بازگشت

توبه


دعاى روز چهاردهم

((اللهم لا تواخذنى فيه بالعثرات و اقلنى فيه من الخطايا و الهفوات و لا تجعلنى فيه غرضا للبلايا و الافات بعزتك يا عز المسلمين خدايا! در امروز مرا به لغزشهايم مواخذه مكن و عذر اشتباهات و خطاهايم را بپذير و مرا هدف تير بلاها و آفت ها قرار مده, به عزتت, اى مايه ى عزت مسلمانان)).



احكام

اگر فردى غيبت فرد ديگرى را نموده آيا بايد براى توبه كردن از طرف مقابل طلب رضايت نمايد يا اينكه تنها استغفار كافى است؟ در صورت مانع بودن شرم حيا چه بايد كرد؟

ج) استغفار كافى است. (استفتائات امام (ره), ج2, ص621, س21)

از مهمترين و واجب ترين واجبات توبه از گناهان است و حقيقت توبه پشيمانى و تصميم بر ترك گناهان است. (عروه الوثقى, ج1, ص370)



حقيقت توبه

توبه علم است و حال است و فعل و علم موجب حال, و حال باعث فعل است.

منظور از علم, اين است كه انسان به ضرر گناهان پى برده و بداند كه آن ها سمومى مهلك, مخرب دين, تهديدى براى حيات ابدى, مانع بنده از لقاى محبوب و رسيدن به سعادت ابدى هستند.

از اين علم, حالى به انسان دست مى دهد. يعنى با اين شناخت به خاطر از دست رفتن محبوب, در قلب انسان دردى بر انگيخته مى شود. زيرا قلب انسان وقتى كه احساس كند محبوبش را از دست داده, رنجور مى شود.

آنگاه از اين درد و رنج قلبى حالت ديگرى حاصل مى شود كه قصد و اراده نام دارد اراده ى اين كه فعلا گناهى را كه انجام مى دهد ترك كند, و تصميم بگيرد تا آخر عمر گناهانى را كه محبوبش را از او مى گيرند انجام ندهد, و گذشته را اگر قابل جبران است تلافى كند.



وجوب و ارزش توبه

شكى نيست كه از نظر عقل و شرع بر انسان واجب است خود را از امراضى كه حيات جسم را به خطر مى اندازند حفظ كند.

بنابراين دورى از مرض گناهان, خطايا و اشتباهات مهلك كه حيات ابدى را تهديد مى كنند به طريق اولى واجب است.

خداى تعالى مى فرمايد: ((توبوا الى الله جميعا ايها المومنون لعلكم تفلحون1 اى مومنين همه با هم به درگاه خدا توبه كنيد باشد كه رستگار شويد)).

و مى فرمايد: ((يا ايها الذين آمنو توبوا الى الله توبه نصوحا عسى ربكم ان يكفر عنكم سيئاتكم2 اى مومنين به درگاه خدا توبه كنيد باشد كه پروردگارتان گناهان شما را بپوشاند و محو فرمايد)).

توبه نصوح توبه اى است كه خالص براى خدا و از هر شائبه خالى باشد.

و مى فرمايد: ((ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين3 همانا خداوند توبه كنندگان و پاكيزگان را دوست مى دارد)).

نبى اكرم (ص) مى فرمايد: ((والتائب من الذنب كمن لا ذنب له كسى كه توبه مى كند مثل كسى است كه گناه نكرده است)).

امام باقر (ع) مى فرمايد: ((ان الله تبارك و تعالى اشد فرحا بتوبه عبده من رجل اضل راحلته و زاده فى ليله ظلمإ فوجدها فالله تعالى اشد فرحا بتوبه عبده من ذلك الرجل براحلته حين وجدها سرور و خوشحالى خدا ـ به خاطر توبه ى بندگان ـ از سرور و خوشحالى مردى كه زاد و راحله ى خود را در شب تاريكى گم كرده, سپس آن را مى يابد بيشتر است)).

