بازگشت

غفلت


دعاى روز اول



اللهم اجعل صيامى فيه صيام الصائمين و قيامى فيه قيام القائمين و نبهنى فيه عن نومه الغافلين و هب لى جرمى فيه يا اله العالمين و اعف عنى يا عافيا عن المجرمين

خدايا! روزه ام را در اين روز, روزه ى روزه داران راستين قرار ده و نمازم را, نماز نمازگزاران واقعى, از خواب غفلت زدگان, هشيارم كن و جرمم را ببخش و از من در گذر, اى بخشنده ى گنهكاران)).

احكام



كسى كه در شب ماه رمضان جنب است و مى داند يا احتمال مى دهد كه اگر بخوابد پيش از اذان بيدار مى شود, چنانچه غفلت داشته باشد كه بعد از بيدار شدن بايد غسل كند در صورتى كه بخوابد و تا اذان صبح خواب بماند روزه اش صحيح است. (توضيح المسائل مراجع, ج1, ص948)

((ولقد ذرإنا لجهنم كثيرا من الجن والا نس لهم قلوب لا يفقهون بها ولهم إعين لا يبصرون بها ولهم آذان لا يسمعون بها إولئك كالا نعام بل هم إضل إولئك هم الغافلون1 به يقين, گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم, آنها دلها [ عقلها]يى دارند كه با آن (انديشه نمى كنند, و) نمى فهمند و چشمانى كه با آن نمى بينند و گوشهايى كه با آن نمى شنوند آنها همچون چهار پايانند بلكه گمراه تر! اينان همان غافلانند (چرا كه با داشتن همه گونه امكانات هدايت, باز هم گمراه اند))).

معناى غفلت



((غفلت)) سهوى است كه بر اثر قلت تحفظ وكمى بيدارى دل بر انسان غلبه مى كند.2

در قرآن شريف و روايات اولياى دين كلمه ((غفلت)) در موارد متعددى بكار رفته است.

منظور از اين موارد عدم توجه برخى از مسلمانان به محاسبه ى نفس و تسامح در بررسى اعمال روزانه اى است كه مرتكب شده اند.

عن على(ع) قال: ((من حاسب نفسه ربح, ومن غفل عنها خسر3 كسى كه حساب نفس خود را برسد, سود مى برد و اگر از نفس خود غافل شود, زيان مى بيند)).

هركه نقص خويش را ديد و شناخت

اندر استكمال خود, ده اسبه تاخت

و عنه (ع) قال: ((دوام الغفله تعمى البصيره4 ادامه ى غفلت, چشم بصيرت آدمى را نابينا مى كند)).

از جمله ى وظايفى كه پيروان اسلام براى خودسازى و اصلاح نفس خويش بر عهده دارند, اين است كه همه روزه با دقت به حساب خود برسند و نيك و بدهاى آن روز را با دقت بررسى نمايند.

محاسبه و توبه



عن موسى الكاظم(ع) انه قال: ((يا هشام! ليس منا من لم يحاسب نفسه فى كل يوم فان عمل حسنه استزاد منه و ان عمل سيئه استغفر الله منه و تاب5 حضرت موسى بن جعفر(عليهماالسلام) به هشام فرمود: از ما نيست كسى كه هر روز به حساب نفس خود نرسد, اگر كار خوب انجام داده در افزايش آن بكوشد و اگر مرتكب گناه شده, توبه كند و از پيشگاه بارى تعالى طلب مغفرت نمايد)).

كسانى كه در دنيا, يعنى جهان تكليف, زندگى مى كنند مى توانند با اراده و اختيار خويش به حساب خود برسند, حقوق صاحبان حق را بپردازند, از گناهانى كه مرتكب شده اند استغفار كنند, و با اين عمل قطعا بار سنگين قيامتشان سبك مى شود و زمينه ى نجاتشان فراهم مىآيد. اولياى گرامى اسلام با منطقى پدرانه, اين مهم را به پيروان خود توصيه نموده اند.

فرصت محاسبه



عن النبى(ص) قال: ((حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا و زنوها قبل ان توزنوا6 در دنيا به حساب خود برسيد, پيش از آنكه در قيامت به حسابتان برسند. خويشتن را از جهت اعمالى كه مرتكب شده ايد بسنجيد, قبل از آنكه مورد سنجش قرار گيريد)).

