بازگشت

بهشت و جهنم




دعاى روز بيستم

((اللهم افتح لى فيه ابواب الجنان و اغلق عنى فيه ابواب النيران و وفقنى فيه لتلاوه القرآن يا منزل السكينه فى قلوب المومنين خدايا! در اين روز درهاى بهشت را به رويم بگشاى و درهاى آتش هاى دوزخ را به رويم ببند, و توفيق تلاوت قرآن را در اين روز بما عطا كن, اى فرودآورنده ى وقار و آرامش در دل هاى مومنان)).



خداوند متعال در قرآن كريم, به نيكوكاران وعده داده است كه آنان را به بهشت برين داخل كند و به كافران و منافقان و فاسقان دور افتاده از رحمت خدا نيز وعيد آتش دوزخ و جايگاه ابدى جهنم داده شده است.

سرنوشت آدمى يكى از اين دو جايگاه است: يا بهشت و نعمت هاى بى پايان آن است و يا دوزخ و عذاب هاى بى حد و حساب آن. لذا ضرورى است تا اندكى در باب بهشت و دوزخ بدانيم شايد بيم از دوزخ ما را به سوى بهشت الهى رهنمون گردد.



سيماى بهشت

دوزخ هفت در دارد ((لها سبعه ابواب))1 ولى بهشت هشت در دارد, امام باقر (ع) مى فرمايد: ((ان للجنه ثمانيه ابواب2 براى بهشت هشت باب است)).

بر بالاى درهاى بهشت شعارهاى جالبى نوشته شده كه از آن جمله است ((الصدقه بعشره والقرض بثمانيه عشر3 يعنى صدقه دادن ده اجر دارد ولى وام دادن هيجده پاداش دارد)) آرى گيرنده در صدقه, گرفتن حقارتى را احساس مى كند كه در وام گرفتن آن ناراحتى را كمتر دارد. بر سر بعضى درها نام رهبرانى كه واسطه فيض و ارشاد الهى بودند ضبط شده, درهاى بهشت بيشتر از درهاى جهنم است زيرا راه نجات و قرب به خدا هم بيشتر و لطف و رحمت او هم از غضب و عدلش بيشتر است.4

درهاى بهشت باز است, زيرا در قرآن مى خوانيم: ((مفتحه لهم الابواب))5 البته درهاى بهشت به خاطر ازدحام يا زيبايى و امثال آن نيست, بلكه به خاطر آن است كه هر گروهى كه براى رسيدن به حق راهى را رفته اند از در مناسب وارد مى شوند و يا در مقام معلوم و در جاى خود قرار مى گيرند.

در روايات مى خوانيم: پيامبر اكرم (ص) فرمود: براى بهشت درى است به نام ((باب المجاهدين)) كه رزمندگان, مسلحانه از آن در وارد بهشت مى شوند و ملائكه به آنان خوش آمد مى گويند.6

در حديث مى خوانيم: نام يكى از درهاى بهشت ((ريان)) است كه تنها روزه داران از آن در وارد مى شوند.7

در حديث ديگرى از امام صادق (ع) چنين مى خوانيم: ((ان للجنه بابا يقال له المعروف لا يدخله الا اهل المعروف8 اهل معروف از آن در وارد مى شوند)).

در بعضى روايات9 درهاى بهشت با نام هاى ((باب الرحمه)), ((باب الصبر)), ((باب الشكر)), ((باب البلإ))10 نام گزارى شده است.



بهشت

((سابقوا الى مغفره من ربكم وجنه عرضها كعرض السمإ والا رض إعدت للذين آمنوا بالله ورسله...11 به پيش تازيد براى رسيدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتى كه پهنه ى آن مانند پهنه ى آسمان و زمين است و براى كسانى كه به خدا و رسولانش ايمان آورده اند آماده شده است, اين فضل خداوند است كه به هركس بخواهد مى دهد و خداوند صاحب فضل عظيم است)).



شرايط و موجبات ورود به بهشت

توحيد: امام صادق(ع) فرمود: ((قول: (لا اله الا الله) ثمن الجنه12 گفتار ((لا اله الا الله)) قيمت بهشت است)).