عن معاويه بن وهب قال سمعت ابا عبدالله(ع) يقول: ((اذا تاب العبد توبه نصوحا احبه الله فستر عليه فى الدنيا والاخره, فقلت: وكيف يستر عليه؟ قال: ينسى ملكيه ما كتبا عليه من الذنوب ويوحى الى جوارحه اكتمى عليه ذنوبه ويوحى الى بقاع الارض اكتمى ما كان يعمل عليك من الذنوب فيلقى الله حين يلقاه وليس شىء يشهد عليه بشىء من الذنوب4 هنگامى كه بنده اى خالصانه توبه مى كند, خدا او را دوست مى دارد و بر او پرده مى پوشد. عرض كردم: چگونه بر او پرده مى پوشد؟ فرمود: گناهش را از ياد دو ملكى كه آن را نوشته اند مى برد و به اعضاى بدنش و به قطعه هاى زمين وحى مى كند كه گناهش را پنهان كنند پس او در حالى خدا را ملاقات مى كند كه هيچ چيزى بر عليه او شهادت به گناه نمى دهد)).



فوريت توبه

بدون شك, توبه, امرى است كه بايد فورى انجام شود زيرا رفع ضرر گناهان واجب فورى است.

سزاوار است توبه با انجام و ارتكاب گناه فاصله زمانى نداشته باشد. يعنى تا گناهى از انسان صادر شد, قبل از آن كه پليدى گناه در قلبش متراكم شود, و محو آن غير ممكن گردد, پشيمان شده وآثارش را محو كند.

نبى اكرم (ص) مى فرمايد: كسى كه فورى توبه نكند و توبه را به تإخير اندازد بين دو خطر بزرگ گرفتار است:

اول: اين كه ظلمت معاصى بر قلبش متراكم شود, و چون لايه زنگ بر آهن روى قلب را بگيرد و محو شدنش محال شود.

دوم: اين كه مرگ يا مرضى او را در گيرد, و به او فرصت ندهد كه به محو گناه مشغول گردد.



سرانجام توبه نكردن و اصرار بر گناه

كسانى كه از گناه پشيمان نيستند و در توبه كردن امروز و فردا مى كنند سرانجام نافرجامى در پيش دارند.

از امام صادق(ع) منقول است:

((كان إبى(ع) يقول ما من شىء إفسد للقلب من خطيئه ان القلب ليواقع الخطيئه فما تزال به حتى تغلب عليه فيصير إعلاه إسفله5 پدرم[ امام باقر(ع) بارها] مى فرمود: هيچ چيز براى قلب زيانبارتر از گناه نيست چه آنكه قلب با گناه مىآميزد و بر گناه اصرار مى ورزد تا آنكه گناه بر قلب چيره مى شود و سرانجام آن را وارونه مى كند)).

يعنى قلبى كه به حسب طبع اولى چهره اش رو به خدا است تغيير قيافه مى دهد و چهره اش زمينى مى شود و سخن حق و موعظه در آن تإثير نمى كند. و اين همان راهى است كه به فرموده ى قرآن كريم پايانش كفر و تكذيب آيات خدا و استهزاى حقايق آسمانى خواهد بود, كه مى فرمايد:

((ثم كان عاقبه الذين إسإوا السوءى إن كذبوا بآيات الله وكانوا بها يستهزئون6 سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را به مسخره گرفتند)).

و نيز از امام صادق(ع) نقل شده است:

((يقول الله تعالى: ان إدنى ما إصنع بالعبد اذا اثر شهوته على طاعتى إن احرمه لذيذ مناجاتى7 خداوند تعالى مى فرمايد: هنگامى كه بنده ى من خواهش هاى نفسانى خويش را بر طاعت من ترجيح دهد, كمترين كيفرى كه در حق او روا مى دارم آن است كه او را از لذت مناجات خودم محروم مى سازم)).