اگر در اين جهان به حساب خود برسيم, به نفع فرداى خويش قدمى برداشته ايم و اگر از محاسبه غافل باشيم تا آنكه مرگ فرا رسد, مرحله ى تكليف سپرى مى گردد و جهان بعد از مرگ آغاز مى شود, آنجا عمل در كار نيست, فقط عالم حساب است و محكمه ى قضا.

عن على(ع) قال: ((ان اليوم عمل ولا حساب, وغدا حساب, ولا عمل7 امروز براى مردم روز عمل است نه روز حساب, و فردا براى آنان روز حساب است نه روز عمل)).

عيان نشد كه چرا آمدم كجا رفتم

دريغ و درد كه غافل ز كار خويشتنم

محمد بن مسلم زهرى از افراد تحصيل كرده و عالم بود. او در عصر حضرت امام زين العابدين(ع) مى زيست. متإسفانه مجذوب دستگاه حكومت بنى اميه ى گرديد و عمال ظالم حكومت از وجودش به نفع خود و به ضرر اسلام استفاده ى بسيار نمودند. امام زين العابدين(ع) به اميد اينكه او را به خود آورد و از غفلتش برهاند, نامه ى مفصلى به وى نوشت و او را به خطاهايى كه مرتكب مى شود, آگاهى داد. در آغاز نوشته ى خود مرقوم فرمود:

((فانظر اى رجل تكون غدا اذا وقفت بين يدى الله عزوجل فسإلك عن نعمه عليك كيف رعيتها و عن حججه عليك كيف قضيتها ولا تحسبن قابلا منك بالتعذير ولا راضيا منك بالتقصير8 با چشم دل در خودت نظر كن كه فرداى قيامت چه شخصى خواهى بود موقعى كه در پيشگاه الهى حاضر مى شوى, از نعمت هايى كه به تو داده سوال مى كند كه چگونه آنها را رعايت نمودى؟ از حجت هايى كه بر تو دارد سوال مى كند چه پاسخى دارى؟ گمان مبر خداى متعال از تو عذرى را بپذيرد و با اعتراف به تقصير از تو راضى گردد)).

محاسبه ى نفس به معناى فرو افكندن پرده ى غفلت است, محاسبه ى نفس به معناى از خوب و بد گفتار و رفتار خويش آگاه شدن است, محاسبه ى نفس پرونده ى اعمال آدمى را در پيش رويش مى گشايد, از گناهان و لغزش هايى كه مرتكب شده است آگاهش مى سازد و او را وا مى دارد تا با استغفار از خالق و رضايت طلبى از مخلوق, لكه هاى تيره گناه را از صفحه ى دل خود بزدايد و بار مسووليت خويش را سبك كند. اين موفقيت بزرگ نصيب كسانى مى شود كه محاسبه ى نفس را جدى بگيرند و با تصميم قاطع به تصفيه ى حساب ها همت گمارند.

باغبانا ز خزان بى خبرت مى بينم

آه از آن روز كه بادت گل رعنا ببرد

ائمه معصومين(عليهم السلام) از اينكه عده ى زيادى از مسلمانان به حساب نفس خود رسيدگى نمى كنند و ايام عمر را به غفلت مى گذرانند, متإثرند و افسوس مى خورند. بعضى از آن بزرگواران در ايام حيات خود مراتب آزردگى خاطر خويشتن را به زبان مىآوردند و دعا مى كردند كه اينان پس از مرگ از عمل خود دچار ندامت نشوند. على(ع) ضمن يكى از خطبه هاى خود, چنين فرموده است:

((فيا لها حسره على كل ذى غفله إن يكون عمره عليه حجه , وإن توديه إيامه الى الشقوه. نسإل الله سبحانه إن يجعلنا واياكم ممن لا تبطره نعمه, ولا تقصر به عن طاعه ربه غايه , ولا تحل به بعد الموت ندامه و لا كآبه9 افسوس بر هر انسان غافلى كه عمرش بر او حجت باشد و ايام زندگيش بر وى منجر به شقاوت گردد. از پيشگاه خداوند مى خواهيم كه ما و شما را از كسانى قرار ندهد كه نعمت الهى, آنان را به كفران و طغيان كشانده, هدف باطلش وى را به تقصير در طاعت واداشته و بر اثر اين اعمال نادرست, پس از مرگ به پشيمانى و اندوه دچار شده است)).

