بازگشت

فصل دوم : عوامل تضعيف ابهت روزه


در اين فصل سخن از عواملى است كه باعث كاهش ارزش روزه مى شوند، گرچه اين عوامل فراوان اند؛ ولى مهمترين آنان عبارت اند از:

1. افكار ناپسند

روزه ظاهرى همان خوددارى ارادى و مطيعانه از خوردن اغذيه است ، ولى روزه نفس ، عبارت است از: خوددارى حواس پنجگانه از افعال ناستوده و خوددارى دل از نيتهاى پليد.

قلب انسان روزه دار بايد همسو با خود صائم باشد؛ آدم روزه دار از بسيارى از كارها خوددارى مى كند؛ قلب او هم بايد به خاطر حفظ حريم روزه از افكار آلوده و عصيان آميز پرهيز و اجتناب نمايد و هر گونه افكار ناپسند را از سر خود بيرون كند. اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: روزه قلب از انديشه روى آوردن به گناه از روزه شكم از خوردن غذا برتر است . (101)

همچنين آن حضرت (ع ) فرمود: روزه قلب بهتر از روزه زبان و روزه زبان بهتر از روزه شكم است . (102)

2. لقمه ناپاك و اثر آن

روزه بايد با لقمه پاك و بدور از هر گونه شبهه گرفته شود، بنابراين چنانچه انسان بدون توجه و رعايت حلال و حرام و لقمه شبهه ناك روزه بگيرد، روزه از ارزش و اعتبارى كه شرع برايش تعيين كرده برخوردار نخواهد بود.

پرهيز از حرام خوارى

انسان ها از لحاظ به دست آوردن اموال و دارايى ، چهار دسته اند:

1. دسته اى از راه حرام به دست مى آورند و در راه حرام خرج مى كنند.

2. دسته اى از راه حرام به دست مى آورند و در راه حلال مصرف مى كنند.

3. دسته اى از راه حلال به دست مى آورند و در راه حرام مصرف مى كنند.

4. دسته اى نيز از راه حلال به دست آورده و در راه حلال نيز مصرف مى كنند.

الدنيا مزرعة الآخرة (103). اگر مال و ثروت در دست انسان با ايمان و عاقل قرار گيرد، دنيا و آخرت خويش را آباد خواهد ساخت . (104) بايد توجه داشت كه اسلام نه با كاپيتاليسم و سرمايه دارى همراه است و مالكيت مطلقه آدميان را امضا مى كند و نه با الغاى مالكيت فردى و تصويب مالكيت مطلقه دولتى موافق است ؛ در اسلام طبق ديدگاهى مستقل ، مالكيت مشروع و محدود، قابل قبول و مورد احترام است .

انواع لقمه حرام :

الف حرام ذاتى ، شامل اشربه و ماءكولاتى كه اسلام آنها را نجس دانسته است .

ب حرام عارضى ، عبارت اند از: اموال نامشروع ، اموالى كه از راه حرام به دست مى آيد و يا اموال حلالى كه حقوق الهى آن ادا نشده باشد.

اهتمام به خوردن حلال و پرهيز و اجتناب از حرام خوارى يكى از نشانه هاى بارز پيروى از خط حق است .

پيامبر اكرم (ص ) فرمود: واى به حال كسى كه روزه خود را با غذاى حرام افطار كند (105)؛ آرى ، روزه ، با غذاى حلال ، روزه راستين است .

آثار منفى مال حرام

1. عبادت با مال حرام مورد قبول واقع نمى شود. روزه انسان حرام خوار بدون پاداش است و حج وى بدون اجر خواهد بود؛ كسى كه با مال حرام به حج رود، موقع لبيك گفتن به او جواب رد داده مى شود.(106)

2. پيامبر اكرم (ص ) فرمود: كسى كه از مال و نعمت حلال استفاده كند، از صفاى باطن و قلب رقيق برخوردار مى شود و چشمهاى او از خوف خدا مى گريد و براى به اجابت رسيدن دعاهاى او مانعى وجود نخواهد داشت . (107)

3. در وصيت رسول خدا (ص ) به على (ع ) آمده است : اى على ! پنج چيز سبب مرگ قلب مى شود؛ زياد خوردن و زياد خوابيدن و زياد خنديدن و اندوه زياد و خوردن مال حرام موجب زوال و از بين رفتن ايمان مى شود. (108)

جبهه بندى و صف آرايى در برابر حق يكى از آثار لقمه حرام است ؛ در روز عاشورا امام (ع ) به سپاه كفر فرمود: شكم هاى شما از حرام پر شده است ، لذا حرف حق را نمى شنويد. (109)

3. سخن چينى

نمامى ، به نوبه خود از عوامل كاهش ارزش روزه است و اثرات و پيامدهاى خطرناكى دارد؛ از جمله :

الف كاهش اعتبار روزه :

پيامبر (ص ) فرمود: چهار چيز موجب تباهى روزه و بطلان كارهاى خير مى شود، يكى از آن چهار چيز نمامى سخن چينى است . (110)

ب عذاب قبر:

در رهنمودهاى پيامبر (ص ) به اميرالمؤ منين (ع ) آمده است : يا على ! از غيبت و نمامى بپرهيز؛ زيرا غيبت ، روزه را از پا در مى آورد و سخن چينى نيز باعث عذاب قبر است . (111)

4. عاق والدين

روزه دار علاوه بر انجام واجبات و مستحبات و ترك مبطلات روزه و احيانا مكروهات ، بايد از هر گونه والدين آزارى بپرهيزد؛ روزه كسى كه والدين او از وى ناراضى هستند، ارزشى ندارد. (112)

در قرآن مى خوانيم : خدا مقرر داشت كه : جز او را نپرستيد و در حق پدر و مادر خود نيكى كنيد نيكوكار باشيد و آنگاه كه هر دو يا يكى از آنها با پيرى رسيدند نسبت به آنها كم لطفى نكنيد حتى به آنان اف نگوييد؛ آنان را نيازاريد؛ فروتنى خود را در برابرشان اظهار كنيد و بگوئيد: خدايا آنان را مورد رحمت خويش قرار ده چنانكه آنان ما را در كودكى مان مورد رحمت خويش داشتند (113).

صاحب مجمع البيان در تفسير جوامع الجامع ذيل آيه فوق ، يادآور مى شود: وقتى انسان از گفتن اف در مقابل پدر و مادر نهى شده باشد، به طريق اولى نمى تواند نسبت به آن دو آزار و اذيت بيشتر روا دارد. (114)

امام صادق (ع ) فرمود: كمترين نافرمانى اف گفتن به پدر و مادر است و اگر خدا مى دانست چيزى كمتر از اف موجب رنجش والدين مى شود، بدون شك از آن نهى مى كرد. همچنين در قرآن كريم آمده است : آنان را به نام صدا نكن (115).

سيد بن طاووس آن عالم بى نظير، پس از مهيا كردن كفن و تعيين محل دفن خود در قسمت پايين پاى پدر و مادر، مى گويد: مى خواهم مادامى كه در قبر هستم سرم ، پايين پاى پدر و مادرم باشد، زيرا پروردگار متعال مى فرمايد: در برابر پدر و مادر بايد فروتن باشى و در حق آنان بايد احسان كنى با رحمت و مهربانى خاصى فروتنى خود را در برابرشان ظاهر كنى (116) و در آيه اى ديگر مى خوانيم :؛ در حق والدين خود احسان كن . (117)

انسان هيچ گاه نبايد پدر و مادر خود را مورد آزار و اذيت قرار دهد، زيرا احترام آن دو هيچ گونه محدوديتى ندارد. لذا رسول خدا (ص ) فرمود: (118) كسى كه پدر و مادر را غمگين سازد، عاق والدين شده است .

بديهى است كه عاق والدين مساءله اى بس مهم و يكى از گناهان كبيره است . امام صادق (ع ) فرمود: (119) عاق والدين شدن يكى از گناهان كبيره است ؛ زيرا خداوند حكيم آدم عاق شده را گناهكار شقى قرار داده ؛ كيفر عاق والدين در همين دنيا گريبان انسان را مى گيرد.

پيامبر اكرم (ص ) فرمود: (120) عقوبت سه گناه ، بدون آنكه به آخرت موكول شود در دنيا ظاهر مى گردد؛ عاق والدين ، ستمكارى در حق مردم و كفران احسان .

چند نكته :

1. پدران سه گانه : پيامبر اكرم (ص ): براى هر كسى ، سه گونه پدر، معرفى كرده است . آن حضرت فرمود: پدران سه دسته اند: پدرى كه ترا به دنيا آورد، پدرى كه به تو همسر داد كه تو را علم و دانش آموخت (121).

2. نظر اعتراض آميز و خشم آلود: امام صادق (ع ) فرمود: كسى كه به والدين خود به گونه اى خشم آلود بنگرد، گرچه آن ها در حق وى ستم كرده باشند، نماز او پذيرفته نمى شود (122).

با توجه به فرمايش امام صادق (ع ) يكى از شرايط نماز در پيشگاه خدا نگهداشتن حرمت والدين است . از آنجايى روزه بعد از نماز در اسلام بسيار مورد توجه مى باشد بايد از شرايط و خصوصيات آن نيز باشد.

3. نفقه والدين : از امام صادق (ع ) پرسيدند: نفقه كدام يك از بستگان بر آدمى لازم و واجب است ؟ فرمودند: پرداخت نفقه والدين ، فرزند و زن بر مرد واجب است .

امام صادق (ع ) در جاى ديگر فرمود: پنج نفر واجب النفقه انسان هستند؛ بنابراين نمى توان ماليات واجب ، از جمله زكات را به آنان داد. آن پنج نفر عبارتند از: پدر، مادر، فرزند، مملوك ، همسر؛ زيرا اينان عيال آدمى هستند و واجب النفقه اند (123).

