بازگشت

معناى ستار




يكى ديگرازصفات بارى تعالى ((ستار))بودن است .((ستر)) به معناى پوشش است و ستار كه از اسما خداوند است به معناى ((بسيار پوشاننده )) مى باشد. از بحثهاى قبل چنين معلوم شدكه نظام تربيت الهى براين اساس است كه حتى الامكان بشر از بديها دور شود و به سوى خوبيها روى آورد. صفاتى مانند توبه پذيرى ، مغفرت ، حلم ، عفو و... نيز از صفاتى هستند كه انسان را به اين سمت سوق مى دهند و راه سعادت را براى بشر هموار مى كنند.

يكى ديگرازصفات بارى تعالى كه رحمت ونعمت بزرگى براى انسان است ،((ستار بودن )) پروردگار عالميان است . پروردگار متعال ، عيوب و قبايح بندگان خود را مى پوشاند و بر اين رحمت الهى فوايد بسيارى مترتب است ، فوايد دنيوى ، اخروى ، فردى و اجتماعى .

اگر پوشش را به اين معنا بدانيم كه خداوند متعال عيبها، نواقص و زشتيهاى انسان را از ديگران مى پوشاند و آنها را ظاهر نمى كند، در اين صورت فوايد آن روشن است ، اما از نظر فردى ، موجب حفظ آبروى انسان مى شود و اين همان چيزى است كه انسان براى زندگى در ميان مردم سخت بدان محتاج است .

كسى كه آبروى خود را از دست داده ، حتى اگر پشيمان هم شده باشد، جامعه به سختى او را قبول مى كند و در نتيجه براى سعادت و ترقى ، ره به جايى نمى برد. بى آبرو شدن نه تنها راه آينده را براى انسان دشوار مى كند بلكه گذشته انسان را هم خدشه دار مى سازد و رنگ ديگرى به آن مى دهد.

علاوه بر اين ، افشا نشدن زشتيها و نواقص ، موجب ايجاد فرصت براى بازگشت و جبران آنها مى شود و الا بسيارى از راهها غير قابل بازگشت مى شوند.

و اما از لحاظ اجتماعى ، ستر عيوب و قبايح موجب صيانت اخلاقى و عقيدتى جامعه مى شود؛ يعنى اگر قرار باشد قبايح و زشتيهاى همگان برملا و آشكار باشد، ديگر بسيارى از پرده هاى عفاف ، حيا، صداقت ، درستى و... از بين خواهند رفت كه نتايج سوء آن واضح است .

افزون بر اين ، آشكار شدن زشتيهاى انسان ، موجب جسور شدن او در انجام ديگر زشتيها مى شود؛ زيرا يكى از موانع و سدهاى ارتكاب بديها، در نظر گرفتن ديگران و شرم از آنان است ، اما وقتى كه قبايح آشكار بشود، موجب از بين رفتن تدريجى شرم و حيا مى شود و انجام قبايح ، عادى مى گردد، به همين خاطر مشاهده مى كنيم كه در دين مبين اسلام از افشاى بديهاى ديگران نهى شده است . قرآن كريم نيز مى فرمايد:

(اِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ اَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فى الَّذينَ امَنُوا لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ ... ).(139)

((آنانكه دوست دارند زشتى در ميان مؤ منين رواج يابد، برايشان عذاب دردناك است ...)).

و اما اگر ستار بودن خداوند را به اين معنا بدانيم كه خداوند زشتيها و قبايح را مى پوشاند به طورى كه موجب از بين رفتن آنها مى شود، در اين صورت به معناى ((غفار)) نزديك خواهد شد و همان مباحث مغفرت جارى مى گردد.

O ((يا سَتّارُ!)).

((اى بسيار پوشاننده !)).

O ((يا سَتّارَ الْعُيُوبِ!)).

((اى آنكه عيبها را مى پوشانى !)).

چه بسيار عيوبى كه تنها خود انسان از آن اطلاع دارد و ديگران را نسبت به آنها آگاهى نيست ؛ مانند عيب در بدن ، فاميل و عشيره ، علم و فهم ، عملكردها و...

