بازگشت

احسان


دعاى روز يازدهم

((اللهم حبب الى فيه الاحسان و كره الى فيه الفسوق و العصيان و حرم على فيه السخط و النيران بعونك يا غياث المستغيثين خدايا! در اين روز احسان و نيكى را در نظرم محبوب گردان و فسق و معصيت را در نظرم ناپسند قرار ده و خشم خود و آتش دوزخ را بر من حرام گردان, به پاس يارىات, اى پناه بى پناهان)).



به نظر اسلام, عبادت و تقرب به خدا, در نماز, روزه, حج, زيارت, ذكر و دعا خلاصه نمى شود و در مساجد, معابد و مزارها محصور نمى گردد,بلكه انجام دادن مسووليت هاى اجتماعى خدمت به بندگان خدا نيز در صورتى كه به قصد قربت انجام بگيرد از بهترين عبادت ها محسوب مى شود, كه مى تواند وسيله ى خودسازى و تقرب به سوى خدا باشد.

به نظر اسلام, تعبد و سير و سلوك, مستلزم انزوا و گوشه گيرى نيست,بلكه مى تواند با پذيرش مسووليت هاى اجتماعى,در متن اجتماع همراه باشد.تعاون در خير و احسان,نيكوكارى و سعى در برآوردن حوائج مومنين و خشنود كردن آنها,دفاع از محرومين و مستضعفين, اهتمام به امور مسلمين, رفع گرفتارى و حل مشكلات آنان و كمك به بندگان خدا, از ديدگاه اسلام جزء عبادت هاى بزرگ محسوب مى شوند كه ثواب آنها از ده ها حج و عمره ى مقبول هم زيادتر است. هر كس از نعمت و امكانات بيشترى برخوردار است, در احسان به ديگران وظيفه ى سنگين ترى دارد. قرآن كريم در سوره ى قصص( 84 ـ 76) داستان قارون را بيان مى كند. در ضمن يكى از آيات چهار نكته آمده است:

((وابتغ فيما آتاك الله الدار الاخره در آنچه خدا به تو داده براى آخرت را بطلب)).

((ولا تنس نصيبك من الدنيا و بهره ات را از دنيا فراموش مكن)).

((وإحسن كما إحسن الله اليك و همان گونه كه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن)).

((ولا تبغ الفساد فى الارض و هرگز در زمين در جستجوى فساد مباش)).

از حضرت صادق (ع) نقل شده كه خداى متعال فرمود: ((الخلق عيالى فاحبهم الى الطفهم بهم و اسعاهم فى حوائجهم1 بندگان, عيال من هستند, پس محبوب ترين مردم نزد من كسانى هستند كه نسبت به آنها مهربان تر باشند و در رفع نيازهاى آنها بيشتر كوشش كنند)).



جايگاه مردم

رسول خدا (ص)فرمود: ((الخلق عيال الله فاحب الخلق الى الله من نفع عيال الله و ادخل على اهل بيت سرورا2 مردم عيال خدا هستند, پس محبوبترين مردم نزد خدا كسى است كه نفعش به عيال خدا برسد و دل خانواده اى را شادمان گرداند)).



خوشرويى

حضرت باقر (ع) فرمود: ((تبسم الرجل فى وجه اخيه حسنه و صرف القذى عنه حسنه و ما عبد الله بشىء احب الى الله من ادخال السرور على المومن3 لبخند مومن در صورت برادر مومنش حسنه محسوب مى شود و رفع گرفتارى او نيز حسنه است. خدا به چيزى عبادت نشده كه نزد او محبوب تر از خشنود كردن مومن باشد)).



خوشحال كردن

حضرت صادق (ع) فرمود: ((من سر مومنا فقد سرنى و من سرنى فقد سر رسول الله و من سر رسول الله فقد سر الله و من سر الله إدخله جنته4 هر كس مومنى را مسرور كند مرا مسرور ساخته و هر كس مرا مسرور گرداند رسول خدا را مسرور نموده است و هر كس رسول خدا را مسرور نمايد خدا را مسرور خواهد كرد و كسى كه خدا را مسرور نمايد داخل بهشت خواهد شد)).

حل مشكلات مردم

حضرت صادق (ع) فرمود: ((لقضإ حاجه امرى مومن احب الى الله من عشرين حجه كل حجه ينفق فيها صاحبها مائه الف5 بر آوردن حاجت مومن نزد خدا محبوب تر از بيست حج است كه در هر حجى صد هزار خرج كند)).



قابل توجه صاحب منصبان

حضرت على (ع) فرمود: ((آفه القدره منع الاحسان6 آفت قدرت, خوددارى از نيكى است)).



