«امروز ثابت شده كه اجسام در قبول اعراض، مساوى هستند، و از آن جا كه قدرت خدا بر هر امر ممكنى تعلّق مى گيرد، خدا قادر است كه حركت سريع [كه يك نوع عرض است ] در بدن پيامبر يا هر كس كه بدن آن حضرت را حمل كند، ايجاد نمايد».(20)

ج) تعدّد معراج رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم



در مورد اين كه پيامبر يك معراج داشته يا بيشتر، از آيات و روايات استفاده مى شود كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم، معراج هاى متعدد داشته است. از آيات سوره نجم، اثبات دو معراج براى پيامبر قطعى است:

«وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً أُخْرَى عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَى »(21)

پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم جبرئيل امين را مرتبه ديگرى در نزد سدرة المنتهى ديد.

در آيات پيش از اين آمده است:

«ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى »(22)

پيامبر نزديك شد، سپس نزديك شد، به اندازه دو كمان يا نزديك تر.

در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است كه ابوبصير از آن حضرت پرسيد: رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم را چند نوبت به معراج بردند؟ فرمود: دو نوبت.(23)

بسيارى از دانشمندان اسلامى از جمله علامه طباطبايى نيز تصريح كرده اند كه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم بيش از يك معراج داشته است.(24)

در كنار اين روايت كه تعداد معراج رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم را دو معراج مى داند، روايت هاى ديگرى وجود دارد كه تعداد معراج آن حضرت را بيش از دو بار مى داند، مثلاً روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه آن حضرت يكصدوبيست بار به معراج رفته اند.(25)

بين اين اخبار تنافى وجود ندارد؛ زيرا به فرض صحت سند هر دو روايت مى توان گفت: الف) مقصود از روايت اول، وقوع دو بار معراج در مكه مكرمه است و باقى در مدينه بوده كه در روايت دوم آمده است. ب: پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم در دو معراج آنچه ديده و شنيده را نقل كرده ولى در بقيه آن ها را نقل نكرده است. ج: گفته شده دو معراج پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم با جسم شريفش بوده و بقيه معراج روحانى.(26)

د. هدف از معراج



از احاديث و آيات استفاده مى شود كه هدف از معراج پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم چند چيز بوده است: 1. بزرگداشت فرشتگان؛ 2. ديدن عجايب و اسرار آفرينش؛ 3. بازگو كردن آن براى مردم؛ 4. رسيدن پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به شهود باطنى.(27)

حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايند: «خداوند هرگز داراى مكان و زمان نيست؛ ولى خدا مى خواست فرشتگان و ساكنان آسمانهايش را با گام نهادن پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به ميان آنها، مورد احترام و تجليل قرار دهد، و نيز مى خواست شگفتى هاى عظمتش را به پيامبرش نشان دهد تا او پس از بازگشت براى مردم بازگو كند»(28) در روايت ديگرى مى خوانيم: شخصى به نام «ثابت بن دينار» گويد از امام زين العابدين پرسيدم آيا خداوند متعال با مكان وصف مى شود؟ فرمود خداوند از مكان برتر است. پرسيدم پس چرا رسولش را به آسمان ها برد؟ حضرت فرمود: تا ملكوت آسمان ها و آنچه را كه از عجايب صنع و بدايع خلقت در آن ها است را به او نشان دهد.(29)

نكته قابل توجه اين است كه جريان معراج تازگى نداشته؛ بلكه در مورد بعضى از پيامبران پيشين البته به صورت محدود نيز اين امر واقع شده است؛ مانند: معراج حضرت عيسى.(30)

ه) زمان معراج



درباره تاريخ معراج پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم اقوال مختلفى وجود دارد، بعضى گفته اند در شب هفدهم يا بيست و يكم ماه مبارك رمضان شش ماه پيش از هجرت واقع شده، برخى گفته اند كه در ماه ربيع الاول دو سال بعد از بعثت بوده است، بعضى هم بيست و هفتم ماه رجب سال دوم هجرت را به عنوان تاريخ معراج ذكر كرده اند و... و از آن جا كه بررسى اين بحث ثمره علمى چندانى ندارد از بررسى بيش تر آن صرف نظر مى كنيم.