ولايت: امام رضا(ع) فرمود: ((... الله جل جلاله يقول: (لا اله الا الله) حصنى فمن دخل حصنى, امن من عذابى ... بشروطها وانا من شروطها...13 خداى سبحان مى فرمايد ((لا اله الا الله)) دژ من است, هر كس داخل آن شود از عذاب من ايمن گردد با حفظ شرايط آن. و من (كه امام شما هستم) از شرايط آنم)).

عمل صالح: امام على(ع) فرمود: ((ثمن الجنه العمل الصالح14 قيمت بهشت عمل صالح است)).

ترس از خدا و مخالفت با خواهش هاى نفسانى: ((وإما من خاف مقام ربه ونهى النفس عن الهوى فان الجنه هى المإوى15 و اما آن كه از پروردگار خويش بترسد و نفس خود را از هوس ها بازدارد, همانا جايگاهش بهشت است)).

زهد:امام على(ع) فرمود: ((ثمن الجنه الزهد فى الدنيا16 بهاى بهشت پرهيزگارى در دنياست)).

توفيق در امتحان الهى: ((إم حسبتم إن تدخلوا الجنه ولما يإتكم مثل الذين خلوا من قبلكم مستهم البإسإ والضرإ17 گمان كرديد كه بهشت داخل شويد, بدون امتحانى كه پيش از شما بر گذشتگان آمد و بر آنان رنج و سختى ها رسيد و همواره پريشان و رنجور بودند)).

تحمل سختى هاى دنيا: امام على(ع) فرمود: ((بالمكاره تنال الجنه18 با سختى ها به بهشت مى توان رسيد)).

گنج و گوهر كى ميان خانه هاست؟

گنج ها پيوسته در ويرانه هاست

تقوى: امام على(ع) فرمود: ((الجنه دار الاتقيإ19 بهشت منزلگاه تقوا پيشگان است)).

اطاعت از پروردگار: امام على(ع) فرمود: ((الجنه جزإ المطيع20 بهشت, پاداش بنده اطاعت كننده است)).

صبر:امام رضا(ع) فرمود: ((من سإل الله الجنه ولم يصبر على الشدائد فقد استهزء بنفسه21 هر كس از خدا بهشت خواهد ولى صبر را در گرفتارىها پيشه خود نسازد, خود را مسخره كرده است)).

شفاعت: رسول الله(ص) فرمود: ((شفاعتى لا هل الكبائر من امتى22 شفاعت من[ حتى] شامل حال كسانى هم كه گناهان كبيره مرتكب شده اند, مى شود)).

گفت پيغمبر كه روز رستخيز

كى گذارم مجرمان را اشك ريز؟



اولين بهشتيان

اهلبيت(عليهم السلام): ((ان رسول الله(ص) قال لعلى: ان اول اربعه يدخلون الجنه: انا وانت والحسن والحسين23 پيامبر(ص) به على(ع) فرمود: اولين چهار نفرى كه به بهشت وارد شوند من هستم و تو و حسن و حسين)).

شهدإ: رسول الله(ص) فرمود: ((اول من يدخل الجنه شهيد24 شهيد, اولين كسى است كه داخل بهشت شود)).

فقرإ: رسول الله(ص) فرمود: ((اول من يدخل الجنه من خلق الله, الفقرإ25 اولين كسى كه از مخلوقات خداوند داخل بهشت شود فقرا هستند)).

نيكوكاران: امام باقر(ع) فرمود: ((اول اهل الجنه دخولا الى الجنه اهل المعروف26 نيكوكاران اولين كسانى هستند كه داخل بهشت شوند)).



شيعيان واقعى و بهشت

امام صادق(ع) فرمود: ((والله لا يدخل النار منكم احد فتنافسوا فى الدرجات, و اكمدوا عدوكم بالورع27 بخدا هيچ كس از شما داخل جهنم نخواهد شد. بر هم ديگر پيشى گيريد در كسب درجات (با عمل صالح) و دشمنانتان را با پرهيزكارى مإيوس و محزون كنيد)).



درهاى جهنم

قرآن مى فرمايد: ((لها سبعه إبواب لكل باب منهم جزء مقسوم28 يعنى دوزخ هفت در دارد و هر يك از درها براى ورود گروه معينى از مجرمان تقسيم شده كه از همان در به دوزخ پرتاب مى شوند)).

