بازگشت

قرآن


دعاى روز دوم

((اللهم قربنى فيه الى مرضاتك و جنبنى فيه من سخطك و نقماتك و وفقنى فيه لقرائه آياتك, برحمتك يا ارحم الراحمين خدايا! مرا امروز و اين ماه, به آنچه موجب رضاى توست, نزديك گردان و از خشم و انتقام خود, دورساز و به قرائت و تلاوت آيات خود, توفيقم ده, اى مهربانترين مهربانان)).

احكام

قرآن, كلام خدا و معجزه ى پيامبر اسلام (ص) است كه هميشه مورد احترام مسلمانان بوده و در فقه اسلامى به احكامى برمى خوريم كه حكايت از اين احترام دارد, در اين قسمت به نمونه هايى از اين احكام اشاره مى نماييم.

الف) لمس متن عربى قرآن بدون وضو جايز نيست.(مسإله 317)

ب) لمس ترجمه ى قرآن بدون وضو اشكال ندارد. (العروه الوثقى, ج1, ص192, مسإله 17)

ج) همراه داشتن, نوشتن و خواندن قرآن بدون وضو كراهت دارد. (مسإله 356)

د) لمس جلد و كاغذ و حواشى قرآن بدون وضو كراهت دارد. (العروه الوثقى,ج1,ص191, مسإله 17)

ه' ) لمس قرآن و اسمإالله از پشت شيشه, كاغذ نازك و يا پلاستيك حرام نيست.

(العروه الوثقى, مسإله355).

و) نجس كردن خط و ورق قرآن حرام است و اگر نجس شود بايد فورا آن را آب بكشند.

ز) خواندن سوره اى كه سجده واجب دارد بر جنب حرام است و اگر يك حرف از اين چهار سوره را هم بخواند حرام است. (توضيح المسائل, مسإله 355)

ح) در كلماتى مثل شيطان, ابولهب, هر كلام ديگرى كه بين قرآن و غير قرآن مشترك است. معيار,... قصد نويسنده است (اگر به قصد قرآن نوشته باشد لمس بدون وضو جايز نيست.) (العروه الوثقى, ج1, ص190, مسإله 10).

مسإله: احتياط واجب آن است كه از دادن قرآن به كافر خوددارى كنند و اگر قرآن دست اوست در صورت امكان از او بگيرند. (توضيح المسائل, مسإله 139)

مسإله: اگر ورق قرآن يا چيزى كه احترام آن لازم است مثل كاغذى كه اسم خدا يا پيغمبر (ص) يا امام (ع) بر آن نوشته شده, در مستراح بيفتد بيرون آوردن و آب كشيدن آن اگر چه خرج داشته باشد واجب است. و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد بايد به آن مستراح نروند تا يقين كنند آن ورق پوسيده است و نيز اگر تربت در مستراح بيفتد و بيرون آوردن آن ممكن نباشد بايد تا وقتى كه يقين نكرده اند بكلى از بين رفته به آن مستراح نروند. (توضيح المسائل مراجع, جلد 1 مسإله140)

مسإله: گذاشتن قرآن روى عين نجس, مانند خون و مردار اگر چه خشك باشد, حرام است و برداشتن قرآن از روى آن واجب است. (توضيح المسائل, مسإله137)

مسإله: اگر جلد قرآن نجس شود در صورتى كه بى احترامى به قرآن باشد بايد آن را آب كشيد. (همان, مسإله136)

مسإله: نجس كردن خط قرآن حرام است و اگر نجس شود بايد فورا آن را آب كشيد. (همان, مسإله135)

مسإله: مس نمودن خط قرآن, يعنى رساندن جايى از بدن به خط قرآن براى كسى كه وضو ندارد, حرام است. ولى اگر قرآن را به زبان فارسى يا به زبان ديگر ترجمه كنند مس آن اشكال ندارد. (همان, مسإله317)

مسإله: جلوگيرى بچه يا ديوانه از مس خط قرآن واجب نيست, ولى اگر مس نمودن آنان بى احترامى به قرآن باشد بايد از آن جلوگيرى نمود. (همان, مسإله318)

تلاوت

اگر كسى قرآن به عربى بخواند و معنى آن را نفهمد باز هم ثواب خواهد داشت.

ثواب قرآن منوط به درك معانى آن نيست اگر چه خوب است سعى شود تا معناى آن را درك نمايد تا از ارشاد و علوم آن بهره مند گردد.(استفتائات امام, ج1,س103)

آيا گرفتن اجرت در برابر تلاوت قرآن جايز است.

