بازگشت

شب قدر و مقدرات


شب قدر و مقدرات

شب قدر

آيا شب قدر با اختيار انسان منافات دارد؟

حالات و دريافت هاى شخصى

شناساندن شب قدر

اجماع و سيره مسلمانان

سفارش امامان دين بر احياى شب قدر حتى در حال بيمارى

تشويق زياد به دعاهاى مأثور و راز و نياز

نكوهش بهره نبردن از شب قدر

شب قدر مكمل اعمال صالح

نتيجه بخش بودن بعضى از اعمال در شب قدر

پاداش ها در ماه مبارك رمضان

پاداش عمل با صرف نظر از زمان خاص

دعا دگرگون كننده سرنوشت

دعا, برطرف كننده بلا

مناجات

پافشارى در راز و نياز

ولايت در گرو كردار نيك

نتيجه كلى

((انا انزلناه فى ليله القدر و ما أدريك ماليله القدر ليله القدر خير من ألف شهر تنزل الملائكه والروح فيها باذن ربهم من كل امر سلام هى حتى مطلع الفجر1 ما اين قرآن عظيـم الشأن را (كه رحمت واسع و حكمت جامع است) در شب قدر نازل كرديـم و چه تو را به عظمت اين شب قدر آگاه تواند كرد, شب قدر(به مقام و مرتبه) از هزار ماه بهتر و بالاتر است در اين شب فرشتگان و روح (جبرئيل) به اذن خدا (بر مقام ولايت نبى و امام عصر(عج) از هر فرمان (و دستور الهى و سرنوشت مقدرات خلق را) نازل مى گردانند, اين شب, رحمت و سلامت و تهنيت است تا صبحگاه (شهود)

شب قدر ((شب قدر)) يا ((ليله القدر)) مشهورترين نام اين شب است.

مفسران درباره اينكه چرا اين شب را ((شب قدر)) گفته اند و ((قدر)) به چه معناست, سه معنا را انتخاب كرده اند:



1ـ قدر (شرف و منزلت)

((مرحوم طبرسى)) گويد: ((از آن رو به اين شب, قدر گفته اند كه داراى شرف و پايه اى بلند و شأنى عظيـم است. مثل اينكه گويند:

مرد داراى قدر يعنى داراى شرف و منزلت. چنان چه قرآن مى فرمايد: ((و ما قدروا الله حق قدره)), يعنى عظمت و شأن خدا را آن گونه كه بايد به جا نياوردند. ((ابوبكر وراق)) گويد:

((لان من لم يكن ذا قدر اذا احياها صار ذاقدر)) آن شب را, قدر ناميدند, از اين رو كه انسان ها با زنده داشتن آن به قدر و منزلت مى رسند. ديگران نيز گفته اند: شب قدر است, زيرا كارهاى خدايى را در آن شب پاداشى بزرگ و گران سنگ است.

گروهى ديگر نيز گفته اند: شب قدر است, چون كتابى گرانبها بر پيامبرى بلند مرتبه و گرامى, براى امتى بلند پايه با دستان فرشته اى گرانقدر نازل شده است.2 در قدر و منزلت شب قدر همين بـس كه سوره مباركه ((قدر)) در شأن آن نازل شده است.



2ـ قدر (تنگى و ضيق)

يكى از معانى ((قدر)) ضيق و تنگى است.

اين شب را از آن رو ((قدر)) گفته اند كه زمين به واسطه كثرت فرود فرشتگان در آن شب, تنگ مى شود. زمين در اين شب, سرشار از فرشتگانى است كه تا سپيده دم, هـم صدا با زمينيان به احياى آن شب مى پردازند و به وظايف خويش مى رسند. در اين زمينه قرآن كريم مى فرمايد: ((تنزل الملائكه و الروح فيها باذن ربهم من كل أمر)).



3ـ قدر (تقدير و اندازه گيرى)

بسيارى از دانشمندان اين معنا را پذيرفته اند چون در اين شب, همه چيز اندازه گيرى مى شود, به آن شب قدر گفته مى شود. از جمله مقدرات اين شب, سرنوشت افراد, جامعه, حوادث و پيش آمدها, مانند جنگ, زلزله, پيروزى, شكست, سعادت و شقاوت و...است.

در اين شب, سرنوشت افراد و جوامع و هر آنچه با سرنوشت انسان ها ارتباط دارد, بر اساس حكمت و مصلحت رقـم مى خورد.

((در او تقدير و تفصيل كنند هر كار كه مشحون به حكمت است, نقص را بر او راه نبود و هر چه در آن سال خواهد بود از آجال و اقسام, در اين شب تقدير كنند)).3 از حضرت امام رضا(ع), روايت شده است كه ((...يقدر فيها ما يكون فى السنه من خير أو شر أو مضره أو منفعه أو رزق أو أجل و لذلك سميت ليله القدر))4 اين شب را ليله القدر ناميده اند, چون آنچه مربوط به سال است, از قبيل خوبى, بدى, زيان, سود,روزى (معيشت) و مرگ و ولادت در آن شب اندازه گيرى مى شود.

