بازگشت

بررسى آيات و دعاها پيرامون عقوبت الهى




اينك به بررسى آيات و ادعيه مربوطه مى پردازيم :

در اولين جمله از دعاى ابى حمزه ثمالى چنين آمده است :((اِلهى ! لا تُؤَدِّبْنى بِعُقُوبَتِكَ)).

((خدايا! مرا با كيفر و عقوبت خودت ادب مكن )).

از اين جمله مى توان فهميد كه گاهى اوقات ، مجازات الهى براى آن است كه انسان بيدار شود و طريق انحرافى را ترك نمايد. حال در اين جمله از دعا از خداوند خواسته مى شود كه خدايا! مرا از اعمال انحرافى حفظ كن تا لازم نباشد براى تنبّه من ، مرا عقاب نمايى .

در دعاى شريف ((كميل )) حضرت على (عليه السّلام ) ملاكهاى خلاصى از آتش دوزخ را چنين بيان مى فرمايند:

ِلهى وَسَيِّدى وَرَبّى ! اَتُراكَ مُعَذِّبى بِنارِكَ بَعْدَ تَوْحيدِكَ وَبَعْدَ مَا انْطَوى عَلَيْهِ قَلْبِى مِنْ مَعْرِفَتِكَ وَلَهِجَ بِهِ لِسانى مِنْ ذِكْرِكَ وَاعْتَقَدَهُ ضَميرى مِنْ حُبِّكَ وَبَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافى وَدُعائى خاضِعاً لِرُبُوبِيَّتِكَ)).

((اى خداى من و اى آقا و پروردگارم ! آيا ممكن است مرا به آتش خودت عذاب كنى آن هم بعد از اينكه موحد شدم و قلبم از معرفت تو پر شد و زبانم به ذكر تو روان و محبّت تو در درونم استوار گرديد. و پس از آنكه حقيقتا به ربوبيّت تو اعتراف كردم و خاضعانه تو را خواندم ؟)).

در اينجا حضرت على (عليه السّلام ) با بيان صفات خود به خداوند عرض مى كنند كه چگونه ممكن است تو شخصى را با چنين خصوصياتى عذاب نمايى ؛ يعنى همانگونه كه سابقا گفته شد، ثواب و عقاب الهى طبق ضوابط و شرايط خاص و حساب شده اى به انسانها تعلق مى گيرد و خداوند كوچكترين ظلم و بى عدالتى در حق كسى روا نمى دارد. بعضى از صفاتى را كه حضرت بيان مى كنند چنين است : موحد بودن ، داشتن قلبى لبريز از معرفت پروردگار، ذاكر پروردگار بودن ، محبت خداوند را داشتن و... و معلوم است كسى كه در درون داراى چنين حالات و صفاتى باشد در برون هم انسان صالح و سالمى خواهد بود و چنين شخصى البته استحقاق عذاب الهى را نخواهد داشت .

در چند سطر بعد، حضرت در مقام مقايسه عقاب دنيا و آخرت چنين مى فرمايند:

ِّ! وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِى عَنْ قَليلٍ مِنْ بَلاءِ الدُّنْيا وَعُقُوباتِها ... عَلى اَنَّ ذلِكَ بَلاءٌ وَمَكْرُوهٌ، قَليلٌ مَكْثُهُ يَسيرٌ بَقائُهُ قَصيرٌ مُدَّتُهُ فَكَيْفَ احْتِمالِى لِبَلاءِ الاْخِرَةِ وَجَلَيلِ وُقُوعِ الْمَكارِهِ فيها وَهُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَيَدُومُ مَقامُه وَلا يُخَفَّفُ عَنْ اَهْلِهِ)).(196)

((اى بخشنده ، اى پروردگار! تو ضعف و كم طاقتى مرا نسبت به بلاها و كيفرهاى دنيايى مى دانى ... با اينكه اين بلاها طولانى مدت نيستند و دوام آنها كم است ، حال من چگونه بلاها و سختيهاى آخرت را تحمل نمايم در حالى كه بلاى آخرت ، طولانى و دايمى است و نسبت به اهلش تخفيف پذير نيست )).