حافظ مى گويد:

مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو

يادم از كشته ى خويش آمد و هنگام درو

خلاصه, غفلت از محاسبه ى نفس در دنيا ممكن است بسيارى از مسلمانان را در روز حساب قيامت با مشكلات بزرگى مواجه نمايد و آنان را در معرض عذاب سنگين الهى قرار دهد. غفلت بسيار مهم و خطرناكى كه موجب كفر به خداوند و عذاب عظيم قيامت مى شود, غافل ماندن از آيات الهى و بى اعتنايى به دلايل و شواهد توحيد است. موقعى كه تمام توجه يك انسان به زندگى دنيا و امور مادى معطوف مى گردد, خود را فراموش مى كند, انسانيت خويش را از ياد مى برد, به نداى عقل, به دعوت فطرت, و به قضاوت عادلانه ى وجدان اخلاقى كه موهبت الهى و سرمايه هاى ارزشمند انسانى هستند بى اعتنا مى شود, آيات خدا را كه راه رسيدن به توحيد است مورد توجه قرار نمى دهد, و سر انجام, اين غفلت ها موجب كفر او مى شود و زمينه ى عذاب شديد او را در قيامت فراهم مىآورد.

((ان الذين لا يرجون لقإنا ورضوا بالحياه الدنيا واطمإنوا بها والذين هم عن آياتنا غافلون إولئك مإواهم النار بما كانوا يكسبون10 آنها كه ايمان به ملاقات ما( و روز رستاخيز) ندارند, و به زندگى دنيا خوشنود شدند و بر آن تكيه كردند, و آنها كه از آيات ما غافل اند, (همه ى) آنها جايگاهشان آتش است, بخاطر كارهايى كه انجام مى دادند)).

كاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش

كى روى ره ز كه پرسى چه كنى چون باشى

در ره منزل ليلى كه خطرهاست در آن

شرط اول قدم آن است كه مجنون باشى

راه هاى درمان غفلت



يكى از دستورات اسلامى براى حفظ نفس از خطرات و لغزش هاى شيطانى آن است كه انسان مسلمان در همه احوال مراقب نفس خود باشد همچنان كه يك پاسبان مراقب ساختمان مهمى است و در محل ورود به ساختمان ايستاده و مراقب ورود و خروج افراد است. انسان سالك الى الله نيز بايد مراقب نفس خود باشد كه مبادا غير خدا در حريم قلبش وارد شود و لانه گزيند و تكثير پيدا كند. اگر چنين شود بايد با سلاح ذكر و توجه آن را نابود و ناپديد سازد.

مراقبه



مراقبه يعنى اينكه انسان در تمام اوضاع و احوال مراقب و نگران خويش باشد, مبادا در اثر غفلت و سهل انگارى, عهدى را كه با خداى خود بسته است بشكند.

بديهى است يكى از صفات بارز مومن, پاسدارى از عهد و پيمان است, چنانكه فرمود:

((والذين هم لا ماناتهم وعهدهم راعون11 و آنها كه امانت ها و عهد خود را رعايت مى كنند)).

حقيقت مراقبه آن است كه هيچگاه خداى را فراموش نكنيم و به اعمال و اذكارى كه ما را به ياد خدا وا مى دارد مداومت داشته باشيم و به هر كارى رنگ خدايى بزنيم و هر كارى را به ياد او آغاز كنيم. مثلا در موقع نشستن حتى المقدور رو به قبله بنشينيم و در هنگام خوابيدن رو به قبله به طرف راست بدن بخوابيم و از لغو و مجالس بطالين دورى جوييم. خلاصه لحظه اى خداى را از ياد نبريم كه هركس خداى را فراموش كند خداوند نيز او را فراموش خواهد كرد: ((نسوا الله فنسيهم))12. بدا به حال بنده اى كه خداوند او را فراموش كند و او را به حال خود واگذارد كه بى ترديد چنين كسى طعمه ى شياطين خواهد شد.