خشم و رضاى مادر

مادرى به سراغ فرزند عابدش به در صومعه رفت . او سرگرم عبادت بود و به مادرش توجه نكرد. دل مادر شكست و در حقش نفرين كرد. فرداى آن روز زن بدكاره اى در كنار صومعه عابد فرزند آورد و گفت از آن عابد است . رسوايى بالا گرفت . عابد به اعدام محكوم شد. دل مادر سوخت و در حقش دعاى خير كرد. قبل از اجراى حكم اعدام به ذهن عابد آمد و به مسئولين امر گفت : واقعيت قضيه را از خود بچه سؤ ال كنيد؟ بچه گفت : من فرزند فلان چوپان هستم كه در فلان جا مشغول چوپانى است .(124)

يكى از مبادى تضعيف بنيادهاى خانوادگى ، تضعيف مساءله حس احترام نسبت به والدين است . احترام به والدين از اهميت ويژه اى برخوردار است ؛ احترام به پدر و مادر يكى از معيارهاى اساسى انتخاب همسر است . جوان ، هنگام انتخاب همسر بايد دقت كند كه همسر مورد نظر او از كسانى نباشد كه عاق والدين بوده و احترام لازم پدر و مادر را مراعات نمى كند.

پدر و مادر، بايد حس احترام و احسان نسبت به والدين را به فرزندان خود آموزش دهند؛ چيزى كه امروز متاءسفانه بر اثر تهاجم فرهنگى بيگانگان رو به ضعف نهاده است . پدر و مادر بايد با عمل و رفتار، خود در جهت بالا بردن سطح آگاهى هاى دينى فرزندان خويش ، بويژه درباره رعايت حقوق والدين سعى و تلاش كنند و با بهره گيرى از شيوه هاى گوناگون آموزش ، فرزندان خود را نسبت به اجداد، نياكان و والدين خود وظيفه شناس بار آورند. (125)

اولياء از جمله پدر و مادر بايد در پيش فرزند خود همواره از والدين خود به نيكى و احترام ياد كنند و نسبت به آنان نيكوكار باشند تا با عمل خويش فرزندان خود را اهل احسان و نيكى نسبت به والدين ، بار آورند. در فرهنگ اسلامى احترام به والدين از قداست و جايگاه خاصى برخوردار است و از جمله مسائلى است كه پروردگار حكيم ، عكس العمل دنيوى آن را نيز هر چه زودتر در برابر چشمان آدمى به نمايش مى گذارد. كسى كه به پدر و مادر خود احسان و نيكى كند، فرزندان وى نيز در دنيا نسبت به او احترام و احسان روا خواهند داشت .

پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: نگاه كردن فرزند به صورت والدين از روى محبت به آن دو، عبادت است . نگاه كردن به چهره عالم و پدر و مادر از روى راءفت و مهربانى نسبت به آن دو، عبادت است (126)

نگاه كردن به سه چيز عبادت است : نظر كردن به صورت پدر و مادر، نظر كردن به قرآن و نظر كردن به دريا.

بدون شك ، اگر نظر كردن به چهره عالم ، والدين ، قرآن و دريا با راءفت و بصيرت باشد از مصاديق عبادت خدا به شمار مى رود.

امام (ع ) در اين باره كه آيا مى شود كسى بدهكارى شرعى ؛ يعنى خمس و زكات مال خود را به پدر و مادر خود بدهد يا خير پاسخ فرمودند: آدمى نمى تواند زكات خود را به پنج گروه بپردازد: پدر، مادر، فرزند، عبد و همسر خود؛ زيرا اينان نان خوران اويند و بايد نفقه آنان را بدهد، لذا نمى تواند زكات خود را به آنان دهد، بلكه بايد با اموال شخصى خود آنان را پذيرايى كند. (127)

همچنين آن حضرت فرمود، پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: كسى كه پدر و مادر خود را بيازارد، مرا آزرده است و كسى كه مرا بيازارد، خدا را آزرده است و ملعون است آن كسى كه خدا را بيازارد (128).

حماد بن عيسى ، در حضور امام صادق (ع ) از پسر خود اسماعيل سخن بر زبان آورد و گفت : او بيش از ساير پسرانم به من احترام مى كند. امام فرمود: من او را پيش از اين دوست مى داشتم ، ولى اكنون بيشتر دوست مى دارم . امام افزود: هنگامى كه خواهر و برادر رضاعى پيامبر اكرم (ص ) بر او وارد شدند، رسول خدا (ص ) براى خواهرش ، احترام بيشترى منظور داشت ، حتى جاى خود را به او داد و آن وساده اى كه خود روى آن مى نشست ، زير پاى خواهرش پهن كرد. وقتى علت آن را ايشان سؤ ال شد، فرمودند: او بيشتر به والدين خويش احسان و نيكى مى كرد (129).

همچنين امام صادق (ع ) فرمودند: بر هر كس لازم است دوستان پدر خود را مورد تفقد و نيكى قرار دهد؛ زيرا نيكى در حق آنان نيكى به پدر و مادر است (130).

بحث حقوق والدين بحث عميق و گسترده اى است و در چند سطر و احيانا چند صفحه نمى توان تمام ابعاد آن را مورد تجربه و تحليل قرار داد. همچنانكه در مقام عمل نمى توان اين حق را به سادگى ادا كرد. بنابراين در زير به گوشه اى از اين عرصه گسترده اشاره مى شود.

اسلام ، منادى نظامى است كه سعادت همه جانبه اءبناى جامعه انسانى را در بر دارد. و در راه موفقيت اين طرح ، به ايجاد انسجام خانواده مى انديشد. به جراءت مى توان گفت : هيچ مكتبى بسان اسلام درباره ثبات خانواده و حفظ حقوق اعضاى يك خانواده قدم بر نداشته و پيروانش را به رعايت آن توصيه و سفارش نكرده است .

حقوق والدين را از زواياى مختلفى مى توان مورد بحث و بررسى قرار داد.

س - وبالوالدين احسانا (131) چه كسانى را شامل مى شود؟

ج - بايد دانست كه مصداق هاى والدين محدود به نظر عرف نمى شود، در نتيجه هر كسى داراى چند پدر است ؛ پدر تولدى ، پدر تعلمى (معلم ) و پدر تزويجى (پدر خانم ). در اين ميان پيامبر اكرم (ص ) خود و امام على (ع ) را به عنوان پدران امت اسلام معرفى كرده است : يا على اءنا و اءنت اءبو، ا هذه الاءمة (132)، و از ما خواسته كه حرمت آنان را نگهداريم . پاس داشتن حرمت پيامبر اكرم (ص ) و امام (ع ) خود بحث مفصل دارد كه در جاى خود بايد مورد بررسى قرار گيرد.

اثرات منفى عاق والدين

عاق والدين شدن چه تاءثير منفى در زندگى انسان دارد؟ و محبت و احسان به والدين چه نقش و تاءثير مثبت در زندگى ما بر جاى خواهد گذاشت ؟

در پاسخ به پرسش فوق ، بايد به چند نكته توجه داشت :

1. يكى از اثرات منفى والدين آزارى ، جلب خشم و غضب و نارضايى پيامبر اسلام (ص ) است ، اذيت پدر و مادر اذيت پيامبر (ص ) است ؛ زيرا رسول خدا (ص ) فرمود: هر كس ‍ والدين خود آزار دهد، بدون ترديد مرا اذيت كرده است (133).

2. اذيت كردن و آزار دادن والدين موجب محروميت انسان از الطاف خداوند و پاداش الهى مى شود. هر يك از ما در برابر عبادات خود از خداوند توقع و انتظار اجر و پاداش داريم و جاى ترديد نيست كه خداوند در برابر حسنات به ما پاداش خواهد داد. يكى از اثرات منفى عاق والدين شدن اين است . كه از اجر و پاداش در برابر عبادت محروم شويم ، چرا كه پيامبر اكرم (ص ) فرمود: لا صيام لولد عاق . (134)

3. خير و بركت زندگى از آدمى گرفته مى شود، چون نفرين پدر و مادر، موجب تيرگى زندگى است .

4. در حال احتضار، زبان از گفتن شهادتين بند مى آيد، رسول خدا (ص ) به جوانى كه در حال احتضار بود، تلقين شهادتين كرد، زبان او همراهى نمى كرد، فرمودند: اين جوان پدر و مادر دارد؟ گفتند فقط مادر او در قيد حيات است .، دستور داد او را حاضر كنند، وقتى مادر بر بالين پسر حاضر شد، پيامبر فرمود: آيا از اين پسر راضى هستى ؟ جواب داد خير؛ اما به خاطر شما يا رسول الله (ص ) راضى شدم . ناگهان ديدند زبان جوان باز شد و به اداى شهادتين پرداخت .

5. عكس العمل دنيوى و مقابله بمثل دنيوى دارد (135)؛ يعنى كسى كه پدر و مادرش را آزار دهد و اذيت كند، از فرزندان خود نيكى نخواهد ديد (136).

6. دستور الهى را زير پا نهاده است : خداوند فرمان مى دهد كه غير او را پرستش نكنيم و نسبت به والدين احسان و نيكى نماييم . (137) دستور خداوند را زير پا نهادن كيفر و عقوبت در پى دارد و عاق والدين يكى از گناهان كبيره است .

آيا عاق والدين شدن اختصاص به زندگى دنيوى والدين دارد؟ با توجه به تداوم حيات انسان در عالم برزخ عاق والدين شدن اختصاص به زندگى دنيوى ندارد، چنانچه مى فرمايد: و قل اءعملوا فسيرى الله عملكم و رسوله والمومنون (138)؛ در اخبار آمده است در روزهاى جمعه ، اعمال آدمى را به پدر و مادر او اگر فوت كرده باشند، ارائه مى دهند، اگر در آن حسنات مشاهده شود خوشحال مى شوند و دعاى خير مى كنند و اگر عمل شر باشد، ناراحت شده و نفرين مى كنند.

چگونه عمل و رفتار كنيم تا فرزندان ما نسبت به ما احسان كنند؟ در پاسخ بدين پرسش اولا؛ بايد دانست كه احسان و ظلم به والدين ، مقابله به مثل دنيوى را در پى دارد. ثانيا؛ در انتخاب همسر، يعنى مادر فرزندان آينده خود، از حيث عفت و پاكدامنى بايد دقت بيشترى كرد. ثالثا؛ فرزندان خويش را بايد مورد محبت قرار دهيم و جلوه هاى مختلف حب و دوستى نسبت به آنان را به نمايش بگذاريم ، وگرنه سنگدل بار مى آيند و نه تنها نسبت به ديگران كه حتى نسبت به والدين خويش نيز بى توجه خواهند بود.

