بازگشت

تمايز نيازهاى مادّى و معنوى




در اينجا بهتر است براى آنكه خصوصيات دعا شونده و كسى كه انسان از او درخواست و تقاضايى مى نمايد، بهتر روشن و آشكار شود، نيازهاى مادى و معنوى را از يكديگر جدا كنيم ؛ پروردگار متعال بشر را به گونه اى خلق كرده است كه بسيارى از نيازهاى مادى او بدون دعا و درخواست ، بلكه با اسباب و وسايلى كه خداوند متعال در اختيار او قرار داده است ، برطرف مى شود. متاءسفانه اين امر موجب مى شود كه ما انسانهاى ظاهربين و دنياگرا، از خداوند متعال غافل شويم و به ماسواى او به نظر استقلالى نگاه كنيم .

غافل ازاينكه اين اسباب و وسايل را چه كسى ، آفريده و در اختيار ما قرار داده است .

غافل ازاينكه اين وسايل باچه هدفى به مارسيده ودرچه راهى بايداز آنها استفاده كرد.

غافل از اينكه نيازهاى ما در نيازهاى مادى خلاصه نمى شوند بلكه اين نيازها مقدمه اى هستند براى رسيدن به اهدافى بالاتر و والاتر.

و غافل از اينكه ...

اما در مورد نيازهاى روحى و معنوى ، قضيّه اين چنين نيست ، بلكه برطرف كردن اين نوع نيازها مستلزم ارتباط خاص و مستقيمى با پروردگار متعال مى باشد:

طهارت قلب و روح را چه كسى مى تواند به آدمى ببخشد؟

دل آرام و قلب مطمئن ، چگونه به دست مى آيد؟

پى بردن به رازهاى هستى و دستيابى به معرفت حقيقى ، چگونه حاصل مى شود؟

خروج از ظلمت به سوى نور چگونه است و به دست چه كسى است ؟

بخشش گناهان و رهايى از آنها در اختيار و توان چه كسى است ؟

در همان نيازهاى مادى چه كسى توفيق صحيح به دست آوردن ، صحيح حفظ كردن و صحيح استفاده كردن را به انسان مى دهد؟

بينش صحيح براى صحيح زندگى كردن را چه كسى به انسان مى دهد؟

جهان پس از مرگ ، از آنِ كيست و چه كسى مى تواند آمادگى براى آن جهان را به انسان ببخشايد؟

سعادت دنياوآخرت راچه كسى به انسان نشان مى دهد و آن را به آدمى مى بخشد؟و...

خلاصه ، وقتى كه به مجموع نيازهاى مادى و معنوى نگاه مى كنيم ، يك دعا شونده و اجابت كننده حقيقى بيشتر نمى يابيم ؛ قادر متعالى كه هستى از او و در اختيار اوست . پروردگارى كه همه خوبيها از او و همه سعادتها به دست اوست .

3 - شرايط دعا

دعاى انسان به درگاه پروردگار متعال نيز خود بايد داراى شرايطى باشد:

اوّل آنكه :

دعا بايد داراى ((محل و مورد)) باشد؛ مثلاً اگر انسان در كنار آب قابل استفاده اى قرار داشته باشد، نمى تواند دعا كند كه خدايا! آبى به من برسان .

به عبارت ديگر انسان براى رسيدن به اهداف خود و برطرف ساختن نيازهاى خويش ، بايد از تمام امكانات و اسباب و وسايل خدادادى استفاده نمايد و سعى نكند دعا را جايگزين آنها كند. و اين نكته ظريف و دقيقى است كه بسيارى در آن دچار افراط يا تفريط مى شوند.

