بازگشت

اهميت قرآن


موضوع بحث, اهميت قرآن و مسووليت ما در برابر اين كتاب بزرگ آسمانى است.

در يكى از خطبه هاى حضرت على(ع)مى خوانيم:

((و تعلموا القرآن فانه احسن الحديث و تفقهوا فيه فانه ربيع القلوب واستشفوا بنوره فانه شفاء الصدور.))

رابطه قرآن با ماه رمضان چنان است كه رسول اكرم(ص) فرمود:

((... و من تلا فيه آيه من القرآن كان له مثل اءجر من ختم القرآن فى غيره من الشهور)).

تلاوت, و دنباله روى آميخته با ژرف نگرى از دستورهاى قرآن است. چنان كه بذرها و گياهان در بهار به جنب و جوش در مىآيند و حركت به سوى كمال را شروع مى كنند, ما نيز بايد در ماه رمضان قلب هاى خود را مزرعه دستورها و احكام نورانى قرآن كنيم. بذر برنامه هاى اسلام و قرآن را در دشت جان خود بپاشيم و در خود حركت و تحول ايجاد كنيم تا از نتايج دو بهار (بهار قرآن و بهار دل ها) بهره كافى ببريم.

مسووليت ما در برابر قرآن :

1 ـ شناخت مفاهيم قرآن

2 ـ عمل به دستورهاى آن

مسووليت اول يك اتومبيل سوارى را در نظر بگيريد. اين اتومبيل, چهار مرحله را پيموده تا قابل استفاده شده است:

كشف و شناخت, استخراج, ساخت قطعات و مونتاژ.

اول بايد مواد خام را كشف كرد بعد آن را استخراج كرد در مرحله سوم بايد مواد استخراج شده را به صورت قطعات اتومبيل در آورد و در پايان بايد آن ها را طبق نقشه اى دقيق به يك ديگر پيوند زد تا اتومبيل تكميل شود. بنابراين قدم اول كشف و شناخت است.

لذا بايد قرآن را بشناسيم و ابعاد گوناگون سياسى, فرهنگى, اخلاقى, عقيدتى و اقتصادىاش را كشف كنيم.

خداوند كسانى را كه در آيات قرآن تدبر نمى كنند سرزنش كرده, مى فرمايد:

((افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اءقفالها)).

آن كه قرآن بخواند ولى آن را نشناسد, چون كسى است كه در شب ظلمانى, چراغ را در جيب گذاشته, در بيابان پرفراز و نشيب حركت كند آيا چراغ برايش سودى دارد؟ آيا او با چنان موقعيتى به مقصد خواهد رسيد؟

مسووليت دوم

مسووليت مهم ديگر ما در پيشگاه قرآن, عمل به دستورهاى آن است.

به گونه اى كه قرآن همواره در صحنه باشد و عملا انسان ها را از تاريكى هاى گمراهى به سوى نور هدايت كند.چنان كه قرآن خود مكرر به اين مساءله مهم تصريح كرده است. در آيه 57 سوره يونس مى خوانيم:

((يا ايها الناس قد جائتكم موعظه من ربكم وشفاء لما فى الصدور و هدى ورحمه للمومنين)).

بنابراين, قرآن بايد موعظه يعنى برطرف كننده موانع كمال باشد و زمينه را براى رشد انسان آماده كند قرآن بايد درمان كننده بيمارى هاى معنوى باشد و موجب صفا و پاكى قلوب شود و هدايت و رحمت به ارمغان آورد.

در آيه اول سوره ابراهيم مى خوانيم:

((كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور)).

هر چيزى داراى چهار وجود است: وجود ذهنى, وجود لفظى, وجود كتبى و وجود عينى و حقيقى.

