بازگشت

بخش اول : جايگاه مساجد




واژه شناسى

واژه مسجد در لغت ، اسم مكان سجد يسجد به معناى جايگاه سجده و محل عبادت است و از قاعده معروف اسم زمان و مكان در فعل ثلاثى مجرد مضموم العين مستثناست . البته ، لغت دانان بزرگى مانند فراء برآنند كه مسجد به فتح عين الفعل نيز جايز است ، اگر چه با اين تلفظ تاكنون استعمال نشده است (4) ؛ به گفته سيبويه هر گاه فعل و عمل در اين واژه مورد نظر نباشد، طبق قياس ، مفتوح خوانده مى شود. (5)

در تعريف لغوى مسجد در معاجم و فرهنگ هاى لغت تعابير گوناگون وجود دارد كه در واقع ، تمامى آنها به يك معنا بازگش مى كند. زجاج در تعريف مسجد مى گويد:

كل موضع يتعبد فيه فهو مسجد. (6)

و ابن اعرابى گفته است .

المسجد يفتح الجيم ، محراب البيوت و مصلى الجماعات . (7)

و در مفردات راغب اصفهانى آمده است :

المسجد موضع الصلاة اعتبارا بالسجود . (8)

به اين ترتيب ، مسجد كه در زبان عربى اسم مكان مشتق از ريشه ثلاثى مجرد سجد است ، در زبان فارسى به معناى جايگاه نماز و محل عبادت به كار رفته است . در اينكه چرا كلمه مسجد براى مكان عبادت و محل نماز استعمال شده است ، گفته اند: از آنجا كه سجود، شريفترين و مهمترين اركان نماز است ، در آن بيش از ديگر افعال نماز انسان به خداوند نزديك مى شود، لذا اسم مكان را از اين فعل اتخاذ و بر محل عبادت و نماز اطلاق كرده اند. (9)

در اصطلاح عرفى ، مسجد عبادتگاه خاص مسلمانان است ، ولى در قرآن كريم بر معابد اهل كتاب نيز اطلاق شده است :

قال الذين غلبوا على امرهم لنتخذن عليهم مسجدا . (10)

آنان كه به واقع احوال اصحاب كهف اطلاع يافتند، گفتند: به يادگار آنان برايشان مسجدى مى سازيم ؛ و:

سبحان الذى اسرى بعبده ليلا من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى الذى باركنا حوله لنريه من آياتنا... (11)

پاك و منزه است خداى كه شبى بنده خود - محمد - صلى الله عليه و آله -، را از مسجد حرام به مسجد اقصى كه پيرامونش را مبارك و پر نعمت ساخت ، سير داد تا آياتمان را به او بنمايانيم .

اصطلاح شرعى ، مسجد به مكان معين و موقوف براى نماز اطلاق شده ، چنانكه در متون فقهى در اين باب آمده است :

المراد بالمسجد المكان الموقوف على كافة المسلمين للصلاة . (12)

گذشته از واژه مسجد، گاه جامع نيز بر اين مكان اطلاق شده است . در واقع جامع صفت براى مسجد بزرگى است كه در آن نماز جمعه بر پا مى شود.

گفته مى شود، اين واژه را نخستين بار خليفه دوم ، هنگامى كه دستور بناى مساجد جامع را براى برگزارى نماز جمعه به واليان و استانداران شهرهاى اسلامى صادر كرد، به كار برد. بنابر روايات تاريخى ، عمر ضمن بخشنامه اى از كارگزاران خود در سرزمين هاى گشوده شده و ديگر شهرهاى نو بنياد خواست كه مسجدى مخصوص نماز جمعه و مساجدى ديگرى براى برگزارى نمازهاى يوميه در ميان قبايل بنا نهند و هنگامى كه روز جمعه فرا رسيد، مردم در مسجد الجماعه براى اداى نماز جمعه گرد هم آيند. (13)

ولى به گفته مؤ رخان ، خود مردم اين اصطلاح را از آغاز به كار گرفتند و به مساجدى كه محل اقامه نماز جمعه بود، مسجد جامع يا جامع اطلاق كردند؛ به تدريج كه حكومت اسلامى گسترش و شمار مسلمانان افزايش ‍ يافت ، شمار مساجد نيز در سرزمين هاى اسلامى رو به فزونى گذاشت ، همچنين الفاظى كه براى مكان هاى عبادت به كار مى رفت بيشتر شد، به طورى كه با گذشت زمان به هر مسجدى كه در آن نماز خوانده مى شد، جامع يا مسجد جامع گفتند. (14)

واژه مسجد در قرآن

واژه مسجد، جمعا 28 بار در قرآن كريم ذكر شده كه در 22 مورد به صورت مفرد (15) و در 6 مورد ديگر، به صورت جمع آمده است . (16)

در اين آيات ، به اهميت و جايگاه رفيع مسجد در اسلام ، پاره اى از احكام مسجد و مسجد الحرام و احكام خاص آن ، مسجد الاقصى و مسجد اصحاب كهف ، اشاراتى شده است .

البته ، آيه هاى ديگرى نيز در قرآن درباره مسجد و اهميت آن آمده است كه هر چند لفظ مسجد در آنها نيامده است ، ولى بنابر مفهوم اين آيات و گفته تمامى مفسران ، مى توان در مورد مساجد، اين آيات را نيز ذكر كرد.