عده اى آنچنان به اسباب و وسايل ، معتقد مى شوند كه گويى هركارى را مى توان با آنها انجام داد و به چيز ديگرى نياز ندارند. و عده اى نيز به گمان خود آنچنان به دعا روى مى آورند كه بسيارى از امكانات و روشهاى معقول و مشروع را فراموش مى كنند، در حالى كه همان خدايى كه دعا كردن را براى آدمى قرار داده و انسان را امر به آن نموده است ، انجام بسيارى از امور ديگر را هم براى انسان لازم كرده و انسان را به سوى انجام آنها فرا خوانده است . و اصولاً بايد گفت لازمه استجابت دعا، انجام دادن بعضى از كارها و ترك نمودن بعضى ديگر از كارها مى باشد؛ مثلاً وقتى كه به سيره پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلّى اللّه عليه و آله نگاه مى كنيم ،ملاحظه مى كنيم موقعى كه دشمنى قصدآن حضرت را مى كرد و جنگى پيش ‍ مى آمد اين چنين نبود كه آن حضرت و بقيه مسلمانها به خانه خود يا به مساجد بروند و فقط دعا كنند كه خدايا! دشمن را از ما برطرف فرما، بلكه آنها از تمام قوا و امكانات خود استفاده مى كردند، تمام تجهيزات نظامى خود را به كار مى بردند، از همه روشها و نقشه هاى جنگى استفاده مى كردند و... و آنگاه با دلى خاضع و خاشع به درگاه پروردگار مى آمدند و عرض مى كردند: خدايا! نصرت از تو است ، ما با تمام امكانات و تجهيزات ، چيزى نيستيم ، خدايا! تو غلبه و نصرت را نصيب ما و شكست و ذلّت را نصيب دشمن فرما.

آنگاه ملاحظه مى كنيم كه در بسيارى از جنگها، پيروزيهايى نصيب مسلمانان شده كه از لحاظ ظاهرى هيچگونه تناسبى با امكانات و تجهيزات آنان نداشته است .

به هرحال ، ((درآميختن دعا و ساير امكانات با يكديگر))، كارى دقيق و ظريف است كه خود به معرفت و بينش خاصّى نياز دارد.

دوّم آنكه :

دعا بايد ((خالص )) باشد؛ يعنى خواندن خداوند متعال حقيقى باشد نه ظاهرى . در ((دعاى روز يكشنبه )) چنين آمده است :((وَاُخْلِصُ لَكَ دُعائى تَعَرُّضاً لِلاِْجابَةِ)).

((براى تو دعايم را خالص كرده ام ، باشد كه به اجابت برسد)).

سوم آنكه :

انسان بايد ((زمان و مكان )) را در دعا رعايت نمايد، هرچند خواندن پروردگار متعال ، اختصاص به زمان و مكان خاصى ندارد، اما اين خواندن و دعا كردن در بعضى از زمانها و مكانها، بسيار مناسبتر و شايسته تر است . و اين بدان خاطر است كه پروردگار متعال به بعضى از زمانها و مكانها شرافت و بركت خاصّى بخشيده و رحمت و فضل مخصوصى در آنها مقرر فرموده است ؛ مثلاً در طول سال ، ايّامى مانند شب و روز جمعه ، اعياد مباركه اسلامى ، ولادت اولياى الهى ، ماه مبارك رمضان و ... از اهميّت ويژه اى برخوردار هستند، همانطور كه بعضى از مكانها مانند كعبه و مسجدالحرام ، مسجدالنبى ، محل دفن اولياى الهى ، مكانهايى كه حوادث خاصّى در آنها اتفاق افتاده است و... داراى شرافت و ويژگى خاصّى براى دعا كردن مى باشند.

به عنوان مثال در دعاى شب بيست و يكم ماه رمضان - كه از شبهاى مبارك و بزرگ قدر محسوب مى شود - چنين آمده است :

((اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ والِ مُحَمَّدٍ وَاَْقْسِمْ لى ... دُعاءً تَبْسُطُ لى بِهِ الاِْجابَةَ فى هَذِهِ اللَّيْلَةِ وَفى هَذِهِ السّاعَةِ الساعَةِ الساعَةِ)).

((بارالها! بر محمد و آل محمد درود فرست و در اين شب و در همين ساعت ... دعا و خواندنى قسمت و نصيب من گردان كه به وسيله آن اجابت را بر من ارزانى فرمايى )).