آن چه به راستى نيازهاى ما را برآورده مى كند وجود عينى و حقيقى است انسان تشنه هر چه لفظ آب را بر زبان راند, آن را بنويسد يا آب خنك و زلال را تصور كند تشنگى اش برطرف نمى شود تشنگى تنها وقتى رفع مى شود كه به سراغ ليوان پر از آب برود و آن را بنوشد. در قرآن نيز واقعيت چنين است لفظ و خط و تصور آيات قرآن موجب نجات و رستگارى نيست و نياز معنوى انسان را برطرف نخواهد كرد, بلكه آن چه موجب نجات است اجراى دستورهاى قرآن در همه ابعاد زندگى است سه وجود اول وقتى مطلوب است كه مقدمه عمل به قرآن باشد.

ام عقيل و قرآن

ام عقيل زنى باديه نشين بود. اسلام را با جان و دل پذيرفته بود و با ايمان راستين به قوانين آن عمل مى كرد. روزى دو تن به خانه اش آمدند.

او ضمن پذيرايى از مهمانان, ناگاه دريافت پسرش - كه در كنار شترها بازى مى كرد - به سبب رميدن شترها كشته شده است.

ام عقيل, بى آن كه موضوع را به اطلاع مهمانان برساند, از آن ها پذيرايى كرد. پس از غذا, مهمانان از ماجراى كشته شدن پسر ام عقيل با خبر شدند و از صبر و روحيه عالى اين زن تعجب كردند. چون مهمانان رفتند, چند نفر از مسلمانان براى تسليت گفتن نزد ام عقيل آمدند. ام عقيل گفت: آيا در ميان شما كسى هست كه به آيات قرآن آگاه باشد و با تلاوت آن مرا تسلى خاطر دهد؟

يكى از حاضران گفت: آرى.

آنگاه اين آيه را خواند: ((وبشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبه قالوا انا لله و انا اليه راجعون اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئك هم المهتدون)).

ام عقيل با شنيدن اين آيات از آن ها خدا حافظى كرد.

وضو گرفت و دست به دعا برداشت و عرض كرد: خدايا, فرمانت را انجام دادم و صبر كردم, اينك آن چه به صابران وعده دادى به من برسان.

ام عقيل از قرآن الهام گرفت, در سخت ترين موقعيت به آن عمل كرد و آرامش يافت. آرى به قول اقبال لاهورى:

نقش قرآن چون در اين عالم نشست

نقش هاى كاهن و پاپا شكست

فاش گويم آن چـه در دل مضـمر است

اين كتابى نيست, چيـز ديگر است

چون به جان در رفت, جان ديگر شود

جان چو ديگر شد, جهان ديگر شود

انس با قرآن

انس يعنى رابطه گرم, علاقه آميخته با عشق و معرفت و اءلفتى كه موجب اتصال و به هم پيوستگى مى شود. مثلا مادر با كودك شيرخوارش انس دارد و كودك به شير مادر و سينه او و با مكيدن شير, جانش را از نشاط سرشار مى كند. امير مومنان على(ع)از علاقه اش به مقام شهادت با كلمه انس پرده برداشته و مثال ((انس كودك به شير مادر)) را ذكر كرده است.

چنين علاقه اى يك انس حقيقى است و قطعا اگر با قرآن چنين پيوندى برقرار كنيم رستگار مى شويم.

اگر ما خواسته باشيم به چنين انسى برسيم, نخست بايد عظمت قرآن را بشناسيم و با تمام وجود, درك كنيم كه قرآن غذاى كامل روح است و موجب رشد معنوى و تكامل همه جانبه خواهد شد. شناخت قرآن به آن است كه در آياتش تدبر كنيم و در محضر استادان برجسته و شايسته از تفسير آن آگاهى يابيم.

((تدبر)) به معنى بررسى پيامدهاى امور است, بر خلاف تفكر كه بيشتر به بررسى علل و اسباب گفته مى شود.

انس واقعى داراى دو ركن است:

1 ـ شناخت

2 ـ عشق

هرگاه قرآن را بشناسيم, به عظمت نازل كننده و پيامبرى كه بر او نازل شده پى ببريم, محتوايش را دريابيم و سپس با عشق, با آن ارتباط فكرى و عملى برقرار كنيممى توانيم ادعا كنيم كه با قرآن انس گرفته ايم و گرنه مشمول شكايت رسول خدا(ص) مى شويم كه به خدا عرض كرد:

((يا رب ان قومى اتخذوا هذا القرآن مهجورا)).

