بازگشت

دامنه جود و بخشش خداوند




(45) ((يا اَجْوَدَ مِنْ كُلِّ جَوادٍ!)).

((اى بخشنده تر از هر بخشنده !)).

(8) ((يا ذَاالْجُودِ وَالسَّخاء!)).

((اى بخشنده و بلند نظر!)).

(15) ((يا ذَاالْجُودِ وَالاِْحْسانِ!)).

((اى دارنده بخشش و نيكى !)).

(80) ((يا ذَاالْجُودِ وَالنِّعَمِ!)).

((اى صاحب بخشش و نعمت !)).

(82) ((يا مَنْ اَكْرَمَ بِجُودِهِ!)).

((اى كسى كه با جود و بخشش ، گرامى مى دارد!)).

(82) ((يا مَنْ جادَ بِلُطْفِهِ!)).

((اى كسى كه به سبب لطفش مى بخشد!)).

(100) ((يا جَواداً لا يَبْخَلُ!)).

((اى بخشنده اى كه تنگ نظرى نمى كند!)).

((جود)) به معناى ((سخاوت و بخشندگى )) است . كسى كه داراى چنين صفتى است ، مايل است از آنچه دارد به ديگران ببخشايد و آنها را از داشته هاى خويش بهره مند سازد. و خداوند ((جواد)) است به اين معنا كه از هيچگونه بخشش و دِهِشى به مخلوقات و بندگان خود دريغ ندارد.

O ((يا اَجْوَدَ مِنْ كُلِّ جَوادٍ!)).

((اى بخشنده تر از هربخشنده !)).

بالاترين ((جود و بخشش )) از آن پروردگار متعال است ، بلكه بايد گفت تنها جواد حقيقى ، خود خداوند است چه اينكه ديگران اگر داراى جود هستند، اولاً: اين صفت را خداوند به آنان بخشيده است و ثانيا: آنچه را هم كه به وسيله آن جود و بخشش ‍ مى كنند، خداوند به آنان داده است .

جود خداوند آنقدر فراوان است كه حضرت در ((مناجات شعبانيه )) چنين مى فرمايد:

((اِلهى جُودُكَ بَسَطَ اَمَلى !)).

((بارالها! سخاوت تو آرزوى مرا گسترانيده است )).

يعنى هنگامى كه به جود تو مى نگرم ، تحقق آرزوهاى خويش را در آن مى يابم و وسعت جود تو موجب مى شود كه آرزوهاى خود را در چيز كوچكى محدود نكنم بلكه آن را تا كرانه هاى ناپيدا براى ادراكات معمولى ، بگسترانم .

البته شناختى كه اولياى الهى از ((جود)) پروردگار متعال دارند و آرزويى كه به دنبال آن هستند با شناخت و آرزوى ما بسيار متفاوت است . ما معمولاً جود و بخشش الهى را در ابعاد مادى و آن هم به مقدارى كم مى شناسيم و آرزوهاى مانيز (هرچند بلند بالا هم باشد) در همين چارچوب مى گنجد، در صورتى كه جود مادى پروردگار متعال با تمام عظمتش در مقابل جود معنوى او بسيار حقير مى نمايد.

لازم به ذكر است كه بسيارى از مطالبى كه در باب نعمتهاى الهى بيان شد در اينجا نيز جارى است ؛ يعنى جود الهى نيز مراتب مختلفى دارد و خداوند بر اساس حسابى بسيار دقيق به هركسى به مقدار لياقت و قابليتش جود مى نمايد و مى بخشد. بنابراين ، لازم است كه آدمى تمام سعى و كوشش خود را در راه دستيابى به جود بى انتهاى پروردگار، صرف نمايد و با كردار ناشايست ، خود را از آن محروم نسازد.

نكته ديگرى كه جمله ((يا اَجْوَدَ مِنْ كُلِّ جَوادٍ!))، به ما گوشزد مى كند آن است كه مبادا جود و بخشش ‍ ديگران ، ما را از خداى خود غافل كند و گمان كنيم كه فلان فرد يا فلان گروه ، جوادترين افراد هستند پس به دنبال آنان روان شويم و از جودِ اَجود موجودات ، محروم بمانيم .

براى همين ملاحظه مى كنيم كه اولياى الهى چشم به جود پروردگار متعال دوخته و تمام خواسته هاى خود را از آن بخشنده كريم طلب مى كنند. در دعاى ابى حمزه ثمالى ، حضرت چنين مى فرمايد:

((يا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ وَاَجْوَدَ مَنْ اَعْطى ! اَعْطِنى سُؤْلى فى نَفْسى وَاَهْلى وَوالِدَىَّ وَوَلَدى وَاَهْلِ حُزانَتى وَاِخْوانى فيكَ)).

