بازگشت

اَسماءُ الحُسنى




(56) ((يا مَنْ لَهُ الاَْسْماَّءُ الْحُسْنى !)).

((اى كسى كه بهترين نامها از آن اوست !)).

(56) ((يا مَنْ لَهُ الْصِّفاتُ الْعُلْيا!)).

((اى كسى كه برترين صفات براى اوست !)).

(76) ((يا مَنْ تَبارَكَ اسْمُهُ!)).

((اى كسى كه نامش با بركت است !)).

(76) ((يا مَنْ تَقَدَّسَتْ اَسْمائُهُ!)).

((اى كسى كه نامهايش پاك و منزّه است !)).

قرآن كريم مى فرمايد:(وَللّهِِ الاَْسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها ... ).(3)

((نيكوترين اسمها از آن خداوند است ، پس او را به آن اسمها بخوانيد...)).

شناخت و معرفت نسبت به جهان هستى ، از مهمترين وظايف انسان است . و در راءس اين شناختها، شناخت منشاء و خالق هستى يعنى ((پروردگار متعال )) قرار دارد. خالق جهان كيست ؟ چگونه است ؟ چه دارد و چه ندارد؟ چه كرده است و چه خواهد كرد؟ چه آفريده است ؟ چگونه و بر چه اساسى آفريده است ؟ هدف او از آفرينش چيست ؟ رابطه او با آفريده هايش چگونه است ؟ سرانجام اين آفريده ها چيست ؟ چه وظايفى براى اين آفريده ها مقرر كرده است ؟ علم او چقدر است ؟ توان و قدرت او چه مقدار است ؟ كمالات او چيست ؟ انسان را چرا آفريده است و او را به كجا مى برد؟ چه راهى براى انسان قرار داده است و چه چيزهايى به آدمى بخشيده است ؟ با انسان چگونه و بر چه اساسى رفتار مى كند؛ در دايره هستى ، چه جايگاهى براى انسان قرار داده است ؟ انسانها تا چه مقدار مى توانند او را بشناسند؟

اين سؤ الات و صدها سؤ ال مشابه ، مسايلى هستند كه دانستن آنها براى انسان لازم است چه اينكه با يافتن پاسخ هريك از اين سؤ الات ، چراغى فرا روى انسان ، روشن مى شود و انسان را با هست و نيستها و بايدها و نبايدهاى زندگى آشنا مى كند. البته دستيابى به پاسخ اين سؤ الات ، كار ساده اى نيست ، بلكه رسيدن به هر پاسخى ، خود محتاج زحمت و تلاش خاصّى مى باشد.

حال ببينيم چه كسى مى تواندبه اين سؤ الات پاسخ ‌دهدواين پاسخهاراازكجابايدگرفت ؟

در پاسخ بايد گفت از آنجايى كه اين سؤ الات مربوط به آفريدگار هستى و ويژگيهاى گوناگون او مى باشد، پس بهترين پاسخ دهنده نيز خود اوست . به عبارت ديگر: مجموعه اين پاسخها، اسامى و صفات پروردگار متعال را تشكيل مى دهد و اين اسامى و صفات را نيز بايد از خود پروردگار عالميان دريافت كرد، چه اينكه او خود آگاهترين موجود نسبت به خود است .

O ((يا مَنْ لَهُ الاَْسْماءُ الْحُسْنى !)).

((اى كسى كه بهترين نامها از آن اوست !)).

O ((يا مَنْ لَهُ الْصِّفاتُ الْعُلْيا!)).

((اى كسى كه برترين صفات براى اوست !)).

همانگونه كه در آيه شريفه آمده است ، برترين و بهترين اسمها براى خداوند تبارك و تعالى مى باشد. اين اسما چه هستند و چرا بهترين و نيكوترين مى باشند؟

در پاسخ بايد گفت : پروردگار متعال ، داراى اوصاف گوناگونى مى باشد و اين اسامى نيز در واقع بيانگر همان اوصاف الهى مى باشند و از آنجايى كه صفات الهى بهترين و نيكوترين مى باشند، بنابراين ، اسامى پروردگار متعال نيز اين چنين هستند براى پى بردن به اين صفات و اسمها بايد به خود دارنده اين اوصاف ؛ يعنى پروردگار متعال مراجعه كرد و اين اسمها را از او فراگرفت و آموخت . بدين جهت ، پروردگار متعال در قرآن كريم به معرفى خود پرداخته است و به مناسبتهاى گوناگون ، اوصاف خود را بيان فرموده است :

(هُوَ الاَوَّلُ وَالاَخِرُ وَالظّاهِرُ وَالْباطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ ).(4)

(... إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ).(5)

(... اءَنَّ اللّهَ تَوّابٌ حَكِيمٌ ).(6)

(... واللّهُ سَمِيْعٌ عَليمٌ ).(7)

(... إِنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ ).(8)

(... وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ).(9)

(... فَإِنَّ اللّهَ غَنِىُّ حَميدٌ ).(10)

(... إِنَّ اللّهَ لَطِيفٌ خَبيرٌ ).(11)

(... إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ ).(12)

(... اءَنَّ اللّهَ هُوَ الْعَلِىُّ الْكَبِيْرُ ).(13)

(... وَاللّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ ).(14)

(... إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ).(15)

(... إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ).(16)

(... اءَنَّ اللّهَ شَدِيْدُ الْعِقابِ ).(17)

(... وَاللّهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظِيمِ ).(18)

(... وَاللّهُ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظّالِمِينَ ).(19)

(هُوَ اللّهُ الْخالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الاَْسْماَّءُ الْحُسْنى ... ).(20)

ترجمه آيات شريفه به ترتيب عبارت است از:

((اوست اوّل و آخر و آشكار و نهان و او به هرچيز داناست )).

((همانا كه خداوند آمرزنده و مهربان است )).

((به درستى كه پروردگار، توبه پذير و حكيم است )).

((و خداوند شنوا و داناست )).

((به درستى كه پروردگار بر هر چيزى قادر است )).

((و اوست خداى با عزت و حكمت )).

((به درستى كه پروردگار بى نياز و ستوده است )).

((همانا خداوند آگاه و باخبر است )).

((همانا خداوند شنوا و بيناست )).

((به درستى كه خداوند برتر و بزرگتر است )).

((و خداوند بهترين روزى دهنده است )).

((به درستى كه خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد)).

((به درستى كه خداوند متجاوزين را دوست نمى دارد)).

((همانا پروردگار داراى عذابى سخت است )).

((و خداوند داراى فضل و بخششى بزرگ و عظيم است )).

((و خداوند افراد ستمكار را هدايت نمى كند)).

((اوست خداوند آفريننده و پديد آورنده جهان ، نگارنده صورت (مخلوقات )، براى اوست نيكوترين اسمها ...)).

اين گوشه اى از اسامى و صفات پروردگار متعال بود كه ذكر شد. اما بايد دانست كه صفات الهى اختصاص به موارد مذكور ندارد، بلكه هرصفت نيكى كه شايستگى پروردگار را داشته باشد براى خداوند متعال در بالاترين حدّش وجود دارد. در واقع پروردگار متعال ، دارنده و دهنده همه خوبيها وكمالات مى باشد همانگونه كه مبرّا و منزّه از همه بديها و نقايص مى باشد.

اما نكته اى كه بايد براى ما حايز اهميّت باشد، چگونگى رسيدن و دست يافتن به اين اسما و صفات مى باشد. هرچند الفاظ و كلمات اين اسمها و اوصاف در قرآن كريم و همچنين در روايات و ادعيه آمده است ، اما الفاظ، فقط نشان دهنده مرتبه اى از حقيقت هستند و تمام حقيقت را نمى توان از ظاهر الفاظ بيرون كشيد و درك كرد.

به عبارت ديگر، صفات الهى حقيقتا لفظ نيستند تا بتوان با مراجعه به معانى آن الفاظ، آن صفات را درك كرد، بلكه حقيقت اين اوصاف در نزد پروردگار متعال است و هم اوست كه به هركس كه بخواهد از اين اوصاف به مقدار لياقت و قابليتش ، مى بخشد.

بنابراين ، هدف اصلى انسان بايد براى كسب اين لياقت و استعداد باشد و مى توان گفت مقصود اصلى انبيا نيز نشان دادن راه به دست آوردن اين لياقت بوده است .

از مطالبى كه تاكنون گفته شد مى توان فهميد كه رابطه ما به عنوان ((انسان )) با اين اسما و صفات چيست و تاءثير عملى شناخت اين اوصاف الهى در زندگى ما كدام است ؟

در واقع بايد گفت كه زندگى انسانى و الهى ما در گرو اين معرفت و شناخت قرار دارد به طورى كه بدون اين معرفت ، در ضلالت و ظلمت مطلق فرو خواهيم رفت ؛ زيرا اگر تمام مقصد خود را خداى خود مى دانيم و صراط مستقيم را صراطى مى دانيم كه منتهاى آن پروردگار متعال است ، پس چگونه مى توانيم بدون شناخت مقصد به سوى آن حركت كنيم و به آن برسيم ؟ و آيا جز اين است كه هرچه شناخت ما به مقصد بيشتر باشد، حركت ما مستقيم تر خواهد شد؟ پس در واقع مى توان گفت كه تمام باورهاى فكرى و اعتقادى ما و همچنين وظايف كردارى و عملى ما از شناخت اين اسامى و صفات ، سرچشمه مى گيرد.