حضرت على عليه السلام و قرآن

حضرت على(ع)از آغاز, كاتب وحى بود و به نگه دارى قرآن اهميت بسيار مى داد. ام سلمه ـ يكى از همسران رسول خدا(ص) ـ مى گويد:

((كان جبرئيل يمل على رسول الله, و رسول الله يمل على على عليه السلام)).

انس على(ع) با قرآن چنان بود كه پيامبر اكرم(ص) فرمود:

((هذا على مع القرآن, و القرآن مع على, و لا يفترقا حتى يردا على الحوض)) آن حضرت در عصر خلافتش شخصا در بازارهاى كوفه قدم مى زد وبه راهنمايى مردم مى پرداخت. هنگامى كه از كنار فروشندگان عبور مى كرد, مكرر اين آيه را مى خواند: ((تلك الدار الاخره نجعلها للذين لا يريدون علوا فى الارض ولا فسادا و العاقبه للمتقين)).

آن گاه چنين توضيح مى داد: اين آيه درباره زمام داران عادل و متواضع و ساير قدرت مندان جامعه نازل شده است.

امير المومنين على(ع) به قدرى با قرآن ماءنوس بود كه حتى وقتى شمشير كينه مفسدان بر سرش فرود آمد, اندكى از خاك محراب را روى زخم سر ريخت و اين آيه را خواند: ((منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تاره اخرى)) انس امام حسن(ع), امام حسين(ع)و امام سجاد(ع)با قرآن در بعد از ظهر روز نهم محرم سال 61, هنگامى كه دشمن مى خواست به سوى خيام امام حسين(ع)حمله كند, امام به حضرت عباس(ع)فرمود: به آن ها[ يزيديان] بگو امشب را به ما مهلت بدهند, زيرا خدا مى داند كه من نماز, تلاوت قرآن و دعا و استغفار بسيار را دوست دارم. امشب به ما مهلت دهند تا به مناجات, تلاوت قرآن و دعا بپردازم.

انس بن مالك مى گويد: يكى از كنيزان امام حسن مجتبى(ع)گلى به امام حسن(ع)هديه كرد. امام آن را گرفت و فرمود: تو را در راه خدا آزاد كردم من عرض كردم: به راستى شما به خاطر اهداى يك گل ناچيز او را آزاد كرديد؟ امام حسن(ع)فرمود:

ادبنا الله تعالى فقال : ((اذا حييتم بتحيه فحيوا باحسن منها اوردوها)) و كان احسن منها اعتاقها امام سجاد(ع)فرمود:

((لو مات مابين المشرق و المغرب لما استوحشت بعد ان يكون القرآن معى)).

شيوه آن حضرت چنان بود كه هنگام تلاوت سوره حمد وقتى به آيه ((مالك يوم الدين)) مى رسيد, آن قدر آن را تكرار مى كرد كه نزديك بود روح از كالبدش بيرون رود.

انس حضرت امام رضا عليه السلام به قرآن كريم

حضرت رضا(ع) در هر سه روز, يك بار تمام قرآن را تلاوت مى كرد و مى فرمود:

((اگر خواسته باشم, مى توانم در كمتر از سه روز, قرآن را ختم كنم ولى هرگز به هيچ آيه اى نمى رسم مگر اين كه در معنى آن مى انديشم. و درباره اين كه در چه موضوع و چه وقت نازل شده, فكرمى كنم. از اين رو در هر سه روز يك بار همه قرآن را تلاوت مى كنم.))

جالب اين كه حضرت رضا(ع)فرمود: ((اگر سوال شود كه چرا خداوند امر كرده تا در همه نمازها سوره حمد خوانده شود, در پاسخ مى گوييم: براى اين كه قرآن متروك نشود, همواره نمازگزاران با قرآن ارتباط داشته باشند و آن را از ياد نبرند و انتخاب سوره حمد از اين جهت است كه همه معارف و مفاهيم قرآن در آن جمع است....))

