بازگشت

ابرار (نيكان)


دعاى روز شانزدهم

((اللهم وفقنى فيه لموافقه الابرار و جنبنى فيه مرافقه الاشرار و آونى فيه برحمتك الى[ فى] دار القرار بالهيتك يا اله العالمين خدايا! امروز مرا به هماهنگى و همدلى با نيكان, موفق بدار و از رفاقت و دوستى بدان, دور گردان و مرا با رحمت خويش, در سراى ماندگار, منزل و پناه ده, به حق خدايى ات, اى خداى جهانيان)).



((ربنا فاغفر لنا ذنوبنا وكفر عنا سيئاتنا وتوفنا مع الا برار1 پروردگارا! از گناهان ما در گذر و زشتى كردار ما را بپوشان و هنگام جان سپردن ما را با نيكان, محشور گردان)).



نيكان در قرآن

((و ما عند الله خير للابرار2 وآنچه نزد خدا است براى نيكان از هر چيز بهتر است)).

((ان الا برار لفى نعيم على الا رائك ينظرون3 محققا نيكوكاران در بهشت متنعم اند. آنجا بر تخت هاى عزت تكيه زنند و بر نعمت هاى خدا بنگرند)).

((ان الا برار يشربون من كإس كان مزاجها كافورا4 نيكوكاران (كه در اين آيه حضرات معصومين(عليهم السلام) به اجماع خاصه و عامه مقصودند) در بهشت از شرابى مى نوشند كه طعمش در لطف و رنگ و بوى كافور است.



پاداش عظيم ابرار

در آيات گذشته بعد از آن كه انسان ها را به دو گروه ((شكور)) و ((كفور)) يا ((شكر گزار)) و ((كفران كننده)) تقسيم كرد, اشاره ى كوتاهى به مجازات و كيفر سخت كفران كنندگان آمده بود, آيات مورد بحث به سراغ پاداش هاى شكر گزاران و ابرار (نيكان و پاكان) مى رود, و نكات جالبى در اين زمينه ياد آورى مى كند.

نخست مى فرمايد: نيكان از جامى مى نوشند كه با عطر خوشى آميخته است ((ان الا برار يشربون من كإس كان مزاجها كافورا)).

((ابرار)) جمع ((بر)) (بر وزن رب) در اصل به معنى وسعت و گستردگى است و به همين جهت صحراهاى وسيع را ((بر)) مى گويند, و از آنجا كه افراد نيكوكار اعمالشان نتايج گسترده اى در سطح جامعه دارد اين واژه بر آنها اطلاق مى شود و ((بر)) (به كسر با) به معنى ((نيكوكارى)) است, بعضى گفته اند فرق ميان آن و ((خير)) اين است كه ((بر)) به معنى ((نيكى توام با توجه)) است در حالى كه ((خير)) معنى اعمى دارد.

((كافور)) در لغت معانى متعددى دارد و يكى از معانى معروف آن بوى خوش است و همچنين گياهى است خوش بو و يكى ديگر از معانى آن همان ((كافور)) معمولى است كه بوى تندى دارد, و براى مصارف طبى از جمله ضد عفونى كردن به كار مى رود.

به هر حال آيه ى فوق نشان مى دهد كه اين شراب طهور بهشتى بسيار معطر و خوش بو است كه هم ذائقه از آن لذت مى برد, و هم شامه.

بعضى از مفسران نيز گفته اند ((كافور)) نام يكى از چشمه هاى بهشتى است, ولى اين تفسير با تعبير ((كان مزاجها كافورا)) كه مى گويد آميخته با كافور است, ساز گار نيست

از سوى ديگر با توجه به اين كه كافور از ماده ((كفر)) به معنى ((پوشش)) است, بعضى از ارباب لغت مانند ((راغب)) در ((مفردات)) معتقدند كه انتخاب اين نام براى ((كافور)) به خاطر پوشيده بودن ميوه درختى كه اين ماده از آن گرفته مى شود و در ميان غلاف ها است.

بعضى نيز تعبير ((كافور)) را اشاره به سفيدى فوق العاده و خنكى آن دانسته اند, زيرا كافور معمولى نيز از نظر ((خنكى)) و ((سفيدى)) ضرب المثل است.

اما روى هم رفته تفسير نخست از همه مناسب تر به نظر مى رسد, به خصوص اين كه گاهى در عبارات كافور را هم رديف مشك و عنبر شمرده اند كه از بهترين بوهاى خوش است.5

((كلا ان كتاب الا برار لفى عليين6 چنين نيست كه شما كافران پنداشتيد. امروز نيكوكاران عالم با نامه ى اعمالشان در بهشت عليينند)).



