بازگشت

عيب جويى


دعاى روز بيست و ششم

((اللهم اجعل سعيى فيه مشكورا و ذنبى فيه مغفورا و عملى فيه مقبولا و عيبى فيه مستورا يا اسمع السامعين خدايا! كوششم را در اين روز, پاداش بده, و گناهم را مورد بخشايش قرار بده و عمل مرا قبول كن و عيبم را بپوشان, اى شنواترين شنوايان)).



از جمله ويژگى هاى انسان مومن و متخلق به اخلاق حسنه, صفت عيب زدايى است.همه مى دانند كه عيب جويى از صفات زشت و ناپسند به شمار مى رود, ولى عيب زدايى از صفات بسيار خوب و پسنديده است, زيرا انسان در صورتى كامل مى شود كه عيوب خويش را بر طرف سازد. شك نيست كه تمام افراد بشر جز معصومين (عليهم السلام) نواقص و كمبودهايى دارند و هيچ يك از آنان از تقصير يا قصور خالى نيستند.بنابراين,تمام افراد بايد درصدد عيب زدايى برآيند و اين اقدام در صورتى امكان پذير است كه نخست انسان عيب هاى خود را بشناسد و به آن اعتراف داشته باشد,زيرا تا انسان به عيوب و نواقص خويش آگاه و معترف نباشد به چاره جويى بر نمى خيزد.



راه هاى آگاه شدن به عيوب خويش

اما انسان چگونه به عيوب خود واقف مى شود؟

پاسخ: انسان مى تواند از سه راه به عيب هاى خود آگاه شود:

1 ـ مراقبت و محاسبه يعنى اگر انسان مواظب اعمال و رفتار خويش باشد و خود را مورد محاسبه و حسابرسى قرار دهد, به ويژه اگر خويشتن را با معيارها و الگوهاى مورد قبول صالحان و پارسايان مقايسه كند, چون خود را فاقد فضايل و كمالات آنها مى بيند به خوبى مى تواند به عيوب خويش پى ببرد.

2 ـ عبرت گرفتن از رفتار و كردار افراد بزهكار و نادرست و بداخلاق,كه به قول سعدى, لقمان را گفتند: ادب از كه آموختى؟ گفت از بى ادبان.

3 ـ معاشرت با دوستان مخلص و صديق كه از نصيحت دريغ نداشته باشند و از روى خيرخواهى عيوب او را بدون تملق تذكر دهند.

انسان عاقل و مومن همان طور كه در مقاطع مختلف خود را به پزشك معالج عرضه مى كند تا مبادا به بيمارى پنهان و مزمنى دچار شود, در مسائل اخلاقى نيز بايد به طبيب و معلم اخلاق مراجعه كند. آرى, دوستان واقعى و با ايمان مى توانند در اين مسير بهترين راهنما براى او باشند و او را نسبت به بيمارى يا بيمارىهايش آگاه كنند تا هر چه زودتر درصدد معالجه بر آيد.

البته اين راه در صورتى موفقيتآميز است كه انسان دردمند, به نصيحت ناصحان مشفق و دوستان مخلص گوش فرا دهد و از آنها بخواهد كه او را در مورد اشتباهات و لغزش هايش متنبه سازند. از اين رو امام هفتم (ع) فرمود:

((سعى كنيد اوقات شبانه روز خود را به چهار قسمت تقسيم كنيد:يك قسمت براى عبادت و خلوت با خدا, يك قسمت براى تإمين معاش و تحصيل هزينه ى زندگى,قسمتى براى رفت و آمد و معاشرت با برادران مورد اعتمادى كه شما را به عيوبتان آگاه مى سازند و قلبا نسبت به شما خلوص و صفا دارند, و ساعتى را نيز براى تفريح و لذايذ مشروع خود اختصاص دهيد و به وسيله ى اين ساعت (ساعت استراحت) مى توانيد خود را براى ساعات ديگر آماده كنيد)).1

پس, كسى كه مى خواهد به خطاهاى خود پى ببرد و از گفتار و كردار ناپسند خويش آگاه گردد بايد از كسانى كه نسبت به او صفا و صميميت دارند تقاضا كند تا نقاط ضعف وى را يادآورى كنند.