اشكال ندارد (استفتائات قرآنى ص94,غلامرضانيشابورى)

كسى كه نمى تواند قرآن را صحيح تلاوت كند آيا مى تواند قرآن بخواند.

بهتر است بخواند وسعى كند درست بخواند.(همان, ص95)

((لو إنزلنا هذا القرآن على جبل لرإيته خاشعا متصدعا من خشيه الله...1 (اى رسول ما) اگر ما اين قرآن را بر كوه نازل مى كرديم مشاهده مى كردى كه كوه از ترس خدا خاشع و ذليل و متلاشى مى گشت)).

برخى از ويژگى هاى قرآن

وسيله ى رحمت و هدايت: ((.. وهدى ورحمه للمومنين2 و (قرآن) هدايت و رحمت بر مومنان است)).

رهبر و امام: قال الحسن(ع): ((ما بقى فى الدنيا بقيه غير هذا القرآن فاتخذوه اماما يدلكم على هداكم وان إحق الناس بالقرآن من عمل به وان لم يحفظه وإبعدهم منه من لم يعمل به وان كان يقروه3 در دنيا براى شما جز قرآن چيزى نمانده, آن را به عنوان امام برگزينيد, قرآن شما را هدايت مى كند و شايسته ترين شما نسبت به قرآن كسى است كه به آن عمل كند گرچه آن را حفظ نكند, و دورترين شما از قرآن كسى است كه بدان عمل نكرده گرچه آن را بخواند)).

برترين گفتار: ((الله نزل إحسن الحديث...4 خداوند بهترين گفتارها را نازل كرد)).

دوست يك دم نيست خاموش از سخن

گوش كو تا بشنود گفتار او

عطار

شفاى دردها: ((وننزل من القرآن ما هو شفإ ورحمه للمومنين ولا يزيد الظالمين الا خسارا5 و ما آنچه از قرآن مى فرستيم شفاى دل و رحمت الهى براى اهل ايمان است و (ليكن) كافران و ستمگران را بجز زيان چيزى نخواهد بود)).

جاودانگى و فراگيرى: امام رضا(ع) فرمود: ((... لا ن الله تبارك وتعالى لم يجعله لزمان دون زمان ولا لناس دون ناس فهو فى كل زمان جديد وعند كل قوم؟ غض الى يوم القيامه6 خداوند قرآن را براى زمان خاصى قرار نداده و نيز براى مردم خاصى نفرستاده بلكه قرآن در هر زمان جديد است و نزد هر ملتى محفوظ است تا روز قيامت)).

كمال: رسول الله(ص) فرمود: ((القرآن غنى لا غنى دونه ولا فقر بعده7 قرآن بى نيازى است كه بدون آن ثروتى نيست و با وجود آن فقرى نيست)).

جامعيت: ((من اراد علم الاولين والاخرين فليقرإ القرآن8 هركس علم اولين و آخرين بخواهد, قرآن بخواند)).

ملا صدرا در مقدمه ى تفسير سوره ى مباركه ى واقعه مى فرمايد: ((بسيار به مطالعه كتاب حكما پرداختم تا آنجا كه گمان كردم كسى هستم ولى همين كه چشم بصيرتم باز شد, خود را از علوم واقعى خالى ديدم, در آخر عمرم به فكر فرو رفتم كه به سراغ تدبر در قرآن و روايات محمد و آل محمد(عليهم السلام) بروم.من يقين كردم كه كارم بى اساس بوده است.زيرا در طول عمرم به جاى نور در سايه ايستاده بودم. از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله كشيد تا رحمت الهى دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن آشنا كرد و شروع به تفسير و تدبر در قرآن كردم, در خانه ى وحى را كوبيدم. درها باز شد و پرده ها كنار رفت و ديدم فرشتگان به من مى گويند: ((سلام عليكم طبتم فادخلواها خالدين)) من كه اكنون دست به نوشتن اسرار قرآن زده ام, اقرار مى كنم كه قرآن درياى عميقى است كه جز با لطف الهى امكان ورود در آن نيست ولى چه كنم عمرم رفت, بدنم ناتوان, قلبم شكسته, سرمايه ام كم, ابزار كارم ناقص و روحم كوچك است)).9

مرحوم فيض كاشانى در رساله ى انصاف مى فرمايد: ((من مدت ها در مطالعه مجادلات متكلمين فرو رفتم و كوشش ها كردم ولى همان بحث ها ابزار جهل من بود. مدت ها در راه فلسفه به تعلم و تفهم پرداختم و بلند پروازىهايى را در گفته هايشان ديدم, مدت ها درگفت و گوهاى اين و آن بودم, و كتاب و رساله ها نوشتم و گاهى ميان سخنان فلاسفه و متصوفه و متكلمين جمع بندى مى كردم و حرف ها را به هم پيوند مى دادم, ولى در هيچ يك از علوم دوايى براى دردم و آبى براى عطشم نيافتم. بر خود ترسيدم و به سوى خدا فرار و انابه كردم, تا خداوند مرا از طريق تعمق در قرآن و حديث هدايت كرد)).