در اينجا بايد دانست كه براى صفات الهى ، تقسيمات مختلفى مانند ثبوتى و سلبى ، ذاتى و فعلى ، نفسى و اضافى وجود دارد. همچنين مباحثى مانند يكى بودن صفات با يكديگر و يكى بودن آنها با ذات و... وجود دارد كه فعلاً اينگونه مطالب ، خارج از بحث ماست و در جاى خود بيان شده است .

اما اينك ما در اين نوشتار، اين اسامى و اوصاف مبارك را از ديدگاه ((دعا و ندا)) بررسى مى كنيم ؛ زيرا هنگام دعا كردن ، ما بايد بدانيم كه چه كسى را و با چه خصوصياتى ، مورد خطاب قرار داده و كه را مى خوانيم .

به عبارت ديگر، همانگونه كه در مبحث ((دعا)) آمده است ، انسان نيازمند دعا به درگاه پروردگار متعال و طلب از آن بى نياز مطلق است . و در دعا، انسان بايد دعا شونده را بشناسد تا بتواند او را مورد خطاب قرار بدهد، حال هر مقدار كه اين شناخت و معرفت بيشتر باشد، دعاى انسان حقيقى تر و به استجابت نزديكتر خواهد بود. بنابراين ، يكى از فوايد مهمّ شناخت صفات پروردگار متعال ، مخاطب قرار دادن خداوند متعال به واسطه اين صفات هنگام دعا كردن است . و اين مساءله اى است كه پروردگار متعال در آيه شريفه :(وَللّه الاَْسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها ... )(21) خود به آن امر نموده است . و براى همين است كه ملاحظه مى كنيم معصومين (عليهم السّلام ) در ادعيه خود، خداوند متعال را با اين صفات مى خوانند و از او سؤ ال و تقاضا مى كنند؛ مثلاً در دعاى شريف ((مشلول )) كه حضرت على (عليه السّلام ) آن را به جوانى تعليم فرموده اند و مشتمل بر اسما و صفات فراوانى از پروردگار متعال است ، حضرت ، در پايان اين دعا پس از خواندن خداوند متعال به آن اسما و صفات ، چنين مى فرمايند:

((وَاَسْئَلُكَ بِاَسْمائِكَ الْحُسْنَى الَّتِى نَعِّتَّها فِى كِتابِكَ فَقُلْتَ وَللّهِِ الاَْسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَقُلْتَ اُدْعُونى اَسْتَجِبْ لَكُمْ.

وَقُلْتَ وَاِذا سَئَلَكَ عِبادِى عَنِّى فَاِنِّى قَرِيبٌ اُجِيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ.

بادِىَ الَّذِينَ اَسْرَفُوا عَلى اَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيْعاً اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ وَاَنَا اءَسْئَلُكَ يا اِلهى وَاَدْعوكَ يا رَبِّ وَاَرْجُوكَ ياسَيِّدِى وَاَطَمَعُ فى اِجابَتى يا مَوْلاىَ كَما وَعَدْتَنى وَقَدْ دَعَوْتُكَ كَما اَمَرْتَنى فَافْعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ يا كَرِيمُ)).

((بارالها! از تو درخواست مى كنم به نامهاى نيكويت كه آنها را در كتابت توصيف نمودى و فرمودى براى خداوند است نيكوترين اسمها، پس خداوند را به آن اسمها بخوانيد. و نيز فرمودى بخوانيد مرا تا استجابت كنم شما را.

و فرمودى اى پيامبر! هنگامى كه يكى از بندگانم از تو در باره من مى پرسد پس بداند كه من نزديك هستم و پاسخ كسى كه مرا بخواند، مى دهم .

و نيز فرمودى اى بندگانم كه بر خود ستم و زياده روى نموديد! از رحمت خداوند نااميد نباشيد، چه اينكه خداوند همه گناهان را مى آمرزد، همانا كه او آمرزنده و بخشنده است . و اينك خداوندا از تو درخواست مى كنم و پروردگارا تو را مى خوانم ، و اى آقاى من ! به تو اميدوارم . و اى مولاى من ! همانگونه كه امر كردى دعا كردم و تو را خواندم و اكنون همانگونه كه وعده دادى منتظر اجابت هستم . پس با من چنان كن كه شايسته آنى اى كريم و بزرگوار!)).

درهمين رابطه ((دعاى شريف جوشن كبير))رابايد يكى از بزرگترين و معتبرترين دعاها دراين زمينه دانست ؛چه اينكه اولاً اين دعا بر طبق روايت ، از سوى پروردگار متعال براى پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله ) فرستاده شده است و ثانيا مشتمل بر يك هزار اسم از اسامى مبارك پروردگار متعال مى باشد. در اين دعاى مبارك ، چيزى جز نامهاى مقدس پروردگار متعال وجود ندارد؛ نامهايى كه هريك بيانگر صفتى از اوصاف عالى خداوند مى باشد.

