بازگشت

نواف


دعاى روز بيست و هشتم

((اللهم وفر حظى فيه من النوافل و اكرمنى فيه باحضار المسائل و قرب فيه وسيلتى اليك من بين الوسائل يا من لا يشغله الحاح الملحين خدايا! در اين روز, بهره ام را از مستحبات, افزون گردان, و مرا با حاضر كردن خواسته ها, گرامى بدار. و از ميان وسائل, وسيله ى رسيدنم را به حضورت, نزديك گردان, اى كه پا فشارى اصراركنندگان, مشغولش نمى كند)).



احكام

نمازهاى نافله يوميه 23 ركعت است دو ركعت قبل از نماز صبح, 8 ركعت قبل از نماز ظهر, 8 ركعت قبل از نماز عصر, چهار ركعت بعد از نماز مغرب و 1 ركعت بعد از نماز عشإ كه به صورت نشسته دو ركعت خوانده مى شود. نافله شب 11 ركعت است.

(عروه الوثقى, ج 1, ص 723, فصل 65)

يكى از نوافل اين است كه هر وقت و زمانى كه انسان به مقدار خواندن دو ركعت وقت باشد مستحب است بخواند و به آن نافله مبتدئه گفته مى شود.

كوتاه ترين نوافل نماز و طولانى ترين آن نماز جعفر طيار است.

مستحب است انسان بعد از نماز مقدارى مشغول تعقيب يعنى خواندن ذكر و دعا و قرآن شود و بهتر است پيش از آن كه از جاى خود حركت كند و لازم نيست تعقيب به عربى باشد ولى بهتر است چيزهايى را كه در كتابهاى دعا وارد شده خوانده شود.

از تعقيب هايى كه خيلى سفارش شده تسبيح حضرت زهرا(س) است كه بايد به اين ترتيب گفته شود 34 مرتبه الله اكبر 33 مرتبه الحمدلله 33 مرتبه سبحان الله و مى شود سبحان الله قبلب از الحمد لله گفته شود.(رساله مراجع, ج 1, ص 571)



نوافل در آيات و روايات

رسيدن به مقام محمود: ((ومن الليل فتهجد به نافله لك عسى إن يبعثك ربك مقاما محمودا1 و پاسى از شب را (از خواب برخيز, و) قرآن (و نماز) بخوان. اين يك وظيفه ى خاص به توست, اميد است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستايش بر انگيزد)).

وسيله براى تقرب به خداوند: قال الصادق(ع): قال رسول الله(ص): قال الله عزوجل ((... و انه ليتقرب الى بالنافله حتى احبه2 امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرمودند: خداوند مى فرمايد: به تحقيق بنده ى من به وسيله ى انجام نوافل به من به حدى نزديك مى شود تا اينكه من آنها را دوست مى دارم)).

شرف مومن: امام صادق(ع) فرمود: ((شرف المومن صلاته بالليل3 شرف و بزرگوارى مومن در نماز شب است)).

محو كننده ى گناهان: امام صادق(ع) فرمود: ((صلاه المومن بالليل تذهب بما عمل من ذنب بالنهار4 نماز شب مومن, آثار گناه روز او را مى برد)).

سيماى صالحان: رسول الله(ص) فرمود: ((من صلى بالليل حسن وجهه بالنهار5 كسى كه نماز شب مى خواند چهره اش در روز زيباست)).

زينت آخرت: امام صادق(ع) فرمود: ((ان الثمانيه ركعات يصليها العبد آخر الليل زينه الاخره6 هشت ركعت نماز شبى كه بنده در شب مى خواند زينت آخرت است)).

والاترين ارزش: رسول الله(ص) فرمود: ((الركعتان فى جوف الليل احب الى من الدنيا و ما فيها7 دو ركعت نماز در دل شب نزد من از دنيا و آنچه در دنياست محبوب تر است)).

موجب افزايش روزى: امام صادق (ع) فرمود: ((ان صلاه الليل تدر الرزق8 نماز شب سبب افزايش رزق مى شود)).

موجب خشنودى خدا:معصوم(ع) فرمود: ((ان صلاه الليل ... ترضى الرب 9 همانا نماز شب ... خداوند را خشنود مى كند)).