امام خمينى(ره) مى فرمايد: ((و اين جانب از روى جد, نه تعارف معمولى, مى گويم كه از عمر به باد رفته ى خود تإسف دارم. شما اى فرزندان برومند اسلام! حوزه ها و دانشگاه ها را به شئونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن توجه دهيد, تدريس قرآن را در هر رشته اى محط نظر و مقصد اعلى (نه در حاشيه) قرار دهيد. مبادا خداى نخواسته در آخر عمر كه ضعف و پيرى بر شما هجوم كرد از كرده ها پشيمان و تإسف بر ايام جوانى بخوريد همچون نويسنده)).10

چون تو در قرآن حق بگريختى

با روان انبيا آميختى

هست قرآن حال هاى انبيا

ماهيان بحر پاك كبريا

هست قرآن مر تو را همچون عصا

كفرها را در كشد چون اژدها

نه كه هم توريت و انجيل و زبور

شد گواه صدق قرآن اى شكور؟

حرف قرآن را بدان كه ظاهرى است

زير ظاهر باطنى بس قاهرى است

تو ز قرآن اى پسر ظاهر مبين

ديو آدم را نبيند جز كه طين

ظاهر قرآن چو شخص آدمى است

كه نقوشش ظاهر و جانش خفى است

شاكيان در قيامت

در دادگاه روز قيامت علاوه بر سوالاتى كه از انسان مى شود و گواهان متعدد شهادت ها مى دهند, شاكيانى هم هستند كه از انسان شكايت ها دارند, از جمله:

1 ـ رسول الله(ص)

در قرآن مى خوانيم كه پيامبر (ص) در روز قيامت نزد خداوند شكايت كرده و مى گويد: ((يا رب ان قومى اتخذوا هذا القرآن مهجورا11 يعنى پروردگارا! امت من قرآن را كنار گذاردند يا نخواندند و يا نفهميدند و يا عمل نكردند و يا به ديگران نرساندند)).

به جاى اينكه براى زنده ها بخوانند تنها بر مرده ها خواندند, و به جاى اينكه كتاب زندگى و قانون قرار دهند, كتاب تشريفات و سوگند قرار دادند, پروردگارا! بجاى آنكه قرآن را روبرو قرار دهند پشت سر گذاردند,و به جاى آنكه از آن نور بگيرند, بوسيله قرآن پول گرفتند, و به جاى آنكه آيات آن را به دل بنشانند, بر كاغذ نوشته و بر سنگ تراشيدند, و به جاى آنكه آن را حفظ نمايند, فراموش نمودند, مركز نزول آن (مكه و مدينه) مركز توطئه شد, و قوانين آن تغيير كرد, و حدود آن رها شد, و توحيد و بندگى حق كه به آن امر كرده بود به اطاعت از طاغوت تبديل شد, به جاى اينكه تربيت يافته گان آن, دشمن خدا را بترسانند, از دشمن خدا ترسيدند, و به جاى اينكه با هم متحد شوند از هم گسسته و به جاى وارستگى, به شرق و غرب وابسته شدند, اطلاعات مسلمانان از حقوق شرق و غرب, بيش از آگاهى آنها از آيات حقوقى قرآن بود و قوانين اجتماعى و اخلاقى و اقتصادى آن به كلى رها شد.

2 ـ قرآن

يكى از شكايت كنندگان در قيامت, قرآن عزيز است, پيامبر اكرم(ص)فرمود: ((يجىء يوم القيامه ثلاثه يشكون المصحف و المسجد و العتره12 روز قيامت سه چيز براى شكايت از مردم به صحنه مىآيند كه يكى از آنها قرآن است و ديگرى مسجد و سوم هم خاندانم مى باشند)).

ممكن است قرآن در روز قيامت از دو دسته ى هوادار و مخالف شاكى باشد. و ما در اينجا به شكايت قرآن از هواداران مى پردازيم.

شكايت قرآن از هواداران

شايد شكايت قرآن به اين مضمون باشد كه:

خدايا! با اينكه دستور تلاوت قرآن آمده13 ولى بسيارى از مسلمانان حتى نتوانستند از رو مرا بخوانند.