((اى بهترين درخواست شونده ! و اى بخشنده ترين عطا كننده ! خواسته هايم را در مورد خودم و بستگانم و والدين و فرزندانم و نزديكان و برادران دينى ام به من عطا كن )).

البته همانطور كه گفته شد، آن بزرگان را به جود الهى معرفتى دگر است ، معرفتى كه چنين مى گويد:

((فَوَعِزَّتِكَ يا سَيِّدى ! لَوْ نَهَرْتنى ما بَرِحْتُ مِنْ بابِكَ وَلا كَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِكَ، لِمَا انْتَهى اِلَىَّ مِنَ الْمَعْرِفَةِ بِجُودِكَ وَكَرَمِكَ)).(217)

((به عزتت قسم اى سرورم ! كه اگر مرا از خود برانى و دور كنى ، هرگز از درگاهت نخواهم رفت و از خواهش و تملق به درگاهت دست برنخواهم داشت ؛ زيرا به جود و كرمت آگاهم و معرفت آن به من رسيده است )).

O ((يا ذَاالْجُودِ وَالسَّخاءِ!)).

((اى صاحب بخشش و بلند نظرى !)).

O ((يا ذَاالْجُودِ وَالاِْحْسانِ!)).

((اى صاحب بخشندگى و نيكى نمودن !)).

O ((يا ذَاالْجُودِ وَالنِّعَمِ!)).

((اى دارنده بخشش و نعمت !)).

در اين عبارات ، ((جود)) را مى توان منشاء صفات دوّم دانست ؛ يعنى خداوند متعال چون جواد است ، پس سخى و محسن و منعم است .

البته بايد دانست كه اين صفات و صفات مشابهى مانند فضل ، كرم ، رحمت ، عطاء و ... با يكديگر قريب المعنى و متناسب مى باشند و بدين جهت در ادعيه نيز معمولاً به همراه يكديگر ذكر مى شوند، هرچند از لحاظ منطقى نيز رابطه اى دقيق و ظريف ما بين اين اوصاف برقرار است .

به هرحال ، تناسب مابين جود و صفات مذكور آشكار است ، ((سخاوت )) به معناى جوانمردى و بلندنظرى و بخشندگى است ((احسان )) نيز به معناى نيكى نمودن است و ((نعمت )) هم به معناى راحتى آورنده و آسايش دهنده مى باشد، حال كسى كه داراى جود، بذل و بخشش ‍ است ، در او بلند نظرى و جوانمردى نيز هست . و چنين شخصى ، البته اهل احسان و نيكى نمودن به ديگران نيز مى باشد. و اعمال و افعال و - نيات اين شخص نيز براى ديگران نعمت به شمار مى آيد.

O ((يا مَنْ اَكْرَمَ بِجُودِهِ!)).

((اى كسى كه با بخشش گرامى مى دارد!)).

((اكرام )) به معناى گرامى داشتن و ارجمند نمودن است . خداوند متعال به وسيله جود خود، بندگانش را كرامت مى بخشد و آنان را بزرگ و گرامى مى دارد. بذل و بخشش ‍ الهى در هربُعد و جهتى كه باشد، چون بخشش و عطايى از جانب پروردگار متعال است ، موجب رفع نقصى از انسان و كسب كمالى براى اوست . و اين همان چيزى است كه موجب كرامت و بزرگوارى انسان مى شود؛ مثلاً اگر خداوند متعال به سبب جود خود، انسان را عفو نمايد و گناهان او را ببخشايد، در واقع او را اكرام نموده است ؛ زيرا از بين رفتن گناهان و خطاها به منزله از دست دادن نقايص و پستيهاست و اين همان گرامى شدن آدمى است .

و يا اگر خداوند متعال با جود و بخشش خود، انسان را در ابعاد مادى يا معنوى مستغنى و بى نياز سازد، همانگونه كه حضرت ابى عبداللّه (عليه السّلام ) در دعاى روز عرفه مى فرمايد:

O ((اَنْتَ الَّذى بِجُودِكَ اَغْنَيْتَنى !)).

((خدايا! اين تويى كه با جودت مرا غنا بخشيدى !)).

اين غنا موجب كرامت انسان مى شود؛ يعنى خداوند با اين غنا آدمى را اكرام نموده است ؛ مثلاً خداوند به جود خودش به افرادى كه شايستگى آن را دارند، بصيرت ، معرفت ، قدرت دستيابى به حقايق و كمالات و... عنايت مى كند و يا از نظر مادى آنان را بى نياز از ديگران مى سازد كه تمام اين امور در واقع اكرام انسان از سوى پروردگار قادر متعال است .

O ((يا مَنْ جادَ بِلُطْفِهِ!)).

((اى كسى كه به سبب لطفش ، مى بخشد!)).