امام صادق(ع), خطاب به ((ابوبصير)) فرمودند: ((يا أبا محمد, يكتب وفد الحاجه فى ليله القدر و المنايا والبلايا و الارزاق و ما يكون الى مثلها فى قابل فاطلبها فى احدى و ثلاث)) اى ابو محمد, در شب قدر حاجيان مشخص شده و پيشامدها و مرگ ها و روزىها و آنچه مربوط به آن سال است تا سال آينده (شب قدر ديگر) رقـم مى خورد پـس آن را در شب بيست و يكـم و بيست سوم ماه جستجو كن البته اينكه خداوند بر پايه حكمت و مصلحت, تقدير امور مى فرمايد, به شايستگى و ظرفيت و حال افراد و جوامع بستگى دارد.

قدر, باران رحمتى است كه در جويبار هر فرد و هر جمع به اندازه او جارى است. شخصيت افراد به گونه اى شكل گرفته كه بعضى از آنان تeوان پذيرش جريان رودى وسيع از رحمت و بركت قدر را دارند و برخى ديگر, زمينه كمترى براى جذب رحمت و عنايت دارند برخى, هيچ گونه آمادگى ندارند تا آنجا كه زمينه وجودشان چون سنگى سخت و نفوذناپذير است.

حقيقت شب قدر از نوع حقايق قرآنى است و همان طور كه قرآن شفاء و درمان است, شب قدر نيز اين گونه است :

((و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمومنين و لا يزيد الظالمين الا خسارا)). 5 قرآن غذاى سالـم روح انسان هاست. اين غذاى دلپذير براى روان سالـم لذت بخش است. اما اگر كسى بيمار باشد, نه تنها از اين سفره رنگين دلپذير و غذاى شفابخش بهره اى نمى برد, بلكه براى او مايه آزردگى است. از اين رو, در قسمت دوم, آيه كريمه مى فرمايد: و همين قرآن براى ستمكاران مايه تباهى و زيان است.

گفتيـم كه در شب قدر سرنوشت انسان ها بر اساس حكمت و مصلحت رقـم مى خورد.

بى گمان, اين تصميـم گيرى درباره آينده اشخاص و امت ها با گذشته آنان پيوند خورده است, اما اينكه در اين شب چگونه تصميم گيرى و تقدير مى شود و چه مراحلى پشت سر گذاشته مى شود و نقش عنصر انتخاب چيست؟ در صفحات بعد به آن خواهيـم پرداخت.



آيا شب قدر با اختيار انسان منافات دارد؟

گفتيـم كه تمام مقدرات يك ساله انسان در شب قدر مقدر مى شود.

اما اين سوال مطرح است كه آيا خود انسان در مقدراتش نقشى دارد يا اينكه چه بخواهد و چه نخواهد, تلاش بكند يا نكند, مقدارتش در اين شب رقـم مى خورد؟[ بحث عميق درباره اين مسأله, راه به مبحث جبر و اختيار مى برد كه خود حاوى مطالب و نكات ارزنده اى است كه پرداختن به آن ها در اين مقال نمى گنجد اما جهت كامل بودن مطالب, داستانى زيبا از مثنوى معنوى6 را در اين باره مىآوريـم. مولوى در اين داستان, دزدى را مثال زده است كه عمل خلاف خود را به خواست الهى و جبر نسبت مى دهد صاحب باغ هـم با استفاده نيكو و زيركانه از جدل, تقاص و تنبيه نمودن او را به خواست الهى و جبر نسبت داده و با اين منطق جدلى, از اصل اختيار دفاع مى كند:

آن يكى مى رفت بالاى درخت

مى فشاند آن ميوه را دزدانه سخت

صاحب باغ آمد و گفت: اى دنى7

از خدا شرميت كو؟ چه مى كنى؟

گفت: از باغ خدا, بنده خدا,

گر خورد خرما كه حق كردش عطا

عاميانه8 چه ملامت مى كنى

بخل بر خوان خداوند غنى؟

گفت: آى آيبك9, بياور آن رسن

تا بگويم من جواب بوالحسن10

پس ببستش سخت آن دم بر درخت

مى زد او بر پشت و ساقش چوب سخت

گفت: آخر از خدا شرمى بدار

مى كشى اين بيگنه را زار زار

گفت: از چوب خدا, اين بنده اش

مى زند بر پشت ديگر بنده, خوش

چوب حق و پشت و پهلو آن او

من غلام و آلت فرمان او

گفت: توبه كردم از جبر, اى عيار11

اختيار است, اختيار است, اختيار

اختيارت اختيارش هست كرد12

اختيارش چون سوارى زير گرد

اختيارش اختيار ما كند

امر شد بر اختيارى مستند13

جهد كن كز جام حق يابى نوى

بى خود و بى اختيار آنگه شوى14

آنكه آن مى را بود كل اختيار

تو شوى معذور مطلق, مست وار15

كى كند آن مست جز عدل و صواب

كه ز جام حق كشيده او شراب 16



پس, آنچه مسلـم و غير قابل انكار است, نقش آشكار تلاش و فعاليت انسان در رقـم زدن سرنوشت خويش در تمام زندگى و بويژه در شب قدر است.