نقض ميثاق و شكست توبه ها

موجب لعنت شود در انتها13

هركس خدا را فراموش كند سرانجام از خود بيگانه شده و شخصيت والاى انسانى خويش را از دست خواهد داد, چنانكه فرمود:

((ولا تكونوا كالذين نسوا الله فإنساهم إنفسهم14 و همچون كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به ((خود فراموشى)) گرفتار كرد)).

از علامه طباطبايى(ره) نقل شده است كه فرموده اند: من هر وقت مراقبه ام شديد و قوى مى شود يك حالتى برايم اتفاق مى افتد. منظور آن مرد بزرگ, حالات عرفانى و مكاشفات ربانى بوده است.

گويند هنگامى كه زليخا با يوسف خلوت كرد و او را به سوى خويش مى خواند ناگهان چشمش افتاد به بتى كه در آن حجره قرار داشت. بى درنگ برخاست و پرده اى روى آن افكند. يوسف به او گفت: تو از مراقبت جمادى شرم دارى, پس چگونه من از مراقبت خداوند جبار شرمنده نباشم؟15

بنابراين, بايد هميشه مراقب اعمال خويش باشيم و بكوشيم كه در زندگى با احتياط گام برداريم كه مراقبت و احتياط, انسان را از غفلت و لغزش باز مى دارد, و همان طور كه نسبت به امور دنيا دقت و احتياط مى كنيم در امور آخرت نيز جانب احتياط را بگيريم و هيچگاه از خداوند متعال غافل نشويم.

بايد دانست كه مراقبت را درجاتى است كه اين درجات به درجات معرفت و رياضت سالك بستگى دارد. نخستين درجه, مراقبت پرهيزكاران و بالاترين آن, مراقبت مقربان است. به قول شاعر:

رسد آدمى به جايى كه بجز خدا نبيند

بنگر كه تا چه حد است مقام آدميت

انسان مى تواند در اثر رياضت و مجاهدت و مراقبت به مقام قرب برسد و مستغرق جمال و طلعت زيباى ذوالجلال گردد, كه در آنجا مسئله برعكس شده, خدا مراقب بنده اش مى شود, چنانكه در باره ى يوسف فرمود:

((ولقد همت به وهم بها لولا إن رإى برهان ربه16 آن زن قصد او كرد و او نيز ـ اگر برهان پروردگار را نمى ديد ـ قصد وى مى نمود)).

آن زن (زليخا) از فرط عشق با آنكه از يوسف جواب رد شنيد باز دست از او برنمى داشت و در وصل او اصرار و اهتمام مى كرد و اگر لطف خاص خدا و برهان روشن حق نگهبان يوسف نبود, او هم به ميل طبيعى به زليخا متمايل مى شد. پس خدا بنده ى مخلص خويش را با ارائه ى جمال و جلال سرمدى از چهره ى زيباى زليخا منصرف كرد و او را از لغزش بازداشت, به طورى كه تصور و خيال گناه را از دلش بزدود.

باز شد قفل و درو شد ره پديد

چون توكل كرد يوسف برجهيد17

((طوبى لمن راقب ربه وخاف ذنبه18 خوشا به حال آن كه هميشه خدا را در نظر داشته و از گناه خويش بيمناك باشد)).

اميرالمومنين(ع) درباره ى مراقبت كلماتى دارند كه به دو مورد اشاره مى شود:

((ينبغى إن يكون الرجل مهيمنا على نفسه, مراقبا قلبه, حافظا لسانه19 سزاوار است كه انسان بر خويش اشراف داشته و هميشه مراقب قلب خود و نگهدار زبان خويش باشد)).

و در جاى ديگر مومن عاقل را اين گونه توصيف مى كند:

((راقب فى يومه غده , و نظر قدما إمامه20 كسى كه در امروز به فكر فردايش باشد و هميشه چند قدم جلوتر را ببيند عاقل است)).