((لطف )) به معناى مهربانى و ملايمت است ، اين مهربانى سبب جود و بذل و بخشش ‍ مى شود؛ زيرا وقتى كه شخصى نسبت به ديگرى لطف داشته و مهربان باشد، سعى مى كند نيازمنديهاى او را برطرف نمايد و از آنچه در توان دارد به او بدهد و ببخشد. واضح است كه هرمقدار لطف پروردگار متعال نسبت به بنده اى بيشتر باشد، جود الهى نيز نسبت به آن بنده ، فزونى خواهد گرفت .

O ((يا جَواداً لا يَبْخَلُ!)).

((اى بخشنده اى كه تنگ نظرى ندارد!)).

((بخل )) ضد ((جود)) و به معناى تنگ نظرى و امساك و امتناع است . و معلوم است كسى كه جواد باشد هيچگاه بخيل نخواهد بود. اما در ((مناجات شعبانيه )) براى آنكه جود الهى شامل حال آدمى بشود، يك شرط به اين جمله اضافه شده است :

((يا جَواداً لا يَبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَهُ!)).

((اى بخشنده اى كه از اميدوار به ثوابت ، دريغ نمى كنى !)).

يعنى يكى از شرايط لازم براى رسيدن به جود الهى آن است كه آدمى به پاداش و دِهِش ‍ پروردگار متعال ((اميدوار)) باشد، بنابراين ، كسى كه به هر دليلى از درگاه بارى تعالى نااميد است ، نمى تواند منتظر بخشش خداوند باشد.

به عبارت ديگر، دستيابى به جود الهى مستلزم داشتن يك حالت و قابليت خاص روحى به نام ((اميد و رجاست ))؛ زيرا كسى كه نااميد از بخششهاى الهى است ، يا خداوند را ناتوان مى داند و يا خود را به لحاظ گناه مستحق نمى داند، كه در صورت اول بايد ايمان و عقيده خود را اصلاح نمايد و در صورت دوّم بايد موانع را برطرف سازد.

در ((دعاى ابى حمزه ثمالى )) نيز در باره نقش ((رجا)) چنين مى فرمايد:

((وَاَعْلَمُ اَنَّكَ لِلرّاجى بِمَوْضعِ اِجابَةٍ!)).

((بارالها! من مى دانم كه تو خواسته كسانى را كه اميدوار هستند، اجابت مى كنى و برآورده مى سازى )).

همچنين در دعاى ابى حمزه ثمالى درباره رفتن به سوى جود پروردگار متعال و ترك انسانهاى بخيل ، چنين آمده است :

((وَاَنَّ فِى اللَّهْفِ اِلى جُودِكَ وَالرِّضا بِقَضائِكَ عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْباخِلينَ وَمَنْدُوحَةً عَمّا فى اَيْدِى الْمُستَاءثِرينَ)).

((بارالها! در ناليدن به درگاه جود و بذلت و راضى بودن به قضا و قدرت ، عوضى وجود دارد از ندادن افراد بخيل ، و بى نيازى وجود دارد از آنچه در دست دنيا طلبان است )).

يعنى اگر انسان منتظر بخشش پروردگار متعال و راضى به قضا و قدر الهى باشد، هرچند اين انتظار و رضايت سخت باشد، اما آنچه از اين رهگذر نصيب انسان مى شود، بسيار بهتر از آن است كه آدمى به انسانهاى بخيل روى آورد و به دنيايى كه در دست ديگران است ، چشم داشته باشد.

اكنون كه سخن از ((بخل )) به ميان آمد، بايد دانست كه بخلِ آدمى ، وسعت زيادى دارد و يكى از بدترين بخلها، بخل انسان در انجام كارهاى نيك است ؛ يعنى اينكه انسان از بذل و بخشش تواناييها و سرمايه هاى خود در راه پروردگار متعال ، خوددارى و امتناع ورزد، در حالى كه تمام اين سرمايه ها و توانمندى ها را خداوند به انسان عنايت نموده است . در همين رابطه در ((تعقيب نماز ظهر)) چنين آمده است :

((اَللّهُمَّ ... اِنْ دامَ بُخْلى فَاَنْتَ اَجْوَدُ ... اَللّهُمَّ وَاقْمَعْ بُخْلِى بِفَضْلِ جُودِكَ)).

((بارالها! ... هرچند من بخيل هستم اما جود تو بيشتر است ، ... بارالها! بخل مرا به فراوانى جود خودت ، از بين ببر)).

يعنى خداوندا! تو به بخل من كه مانع از انجام كارهاى خير مى شود نظر نكن ، بلكه با جود خودت با من رفتار نما و به سبب آن ، بخل مرا هم از من بگير تا بتوانم آنگونه كه تو مى خواهى عمل نمايم .

پاورقي



217- دعاى ابى حمزه ثمالى .