و در حديث ديگر آمده است كه امام صادق(ع) فرمود:

((ان الرجل يذنب الذنب فيحرم صلوه الليل و ان العمل السىء إسرع فى صاحبه من السكين فى اللحم8 بى ترديد, كسى كه مرتكب گناه مى شود در اثر آن از نماز شب محروم مى گردد و بى شك سرعت تإثير كار بد[ در جهت قطع بركات معنوى] بيشتر است از سرعت تإثير كارد برنده در قطع گوشت)).

شهيد مطهرى در كتاب عدل الهى با استفاده از اشعار مولوى, محروميت از لذت عبادت را كيفرى الهى شمرده است:

((در قصص انبيإ آمده كه مردى به شعيب پيغمبر(ع) گفت كه چرا من اينهمه گناه مى كنم و خداوند مرا عقوبت نمى كند؟ جواب آمد كه تو گرفتار بدترين عقوبتها هستى و نمى دانى. مولوى اين داستان را چنين بيان مى كند:

آن يكى مى گفت در عهد شعيب

كه خدا از من بسى ديده است عيب

چند ديد از من گناه و جرمها

وز كرم يزدان نمى گيرد مرا

حق تعالى گفت در گوش شعيب

در جواب او فصيح از راه غيب

كه بگفتى چند كردم من گناه

وز كرم نگرفت در جرمم اله

عكس مى گويى و مقلوب اى سفيه

اى رها كرده ره و برگفته تيه9

چند چندت گيرم و تو بى خبر

در سلاسل10 مانده اى پا تا به سر

زنگ تو بر توت اى ديگ سياه

كرد سيماى درونت را تباه

بر دلت زنگار بر زنگارها

جمع شد تا كور شد ز اسرارها

يعنى تو بر عكس فكر مى كنى, اگر خداوند تو را به عقوبتى ظاهرى, كه خود احساس مى كردى كه عقوبت است, مى گرفت و تو قابليت چنين نوع مجازاتى را مى داشتى, آنوقت ممكن بود عقوبت تو عقوبت نباشد بلكه لطف و رحمت باشد, زيرا احيانا موجب تنبه و بيدارى تو مى شود. اما عقوبتى كه اكنون گرفتار آن هستى كه لازمه ى عمل توست عقوبتى است كه صد در صد عقوبت است.

نكبتهاى واقعى همان نتايج و آثار اعمال انسان است, و در مورد همين آثار و نتايج و عقوبت هاست كه قرآن مى فرمايد:

((وما ظلمناهم ولكن كانوا إنفسهم يظلمون11 و ما به آنها ستم نكرديم, اما آن ها به خودشان ظلم و ستم مى كردند)).12

حال كه ضرر و خطر گناه از ديدگاه قرآن كريم و اولياى دين(عليهم السلام) روشن شد, روا نيست كه انسان خردمند در رفع آثار شوم آن از صفحه ى دل درنگ كند كه ترديد در اين كار از عادات سفيهان و نابخردان است, زيرا گناه, سم مهلكى است كه اگر در رفع آثار آن هرچه زودتر اقدام نشود ديگر راه نجاتى باقى نمى ماند.

مگر نه اين است كه مرگ بى خبر مىآيد و ناگهان گريبان گير آدمى مى شود و حتى مهلت نفس كشيدن به انسان نمى دهد؟ و به فرموده ى قرآن:

((فلا يستطيعون توصيه ولا الى إهلهم يرجعون13 (چنان غافلگير مى شوند كه حتى) نمى توانند وصيتى كنند يا به سوى خانواده خود باز گردند)).

چنان كه به پيامبر(ص) مى فرمايد:

((وإنذرهم يوم الحسره اذ قضى الامر وهم فى غفله[ 14اى پيامبر]! آنان را از روز حسرت[ روز رستاخيز كه براى همه مايه تاسف است] بترسان, در آن هنگام كه همه چيز پايان مى يابد: و آنها در غفلت اند... )).