البته نقش شب مقدس قدر و ماه مبارك در پررنگ كردن اعمال هـم قابل انكار نيست در اينجا براى اينكه بدانيـم نقش اصلى شب قدر با خود انسان است, اين بحث را با خوش بينى و تكيه بر ادله نقلى, يعنى آيات و روايات پى مى گيريم.

تكيه بر ادله نقلى, از اين جهت است كه بحث مقدرات شب قدر, بيش از همه بر نقل متكى است. اينكه چه طور و چگونه تقدير مى شود, از رازهاى پشت پرده اى است كه بخشى از آن را با استفاده از كتاب و سنت مى توانيم بفهيم, حتى اگر مدعى شويـم كه تنها راه, ادله نقليه است سخنى به گزاف نگفته ايم.

ادله اى كه نقش انسان را در مقدرات شب قدر ثابت مى كند, به شرح زير تقديم مى گردد:



1 ـ حالات و دريافت هاى شخصى

كسانى كه اهل دعا و راز و نياز و اهل شب قدر هستند, نقش خويش را در شب قدر به خوبى دريافته اند. گاهى اين حالات آن چنان ژرف و تأثيرگذار است كه تا شب قدر آينده و بلكه تا آخر عمر, در همه افكار, اخلاق, كردار و رفتار شخص رخنه كرده و آن را در يك خط و سير معنوى قرار مى دهد. ديگرانى هم كه به اين حد از معنويت راه پيدا نمى كنند, به فراخور حال خود از مجالـس و محافل و شب زنده دارىهاى شب قدر بهره بردارى كرده و فيض معنوى مى برند. ريشه اصلى اين دگرگونى ها و حالات, به خود افراد بر مى گردد و اينكه تا چه حد خود را آماده بهره بردارى از بركات شب قدر و فضيلت هاى آن كرده باشند.

اگر معنوياتى كه در شب قدر نصيب انسان شده و در زندگى آن ها تحولى آفريده, هيچ ارتباطى با آنان نداشته باشد و تنها به خدا و فرشتگان و نويسندگان مربوط باشد ـ كه هر چه بخواهند, براى هر كس بدون ملاحظه حالاتش تقدير كنند ـ در اين صورت مقتضاى حكمت و مصلحت اين است كه يا به هيچ كس هيچ ندهند و يا آنچه مى دهند, به همه يكسان و على السويه بدهند در حالى كه ما مى دانيـم همه بركات خداوندى در شب قدر براى بندگان سرازير مى گردد و با اختلاف و تفاوت به آنان داده مى شود پـس نتيجه مى گيريـم تنها دليل اين تفاوت, كارها و اعمال و ميزان تلاش خود بندگان است و بس.

نتيجه اينكه يكى از راه هاى رسيدن به اينكه آيا افراد در مقدرات منتخب قدر, صاحب نقش هستند يا نه, اين است كه ببينيـم چه اندازه دگرگونى درهمين شب بابركت درآنان ايجادگشته است.



2 ـ شناساندن شب قدر

خداوند تبارك و تعالى با نزول سوره اى خاص, شب قدر را به مردم معرفى فرموده است.

در دو آيه اين سوره مباركه فرموده است: قرآن در شب قدر نازل شده و فرشتگان در آن شب فرود مىآيند. سپـس افزوده است: شب سلامت است. و فرموده است: عمل صالح در او, برابر با عمل صالح در طول هزار ماه است.

فردى به امام باقر(ع) عرض كرد: مراد و مقصود از اينكه شب قدر بهتر از هزار ماه است چيست؟ حضرت فرمودند: ((والعمل الصالح فيها من الصلاه والزكاه و انواع الخير خير من ألف شهر ليـس فيها ليله القدر))17 كار شايسته از قبيل نماز و زكات, صدقات و انفاقات و, انواع خوبى ها در آن شب برتر از هر كار شايسته اى است كه در مدت هزار ماه كه شب قدر در آن نيست, انجام شود.

اگر كارهاى نيك بندگان و چند برابر پاداش آن تأثيرى در مقدرات و سرنوشت افراد در شب قدر ندارد, از گفتن و دانستن آن چه سودى عايد بندگان مى شود؟

اگر نزول قرآن در شب قدر و بيان كردن اين مطلب, سود و زيانى را متوجه هيچ كـس نمى كند, چه انگيزه اى در اعلام اين شب نهفته است؟ اگر دانستن نزول فرشتگان, در نتيجه تلاش افراد سودمند نباشد, چرا بايد مردم در جريان آن باشند و دانستن آن چه گرهى از كار بندگان مى گشايد؟

مى دانيـم كه كار بيهوده حتى از افراد عادى و معمولى پسنديده نيست, چه رسد به پروردگار آسمان و زمين كه هيچ كارى را بدون حكمت و مصلحت انجام نمى دهد. حكمت معرفى شب قدر به عنوان شبى كه قرآن در آن نازل شده و شبى كه مقدرات در آن سامان داده مى شود, اين است كه بنده سرنوشت و مقدرات خويش را به قرآن پيوند بزند و آن را سرمشق و سرچشمه فكر و عمل خويش قرار بدهد,اگر كردارش موافق با قرآن و در جهتآن باشد, عمل كننده بهآن سعادتمنداست واگر خداى نكرده مخالف با قرآن باشد, فاعل آن شقى خواهدبود.