آيا ترك روزه مستحبى با نهى پدر سازگار است ؟ فقيه نامدار، مقدس اردبيلى در زبدة البيان مى نويسد: مكلف مى تواند روزه مستحبى خود را رها كند، مگر آنجا كه مورد نهى پدر نه مادر قرار گيرد، در آن صورت نمى تواند آن را ابطال نمايد. (139)

آيا مسافرت غير واجب و نيز انجام اعمال مستحبى بايد با اذان پدر و مادر باشد؟ مسافرت مباح غير واجب بايد با اجازه والدين باشد؛ زيرا به نوعى اذيت و آزار آنان را به همراه دارد، لذا فقهاء بدان عنايت دارند. و همچنين در باب انجام روزه مستحبى و نذر، كه اجازه آن دو لازم است : و اما السفر المباح بل المستحب فلا يجوز بدون اذنهما لصدق العقوق و لهذا قاله الفقهاء و اما فعل المندوب فالظاهر عدم الاءشتراط الا فى الصوم و النذر (140)

آيا در مساءله ازدواج اجازه والدين ضرورى است ؟ اجازه والدين ، به خاطر رعايت مصالح زندگى فرزندان است ، در واقع اجازه آنان ، عقلى و اخلاقى است و اگر فرزندان از حيث كمال عقل و بلوغ تشخيص مصالح زندگى خود، داراى رشد لازم باشند، ازدواج آنان ، باطل نيست .

آيا در باب رعايت حقوق والدين ، مؤ من بود نشان ، شرط است ؟ خير، شرط نيست ؛ زيرا قرآن كريم مى فرمايد: و وصينا الاءنسان بوالديه حسنا (141) و ساير آيات ، مطلقند و هر گونه پدر و مادر را شامل مى گردد.

5. بدخلقى

اخلاق بد و خوى ناپسند، باعث تضعيف ارزش و منزلت شخص روزه دار مى شود؛ بنابراين ، روزه دار، بايد تلاش كند تا در پرتو اراده خود، خلق و خوهاى ناپسند را از خود دور سازد و از اين طريق بر ارج و بهاى خود به عنوان انسان روزه دار بيفزايد. روزه دار نه تنها بايد از اخلاق بد بپرهيزد، بلكه لازم است خود را به اخلاق شايسته بيارايد؛ زيرا اين امر يكى از عوامل غفران است .

پيامبر (ص ) در ضمن خطبه اى فرمودند: اى مردم ! هر كس در ماه رمضان ، اخلاق خود را نيكو گرداند، روزى كه پاها در صراط مى لرزد، پاى او استوار مى ماند (142).

امام صادق (ع ) فرمود: اخلاق شايسته ، گناه را از بين مى برد چنانكه تابش خورشيد، يخ را آب مى كند (143) و اين مساءله ؛ يعنى حسن خلق و رفتار شايسته در محيط منزل تاءثير بيشترى دارد. پيامبر اكرم (ص ) به اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: اى على !همكارى در منزل با خانواده ، كفاره گناهان كبيره است (144).

6. مردم آزارى (همسر آزارى و همسايه آزارى )

يكى از عوامل كاهش ابهت روزه ، مردم آزارى است . در ديدگاه اسلام مردم بايد از يكديگر خير و نيكى ببينند نه شر و بدى . هر انسان با ايمانى موظف است ، آئينه انسان مؤ من ديگر باشد و فقر و كاستى هاى زندگى او را رفع كند و وى را بيارايد: عن على (ع ) قال : المومن مرآة لاءنه يتامله فيسد فاقته و يجمل حالته (145)

بر اين اساس هر گونه مردم آزارى باعث سقوط آبروى روزه دار مى باشد، اعم از آزار افراد داخل منزل ، داخل كوچه ، همسايگان ، داخل شهر داخل نظام حكومتى .

بارها اشاره كرديم كه روزه داشتن ، مساءله مهمى است ، ولى مهمتر از آن ، انجام روزه برتر است ؛ روزه اى كه از آن به عنوان روزه خاص الخاص ياد كرديم . بر اين اساس پيامبر (ص ) فرموده : روزه با ارزش نصيب چند دسته نمى شود؛ از جمله : كسى كه مخالفت امام حق را مى كند و عبدى كه مولايش فرمان نمى برد؛ و زنى كه نسبت به شوهرش ناشزه است و حقوق وى را مراعات نمى كند، مگر آنكه توبه نمايد و نيز فرزندى كه عاق والدين است . (146) هم چنين فرمودند: هر زنى كه شوهر خود را با زبان بيازارد، خدا اعمال نيك و حسنات او را نمى پذيرد، مگر آن كه شوهرش از وى راضى شود؛ هر چند كه روزها روزه بگيرد و شب ها را به عبادت به سر ببرد و البته در رابطه با اعمال شوهر نيز، اين چنين است اگر در حق همسر خود ستم روا دارد (147).

آن حضرت در رهنمودى ديگر فرمود: هر زنى شوهرش را آزار دهد، نماز و اعمال نيك وى را خدا قبول نمى كند هر چند تمام دهر را روزه بگيرد مگر اينكه شوهرش را از خود راضى نمايد. براى شوهر نيز مساءله از همين قرار است اگر همسرش را اذيت كند و نسبت به وى ظلم نمايد (148). همچنين فرمودند: هر كس همسر خود را بدون جهت بيازارد من در قيامت دشمن او خواهم بود (149).

هنگامى كه معاذ جبل ، يكى از صحابه پيامبر (ص ) از شام بازگشت ، به آن حضرت گزارش داد كه جمعى از نصارى را ديدم در مقابل اسقف ها و رهبران مذهبى خود، سجده مى كردند، و نيز گروهى از يهوديان را ديدم در برابر احبار و بزرگان دينى خود سجده مى نمودند. از آنان راز اعمال شان را سؤ ال كردم ، پاسخ دادند: هذه تحية الاءنبياء اين نوعى احترام و گرامى داشت پيامبران است .

من با شنيدن سخنان آنان ، دريافتم كه ما بايد در برابر پيامبر خود بيشتر سجده كنيم . پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: آنان انبياء خود را تكذيب كردند، كتاب او را تحريف نمودند، سپس ‍ افزودند: اگر كسى را اجازه داده بودم تا در برابر ديگرى غير خدا سجده كند، به زن دستور مى دادم تا در برابر شوهر خود سجده كند (150). او اضافه كرد؛ به خاطر حق بزرگى كه شوهر بر همسر خود دارد. آنگاه افزود: زن ، شيرينى ايمان به خدا را نمى چشد، جز آن كه حق شوهر خود را ادا كند (151).

مردى از رسول خدا (ص ) خواست تا كارى كند كه بر يقين او افزوده شود و مساءله اجابت درخت و حركت به سوى رسول خدا (ص ) و باز گشت دوباره آن بر سر جاى خود پيش ‍ آمد، سپس رسول خدا (ص ) به او فرمود: اگر بنا بود كه دستور دهم ، كسى در برابر ديگرى غير خدا سجده كند، به زن دستور مى دادم تا در برابر شوهر خود سجده كند (152). همچنين آن حضرت در بيانى ديگر فرمودند: برترين اعمال زن ، فرمان بردارى از شوهر است (153).

اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: جهاد زن ، خوب شوهر دارى كردن است (154). ام سلمه همسر رسول خدا (ص ) به نقل از پيامبر اكرم (ص ) فرمود: ايما امراءة ماتت و زوجها عنها راض دخلت الجنة . (155) همچنين رسول اكرم (ص ) در جاى ديگر فرمود: نماز زنى كه در مقابل شوهر خود تمرد و نافرمانى مى كند، قبول نيست . (156)

دو نكته از احاديث فوق به دست مى آيد: اول آنكه سجده اختصاص به خدا دارد و دوم آنكه احترام به شوهر از حقوق خانوادگى و داراى اهميت ويژه اى مى باشد.

عايشه به پيامبر اكرم (ص ) عرض كرد: چه كسى بر گردن زن ، حق بيشترى دارد؟ پيامبر (ص ) پاسخ داد: شوهرش . عايشه پرسيد: چه كسى بيشتر به گردن شوهر حق دارد؟ پيامبر اكرم (ص ) فرمود: مادرش .

يكى از مسائل اساسى در باب ازدواج ، دقت در انتخاب همسر است كه سهل انگارى در اين عرصه پشيمانى جانكاهى را در پى دارد.

پيامبر اكرم (ص ) فرمود: خوب همسايه دارى كردن موجب افزايش رزق و روزى مى شود، بنابراين كسى كه حق همسايه اش را تلف كند، از ما نيست .

اميرالمومنين (ع ) فرمود: حريم مسجد چهل ذراع و حريم همسايگان چهل خانه ، از چهر طرف است . (157)

كيفر همسايه آزارى .

پيامبر اكرم (ص ) فرمود: هر كس به اندازه يك وجب از زمين نسبت به همسايه خود خيانت كند، خداوند آن را طوقى در گردن وى قرار مى دهد، مگر اينكه توبه كند و برگردد. (158) همچنين فرمود: كسى كه همسايه اش را اذيت كند، خداوند بوى بهشت را بر وى حرام مى كند، و جايگاه او جهنم است ... و هر كس كه حق همسايه اش را تلف كند از ما نيست . (159)

مردى خدمت رسول خدا (ص ) مشرف شد و عرض كرد: همسايه ام آزارم مى دهد. رسول خدا (ص ) فرمود: صبر كن و عكس العمل نامناسب نشان مده صبر تو باعث مرگ اوست ؛ چيزى نگذشت دوباره آمد و گفت : همسايه مرد.

