بازگشت

تهمت


دعاى روز بيست و نهم

((اللهم غشنى فيه بالرحمه و ارزقنى فيه التوفيق و العصمه و طهر قلبى من غياهب التهمه يا رحيما بعباده المومنين خدايا! امروز سراپاى وجودم را با رحمت, بپوشان و توفيق[ اطاعت و بندگى] و حفظ از گناه را روزيم كن و قلبم را از تاريكى هاى اتهام, پاك گردان, اى مهربان نسبت به بندگان مومنش)).



احكام

يكى از گناهان كبيره تهمت است. تهمت آن است كه درباره ى برادر مسلمان چيزى گفته شود كه در او وجود ندارد. (توضيح المسائل آيت الله مظاهرى, ص462, مسإله88)

اگر كسى تهمت به كسى زده باشد و او مطلع شده باشد بايد او را راضى كند تا توبه ى او قبول شود و اگر مطلع نشده باشد, در توبه رضايت او شرط نيست.

ولى علاوه بر لزوم دعا و استغفار براى او بايد اگر قدرت دارد رفع آن تهمت بنمايد و اگر قدرت براين كار ندارد بايد به واسطه تعريف او و امثال آن به اندازه ممكن جبران آن خسارت را بنمايد. (همان, مسإله90)

شنيدن تهمت مانند تهمت زدن, حرام و از گناهان كبيره است و بايد علاوه بر تهمت زننده از كسى كه تهمت به او مى زنند دفاع كند و اگر قدرت ندارد يافايده ندارد بايد توجه نكند و ترتيب اثر ندهد. (همان, مسإله94)



تهمت در قرآن

((ومنهم الذين يوذون النبى ويقولون هو إذن قل إذن خير لكم يومن بالله ويومن للمومنين ورحمه للذين آمنوا منكم والذين يوذون رسول الله لهم عذاب إليم1 از آن ها كسانى هستند كه پيامبر را آزار مى دهند و مى گويند: او آدم خوش باورى است! بگو: خوش باور بودن او به نفع شماست (ولى بدانيد) او به خدا ايمان دارد و (تنها) مومنان را تصديق مى كند و رحمت است براى كسانى از شما كه ايمان آورده اند. و آنها كه رسول خدا را آزار مى دهند عذاب دردناكى دارند)).

يكى از گناهان زبان تهمت است. و تهمت يعنى گناهى را در مقام ظن و گمان به كسى نسبت دادن كه در حقيقت يكى از شاخه هاى دروغ است.



توضيح مطلب

اگر ما شخصى را در حال انجام جرم و جنايت ببينيم, مى توانيم مطمئن شويم كه او آن گناه را انجام داده است ولى حق نداريم گناه او را نزد ديگران فاش كرده و آبروى او را بريزيم, همچنين وقتى گناهى از او نديديم به هيچ وجه حق نداريم او را متهم كنيم.و گناهى را به او نسبت دهيم اگر چه قرائنى وجود داشته باشد, به اين داستان توجه كنيد:



داستان قتاده و يك مرد يهودى

در زمان رسول اكرم (ص) مردى به نام ((قتاده بن نعمان)) در مدينه زرهى گران قيمت داشت و براى آن كه از دستبرد دزد مصون بماند آن را در كيسه اى كه مملو از آرد بود پنهان كرد. اتفاقا مردى بنام ((طعمه بن اسرق)) به خانه او رفت و چيز چشمگيرى جز كيسه آرد نديد, آن را به دوش كشيد و برد. چون سارق احتمال مى داد به خانه اش مراجعه كنند لذا كيسه آرد را به خانه يك مرد يهودى بنام ((زيد بن السمين)) كه آشنايى قبلى با او داشت برد و از او خواهش كرد كه اين كيسه فعلا نزد او به امانت باشد, يهودى قبول كرد و آن را در درون منزل نزديك در ورودى گذاشت.

صاحب آرد ((قتاده بن نعمان)) صبح متوجه شد كه كيسه آرد را برده اند, او براى زره اش كه در درون كيسه بود خيلى نگران و ناراحت شد و فكر مى كرد كه چه كند؟ ناگاه چشمش به ذرات آرد افتاد, معلوم شد كه كيسه سوراخ بوده و هر قدمى كه سارق برداشته است ذره اى از آرد بر زمين ريخته است, با خود گفت: اين بهترين نشانه است كه بتوانم دزد خود را پيدا كنم, لذا به دنبال همان ذرات روانه شد تا آن كه به در خانه ى ((زيد بن السمين)) يهودى رسيد و در خانه را كوبيد.