شايد عدد هفت اشاره به بسيارى درها باشد, همان گونه كه در آيه ى بيست و ششم سوره ى لقمان مى خوانيم كه اگر آب هفت دريا مركب شود و با آن كلمات خداوند نوشته شود آب ها تمام مى شود ولى كلمات خدا تمام نمى شود, در اين جا مراد از هفت دريا تنها عدد هفت نيست بلكه درياهاى زياد است (در عين حال هميشه لطف خدا بيش از غضبش است, زيرا درهاى ورودى بهشت, هشت در است)29 اين درها به خاطر تشريفات نيست بلكه به خاطر گروه هاى مختلف جنايت كاران است.

در احاديث مى خوانيم: جهنم هفت طبقه دارد كه روى هم قرار گرفته و هر طبقه اى مخصوص گروهى است.30 در پايين ترين و سخت ترين طبقات آن منافقان جاى دارند, قرآن در اين باره مى فرمايد: ((ان المنافقين فى الدرك الا سفل من النار))31.

چرا منافقان در پايين ترين طبقات دوزخ جاى دارند؟ زيرا منافقان به خاطر مصونيتى كه از اظهار اسلام پيدا كرده اند در ميان مومنين عامل نفوذى براى كفار بوده و سخت ترين ضربه را در طول تاريخ به اسلام و مسلمين زده اند.

در قرآن يك صد و چهل و پنج مرتبه اسم بهشت و جنت برده شده و به همين عدد هم اسم آتش و نار, يكصد و پانزده مرتبه نام دنيا و به همين عدد نام آخرت به ميان آمده, و اين به خاطر آن است كه يك كتاب تربيتى كه هدفش هدايت مردم به راه مستقيم است, بايد تربيت شدگان خود را در ميان خوف و رجإ و در حال تعادل نگاه دارد.

در تاريخ مى خوانيم كه در صدر اسلام افرادى بودند كه به محض شنيدن آياتى از دوزخ وحشت زده و از شدت اندوه, دنياو كار و زندگى و همسر و فرزند را رها كرده, به بيابان رفته و مشغول گريه و ناله مى شدند, پيامبر گرامى اسلام(ص) آنها را دعوت مى كردند و دستور مراجعت به زندگى و معاشرت مى دادند. و مى فرمودند: ((دين من دين انزوا و گوشه گيرى نيست)).

بنابراين انسان در عين حال كه به امور عادى زندگى مى پردازد لازم است كه از ياد دوزخ و عذاب هاى اخروى غافل نشود. در اين جا به ذكر برخى از خصوصيات جهنم مى پردازيم.



برخى از خصوصيات جهنم

1 ـ قرآن براى جهنم يك حالت عصبانى و خشم بيان فرموده ((سمعوا لها تغيظا وزفيرا32 يعنى دوزخيان از راه دور صداى دلخراشى را از دوزخ مى شنوند)).

2 ـ دوزخ گر چه به خودى خود به قدرى بزرگ است كه هرگاه به او گفته شود ((هل امتلات يعنى آيا پر شدى؟)) ((وتقول هل من مزيد33 مى گويد آيا باز هم داريد؟)) ولى با اين همه بزرگى, قرآن از آن به ((مكانا ضيقا))34 تعبير فرموده يعنى جاى دوزخيان بسيار تنگ است. شايد بتوان جهنم را به ديوار بسيار بزرگى تشبيه كرد كه در آن ميخ هايى را مى كوبيم با اين كه ديوار بسيار بزرگ و ضخيم است ولى جايگاه هر ميخى تنگ است, دوزخ هم با همان بزرگى براى دوزخيان تنگ است.

3 ـ اين دوزخ مإمورانى دارد كه قرآن تعداد آنها را نوزده بيان فرموده ((عليها تسعه عشر))35

جالب اين كه همين عدد را وسيله ى آزمايش كفار قرار داده و فرموده ما اين تعداد را مإمور دوزخ قرار داديم و به مردم ابلاغ كرديم تا ببينيم عكس العمل آنها به هنگام شنيدن اين عدد چيست؟ آيا مى پذيرند يا بهانه آورده و مى گويند چرا تعداد آنها كم است؟ و چرا لااقل بيست نشد؟ و....و مگر اين گروه كم مى توانند آن همه جنايت كار را عذاب دهند؟ اما در برابر اين دسته, افرادى از اهل كتاب (يهوديان و نصارى) كه همين عدد را در كتاب هاى آسمانى خودشان شنيده بودند همين كه مى بينند قرآن با مطالب حق تورات و انجيل همراه است يقين پيدا مى كنند.

