بازگشت

علامه مجلسى اوّل رحمه الله عليه


((آقا احمد نواده وحيد بهبهانى در كتاب ((مرآت الاحوال )) مى نويسد: از بعضى ثقات شنيدم كه آخوند ملا محمّد تقى نقل كرده كه در شبى از شبها بعد از نماز و تهجّد و گريه و زارى به درگاه قادر متعال ، خود را به حالتى ديدم كه دانستم هر چه از درگاه احديّت مسأ لت كنم ، البته به اجابت مقرون ، و عنايت خواهد شد و فكر مى كردم كه چه از خدا بخواهم ؟ امر دنيوى يا اُخروى ؟ كه ناگاه صداى گريه محمّد باقر [مجلسى دوّم ] از گهواره بلند شد، من گفتم ؛ الهى به حق محمّد و آل محمّد صلى الله عليه و آله اين طفل را مروّج دين و ناشر احكام سيّدالمرسلين گردان و موفّق كن او را به توفيقات بى نهايت خود.

سپس آقا احمد مى گويد: و مسلّم است كه اين خوارق عادات كه از آن بزرگوار به ظهور رسيده ، نيست مگر از دعاى چنين بزرگوارى .))(36)

دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند

بيخود از شعشعه پرتو ذاتم كردند

باده از جام تجلّى صفاتم دادند

چه مبارك سحرى بود و چه فرخنده شبى

آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند

بعد از اين روى من و آينه وصف جمال

كه در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند

من اگر كامروا گشتم و خوشدل چه عجب

مستحق بودم و اينها به زكاتم دادند

هاتف آن روز به من مژده اين دولت داد

كه بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

اين همه شهد و شكر كز سخنم مى ريزد

اجر صبرى است كز آن شاخ نباتم دادند

همّت ((حافظ)) و انفاسِ سحرخيزان بود

كه ز بند غم ايّام نجاتم دادند

پاورقي



36-وحيد بهبهانى : 100.