وقتى كه در باز شد چشمش به كيسه آرد افتاد, گفت: آيا سزاوار است كه شما در اين شهر در پناه اسلام زندگى كنيد و دست خيانت به اموال مسلمين دراز نمائيد!!؟ شما چرا ديشب به خانه ى من آمدى و كيسه ى آردم را دزديدى؟ همين كه يهودى خواست انكار كند گفت:آقا انكار نكن,اين كيسه ى آرد مال من است كه در اينجا گذاشته اى.

يهودى گفت: اين را من ندزديده ام, بلكه آن را شخصى به نام ((طعمه)) ديشب به اينجا آورد و به عنوان امانت نزد من گذاشت و رفت.

در اين گير و دار يك عده به طرفدارى از ((طعمه)) برخاستند,و عده اى از يهوديان نيز به طرفدارى از ((زيد بن السمين)) برخاستند.

قتاده به محكمه ى رسول الله مراجعه كرد و گواهان طرفين نيز در محكمه حاضر شدند, در چنين صورتى قاضى محكمه چه كند؟ ذره هاى آرد از در خانه ى قتاده تا در خانه ى ((زيد بن السمين)) بهترين گواه است بر ربوده شدن كيسه و زره از طرف فرد يهودى, لذا خداوند متعال عنايت كرد و اين آيه را فرستاد ((انا إنزلنا اليك الكتاب بالحق لتحكم بين الناس بما إراك الله ولا تكن للخائنين خصيما2 ما اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته, در ميان مردم قضاوت كنى و از كسانى مباش كه از خائنان حمايت نمايى)).

شما ببينيد تمام قرائن گواهى مى دهد بر سرقت ((زيد بن السمين)) ولى مطلب اين نبود. بنابراين چگونه مى توان بر اساس ظن و گمان كسى را متهم كرد؟



كارد خون آلود و مرد سر بريده

مرحوم علامه ى مجلسى (ره) در بحارالانوار و مرحوم شيخ كلينى (ره) در فروع كافى با مختصر اختلاف از امام صادق (ع) نقل كرده اند كه: مردى را به حضور اميرالمومنين على (ع) آوردند در حالتى كه او را در خرابه اى با كارد آميخته به خون بالاى سر مرد سر بريده اى كه در خونش مى غلطيد ديده بودند. حضرت على (ع) به او فرمود:شما چه مى گوييد؟ گفت:يا اميرالمومنين من آن مرد را در خرابه كشته ام, حضرت فرمود: او را زندان ببريد و مقيد نماييد (بنابر روايت فروع كافى دستور داد او را بكشيد) وقتى كه او را براى اعدام مى بردند مردى به سرعت آمد و گفت شتاب نكنيد او را نزد اميرالمومنين برگردانيد, وقتى كه نزد على (ع) برگرداندند, گفت:به خدا قسم اين مرد قاتل نيست بلكه من آن مرد داخل خرابه را كشته ام.

حضرت به آن متهم اول فرمود:چگونه شد كه بر ضرر خود گواهى دادى؟

گفت من نمى توانستم انكار كنم,زيرا تمام اين ها عليه من گواهى داده اند و مرا با كارد آميخته به خون بالاى سر مردى كه آميخته به خون بود ديدند و من مى ترسيدم كه مرا بزنند لذا به ناچار بر زيان خودم گواهى دادم و اقرار به قتل كردم.

ولى اصل قضيه اين است كه در كنار خرابه گوسفندى كشتم, با همان كارد رفتم پشت خرابه ديدم مردى سر بريده و آغشته به خون در حال جان دادن است, با تعجب ايستاده بودم كه اين مردم مرا دستگير كردند.