مباهات ملائكه و آمرزش: رسول الله(ص) فرمود: ((اذا قام العبد من لذيذ مضجعه و النعاس فى عينيه ليرضى ربه بصلاه ليله باهى الله به الملائكه و قال ا ما ترون عبدى هذا قد قام من لذيذ مضجعه لصلاه لم افرضها عليه اشهدوا انى قد غفرت له10 وقتى كه بنده از رختخواب راحت و خواب شيرين بلند مى شود تا رضاى خدا را با نماز شب بدست آورد خداوند (به داشتن چنين بنده اى) بر ملائكه فخر مى كند و مى فرمايد شاهد باشيد او را آمرزيدم)).

اجر نامحدود: امام صادق(ع) فرمود: ((ما من عمل حسن يعمله العبد الا و له ثواب فى القرآن الا صلاه الليل فان الله لم يبين ثوابها لعظم خطرها عنده 11 بنده هيچ كار نيكى نمى كند مگر اينكه در قرآن پاداش آن هست مگر نماز شب كه به خاطر (امتياز خاص) آن خداوند پاداش آنرا بيان نفرموده است)).

شيوه ى صالحان: امام صادق(ع) فرمود: ((عليكم بصلاه الليل فانها سنه نبيكم و داب الصالحين12 بر شما باد به نماز شب همانا نماز شب سيره ى رسول شما و روش صالحين است)).



عبادت على(ع)

ابو دردإ (يكى از اصحاب پيامبر(ص)) مى گويد: على بن ابى طالب(ع) در مدينه با جمعى از آزاد كرده ها و غلامانش در منطقه باغ هاى ((بنى النجار)) بود, من هم آنجا حضور داشتم, شب فرا رسيد و هوا تاريك شد. او از ديگران كناره گرفت و از نزديكانش پنهان شد, و خود را پشت درختان انبوه مخفى كرد و او را نيافتيم. من گمان كردم ايشان به خانه اش رفته است, ناگهان صداى دلخراش و نواى غم انگيزى به گوشم رسيد. در آن دل شب كسى با خداى خود راز و نياز مى كرد و مى گفت: پروردگارا! چه بسيار از گناهان مهلكم را با حلم و بردبارى خود از آن درگذشتى و مجازات نكردى و چه بسيار از گناهانم كه به لطف و كرمت بر آنها پرده پوشيدى و آشكار نكردى, خدايا! اگر چه عمرم در نافرمانى و معصيت تو گذشته و گناهانم نامه ى اعمالم را سياه كرده, ولى من جز به آمرزش تو اميدوار نيستم و به غير از مغفرت و خشنودى تو به چيز ديگرى اميد ندارم)).

اين صداى دلنواز چنان مرا مجذوب خود ساخت كه بى اختيار به سمت آن حركت كردم تا به صاحب صدا رسيدم, ناگهان چشمم به على بن ابى طالب(ع) افتاد كه خود را در ميان انبوه درختان مخفى كرده و با خداى خود مشغول راز و نياز است.

من از پشت درختان نظاره گر بودم, آن حضرت در آن خلوت شب به نماز ايستاد و دو مرتبه به دعا و گريه و زارى و ناله پرداخت و از جمله دعاها و مناجات هايش اين بود: ((پروردگارا! چون به عفو و كرمت مى انديشم, گناهانم در نظرم كوچك و ناچيز مى شود, و چون به شدت عذاب و نقمت تو فكر مى كنم, مصيبت و گرفتارى من بزرگ مى شود و... آه اگر در نامه ى اعمالم گناهانى را ببينم كه خود آن را فراموش كرده ام, ولى تو آن را ثبت كرده باشى, پس فرمان دهى كه او را بگيريد. واى به حال آن گرفتارى كه خويشان, او را نجات نتوانند داد و بستگانش براى او سودى نخواهند داشت و فرشتگان به حال وى ترحم نخواهند كرد)).

((آه از آتشى كه دل و جگر آدمى را مى سوزاند و اعضاى بيرونى انسان را از هم جدا مى كند. واى از شدت سوزندگى شراره هاى آتش كه از جهنم برمى خيزد..)).