نيكوكاران, پناه مردم در آخرت

حضرت صادق (ع) فرمود: ((ان لله عبادا من خلقه يفزع العباد اليهم فى حوائجهم اولئك هم الامنون يوم القيامه7 خداى را بندگانى است كه مردم در حوائج خودشان به آنان پناه مى برند, اينان هستند كه در قيامت (از عذاب خدا) در امان خواهند بود)).



خدمت به خانواده

((خدمه العيال كفاره للكبائر و يطفى غضب الرب8 خدمت به خانواده كفاره گناهان است و آتش غضب الهى را خاموش مى كند)).

چنانكه ملاحظه فرموديد احسان و نيكوكارى و خدمت به بندگان خدا و سعى در رفع گرفتارى و حل مشكلات آنان, از ديدگاه اسلام, از عبادت هاى بزرگ محسوب مى شود كه اگر به قصد قربت انجام بگيرد وسيله ى پرورش نفس و تقرب الى الله خواهد بود. متإسفانه اكثر مردم, در اثر عدم شناخت صحيح اسلام, از اين بخش عظيم و مهم عبادت هاى اسلامى غفلت دارند و عبادت و سير و سلوك را جز در نماز و روزه و زيارت و دعا و اذكار و اوراد نمى دانند.

از احسان به انسان ها كه بگذريم, احسان به حيوانات در متون دينى و اخلاقى از جايگاه و جلوه گرى خاصى برخوردار است. در اين نوشتار به منظور طولانى نشدن مقاله وارد اين مبحث نشده ايم و صرفا به ذكر اين داستان اكتفا مى كنيم:

نتيجه ى احسان به سگ

جناب آقا ميرزا ابوالقاسم عطار تهرانى از مرحوم اعتماد الواعظين تهرانى(ره) نقل نمود كه فرمود در سالى كه نان در تهران بسختى بدست مىآمد, روزى مير غضب باشى ناصر الدين شاه بطاق آب انبارى مى رسد و صداى ناله ى سگ هايى را مى شنود. پس از تحقيق مى بيند, سگى زاييده و بچه هايش به او چسبيده و در اثر بى خوراكى پستان هايش شير ندارد و بچه هايش ناله و فرياد مى كنند.

مير غضب باشى سخت متإثر مى شود. از دكان خبازى كه در نزديكى آن محل بود مقدارى نان مى خرد و جلوش مى اندازد و همانجا مى ايستد تا سگ مى خورد و بالاخره پستان هايش شير مىآورد و بچه هايش آرام مى گيرند و سرگرم خوردن شير از پستان هاى مادر مى شوند.

مير غضب باشى مقدار خوراك يك ماه آن سگ را از آن نانوايى مى خرد و نقدا پولش را مى پردازد و مى گويد: هر روز بايد شاگردت اين مقدار نان به اين سگ برساند و اگر يك روز مسامحه شود از تو انتقام مى كشم.

در آن اوقات با جمعى از رفقايش ميهمانى دوره اى داشتند, به اين تفصيل كه هر روز عصر گردش مى رفتند و تفرج مى كردند و براى شام در منزل يكى با هم صرف شام مى نمودند تا شبى كه نوبت مير غضب باشى شد. زنى داشت كه تقريبا در وسط شهر تهران خانه اش بود و وسائل پذيرائى در خانه اش موجود بود و زنى هم تازه گرفته بود و نزديك دروازه ى شهر منزلش بود.

به زن قديمى خود پول مى دهد و مى گويد: امشب فلان عدد ميهمان دارم و براى صرف شام مىآئيم و بايد كاملا تدارك نمائى! زن قبول مى كند و طرف عصر با رفقايش بيرون شهر رفته, تفرج مى كنند.

تصادفا تفريح آن روز طول مى كشد و مقدار زيادى از شب مى گذرد هنگام مراجعت رفقايش مى گويند: دير شده و سخت خسته شديم. همين در دروازه كه منزل ديگر تو است مىآئيم. مير غضب باشى مى گويد اينجا چيزى نيست و در خانه ى وسط شهرى كاملا تدارك شده بايد آنجا برويم.

بالاخره رفقا راضى نمى شوند و مى گويند ما امشب در اينجا مى مانيم و به مختصرى غذا قناعت مى كنيم و آنچه در آن خانه تدارك كرده اى براى فردا.

مير غضب باشى ناچار قبول مى كند و مقدار نان و كباب مى خرد و آنها مى خورند و همانجا مى خوابند.