3 ـ اجماع و سيره مسلمانان

مى دانيـم كه همه دانشمندان اسلام و مسلمانان از هر فرقه و گروهى, بر اهميت شب قدر و احياى آن تأكيد فراوان دارند و به شب زنده دارى آن شب, اهتمام مى ورزند. نقل شده كه يكى از دانشمندان بزرگ اسلام, براى اينكه شب قدر را درك كند, يك سال تمام يعنى حدود 357 شب, از سر شب تا به صبح شب زنده دارى كرد.18

اين همه اقبال و توجه به تشكيل اجتماعات با شكوه براى خواندن دعا و مناجات و راز و نياز و تضرع و ابتهال, همراه گريه وزارى و استغفار, برخاسته از يك واقعيت انكارناپذير است و آن دخالت انسان ها در سرنوشت خودشان است.

4 ـ سفارش امامان دين بر احياى شب قدر حتى در حال بيمارى امام صادق(ع) به ابوبصير مى فرمايد:

((وصل فى كل واحده منهما مئه ركعه)) در هر يك از دو شب بيست و يكـم و بيست و سوم صد ركعت نماز بخوان ((وأحيهما ان استطعت الى النور)) تا مى توانى آن دو شب را تا سپيده صبح شب زنده دارى كن ((واغتسل فيهما)) در آن دو شب غسل كن.

ـ ابوبصير عرض كرد اگر نتوانستـم ايستاده نماز بخوانـم؟

ـ فرمودند: نشسته بخوان.

ـ اگر باز هم نتوانستم؟

ـ خوابيده بخوان.

ـ اگر باز هم نتوانستم؟

ـ ايرادى ندارد كه سر شب كمى بخوابى و باقى مانده شب را, به هر نحوى كه مى توانى به عبادت بپردازى, چون در ماه رمضان, درهاى آسمان گشوده است, شيطان ها در زنجيرند و اعمال مومنان پذيرفته مى شود.19

از حديث فوق, مى توان تأثير فراوان كارهاى انسان را بر سرنوشت او ارزيابى كرد. مى بينيـم ابوبصير كه يك راوى زبردست و كار كشته در فن روايت است, با پيش بردن مرحله به مرحله سوال ها در صدد آن است كه ژرفاى شب قدر و اهميت عمل در آن شب را به دست آورد امام(ع)هـم, چنان بر اهميت عبادت در شب قدر پافشارى مى فرمايند كه رضايت نمى دهند بنده حتى اگر بيمار باشد, از نتيجه اعمال صالح خويش محروم گردد.

نكته در خور توجهى كه تأثير انسان را مشخص مى كند, جمله پايانى امام(ع)است كه آن را به عنوان ريشه و علت تأكيد و تشويق بر عمل صالح بيان فرموده اند آنجا كه فرمودند: ((و تقبل اعمال المومنين)) اعمال مومنان در شب قدر پذيرفته مى شود.



5 ـ تشويق زياد به دعاهاى مأثور و راز و نياز

مى دانيـم كه دعاهاى شب قدر, از طولانى ترين و پر محتواترين دعاهاست دعاهايى مانند ((جوشن كبير)), ((ابوحمزه ثمالى)) و امثال آن ها, كه اگر با حال و توجه خوانده شود, مايه انقلاب و دگرگونى روحى است, ادعيه اى كه انسان را با دريايى از معارف آشنا مى كند. انسان با خواندن دعا از يك طرف, با ياد آورى لطف, گذشت, كرم, رحمت و بخشش بى پايان خداى مهربان او را در كنار و دستگير خويش مى بيند و نور اميد در دلش مى درخشد و از ديگر سو, با ياد آوردن سختى هاى جان كندن, تنگى و فشار قبر, گرفتارىهاى عالـم برزخ, حساب و كتاب فرداى قيامت, شعله هاى دردناك و سوزان دوزخ و حسابرسى دقيق در صحراى محشر, تمام وجودش, سرشار از ترس و نگرانى گرديده و آنچه عيش و نوش است فراموش كرده و گذشته خود و آنچه بوده و كرده است را با آنچه بايد باشد مى سنجد و زيانى كه در گذشته متوجه وى شده است را در مى يابد و علاوه بر شك و ترديدى كه نسبت به راه و روش نا مطلوب خويش پيدا مى كند, ندامت سراسر وجودش را پر كرده و تصميمى سرنوشت ساز مى گيرد و مسير زندگى اش را دگرگون مى كند. اگر هـم به اين مرحله نرسد, لااقل بر كردار خود بيشتر مواظبت خواهد داشت زيرا بيـم و اميدى كه دستاورد شب قدر است در مراحل زندگى به يارىاش مى شتابد.

در مقابل, اگر كسى از دعا رو برگرداند و شب قدر را هـم به غفلت سپرى كند, در همان جمود و غفلت, زندگى را به پايان خواهد برد و سرنوشتى شقاوت بار در انتظارش مى باشد.

از گفتار فوق, اين نتيجه به دست مىآيد كه در واقع خود انسان وارد مسير سرنوشت خويش گشته و آن را تغيير مى دهد.