يكى از اسمإ خداوند, اسم رقيب است, او مراقب است. مراقب همه چيز, در همه حال. اگر كسى طالب مراقبه است بهتر آن است كه اسم ((الرقيب)) را ذكر خود قرار دهد و اندك اندك خود را مراقبت كرده, بر شدت و قوتش بيفزايد تا آثار و نتايج آن را ببيند, بشنود و بفهمد.

محاسبه ى نفس



از جمله اصول اخلاقى و عرفانى,اصل محاسبه است. سالكان راه خدا همان طور كه در صبحگاهان با خويش عهد و ميثاق مى بندند, ساعتى را نيز براى محاسبه و بازنگرى در اعمال روزانه در نظر مى گيرند. مرحوم نراقى مى نويسند: در روايات آمده است كه:

((ان العاقل ينبغى إن يكون له إربع ساعات, ساعه يناجى فيها ربه وساعه يحاسب فيها نفسه وساعه يتفكر فى صنع الله وساعه يخلوا فيها للمطعم والمشرب21 سزاوار است انسان خردمند براى خود چهار وقت معين كند كه يكى از آنها وقت حساب و بازنگرى در اعمال روزانه است. البته مناسب است كه زمان محاسبه, شامگاهان پيش از خواب باشد, تا انسان كاملا از سود و زيان و دخل و خرج روزانه اش آگاه گردد)).

تغافل يا خود را به فراموشى زدن



يكى از مباحث را كه متناسب با بحث غفلت مى توان مطرح كرد بحث ((تغافل)) است.

از صفات بسيار پسنديده و با ارزشى كه در ميان مردم كمتر ديده مى شود تغافل است. غفلت را مى توان به مثبت و منفى تقسيم كرد, كه غفلت منفى, همان بخش نخست بود كه غفلت از اعمال زشت خود است, ولى بايد گفت كه غفلت مثبت هم داريم و آن غفلت نسبت به اعمال زشت و كاستى هاى ديگران است.

ديدن خطا و تقصير ديگران و مشاهده عيب و نقص افراد و خود را به فراموشى زدن, به شكلى كه طرف مقابل يقين كند انسان به هيچ عنوان از خطا يا عيب و گناه او مطلع نشده است, يكى از صفات نيك اخلاقى است و اين بالاترين درجه بزرگوارى و برترين نشانه شخصيت است كه انسان خود را در كمال جوانمردى و آقايى, عمدا به فراموشى بزند و اين به فراموشى زدن را در طول زندگى حفظ كند.

على(ع) فرمود: ((ان العاقل نصفه احتمال ونصفه تغافل22 نيمى از عقل, تحمل و بردبارى و نيم ديگرش خود را به فراموشى زدن است)).

و نيز فرمود: ((إشرف إخلاق الكريم كثره تغافله عما يعلم23 شريف ترين خلقيات انسان بزرگوار و با شخصيت, اين است كه در موارد زيادى, تظاهر به غفلت كند)).

و نيز فرمود: ((لا عقل كالتجاهل, لا حلم كالتغافل تجاهل, بالاترين صفت يك انسان عاقل است و تغافل بالاترين نوع بردبارى است)).

چشم رضا بپوشد هر عيب را كه ديد

چشم حسد پديد كند عيب ناپديد

از آثار پربركت تغافل: به عنوان نمونه مى توان, چشم پوشى مرد و زن نسبت به همديگر را نام برد. در قرآن در خطابى زيبا به مرد و زن اينگونه مى فرمايد: ((هن لباس لكم وإنتم لباس لهن))24

عفو و گذشت و از آن بالاتر تغافل و خود را به فراموشى زدن, براى زن و شوهر امرى لازم و واجب است, و با اين گونه صفات پسنديده, و اخلاق حميده, عيش و زندگى همراه با لذت و خوشى برقرار, و اعصاب در آرامش كامل, و جسم و جان در مصونيت همه جانبه, در مقابل هجوم بسيارى از امراض و بيمارىهاست.

عفو و گذشت و تجاهل و تغافل, ميوه شيرين فرو خوردن خشم و به فرموده ى قرآن مجيد, كظم غيظ است.