ابودردإ گفت: سپس بسيار گريست و پس از مدتى خاموش شد, نه صدايى از او شنيده مى شد و نه حركتى از او ديده مى شود با خود گفتم: حتما در اثر شب زنده دارى خواب رفته. منتظر ماندم نزديك طلوع فجر, خواستم ايشان را براى نماز صبح بيدار كنم بر بالين حضرت رفتم. ناگهان ديدم ايشان مانند يك قطعه چوب خشك بر زمين افتاده است, تكانش دادم, حركتى نكرد, صدايش زدم پاسخى نداد گفتم ((انا لله وانا اليه راجعون)) به خدا على بن ابى طالب از دنيا رفته است. سپس براى اينكه خبر مرگ او را به فاطمه بدهم با سرعت به خانه على(ع) روانه شدم و به آنها تسليت گفتم! فاطمه(س) پرسيد او را چگونه و در چه حالتى يافتى؟ من داستان را براى او نقل كردم.

فاطمه(س) فرمود: اى ابوالدردإ! به خدا قسم اين همان حالت غشى است كه از خوف و خشيت خدا بر او عارض مى شود.

بستگان آب آوردند و به صورت آن حضرت پاشيدند و او به هوش آمد و چشمانش را باز كرد. و به من كه به شدت مى گريستم نگاهى كرد و گفت: ابو دردإ چرا گريه مى كنى؟ !!

گفتم: به خاطر آنچه به خودت روا مى دارى گريه مى كنم!

فرمود: پس چگونه خواهى بود هنگامى كه ببينى مرا براى حسابرسى فرا خوانند و در حالى كه گناهكاران به كيفر الهى يقين دارند, و فرشتگان سخت گير اطرافم را احاطه كرده اند, و ملائكه ى عذاب, منتظر فرمان اند و من در پيشگاه خداوند قهار حاضر باشم, و دوستان مرا تسليم دادگاه عدل الهى نمايند و اهل دنيا بر من ترحم كنند و دل سوزانند!

البته در آن وقت بيشتر به حالم ترحم خواهى كرد, زيرا در برابر خدايى قرار مى گيرم كه هيچ چيز از او پنهان نيست!

ابودردإ سپس گفت: به خدا قسم من چنين حالتى را براى هيچ يك از اصحاب رسول خدا(ص) نديدم!!13



نورانى بودن مكان نمازگزار

مرحوم سيد عبدالحسين شرف الدين جبل عاملى ـ رضوان الله تعالى عليه ـ در كتاب شريف المراجعات در شرح حال بعضى از صحابه و بزرگان اين چنين نقل مى كند كه بعضى از اصحاب و بزرگان دينى و بزرگان علم و سير و سلوك, برنامه ها را در منزل تقسيم مى كردند, يعنى اعضإ خانواده در كل شبانه روز اين خانه را روشن نگاه مى داشتند. در شب اين طور نبود كه همه ى اعضاى خانواده بعد از خوردن غذا تا صبح بخوابند بلكه نگهبانى مى دادند. مثلا فلان مقدار از شب, يكى مشغول عبادت و درس و بحث و تلاوت و دعا بود و ديگرى مى خوابيد, سپس ديگرى برمى خاست و به عبادت مى پرداخت و اولى مى خوابيد به دنبال آن سومى برمى خاست و به عبادت مى پرداخت. منزل را شب تا صبح روشن نگاه مى داشتند,كه جز نام حق در اين جاده چيز ديگرى برده نشود و اين خانه خاموش نشود.

اگر شما ملاحظه مى فرماييد كه از يك خانواده, چون شيخ انصارى تربيت مى شود, يك انسان كاملى چون بحر العلوم و مانند آن تربيت مى شود, اين محصول زحمات چندين ساله ى گذشتگان و نياكان آنها است. اينطور نيست كه خداى سبحان رايگان فردى ممتاز را به يك خانواده مرحمت كند. آنها سعى مى كردند كه خانه را روشن كنند و چيزى كه خلاف رضاى حق است در آن خانه انجام نشود تا كم كم آن خانه بتواند مركز نورانيت باشد, يك شهرى را روشن كند. خانه اى كه در آن قرآن خوانده مى شود و دين در آن خانه حاكم است آن خانه براى ملائكه ى آسمان آن طور نور مى دهد كه ستاره هاى آسمان براى اهل زمين نورافشانى مى كنند. همان طور كه انسان وقتى فضاى باز را نگاه مى كند مى بيند كه بعضى از جاها تاريك, بعضى از جاها روشن است بعضى جاها ستاره دارد و بعضى جاها ستاره ندارد يا ستاره اى كوچك و ديگرى بزرگ است ملائكه ى آسمانى هم وقتى زمين را نگاه مى كنند, بعضى از جاها را تاريك و بعضى جاها را روشن مى بينند. على اى حال خانه اى كه در آن قرآن خوانده مى شود و دين در آن خانه حاكم است براى اهل آسمان نور مى دهد.