عشق را با پنج و با شش كار نيست

مقصد او جز كه جذب يار نيست

جان شناسان از عددها فارغ اند

غرقه ى درياى بى چون اند و چند

آرى گاهى در برابر يك مطلب ساده چند گروه عكس العمل هاى مختلفى نشان مى دهند.

الف ـ گروهى كه اين عدد را تحقير و مسخره مى كنند (منافقان).

ب ـ گروهى از يهوديان و مسيحيان كه با اين عدد در كتاب هاى خودشان مإنوسند, به اسلام گرايش پيدا مى كنند.

ج ـ گروهى از مسلمانان همين كه گرايش اهل كتاب را ديدند نسبت به قرآن خود مطمئن تر مى شوند.

4 ـ قرآن مى فرمايد: ((عليها ملا ئكه غلا ظ شداد لا يعصون الله ما إمرهم ويفعلون ما يومرون))36 يعنى اين مإموران دوزخ بسيار با خشونت و قدرت و قاطعيت طبق همان فرمان خدا بدون هيچ گونه كم و كاستى مشغول عذابند و به استمداد و ناله ها و نعره هاى دوزخيان كوچك ترين توجهى نمى كنند, ولى فرشتگان مإمور بهشت با جمله سلام عليكم بهشتيان را استقبال مى نمايند.

5 ـ وضع دوزخ طورى است كه نسبت به كفار فراگير بوده و بر آنها احاطه دارد. در قرآن چند مرتبه اين حقيقت با جمله ى ((ان جهنم لمحيطه بالكافرين)) آمده است37.

در سوره ى كهف مى خوانيم: سرا پرده ها و شعله هاى جهنم همه جاى كفار را در بر گرفته و مى پوشاند ((إحاط بهم سرادقها38 جهنم بر كافران احاطه دارد و تمام ابعاد وجودى آنان را, آتش فرا مى گيرد)).

در جاى ديگر مى خوانيم: ((لهم من جهنم مهاد ومن فوقهم غواش39 يعنى براى كفار لجوج تشك و لحافى از آتش قرار مى دهيم, آرى با بسترهايى از آتش دوزخ كه روى آنها پوشش هايى از همان آتش است از كافران پذيرايى مى نماييم)).

6 ـ دوزخيان در آتش آه و زوزه مى كشند: ((لهم فيها زفير وشهيق))40.

7 ـ آتش دوزخ فوران دارد و در اين باره قرآن مى فرمايد: ((وهى تفور))41.

8 ـ آتش دوزخ هرگز به سردى نمى گرايد ((لا يخفف عنهم))42 زيرا هرگاه به سوى خاموشى برود خداوند آن را شعله ور مى كند: ((كلما خبت زدناهم سعيرا))43.

9 ـ عذاب دوزخ بسيار پرمايه و غليظ است ((و من ورائه عذاب غليظ))44

10 ـ در دوزخ مرگ نيست.((لا يقضى عليهم فيموتوا))45

عذاب هاى مرگ آور هر لحظه او را به سوى هلاكت و نابودى مى كشاند, ولى از مرگ خبرى نيست ((و يإتيه الموت من كل مكان و ما هو بميت))46 و اما اهل بهشت تا ابد در انواع نعمت هاى الهى در كنار اولياى خدا در لذتند.

11 ـ شعله هاى دوزخ مثل شمشير به صورت مجرمان كشيده مى شود ((تلفح وجوههم النار))47(لفح به معناى ضربه شمشير است).

12 ـ از سوز آتش پوست هاى صورت دوزخيان جمع و لب ها از هم باز و دندان ها آشكار مى شود مانند سر گوسفندى كه آن را روى آتش مى گيرند تا موهاى او از بين برود ((و هم فيها كالحون))48.