خدايا! بعضى كه مرا مى خواندند حق تلاوتم را ادا نمى كردند, يعنى بدون طهارت و وضو و تدبر به سراغم مىآمدند و يا در تلاوتم عجله مى كردند.

خدايا! بعضى از خوانندگان مرا نمى فهميدند و در فكر فهميدن من هم نبودند.

خدايا! بعضى آيات مرا مى خواندند و مى فهميدند ولى عمل نمى كردند.

خدايا! بعضى كه عمل مى كردند به ديگران نمى رساندند.

خدايا! بعضى در عمل به قرآن حتى از مخالفان قرآن هم عقب تر ماندند(حضرت على(ع) در وصيت خود مى فرمايد:مبادا ديگران در عمل به قرآن و استفاده از رهنمودهاى آن از شما مسلمانان جلو باشند).

خدايا! بعضى تنها به آيات عبادى و فردى عمل مى كردند و نسبت به هجرت و جهاد و ايثار و سياست كه در متن آياتم بود بى اعتنا بودند و به قول قرآن به بعضى آيات ايمان مىآوردند ولى نسبت به بعضى آيات بى تفاوت بودند.

خدايا! بعضى به جاى آنكه مرا قانون بدانند وسيله نان دانسته و مال التجاره خود قرار دادند, از خواندن و چاپ كردنم سرمايه اندوزىها كردند.

خدايا! بعضى كه در فكر و روح خود انحرافى داشتند آيات متشابه و چند پهلو را (كه چند نوع مى توان معنا كرد) دستآويز اهداف خود قرار دادند.14

خدايا! بعضى به جاى اينكه در تفسيرم از مفسران واقعى و اهل بيت پيامبر(عليهم السلام) استمداد نمايند, از سليقه هاى شخصى خود در تفسير آيات كمك مى گرفتند.

خدايا! بعضى مرا وارونه معنا كردند.

خدايا! بعضى خوب مرا شناختند ولى حقايق مرا ناديده گرفته و كتمان نمودند.15

خدايا! به جاى اينكه مرا براى اهل دل هاى زنده بخوانند16 فقط بر خاك مرده خواندند.

خدايا! بعضى تنها به هنگام سفر و شب هاى احيا مرا بالاى سر خود قرار دادند و در طول سال از من غفلت كردند.

خدايا! بعضى فقط به هنگام تفإل و استخاره و سوگند به سراغم مىآمدند.17

فضيلت تعليم و تعلم و حفظ قرآن

يادگرفتن قرآن: امام صادق(ع) فرمود: ((ينبغى للمومن ان لا يموت حتى يتعلم القرآن او يكون فى تعلمه18 سزاوار است مومن نميرد مگر اينكه قرآن آموخته باشد يا در حال آموختن آن باشد)).

ياد دادن قرآن: رسول الله(ص) فرمود: ((الا من تعلم القرآن وعلمه وعمل بما فيه فانا له سائق الى الجنه19 هر كس قرآن بياموزد و به ديگران ياد دهد و به آنچه در قرآن است عمل نمايد, پس من او را بسوى بهشت راهنمايى خواهم نمود)).

حفظ قرآن: رسول الله(ص) فرمود: ((من اعطاه الله حفظ كتابه فظن ان احدا اعطى افضل مما اعطى فقد غمط افضل النعمه20 هر كس را خداوند توفيق حفظ قرآن عنايت فرمايد و او گمان برد كه كسى چيزى بهتر از او دارد پس او بهترين نعمت ها را ناسپاسى كرده است)).

قاريان قرآن

بهره مندان از رحمت الهى: رسول الله(ص) فرمود: ((حمله القرآن هم المحفوفون برحمه الله الملبوسون نور الله عزوجل21 حاملان قرآن كسانى هستند كه در رحمت خداوند پيچيده و با نور خدا پوشانده شده اند)).

عارفان اهل بهشت: رسول الله(ص) فرمود: ((حمله القرآن عرفإ اهل الجنه...22 عالمان به علوم قرآن, عارفان اهل بهشتند)).

شريف ترين مسلمانان: ((إشراف امتى حمله القرآن...23 شريف ترين امت من حاملان قرآنند)).

بندگان خاص خداوند: امام على(ع)فرمود: ((اهل القرآن اهل الله وخاصته24 اهل قرآن, اهل خدا و خواص او هستند)).

پرچمداران اسلام: رسول الله(ص) فرمود: ((حامل القرآن, حامل رايه الاسلام من اكرمه فقد اكرم الله ومن اهانه فعليه لعنه الله عزوجل25 حامل قرآن, حامل پرچم اسلام است هر كس او را گرامى بدارد, خدا را اكرام كرده است و هر كس به او اهانت كند, لعنت خداوند بر او است)).