صديقه ى كبرى ـ سلام الله عليها ـ را كه زهرإ ناميدند براى اين است كه زهرإ يعنى تابناك. خانه و محراب و مركز عبادت او براى اهل آسمان تابناك بود. انسان كامل براى اهل آسمان نور مى دهد.

دو آيه در قرآن كريم است يكى اين كه فرشتگان و حاملان عرش براى مومنين طلب مغفرت مى كنند, و ديگر اين كه حاملان عرش براى ((من فى الارض)) عبادت مى كنند و ((الذين يحملون العرش ومن حوله يسبحون بحمد ربهم ويومنون به ويستغفرون للذين آمنوا14 فرشتگانى كه حاملان عرش اند و آنها كه گرداگرد آن (طواف مى كنند) پروردگارشان را تسبيح و حمد مى گويند و به او ايمان دارند و براى مومنان استغفار مى كنند)).

((والملا ئكه يسبحون بحمد ربهم ويستغفرون لمن فى الا رض15 و فرشتگان تسبيح و حمد پروردگارشان را به جا مىآورند و براى كسانى كه در زمين هستند استغفار مى كنند)).

در آيه ى اول مى فرمايد:حاملان عرش الهى براى مومنين طلب مغفرت مى كنند و در آيه ى ديگر مى فرمايد: آن فرشتگان الهى براى هر كه در زمين است طلب مغفرت مى كنند.

گفته اند مراد اين دو آيه يكى است آنجا كه خدا فرمود: فرشتگان رحمت,حاملان عرش براى مومنين طلب مغفرت مى كنند منظور از آيه ى ديگر كه مى فرمايد: ((ويستغفرون لمن فى الا رض)), منظور از ((لمن فى الا رض)) همان مومنين اند. براى اين كه غير مومن را نمى بينند, غير مومن تاريك است. هر خانه اى را كه فرشته مى بيند براى اهل آن خانه طلب مغفرت مى كند. آن خانه اى كه دين در آن خانه حاكم است, روشن است لذا فرشتگان آن خانه را مى بينند و براى اهل آن خانه طلب مغفرت مى كنند. كافر تاريك است, فرشته او را نمى بيند. خدا هم در روز قيامت آنها را نمى نگرد: ((ولا يكلمهم الله يوم القيامه))16 ((ولا ينظر اليهم يوم القيامه))17. خدا هم او را نگاه نمى كند, گرچه بكل شىء عليم است.

پس معلوم مى شود همان طور كه ستاره هاى آسمان روشن است و براى اهل زمين به عنوان يك موجود نورانى مطرح است خانه هايى كه در آن عبادت و اطاعت و تلاوت قرآن مطرح است, براى اهل آسمان نورانى است. اگر انسان توانست خانه و مركز كار و محيط زيست اش را اين چنين روشن كند, كم كم نيل به مقام عالى آسان مى شود. اوايل سخت است, اما بعد كه انسان راه افتاد مى بيند حرف هاى باطل زدن او را مى رنجاند. وقتى انسان يك سلسله مسائل عقلى و معارف و امثال ذلك را با كسانى در ميان مى گذارد, چهره ى اينها گرفته مى شود, چون در ذائقه اينها تلخ است. وقتى كه به آنها عادت كرد و از اين كلمات لذت برد, آنگاه اگر در جمعى بنشيند كه سخن از گفتن و شنيدن و خنديدن و خنداندن است, رنج مى برد چون انسان مى تواند به هر نحو روح خود را تربيت كند, پس چرا انسان او را از راه خوب پرورش ندهد؟ چرا به چيزهاى خوب عادت ندهد؟18

