بازگشت

خداوند سريع الحساب است




(44) ((يا حَسيبُ!)).

((اى محاسبه كننده !)).

(4) ((يا مَنْ هُوَ سَريعُ الْحِسابِ!)).

((اى كسى كه در حساب رسى اعمال سريع است !)).

(27) ((يا اَسْرَعَ الْحاسِبينَ!)).

((اى سريعترين حساب كننده !)).

(42) ((يا مَنْ فِى الْحِسابِ هَيْبَتُهُ!)).

((اى كسى كه هيبتش در حساب رسى نمايان مى شود!)).

(42) ((يا مَنْ فِى الْميزانِ قَضائُهُ!)).

((اى كسى كه قضاوت در پاى ميزان از آن اوست !)).

(3) ((يا خَيْرَ الْحاكِمينَ!)).

((اى بهترين حكم كنندگان !)).

يكى از اسامى روز قيامت ((يوم الحساب )) يعنى روز محاسبه و حسابرسى مى باشد. به هرحال ، در نظام كلى هستى و آفرينش كه بر پايه حكمت و عدل بنا نهاده شده است ، بايد تمام امور لازم وجود داشته باشد.

انسانى كه در اين جهان آفريده شده است نه بيهوده و باطل آمده است و نه سرانجامش به بيهودگى و بطلان ختم مى شود، بلكه جاى جاى مسير حركت انسان ، داراى برنامه اى مشخص و موقعيتى معين است . از آن روزى كه آدمى پاى به اين جهان خاكى مى گذارد، در هر مرحله اى داراى وظيفه معين است و اساسا اين جهان را از يك نظر مى توان جهان انجام وظايف ناميد.

انجام اين وظايف از آن جهت حائز اهميت است كه سرنوشت آدمى را رقم مى زند. پس ‍ از پايان يافتن اين مرحله از زندگى و هستى ، انسان وارد زندگى ديگرى مى شود كه آن را مى توان حيات اخروى يا زندگى ابدى ناميد، ارتباط اين دو نوع زندگى با يكديگر در آن است كه زندگى اوّل ، كيفيت زندگى دوّم را معين مى سازد. به عبارت ديگر، چگونگى زندگى دوم معلول چگونگى زندگى اوّل است . اما قبل از رسيدن به مرحله نهايى زندگى دوّم ، مراحل ديگرى را بايد طى كرد كه هريك از آن مراحل ، معين و برنامه ريزى شده است ؛ يعنى هريك از آن مراحل براى هدفى معين شكل گرفته است يكى از اين مراحل ، مرحله ((حساب )) است .

O ((يا حَسيبُ!)).

((اى حساب كننده !)).

(... وَكَفى بِاللّهِ حَسيباً ).(163)

((... و خداوند براى حسابگرى (اعمال انسان ) كافى است )).

حساب مقايسه كردن يك چيز با يك مقياس مشخص است ، براى معلوم كردن نتيجه آن چيز، در واقع در ((يوم الحساب )) هريك از اعمال زندگى دنيوى انسان با يك مقياس الهى سنجيده مى شود تا نتيجه آن عمل معلوم شود. و كيفيت زندگى نهايى انسان به دست آيد. آيا اين معلوم شدن براى كيست و براى چيست ؟ در پاسخ بايد گفت براى خداوند متعال چيزى مجهول نيست تا احتياج به معلوم كردن باشد، اين انسان است كه بايد با محاسبه اعمالش ‍ به آنچه انجام داده و به آنچه در پيش رو دارد، آگاه گردد. محاسبه براى آن است كه آدمى زمانى كه روانه بهشت يا دوزخ شد آن را حق خود بداند و بفهمد كه با دست خود، چنين عاقبتى را براى خويش تهيّه نموده است .

((محاسبه )) براى آن است كه انسان بفهمد هيچ ظلمى در حق او روا نشده بلكه بر طبق روالى عادلانه به سرنوشت نهايى خود خواهد رسيد.

O ((يا اَسْرَعَ الْحاسِبينَ!)).

((اى سريعترين حسابگر!)).

O ((يا مَنْ هُوَ سَريعُ الْحِسابِ!)).

((اى كسى كه حساب و سنجشش سريع است !)).