شخص دعاكننده در اين دعا، خداوند را به اين اوصاف نيكويش مى خواند و خواسته خود را از او طلب مى كند. اين خواسته چيست ؟

در پاسخ بايد گفت : آنگونه كه در روايت آمده است ، در پايان هر فصلى از اين دعا بايد چنين گفت :((سُبْحانَكَ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَبِّ))؛ يعنى خلاصى و آزادى از عذاب و آتش ‍ خواسته دعا كننده است .

حال ببينيم چه چيزى موجب مى شود كه انسان ، گرفتار آتش بشود؟

در پاسخ بايد گفت : چيزى جز بديها و زشتيها، انسان را گرفتار عذاب نمى كند. حال ، دعاكننده بابيان بهترين خوبيها و نيكيها كه از آنِ خداوندمتعال است ،از خدامى خواهد كه بااين خوبيها، بديهاى او را برطرف سازد تا از عذاب و آتش ، خلاصى يابد و آزاد شود.

به عبارت ديگر، انسان با ذكر كمالات پروردگار متعال ، از خداوند مى خواهد كه به وسيله اين كمالات ، نقايص او را برطرف سازد تا از پستيها وذلتها نجات يابد و به برترى و كمال نايل گردد. بنابراين ، خواندن پروردگار متعال با اسماءالحُسنى ، صرفا يك خواندن نيست ، بلكه اين خواندن به منظور دستيابى به همه خوبيها و كمالات و رهايى از همه بديها و نقايص مى باشد. البته در اين راه ، هركس به مقدار معرفتى كه نسبت به اين اسما و صفات دارد، كسب فيض مى كند و بهره مند مى شود.

O ((يا مَنْ تَبارَكَ اسْمُهُ!)).

((اى كسى كه نامش با بركت است !)).

قرآن كريم مى فرمايد:(تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِى الْجَلالِ وَالاِْكْرامِ ).(22)

((با بركت است نام پروردگارت ، آن صاحب جلال و بزرگوارى )).

اين آيه ، آخرين آيه از سوره مباركه ((الرحمن )) مى باشد. اين سوره پس از ((بسم اللّه الرحمن الرحيم ))، چنين آغاز مى شود:(اَلرَّحْمنُ # عَلَّمَ الْقُرْانَ # خَلَقَ الاِْنْسانَ ... )(23)؛ يعنى با نام ((رحمان )) شروع مى شود. و پس از آن ، خداوند متعال در بقيه آيات اين سوره به ذكر نعمتهاى دنيوى و اُخروى خود مى پردازد و آنها را بيان مى كند. و سپس در پايان سوره مى فرمايد:(تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ... )؛ يعنى خداوند تبارك و تعالى به سبب آنكه ((رحمان ))است ،اينهمه خيروبركت دنيوى واُخروى از او صادر شده است . پس ((رحمان ))، اسمى است كه حقيقت آن موجب صدور خير و بركت فراوان مى شود و رحمت واسعه الهى را شامل همه موجودات مى سازد. و اين همان با بركت بودن اين اسم است .

O ((يا مَنْ تَقَدَّسَتْ اَسْمائُهُ!)).

((اى كسى كه نامهايش پاك و منزّه است !)).

((قداست )) به معناى پاك بودن و منزّه بودن است و از آنجايى كه خداوند متعال ، پاك و منزّه از هرگونه نقص و نيازى مى باشد، بنابراين ، اسمهايى هم كه بر خداوند تبارك و تعالى دلالت مى كنند، داراى حقيقتى مقدس مى باشند.

در قرآن كريم ، در چند آيه ، خداوند متعال ((قدوس )) ناميده شده است در آيه اوّل از سوره مباركه جمعه ، چنين آمده است :(يُسَبِّحُ للّهِِ ما فِى السَّمواتِ وَما فِى الاَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ ).

((تسبيح مى گويد خداى را هرآنچه در آسمانها و زمين است ؛ آن خدايى كه حاكم ، منزّه ، مقتدر و حكيم است )).

به هرحال ، هر اسمى از خداوند متعال به گونه اى بر طهارت و پاكى پروردگار از نقايص ‍ دلالت مى كند و از اين جهت ، آن اسم مقدس است .

پاورقي



3- اعراف /180.

4- حديد/3.

5- بقره /199.

6- نور/10.

7- بقره /224.

8- بقره /148.

9- نحل /60.

10- لقمان /12.

11- حج /63.

12- حج /61.

13- لقمان /30.

14- جمعه /11.

15- بقره /195.

16- بقره /190.

17- بقره /196.

18- بقره /105.

19- بقره /258.

20- حشر/24.

21- اعراف / 180.

22- رحمان /78.

23- رحمان /1 - 3.