آنگاه گويند: ((يا ليتنا نرد ولا نكذب بآيات ربنا ونكون من المومنين15 اى كاش (بار ديگر, به دنيا) بازگردانده مى شديم, و آيات پروردگارمان راتكذيب نمى كرديم, و از مومنان مى بوديم)).

ولى چه فايده كه پشيمانى سودى ندارد و اين آرزو, عملى نخواهد بود.

مبادا كه روزى بگوييم: ((وقد إفنيت بالتسويف والا مال عمرى[ 16خدايا]! عمر خويش را با امروز و فردا كردن تباه كردم)).

بنابراين, هيچ گاه استغفار را فراموش نكنيم كه استغفار جلاى قلوب است و در همه حال خدا را با استغفار ياد كنيد, چه در حال نماز و چه در تعقيبات آن. حتى در موقع خوابيدن نيز با استغفار به خواب برويد كه امكان دارد ديگر از اين خواب برنخيزيد.

در سيره ى رسول خدا(ص) آمده است كه هر روز هفتاد بار استغفر الله مى گفتند و درپاره اى از احاديث دارد كه در هر نشستى بيست و پنج بار استغفر الله مى گفتند17, كه استغفار داروى شفابخش گنه كاران است, چنان كه در حديث آمده:

((لكل دإ دوإ ودوإ الذنوب الا ستغفار18 براى هر دردى درمانى است و داروى گناهان استغفار است)).

بايد دانست كه بهترين موقع براى استغفار و توبه نيمه هاى شب است, آنگاه كه همه ى درها بسته است, ولى درهاى رحمت الهى به روى بندگانش باز است.

خداوند در وصف بندگان مومن مى فرمايد: ((الصابرين والصادقين والقانتين والمنفقين والمستغفرين بالا سحار19 همان ها كه (در برابر مشكلات, و در مسير اطاعت و ترك گناه) استقامت مى ورزند راست گو هستند (در برابر خدا) خضوع, و (در راه او) انفاق مى كنند و در سحرگاهان, استغفار مى نمايند)).

و در جاى ديگر مى فرمايد: ((كانوا قليلا من الليل ما يهجعون وبالا سحار هم يستغفرون20 اهل تقوا ويژگى هايى دارند از جمله آن كه شب ها كم مى خوابند و در سحرها به استغفار و دعا برمى خيزند)).

رسول خدا(ص) فرمود: ((هيچ قطره اى نزد خدا محبوب تر از قطره ى اشكى كه از خوف خداى تعالى از چشم بيرون آيد و يا از قطره ى خونى كه در راه خدا ريخته شود نيست و هيچ بنده اى نيست كه از خوف خدا بگريد مگر اين كه خداى تعالى او را از شراب رحمتش سيراب فرمايد و گريه ى او را در بهشت تبديل به خنده و سرور كند و اطرافيان او را مورد رحمت قرار دهد, هرچند كه تعدادشان بيست هزار نفر باشد, و هيچ چشمى از خوف خدا پر از اشك نمى شود مگر آن كه خداوند بدنش را برآتش حرام مى كند و اگر اشك از ديدگانش جارى شود و به رخساره اش رسد هرگز گرفتار فقر و خوارى نگردد. و اگر در ميان امتى, بنده اى از بندگان خدا گريه كند, بى شك خداى تعالى آن امت را به خاطر گريه ى او نجات بخشد)).21

خلاصه هر چيزى اندازه اى دارد مگر گريه از خوف خدا, كه امام صادق(ع) فرمود:

((كل عين باكيه يوم القيامه الا ثلاثه عين غضت عن محارم الله, وعين سهرت فى طاعه الله, وعين بكت فى جوف الليل من خشيه الله22 روز قيامت هر ديده اى گريان است مگر سه ديده: چشمى كه از نظر كردن به حرام فروافتد, چشمى كه در طاعت خدا بيدارى كشد, و چشمى كه در دل شب از خوف خدا بگريد)).



عموميت توبه

وجوب توبه نسبت به همه ى اشخاص در تمام حالات عموميت دارد, به طورى كه مى توان گفت: اين حكم از احدى برداشته نشده است.