يكى از مشخصه هاى حساب الهى ، سريع بودن آن است ؛ براى آنكه علت اين سرعت ، مشخص شود، بهتر است به عوامل كند كننده يك حسابرسى توجه كرد. عوامل متعددى موجب كند شدن حساب مى شود:

((اولين عامل ))، نداشتن آگاهى كافى درباره موضوع مورد محاسبه است .

((دومين عامل ))، نبودن روشى براى محاسبه است .

((سومين عامل ))، مسلط نبودن بر روش محاسبه است .

((چهارمين عامل )) نداشتن قدرت جسمى براى محاسبات فراوان است .

((پنجمين عامل )) نداشتن برنامه اى معين براى پيگيرى نتيجه محاسبات است و عوامل متعدد ديگر.

اما از آنجايى كه محاسب و حسابگر در روز حساب خداوند متعال است و هيچيك از ضعفها و نقصهاى مذكور در مورد خداوند قابل تصور نيست ، بنابراين ، سرعت حساب ، امرى طبيعى خواهد بود.

سرعت حساب الهى در موارد متعددى در قرآن كريم تذكر داده شده است ، در سوره مباركه انعام ، آيه 62 چنين مى فرمايد:

(... اَلا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ اَسْرَعُ الْحاسِبينَ ).

((... حكم كردن از آن خداوند است و خداوند سريعترين حسابگر مى باشد)).

حال ، وظيفه ما انسانها چيست ؟ در واقع سرعت حساب الهى تذكرى است براى انسان كه گمان نكند كارهاى او اعم از بد يا خوب جايى به حساب نخواهد آمد، بلكه بداند كه اين كارها مورد محاسبه قرار خواهد گرفت آن هم بدون درنگ و معطلى .

اين نكته از آن جهت حايز اهميت است كه شيطان در جهت تشويق انسان به كارهاى خلاف و زشت و همچنين براى ماءيوس كردن انسان از انجام كارهاى نيك و خداپسندانه ، محاسبه اعمال را براى انسان كمرنگ و بى رنگ نشان مى دهد و به انسان چنين القا مى كند كه اين كار زشت را كسى تعقيب و بررسى نمى كند پس انجام آن اشكال ندارد و در انجام كار نيك هم چنين وسوسه مى كند كه اين زحمت شما جايى به حساب نمى آيد و هدر مى رود، پس انجام آن فايده اى ندارد.

در اينجا بيان نكته اى ديگر خالى از لطف نيست و آن اينكه آيا حساب الهى اختصاص ‍ به روز قيامت دارد و آيا در دنياى كنونى هيچ حساب و كتابى از سوى خداوند متعال براى كارهاى انسان نيست ؟ در پاسخ بايد گفت : چنين نيست ، بلكه قضيّه كاملاً معكوس ‍ است ؛ اگر ما نگاهى گذرا به آيات و روايات بيفكنيم ملاحظه مى كنيم كه عواقب دنيوى بسيارى از كارهاى انسان بيان شده است و آيا اين چيزى جز محاسبه اعمال و جزا دادن بر طبق آن حسابرسى است ؟ و آيا در اين موارد، ما سرعت حساب الهى را با تمام وجود درك نمى كنيم ؟

O ((يا مَنْ فى الْحِسابِ هَيْبَتُهُ!)).

((اى كسى كه ترس از او در محاسبه اعمال (بندگان ) نهفته است !)).

يكى از مسايلى كه اصولاً در حسابرسى از اعمال افراد، وجود دارد، عبارت است از ترسى كه از حسابرسى در دل فرد مورد حساب قرار دارد. مقدار اين ترس ، بستگى به اين دارد كه شخص حسابرس چه كسى باشد و نتيجه آن حسابرسى چه چيزى باشد.

در مورد حساب الهى اين دو مطلب در حد اعلاى خود قرار دارند؛ يعنى اولاً: حسابرس ‍ كسى است كه هيچ مساءله اى از او پوشيده نيست و حسابى كاملاً دقيق دارد. و ثانيا: نتيجه حسابرسى عبارت است از يك زندگى دايمى و ابدى ، در نعمت بهشت يا آتش دوزخ بنابراين ، طبيعى است كه در چنين حسابى هيبت الهى نمايان شود.