فضيلت و آثار تلاوت قرآن

پاداش الهى: ((ان الذين يتلون كتاب الله وإقاموا الصلا ه وإنفقوا مما رزقناهم سرا وعلا نيه يرجون تجاره لن تبور26 آنان كه كتاب خدا را تلاوت كرده نماز را برپا دارند و از آنچه ما روزيشان كرده ايم پنهان و آشكار به فقيران انفاق مى كنند, اميد تجارتى دارند كه هرگز زيان و زوال نخواهد يافت)).

سخن گفتن با خداوند: رسول الله(ص) فرمود: ((اذا احب احدكم ان يحدث ربه فليقرإ القرآن27 هر كدام از شما دوست دارد با خدايش حرف بزند, قرآن بخواند)).

شكوفايى ايمان: امام على(ع) فرمود: ((لقاح الايمان تلاوه القرآن28 شكوفايى ايمان, با قرآن خواندن است)).

جلاى قلب ها: رسول الله(ص) فرمود: ((ان هذه القلوب تصدإ كما يصدإ الحديد (قيل يا رسول الله فما جلاوها؟) قال: تلاوه القرآن29 قلب ها زنگ مى زند مانند زنگ زدن آهن. گفته شد: جلاى آن با چيست اى رسول خدا!؟ فرمود: خواندن قرآن)).

كفاره گناهان: رسول الله(ص) فرمود: ((عليك بقرإه القرآن فان قرإته كفاره للذنوب وستر فى النار وامان من العذاب30 بر تو باد قرائت قرآن, همانا قرائت قرآن, كفاره ى گناهان و سپر آتش و ايمنى از عذاب است)).

هم نشين تنهايى: امام على(ع) فرمود: ((من انس بتلاوه القرآن لم توحشه مفارقه الاخوان31 هر كس با خواندن قرآن انس گيرد دورى برادران و دوستان او را وحشت زده نمى كند)).

قال على بن الحسين(ع): ((لو مات من بين المشرق والمغرب لما استوحشت لو كان القرآن معى...32 اگر از شرق تا غرب عالم هيچكس زنده نماند, چنانچه قرآن با من باشد هراس و وحشتى ندارم)).

انقلاب درونى: رسول اكرم (ص) در مجلسى اين آيه را خواند: فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره33)) يك نفر عرب باديه نشين سخت تحت تاثير قرار گرفت و عرض كرد اى رسول خدا! مثقال ذره؟ پيامبر (ص) فرمود: آرى! او فرياد برآورد: و اسواتاه واى بر من و گريه كرد. رسول خدا (ص) وقتى حال او را ديد فرمود: اين باديه نشين كسى است كه دلش از ايمان خبر مى دهد و آميخته با ايمان است.34

آداب تلاوت قرآن

پاكى و نظافت دهان: رسول الله(ص) فرمود: ((طيبوا افواهكم فان افواهكم طريق القرآن35 دهان هاى خود را پاكيزه كنيد زيرا دهان هاى شما, راه قرآن است (با آن قرآن مى خوانيد)).

استعاذه: ((فاذا قرإت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم36 اى رسول! چون خواهى تلاوت قرآن كنى اول از شر وسوسه شيطان, رانده شده, بخدا پناه ببر)).

ترتيل: ((ورتل القرآن ترتيلا37 و به تلاوت قرآن با توجه كامل مشغول باش)).

تدبر: ((إفلا يتدبرون القرآن إم على قلوب إقفالها38 آيا در آيات قرآن (منافقان) تفكر نمى كنند يا بر دل هاى آنان قفل زده اند؟)).

خشوع: ((إلم يإن للذين آمنوا إن تخشع قلوبهم لذكر الله39 آيا نوبت آن نرسيده كه مومنان دل هاشان بياد خدا خاشع گردد)).

صداى خوش: رسول الله(ص) فرمود: ((حسنوا القرآن باصواتكم فان الصوت الحسن يزيد القرآن حسنا40 قرآن را با صداى خوش بخوانيد, زيرا صداى خوش محسنات و گيرايى قرآن را زياد مى كند)).