گاهى براى پيمودن مسير مقدرات, بر بال دعا و گاه بر بال عمل مى نشيند گر چه دعا هـم نوعى عمل محسوب مى شود. بنابراين, دعا در شب هاى قدر كه يك كار اختيارى است منشاءاثر است و در سرنوشت افراد دخالت دارد به همين دليل به آن سفارش اكيد شده است.

علاوه بر سفارش شفاهى بزرگان دين و علماى اسلام به خواندن دعاها در طول سال, در شب هاى قدر تأكيد بيشترى بر اين امر شده است پـس حتما منشاء اثر است وگرنه كار لغو و بيهوده از بزرگان سر نمى زند.



6 ـ نكوهش بهره نبردن از شب قدر

پيامبر گرامى اسلام(ص) فرمودند:

((من أدرك ليله القدر, فلـم يغفر له فابعده الله))20 از خداوند به دور باد و نفرين بر كسى كه به شب قدر برسد و زنده باشد, اما آمرزيده نشود.

با اين حديث نقش انسان در تعيين سرنوشت خود واضح تر مى گردد و معلوم مى شود كه بدبختى و شقاوت مقدر در شب قدر, نتيجه كار خود بندگان است وگرنه از نظر منطقى ـ با توجه به شأن و مقام پيامبر گرامى(ص) ـ قابل قبول نيست كه آن بزرگوار به خاطر انجام ندادن كارى بى اثر و بى خاصيت, سهل انگاران را نكوهش و مذمت فرمايند.

((انـس بن مالك)) از پيامبر(ص) نقل كرده كه فرمودند:((ان هذا الشهر قد حضركـم)) ماه مبارك به شما رو آورده است. ((و فيه ليله خير من الف شهر)) در اين ماه شبى است كه برتر از هزار ماه است. ((من حرمها فقد حرم الخير كله)) هر كـس از فيض شب قدر محروم گردد, از تمام خيرات بى نصيب مانده است. ((ولا يحرم خيرها الا محروم))21 و محروم نمى ماند از بركات شب قدر, مگر كسى كه خويشتن را محروم كرده است.

روايات, بعضى از گناهان را مانع بهره بردارى گناهكار از شب قدر دانسته اند, از جمله آن كارها ميخوارگى يا ((دايـم الخمر)) بودن و نيز آزار پدر و مادر است.



7 ـ شب قدر مكمل اعمال صالح

يكى از دلايل تفضل شب قدر به امت اسلام, كامل و پر كردن پيمانه اعمال صالح مسلمانان و جبران كمبودهاى آنان است, تا با دستى پر اين جهان را ترك كنند. پيش از اين گفتيـم كه امام صادق(ع) در تفسير آيه شريفه ((ليله القدر خير من ألف شهر)) فرمودند:

مراد اين است كه انجام كار خوب در آن شب برابر عمل صالح در طول هزار ماه است.

روايتى نيز از امام باقر(ع) وارد شده, در پاسخ به اين پرسش كه چرا شب قدر به وجود آمده و به عبارت ديگر فلسفه شب قدر چيست؟



ايشان مى فرمايند:

((و لولا ما يضاعف الله للمومنين, لما بلغوا ولكن الله ـ عز و جل ـ يضاعف لهم الحسنات)) اگر خداوند كارهاى مومنان را چند برابر نكند به سر حد كمال نمى رسند, اما از راه لطف كارهاى نيكوى آن ها را چند برابر مى فرمايد تا كاستى هايشان جبران شود.

از اين روايت و روايت قبلى به خوبى مى توان فهميد كه مبنا و اساس, عمل صالح خود بنده است هنگامى كه يك عمل صالح معمولى با زمانى پر بركت و مقدس همراه گردد, از ارزشى چند برابر برخوردار مى شود و گاه همراه شدن يك عمل صالح با ولايت و اعتقاد و امامت مى تواند انسان را به اوج شرافت برساند پـس, راز سعادتمند شدن انسان ها در شب قدر, عمل اختيارى صالحى است كه با عنايت خداوند, بركت يافته و چند برابر مى شود.



8 ـ نتيجه بخش بودن بعضى از اعمال در شب قدر

در روايات به پاره اى از اعمال سفارش شده كه نتيجه ويژه آن در شب قدر نهفته است:



1 ـ نماز

((انـس بن مالك)) از پيامبر گرامى(ص) روايت كرده كه فرمودند:

((من صلى من اول شهر رمضان الى آخره فى جماعه فقد اخذ بحظ من ليله القدر))22 كسى كه از اول تا آخر ماه مبارك, در نماز جماعت حاضر شود, بهره اى از شب قدر نصيبش شده است.



2 ـ افطارى دادن با مال حلال

((ابو شيخ ابن حيان)) از پيامبر اكرم(ص) نقل كرده كه فرمودند:

((من فطر صائما فى شهر رمضان من كسب حلال صلت عليه الملائكه و ليالى رمضان كلها و صافحه جبرائيل(ع) ليله القدر و من صافحه جبرائيل(ع) يرق قلبه و تكثر دموعه... ))23 كسى كه با مالى كه از راه حلال به دست آورده, روزه دارى را افطار دهد, در تمام شب هاى رمضان فرشتگان بر او درود فرستند و جبرئيل در شب قدر با وى مصافحه كند, نشانه مصافحه جبرئيل آن است كه دل مصافحه شونده نرم و اشكش جارى مى شود.