قرآن كريم در يك خطاب عمومى مى فرمايد: ((توبوا الى الله جميعا23 همه به سوى خدا توبه كنيد)). زيرا هيچ كس از گناه جوارح پاك نيست, و اگر گاهى از معصيت جوارح پاك شود, به ذنوب قلبى مبتلا خواهد شد. و اگر پاك شود, از وسوسه ى شيطان كه خيالات متفرقه را به او تلقين مى كند تا از ياد خدا غافلش كند, خالى نيست. واگر خالى شود دچار غفلت و قصور در شناخت خدا و صفات و آثار او به حسب طاقت خويش مى باشد.

اين ها تمامى, نقص بوده و اسبابى دارند, و ترك اين اسباب فقط با اشتغال به اضداد آن ها ممكن است, يعنى رجوع از يك راه به ضد آن و منظور از توبه هم رجوع است. و هيچ انسانى را نمى توان تصور كرد كه از نقص خالى باشد, آنچه هست در مقدار آن تفاوت دارند ولى در اصل نقص مشتركند.

نكته لازم تذكر اين است كه گناهان انبيا و اوصيا مثل گناهان ما نيست, ((گناهان ما ترك واجب وارتكاب به محرمات است)). ولى گناه آنان غفلت هاى آنى از ياد دائمى خدا و اشتغال به مباحات است ((ولذا جريمه ى آنان نيز با جريمه ى ما فرق دارد جريمه ما آتش جهنم و حرمان از بهشت و جوار حق تعالى)) و جريمه آنان محروميت از زيادى اجر و پاداش است و لذا در حديث وارد است:

((ان حسنات الابرار سيئات المقربين24 حسنات نيكان گناه مقربين است)).

يعنى همان عملى كه اگر از يك طايفه خاص (ابرار) سر زند بعنوان خير و نيكى شناخته مى شود از طايفه ديگر (مقربين) گناه محسوب مى شود.



شرط پذيرش توبه

از قرآن كريم استفاده مى شود كه توبه به دو شرط پذيرفته مى شود:

اول: گناه دراثر جهل و نادانى واقع شده باشد نه با انگيزه ى كفر و طغيان25.

دوم: انسان پس از ارتكاب جرم پشيمان شده و هرچه زودتر توبه كند نه اين كه توبه را به تإخير اندازد تا به پايان عمر نزديك شود.

خداوند در اين مورد مى فرمايد:

((انما التوبه على الله للذين يعملون السوء بجهاله ثم يتوبون من قريب فإولئك يتوب الله عليهم وكان الله عليما حكيما وليست التوبه للذين يعملون السيئات حتى اذا حضر إحدهم الموت قال انى تبت الا ن ولا الذين يموتون وهم كفار إولئك إعتدنا لهم عذابا إليما26 پذيرش توبه از سوى خدا, تنها براى كسانى است كه كار بدى را از روى جهالت انجام مى دهند. سپس زودتوبه مى كنند خداوند, توبه چنين اشخاصى را مى پذيرد و خدا دانا و حكيم است براى كسانى كه كارهاى بد را انجام مى دهند, و هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا مى رسد مى گويد: ((الان توبه كردم)) توبه نيست و نه براى كسانى كه در حال كفر از دنيا مى روند اينها كسانى هستند كه عذاب درد ناكى برايشان فراهم كرده ايم)).

پس توبه از جمله تكاليفى است كه فورا بايد بدان اقدام كرد و به اين نداى الهى پاسخ مثبت داد.

((إلم يإن للذين آمنوا إن تخشع قلوبهم لذكر الله وما نزل من الحق27 آيا وقت آن نرسيده است كه دل هاى مومنان در برابر ذكر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد)).