موجبات بر (نيكى):

ايثار: ((لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون7 شما هرگز به نيكى نخواهيد رسيد مگر آنكه آنچه دوست داريد در راه خدا انفاق كنيد)).

واژه ى ((بر)) در اصل به معنى ((وسعت)) است. و لذا صحراهاى وسيع را ((بر)) (به فتح با) مى گويند, و به همين جهت به كارهاى نيك كه نتيجه ى آن گسترده است و به ديگران مى رسد, ((بر)) (به كسر با) گفته مى شود, و تفاوت ميان ((بر)) و ((خير)) از نظر لغت عرب اين است كه ((بر)), نيكوكارى توإم با توجه و از روى قصد و اختيار است, ولى ((خير)) به هر نوع نيكى كه به ديگران بشود اگر چه بدون توجه باشد, اطلاق مى گردد.

در اين كه مقصود در اينجا از كلمه ((بر)) چيست؟ مفسران گفتگوى بسيار دارند, بعضى آن را به معنى بهشت, و بعضى به معنى پرهيزگارى و تقوى, و بعضى به معناى پاداش نيك گرفته اند, ولى آن چه از آيات قرآن استفاده مى شود, اين است كه ((بر))معنى وسيعى دارد و به تمام نيكى ها اعم از ايمان و اعمال پاك گفته مى شود, چنانكه از آيه ى يكصد و هفتاد و هفتم سوره ى بقره استفاده مى شود كه ((ايمان به خدا و روز جزا و پيامبران و كمك به نيازمندان و نماز و روزه و وفاى به عهد و استقامت در برابر مشكلات و حوادث)) همه از شعب ((بر)) محسوب مى شوند.

بنابراين, رسيدن به مقام نيكوكاران واقعى, شرايط زيادى دارد كه يكى از آنها انفاق كردن از اموالى است كه مورد علاقه ى انسان است, زيرا عشق و علاقه ى واقعى به خدا و احترام به اصول انسانيت و اخلاق, آنگاه روشن مى شود كه انسان بر سر دو راهى قرار گيرد, در يك طرف مال و ثروت يا مقام و منصبى قرار داشته باشد كه مورد علاقه ى شديد اوست, و در طرف مقابل خدا و حقيقت و عواطف انسانيت و نيكوكارى, اگر از اولى به خاطر دومى صرف نظر كرد معلوم مى شود كه در عشق و علاقه ى خود صادق است, و اگر تنها در اين راه از موضوعات جزيى حاضر بود صرف نظر كند, معلوم مى شود عشق و علاقه ى معنوى او نيز به همان پايه است و اين مقياسى است براى سنجش ايمان و شخصيت.

در پايان آيه براى جلب توجه انفاق كنندگان مى فرمايد: ((وما تنفقوا من شىء فان الله به عليم خداوند از آنچه در راه خدا انفاق كنيد ـ كم يا زياد, از اموال مورد علاقه يا غير مورد علاقه ـ آگاه است)).

و بنابراين آنچه كه در راه خدا انفاق مى شود هرگز گم نخواهد شد و نيز چگونگى آن بر او مخفى نخواهد ماند.

نفوذ آيات قرآن در دل هاى مسلمانان

نفوذ آيات قرآن در دل هاى مسلمانان به قدرى سريع و عميق بود كه بلافاصله بعد از نزول آيات, اثر آن ظاهر مى گشت به عنوان نمونه در مورد آيه فوق در تواريخ و تفاسير اسلامى چنين مى خوانيم:

1. يكى از ياران پيامبر (ص) بنام ابوطلحه انصارى در مدينه نخلستان و باغى داشت بسيار مصفا و زيبا, كه همه در مدينه از آن سخن مى گفتند, در آن باغ چشمه ى آب صافى بود كه هر موقع پيامبر (ص) به آن باغ مى رفت از آن آب ميل مى كرد و وضو مى ساخت, و علاوه بر همه ى اينها, آن باغ درآمد خوبى براى ((ابوطلحه)) داشت, پس از نزول آيه ى فوق به خدمت پيامبر (ص) آمد و عرض كرد:

مى دانى كه محبوب ترين اموال من همين باغ است, و من مى خواهم آن را در راه خدا انفاق كنم تا ذخيره اى براى رستاخيز من باشد, پيامبر (ص) فرمود: ((بخ بخ ذلك مال رابح لك آفرين بر تو, آفرين بر تو, اين ثروتى است كه براى تو سودمند خواهد بود. )) سپس فرمود: ((من صلاح مى دانم كه آن را به خويشاوندان نيازمند خود بدهى)). ابوطلحه دستور پيامبر (ص) را عمل كرد و آن را در ميان بستگان خود تقسيم كرد.8