تفكر و تذكر بهترين درمان غفلت



در روايت است كه شخصى نزد امام صادق(ع) آمد و عرض كرد: يابن رسول الله!, من عادت به گناه پيدا كرده ام, چه كنم تا از اين عادت رهايى يابم؟

حضرت از راه تحريك عاطفه وارد شدند يعنى وجدان اخلاقى او را تحريك كرده فرمودند: اگر مى خواهى گناه بكنى و عادت بر آن پيدا كرده اى, مانعى ندارد, اما در موقع ارتكاب عمل حرام و انجام گناه, چند مسإله را مراعات كند اولا اين كه كارهايت را در جايى انجام بده كه خدا تو را نبيند و تو در محضر حق تعالى واقع نشوى.

عرض كرد: يابن رسول الله!, من هر كجا كه بروم از ديد الهى مخفى نيستم!

حضرت فرمودند: پس در وقت گناه, از ملك و سرزمين خدا بيرون برو, چرا كه معصيت صاحب خانه, آن هم در خانه ى او, خيانت به اوست.

آن مرد گفت: يابن رسول الله!, كجا بروم كه ملك خدا نباشد؟ همه جا متعلق به اوست.

امام(ع) فرمودند: خوب, لااقل روزى او را نخور!

جواب داد: يابن رسول الله!, مگر مى شود روزى او را نخورم؟ از هرچه استفاده مى كنم, نعمت اوست, هرچه بخورم و بياشامم از خداوند است.

حضرت نحوه ى بحث را عوض كردند و فرمودند: اشكالى ندارد, در محضر خداوند, با استفاده از نعمت هاى او و در ملك او گناه بكن ولى زمانى كه عزرائيل براى گرفتن جان و قبض روح تو آمد, جانت را نگهدار و آن را از فرشته ى مإمور الهى حفظ كن.

وقتى جوان براى اين كار هم به عجز و ناتوانى خويش اقرار نمود, امام صادق(ع) كه به نتيجه گيرى نزديك مى شدند, آخرين مسإله را هم برايش به اينگونه بيان فرمودند كه: اگر حافظ جانت نيستى و نمى توانى آن را از ملك محافظت نمايى, پس وقتى كه او جانت را گرفت, در مقابل ملائكه ى مإمور دوزخ مقاومت كن تا به جهنم نروى.

جوان, با ناراحتى اظهار داشت آن موقع, روز بيچارگى من است و اختيارى ندارم و آنها مرا با زور مى كشانند و به طرف آتش مى برند.

حضرت فرمودند: پس عادت به گناه يعنى چه؟ پس اصرار در معصيت چرا؟!

گويند آن شخص اصلاح شد و از آلودگى هاى قبل پاك گرديد.25

پاورقي



1. سوره ى اعراف, آيه ى 179.

2. راغب, مفردات قرآن, ماده ى ((غفل)).

3. صبحى صالح, نهج البلاغه, كلمات قصار 208.

4. فهرست موضوعى غرر, ص 296.

5. محدث نورى, مستدرك الوسائل, ج 2, ص 353.

6. نراقى, جامع السعادات, ج 3, ص 91.

7. صبحى صالح, نهج البلاغه, خطبه ى 42.

8. حرانى, تحف العقول, ص 275.

9. صبحى صالح, نهج البلاغه, خطبه ى 64.

10. سوره ى يونس, آيات 7 و 8.

11. سوره ى مومنون, آيه ى 8.

12. سوره ى توبه, آيه ى 67.

13. مثنوى معنوى, دفتر پنجم.

14. سوره ى حشر, آيه ى 19.

15. نراقى, جامع السعادات, ج 3, ص 96.

16. سوره ى يوسف, آيه ى 24.

17. مثنوى معنوى, دفتر پنجم.

18. شرح غرر, ج 4, ص 238, شماره ى 5938.

19. فهرست غرر, ص 393, شماره ى 10947.

20. صبحى صالح, نهج البلاغه, خطبه ى 83.

21. نراقى, جامع السعادات, ج 3, ص 99.

22. محمدى رى شهرى, محمد, ميزان الحكمه, ج 7, ص 268.

23. محمدى رى شهرى, محمد, ميزان الحكمه, ج 7, ص 268.

24. سوره ى بقره, آيه ى 187.

25. ابراهيمى فر, على اصغر, پندها و حكايت هاى اخلاقى, ص 23 ـ 25.