حضرت على (ع) فرمود: اين دو نفر را نزد فرزندم حسن ببريد3 و بگوييد حكم درباره ى اين دو نفر چيست؟

وقتى آن دو را نزد حضرت امام حسن(ع) بردند, و جريان را شرح دادند امام مجتبى(ع) فرمود: به اميرالمومنين على(ع) بگوييد اين دومى اگر چه قاتل است ولى يكى را از مرگ نجات داده و خدا در قرآن مى فرمايد: ((ومن إحياها فكإنما إحيا الناس جميعا))4 هر دو آزادند و ديه ى مقتول بايد از بيت المال داده شود)).5

به اين حديث امام صادق (ع) توجه كنيد كه آن بزرگوار فرمود: ((اذا اتهم المومن اخاه انماث الايمان من قلبه كما ينماث الملح فى المإ6 هر گاه مومنى برادر دينى خود را تهمت زند ايمان از دلش ساييده گردد مثل نمك در آب)).

چون خدا خواهد كه پرده ى كس درد

ميلش اندر طعنه پاكان برد

با توجه به نزديك بودن ((تهمت)) و ((بهتان)) در اينجا اشاره اى كوتاه به موضوع ((بهتان)) مى نماييم.



بهتان

بهتان به اين معناست كه انسان گناه خود را به ديگرى نسبت دهد چنانچه در قرآن مى خوانيم: ((ومن يكسب خطيئه إو اثما ثم يرم به بريئا فقد احتمل بهتانا واثما مبينا7 و كسى كه خطا يا گناهى مرتكب شود, سپس بى گناهى را متهم سازد, بار بهتان و گناه آشكارى بر دوش گرفته است)).

از روايتى كه در ذيل مى خوانيد معلوم مى شود گناهى را به بى گناه نسبت دادن ((بهتان)) است: عبدالرحمن بن سيابه گفت: شنيدم از امام صادق(ع) مى فرمود: ((الغيبه ان تقول فى اخيك ما ستره الله عليه و اما الامر الظاهر فيه مثل الحده و العجله فلا و البهتان ان تقول فيه ما ليس فيه8 غيبت اين است كه درباره ى برادرت بگويى آنچه را كه خدا از او پرده پوشى كرده, و ((بهتان)) اين است كه درباره ى او بگويى آنچه در او نيست)).



پرهيز از مواضع تهمت

انسان آبرومند و با شخصيت بايد مراقب باشد تا بهانه اى به دست افراد ندهد. على (ع) فرمود: ((و اياك و مواطن التهمه و المجلس المظنون به السوء فان قرين السوء يغر جليسه9 از جايگاه تهمت و مجلسى كه در معرض بدگمانى است دورى كن زيرا همنشين بد رفيق خود را فريب مى دهد)).

((من عرض نفسه للتهمه فلا يلومن من إسإ به الظن10 هر كس خود را در معرض تهمت قرار دهد, كسى را كه به او گمان بد برد سرزنش نكند)).

حكايت

در گلستان سعدى آمده است كه يكى از علما را پرسيدند كه كسى با ماهرويى در خلوت نشسته و درها بسته و رقيبان خفته و نفس, طالب و شهوت, غالب... هيچ باشد كه به قوت پرهيزكارى از وى به سلامت بماند؟ گفت: اگر از مهرويان به سلامت بماند از بدگويان نماند.

و ان سلم الانسان من سوء نفسه

فمن سوء ظن المدعى ليس يسلم

شايد پس كار خويشتن بنشستن

ليكن نتوان زبان مردم بستن11

پاورقي



1. سوره ى توبه, آيه ى 61.

2. سوره ى نسإ, آيه ى 105.

3. اين كه حضرت على(ع) موضوع قضاوت و حكميت را به فرزندش واگذار مى كند نه به آن جهت است كه حضرت حكم اين موضوع را نمى داند بلكه به جهت آن است كه زمينه ى لازم را براى امامت امام حسن(ع) در ميان مردم فراهم آورد.

4. سوره ى مائده, آيه ى 32.

5. مجلسى, محمدباقر, بحارالانوار, ج40, ص315 فروع كافى, ج7, ص289.

6. كلينى, اصول كافى, ج4, ص58.

7. سوره ى نسإ, آيه ى 112.

8. كلينى, اصول كافى, ج4, ص53.

9. وسائل, ج 12, ص 37.

10. كافى, ج 8, ص 152.

11. گلستان سعدى, باب پنجم, حكايت دوازدهم.