13 ـ علاوه بر آتش, سايه اى از دود سياه بر سرشان قرار مى گيرد ((و ظل من يحموم))49

14 ـ آتش دوزخ شعله مى كشد ((انها لظى)) ولى در بهشت درختان سر به فلك مى كشند.

15 ـ آتش دوزخ طورى است كه به سراغ ((زر اندوزان)) و سرمايه داران كافر مى رود.

قرآن در اين باره مى فرمايد: ((تدعوا من ادبر و تولى و جمع فاوعى50 آرى آتش به سراغ كسانى مى رود كه به دعوت الهى پشت كردند و اموالى را جمع و ذخيره كرده و به محرومان جامعه توجهى ننموده اند)).

16 ـ آتش دوزخ جرقه هايى به بزرگى كاخ دارد. قرآن مى فرمايد: ((انها ترمى بشرر كالقصر))51 ولى براى بهشتيان قصرهايى زيبا از جواهرات آماده است, در سوره ى مرسلات كه آياتى از دوزخ را بيان مى فرمايد ده مرتبه مى گويد ((ويل يومئذ للمكذبين52 واى بر تكذيب كنندگان (از خطرات آن روز))).

17 ـ جهنم و آتش آن در محل سرپوشيده اى است ((عليهم نار موصده))53آرى جهنم در بسته است و راه نجات و فرارى براى كسى نيست, ولى براى بهشتيان تنگى مكان نيست بلكه وسعت بهشت به وسعت زمين و آسمان هاست.

18 ـ آتش دنيا اول بيرون و پوست را مى سوزاند بعد استخوان و گوشت را, ولى آتش دوزخ باطن را همچون ظاهر مى سوزاند ((التى تطلع على الافئده))54و اساسا هيزم آن انسان و سنگ است ((وقودها الناس و الحجاره))55آتش دوزخ آتشى است بر جان و جسم, بر باطن و ظاهر, و آتش دوزخ غير از سوزندگى شكننده و كوبنده هم هست.((وما إدريك ما الحطمه نار الله الموقده))56

چون ز خشم آتش تو در دل ها زدى

مايه ى نار جهنم آمدى57

19 ـ لباس دوزخيان هم از آتش است((لهم ثياب من نار))58

در جاى ديگر مى خوانيم ((سرابيلهم من قطران))59 يعنى پيراهن دوزخيان از ماده اى سياه رنگ و بد بو و قابل اشتعال و اسيد گونه و غليظ و تيره است, ولى لباس بهشتيان از حرير و زيورهاى آنان از بهترين جواهرات خواهد بود.

20 ـ علاوه بر همه عذاب ها تازيانه ها و گرزهايى است كه بر مغز آنان كوبيده مى شود ((ليس لهم طعام الا من ضريع لا يسمن ولا يغنى من جوع))60 ولى براى اهل بهشت از بهترين ميوه ها و غذاها و شير و عسل و گوشت پرندگان و... آماده ومهيا است.



ياد دوزخ و قيامت

علت آن كه قرآن اين همه به مسإله معاد و صحنه هاى قيامت توجه كرده براى آن است كه ((ياد قيامت)) عالى ترين اثر تربيتى را در انسان دارد, تمام جنايت ها از سوى كسانى است كه به قول قرآن ((نسوا يوم الحساب61 يعنى روز قيامت را فراموش كرده اند)).

خداوند به كم فروشان مى فرمايد: ((الا يظن اولئك انهم مبعوثون ليوم عظيم62 آيا كم فروشان نمى دانند كه براى روز بزرگى در محضر الهى زنده مى شوند و بايد جوابگوى اعمال خود باشند؟))

توجه داريد كه خداوند براى تربيت اين قبيل افراد از اهرم توجه به معاد استفاده مى كند, ما نيز در هر روز كه نماز مى خوانيم با گفتن ده مرتبه ((مالك يوم الدين)) بايد فكر خودمان را به معاد توجه دهيم.

پيامبر اكرم(ص) در دعاى ((مجير)) هشتاد و شش مرتبه با تكرار جمله ((اجرنا من النار يا مجير)) كه به معناى (پناهم بده از آتش اى خداى پناه دهنده) است به مسإله آتش توجه داده اند.