وظيفه ى اخلاقى دوستان نسبت به يكديگر

همان گونه كه در اسلام نسبت به معاشرت با برادران دينى مورد اعتماد و ناصح توصيه شده است,آنان نيز وظيفه دارند از نشان دادن راه خير و صلاح دريغ نورزند, زيرا دوست آن است كه عيب دوستش را به او بگويد. در روايات آمده است:

((صديقك من نهاك و عدوك من إغراك2 دوست تو كسى است كه تو را از كارهاى زشت باز دارد و دشمنت كسى است كه تو را گول بزند و فريب دهد(و كارهاى زشتت را نيك جلوه دهد)).

امام باقر(ع) به شخصى به نام صالح فرمود: اى صالح! از كسى پيروى كن(با او مشورت كن) كه تو را بگرياند و خيرخواه تو باشد, و دنبال مكن كسى را كه تو را مى خنداند ولى نسبت به تو صميميت و خيرخواهى ندارد.و به زودى همگى بر خدا وارد مى شويد و خواهيد فهميد, دوستان واقعى چه كسانى بوده اند3.

امام صادق(ع) فرمود: ((إحب اخوانى الى من إهدى الى عيوبى4 محبوب ترين برادرانم نزد من كسانى هستند كه عيوبم را به من اهدا كنند)).

پس, كسى كه ادعاى دوستى مى كند ولى عيوب انسان را تذكر نمى دهد و هر گونه نقص و عيبى كه مى بيند, بى تفاوت از آن مى گذرد, دوست واقعى نيست و چه بسا دشمن انسان (هر چند از روى دشمنى) خدمتى به انسان مى كند و عيوب او را تذكر مى دهد, كه اگر تذكر نمى داد او نمى توانست به سادگى به عيوب خود پى ببرد.

از صحبت دوستى برنجم

كاخلاق بدم حسن نمايد

عيبم هنر و كمال بيند

خارم گل و ياسمن نمايد

كو دشمن شوخ چشم بى باك

تا عيب مرا به من نمايد5

پيامبر اكرم (ص) فرمود: ((المومن مرآه المومن يرى فيه حسنه و قبحه6 مومن آيينه مومن ديگر است كه خوبى ها و بدىهاى خود را در او مى بيند)).

يعنى همان طورى كه انسان وقتى در مقابل آيينه قرار مى گيرد, عيوب و نقايص خود را در آن مى بيند. برادر دينى انسان نيز همانند آيينه است كه زشتى ها و زيبايى هاى او را به وى مى نماياند.

ملاى رومى مى گويد:

مومنان آيينه ى همديگرند

اين خبر مى از پيمبر آورند.7

همو نيز گويد:

چون كه مومن آيينه مومن بود

روى او ز آلودگى ايمن بود

يار آيينه است جان را در حزن

بر رخ آيينه اى جان دم مزن

تا نپوشد روى خود را از دمت

دم فرو خوردن بيابد هر دمت

كم ز خاكى چون كه خاكى يار يافت

از بهارى صد هزار انوار يافت

آن درختى كاو شود با يار جفت

از هواى خوش ز سر تا پا شكفت8



كتمان عيب خيانت است

همان گونه كه عيب جويى زشت و حرام است كتمان عيب نيز خيانت است, زيرا مومن بايد مانند آيينه باشد و زشتى ها و زيبايى هاى برادر دينى خود را نشان بدهد منتهى به خود او, نه به ديگران,كه شإن آيينه همين است.

امام صادق (ع) فرمود: ((من رإى إخاه على إمر يكرهه فلم يرده عنه و هو يقدر عليه فقد خانه9 كسى كه برادر دينى خود را گرفتار عمل ناپسندى مى بيند و مى تواند او را از اين كار باز دارد, اگر چنين نكند به او خيانت ورزيده است)).