اهميت حرمت همسايه :

پيامبر اكرم (ص ) فرمود: جبرئيل امين پيوسته مرا نسبت به رعايت حقوق همسايه توصيه و سفارش مى كرد تا آنجا كه گمان كردم همسايه از همسايه ارث مى برد. به پيامبر عرض ‍ شد: آيا همسايه غير از زكات در مال همسايه اش حق ندارد. فرمود: بله ، بنابراين كسى شب سير بخوابد و همسايه مسلمانش گرسنه باشد به من ايمان نياورده است . (160)

امام صادق (ع ) فرمود: خوب همسايه دارى كردن باعث افزايش رزق و روزى مى شود

در حديث آمده است كه همسايه خوب فقط كسى نيست كه همسايه خود را نيازارد، بلكه همسايه خوب كسى است كه همسايه اش را تحمل كند.(161)

تواضع وزير

على بن يقطين ، وزير معروف هارون الرشيد كه از شيعيان خالص امام هفتم (ع ) بود و بر اساس توصيه هاى آن حضرت به دربار هارون راه يافته بود و حتى آيين و كيش مورد اعتماد خود را آشكار نمى كرد و در تقيه ، زندگى مى كرد، در مدينه ، دور از چشمان جاسوسان هارون ، به سراغ امام هفتم (ع ) آمد، امام او را به حضور نپذيرفت .فرداى آن روز، به گونه اتفاق و تصادف ، امام (ع ) را در بازار زيارت كرد و، و راز به حضور نپذيرفتن شب گذشته را جويا شد. امام پاسخ داد: به خاطر آن كه دل شيعه ما را شكستى و او را راه ندادى و حاجت او را برآورده نكردى ، و مشكل او را حل ننمودى و تا رضايت او جلب نشود، تو را به حضور نمى پذيريم . على بن يقطين عرض كرد: اكنون او در مكان دور دستى زندگى مى كند. امام (ع ) فرمود: شب هنگام در كنار قبرستان بقيع مركبى در انتظار توست ، سوار شو و به ديدار او برو و رضايت وى را جلب كن ، على بن يقطين طبق دستور امام (ع ) با مركب غيبى به در خانه ابراهيم جمال در بصره رسيد، و از وى طلب رضايت كرد و برگشت و پس از آن امام او را به حضور پذيرفت .

ما كه هميشه تقاضاى ديدار امام زمان (ع ) را داريم ، آيا با توجه به هتك حرمتها و تهمتها، افتراها، شايعه سازيها و دروغ پراكنى هايى كه به آنها عادت كرده ايم ، مى توانيم به آرزوى خود برسيم ؟ آيا موانع را رفع كرده ايم ؟ آيا در صدد رفع آن ها هستيم ؟ موانع فوق گاهى به صورت رد حاجت مؤ منان و گاهى به صورت اذيت و آزار و زمانى هم به صورت ناديده انگاشتن آبروى آنان است .

امام هفتم (ع ) فرمود: كسى كه از ريختن آبروى مردم خوددارى مى كند، خدا در قيامت از ريختن آبروى او خوددارى مى نمايد. (162)

7. دروغ گفتن

يكى از معارف روزه ، پرهيز از دروغ و آراستن خود به راستگويى است بر اين اساس در دعاى معروف به جوشن كبير در بند 27 مى خوانيم : اى راستگوترين راستگويان ، قرائت اين گونه رهنمودها در نيايش ها و دعا بدون هدف و منظور نخواهد بود و كمترين هدف آن اين است كه اى روزه دار، مواظب باش كه در ماه رمضان ، زبان تو از صراط صداقت ، منحرف نگردد.

يكى از جلوه هاى روزه زبان ، پرهيز از دروغ گفتن است ؛ زيرا دروغ ارزش و اعتبار روزه را ساقط مى كند. پيامبر اكرم (ص ) فرمود: چهار چيز روزه را از اعتبار ساقط مى كند و ارزش ‍ كارهاى نيك را از بين مى برد و مى افكند آن چهار عبارتند از: غيبت ، دروغ ، سخن چينى و نگاه نامشروع به نامحرمان .

امام باقر (ع ) فرمود: بدون ترديد دروغ سبب بطلان روزه و افطار روزه دار مى شود. دروغ گفتن ، صائم را از صومش جدا مى سازد و چنان است كه روزه خود را افطار كرده است .

امام باقر (ع ) فرمود: خدا براى شر و بدى قفل هايى قرار داده كه كليد آلوده شدن بدان عبارت است از شراب ، و البته دروغ از شراب خطرناكتر است .

فردوسى مى گويد:

چو خواهى كه كار تو گيرد فروغ

زبان را مگردان ، به گرد دروغ

چنانكه امام عسگرى فرمود: جعلت الخبائث كلها فى و جعل مفتاحه الكذب (163) تمام بديها در خانه اى قرار داده شده و كليد در آن دروغ انتخاب شده است . اين سخن كنايه از اين است كه دروغ ، مبداء و ريشه پيدايش همه گونه بديها و خبائث است .

برخى از دروغ ها روزه را باطل مى كند. اگر كسى ، سخنى را كه از پيامبر و امام : است و او مى داند كه از آنهاست ولى وقتى از وى سؤ ال كنند بگوى ، خير و يا آنكه به جاى خير بگويد. آرى ، روزه او باطل مى شود، حتى سخن حقى را از آنها نقل كند و سپس بگويد دروغ گفتم ، و يا آنكه چيزى را مى داند كه دروغ است به آنان نسبت دهد، روزه او باطل مى شود. (164)

روزه كسى كه به پيامبر و امامان : نسبت دروغ مى دهد، علاوه بر اينكه باطل مى شود بايد كفاره جمع نيز پرداخت كند.

راههاى تقويت حالت خوددارى از دروغ

راههاى مختلفى در پيش روى ماست كه با پيمودن آنها مى توان اراده خود را تقويت كرد و روحيه مقاومت در برابر دروغ گفتن در خود پديد آورد، از جمله :

1. توجه به اين حقيقت كه دروغ يكى از اخلاق نكوهيده و ناپسند است .

اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: ليس الكذب من خلائق الاسلام ... (165).

2. توجه به اثر ذات منفى دروغ در زندگى فردى ، اجتماعى و دنيوى و اخروى . امام صادق (ع ) فرمود: دروغ نگو كه آبروى تو را مى ريزد و به شخصيت تو ضربه مى زند. (166)

3. فراهم شدن زمينه گناهان ديگر. اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: از دروغ بپرهيزيد كه آدمى را به سوى ساير مظاهر فسق و فجور مى كشاند. (167) همچنين امام باقر (ع ) فرمود: دروغ مايه تضعيف و نابودى ايمان آدمى است . (168)

در حديث آمده است : هنگامى كه سردمداران و مسؤ ولان جامعه دروغ بگويند، باران رحمت الهى از آنان دريغ مى شود. (169)

4. توجه به آثار صدق و راستگويى در زندگى

5. استفاده از توريه در زندگى

6. پرهيز از پرحرفى و روى آوردن به سكوت حكيمانه در زندگى .

دروغ هاى مجاز

دروغى كه بر اساس خواسته دل و هواى نفس بر زبان جارى شود، مورد نهى و نكوهش است ولى سخنى كه طبق امر خدا و در جهت جلب نظر او بر زبان جارى ، مى شود از مصاديق دروغ متعارف نبوده و مورد نكوهش نخواهد بود، از جمله :

الف - صلح طلبى : از راه دروغ گفتن ، قلوب مؤ منان را نسبت به يكديگر مهربان كردن و صلح و آشتى و اخوت و صميميت را تحكيم بخشيدن مورد لطف خداست ، لذا رسول خدا (ص ) فرمود: المصلح ليس بكذاب (170)؛ در وصيت اميرالمؤ منين (ع ) به امام حسن و امام حسين (ع ) آمده است كه از جد شما شنيدم كه فرمودند: آشتى دادن و اصلاح ميان دو نفر و روزه يك سال بيشتر ارزش دارد.

همچنين پيامبر اكرم (ص ) فرمود: هركسى در جهت اصلاح و دوستى ميان دو نفر گام بردارد، ملائكه خداوند بر او درود مى فرستند تا اينكه برگردد و ثواب و پاداش شب قدر به وى داده شود. (171)

ب دفع شر: چنانچه دو انسان مؤ من در زندگى روزمره با يكديگر به گونه اى قهرآميز برخورد كنند، يكى از آنان از صحنه بگريزد و ديگرى با اسلحه وى را تعقيب نمايد، طرف در جايى پنهان شود و ديگرى كه مسلح است ، از شما بپرسد كه فلانى كجا است ؟ وظيفه چيست ؟ آيا بايد راست گفت و آتش شرارت و فتنه را شعله ور ساخت ؟ اينجاست كه امام باقر (ع ) مى فرمايد: دروغ ناپسند است ، مگر آنجا كه دفع شر و اصلاح ميان دو نفر است . (172)

ج دروغ در جنگ با دشمن ؛

د دروغ در منزل براى حفظ ثبات و سازش خانوادگى ؛

ه سخن رمانتيك : يكى از موارد دروغ مجاز، دروغى است كه به منظور مهيا شدن زمينه بيان حق و حقيقت بر زبان مى آيد؛ دروغى كه گوينده آن ، به آن اعتقادى ندارد و به شنونده خود نيز اين حقيقت را القا مى كند. گوينده در اين موارد در صدد خلاف گويى نيست و خلاف گويى ظاهرى وى به خاطر هواهاى نفسانى او نيست ، بلكه جهت مهيا ساختن زمينه تبليغ حق ، صورت مى پذيرد، لذا ملاك دروغ حرام را ندارد ملاك دروغ حرام ، جهت جلب رضاى هواهاى نفسانى دروغ گو است .

عيسى خداست ! (جدال احسن )

در جلسه ماءمون ، دانشمندى مسيحى مذهب حاضر، به طور مفصل ، از فضل و منقبت مسيح مقدس سخن به ميان آورد و تاءكيد فراوان داشت كه عيسى جلوه الوهيت داشت و ما حق داريم وى را خدا بدانيم و خدا است كه در سيماى عيسى ، تجسم يافت . امام هشتم (ع ) او را مورد توجه قرار داد و مسيح مقدس را ستود و افزود: او فقط يك عيب داشت و آن اين است كه اقل عبادت نبود و به عبادت نمى پرداخت . دانشمند مسيحى مذهب برآشفت و گفت : مگر مى توان پذيرفت كه مسيح اهل عبادت نبود؟ امام (ع ) پرسيد: اگر او اهل عبادت بود، به عبادت چه كسى مى پرداخت ؟ دانشمند مسيحى گفت : به عبادت خدا، امام (ع ) فرمود: پس اقرار كردى كه مسيح ، بنده خداست نه خدا، دانشمند مسيحى متحيرانه سكوت كرد (173).