بايد دانست كه عيب به معناى ((نقيصه )) است ، بنابراين ، آيا شامل گناهان هم مى شود يا خير؟ در پاسخ بايد گفت بله ، بلكه گناه كردن يكى از مصاديق بارز عيب مى باشد. و به عبارتى ديگر، گناه كردن خود حاكى از وجود عيوب فراوان در آدمى است .

O ((يا ساتِرُ!)).

((اى پوشش دهنده !)).

O ((يا ساتِرَ كُلِّ مَعْيُوبٍ!)).

((اى آنكه هر ناقصى را مى پوشانى !)).

((معيوب )) همان موجود داراى عيب و نقص را گويند.

معناى عبارت چنين است كه خداوند را قدرت پوشش تمام عيبها هست ، اما اينكه چنين كارى را هم انجام بدهد، بستگى به وجود شرايط مخصوص دارد كما اينكه در ديگر زمينه ها نيز چنين است ؛ مثلاً وقتى گفته مى شود:((يا غافر كل ذنب ))؛ نه چنين است كه هركس ‍ هرگناهى انجام بدهد، بلافاصله از سوى خداوند بخشيده مى شود، چون در اين صورت ديگر عذاب و عقاب معنا ندارد، بلكه منظور اين است كه خداوند متعال توانايى محو كردن و بخشيدن گناه را دارد، اما براى تحقق اين امر، شخص گنهكار بايد شرايط معينى را داشته باشد كه در جاى خود بيان شده است .

بنابراين ، كسانى كه با سخنهاى بى جا يا رفتار نادرست ، عيوب خويش را ((افشا)) مى كنند، خود مقصر هستند. به عبارت ديگر، ما بايد به وظايف خود در اين زمينه عمل كنيم و آنگاه از خداوند كه داراى چنين قدرتى است درخواست كنيم و او را به نام مقدسش در اين زمينه بخوانيم تا به نتيجه مطلوب نايل شويم .

O ((يا ساتِرَ الْعَوْراتِ!)).

((اى پوشش دهنده آنچه موجب شرم است !)).

در ((اعمال روز بيست و هفتم رجب )) چنين آمده است :

((اَنْتَ السّاتِرُ عَوْرَتى )).

((تو پوشش دهنده عيب و شرم من هستى )).

اين عبارت با عبارات قبلى ، قريب المعنى است .

O ((يا مَنْ سَتَرَ الْقَبيحَ!)).

((اى كسى كه زشتيها را مى پوشانى !)).

((قبح ))، ضد حسن و به معناى ((زشتى )) است . در واقع همه گناهان قبيح هستند هرچند درجه قبح آنها با يكديگر فرق مى كند.

O ((يا مَنْ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ!)).

((اى كسى كه پرده ها و پوششها را نمى درد!)).

البته اين در صورتى است كه پرده و حجابى باقى مانده و وجود داشته باشد، اما كسى كه خود، پرده ها را از بين برده است ، بايد خود را مقصر بداند.

O ((يا مَنْ اَظْهَرَ الْجَميلَ!)).

((اى كسى كه خوبيها را آشكار مى كنى !)).

در اين عبارت ، به مرحله اى بالاتر مى رسيم ؛ يعنى خداوند متعال نه تنها بديها را مى پوشاند بلكه از طرف ديگر، خوبى را هم ظاهر مى كند. و اين نهايت خواست انسان است كه بديهايش مستور و خوبيهايش ظاهر باشند.

در پايان ، بايد گفت كه انسان الهى هم بايد چنين صفاتى داشته باشد؛ يعنى بزرگوارى ، طهارت ، عفت و حكمت انسان الهى موجب مى شود كه قبايح و عيوب ديگران را پوشيده بدارد و خوبيهاى آنان را ظاهر سازد كما اينكه در روايات نيز بر اين امر تاءكيد فراوان شده است .

پاورقي



139- نور/19.