قبلاً در مورد مطابقت عذاب الهى با عدالت الهى صحبت شد در ((دعاى ابى حمزه ثمالى )) در اين باره چنين مى فرمايد:

((اِلهى اِنْعَفَوْتَفَمَنْاءَوْلى مِنْكَبِالْعَفْوِ؟وَاِنْعَذَّبْتَفَمَنْاَعْدَلُمِنْكَ فى الْحُكْمِ؟)).

((خداوندا! اگر عفو كنى ، كسى سزاوارتر از تو براى عفو كردن نيست و اگر هم عذاب نمايى ، كسى از تو عادلتر در قضاوت و حكم نيست . (به عبارت ديگر، عذاب تو مطابق با عدل و بر اساس عدالت است )).

از آنجايى كه آتش دوزخ بدترين عاقبت و سرنوشت ممكن براى آدمى است ، لذا در لابلاى اكثر ادعيه ، درخواست نجات و خلاصى از آن آمده است ، به عنوان نمونه به دعاى زير كه در ((اعمال مشتركه شبهاى قدر)) آمده است مى توان توجه نمود (لازم به تذكر است كه اين دعا را خواننده بايد در حالى بخواند كه قرآن كريم را گشوده و در مقابل خود نهاده است ):

((اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِكِتابِكَ الْمُنْزَلِ وَما فِيْهِ وَفِيهِ اسْمُكَ الاَكْبَرُ وَاَسْمائُكَ الْحُسْنى وَما يُخافُ وَيُرجى اَن تَجْعَلَنى مِنْ عُتقائِكَ مِنَ الْنّارِ)).

((بارالها! من به كتابت كه نازل فرموده اى و به آنچه در آن هست و در آن نام بزرگ تو و نامهاى نيك تو است و در آن آنچه مايه بيم و اميد است مى باشد، از تو مى طلبم كه مرا از آزاد شدگانت از آتش قرار بدهى )).

در اين دعا با واسطه قرار دادن قرآن كريم و بيان محتواى آن ، از خداوند متعال تقاضاى آزادى از آتش شده است .

مناسبت اين دعا در شبهاى قدر اين است كه خداوند رحيم در ليالى قدر به رحمت و مغفرت عظيم خويش تعداد بى شمارى از آدميان را از عذاب دوزخ خلاصى مى بخشد و نجات مى دهد. سعادتمند آنكه بتواند از فرصت اين شبها حسن استفاده را بنمايد و خود را در شمار آزاد شدگان قرار دهد. و بى سعادت كسى است كه چنين نصيب بزرگى را به راحتى از كف بدهد.

از جمله دعاهاى معتبرى كه در اين زمينه خوانده مى شود، همين دعاى شريف ((جوشن كبير)) است . از عبارتى كه در پايان هر فصل از اين دعا بايد گفته شود مى توان به اهميت درخواست خلاصى از آتش دوزخ پى برد آن عبارت چنين است :

((سُبْحانَكَ يا لا اِلهَ اِلاّ اءَنْتَ! اَلْغُوثَ! اَلْغَوثَ! خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَبِّ!)).

((پاك و منزّهى اى كه جز تو پروردگارى نيست ، به فرياد رس ، به فرياد رس و ما را اى پروردگار! از آتش ، خلاصى بخش )).

استحباب خواندن اين دعا نيز در ماه مبارك رمضان وارد شده است و خواندن آن در شبهاى قدر، رايج و مرسوم است .

در اينجا بايد توجه كرد كه خلاص شدن از آتش دوزخ ، امرى نيست كه اثر آن فقط در روز قيامت ظاهر شود بلكه اثرات مهم آن در همين دنيا ظاهر مى شود؛ زيرا اين آتش ‍ چيزى است كه ما با دست خود برافروخته ايم ، اين آتش ، آتش زشتيهاى ماست ، آتش ‍ كردارهاى نابجا و ناصواب ماست ، آتش ناپاكيها و بديهاى ماست ، آتش سركشيها و طغيانهاى ماست ، آتش گناهان و عصيانهاى ماست ، آتش تيرگيها و ظلمتهاى درونى ماست ، آتش اوصاف غيرانسانى ماست ، آتش خواسته هاى حيوانى ماست ، آتش ‍ نامردميها و خودخواهيهاى ماست ، آتش دورى از خداوند و غفلتهاى ماست و خلاصه آتشى است برخاسته از تمامى بديهاى ما.