8. حسادت

يكى از آفات و عوامل كاهش ارزش روزه ، حسد ورزى است . از امام صادق (ع ) در ذيل آيه انى نذرت للرحمن صوما (174) اءى صمتا آمده است : زبان خود را حفظ كنيد، چشمان خود را از نگاه به نامحرم بپوشانيد. حسد نورزيد، نزاع نكنيد، و بدون ترديد حسد ايمان را نابود مى كند همچنان كه آتش هيزم را. (175)

راه رهايى و نجات از حسادت

ترديدى نيست كه بيمارى هاى روحى از جمله حسد همچون بيمارى هاى جسمى قابل علاجند، بنابراين حسادت را مى توان مهار كرد و تضعيف نمود. برخى از راه هاى مؤ ثر جلوگيرى كردن از حسد ورزى عبارت اند از:

1. توجه به آثار منفى جسمى ، روحى ، دنيوى و اخروى حسد نسبت به خود حسود، تا آنجا كه حضرت على (ع ) فرمودند: سلامتى جسم در گرو كمتر حسد ورزيدن است . (176) همچنين رد شدن عبادت از جمله آثار منفى حسادت است . در حديث آمده است : اعمال نيك آدمى وقتى به بالا صعود مى كند در آسمان پنجم مورد كنترل واقع مى شود و اگر صاحب آن حسود باشد، آن عبادت بر سر صاحب خود كوفته مى شود: فاءنا ملك الحسد اءضرب به وجه صاحبه فانه حاسد (177).

2. توجه به ويژگى هاى اخلاقى انبيا و اوليا و اسوه هاى انسانى . اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: حسد، از اخلاق پيامبران نيست . (178)

3. چشم ندوختن و بى اعتنايى به آنچه كه در دست ديگران است .

4. توجه به مبداء نعمتها كه الطاف پروردگار و تلاش و شايستگى ماست .

5. توجه بدين مساءله كه حسادت باعث خشم الهى نسبت به آدم حسود و سبب محروميت وى از الطاف خداوند مى شود.

عوامل فوق از جمله عواملى هستند كه در جهت نجات و رهايى انسان از چنگال حسد و يا پيشگيرى از غلبه آن بر وى مؤ ثرند.

وظيفه محسود

وظيفه شخصى كه مورد حسد واقع مى شود، آن است كه اولا، از حسد ورزى ديگران ، دلگير نشود؛ زيرا حسادت ديگران نسبت به او، نشان از برترى رتبه اوست . اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: هر كسى كه داراى مرتبه اى گرانمايه باشد محسود است . (179)

9. غيبت

غيبت يكى از عواملى است كه باعث سقوط ارزش روزه مى شود و شخص روزه دار را از دستيابى به پاداش بهتر و سزاوارتر محروم مى سازد. پيامبر اكرم (ص ) فرمود: روزه دار عبادت كننده ، به حساب مى آيد گر چه در ميان رختخواب و در حال استراحت باشد، البته مادامى كه به غيبت از اين و آن روى نياورد. (180)

كسى كه در ماه رمضان از مرد يا زن مسلمانى غيبت مى كند، خدا نماز و روزه او را تا چهل روز قبول نمى كند مگر آنكه فرد مورد غيبت از او راضى شود. (181) كسى كه در ماه رمضان غيبت مى كند در مقابل روزه خود پاداشى به دست نمى آورد. (182)

هر كس غيبت برادر مسلمان خود را بنمايد، روزه اش باطل مى شود و وضويش مى شكند. (183)

غيبت چيست ؟

از پيامبر اكرم (ص ) پرسيدند: غيبت چيست ؟ آن حضرت فرمودند: چيزى را از بردار دينى خود ذكر كنى كه به مثل بيايد. (184)

سؤ ال كننده عرض كرد: اءراءيت يا رسول الله ان كان ذالك فى اءخى ؛ اگر چه مطلب مورد غيبت در خود طرف غيبت شوند وجود داشته باشد؟ حضرت فرمودند: اگر در او وجود دارد سخن تو غيبت محسوب مى شود وگرنه بهتان خواهد بود. (185)

پيامبر اكرم (ص ) همواره ، تاءكيد داشت تا مسلمانان به افشاگرى نسبت به يكديگر نپردازند و در صدد ريختن آبروى يكديگر نباشد و به عيبجويى از همديگر نپردازند، لذا آن حضرت به طور اءكيد مسلمانان و پيروان خود را از غيبت كردن نهى مى نمود: برادران مسلمانتان را غيبت نكنيد و در صدد به دست آوردن و كشف اسرار آنان نباشيد؛ بنابراين هر كس در پى كشف اسرار برادر دينى اش و افشاى آن باشد، خداوند اسرار او را بر ملا مى كند، و كسى را كه خداوند در صدد كشف اسرارش باشد، در درون خانه اش وى را مفتضح و رسوا خواهد كرد.

اركان غيبت

مهمترين اركان غيبت عبارتند از:

سخن ، در غياب كسى بر زبان آيد. سخن در مقام نكوهش و سرزنش كسى باشد غيبت شونده اهل استتار باشد. غيبت شونده اهل ايمان باشد.

با توجه به اركان فوق ، چنانچه سخنى در ستايش كسى و يا در مذمت شخص جاهر الفسق و يا منافق گفته شود، غيبت محسوب نخواهد شد.

ريشه غيبت

وجود خصلتى به نام غيبت كردن در بعضى افراد به عواملى چند بستگى دارد كه مهمترين آنها عبارت اند از:

الف . حرامزادگى

از ديدگاه اسلام حرامزاده نمى تواند برخى از مناصب معنوى از جمله پيشوايى و مرجعيت دينى را احراز كند؛ زيرا تاءثيرات نامطلوبى از خود در جامعه بروز مى دهد كه بدخواهى ديگران ، عيب جويى و بدگويى از مردم از آن جمله اند.

اوحدى كرمانى مى گويد:

آن كس كه حرامزادگيش عادت و خوست

عيب دگران به پيش او سخت نكوست

معيوب ، همه عيب كسان مى طلبد

از كوزه همان برون تراود كه در دروست

امام (ع ) مى فرمايد: دروغ مى گويد كسى كه ادعاى حلال زادگى دارد، ولى از راه غيبت ، گوشت مردم را مى خورد. (186)

ب . عجز و درماندگى :

بعضى افراد در رويارويى با حريف و هماورد طرف دعوا كم مى آورند، در نتيجه در خود احساس ضعف مى كنند. اين احساس حقارت در برابر طرف وى را وا مى دارد تا به جنگ سرد كه يكى از جلوه هاى آن غيبت و پشت سرگويى از اوست ، روى آورد. على (ع ) مى فرمايد: غيبت تلاش و يا سنگر آدم عاجز است . (187)

ج . نفاق :

انسان ها نسبت به يكديگر يا دوستند يا دشمن و يا منافق ؛ آدم منافق رفتار و كردارش مطابق گفتارش نيست در ظاهر دوست است و در غياب دشمن ، در حضور تعريف و در غياب تكذيب مى نمايد، در حضور شخص خود را خير خواه وى جلوه مى دهد، اما در پشت سر بدخواه اوست . غيبت ، در برخى از موارد نشانه وجود اين خصلت ناستوده ؛ يعنى نفاق است .

على (ع ) فرمود: غيبت نشانه و دليل منافق بودن است . (188)

راه هاى درمان بيمارى غيبت

مهمترين طريق پيشگيرى از ابتلا به بيمارى غيبت و يا راه هاى درمان اين بيمارى خطرناك ، و رهايى از آن عبارت اند از:

1. توجه به اثرات منفى غيبت

آثار سوء غيبت در دنيا و آخرت ، در زندگى فردى و اجتماعى ظاهر مى گردد. در دنيا موجب جدايى و جدال و فاصله گرفتن دلها، و در عالم قبر و برزخ موجب فشار قبر و در آخرت باعث هزاران مشكلات است .

غيبت در دنيا، علاوه بر ايجاد كدورت و از بين بردن محبتها و دوستيها و صميميتها، حسنات و عبادتهاى آدمى را ضايع كرده و از ارزش آن مى كاهد.

بعضى از اثرات منفى غيبت عبارت اند از:

سلب پاداش : در احاديث مى خوانيم : كسى كه در ماه صيام از انسان مؤ منى غيبت مى كند، پاداشى در برابر روزه خود دريافت نمى كند. (189)

نابود شدن حسنات : پيامبر اكرم (ص ) فرمود: آتش در سوزاندن و نابود كردن چيز خشك مؤ ثرتر و سريع الاءثر تر از غيبت در جهت نابودى حسنات نيست . (190)

سلب ايمان : امام صادق (ع ) فرمود: هنگامى كه انسان با ايمان ، مؤ منى را متهم كند، ايمان وى در قلبش ذوب مى شود، همچنان كه نمك در آب حل مى شود. (191)

انتقال حسنات : شخصى روز قيامت در پيشگاه خدا حاضر مى شود و نامه اعمال او به وى داده شود. او حسنات خود را در آن نمى بيند، مى گويد: خداوندا! اين كتاب اعمال من نيست ؛ زيرا حسنات خود را در آن نمى يابم . به او گفته مى شود: به ساحت پروردگار تو نسيان راه ندارد. اعمال تو به واسطه غيبت كردن مردم نابود شده است . پس از آن ، شخص ديگرى حاضر مى شود و نامه اعمال او را به وى مى دهند، او در آن طاعتهاى بسيارى مى بيند، عرض مى كند: بارالها! اين كتاب اعمال من نيست ؛ زيرا من اين طاعات را به جا نياورده ام . گفته مى شود فلانى تو را غيبت كرد در نتيجه حسنات او به تو داده شد. (192)

خروج از ولايت خدا و دخول در ولايت ابليس : امام صادق (ع ) فرمود: كسى كه مطلبى را عليه ديگرى ، پيش كسى نقل مى كند تا زشتى او را اثبات كند و شخصيت وى را بكوبد و از اين راه ، وى را از چشم مردم بيفكند خدا وى را از ولايت خود، خارج كرده و به ولايت شيطان مى افكند، گرچه شيطان نيز وى را قبول نمى كند. (193)

2. توجه به ديدگاه اسلام درباره غيبت

در اسلام غيبت به عنوان يك صفت زشت و ناپسند مذمت شده و غيبت كننده مورد نكوهش قرار گرفته است ، به گونه اى كه از غيبت به اشد من الزنا و قوت كلاب النار تعبير گرديده است .