و در دعاى امام حسين (عليه السّلام ) در روز عرفه چنين آمده است :

((اَللّهُمَّ اجْعَلْنا فى هَذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَئَلَكَ فَاَعْطَيْتَهُ)).

((بارالها! مرا در اين وقت (روز عرفه ) از كسانى قرار بده كه از تو درخواست نمودند، پس ‍ تو هم عطا نمودى )).

و در مورد ((مكان دعا)) در عمل پانزدهم از اعمال حرم مطهر حضرت اباعبداللّه الحسين (عليه السّلام ) چنين مى خوانيم :

((اَللّهُمَّ ... وَقَدْ جِئْتُ اِلى مَوضِعِ الدُّعاءَ وَضمانِكَ الاِْجابَة )).

((بارالها! ... من به مكانى آمده ام كه مخصوص دعا كردن است و تو استجابت دعا را در اين مكان (يعنى حرم مطهر حضرت اباعبداللّه الحسين (عليه السّلام ) ضمانت نموده اى )).

البته بايد توجه كرد كه رعايت زمان و مكان در درخواست از ديگران نيز، در عرف عقلا، امرى رايج مى باشد.

O ((يا ضامِنُ!)).

((اى تضمين كننده !)).

يكى از مواردى كه پروردگار متعال ضمانت كننده آن است ، پاسخ دادن به دعاى بندگان خود است كه در آيه شريفه (... اُدْعُونى اَسْتَجِبْ لَكُمْ ... )(33) ذكر شده است .

آنچه مسلّم است اين است كه هيچگونه خللى در ضمانت پروردگار متعال راه ندارد، بلكه اگر كوتاهى باشد، از جانب ماست . بنابراين ، بر ماست كه از اين ضمانت الهى ، نهايت حسن استفاده را نماييم و از دعاى خالصانه به درگاه او كوتاهى نكنيم . و در واقع دعا را جزئى از اعمال و كردار زندگى خود قرار بدهيم . درباره ضمانت پروردگار متعال براى استجابت دعا، در ((دعاى كميل )) چنين آمده است :

((فَاِنَّكَ ... اَمَرْتَهُمْ بِدُعائِكَ وَضَمِنْتَ لَهُمُ الاِْجابَةَ فَاِلَيْكَ يا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهى ! وَاِلَيْكَ يا رَبِّ مَدَدْتُ يَدى فَبِعِزَّتِكَ اسْتَجِبْ لى دُعائى وَبَلِّغْنى مُناىَ وَلا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِكَ رَجائى !)).

((پروردگارا! ... تو بندگانت را به خواندن خودت امر نموده اى و استجابت را براى آنان ضمانت كرده اى ، پس پروردگارا! رو به جانب تو نموده ام و به سوى تو دست نياز دراز كرده ام ، پس به عزتت قسم ! دعايم را مستجاب كن و مرا به آرزويم برسان و اميدم را از فضل خودت قطع مكن )).

O ((يا مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّين !)).

((اى پاسخ دهنده به دعاى درماندگان !)).

يكى از دعاهايى كه پروردگار متعال پاسخ آن را مى دهد، دعاى افرادى است كه ((مضطر)) شده اند و هيچ چاره اى براى خود نمى يابند، همانگونه كه در قرآن كريم ، پروردگار متعال در معرفى خود چنين مى فرمايد:(اَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَيكْشِفُ السُّوَّءَ ... ).(34)

((چه كسى است هنگامى كه بيچارگان او را مى خوانند، پاسخ آنان را مى دهد و بديها را از آنان برطرف مى سازد؟)).