خاطراتى از امام خمينى(ره)

امام در يكى از آثار خود مى نويسد: ((... كسى كه خود را عادت داد به قرائت آيات و اسماى الهيه از كتاب تكوين و تدوين الهى, كم كم قلب او صورت ذكرى و آيه اى به خود مى گيرد و باطن ذات, محقق به ذكر الله و اسم الله و آيه الله مى شود. ..)).41

ايشان مقيد بودند هر روز قبل از نماز و در بين دو نماز چند صفحه قرآن (حدود يك حزب يا بيشتر) بخوانند كه حتى در روزهاى بيمارى و كسالت اين برنامه امام قطع نگرديد. معمولا بعد از نماز صبح و قبل از نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشإ و يا در هر فرصت ديگر ايشان مقيد به اين مستحب الهى بودند و بارها كه اطرافيان به خدمتشان مى رسيدند امام را مشغول خواندن قرآن مى ديدند.42

يكى از اعضاى دفتر امام (انصارى كرمانى) مى گويد: امام روزانه با همان صداى ملكوتى چندين نوبت قرآن مى خوانند. آرى دقت و تفسير و تإمل در قرآن به جاى خود ولى مانع از اين نيست كه قرآن را با صداى حزين يا به صورت ترتيل و همان قرائت و مرور اجمالى بخوانند كه از مستحبات مى باشد.43

دليل اين كه امام ملاقات هاى خودشان را در ماه مبارك رمضان تعطيل مى كردند اين بود كه بيشتر به قرآن و دعا بپردازند.44 ايشان در ماه رمضان هر روز ده جزء قرآن مى خواندند يعنى در هر سه روز يك دور قرآن را ختم مى كردند, بعضى برادران خوشحال بودند كه دوبار قرآن را در اين ماه خوانده اند ولى بعد متوجه مى شدند كه امام ده يا يازده بار قرآن را ختم كرده اند.45

خانم فاطمه طباطبايى (عروس امام) در خاطره اى گفته است: يك بار كه در نجف اقامت داشتيم چشمان امام دچار ناراحتى شده پزشك ايشان را مورد معاينه قرار داد و گفت: چند روز قرآن نخوانيد و استراحت كنيد, امام خنديدند و گفتند: من چشم خود را براى قرآن خواندن مى خواهم چه فايده اى دارد كه چشم داشته باشم و نتوانم قرآن بخوانم, شما يك كارى كنيد كه من بتوانم قرآن را تلاوت كنم.46

آن گاه كه اندوه ها بر دل و جان آدمى روى مىآورند باز هم قرآن به انسان آرامش مى بخشد. وقتى مرحوم آيه الله سيد مصطفى خمينى به شهادت رسيدند قرار شد جمعى به اتفاق حاج احمد آقا به محضر امام برسند و به صورت تدريجى خبر اندوهبار رحلت فرزند ارشدش را به استحضار آن رهبر والامقام برسانند. يكى گفت: از حاج آقا مصطفى تازه چه خبر, ميرزا حبيب الله اراكى گفت: الان از بيمارستان تماس گرفتند كه مثل اين كه بايد ايشان را زودتر به بغداد (مركز حكومت عراق) برسانند, حاج احمد آقا نتوانست جلوى صداى گريه خود را بگيرد ولى رويش را برگردانيد كه آقا صورتش را نبيند ولى امام چهره ى خويش را به سوى او گردانيد و فرمود: احمد ماجرا چيست؟ مگر حاج آقا مصطفى مرده؟ اهل آسمان ها مى ميرند و از اهل زمين كسى باقى نمى ماند, همه مى ميرند. آقايان! بفرماييد سراغ كارتان, خودشان هم بلند شدند وضو گرفتند و مشغول خواندن قرآن شدند.47

مصحف شريف

ايشان (حاج آقا رحيميان) در خاطره اى ديگر گفته است: گاهى به دلايلى با قرآن هايى كه در كيف دستى داشتيم به محضر امام مى رسيديم در دفعات اوليه بدون توجه قرآن را نيز همراه با چيزهاى ديگر از كيف بيرون آورده و روى زمين مى نهاديم, اما يك بار كه حضرت امام مراقب بودند فرمود: قرآن را روى زمين نگذاريد و بلافاصله دستشان را جلو آوردند و آن را گرفته و روى ميزى كه در كنارشان بود گذاشتند و بعد ما متوجه شديم كه چون حضرت امام روى كاناپه نشسته بودند و نمى خواستند كه قرآن روى زمين و پايين تر از ايشان قرار بگيرد آن عمل را انجام دادند.48