3. اثر كوبنده غيبت در برزخ و قيامت

در حديث آمده است : بدون ترديد عذاب قبر از پيامدهاى شوم سخن چينى و دروغ و غيبت است . (194)

4. توجه به آثار ترك غيبت

در حديث مى خوانيم : خوددارى كردن از غيبت ، در پيشگاه خدا از ده هزار ركعت نماز مستحبى برتر است . (195)

امام صادق (ع ) فرمود: غيبت نكن وگرنه ديگران از تو غيبت مى كنند.(196)

غيبت بر دوگونه است ؛ مجاز و حرام . غيبت حرام آنجاست كه بر بنياد و اساس خواهش هاى نفسانى صورت پذيرد. برخى از مهمترين موارد غيبت هاى مجاز عبارت اند از: غيبت از متجاهر به فسق ؛

غيبت به منظور هدايت و درمان ؛

غيبت در نزد قاضى در باب طرح شكايت ؛

غيبت به قصد جرح و تعديل شهود؛

غيبت فرمانرواى ظالم و شكايت از وى ؛

اظهار و بيان صفت آشكار؛

غيبت در مقام مشورت ؛

غيبت در مقام اظهار تظلم مظلوم . (197)

وظيفه شنونده غيبت

غيبت شنونده بايد به وظيفه اش آشنا باشد و حتى المقدور آن را رعايت كند؛ او بايد هدايت ، حمايت و ترك و خلوت را مد نظر داشته باشد. بنابراين وظيفه غيبت شنونده به ترتيب عبارت است از:

1. غيبت كننده را نهى از منكر كند و پيامد و عواقب شوم را به وى تذكر دهد.

2. غيبت شنونده همچنان كه وظيفه دارد نهى از منكر كند مسؤ وليت دارد به دفاع از فردى كه مورد غيبت قرار گرفته بپردازد و از وى حمايت نمايد.

پيامبر اكرم (ص ) فرمود: كسى كه آبروى برادر مسلمانش را... حفظ كند، بهشت براى او واجب مى شود. كسى كه برادر مسلمانش نزد وى مورد غيبت قرار مى گيرد و او مى تواند از وى دفاع كند و دفاع نمى كند، خدا او را در دنيا رسوا خواهد كرد. (198)

3. در صورت مؤ ثر نبودن نهى از منكر و دفاع از كسى كه مورد غيبت واقع گرديده ، شنونده غيبت وظيفه دارد جلسه غيبت را ترك گويد وگرنه در شمار غيبت كنندگان محسوب خواهد شد. على (ع ) فرمود: شنونده غيبت يكى از غيبت كنندگان است (199) نيز فرمود: شنونده قول غيبت شريك جرم گوينده غيبت است . (200)

كفاره غيبت

آدم غيبت كننده چنانچه بخواهد از عمل زشت غيبت توبه كند، در آغاز بايد:

الف از عمل غيبت خوددارى كند؛ ب ندامت و پشيمانى خود را در عمل نشان دهد؛ ج از شخص مورد غيبت ، حليت بطلبد و به جلب رضايت وى بپردازد؛ چ چنانچه به فرد غيبت شده دسترسى ندارد، براى وى استغفار كند.

پيامبر اكرم (ص ) فرمود: كفاره غيبت آن است براى فرد مورد غيبت خود، استغفار كنى . (201)

10. عيبجويى :

عيبجويى از صفاتى است كه ارتباط تنگاتنگى با غيبت دارد و باعث كاهش ارزش روزه مى شود و روزه دار را از انظار عموم ساقط مى كند. براى ترك اين صفت ناپسند و زشت روش هاى زيادى وجود دارد، از جمله راههاى زير توصيه مى شود:

توجه به پاداش ترك عيبجويى :

امام باقر (ع ) فرمود: كسى كه از ريختن آبروى مردم خوددارى كند، خدا در قيامت عذاب خود را از او باز مى دارد و نيز كسى كه غضب خويش را نسبت به ديگران مهار كند، خداوند وى را در قيامت ببخشايد. (202)

توجه به وظيفه انسانى خود:

امام صادق (ع ) فرمود: بر انسان با ايمان لازم است تا هفتاد نوع گناه كبيره ديگران را مستور بدارد. (203)

توجه به پاداش عيب پوشى :

امام هفتم (ع ) فرمود: سه گروه در سايه عرش خداوندى جاى مى گيرند آن هم روزى كه سايه اى جز سايه عرش خدا نيست : كسى كه به برادر مسلمانش زن دهد يا وى را خدمت كند و يا راز و سر او را كتمان نمايد. (204) البته از باب نهى از منكر مى توان عيب را به صاحب آن يادآور شد و او را هشدار داد و از آن عيب منع نمود، اما اين مساءله منافاتى با عدم افشاى عيب وى در پيش اين و آن ندارد.

عدم افشا، دليل بر رضايت نيست ، بلكه مراحل تاءثير تبليغ و ارشاد را بايد ملاحظه كرد، و نيز اگر عيوب به گونه اى باشد كه گسترش پيدا كند و بيم آن رود كه به عيوب اجتماعى مبدل شود، بايد آن را افشاء نمود تا با اين كار از آن پيشگيرى و از فراگير شدن جلوگيرى به عمل آيد و جامعه به آن آلوده نشود.

پرهيز از همنشينى با عيبجويان :

همنشينى با عيبجويان ، روحيه عيبجويى را در آدمى ايجاد و تقويت مى كند. امام صادق (ع ) فرمود: همنشينى با بدان سوء ظن نسبت به نيكان را در پى دارد. (205)

آثار سوء عيبجويى

اينكه چرا در اسلام از خصلت ناپسند عيبجويى اين گونه مذمت و نكوهش به عمل آمده ، بايد به آثار شوم اين عمل ناستوده و زشت توجه كرد كه عبارت اند از:

از دست دادن دوستان : اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: كسى كه در جستجوى عيوب پنهانى ديگران باشد خدا وى را از عشق و دوستى ديگران محروم مى دارد.

تهييج كينه ها: على (ع ) فرمود: موشكافى موجب جدايى و عيب كسى را به رخ وى كشيدن مايه دشمنى است . (206) همچنين آن حضرت در بيانى ديگر فرمود: كسى كه نسبت به دوست خود به موشكافى پردازد، محبت و دوستى او زايل مى گردد.

شريك جرم : امام صادق (ع ) فرمود: كسى كه از عيب و گناه كسى اطلاع يافت و آن را مستور نداشت و افشا نمود، و طلب عفو براى صاحب آن نكرد، همچون خود صاحب گناه خواهد بود، و افشا، كيفرى است كه در آخرت ، آن عمل مستور مى ماند، و خدا بزرگوارتر از آن است كه آدمى را در برابر يك عمل ، دوبار مجازات كند. (207)

رسوايى و محروميت از ستاريت خدا: پيامبر (ص ) فرمود: اى گروهى كه با زبان ايمان آورديد، ولى هنوز قلب تان ايمان خالص را به دست نياورده ! مسلمانان را مورد مذمت خويش قرار ندهيد و به افشاگرى نپردازيد، كسى كه اين چنين كند، خدا نيز درباره اش چنين خواهد كرد و او را ولو در ميان خانه اش باشد، رسوا مى سازد. (208)

برملا شدن اسرار: پيامبر (ص ) فرمود: در مدينه اقوامى زندگى مى كردند كه عيبهايى داشتند، ليكن صفت عيبجويى نداشتند، خدا هم عيوب آنان را تا پايان عمر مستور نگهداشت و كسى هم از آن آگاهى نيافت ، اقوام ديگرى نيز در مدينه زندگى مى كردند كه داراى عيبى نبودند، ولى از مردم عيبجويى مى كردند، لذا خدا هم عيبى در آنها ظاهر ساخت كه بر زبان مردم افتاد و در نظر ديگران معيوب از دنيا رفتند. (209)

خروج از ولايت الهى : امام صادق (ع ) فرمود: كسى كه مطلبى را درباره مومنى براى ديگرى نقل كند، بدين منظور كه آن شخص را بى آبرو سازد، و او را از اعتبار بيفكند و از چشم ، ساقط سازد، خداوند متعال او را از ولايت خويش خارج مى سازد و به ولايت شيطان در مى اندازد (210) در برخى از احاديث در ذيل آن آمده است ، حتى شيطان نيز او را قبول نمى كند.

در حديثى ديگر از امام صادق (ع ) آمده است : نزديكترين مورد درك عبد به كفر، آن صورتى است كه آن عبد با كسى به عنوان برادر دينى تظاهر مى كند تا اشتباهها و لغزشهاى وى را جمع آورى نمايد تا روزى به رخ وى بكشد، و يا او را از پاى در آورد. (211)

عيب جويى ممدوح و پسنديده

در چند مورد عيب جويى مجاز است :

1) عيبجويى از خود: عيبجويى ممدوح همان عيبجويى آدمى از خويشتن است ، اين عمل در خود سازى و دستيابى به فلاح و سعادت نقش ارزنده اى دارد.

2) عيبجوى از ديگران ؛ در مقام انتخاب مسؤ ول براى كارهاى اجتماعى و نيز انتخاب همسر و... با توجه به شرايط و ضوابطى كه در جاى خود مورد بحث قرار گرفته است ، اشكال ندارد، و البته دقت در اين موارد، بسيار ضرورى است تا سوء استفاده نشود و بدون مجوز شرعى ، عيب جويى صورت نگيرد.