عيب زدايى آرى!, عيب جويى نه

تا اين جا بحث در عيب زدايى بود كه در خوبى آن هر چه بگوييم كم گفته ايم. اكنون نوبت مى رسد به عيب جويى كه در زشتى آن هر چه بگوييم كم گفته ايم. اما بايد دانست كه فرق ميان اين دو بسيار ظريف و لطيف است, زيرا عيب جويى و عيب زدايى به حسب ظاهر, هر دو با يادآورى و بازگو كردن عيوب همراه است,ولى اولى با انگيزه ى تحقير و تنقيص ذكر مى شود و دومى به قصد خير خواهى و اصلاح اولى با دشمنى و خصومت و دومى با دلسوزى و نصيحت توإم است.اگر انگيزه ى انسان در ذكر عيوب ديگران خيرخواهى باشد, قهرا كيفيت برخورد, مشفقانه و آبرومندانه خواهد بود, ولى اگر هدف تنقيص و تحقير باشد, قهرا با تحقير و توهين ادا مى شود.

به همين جهت,كسى كه عيب ديگرى را به او تذكر دهد بايد با حسن نيت و دلى پاك و بىآلايش نقايص او را يادآورى كند و در حال سخن گفتن, كمال ادب و احترام را رعايت نمايد و دقت كند كه به شخصيت طرف مقابل خود اهانت روا ندارد و انتقاد صحيح و سالم و سازنده به نيش زدن و عيب جويى تبديل نگردد,كه نتيجه ى معكوس خواهد داشت. براى اين كه هيچ انسانى از خطا و اشتباه مصون نيست و هيچ كس نمى تواند ادعا كند كه مرتكب خطا و اشتباه نمى شود جز ائمه معصومين(عليهم السلام) كه آنان نيز با اين كه از مقام عصمت برخوردارند, خود را در برابر پروردگار گناهكار مى دانند.به عنوان نمونه, امام سجاد (ع) عرض مى كند:

((الهى اليك إشكوا نفسا بالسوء إماره و الى الخطيئه مبادره و بمعاصيك مولعه و لسخطك متعرضه10 خدايا! به تو شكايت مى كنم از نفسى كه مرا بسيار به بديها وا مى دارد و به هر خطا سبقت مى گيرد و به معصيت تو حرص مى ورزد و مرا در معرض خشم و غضب تو مى افكند)).

و در جاى ديگر به پيشگاه خدا عرض مى كند:

((إدعوك يا سيدى بلسان قد إخرسه ذنبه, رب اناجيك بقلب قد إوبقه جرمه11 اى سيد من! تو را مى خوانم به زبانى كه از زيادى گناه گنگ شده است.پروردگارا! با تو راز و نياز مى كنم با دلى كه از كثرت جرم و خطا به وادى هلاكت در افتاده است)).

با اين كه امام سجاد (ع) معصوم است و هيچ گناهى از او سر نزده اما خود را گناهكار مى داند12. بنابراين,همه ى مردم داراى عيب ها و نقايصى هستند كه بايد به آنها تذكر داده شود, چون خداوند عالم, تمام افراد بشر را يكسان نيافريده است و همان طورى كه صفات نيك وپسنديده در آنان وجود دارد عيوبى نيز در آنها هست, ولى انسان نبايد عيب جويى كند, بلكه بايد با بيان مشفقانه و توإم با محبت او را متنبه سازد تا هم آبروى او را از بين نبرد و هم احساساتش را جريحه دار نكند چون اسلام براى حيثيت و آبروى مومن ارزش و اهميت خاصى قائل است و بازگو كردن عيوب مردم نيز يك ضرورت است و اين ضرورت را مى توان به صورت پنهانى و خصوصى انجام داد تا به شخصيت مومن لطمه اى وارد نشود كه: ((الضرورات تقدر بقدرها (نيازهاى اضطرارى بايد در چارچوب خودشان ارزيابى شوند)), يعنى از آن محدوده نبايد تجاوز كند.