بنابراين ، خلاصى از چنين آتشى ؛

به معناى خلاصى از تمام اين بديهاست ،

به معناى شستشوى تمام ناپاكيهاست ،

به معناى زدودن تمام ظلمتهاست ،

به معناى دور شدن از همه پليديهاست ،

به معناى رهايى از تمام گرفتاريهاى خودساخته است ،

به معناى فرار از آينده نامعلوم و سرنوشت تاريك و مبهم است ،

به معناى رهايى از خشم و غضب خالق متعال است و...

و از سوى ديگر، اين رهايى و خلاصى ، مقدمه اى است براى پاكيها و طهارتها، براى نورانى شدن و به سوى نور رفتن ، براى محبوب خدا شدن و به خداوند عشق ورزيدن ، براى بازشدن چشمها و گوشها و دريافت حقايق ، براى كسب معرفت و در طريق حق گام برداشتن ، براى رسيدن به اوصاف و كمالات انسانى و الهى . براى ساختن آخرتى به زيبايى و عظمت بهشت و دنيايى به خوبى تمام خوبيها و...

حال با اين اوصاف ، آيا سعادتى بالاتر از اين رهايى و خلاصى وجود دارد؟ و آيا خواسته مهمترى وجود دارد كه جايگزين اين طلب و خواسته بشود؟ بنابراين ، بى جهت نيست كه دعاى عظيم الشاءنى مانند دعاى جوشن كبير، در طلب اين خواسته ، خوانده شود، و يا در شبهاى قدر با گشودن قرآن كريم و واسطه قرار دادن آن ، چنين خواسته اى از خداوند متعال طلب شود.

اينك به يكى ديگر از ابعاد عذاب الهى از ديد قرآن كريم نگاه مى كنيم ، قرآن كريم ، آتش دوزخ را مايه ذلّت ، خوارى و زبونى مى داند. در سوره آل عمران ، آيه 192 چنين مى فرمايد:

(رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ اَخْزَيْتَهُ ... ).

((پروردگارا! هركس را كه تو داخل آتش نمايى ، در واقع خوارش نموده اى ...)).

از طرف ديگر مى دانيم كه خوارى و ذلّت ، امرى است مربوط به شخصيت انسان ، بنابراين ، مى توان چنين فهميد كه عذاب الهى تنها يك عذاب جسمانى نيست بلكه بالاتر و مهمتر از آن يك عذاب روحى و روانى است و اين مساءله اى است كه سختى و دردناكى آن بسيار بيشتر از عذاب جسمانى است .

در پايان ، مطلب را با طرح سؤ الى به آخر مى بريم : آيا از آتش دوزخ سخت تر هم چيزى هست ؟

در پاسخ بايد گفت : براى ما انسانهاى معمولى كه داراى معارف و ادراكات معمولى هستيم ، چيزى بدتر از آتش جهنم قابل تصور نيست . اما آنانكه به حقايقى بالاتر و والاتر دست يافته اند به گونه اى ديگر پاسخ مى دهند، اميرمؤ منان على (عليه السّلام ) ((فراق پروردگار)) را سخت تر از عذاب دوزخ مى شمارند و در دعاى ((كميل )) چنين مى فرمايند:

((فَهَبنى يا اِلهى وَسَيِّدى وَمَوْلاىَ وَرَبّى ! صَبَرْتُ عَلى عَذابكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِكَ)).

((خداى من ! آقا و مولايم و اى پروردگار من ! فرضا كه عذاب تو را تحمل كنم اما دورى و فراق تو را چگونه تحمل كنم ؟)).

به عبارت ديگر، حضرت سختى عذاب جهنم را نه از جهت آتش آن ، بلكه بالاتر و مهمتر از آن ، جهنم را از اين جهت دردناك مى دانند كه سبب دورى و جدايى انسان از پروردگارش مى شود. البته اين گفتار كسانى است كه وصال يار را چشيده اند و در جوار قرب الهى جاى گرفته اند، پس دردناكى و هولناكى فراق پروردگار را با تمام وجود، مى توانند احساس كنند. بنابراين ، دورى از عذاب را طلب مى كنند تا در نزديكى دوست ، باقى بمانند.

پاورقي



196- مفاتيح الجنان ، دعاى كميل .