راههاى خودشناسى به منظور خودسازى

الف . خودنگرى و توجه به خودسازى و رفع اشكالات و دفع بيماريهاى اخلاقى از راه ارزيابى خود و شناسايى عيوب خود. اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: كفى بالمرء كيسا ان يعرف معايبه و: على العاقل ان يحصى من نفسه مساويها فى الدين والراءى و الاخلاق و الاداب فيجمع ذلك فى صدور اءو فى كتاب و يعمل فى ازالتها و: الاءكبر من ظفر بمعرفة النفس و من لم يعرف نفسه بعد عن سبيل النجاة و خبط فى الضلال و الجهالات . (212)

ب كشف عيوب خود از راه تذكر دوستان . امام (ع ) فرمود: محبوب ترين برادر من كسى است كه مرا به عيوبم ارشاد و راهنمايى كند. (213)

ج . توجه به عيب جويى و انتقاد دشمنان . اين خصلت را مى توان با عيب جويى از خود و اصلاح آن كنار گذاشت . على (ع ) فرمود: كسى كه به عيبجويى از ديگران مى پردازد لازم است كه اول به عيبجويى از خود بپردازد. (214) همچنين آن حضرت فرمود: بزرگترين گناه ، آن است كه آدمى از عيوب خود آگاه نباشد. (215) در جاى ديگر آن حضرت فرمود: خوشا به حال كسى كه توجه به عيب خود، او را از توجه به عيوب ديگران باز دارد. (216)

11. تكبر و عجب

يكى از آفات روزه از رذائل اخلاقى خود بزرگ بينى و تكبر فروشى است . تكبر اولين معصيتى است كه در برابر خدا صورت پذيرفته است .

تكبر، چيزى است كه از آن به عنوان اصول ريشه هاى كفر، ياد شده است (217).

سرچشمه و ريشه كفر سه چيز است : حرص ، تكبر و حسد (218). تكبر نه تنها زشت ترين اخلاق است بلكه از بزرگترين گناهان مى باشد. (219)

عجب ، در بسيارى از موارد به معناى تكبر است ، ولى گاهى به معنى خودپسندى و خود برتر بينى است ، عجب آن است كه آدمى ديگران را به حساب نياورد و موارد ارزشهاى آنها را ناديده بگيرد، امام صادق (ع ) فرمود: كسى كه براى ديگران ، ارزشى قائل نشود، داراى عجب است . (220) پس عجب يك صفت منفى اجتماعى است كه انسان خود را مى پسندد و براى ديگران مؤ لفه ستودنى قائل نيست .

راه درمان مرض كبر و مصونيت از آن

راههاى درمان و يا مصونيت از كبر و دچار نشدن به بيمارى تكبر عبارت اند از:

الف ) توجه به اثرات منفى و شوم تكبر در زندگى : هر چيزى آفتى دارد و آفت عقل تكبر است (221). بدترين آفت براى عقل تكبر ورزيدن است (222). تكبر ورزيدن سرچشمه حماقت است (223). كسى كه تكبر ورزد، موفق به فراگرفتن علم و دانش نخواهد شد (224). تكبر گذشته از آنكه خود از گناهان بزرگ است ، يكى از عوامل آلوده شدن انسان به عصيان و گناهان ديگر نيز به شمار مى رود. على (ع ) مى فرمايد: تكبر، حرص و حسد از عوامل روى آوردن به گناهانند. (225)

ب ) توجه به اثرات مثبت عدم تكبر در زندگى :

عيب است بزرگ بركشيدن خود را

از جمله خلق ، برگزيدن خود را

از مردمك ديده ببايد آموخت

ديدن همه كس را، نديدن خود را

پ ) مطالعه خويشتن : اميرالمومنين (ع ) فرمود: درباره تكبر در شگفتم ؛ كسى كه ديروز نطفه بود و فردا مردار خواهد شد. (226)

ت ) خوشبينى نسبت به ديگران .

ث ) انجام كارهاى روزمره : امام هشتم (ع ) فرمود: كسى كه مسئووليت زندگى خويش را خود عهده دار شود، از مرض تكبر در امان خواهد ماند. (227)

ج )انجام عبادت : همه عبادتها چه عبادتهاى عملى اوامر و چه عبادتهاى پرهيز نواهى خاصيت استكبار ستيزى و تواضع آورى دارند كه در اين باره ، نقش برخى از عبادات از جمله ، حج ، روزه و نماز چشمگيرتر است .

چ ) سلام كردن به ديگران : پيامبر (ص ) فرمود: كسى كه ابتدا سلام مى كند، مرض تكبر در وجود وى راه ندارد. (228) امام هفتم (ع ) فرمود: هر كس از تعرض به حيثيت مردم خوددارى كند، خداوند نيز از رسوا كردن وى در قيامت چشم مى پوشد. (229)

ح ) توجه به عاقبت متكبران : توجه به عاقبت تكبر و فرجام شوم آن در دنيا و نيز روز رستاخيز طبق بيان قرآن و سنت به نوبه خود آدمى را از روى آوردن به تكبر باز مى دارد. ابليس به خاطر تكبر ورزيدن در شمار كافران قرار گرفت .

سرپيچيد و تكبر ورزيد و از كافرين شد. (230) و جايگاه متكبران كه دوزخ است بسيار بد منزلگاهى است . (231) آيا در جهنم براى متكبران جايى نيست ؟ (232) و آنان كه آيا خدا را تكذيب كرده ، و از اطاعت او سركشى و تكبر نمودند آن ها اهل دوزخند و در آن جاويد معذب خواهند بود. (233) خداوند مستكبرين را دوست ندارد. (234)

تكبر مجاز

تكبر حرام آن است كه بر اساس خواست هواهاى نفسانى صورت پذيرد، ولى تكبر مجاز آن است كه طبق خواست خدا انجام يابد، از جمله :

الف ) تكبر در برابر متكبران : تكبر در برابر متكبران ، در صورتى مجاز است كه به منظور تذكر به مخاطب متكبر و اينكه وى در مقام علاج و درمان اين بيمارى برآيد. پيامبر اكرم (ص ) فرمود:در برابر كسانى كه فروتنى مى كنند، تواضع پيشه كنيد و در مقابل متكبرين تكبر ورزيد. (235) همچنين آن حضرت در جاى ديگر فرمود: تكبر ورزيدن در برابر متكبران عبادت است . (236)

ب ) تكبر ورزيدن زن در برابر مرد نامحرم : در نهج البلاغه ، درباره برخى از صفات پسنديده زنان آمده : بهترين صفات زنان ، بدترين صفات مردان است كه عبارتند از: كبر ورزى حكيمانه در برابر نامحرمان ، ترس معقول و بخل ورزى حساب شده . (237)

در تاريخ آمده كه : من هذه المتكبر هذه زينب بنت على وقتى كه عبيدالله از زينب پرسيد كار خدا را چگونه ارزيابى مى كنى ؟ زينب پاسخ داد: به خدا سوگند، من جز زيبايى و شكوه عبوديت و تجلى خالصانه بندگى در پيشگاه خدا، چيزى نيافتم . (238)

پ ) تكبر در ميدان جنگ : ابودجانه در برابر سپاه كفر، در دامنه كوه احد با تكبر خاصى راه مى رفت ، رسول خدا (ص ) فرمود: اين گونه راه رفتن را خداوند دوست ندارد، مگر در ميدان جنگ و در مقابل دشمن . (239)

عوامل و ريشه هاى پيدايش تكبر

الف ) تشخيص طلبى و ضعف شخصيت و احساس حقارت : امام صادق (ع ) فرمود: هيچ فردى تكبر نمى ورزد، مگر به خاطر ضعف و زبونى كه در وجود خويش احساس ‍ مى كند (240)، همچنين فرمود: تكبر نمى ورزد، مگر انسان فرومايه . (241)

ب ) حماقت : تكبر ورزيدن سرچشمه حماقت است (242)

پ ) وسوسه ابليس : در نهج البلاغه ، در باب تكبر آمده است : تكبر ورزى ، از ابزار بزرگ صيد ابليس است و ابليس از راه آن متكبران را به دام خود مى افكند. الكبير مصيدة ابليس ‍ العظمى . (243)

تفاوت تكبر و عجب

كبر نتت همان خود برتر بينى است ، ولى عجب خودپسندى است ؛ يعنى اينكه آدم ديگران را دست كم بگيرد و فضلى را در آنها نبيند. امام صادق (ع ) فرمود: كسى كه براى ديگران فضل و برترى قائل نيست ، خود پسند است .

همچنين امام صادق (ع ) فرمود: كبر، آن است كه آدمى ، در برابر حق ، گردن كشى كند و تسليم نشود و عجب آن است كه عمل زشت خود را زيبا به پندارد امام هفتم در باب حقيقت عجب فرمود: العجب درجات ، منها ان يزين للعبد سوء عمله فيراه حسنا فيعجبه و يحسب انه يحسن صنعا و منها ان يؤ من العبد بربه فيمن على الله تبارك و تعالى ولله تعالى عليه المن (244).

در احاديث آمده است : حضرت آدم (ع ) در گوشه اى نشسته بود، سه تن سپيد پوش در جانب راست وى و سه تن سياه پوش در طرف چپ او قرار گرفتند. آدم از يكى از گروه سپيد پوشان پرسيد: شما كيستى ؟ پاسخ داد: من عقل هستم ، جايت كجاست ؟ در مغز؛ آدم (ع ) از دومى سؤ ال كرد تو كيستى ؟ پاسخ داد: حيا، آدم گفت : جايت كجاست ؟ پاسخ داد: در چشم . حضرت آدم از سومى سؤ ال كرد: تو كيستى ؟ پاسخ داد: مهر و محبت ، آدم گفت : جايت كجاست ؟ پاسخ داد در دل .

سپس آدم (ع ) به سمت چپ نگريست ؛ و از اولى پرسيد، تو كيستى ؟ او پاسخ داد: تكبر، آدم پرسيد، جايت كجاست ؟ پاسخ داد: در مغز، آدم گفت : آيا با عقل همخانه اى ؟ پاسخ داد: آرى ، ولى وقتى من وارد مغز مى شوم عقل بيرون مى رود.

در حديث آمده است : آدم از دومى پرسيد تو كيستى ؟ پاسخ داد: من طمع هستم ، جايت كجاست ؟ در چشم ، آيا با حيا همخانه اى ؟ آرى ، ولى هنگامى كه من وارد شوم حيا بيرون مى رود: آدم ، سپس از سومى پرسيد: تو كيستى ؟ پاسخ داد: حسد، جايت كجاست ؟ در دل ، آيا با مهر و محبت همخانه اى ؟ آرى ، ولى آنگاه كه من وارد شوم ، محبت بيرون مى رود: (245)

پاورقي



101- غررالحكم ، شماره 5873.

102- همان ، شماره 5874.

103- ورام ، مجموعه ، باب ما يحمد من الجاه .