جابر بن عبدالله مى گويد در تتمه سخنان رسول خدا(ص) اين جمله آمده است كه فرمود: اين چنين نيست كه دست و پاى شما آزاد باشد. هيچ كسى نيست مگر آنكه دست و پايش گره خورده و محكم بسته است و آزاد نيست قدم به قدم گره خورده است. هر علاقه اى كه انسان به غير خدا پيدا مى كند گره اى است كه بر خويشتن خويش مى زند و حزام19 تنگ اسب است. هر شب در ثلث آخر شب فرشته اى به بالين انسان مىآيد و مى گويد: برخيز به ياد خدا باش. نماز شب نزديك است.20 برخيز اين بندها را باز كن برخيز و اين گره هايى را كه در روز به خود بستى باز كن تو بايد سفر كنى. انسانى كه دست و پايش بسته است نمى تواند سفر كند. اين چنين روا نيست كه انسان بخوابد تا نزديك طلوع آفتاب و بعد به زحمت نمازش را ادإ بخواند. انسان را كه خواه و ناخواه مى برند, چه بهتر كه خودش برود. اگر از رختخواب حركت كرد و برخاست, يكى از اين گره ها باز مى شود اگر برخاست و وضو گرفت و به كنار جايگاه نماز آمد و وارد نماز شد, همه اين گره هاى بسته باز مى شود. وقتى صبح مى شود او با قره21 و چشم روشن صبح مى كند.

پس معلوم مى شود گره هاى روز را نماز شب باز مى كند. امام حسن عسكرى(ع) فرمود: ((ان الوصول الى الله سفر لا يدرك الا بامتطإ22 الليل من لم يحسن ان يمنع لم يحسن ان يعطى23 سير الى الله و وصول به خداى سبحان يك مسافرتى است كه مركوب راهوار اين مسافرت, شب زنده دارى است. مسافر وسيله مى خواهد و وسيله ى نقليه ى لقإ الله و وصول الى الله و مركب راهوارى كه انسان را به لقإ الله مى رساند, شب زنده دارى است. شب زنده دارى براى كسى كه مشتاق لقإ حق باشد مركب راهوارى است24.

پاورقي



1. سوره ى اسرا, آيه ى 79.

2. كلينى, اصول كافى, ج 2, ص 352.

3. حر عاملى, وسايل الشيعه, ج 8, ص 145.

4. حر عاملى, همان , ج 8, ص 146. 5. حر عاملى, همان , ج 8, ص 148.

6. حر عاملى, همان , ج 8, ص 150. 7. حر عاملى, همان , ج 8, ص 152. 8. صدوق, ثواب الاعمال, ص 42.

9. حر عاملى, همان , ج 8, ص 157.

10. حر عاملى, همان , ج 8, ص 157.

11. حر عاملى, همان , ج 8, ص 163.

12. حر عاملى, همان , ج 8, ص 149.

13. مجلسى, محمدباقر, بحار الانوار, ج 41, ص 11 ـ 12. به نقل از سيد جعفر حسينى, داستان هاى امام على(ع).

14. سوره ى غافر, آيه ى 7.

15. سوره شورى, آيه ى 5.

16. سوره ى بقره, آيه ى 174.

17. سوره ى آل عمران, آيه ى 77.

18. آيت الله جوادى آملى, عبدالله, اسرار عبادات, ص161 ـ 164.

19. ((حزام)) چيزى را گويند كه محكم به كمر مى بندند. حازم فردى را گويند كه با احتياط مثل كسى كه كمرش را بسته است حركت مى كند. حزم يعنى انسان حكم خود را ببندد و نلرزد و از هر آسيبى در اثر اين محكم بستن مصون بماند.

20. ديلمى, ارشاد القلوب.

21. ((قره)) يعنى خنكى. اينكه مى گويند ((قرير العين)) نه يعنى چشم روشن بلكه يعنى چشمت خنك باد. انسان وقتى كه گريه مى كند و اشك مى ريزد اين اشكش دو قسم است اگر در اثر غم و اندوه اشك بريزد اشك سوزان و گرم دارد و اگر در اثر شوق و نشاط اشك بريزد, اشك خنك و سرد است. ((قرير)) يعنى سرد, ((قره)) يعنى سردى. ((قرير العين)) يعنى چشمش اشك شوق و نشاط بريزد. انسان وقتى دوستش از سفر دور آمده است مشتاقانه اشك مى ريزد اين اشك اشك شوق است و اشك سرد. اگر خبر ناگوار به او برسد اشك مى ريزد اشك گرم و اگر خبر لذت بخش به او برسد مسرور مى شود اشك شوق مى ريزد اينكه مى گويند خدا چشمت را خنك كند يعنى به نشاط برسى و اشك شوق بريزى.

22. امتطإ يعنى مطيه و مركوب.

23. شيخ مفيد, امالى, مجلس 23, حديث 42 اصول كافى, ج 2, باب التفكر.

24. آيت الله جوادى آملى, عبدالله, همان, ص 300 ـ 301.