هنگام سحر از صداى ناله و گريه ى بى اختيار ميرغضب باشى همه بيدار مى شوند و از او سبب انقلاب و گريه اش را مى پرسند. مى گويد: در خواب امام چهارم حضرت سجاد(ع) را ديدم به من فرمود: احسانى كه به آن سگ كردى مورد قبول خداوند عالم شد و خداوند در مقابل آن احسان, امشب جان تو و رفقايت را از مرگ حفظ فرمود زيرا زن قديمى تو از غيظى كه به تو داشت سمى تدارك كرده و در فلان محل از آشپزخانه گذاشته بود تا داخل خوراك شما كند, فردا مى روى آن سم را برمى دارى و مبادا زن را اذيت كنى و اگر بخواهد او را بخوشى رها كن.

ديگر آنكه خداوند ترا توفيق توبه خواهد داد و چهل روز ديگر به كربلا سر قبر پدرم حسين(ع) مشرف مى شوى.

صبح به رفقا مى گويد: براى تحقيق صدق خوابم بياييد به خانه ى وسط شهرى برويم. با هم ميآيند چون وارد مى شود, زن تعرض مى كند كه چرا ديشب نيامدى؟ به او اعتنايى نمى كند و با رفقايش به آشپزخانه ميروند و به همان نشان هاى كه امام(ع) فرموده بود سم را برمى دارد و به زن مى گويد: ديشب چه خيالى درباره ى ما داشتى؟ اگر امر امام(ع) نبود از تو تلافى مى كردم لكن به امر مولايم با تو احسان خواهم كرد اگر مايلى در همين خانه باش و من با تو مثل اينكه چنين كارى نكرده بودى خواهم كرد و اگر ميل فراق دارى ترا طلاق مى دهم و هرچه بخواهى به تو مى دهم زن مى بيند رسوا شده و ديگر نمى تواند با او زندگى كند طلب طلاق مى كند او هم با كمال خوشى طلاقش مى دهد و خوشنودش كرده رهايش مى كند.9



خاطره اى از آيه الله بروجردى

آيه الله بروجردى نقل نموده است در ايام اقامتم در بروجرد شبى در خواب ديدم به خانه اى وارد شدم گفتند: رسول خدا(ص) آنجا حضور دارند, پس از عرض سلام در انتهاى مجلس كه جا بود نشستم. ديدم حضرت محمد(ص) در صدر مجلس جلوس فرموده و بزرگانى از دانشمندان, سادات و زهاد در جوار آن سرور عالميان نشسته اند و مقدم بر آنان و اقرب به رسول اكرم (ص) سيد جواد طباطبايى برادر كوچك تر سيد مهدى بحرالعلوم ـ يكى از نياكان آيه الله بروجردى ـ مى باشد به فكر فرو رفتم كه در ميان جالسين افرادى هستند كه از سيد جواد داناتر و زاهدترند يك مرتبه شنيدم كه رسول الله(ص) بيانى به اين مضمون فرمودند: سيد جواد به كار مردم و اهل حاجت از همه كوشاتر بود.10

آفت نيكى كردن

هم چنان كه هر عمل خير يا صفت نيكويى, آفتى دارد, آفت احسان, صدقه, سخاوت و... منت نهادن است به تعبير قرآن منت و اذيت موجب باطل شدن صدقات است. بنابراين قرآن با صراحت از اين عمل نهى كرده است: ((لا تبطلوا صدقاتكم بالمن والا ذى11 بخشش هاى خود را با منت و آزار, باطل نسازيد)).

امام على (ع) فرمود: ((آفه السخإ المن12 آفت بخشش, منت نهادن است)).

نيكى ات شيشه است اى عاقل

مكن از سنگ منت اش باطل

يعنى منت همچون سنگى است كه اگر به شيشه نيكى اصابت كند آن را خرد و بى ارزش مى كند

پاورقي



1. كلينى, اصول كافى, ج 2, ص 199.

2. كلينى, همان, ج2, ص164.

3. كلينى, همان, ج 2, ص 188.

4. مجلسى, محمدباقر, بحارالانوار, ج 71, ص 413.

5. كلينى, همان, ج2, ص193.

6. محمدى رى شهرى, محمد, ميزان الحكمه, ج1, ص152.

7. محدث نورى, مستدرك الوسائل, ج 12, ص 405.

8. محدث نورى, همان, ج 13, ص 48.

9. دستغيب, سيد عبدالحسين, داستان هاى شگفت, ص 145 ـ 147.

10. مردان علم در ميدان عمل,ج4,ص117, نقل از خوشايند زندگى, خويشاوند مرگ ص339 به قلم غلامرضا گلى زواره.

11. سوره ى بقره, آيه 264.

12. محمدى رى شهرى,محمد, همان, ج 1, ص 150.