حضرت على (ع) فرمود: ((نصحك بين الملإ تقريع13 نصيحت كردن در ميان مردم نوعى سركوبى است)).

امام حسن عسكرى (ع) فرمود: ((من وعظ إخاه سرا فقد زانه و من وعظه علانيه فقد شانه14 كسى كه برادر دينى خود را در نهان پند دهد زينت بخش او شده است,اما اگر در برابر ديگران نصحيتش كند موجب سرشكستگى او مى شود)).

نصيحت در نهانى بهتر آيد

گره از جان و بند از دل گشايد



سر انجام شوم عيب جويى

اگر هدف از ذكر خطا و لغزش هاى ديگران, رسوا كردن آنها باشد,بى ترديد, روزى فرا مى رسد كه خداوند او را در بين مردم رسوا خواهد كرد.

امام باقر (ع) از رسول خدا (ص) نقل مى كند كه فرمود: ((يا معشر من إسلم بلسانه و لم يسلم بقلبه لاتتبعوا عثرات المسلمين فانه من يتبع عثرات المسلمين يتبع الله عثراته و من يتبع الله عثراته يفضحه15 اى كسانى كه به ظاهر اسلام آورده ايد ولى اسلام در قلب شما رسوخ نكرده است! در جستجوى لغزش هاى مسلمانان نباشيد(تا آنان را رسوا كنيد),زيرا كسى كه در مقام پيدا كردن خطاهاى مردم باشد خدا عيوب او را آشكار و وى را رسوا خواهد كرد)).

در روايت ديگرى آمده است: خداوند او را رسوا خواهد كرد هر چند درون خانه و به طور پنهانى مرتكب شود.16



عيب جويى و كفر

كسانى كه با برادر دينى خود به ظاهر اظهار دوستى مى كنند و اعتماد او را به خود جلب مى كنند, ولى در باطن با او دشمن هستند و لغزش ها و اشتباهات و نقاط ضعف وى را به طور دقيق نگاه مى دارند تا در فرصت مناسب او را مفتضح كنند, سرانجام, خود را به مرز كفر نزديك مى كنند.

امام باقر (ع) فرمود:از چيزهايى كه انسان را به مرز كفر نزديك مى سازد, اين است كه كسى با برادر دينى خود به نام دين در ظاهر طرح دوستى بريزد و لغزش هاى او را يكى پس از ديگرى به خاطر بسپارد تا روزى او را رسوا كند.

امام صادق (ع) فرمود: ((إبعد ما يكون العبد من الله إن يكون الرجل يواخى الرجل و هو يحفظ عليه زلا ته ليعيره يوما ما17 دورترين حالات انسان از خدا اين است كه با كسى طرح دوستى بريزد و لغزش هاى او را به خاطر بسپارد تا روزى او را رسوا كند)).



عذاب دردناك

كسانى كه به جاى انتقاد سالم و سازنده به فكر اين باشند كه عيوب مردم را آشكار كنند و از حيثيت و اعتبار آنان بكاهند, مرتكب گناهى بس عظيم گشته اند كه به خاطر آن عذابى دردناك پيش رو خواهند داشت.

قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد: ((ان الذين يحبون إن تشيع الفاحشه فى الذين آمنوا لهم عذاب إليم فى الدنيا والا خره والله يعلم وإنتم لا تعلمون18 كسانى كه دوست دارند زشتى ها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد عذاب دردناكى براى آنها در دنيا و آخرت است, و خداوند مى داند و شما نمى دانيد)).

يك انسان مسلمان به حكم وظيفه ى اسلامى, انسانى و اخلاقى موظف است در صورتى كه از برادر دينى خود اشتباه و خطايى را مشاهده كرد در خفا به او تذكر دهد تا درصدد رفع آن گناه برآيد و چاره اى بينديشد كه از اين پس پيرامون آن گناه نگردد,نه اين كه با ديدن يك كار خطا و اشتباه(و چه بسا به صرف اين كه از ديگران شنيده است و تحقيق نكرده) آبروى مسلمانى را ببرد و در نتيجه خود را نيز مستحق آتش دوزخ كند)).