2. روزى ميهمانى بر ابوذر وارد شد, او كه زندگى ساده اى داشت از ميهمان خود معذرت خواست كه من بر اثر گرفتارى نمى توانم شخصا از تو پذيرايى كنم, من چند شتر در فلان نقطه دارم, قبول زحمت كن بهترين آن ها را بياور (تا براى تو قربانى كنم) ميهمان رفت و شتر لاغرى با خود آورد, ابوذر به او گفت: به من خيانت كردى, چرا چنين شترى آوردى؟ او در جواب گفت: من فكر كردم روزى به شترهاى ديگر نيازمند خواهى شد, ابوذر گفت: روز نياز من زمانى است كه از اين جهان چشم مى بندم (چه بهتر كه براى آن روز ذخيره كنم) خداوند مى فرمايد: ((لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون)).9

3. زبيده همسر هارون الرشيد قرآنى بسيار گران قيمت داشت كه آن را با زر و زيور و جواهرات تزيين كرده بود و علاقه ى فراوانى به آن داشت, يك روز هنگامى كه از همان قرآن تلاوت مى كرد به آيه ى ((لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون)) رسيد, با خواندن آيه در فكر فرو رفت و با خود گفت: هيچ چيز مثل اين قرآن نزد من محبوب نيست و بايد آن را در راه خدا انفاق كنم, كسى را به دنبال جواهر فروشان فرستاد و تزئينات و جواهرات آن را بفروخت و بهاى آن را در بيابان هاى حجاز براى تهيه ى آب مورد نياز باديه نشينان مصرف كرد, كه مى گويند امروز هم بقاياى آن چاه ها وجود دارد و به نام او ناميده مى شود.10

بخشش سخن نيكو و صبر در مصايب: ((ثلاث من ابواب البر: سخإ النفس وطيب الكلام والصبر على الاذى11 سه چيز از نيكى است, سخاوت, خوش سخن گفتن و صبر در گرفتارىها)).



آثار بر:

افزايش عمر: ((لا يزيد فى العمر الا البر12 چيزى عمر را زياد نكند مگر نيكى)).

افزايش روزى: ((البر والصدقه السر ينفيان الفقر13 نيكى و صدقه پنهانى فقر را از بين مى برد)).

از امام رضا (ص) روايت شده است كه فرمودند: ((در قوم بنى اسرائيل مردى صالح زندگى مى كرد كه همسرى شايسته داشت. شبى در خواب ديد كه مردى به او مى گويد: خداوند متعال براى تو اين مقدار عمر قرار داده است. نصف اين عمر را ثروت و بى نيازى بسر خواهى برد و نصف ديگر را در تنگدستى خواهى گذارند. حال مى توانى يكى از آن دو را مقدم سازى.

آن مرد گفت: زنى صالحه دارم كه در زندگى شريك زندگى و مشاور من است. در اين امر با او مشورت مى كنم و نتيجه را مى گويم.

هنگامى كه صبح شد خواب را براى همسرش تعريف كرد.

همسرش گفت: نصف عمرى كه در سعه و عافيت است را پيش بينداز و انتخاب كن, اميد آنكه خداوند متعال ما را مورد رحمت خود قرار داده و نعمت را بر ما تمام كند.

در شب دوم وقتى از آن مرد سئوال شد كدام نصف از عمرت را مقدم مى كنى؟

گفت: آن نصف اول را كه در بى نيازى خواهم بود.

به او گفته شد انتخاب تو پذيرفته است, پس دنيا به طور كامل به او روى آورد.

هنگامى كه از نعمت الهى برخوردار شد, همسرش به او گفت: با خويشان و محتاجان رفت و آمد داشته باش و به آنان نيكى كن. و همسايگان و برادرانت را بهره مند ساز.

هنگامى كه دوران بى نيازى او به پايان رسيد, مردى كه در خواب ديده بود به او بشارت داد كه خداوند متعال به پاداش كار تو تمام عمر تو را مانند گذشته در وسعت و بى نيازى مقرر ساخت و فقر از زندگى تو برداشته شد.14



نشانه هاى ابرار

((اما علامه البار فعشره: يحب فى الله ويبعض فى الله ويصاحب فى الله ويفارق فى الله ويغضب فى الله ويرضى فى الله ويعمل لله ويطلب اليه ويخشع خائفا مخوفا طاهرا مخلصا مستحيبا مراقبا ويحسن فى الله15 نشانه هاى نيكان ده تاست: دوستى و دشمنى براى خدا, رفاقت و ترك آن براى خدا, غضب و رضايت براى خدا, عمل و دعوت براى خدا و دعوت به سوى خدا, ترس و احسان براى خدا)).