3ـ صدقه

در باره امام زين العابدين(ع) آمده است:

((كان اذا دخل شهر رمضان تصدق فى كل يوم بدرهـم فيقول: لعلى اصيب ليله القدر))24در هر روز ماه مبارك يك درهـم صدقه مى دادند, آن گاه مى فرمودند: شايد با اين كار, شب قدر را دريابم ـ و از آن بهره گيرم.

((عبدالله بن مسعود)) روايت مى كند كه شبى رسول خدا(ص) از نماز عشاء فارغ شد, مردى از ميان صفوف برخاست و گفت:

اى مهاجران و انصار, مردى غريبـم و بر هيچ چيز قدرت ندارم. مرا طعامى دهيد. رسول خدا گفت: اى فقير, ذكر غريب مكن كه دل مرا اندوهگين ساختى.

بعد از آن فرمودند: غريبان چهار قسمتند:

1 ـ مسجدى كه در ميان قومى باشد كه در آنجا نروند و نماز نخوانند.

2 ـ مصحفى و قرآنى كه در خانه اى باشد و مردم آن خانه از آن تلاوت نكنند.

3 ـ عالمى كه در ميان جماعتى باشد و ايشان تفقد وى نكنند و از او مسايل دينى سوال نكنند.

4 ـ اسيران اهل اسلام كه در ميان كفار باشند, پـس فرمود: كيست كه موونه و غذاى اين مرد را كفايت كند تا در فردوس اعلا خدا او را جاى دهد؟ حضرت على(ع) برخاست و دست سائل را گرفت و به حجره فاطمه زهرا(س) رفت و گفت: اى دختر رسول خدا, در كار اين ميهمان نظرى كن.

حضرت زهرا فرمود: در خانه طعام اندكى موجود است و حسن و حسين گرسنه اند و شما روزه داريد و آن طعام يك نفر را بيشتر كفايت نمى كند.

على(ع) فرمود: آن را حاضر كن. فeطمه(س) طعام را پيش آورد.

حضرت امير آن طعام را پيش ميهمان نهاد و با خود گفت كه اگر من از اين طعام بخورم ميهمان را كافى نباشد و اگر نخورم سبب خجالت ميهمان شود, پـس دست دراز كرد به سوى چراغ و چنان نشان داد كه چراغ را اصلاح مى كنـم و آن را خاموش كرد و فاطمه(س) را گفت در روشن كردن چراغ ديگر تعلل كن تا ميهمان از خوردن غذا فارغ شود و خود حضرت دهان را مى جنباند تا مهمان تصور كند كه على غذا مى خورد. و چون ميهمان از غذا خوردن فارغ شد فاطمه(س) چراغ را آورد و طعام همچنان برجاى بود. اميرالمومنين فرمود:

اى فقير, چرا طعام خود را نخوردى؟ گفت: سير شدم پـس على(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) و حسين(ع) و فضه و همسايگان از آن طعام خوردند و هنوز باقى بود.25



4 ـ شب زنده دارى

حضرت رسول(ص) فرمودند: ((من احيا ليله القدر حول عنه العذاب الى السنه القابله))26 كسى كه شب قدر را شب زنده دارى كند, تا شب قدر آينده, عذاب دوزخ از او دور گردد.



5 ـ غسل و شب زنده دارى

امام موسى بن جعفر(عليهما السلام) فرمودند:

((من اغتسل ليله القدر و أحياها الى طلوع الفجر خرج من ذنوبه))27 كسى كه در شب قدر غسل كرده و تا سپيده صبح شب زنده دارى كند, گناهانش آمرزيده مى شود.

رواياتى كه ذكر شد به خوبى دلالت دارند كه برخى مقدرات و پاداش ها, مانند دور شدن عذاب دوزخ كه در حديث پيامبر اكرم(ص) ذكر شده بود, نتيجه كار خود بندگان است.

موارد فوق مى تواند براى نشان دادن اينكه سرنوشت هر انسانى در شب قدر به دست خودش رقـم مى خورد, كافى باشد, ولى براى تكميل بحث, نكاتى چند كه خارج از چارچوب شب قدر و نشان دهنده موثر بودن انسان در تعيين سرنوشت خويش است را مطرح مى كنيـم.

اين بحث تكميلى را در دو بخش انجام مى دهيـم:

1 ـ عمل و پاداش آن در ماه مبارك رمضان.

2 ـ عمل و پاداش آن, صرف نظر از زمان خاص.

1 ـ پاداش ها در ماه مبارك رمضان

امام هشتـم على بن موسى الرضا(عليهما السلام) فرمودند:

در ماه مبارك كارهاى خوب پذيرفته و كارهاى زشت بخشيده شده است. خواندن يك آيه قرآن در اين ماه, برابر با يك ختم قرآن در ماه هاى ديگر است. كسى كه برادر خود را با يك لبخند شاد كند, در روز واپسين خداوند دلش را شاد كرده و مژده بهشت به او دهد.

كسى كه مومنى را در اين ماه يارى كند, خداوند در روزى كه قدم ها بر پل صراط مى لغزند او را دستگيرى كرده و از پل صراط عبورش خواهد داد.