104- حكايت مرحوم سپهسالار: در احوالات سپهسالار نوشته اند: كسى او را زير ناودان طلا در كنار كعبه ديده بود كه مى گفت : اى خدا! دنياى مرا آباد كن ، آخرت ، با من . شنونده از اين تقاضا تعجب كرده بود. ولى آنگاه كه به ديدن ساختمان مدرسه سپهسالار رفت مدرسه عالى شهيد مطهرى امروز، از همت و توفيق بانى آن تعجب كرد، سؤ ال كرد بانى آن كيست ؟ پيرمردى را به او نشان دادند، وقتى نزديك او رفت با كمال تعجب ديد همان آدمى است كه در كنار كعبه ، زير ناودان طلا مى گفت : خدايا! دنيايم را آباد گردان ، آخرت ، با من .

گوهرشاد خاتون : از جمله زنان با همت گوهر شاد خاتون ، همسر شاهرخ يكى از پادشاهان تيمورى است كه با احداث مسجد گوهرشاد در كنار قبر امام هشتم ، نام خود را جاودانه كرد.

105- حلية الابرار، بحرانى ، ج 1، صص 219، 345.

106- وسايل الشيعة : ج 11، ص 144، ح 14478.

107- دار السلام ، ج 4، ص 212.

108- المواعظ العددية ، الخماسيات ، ص 103.

109- بحار الاءنوار، ج 45، ص 8.

110- ر.ك : حر عاملى ، وسايل الشيعه ، ج 7، ص 21.

111- ر.ك : طبرسى ، جوامع الجامع ، ج 1، ص 103.

112- وقايع الاءيام ، خيابانى ، صيام ، ص 431.

113- بنى اسرائيل : 22-25.

114- جوامع الجامع ، ذيل آيات فوق .

115- جوامع الجامع ، ذيل آيات فوق .

116- اسراء 24.

117- بقره : 83.

118- روضة المتقين ، ج 12، ص 249.

119- بحار الاءنوار، ج 74، ص 74.

120- بحار الاءنوار، ج 75، ص 275.

121- مواعظ العددية ، ص 63، ثلاثيات .

122- بحار الاءنوار، ج 74 ص 61.

123- وسايل الشيعه ، ج 15، ص 237.

124- بحار الاءنوار، ج 14، ص 487.

125- كنزالعمال ، ج 16، احاديث 45477، 45483، 45477، 45521، 45479، 45543، 45498.

126- جامع احاديث الشيعه ، ج 21، ص 413 و 439.

127- وسائل الشيعه ، كتاب النكاح ، ج 15، ص 237.

128- جامع احاديث الشيعه ، ج 21، ص 466.

129- كحل البصر، ص 174.

130- بحار الاءنوار، ج 71، ص 196، طبع احياء التراث العربى .

131- بقره 83؛ نساء: 36؛ انعام : 151؛ اسراء: 23.

132- المخصص لا بن سيده : ج 4. السفر 13، ص 173، دار الافاق الجديدة ، بيروت : المناقب لا بن شهر آشوب ، ج 3، ص 126. .

133- جامع اءحاديث الشيعة : ج 21، ص 446.

134- خيابانى ، وقايع الاءيام ، صيام ، ص 431.

135- عوالى اللثالى : ج 1، ص 252، ح 7.

136- بحار الاءنوار: ج 73، ص 373، ح 7 و ج 74، ص 74، ح 64.

137- اسراء: 23.

138- توبه : 105.

139- ر.ك : زبدة البيان ، ج 2، صص 486-487، طبع كنگره بزرگداشت مقدس اردبيلى .

140- همان .

141- عنكبوت : 8.

142- بحار الاءنوار: ج 96، ص 356.

143- اصول كافى ، ج 6، ص 157.

144- مجلسى ، بحار الاءنوار، ج 101، ص 132.

145- بحار الاءنوار، ج 74، ص 414.

146- خيابانى ، وقايع الايام ، صيام ، ص 431؟

147- ر.ك : رضى الدين طبرسى ، مكارم الاخلاق ، ج 2، ص 368.

148- همان .

149- ر.ك : رى شهرى ، ميزان الحكمه ، ج 4، ص 287.

150- ر.ك : حاكم ، مستدرك ، ج 4، ص 190، 192، 193، چاپ بيروت ، دارالكتب العلميه .

151- همان .

152- همان .

153- احقاق الحق ، ج 19، ص 122.

154- نهج البلاغه ، حكمت شماره .

155- مستدرك ، ج 4، ص 193.

156- مستدرك ، ج 4، ص 193.

157- الخصال : ص 544. ح 20، وسايل الشيعة : ج 5، ص 202، ح 6331.

158- بحار الاءنوار: ج 7، ص 214، ح 116 و ج 76، ص 361، ح 30.

159- همان .

160- سفينة البحار، جور.

161- سفينة البحار، جور.

162- تحف العقول ، فصل امام هفتم .

163- ر.ك : نراقى ، جامع السادات ، ج 2، ص 318.

164- ر.ك : رساله مراجع ، ج 1، ص 839، مسائل 1599 - 1600، 1601 - 1602.

165- غررالحلكم ، ج 5، ص 74.

166- ميزان الحكمه ، ج 8، ص 340.

167- ميزان الحكمه ، ج 8، ص 340.

168- همان .

169- ر.ك : شفيعى ، تزكية النفس ، ج 2، بخش كذب .

170- همان .

171- حر عاملى ، وسايل الشيعه ، ج 2، ص 632.

172- سبزوارى ،، جامع الاءخبار، فصل 11.

173- بهجة الآمال ، ج 3، ص 234؛ فصص العلماء، ص 359؛ شفيعى ، ايده ها، عقيده ها، ص 405.

174- مريم : 26.

175- ر.ك : شفيعى ، تزكية النفس ، ج 2، باب الكذب .

176- نهج البلاغه : الحكمة 256. 177- بحار الاءنوار: ج 70، ص 247، ح 20.

178- قصار الجمل : ج 1، ماده حسد.

179- غررالحكم : ج 4، ص 531.

180- بحارالاءنوار، ج 77، ص 249.

181- بحارالاءنوار، ج 77، ص 249.

182- بحار الاءنوار، ج 77، ص 249.

183- بحار الاءنوار، ج 69، ص 321.

184- اصول كافى ، ج 2، باب الغيبة .

185- نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد، ص 6-67)آرى اتهام و تهمت زدن بسى بدتر است از غيبت كردن كه امام صادق (ع ) فرمود: اذا اتهم المؤ من اخاه انماث الاءيمان فى قلبه كما ينماث الملح فى الماء ، وسايل الشيعه ، ابواب احكام العشرة ، ج 12، ص 302 چاپ آل البيت ، حديث 16395.

186- رضى الدين طبرسى ، مشكات الاءنوار، فصل الغيبة ، ص 174.

187- نهج البلاغه ، حكمت ، 214.

188- الحكم : ج 2، ص 65، ح 176.

189- بحار الاءنوار: ج 75، ص 258، ح 53.

190- اربعين امام خمينى رحمه الله ، ص 308.

191- ر.ك : وسايل الشيعه ، ج 12، ص 302، ح 16359، باب 161، ابواب احكام العشرة .

192- اربعين امام خمينى رحمه الله ، ص 308.

193- وسايل الشيعه ، ج 12، چاپ آل البيت ، ص 62، اصول كافى ، ج 2، ص 358.

194- سبزوارى ، جامع الاءخبار، فصل 109، ص 171.

195- همان .

196- مشكينى ، قصار الجمل ، ج 2، ص 107.

197- كلينى ، اصول كافى ، ج 4، ص 7، باب الغيبة و البهتان .

198- قصار الجمل ، باب الغيبة ، سفينة البحار، ماده غيبت .

199- همان .

200- الحكم : ج 1، ص 43، ح 216.

201- شيخ مفيد، امالى ، مصنفات ، ج 13، ص 171.

202- ثواب الاءعمال ، صص 299 - 303.

203- سفينة البحار، ماده حق .

204- سفينة البحار، ماده زوج .

205- تزكية النفس ، ج 2، باب عيبجوئى .

206- ميزان الحكمه ، ج 5، ص 308.

207- كافى ، ج 3، ص 47؛ سفينة البحار، ماده عيب .

208- همان .

209- وسائل الشيعه ، ج 11، ص 233.

210- همان .

211- همان .

212- پرورش روح ، ج 2، بخش عيبجويى ، تزكية النفس ، ج 2، ص 51.

213- تزكية النفس ، ج 2، بخش عيبجويى ، تزكية النفس ، ج 2، ص 51.

214- جامع احاديث الشيعه ، ج 16، ص 46.

215- بحار الاءنوار، ج 2، ص 309، سفينة البحار، ماده طيب .

216- مستدرك ، ج 2، ص 309.

217- مستدرك ، ج 2، ص 309.

218- ر.ك : تزكية النفس ، مبحث كبر.

219- ر.ك : تزكية النفس ، مبحث كبر.

220- صدوق ، معالى الاءخبار، ص 244.

221- تزكية النفس ، مبحث كبر.

222- قصار الجمل ، ماده كبر.

223- الحكم : ج 1، ص 376، ح 257.

224- الحكم : ج 2، ص 220، ح 987.

225- نهج البلاغه : حكمت 371.

226- جامع الاءخبار، صدوق ، فصل 89، ص 197.

227- قصار الجمل ، ماده كبر.

228- كنز العمال ، حرف الكاف ، ماده كبر.

229- ثواب الاءعمال ، صدوق : 299/303.

230- بقره : 34.

231- نحل : 29.

232- زمر: 60.

233- اعراف : 36.

234- نحل : 23.

235- المحجة البيضاء: ج 6، ص 222.

236- اثنا عشرية ، ص 24.

237- نهج البلاغه ، حكمت 234.

238- نفس المهموم ، شيخ عباس قمى ، بخش ورود اهل بيت به مجلس عبيدالله در كوفه .

239- سيره ابن هشام ، واقعه احد.

240- الكافى : ج 2، ص 312، ح 17.

241- غررالحكم : شماره 9467.

242- همان ، شماره 889.

243- نهج البلاغه ، خطبه 199.

244- صدوق ، معانى الاخبار، باب معنى الكبر، ص 241 و باب معنى العجب ص 243.

245- مشكينى ، مواعظ العدديه ، باب سادس ، فصل عاشر، ص 189.