مى توان گفت يكى از علل استجابت دعاى مضطرين ، صداقت و اخلاصى است كه در آنان وجود دارد؛ يعنى حالت اضطرار، حالت روحى و قلبى آنان را به گونه اى نموده است كه خداى خود را خالصانه دعا مى كنند و واضح است كه دعاى خالصانه هم به هدف استجابت مى رسد. حال ببينيم ((اضطرار)) چيست و از آن كيست ؟

((اضطرار))همان حالت درماندگى است كه انسان براى خود راه چاره اى نمى يابد و در طول زندگى ،طبعاهركسى كم و بيش در مواردى به آن مبتلا مى شود. اما سخن را بالاتر از اين مى توان بردومى توان چنين گفت كه ((اضطرار))يكى ازمراتب بلندانسانهاى بامعرفت است .

به عبارت ديگر: مردان الهى داراى آنچنان خواسته هاى والا و بالايى هستند كه براى رسيدن به آنها خود را كاملاً درمانده و مضطر مى بينند، اينجاست كه خالصانه دل به دعا برداشته و از حضرت حق تقاضاى يارى مى كنند در دعاى ((يستشير)) حضرت چنين مى فرمايند:((اَنْتَ الْمُجيبُ وَاَنَا الْمُضْطَرُّ؛ ((بارالها! تو اجابت كننده هستى و من مضطر مى باشم )).

در واقع مشكل ما اين است كه نسبت به چنين خواسته هايى آگاهى و معرفت نداريم و در نتيجه براى رسيدن به آنها هم ، اضطرارى را احساس نمى كنيم . اما وقتى كه به ادعيه معصومين - سلام اللّه عليهم اجمعين - مراجعه مى كنيم ، ملاحظه مى كنيم كه آن انسانهاى با عظمت ، چگونه در مقابل پروردگار خويش ، اظهار عجز و درماندگى مى كنند.

در ((مناجات شعبانيه )) چنين آمده است :

((فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَيْكَ وَوَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكيناً لَكَ مُتَضَرِّعاً اِلَيْكَ)).

((خدايا! به سوى تو گريخته ام و در مقابل تو ايستاده ام در حالى كه به تو نيازمندم و به سوى تو ناله و تضرع مى كنم ...)).

O ((يا نِعْمَ الْمُجيبُ!)).

((اى بهترين پاسخ دهنده !)).

از گفته هاى قبل تا اندازه اى معناى اين جمله روشن مى شود: خداوند متعال بهترين پاسخ دهنده است ؛ زيرا پاسخهايى به انسان مى دهد كه هيچ موجودى قادر به دادن آنها نيست ؛ پاسخهايى به آدمى مى دهد كه انسان را به كمال و سعادت ابدى مى رساند؛ پاسخهايى كه انسان را از ساير پاسخ دهندگان ، بى نياز مى سازد. خداوند متعال پاسخ دهنده اى است كه در ازاى پاسخ خود، بر انسان ، منّت نمى گذارد و چشمداشتى هم به او ندارد. پاسخ دهنده اى است كه بهتر از دعاى انسان ، پاسخ مى دهد و ...

O ((يا خَيْرَ الْمَدْعُوّينَ!)).

((اى بهترين خوانده شده !)).

و خداوند بهترين دعا شونده است ، از آن جهت كه در هر زمان و مكانى ، مى توان او را خواند. از آن جهت كه براى هركار كوچك و بزرگى و سخت و آسانى ، مى توان به درگاه او دعا كرد، از آن جهت كه دعا به درگاه او چيزى از انسان كم نمى كند و شخصيت انسان را تحقير نمى كند، بلكه نفس دعا به درگاه او بر كمالات و خوبيهاى انسان اضافه مى كند، از آن جهت كه اين دعا شونده بر استجابت هر دعايى قادر است و...

O ((يا داعِى !))

((اى دعوت كننده !)).

O ((يا خَيْرَ داعٍ وَمَدْعُوٍّ!)).

((اى بهترين دعوت كننده و دعوت شونده !)).

O ((يا خَيْرَ مُجيبٍ وَمُجابٍ!)).

((اى بهترين پاسخ دهنده و پاسخ گيرنده !)).