و) معراج و حضرت على عليه السلام



بر اساس برخى از روايات، حضرت على عليه السلام به نوعى در معراج به پيامبر ملحق شده كه مطابق بعضى از روايات، الحاق على عليه السلام به پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم با قالب مثالى بوده است.(31) در روايتى مى خوانيم: پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به حضرت على عليه السلام فرمود: در شب معراج، در آسمان سير مى كردم، جبرئيل به من گفت برادرت كجاست؟ گفتم: در زمين با او وداع نمودم. گفت: از درگاه خدا بخواه تا او را نزد تو بياورد. من از درگاه خداوند خواستم، ناگاه تو را در كنار خود ديدم، آن گاه پوشش همه آسمان هاى هفتگانه و زمين هاى هفتگانه از جلو چشمانم برداشته شد به طورى كه ساكنان آن ها و آبادكنندگان آن ها و محل هر فرشته از آن ها را مشاهده كردم، تو نيز همه آن ها را ديدى و من چيزى نديدم كه تو آن را نديده باشى.(32) نيز در روايتى مى خوانيم: وقتى به ملأ اعلى رسيدم و بين من و قرب مخصوص خدا به اندازه طول دو كمان يا كمتر از آن، فاصله نبود، خداوند به من فرمود: «اى محمد! از خلايق چه كسى را دوست دارى؟» گفتم: «پروردگارا! على را دوست دارم». خداوند فرمود: توجه كن! من به جانب چپ خود توجه كردم، ناگاه على را ديدم.(33)

ز) سازگارى معراج با علوم روز



يكى از سؤالات مهمى كه درباره معراج مطرح شده، ناسازگارى معراج با علوم روز است كه گفته اند سفر به آسمان ها بدون وسايل امروزى ممكن نيست و خطرات فراوانى را به دنبال دارد در پاسخ اين سؤال بايد گفت:

1. پيامبراكرم صلى الله عليه وآله وسلم در معراج، به كُرات آسمانى سفر نكردند، بلكه سير آن حضرت به عوالم ديگر بود. بنابراين بحث سفر به فضا و كرات آسمانى نيست تا گفته شود براى تنفس و... چگونه عمل مى كرد.

و آنچه در روايات آمده كه حضرت به آسمان اول تا هفتم رفت مقصود، سفر حضرت به كهكشان ها و... نيست.(34)

2. با فرض اين كه سفر حضرت سفرى فضايى و برفراز جوّ باشد باز هم، بشر امروزى توانسته است با نيروى علم بر اين مشكلات فائق آيد و اين كار بر خداوند بسيار آسان است.(35)

3. بى ترديد، معراج پيامبراكرم، جنبه عادى نداشت، بلكه با استفاده از نيرو و قدرت بى پايان خداوند صورت گرفت:

«...إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِ ّ شَىْ ءٍ قَدِيرٌ»(36)

... خدا بر همه چيز تواناست.

تمام معجرات پيامبران اين گونه است. حضرت ابراهيم در ميان شعله هاى آتش نمى سوزد و حضرت يونس در شكم ماهى بزرگ زنده مى ماند و... پيامبراكرم صلى الله عليه وآله وسلم نيز با كمك و قدرت خداوند متعال مى تواند بدون هيچ مشكلى به عوالم مختلف سفر كند.(37)

پاورقي



1) تبيان، شيخ طوسى، ج 6، ص 446، منشورات مؤسسه اعلمى، بيروت.

2) مجمع البيان، طبرسى، ج 9، ص 261، نشر دارالفكر، بيروت، لبنان.

3) بحارالانوار، ج 18ص 289، نشر مؤسسه وفا، بيروت.