اشرار (بدترين ها)

((ان شر الدواب عند الله الصم البكم الذين لا يعقلون16 بدترين جانوران نزد خدا آنان هستند كه كافر شدند (و در اثر لجاجت به كفر خود) ايمان هم نخواهند آورد)).



ويژگى هاى اشرار

پيشوايان جور: امام على(ع) فرمود: ((ان شر الناس عند الله امام جائر ضل وضل به17 بدترين مردم نزد خدا پيشواى ستمگرى است كه خود گمراه است و ديگران نيز بوسيله او گمراه شوند)).

آخرت فروشان: امام على(ع) فرمود: ((شر الناس من باع آخرته بدنياه وشر من ذلك من باع آخرته بدنيا غيره18 بدترين مردم كسى است كه آخرت خود را بدنياى خويش بفروشد و بدتر از او كسى است كه آخرت خود را بدنياى ديگرى بفروشد)).

عوامل ناامنى براى مردم: امام على(ع) فرمود: ((شر الناس من يتقيه الناس مخافه شره19 بدترين مردم كسى است كه مردم بخاطر ترس از بدىهايش از وى بپرهيزند)).

لجبازان (كسانى كه عذر نمى پذيرند): امام على(ع) فرمود: ((شر الناس من لا يقبل العذر20 بدترين مردم كسى است كه عذر و پوزش نپذيرد)).

متجاهرين به گناه: امام على(ع) فرمود: ((شر الناس من لا يبالى ان يراه الناس مسيئا21 بدترين مردم كسى است كه پروا نكند از اينكه مردم او را در حال ارتكاب بدى و گناه ببينند)).

افراد بدون گذشت: امام على(ع) فرمود: ((شر الناس من لا يعفو عن الزله ولا يستر العوره22 بدترين مردم كسى است كه از لغزش, نگذرد و عيب پوشى نكند)).

عيب جويان: امام على(ع) فرمود: ((شر الناس من كان متتبعا لعيوب الناس عميا عن معايبه23 بدترين مردم كسى است كه عيب هاى مردم بجويد و از عيب هاى خود چشم بپوشد)).

بدكاران آرزومند: امام على(ع) فرمود: ((شر الناس الطويل الامل, السىء العمل24 بدترين مردم كسى است كه آرزوهاى طولانى و اعمال بد داشته باشد)).

منافقين: رسول الله (ص) فرمودند: ((من شر الناس عند الله عزوجل يوم القيامه, ذو الوجهين25 از بدترين مردم نزد خدا در روز قيامت فردى است كه دورو باشد)).

علماى فاسد: قيل للنبى(ص) ((إى الناس شر؟ قال: العلمإ اذا فسدوا26 به پيامبر عرض شد, بدترين مردم كيست؟ فرمود: دانشمندان وقتى كه فاسد شوند)).

پاورقي



1. سوره ى آل عمران, آيه ى 193.

2. سوره ى آل عمران, آيه ى 198.

3. سوره ى مطففين, آيه ى 22.

4. سوره ى انسان, آيه ى 5.

5. مكارم شيرازى, ناصر, تفسير نمونه, ج 25, ص 384 ـ 350.

6. سوره ى مطففين, آيه ى 18.

7. سوره ى آل عمران, آيه ى 92.

8. مكارم شيرازى, ناصر, همان, ج3, ص 11 الى 14.

9. مكارم شيرازى, ناصر, همان.

10. مكارم شيرازى, ناصر, همان.

11. حر عاملى, وسائل الشيعه, ج 12, ص 125.

12. محدث نورى,مستدرك الوسائل,ج5.

13. كلينى, اصول كافى, ج4, ص 2.

14. مجلسى,محمدباقر,بحارالانوار, ج 14, ص492.

15. حرانى,تحف العقول,ص21.

16. سوره ى انفال, آيه ى 55.

17. آمدى, غررالحكم و دررالكلم.

18. محدث نورى, مستدرك الوسائل, ج12,ص79.

19. آمدى, پيشين.

20. آمدى, پيشين. 21. آمدى, پيشين.

22. آمدى, پيشين.

23. آمدى, پيشين.

24. آمدى, پيشين.

25. مجلسى, محمدباقر, همان, ج 75, ص 204.

26. مجلسى, محمدباقر, همان, ج 77, ص 138.