هركـس خشم خود را نگه دارد, خداوند در روز قيامت بر وى خشـم نكند. هركـس درمانده اى را فريادرسى كند, خداوند در روز قيامت وى را از رسوايى بزرگ ايمن گرداند و رسوايش نكند. كسى كه ستمديده اى را يارى كند, خداوند او را در دنيا, در مقابل دشمنانش يارى كرده و در روز قيامت نيز, در موقف حساب و ميزان ياريش فرمايد.28 و در روايت ديگر امام صادق(ع) از پيامبر اكرم(ص) روايت كرده كه فرمودند: كسى كه ماه مبارك رمضان را روزه دارد و از حرام و تهمت زدن به ديگران اجتناب ورزد, خدا از او خشنود شده و بهشت را بر او واجب و حتمى مى كند.29 دو روايت بالا ارتباط محكـم پاداش ها و اعمال بنده در ماه مبارك و نقش انسان در ترسيـم سيماى درونى او را كاملا آشكار نموده است.



2 ـ پاداش عمل با صرف نظر از زمان خاص

آيات و روايات فراوانى هست كه بعضى دگرگونى ها و پاداش هاى خاص را نتيجه كار بنده دانسته, يا عمل او را تنها عامل معرفى كرده اند.

نمونه اى از اين آيات و روايات:

((ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم))30 در حقيقت خدا حال قومى را تغيير نمى دهد, تا آنان حال خود را تغيير دهند.

((ظهر الفساد فى البر والبحر بما كسبت ايدى الناس ليذيقهم بعض الذى عملوا لعلهم يرجعون))31 به سبب اعمال مردم, فساد در خشكى و دريا آشكار شد تا به آنان جزاى بعضى از كارهايشان را بچشانند, باشد كه باز گردند.



دعا دگرگون كننده سرنوشت

((ابن حبان)) و ((حاكـم)) از پيامبر اكرم(ص) روايت كرده اند كه فرمود: فقط دعاست كه تقدير و سرنوشت ها را دگرگون مى كند و تنها نيكى است كه مايه افزايش عمر مى گردد. گاهى شخص گناهى را مرتكب مى شود و به واسطه آن از روزى و نعمتى محروم مى گردد.32



دعا, برطرف كننده بلا

((عايشه)) همسر پيامبر گرامى(ص) از آن حضرت روايت كرده:

گريزى از سرنوشت و فقدان نيست, اما دعا براى آنچه پيش آمده و خواهد آمد سودمند است. دعا گاهى به پيشواز گرفتارى مى شتابد پـس تا روز قيامت با يكديگر در كشمكش هستند و دعا از تحقق بلا پيشگيرى مى كند.33

مناجات

اى خدايى كه تويى بنده نواز

مى كنم قفل دلم پيش تو باز

تو خدايى و منم بنده تو

بنده عاصى و شرمنده تو

هر كجا مى روم و مى گذرم

سايه مهر تو باشد به سرم

از پى قافله با حالت زار

خسته گرديدم و بى توشه و بار

اى خدا بنده گم كرده رهم

هاديم باش و ببخشا گنهم

پافشارى در راز و نياز



امام صادق(ع) مى فرمايد:

((لولا الحاح المومنين على طلب الرزق لنقلهم من الحال التى هم فيها الى حال اضيق منه))34 اگر مومنان به درخواست روزى از خدا اصرار نورزند, زندگى بر آنان تنگ آمده و معيشتشان رو به كاستى مى نهد.

بعيد نيست كه مراد از درخواست كه در اين حديث شريف آمده, درخواست عملى نيز باشد. به عبارت ديگر, از خدا درخواست چيزى كردن, گاهى با زبان سر, گاهى با زبان عمل و گاهى با تلاش و به كار انداختن قوا و استعدادهاى خدادادى است. مردم تلاشگر و پويا, شايستگى خويش را براى تفضل بيشتر نعمات و وسعت معيشت نشان مى دهند و خداوند هـم به پاس اين شايستگى, رفاه و آسايش و وسعت بيشترى به زندگى آنان عطا مى فرمايد. به همين خاطر امام(ع) مى فرمايند اگر مومنان بر درخواست روزى اصرار نورزند (راه عافيت طلبى را پيشه كنند) زندگى بر آنان تنگ آمده و رفاه و آسايش آن ها رو به كاستى مى گذارد.



ولايت در گرو كردار نيك

از جمله وصاياى امام باقر(ع) به شيعيان و اولاد هاشـم اين است:

به خدا سوگند, ما نه از خدا طلبكاريـم و نه با او پيوند خويشاوندى داريـم, بلكه تنها راه نزديكى به او فرمانبردارى است اگر كسى از شما حق را فرمانبردارى كرده و عمل صالح انجام دهد, ولايت ما اهل بيت برايش سودمند خواهد بود, اما اگر نافرمانى كرده و گناه پيشه كند, از ولايت ما سودى نخواهد برد.

هشدار! به ولايت مغرور نشويد[ و اطاعت خدا را با تكيه بر ولايت كنار نگذاريد].35 امام باقر(ع) سه بار اين هشدار را تكرار فرمودند.