پروردگار متعال فقط ((دعا شونده و خوانده شده )) نيست ، بلكه خود نيز ((دعوت كننده و خواننده )) است . و در مقابل ، همانگونه كه ((پاسخ دهنده )) است ، ((پاسخ گيرنده )) نيز مى باشد. قبلاً درباره ((مدعو و مجيب )) بودن خداوند؛ يعنى خوانده شدن و پاسخ دادن خداوند متعال بحث شد. اينك ببينيم ((داعى بودن و مجاب بودن )) يعنى ((دعوت كردن و پاسخ گرفتن )) پروردگار چگونه است .

پروردگار متعال ، دعوت كننده و انسان ، پاسخ دهنده است . دعوت كردن به سوى چه چيزى و پاسخ دادن به چه چيز؟

خداوند متعال در سوره انفال ، آيه 24 چنين مى فرمايد:

(يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اسْتَجِيبُوا للّهِِ وَلِلرَّسُولِ اِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ ... ).

((اى ايمان آورندگان ! هنگامى كه پروردگار و پيامبر، شما را به سوى چيزى كه شما را زنده مى كند فرا مى خوانند، استجابت نماييد ...)).

پس دعوت خدا و پيامبر به سوى يك نوع ((زندگى )) مى باشد و پاسخ ما نيز بايد رفتن به سوى اين زندگى باشد. اين زندگى ، كدام زندگى است ؟ معلوم است كه خالق متعال ، زندگى مادى و طبيعى را قبلاً به آدمى بخشيده است . و به دست آوردن دوباره آن ، معنا ندارد، پس معلوم مى شود انسان فاقد آن زندگى است كه خدا و رسول ، انسان را به سوى آن دعوت نموده اند و معلوم مى شود كه آن زندگى در مرتبه اى از علوّ و برترى قرار دارد كه تا آدمى به آن نرسد، زنده محسوب نمى شود.

به عبارت ديگر: در منطق قرآن كريم براى موجودى مانند انسان ، زندگى مادى و طبيعى ، حيات حقيقى به شمار نمى رود، بلكه زندگى واقعى همان است كه پروردگار متعال انسان را به سوى آن راهنمايى و دعوت نموده است و وقتى كه انسان به آن زندگى برسد، داراى احساسات و ادراكات تازه اى مى شود و به علوم و معارف جديدى دست مى يابد. در آن زندگى ، انسان به رشد حقيقى مى رسد و از مرگ حقيقى نجات مى يابد. پس ‍ خداوند بهترين پاسخ گيرنده است به اين جهت كه پاسخ دادن به خداوند مستلزم رفتن به سوى حيات حقيقى و دستيابى به آن است .

بنابراين ، بايد گفت كه ((خواندن و پاسخ دادن )) پروردگار متعال با انسان فرق اساسى و بنيانى دارد: ما خدا را مى خوانيم تا خداوند به ما چيزى بدهد و نياز ما برطرف شود و خداوند هم پاسخ ما را مى دهد تا خواسته ما برآورده شود و به نياز خود برسيم . اما هنگامى كه خداوند ما را مى خواند، باز هم براى آن است كه چيزى نصيب ما بشود و ما به كمالى دست بيابيم و هنگامى هم كه ما پاسخ خداوند را مى دهيم ، باز هم براى آن است كه خود محتاجيم و مى خواهيم از بديها و نقايص ، خارج بشويم . پس در هرصورت ، خداوند متعال بخشنده است و ما نيازمند و محتاج .

فرق ديگر آنكه : خواندن ما ممكن است به سوى نقايص و بديها باشد و خود ندانيم ، اما خواندن پروردگار به سوى خوبيها و كمالات است ، هرچند باز هم ممكن است ما درك نكنيم . از مطالب گفته شده ، همچنين معلوم شد كه خواندن و دعوت كردن خداوند به آن معناى مصطلح يعنى ((دعا كردن براى رفع نياز))، معنا ندارد؛ زيرا در خداوند نقصى و نيازى نيست تا چيزى از كسى طلب نمايد.

O ((يا مَسْئُولُ!)).