چه خوش است صوت قرآن

در حالات علامه بحرالعلوم چنين نگاشته اند:

روزى علامه وارد حرم مطهر حضرت على(ع) شد و مصرع اول اين شعر را خواند:

چه خوش است صوت قرآن ز تو دل ربا شنيدن به رخت نظاره كردن, سخن خدا شنيدن يكى از حاضران پرسيد: چرا اين شعر را خواندى؟

علامه پاسخ داد: وقتى وارد حرم مطهر اميرمومنان على(ع) شدم, حضرت ولى عصر(عج) را ديدم كه در ناحيه بالاسر نشسته, با صداى بلند و شيوا قرآن مى خواند از اين رو آن شعر را خواندم.

علاقه امام خمينى(ره) به قرآن

حضرت امام خمينى(قدس سره) بارها مى فرمود:

((نهضت ما از آيات قرآن نشاءت گرفته. قيام موسى(ع)در مقابل فرعون و قيام ابراهيم(ع)در مقابل نمرود و...كه در قرآن آمده. غرض, قصه سرايى نيست بلكه منظور اين است كه انبياء در برابر طاغوت ها مبارزه كردند.نهى از منكر نمودند. ما نيز به پيروى از آن ها بايد چنين باشيم.))

1 ـ شخصى چند قرآن به قطع كوچك (شامل چند سوره از قرآن) به خانه امام آورد تا امام آن ها را تبرك كند و سپس به جبهه بفرستد. آن ها را خدمت امام بردند امام, كه گمان مى كرد نبات يا چيز ديگر است, پرسيد: داخل پاكت چيست؟

پاسخ دادند: قرآن هاى كوچكى است كه شامل چند سوره است. آورده اند تا براى جبهه تبرك شود.

امام ناگهان به طوربى سابقه اىبرآشفت,مضطربانه دستش را عقب كشيد و با لحنى تند و عتاب آميز فرمود: ((من قرآن را تبرك كنم؟ اين چه كارهايى است كه مى كنيد؟!))

2 ـ امام به طور معمول در حسينيه جماران روى صندلى مى نشست, ولى يك روز وقتى وارد حسينيه شد, با اين كه صندلى در جاى خود بود, روى زمين نشست زيرا آن روز برندگان مسابقه قرائت قرآن آمده بودند و قرار بود در آن جلسه چند آيه از قرآن تلاوت شود.

3 ـ روزى امام, طبق معمول روى صندلى نشسته بود كه قرآنى آوردند و روى زمين گذاردند. امام وقتى متوجه شد بى درنگ آن را برداشت, روى ميزى كه در كنارش بود گذاشت و فرمود: ((قرآن را روى زمين نگذاريد)).

حضرت امام خمينى(ره) با قرآن انس بسيار داشت. در شبانه روز, به خصوص هنگام نماز شب, به تلاوت قرآن مى پرداخت و در هر فرصتى كه به دست مىآورد مشغول تلاوت قرآن مى شد. هنگامى كه در پاريس بود, وقتى خبرنگارها براى مصاحبه به محضرش مىآمدند معمولا حدود ده دقيقه يا يك ربع ساعت براى آماده كردن دوربين هايشان معطل مى شدند. امام در همين فرصت به تلاوت قرآن مشغول مى شد. بعضى از حاضران مى گفتند: خود را براى مصاحبه آماده كنيد.

(يعنى فعلا قرآن نخوانيد).

مى فرمود: ((آيا در اين چند دقيقه, عمرم و وقتم ضايع شود.)) علاوه بر اين, هر سال چند روز قبل از ماه رمضان, حضرت امام دستور مى داد براى افرادى كه مورد نظر مباركش بود, چند بار قرآن قرائت شود.

حتى در روزهاى آخرعمر, كه در بستر بيمارى بود, دوربين مخفى لحظه هاى دشوار زندگى اش را ثبت كرد و همه دريافتند كه در نيمه هاى شب, قرآن به دست داشت و مشغول تلاوت بود.