اميرالمومنين(ع) در مسجد كوفه و ديگر جاها, در خطبه ها و سخنرانى هاى خود, اوضاع خطرناك قيامت را به زبان مىآورد و از خداوند امنيت مى خواهد.




پاورقي



1. سوره ى حجر, آيه ى 44.

2. صدوق, خصال, ابواب الثمانيه به نقل از مكارم شيرازى, ناصر, نمونه ج 10, ص 194.

3. مجلسى, محمد باقر, بحارالانوار, ج 8, ص 181.

4. مجلسى, محمد باقر, همان, ج 8, ص 191.

5. سوره ى ص, آيه ى50.

6. مجلسى, محمد باقر, همان, ج 8, ص 186, 194, 156.

7. مجلسى, محمد باقر, همان.

8. مجلسى, محمد باقر, همان.

9. تفسير نورالثقلين, ج 4, ص 507.

10. باب البلإ بخاطر صبر در برابر مصائب است,در قرآن هم مى خوانيم ((سلام عليكم بما صبرتم)) آرى بهشت با عبور از مشكلات دنيا ميسر و مقرون است.

11. سوره حديد, آيه ى 21. 12. شيخ صدوق, التوحيد, ص 21 ـ 25.

13. شيخ صدوق, همان.

14. آمدى, غرر الحكم.

15. سوره نازعات, آيات 40 و 41.

16. آمدى, همان.

17. سوره ى بقره, آيه 214.

18. آمدى, همان.

19. آمدى, همان.

20. آمدى, همان.

21. محمدى رى شهرى, محمد, ميزان الحكمه, ج 2, ص 98.

22. حاكم حسكانى, مستدرك الصحيحين, ج 1, ص 69.

23. ابن عساكر, تاريخ دمشق.

24. تنبيه الخواطر, ص 47.

25. كنز العمال, خ 16636.

26. مجلسى, محمد باقر, همان, ج 74, ص 407.

27. شيخ حر عاملى, وسائل الشيعه, ج 15, ص 248.

28. سوره ى حجر, آيه ى 44.

29. رواياتى كه دلالت بر هشت در براى بهشت دارد در جلد چهارم تفسير نورالثقلين صفحه 505 و 506 ضبط شده و به نام: باب الرحمه, باب الصبر, باب الشكر, باب البلإ, باب المجاهدين و باب المعروف و. .. .

30. تفسير نورالثقلين, ج 4, ص 504.

31. سوره ى نسإ, آيه ى 154.

32. سوره ى فرقان, آيه ى 12.

33. سوره ى ق, آيه ى 30.

34. سوره ى فرقان, آيه ى 13.

35. سوره ى مدثر, آيه ى 29.

36. سوره ى تحريم, آيه ى 6.

37. سوره ى توبه, آيه ى 49 سوره ى عنكبوت آيه ى 54.

38. سوره ى كهف, آيه ى 29.

39. سوره ى اعراف, آيه ى 41.

40. سوره ى هود, آيه ى106 ((زفير)) يعنى با صدا نفس را بيرون دادن و ((شهيق)) يعنى با صدا نفس را درون بردن.

41. سوره ى ملك, آيه ى 8.

42. سوره ى نحل, آيه ى 85.

43. سوره ى اسرا, آيه ى 97.

44. سوره ى ابراهيم, آيه ى 17.

45. سوره ى فاطر, آيه ى 36.

46. سوره ى ابراهيم, آيه ى 16.

47. سوره ى مومنون, آيه ى 104.

48. سوره ى مومنون, آيه ى104

49. سوره ى واقعه, آيه ى 43.

50. سوره ى معارج, آيه ى17.

51. سوره ى مرسلات, آيه 23. 52. سوره ى بلد, آيه ى 20.

53. سوره ى بلد, آيه ى20.

54. سوره ى همزه, آيه ى7.

55. سوره ى بقره, آيه ى24.

56. سوره ى همزه, آيه ى5.

57. مثنوى معنوى, دفتر سوم.

58. سوره ى حج, آيه ى20.

59. سوره ى ابراهيم, آيه ى50.

60. سوره ى غاشيه, آيه ى8.

61. سوره ى ص, آيه ى26.

62. سوره ى مطففين, آيه ى4.