((اى درخواست شونده !)).

O ((يا خَيْر الْمَسْئُولينَ!)).

((اى بهترين درخواست شونده !)).

O ((يا اَكْرَمَ مَسْئُولٍ سُئِلَ!)).

((اى گراميترين درخواست شونده اى كه از او درخواست مى شود!)).

اين جملات با جملاتى كه قبلاً درباره دعا گفته شد، قريب المعنى مى باشند؛ چه اينكه انسان معمولاً همراه دعا از خداوند ((سؤ ال )) و ((درخواست )) مى كند و معمولاً هر سؤ ال و تقاضايى را هم به وسيله دعا مطرح مى كند.

به عبارت ديگر: غرض از ((خواندن خداوند))، ((خواستن از خداوند)) مى باشد؛ يعنى ما خدا را مى خوانيم تا به ما توجه نمايد و آنگاه خواسته ما را برآورده سازد به همين دليل ، جملاتى كه در مورد سؤ ال ، در ((ادعيه )) معصومين (عليهم السّلام ) آمده با جملاتى كه در مورد ((دعا)) آمده است ، شبيه يكديگر مى باشند؛ مثلاً در ((دعاى كميل ))، حضرت اميرمؤ منان (عليه السّلام - چنين مى فرمايند:((اَللّهُم اِنّى اَسْئَلُكَ سُؤ الَ خاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خاشِعٍ ...)).

((پروردگارا!من ازتو سؤ ال ودرخواست مى كنم باحالت خضوع وخشوع وافتادگى ...)).

و در نماز حضرت رضا (عليه السّلام ) چنين آمده است :

((اَسْئَلُكَيااَحْسَنَمَنْسُئِلَوَيا خَيْرَ مَنْ دُعِىَ وَيا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطى وَيا خَيْرَمُرْتَجى )).

((از تو سؤ ال مى كنم اى بهترين سؤ ال شونده ! و اى بهترين دعا شونده ! و اى بخشنده ترين عطا كننده ! و اى بهترين كسى كه به او اميد هست !)).

و در ((دعاى مشلول )) است :

((اَسْئَلُكَ بِكُلِّ مَسْئَلَةٍ سَئَلَكَ بِها اَحَدٌ مِمَّنْ رَضيتَ عَنْهُ فَحَتَمْتَ لَهُ عَلَى الاِْجابَةِ)).

((پروردگارا! از تو سؤ ال و درخواست مى كنم با هرسؤ الى كه يكى از بندگان مورد رضايتت از تو كرد و تو هم اجابت را براى او مسلّم كردى )).

به هرحال ، به همان دلايلى كه قبلاً در مورد دعا گفته شد، خداوند متعال بهترين و كريمترين ((مسؤ ول و درخواست شونده )) است .

O ((يا مَنْ لا يُغَلِّطُهُ سُؤ الٌ عَنْ سُؤ الٍ!)).

((اى كسى كه هيچ خواسته اى او را از خواسته اى ديگر باز نمى دارد!)).

اين جمله نيز شبيه جمله :((يا من لا يشغله سمع عن سمع !)) مى باشد.

O ((يا مُعْطِىَ الْمَسْئَلاتِ!)).

((اى بخشنده خواسته ها و نيازها!)).

و اين جمله نيز با جمله :((يا مُجِيْبَ الدَّعَواتِ!)) قريب المعنى است .

در نماز حضرت امام موسى كاظم (عليه السّلام ) چنين آمده است :

((يامُنْزِلَنِعْمَتى !يامُفَرِّجَكُرْبَتى !وَيا قاضِىَ حاجَتى !اَعْطِنى مَسْئَلَتى بِلااِلهَاِلاّاَنْتَ!)).

((اى فرو فرستنده نعمت اى باز كننده گرفتاريها و اى برآورنده حوائج ، قسم به اينكه الهى جز تو نيست ! درخواستم را بر من عطا كن )).




پاورقي



33- غافر/60.

34- نحل /62.