وى مى نويسد يك بار فردى قرآن را در قطع كوچك كه فقط محتوى چند عدد از سوره هاى قرآن است, آورده بود تا پس از امضاى امام براى رزمندگان جبهه هديه ببرد چون تعداد زياد بود گفتم كه اين كار وقت امام را مى گيرد و باعث زحمت معظم له مى شود. آن شخص اكتفا كرد كه قرآن ها به دست امام برسد و به تصور او به دست امام تبرك شود! به همين دليل گفت: همين قدر كه اين قرآن ها به دست امام لمس شده باشد براى بچه هاى جبهه بسيار خوشحال كننده است, ما هم قبول كرديم و قرآن ها را كه در يك پاكت بزرگ بود نزد امام برديم. در آخر كار وقتى مى خواستيم از خدمت امام برگرديم يكى از آقايان پاكت محتوى قرآن ها را برداشت و به سوى دست حضرت امام نزديك كرد. معظم له به گمان آن كه طبق معمول كه گاهى نبات و امثال آن را براى تبرك مى برديم, دستشان را جلو آوردند ولى وقتى چشمشان به داخل پاكت افتاد, فرمودند: اين ها چيست؟ به عرض رسيد: قرآن هايى است كه شامل چند سوره مى باشد خواسته اند براى رزمندگان جبهه هاى جنگ عليه باطل تبرك شود! امام كه معمولا حركاتش كاملا آرام و معتدل بود ناگهان به طور بى سابقه اى با شتاب و شدت مضطربانه اى دستشان را عقب كشيدند و با لحنى تند و عتابآميز فرمودند:

من قرآن را تبرك كنم؟ اين چه كارى است كه مى كنيد؟!49

كليدهاى غيبى

يكى از مدرسين حوزه علميه قم50 كه در سال 1342 شمسى, قيام اسلامى به رهبرى امام خمينى(ره) را شنيد, خيلى دلهره داشت و ناراحت بود كه نتيجه اين واقعه به كجا مى رسد و عاقبت حضرت امام به كجا مى انجامد. خود مى گويد: به خاطرم رسيد براى روشن شدن فرجام اين وضع تفإل به قرآن كريم نمايم, چون آن را گشودم در اول صفحه, اين آيه مباركه ى آمد: ((وقل جإ الحق وزهق الباطل ان الباطل كان زهوقا))51.

از اين تفإل نيك آرامش يافتم و مطمئن شدم كه امام آزاد مى شود تا آن كه پس از چندى رژيم ناگزير شد امام را از حبس رهايى دهد, ولى در مرتبه دوم ايشان را دستگير كرده و به تركيه تبعيد نمودند, اين بار نيز ناراحت شدم و براى كاهش نگرانى چون مصحف شريف (قرآن) را گشودم در اول صفحه همين آيه آمد, آرامش خود را به دست آوردم تا آن كه ايشان به نجف انتقال يافته و از آن جا به پاريس تشريف آوردند, اين جا به جائى, امثال مرا آشفته كرد. پس چون خواستم بدانم اين مرتبه كار امام به كجا خواهد رسيد قرآن را باز كردم كه باز آيه ى ياد شده آمد.52

يكى از ياران امام53 مى گويد: در سال 1350 شمسى جشن هاى دوهزار و پانصد ساله شاه برگزار مى شد. براى وابستگان رژيم اين برنامه ها خوشحال كننده بود, اما مردم مومن و مسلمان در باطن و درو نشان ناراحت بودند, عده اى از دوستان در منزل ما اقامت داشتند و همه نگران بوديم كه با اين وضع عاقبت مبارزات اسلامى به رهبرى امام چه خواهد شد, يكى از آشنايان گفت: من تفإل مى زنم تا ببينم امام خمينى(ره) چه شخصيتى مى باشد, اين آيه شريفه آمد: ((قل انما إنا بشر مثلكم يوحى الى)).

يكى از دوستان در خصوص جشن هاى مزبور به قرآن مراجعه كرد آيه: ((متاع قليل ولهم عذاب إليم))54 آمد كه هم كوتاه بودن مدت حكومت شاه و نيز عذاب دردناكى را كه متوجه اش خواهد شد مى رساند. بعد من گفتم: خوب ببينم سرنوشت امام خمينى(ره) چه خواهد شد؟ اين آيه آمد: ((يا بنى اذهبوا فتحسسوا من يوسف وإخيه ولا تيئسوا من روح الله انه لا ييئس من روح الله الا القوم الكافرون))55 اين تعابير نشان مى داد كه امام به حكومت خواهد رسيد و در اين امور نبايد از رحمت الهى نااميد شد و خوشبختانه طولى نكشيد كه امام با بالاترين درجات عزت به ايران آمدند و با سرنگون نمودن رژيم استبداد, جمهورى اسلامى را بنيان نهادند)).56