تو كه مى گويى كه فردا, اين بدان

كه به هر روزى كه مىآيد زمان

آن درخت بد جوان تر مى شود

وين كننده پير و مضطر مى شود

او جوان تر مى شود تو پيرتر

زود باش و روزگار خود مبر

سال بيگه گشت و وقت كشت نه

جز سيه رويى و فعل زشت نه28

عمر ضايع, سعى باطل, راه دور

نفس كاهل, دل سيه, جان ناصبور

موى بر سر همچو برف از بيم مرگ

جمله اعضا لرز لرزان همچو برگ

بيخ هاى خوى بد محكم شده

قوت بر كندن آن كم شده

هين و هين اى راهرو بيگاه شد

آفتاب عمر سوى چاه شد

هين مگو فردا كه فرداها گذشت

تا بكلى نگذرد ايام كشت29

قرآن مجيد مى فرمايد: ((و هو الذى يقبل التوبه عن عباده30 اوست كه توبه بندگانش را مى پذيرد)).

و مى فرمايد: ((غافر الذنب و قابل التوب31 (خدايى كه) بخشنده ى گناه وپذيرنده ى توبه است)).

در كتاب كافى از امام صادق (ع) چنين نقل شده: خداى عزوجل به آدم (ع) فرمود: براى تو مقرر كردم كه هرگاه يكى از فرزندانت كار بدى انجام دهد و استغفار كند او را ببخشم.

عرض كرد: پروردگارا! بيشترم عطا كن.

فرمود: باب توبه را تا زمان مرگشان براى آنها باز گذاشتم.

عرض كرد: پروردگارا! برايم كافى است.32

امام صادق (ع) مى فرمايد: نبى اكرم (ص) فرمود: هر كس يك سال قبل از مرگش توبه كند, خدا توبه اش را مى پذيرد.

سپس فرمود: يك سال زياد است, هر كس يك ماه قبل از مرگش توبه كند, توبه اش پذيرفته مى شود.

سپس فرمود: يك ماه زياد است, هر كس يك جمعه به مرگش توبه كند توبه اش پذيرفته مى شود.

سپس فرمود: يك جمعه زياد است, هر كس يك روز به مرگش مانده توبه كند, خدا توبه اش را قبول مى كند.

سپس فرمود: يك روز زياد است, هر كس قبل از ديدن عوالم حال مرگ توبه كند, توبه اش مقبول است. اين روايت را مرحوم صدوق با اضافه اين دو جمله نقل كرده است :

هركس يك ساعت به مرگش توبه كند توبه اش پذيرفته مى شود.

سپس فرمود:يك ساعت زياد است, هر كس در حالى توبه كند كه جانش به اينجا رسيده باشد با دست به گلويش اشاره كرد ـ خدا توبه اش را مى پذيرد.33