در اين جا نكته ى جالب توجه اين است كه قرآن مجيد نمى گويد: كسانى كه فحشا را در ميان مومنان شايع مى كنند اهل عذابند, بلكه مى فرمايد: كسانى كه دوست دارند نسبت هاى ناروا درباره ى مومنان شايع شود اهل عذابند. و اين خود دلالت مى كند بر اين كه آبروى مسلمان نزد خداوند بسيار محترم است و او اجازه نمى دهد كه هر چه درباره ى مومنان گفته و شنيده مى شود براى ديگران بازگو گردد, زيرا اگر انسان با چشم خود ببيند كسى گناهى را انجام داده حق ندارد سر او را فاش كند, چه رسد به اين كه از ديگران شنيده و خود نديده باشد.



راه مبارزه با اشاعه ى فحشا

اكنون كه بحث به اين جا رسيد اين سوال مطرح مى شود كه: چگونه مى توان با توطئه ى دوستداران شيوع فحشا(شايعه پردازان) مبارزه كرد و نقشه هاى شوم آنان را نقش بر آب ساخت؟ بهترين راه, مبارزه ى منفى است. مبارزه ى منفى اشكال گوناگونى دارد كه از ميان آنها به دو راه اشاره مى كنيم:



1 ـ عدم مجالست با عيب جويان

افراد عيب جو تنها روى جنبه هاى منفى انگشت مى گذارند و جنبه هاى مثبت اشخاص را نمى بينند. بايد از معاشرت و هم نشينى با آنها خوددارى كرد و گذشته از اين كه نبايد آنان را به عنوان دوست برگزيد بلكه بايد اين گونه افراد را در رديف دشمن ترين مردم نسبت به خود به حساب آورد, زيرا ممكن است در اثر رفت و آمد نقطه ى ضعفى را مشاهده كنند و يك روز آبروى انسان را ببرند. از اين رو امير مومنان (ع) فرمود: ((ليكن إبغض الناس اليك و إبعدهم منك إطلبهم لمعايب الناس19 بايد دشمن ترين مردم نزد تو و دورترين آنها از تو كسانى باشند كه بيشتر درصدد يافتن خطاهاى مردم هستند)).



2 ـ بى اعتنايى به عيب جويان

راه ديگرى كه براى جلوگيرى از اشاعه ى فحشا وجود دارد, بى اعتنايى به كسانى است كه مى خواهند با شايعه پراكنى و عيب جويى از ديگران, از قبح و زشتى گناهان بكاهند و آن را در نظر مردم بى اهميت جلوه دهند. اين قبيل افراد با ذكر عيوب ديگران جو جامعه را آلوده كرده و بدين وسيله براى تعميم فساد و گسترش گناه زمينه سازى مى كنند. پس اگر به سخن آنها ترتيب اثر داده نشود و در همه جا با بى اعتنايى مردم روبرو شوند, ناگزير دست از اين كار زشت برمى دارند.

شخصى به نام محمد بن فضيل مى گويد: خدمت امام هفتم حضرت موسى بن جعفر(ع) رسيدم و عرض كردم: فدايت شوم,درباره ى يكى از برادران دينى من كارى را نقل مى كنند كه من آن را ناخوش دارم, ولى هنگامى كه از خود او سوال مى كنم انكار مى كند با اين كه گروهى از افراد موثق و مورد اعتماد اين خبر را براى من نقل كرده اند.حضرت فرمود: اى محمد! گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تكذيب كن و اگر پنجاه نفر به عنوان شاهد قسم ياد كردند و درباره ى او چيزى به تو گفتند ولى خود او انكار كرد به گواهى آنان ترتيب اثر مده,سخن او را بپذير و گفته ى آنها را قبول مكن. (سپس فرمود:)مبادا چيزى را كه مايه ى عيب و ننگ او و وسيله ى درهم كوبيدن شخصيت و شرف انسانى او مى گردد, منتشر كنى,زيرا در زمره ى كسانى قرار خواهى گرفت كه خداوند درباره ى آنها فرموده است: ((كسانى كه دوست مى دارند زشتى ها در ميان مومنان پخش شود براى آنها عذابى دردناك در دنيا و آخرت مهياست)).20

در حديث ديگرى امام باقر(ع) فرمود: ((يجب للمومن على المومن إن يستر عليه سبعين كبيره21 هرمومنى وظيفه دارد هفتاد گناه كبيره را بر برادر مومن خود بپوشاند)).