سپهبد شهيد على صياد شيرازى مى گفت: در يكى از عمليات هاى مهم جنگ از نظر فنى نسبت به دشمن ضعيف بوديم, مقرر گرديد به محضر امام برويم و نظر ايشان را جويا شويم, با هواپيما از جبهه جنگ به جماران آمده و خدمت امام رسيدم و ماجرا را عرض كردم. فرمودند: فورا حمله را آغاز كنيد. هنگام خدا حافظى به امام عرض كردم: شرايط چنين و چنان است, با قرآن استخاره كنيد اگر خوب بود حمله مى كنيم. فرمودند: شما به جبهه برويد. در آنجا در كنار سرداران قرآن را باز كنيد, قوت قلب پيدا كرده و عمليات را شروع خواهيد كرد. به جبهه بازگشتم و گفتار امام را به سرداران گفتم, همه آماده شديم. قرآن را گشوديم. ناگاه سوره فتح آمد, توان قلبى فوق العاده اى يافتيم و عمليات (فتح المبين) را آغاز كرديم كه طى آن به پيروزىهاى شگفتى نايل شديم و فتح واقعى از آن ما بود.57

پاورقي



1. سوره ى حشر, آيه ى 21.

2. سوره ى يونس, آيه ى 57.

3. ارشاد القلوب, ج 1, ص 79.

4. سوره ى زمر, آيه ى 23.

5. سوره ى اسرى, آيه ى 57.

6. مجلسى, محمدباقر, بحارالانوار, ج 92, ص 15.

7. مجلسى, محمدباقر, همان, ج 92, ص 19.

8. كنز العمال, خبر 2454.

9. ملا صدرا, مقدمه ى تفسير سوره ى واقعه.

10. صحيفه ى نور, ج20, ص20.

11. سوره ى فرقان, آيه ى,30.

12. مجلسى, محمدباقر, همان, ج7, ص222.

13. سوره ى مزمل, آيه ى 19.

14. سوره ى آل عمران, آيه ى 7.

15. سوره ى بقره, آيه ى 174.

16. سوره ى فصلت, آيه ى 3 سوره ى يوسف, آيه ى 2.

17. قرائتى, محسن, معاد در قرآن.

18. مجلسى, محمدباقر, همان, ج 92, ص 189.

19. كنز العمال, خبر 2375.

20. كنز العمال, خبر 2317.

21. مجلسى, محمدباقر, همان, ج 92, ص 19.

22. محدث نورى, مستدرك الوسائل, ج 3, ص 242.

23. مجلسى, محمدباقر, همان, ج 92, ص 177.

24. آمدى, غرر الحكم و درر الكلم.

25. كنز العمال, خبر 2345.

26. سوره ى فاطر, آيه ى 29.

27. كنز العمال, خبر 2257.

28. آمدى, همان.

29. كنز العمال, خبر 2441.

30. مجلسى, محمدباقر, همان, ج 92, ص 17.

31. آمدى, همان.

32. محدث نورى, همان, ح 3, ص 463. 33. سوره ى زلزال, آيه ى 68.

34. محمدى اشتهاردى, محمد, داستان دوستان, ج 1, ص 52.

35. كنز العمال, خبر 2752. 36. سوره ى نحل ,آيه ى98.

37. سوره ى مزمل, آيه ى 4.

38. سوره ى محمد, آيه ى 24.

39. سوره ى حديد, آيه ى 16.

40. كنز العمال, خبر 2765.

41. قرآن باب معرفه الله, ص 61 ـ 62.

42. امام خمينى, آداب الصلوه, ص 216.

43. خلوتى با خويشتن, ص 40 ـ 41.

44. ويژگى هايى از زندگى امام خمينى, ص 20.

45. پا به پاى آفتاب, ج 1, ص 286.

46. سرگذشت هاى ويژه از زندگى امام خمينى, ج 4, ص 129, خلوتى با خويشتن, ص 42.

47. سرگذشت هاى ويژه از زندگى امام خمينى, ج 1, ص 62 ـ 63 روزنامه ى جوان, شماره 149.

48. سرگذشت هاى ويژه از زندگى حضرت امام خمينى, ج 5, ص 69 و مإخذ قبل, ص 128.

49. رحيميان, محمد حسن, در سايه ى آفتاب, ص 113 ـ 114 سرگذشت هاى ويژه, ج 5, ص 68 ـ 69.

50. آيت الله عراقچى همدانى.

51. سوره ى اسرا, آيه ى 81.

52. مردان علم در ميدان عمل, ج 3, ص 271 ـ 272.

53. حجه الاسلام والمسلمين سيد مهدى امام جمارانى.

54. سوره ى كهف, آيه ى 110.

55. سوره ى يوسف, آيه ى 87.

56. پا به پاى آفتاب, ج 2, ص 256.

57. مجله ى پاسدار اسلام, شماره 215, ص 32.