بازگشت به خدا

ابو بصير يكى از شخصيت هاى برجسته و معروف در بين ياران امام صادق(ع) است. او نقل مى كند كه من همسايه اى داشتم كه در دستگاه خلافت مشغول كار بود و ثروت قابل توجهى نيز بهم زده بود پيوسته مجلس عيش و عشرت برپا مى كرد و زن هاى آوازه خوان نزدش انجمن مى كردند و به ميگسارى مشغول گشته و باعث اذيت و آزار من مى شدن.د چندين بار با او صحبت نموده و از او گلايه و شكايت كردم ولى دست بردار نبود. تا اينكه پافشارى زيادى كردم. آنگاه گفت: ببين من مبتلى و آلوده شده ام و تو مهذب و پاك هستى. اگر جريان مرا با صاحبت (امام صادق(ع)) در ميان بگذارى, اميد آن دارم كه خداوند توسط شما مرا رهائى و نجات بخشد. گفتارش در دلم اثر گذاشت. و چون به محضر امام صادق(ع) رسيدم, شرح حال او را گفتم. حضرت فرمود: وقتى به كوفه بازگشتى به او بگو جعفر بن محمد پيام داد كه اگر از روشى كه دارى دست بكشى, ما هم بهشت را براى تو تضمين خواهيم كرد. ((دع ما انت عليه واضمن لك على الله الجنه)) وقتى به كوفه بازگشتم در بين ديدار كنندگان او را ديدم. وى را نگاه داشتم تا منزل خلوت شد آنگاه به او گفتم: من داستان شما را براى حضرت صادق(ع) شرح دادم, حضرت فرمودند: وقتى بازگشتى به او بگو: تو دست بكش ما هم بهشت را برايت تضمين مى كنيم. ابو بصير مى گويد: در اين هنگام به گريه افتاد و گفت ترا به خدا سوگند ابو عبدالله به تو چنين گفت؟ قسم ياد كردم كه حضرت(ع) چنين فرمودند. گفت همين مقدار بس است و از جا حركت كرد. چند روزى سپرى گشت آنگاه به دنبال من فرستاد. در حالى كه همه ى اموالش را به نحوى صرف جبران كرده و ديگر چيزى برايش نمانده بود. تلاش كردم به كمك ساير دوستان به او كمك كنيم. باز ديرى نپائيد كه به دنبال من فرستاد كه دچار بيمارى و كسالت شده ام, من نيز پيوسته به عيادت او مى رفتم و در صدد درمان او بودم, تا اينكه در حال احتضار قرار گرفت و من پهلوى او نشسته بودم لحظه اى بيهوش شد, آنگاه به هوش آمد و گفت: ((يا إبا بصير قد وفى صاحبك لنا صاحبت به عهد خويش با ما وفا كرد)). اين بگفت و جان بجان آفرين تسليم كرد (رحمه الله عليه). وقتى من به حج مشرف شدم به محضر امام صادق(ع) شتافتم. همين كه حضرت مرا ديد, فرمود: ((يا ابا بصير قد وفينا لصاحبك!34 ما به عهد خويش با رفيق شما وفا كرديم)).

پاورقي





1. سوره ى نور, آيه ى 31.

2. سوره ى تحريم, آيه ى 8.

3. سوره ى بقره, آيه ى 222.

4. اصول كافى, ج 2, ص 431.

5. كلينى, اصول كافى, ج 2, ص 268.

6. سوره ى روم,آيه ى 10.

7. نراقى, مهدى, جامع السعادات, ج 3, ص 48.

8. كلينى, همان, ج 2, ص 272. 9. بيابان.

10. زنجير.

11. سوره ى نحل, آيه ى 118.

12. مطهرى, مرتضى, عدل الهى, ص 160 ـ 161.

13. سوره ى يس, آيه ى 50.

14. سوره ى مريم, آيه ى 39.

15. سوره ى انعام, آيه ى 27.

16. دعاى ابوحمزه ى ثمالى.

17. جامع احاديث الشيعه, ج 14, ص 363.

18. كلينى, ج 2, ص 439.

19. سوره ى آل عمران, آيه ى 17.

20. سوره ى ذاريات, آيات 17 و 18.

21. رساله ى لقإالله, حاج ميرزا جواد ملكى, ص 147.

22. كلينى, اصول كافى, ج 2, ص 482, باب البكإ, حديث چهارم.

23. سوره ى نور, آيه ى 31.

24. بحار, ج 25, ص 205.

25. ناگفته نماند كه منظور از جهل,جهل در برابر عقل است نه جهل در برابر علم يعنى چه بسا افرادى مى دانند كه فلان عمل گناه است ولى مرتكب آن مى شوند در چنين اشخاصى جنود جهل بر جنود عقل غلبه پيدا كرده است. اينان نيز اگر از سر صدق خدا را بخوانند و حقيقه توبه كنند خداوند توبه آنان را خواهد پذيرفت.

26. سوره ى نسإ, آيات 17 و 18.

27. سوره ى حديد, آيه ى 16.

28. مثنوى معنوى, دفتر دوم.

29. مثنوى معنوى, دفتر دوم.

30. سوره ى شورى, آيه ى 25.

31. سوره ى غافر, آيه ى 3.

32. حر عاملى, وسايل الشيعه, ج 18, ص 86.

33. همان, ص 88.

34. كافى, 1, ص 472.