در اين حديث مى بينيم كه تنها معيار تقرب و نزديكى به خدا همان عمل صالح خود فرد است البته ولايت اهل بيت(عليهم السلام) بهترين پوشش دهنده عمل صالح خواهد بود.



تقدير با دارو و درمان

((حكيـم بن حزام)) گويد: به پيامبر اكرم(ص) عرض كردم: آيا داروهايى كه خود را با آن ها درمان مى كنيـم مانع از تقدير الهى است؟ پيامبر گرامى فرمودند: دارو و درمان, خود از مقدرات است.

در توضيح حديث فوق بايد گفت, دو گونه سرنوشت در انتظار بيمار است: يكى اينكه با درد بماند و به پزشك مراجعه نكند كه در اين صورت بيمارى او گسترش مى يابد. راه ديگر اين است كه به پزشك و دارو و درمان رو آورده و با استفاده از نسخه پزشك, سرنوشت پيشين را تغيير داده و با دارو و درمان تندرستى را به خود باز گرداند.

به هر دليل, از اين روايت استفاده مى شود كه بيمارى را مى توان به دارو و درمان تغيير داد و به تندرستى تبديل كرد.



نتيجه كلى

آنچه از مجموع مباحث به دست مىآيد اين است كه با ملاحظه آيات و روايات و دريافت ها و مشاهدات, اطمينان كامل پيدا مى كنيـم كه شب قدر هيچ گونه منافاتى با اختيار انسان ندارد و يقينا, او در مقدرات و سرنوشتى كه در شب قدر برايش رقـم مى خورد موثر است حتى مى شود گفت كه نقش اصلى را به خود انسان سپرده اند تا آنچه بخواهد براى فردا و فرداهاى خود ترسيـم كند.

پاورقي



1ـ سوره قدر

2ـ مجمع البيان , ج 10 , ص 518.

3ـ تفسير منهج الصادقين , ج 10 , ص 303.

4ـ عيون اخبار الرضا , ج 2 , ص 116.

5ـ اسراء , آيه 82.

6ـ مثنوى معنوى , دفتر پنجم ـ آفتاب معنوى , دكتر وزين پور , ص 418ـ 416.

7ـ دنى: پست و فرومايه

8ـ عاميانه: از روى نادانى

9ـ آيبك: كلمه تركى و مشتق از آى به معناى ماه و بك معناى به مانند و مثل است: مانند ماه. در اينجا اين كلمه لقب غلام باغبان است و معادل فارسى آن ((ماهسان)) است

10ـ نام نامعينى است و مقصود دزد ميوه هاست

11ـ عيار: در اينجا به معناى زيرك است

12ـ اختيار الهى اختيار آدمى را بوجود مىآورد و اختيار او در پـس اراده آدمى بسان سوارى است كه ميان گرد و غبار حاصل از تاختن, از نظر ناپديد شده است

13ـ اختيار خداوندى است كه پديد آورنده اختيار ماست و امر و تكليف متكى به همان اختيارى است كه به ما داده شده است

14ـ جام حق: جامى كه از آن باده عشق الهى نوشند ـ نوى: تازگى ـ بكوش تا از جام حق كام جان را تازگى و خرمى بخشى, آن گاه است كه حيات نو مى يابى, اختيار و خواست خويش را به يكسو مى نهى و دل به اراده محبوب ازلى مى سپارى

15ـ بدين هنگام خواست و اختيارت در دست باده الهى قرار مى گيرد و تو, چون مستى, معذور مطلق خواهى بود و در برابر اعمال خود مورد پرسش قرار نخواهى گرفت

16ـ آنكه از جام حق جانى تازه يافته, در ذات محبوب فانى شده و صفات او پذيرفته, نه بسان مستان از شراب انگورى است كه ناشايست از او صادر شود, بلكه مستى است كه جز دادگرى و راستى نمى كند و جز نيكى روا نمى دارد

17ـ اصول كافى , ج 4 , ص 158.

18ـ فوائد الرضويه , ص 10 ـ قصص العلماء

18 ـ سيماى فرزانگان , ج 3.

19ـ وسائل الشيعه , ج 10 , باب 32 , ص 354.

20ـبحار الانوار , ج 94 , ص 80 , ح 47

21ـ كنز العمال , ج 8 , ص 534 , ح 24028.

22ـ همان , ص 545 , ح 24090.

23ـ الترغيب و الترهيب , ج 2 , ص 95 , ح 14.

24ـ بحارالانوار , ج 95 , ص 82

25ـ تفسير منهاج الصادقين , ج 9 , ص 237

26ـ بحارالانوار , ج 95, ص 145

27ـ همان , ج 80 , ص 128 28ـ همان , ج 93 , ص 341

29ـ همان , ص 346

30ـ رعد , آيه 11 31ـ روم , آيه 41

32ـ تحفه الاحوذى , ج 6 , ص 348 , ح 2225

33ـ المستدرك على الصحيحين , ج 1 , ص 123 34ـ بحارالانوار , ج 69 , ص 9 , ح 7

35ـ همان , ج 75 , ص 187 , باب وصاى الباقر(ع)

36ـ كنز العمال , ج 5 , فصل 2 , باب الخمر , ص 346 , ح 13165