4) آيت اللَّه جوادى آملى در اين باره مى نويسند: «رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم همچون ديگران، داراى جسم و روح بوده، و با اين دو عروج كرده است؛ سپس بعد از چندين صفحه مرقوم داشته اند: رسول گرامى صلى الله عليه وآله وسلم در تمام حالات عروج و اسراء داراى بدن بود، چه اين كه تمام شئون آن در بيدارى بود، و سير بدن و انتقال آن، خواه در اسراء و خواه در معراج، از عالم طبيعت تعدّى نكرد، و هرگز به ماوراى طبيعت راه نيافت، زيرا لازمه آن يا مجرّد شدن موجود مادى است، يا مادّى شدن موجود مجرد، و هر كدام از اين دو فرض باطل مى باشد، زيرا محذور جمع نقيضين را به همراه دارد». تفسير موضوعى قرآن كريم، ج 9، ص 71 و 87، مركز نشر اسراء؛ به نظر مى رسد ديدگاه آيت اللَّه جوادى با ساير بزرگان اندكى تفاوت دارد كه بيان آن ازحوصله اين مقاله خارج است. آيت اللَّه ناصر مكارم شيرازى نيز معراج را جسمانى و روحانى مى دانند. نمونه، آيت اللَّه ناصر مكارم شيرازى و ديگران، ج 12، ص 9، دارالكتب الاسلامية.

5) تفسير طبرى، طبرى، ج 8، ص 16، نشر دارالكتب العلميه، بيروت.

6) النهر الماد من البحر المحيط، ابى حيّان اندلسى، ج 3، ص 538.

7) تفسير القرآن العظيم، ابن كثير، ج 3، ص 25، نشر دارالمعرفه، بيروت، لبنان.

8) تفسير بيضاوى، ج 2، ص 291، نشر دارالرشد، دمشق، بيروت.

9) تفسير فخر رازى، ج 19 و 20 و 21، ص 296، نشر داراحياء التراث.

10) تفسير فى ظلال القرآن، سيد قطب، ج 5، ص 302، داراحياء التراث، بيروت.

11) تفسير مراغى، ج 13، ص 32، نشر مؤسسه اعلمى بيروت، لبنان.

12) الميزان، ترجمه موسوى همدانى، ج 13، ص 40، انتشارات جامعه مدرسين.

13) نهج البيان عن كشف معانى القرآن، محمد بن حسن شيبانى، ج 3، ص 221، نشر الهادى.

14) تفسير موضوعى، جوادى آملى، همان، ص 87.

15) نمونه، همان، ص 15.

16) تفسير القرآن العظيم، ابن كثير، همان.

17) تفسير بيضاوى، همان.

18) نمل، 40 و نيز رك : نمونه، همان.

19) تفسير موضوعى، جوادى آملى، همان، ص 84.

20) تفسير بيضاوى، همان.

21) نجم، 13 و 14.

22) نجم، 8و9.

23) اصول كافى، كلينى، ج 1، ص 442، دارالكتب الاسلاميه.

24) ر ك: الميزان، ج 13، ص 27، مؤسسه انتشارات اسلامى؛ تفسير ابن كثير، ج 3، ص 38، ذيل آيه 1 سوره اسراء.

25) بحارالانوار، ج 18، ص 387، مؤسسة الوفاء، بيروت.

26) ر ك: بحارالانوار، همان، ص 306.

27) نمونه، ناصر مكارم شيرازى و ديگران، ج 22، ص 495 و 512؛ احسن الحديث، قرشى، ج 6، ص 10، نشر بنياد بعثت.

28) سيماى معراج پيامبر، محمد محمدى اشتهاردى به نقل از تفسير برهان، ج 2، ص 400.

29) علل الشرايع، شيخ صدوق، ج 1، ص 132.

30) نساء، 158.

31) بحارالانوار، ج 18، ص 406، ح 112.

32) بحارالانوار، ج 18، ص 406، ح 112 و 113؛ سيماى معراج پيامبر، محمدمحمدى اشتهاردى، ص 200، انتشارات نبوى به نقل از بصائرالدرجات، ص 30.

33) بحارالانوار، ج 18، ص 406، ح 114؛ سيماى پيامبر به نقل از امالى شيخ، ص 225؛ نورالثقلين، ج 5، ص 149و158.

34) الميزان، علامه طباطبايى، ج 19، ص 37.

35) نمونه، ج 12، ص 18.

36) بقره، 20.

37) ر ك: نمونه، ناصر مكارم شيرازى و ديگران، ج 12، ص 12 - 20، دارالكتب الاسلامي