O ((يا مَنْ فِى الْميزانِ قَضائُهُ!)).

((اى كسى كه قضاوت در پاى ميزان از آن اوست !)).

امر حسابرسى همراه با قضاوت است . و قضاوت هم احتياج به مقياس و معيار دارد. ((مقياس )) آن چيزى است كه چيز ديگر با آن سنجيده مى شود و براى اين سنجش از وسيله اى استفاده مى شود كه به آن ((ميزان )) گفته مى شود. اما وزنه و مقياس اين ترازو و ميزان در روز قيامت چيست ؟ در سوره مباركه اعراف ، مى فرمايد:

(وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ ... ).(164)

((وزنه و مقياس در روز حساب عبارت است از حق ...)).

بنابراين ، در حساب الهى ، اعمال انسان با حق سنجيده مى شوند، هر عمل به مقدارى كه مشتمل بر حق است ، داراى ارزش است . بايد توجه كرد كه منظور از ميزان اين نيست كه خداوند براى دانستن ارزش اعمال ، از وسيله اى به نام ((ميزان )) استفاده مى كند، چه اينكه خداوند را جهلى نيست تا نياز به دانستن داشته باشد، بلكه منظور اين است كه قضاوت الهى قضاوتى عادلانه و بر مبناى حق است .

در سوره مباركه غافر، مى فرمايد:

(وَاللّهُ يَقْضى بِالْحَقِّ ... ).(165)

((قضاوت الهى بر اساس حق است ...)).

بنابراين ، انسان براى آنكه از حساب و قضاوت الهى سربلند بيرون آيد، چاره اى جز ((پيمودن راه حق )) ندارد؛ چه اينكه در قضاوتهاى غيرالهى ، انسان ممكن است بتواند ناحقى را حق جلوه دهد و يا اساسا قضاوت قاضى بر اساس حق نباشد و با ناحق هم بتوان به مقاصد خود رسيد، اما در مورد پروردگار متعال ، هيچيك از اين امور مصداق ندارد و جز عمل حق چيزى انسان را موفق و سعادتمند نمى سازد. البته بحث ((قضا)) بحثى مستقل است كه ان شاء اللّه در جاى خود خواهد آمد.

O ((يا خير الحاكمين !)).

((اى بهترين حكم كننده !)).

پس از قضاوت ، نوبت به حكم كردن مى رسد، كيفيت حكم ، بستگى به كيفيت محاسبه و قضاوت دارد و از آنجايى كه خداوند متعال بهترين حاسب و بهترين قاضى است ، پس ‍ بهترين حكم كننده نيز مى باشد. اين بهترين به اين معناست كه خداوند متعال در حق كسى ظلم روا نمى دارد و در مورد هركس بر طبق اعمالش حكم مى كند و به طور كلّى هر معيارى كه براى بهترين بودن لازم است ، در احكام الهى موجود است .

البته بايد توجه داشت كه حكم الهى اختصاصى به ((روز حساب )) و روز قيامت ندارد بلكه در همين دنيا هم خداوند حاكم و آن هم خيرالحاكمين است ، همچنانكه در همين دنيا خداوند متعال حاسب و قاضى است .

در سوره مباركه يونس ، مى فرمايد:

(... وَاصْبِرْ حَتّى يَحْكُمَ اللّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحاكِمينَ ).(166)

((... صبر كن تا خداوند حكم كند كه او بهترين حكم كننده است )).

بحث ((حكم الهى )) نيز ان شاءاللّه در محلّ خود خواهد آمد.

در پايان ، مى توان چنين گفت : خداوند به انسان ، قدرت عمل و آزادى در عمل بخشيده است اما در كنار آن ، حساب و كتاب بسيار دقيق و عادلانه اى را هم براى اعمال انسان چه در دنيا و چه در آخرت قرار داده است . به طورى كه هيچ عمل نيك و بد و كوچك و بزرگ انسان بى پاسخ نمى ماند. بنابراين ، آدمى با انجام هرعملى بايد منتظر نتيجه اى متناسب با آن عمل در دنيا و آخرت باشد.

پاورقي



163- نساء/6.

164- اعراف /8.

165- غافر/20.

166- يونس /109.