حضرت على (ع) مى فرمايد: ((إيها الناس, من عرف من إخيه وثيقه دين وسداد طريق, فلا يسمعن فيه إقاويل الرجال (الناس) . إما انه قد يرمى الرامى , و تخطى السهام, ويحيل (يحيك) الكلا م, وباطل ذلك يبور, والله سميع وشهيد. إما انه ليس بين الحق والباطل الا إربع إصابع22 اى مردم!آن كس كه نسبت به برادر دينى اش از لحاظ دين و مذهب, سابقه ى خوبى سراغ دارد ديگر نبايد به سخنانى كه اين و آن درباره ى او مى گويند گوش فرا دهد. آگاه باشيد(اثر زيان كلام از زيان تير سخت تر و بيشتر است,زيرا)گاهى تيرانداز تير مى اندازد و تيرش به خطا مى رود,اما كلام بى اثر نمى ماند (اگر چه دروغ باشد) ولى سخن هاى باطل نابود خواهد شد (ولى گناه آن براى گوينده باقى مى ماند)و خداوند شنوا و گواه است. بدانيد بين حق و باطل بيش از چهار انگشت فاصله نيست)).

از امام (ع) درباره ى اين سخن سوال شد, حضرت انگشتانش را كنار هم گذاشت و ميان گوش و چشم خود قرار داد,سپس فرمود:باطل آن است كه بگويى: شنيدم,و حق آن است كه بگويى: ديدم.

پاورقي



1. مجلسى, محمد باقر, بحارالانوار, ج 75, ص 321.

2. فهرست غرر, ص 203.

3. كلينى, اصول كافى, ج2, ص638.

4. كلينى, همان, ج2, ص639.

5. كليات سعدى, ص121.

6. المجازات النبويه, ص 66.

7. مثنوى معنوى, دفتر اول.

8. مثنوى معنوى, دفتر دوم.

9. مجلسى, محمدباقر, همان, ج72, ص65.

10. مفاتيح الجنان, مناجات خمسه عشر,مناجات دوم.

11. مفاتيح الجنان, دعاى ابوحمزه ثمالى.

12. منظور از گناهكار بودن حضرات معصومين (عليهم السلام) اين نيست كه ايشان (نعوذ بالله)مرتكب معاصى الهى شده اند بلكه اولا كلام ايشان به گونه اى است كه مى خواهند به مسلمانان بياموزند كه شما در عين حال كه گنهكار هستيد بايد به درگاه خدا مناجات كرده از خداى رحيم و غفور بخواهيد كه گناهانتان را ببخشد همچنانكه ما معصومين از خدا اين مطلب را درخواست مى كنيم. ثانيا گناه يك مفهوم نسبى دارد, معاصى الهى بالنسبه به همه مكلفين, واجب الاجتناب است ولى براى معصومين (عليهم السلام) مسائلى مطرح است كه ارتكاب به آنها در حق ايشان گناه محسوب مى شود ولى در حق ديگران گناه محسوب نمى شود.

13. فهرست غرر, ص 382.

14. حرانى, تحف العقول, ص368.

15. كلينى, همان, ج 2, ص 355.

16. ابى داود, سنن, جزء 4, ص 270.

17. كلينى, همان, ج 2, ص 355.

18. سوره ى نور,آيه ى 19.

19. فهرست غرر, ص 288.

20. كلينى, همان, ج8, ص147.

21. كلينى, همان, ج 2, ص 207. 22. صبحى صالح, نهج البلاغه, كلام 141.