بازگشت

تا حالا نشده من از نماز شب ايشان بيدار شوم


در خاطرات مربوط به امام خمينى رحمه الله عليه مى خوانيم : خويشاوندان ايشان مى گفتند:

از پانزده سالگىِ ايشان كه ما در خمين بوديم ، آقا يك چراغ موشى (123) كوچك مى گرفتند و مى رفتند به يك قسمت ديگر كه هيچ كس بيدار نشود و نماز شب مى خواندند.

همسر امام رحمه الله عليه مى گويند:

((تا حالا نشده كه من از نماز شب ايشان بيدار شوم )). چون چراغ را مطلقاً روشن نمى كردند.

نه چراغ اتاق را روشن مى كردند، نه چراغ راهرو را و نه حتى چراغ دستشويى را [او از يك چراغ قوه كوچك كه تنها جلوى پايشان را روشن مى كرد، استفاده مى كردند.(124)] و براى اين كه كسى بيدار نشود، هنگام وضوى نماز شب ، يك ابر زير شير مى گذاشتند كه آب چكّه نكند و صداى آن ، كسى را بيدار نكند.(125)

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

زمستان براى مؤمن فصل خوبى است ، زيرا روزهاى كوتاهش را روزه مى گيرد و شبهاى طولانى اش را براى نماز (شب ) بر مى خيزد.(126)

پاورقي



123-نوعى چراغ كه در سابق بوده است .

124-گلهاى باغ خاطره : ص 130.

125-امام در سنگر نماز: ص 70.

126-ارشاد القلوب : ج 2، ص 17، (باب 22).