از آنجا كه در اين كتاب بر آن نيستيم تا به تفسير و تبيين تمامى اين آيات بپردازيم ، تنها به ذكر آياتى كه بيانگر ابعاد گوناگون مسجد در جامعه اسلامى است ، بسنده مى كنيم .

1- جايگاه مسجد در متون دينى

نخستين خانه توحيد

ان اول بيت وضع للناس للذى ببكة مباركا و هدى للعالمين .

همانا نخستين خانه اى كه براى عمومى مردم قرار داده شد، همان است كه در مكه قرار دارد، و مايه بركت و هدايت جهانيان است .

و اذ جعلنا البيت مثابة للناس و اءمنا و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى و عهدنا الى ابراهيم و اسماعيل اءن طهرا بيتى للطائفين و العاكفين و الركع السجود . (17)

به خاطر بياوريد هنگامى كه ما خانه كعبه را مركز امن و امان براى مردم قرار داديم ، و (فرمان داديم ) از مقام ابراهيم ، نماز گاهى براى خود انتخاب كنيد و ما به ابراهيم و اسماعيل عليه السلام امر كرديم كه خانه مرا براى طواف كنندگان و مجاوران و سجده كنندگان پاك و پاكيزه كنيد.

همان گونه كه از اين دو آيه شريفه بر مى آيد، خانه كعبه در مكه نخستين خانه توحيد و يكتاپرستى و اول جايگاه و مركزى است كه براى پرستش ‍ خداى يگانه ساخته شده است .

در اينكه آيا اين خانه از زمان حضرت آدم عليه السلام بر پا شده يا حضرت ابراهيم عليه السلام آن را بنيان كرده ، ميان مفسران اختلاف است . بعضى برآنند كه بنيانگذار اين خانه از ابتدا، حضرت ابراهيم عليه السلام بوده و در زمان آدم عليه السلام اين خانه اصلا وجود نداشته است . (18)

برخى ديگر بر اين عقيده اند كه خانه كعبه نخست به دست آدم عليه السلام ساخته شد و بر اثر مرور زمان از بين رفت ، لكن حضرت ابراهيم عليه السلام آن را تجديد بنا كرد. (19)

با شواهدى كه از آيات مختلف قرآن و روايات در اين زمينه موجود است ، نظريه دوم تاءييد مى شود. در قرآن به نقل از ابراهيم عليه السلام آمده است :

ربنا انى اءسكنت من ذريتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم ... (20)

پروردگارا بعضى از فرزندانم را در سرزمين خشك و سوزانى ، در كنار خانه حرامت سكنى دادم .

از اين آيه شريفه چنين بر مى آيد كه اثرى از خانه كعبه به هنگام ورود ابراهيم عليه السلام با فرزندش اسماعيل عليه السلام و همسرش هاجر، در سرزمين مكه وجود داشته است .

همچنين در آيه ديگرى آمده است :

و اذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسماعيل . (21)

و هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاى خانه را برافراشتند.

بايد توجه داشت تعبير بالا بردن قواعد (پايه ها) در اين آيه ، اشارتى است به اينكه شالوده خانه كعبه ، پيش از ابراهيم عليه السلام وجود داشته و ابراهيم و فرزندانش ، آن پايه ها را بالا برده اند. امام على عليه السلام در اين مورد مى فرمايند:

الا ترون ان الله سبحانه اختبر الاولين ، من لدن آدم صلوات الله عليه و الى الآخرين من هذا العالم باحجار... فجعلها بيته الحرام ثم امر آدم عليه السلام و ولده ان يثنوا اءعطافهم نحوه . (22)

آيا نمى بينيد كه خداوند سبحان ، مردم جهان را از زمان آدم عليه السلام تا امروز وسيله قطعات سنگى ... امتحان كرده و اين سنگ ها روى هم چيده را خانه محترم خود قرار داده است ؛ سپس ، به آدم و فرزندانش فرمان داد كه به گرد آن طواف كنند.

بنابراين ، خانه كعبه را نخست حضرت آدم عليه السلام بنا نهاد و سپس بر اثر مرور زمان فرو ريخت و بعد به دست ابراهيم عليه السلام تجديد بنا شد. در هر صورت نكته مهمى كه از اين دو آيه مورد بحث ، به خوبى بر مى آيد و آيات ديگر و روايات نيز آن را تاءييد مى كند، اين است كه مسجد نخستين مركز و پايگاهى است كه به منظور عبادت و پرستش خداى يگانه در زمين نهاده شد و پيش از آن ، عبادتگاه ديگرى كه كانون عبادت و نيايش موحدان و خدا پرستان باشد، وجود نداشته است ، از ابوذر روايت شده است كه از رسول اكرم صلى الله عليه و آله راجع به نخستين مسجدى كه در زمين بنياد شده ، سؤ ال كرد. حضرت صلى الله عليه و آله فرمودند:

مسجد الحرام و پس از آن مسجد الاقصى بنا نهاد شده است . (23)

از امير المؤ منان على عليه السلام روايتى نقل شده است كه مردى از آن حضرت پرسيد: آيا خانه كعبه ، اول خانه اى است كه در زمين ساخته شده است ؟.

امام عليه السلام فرمود:

خير، پيش از آن هم خانه هايى بود، لكن خانه كعبه نخستين خانه مباركى است كه براى پرستش و عبادت مردمان درست بنا شده است . (24)

پرستش هدف مسجد

و اءن المساجد لله فلا تدعوا مع الله اءحدا . (25)

مساجد از آن خداست ، پس بايد احدى جز او را نخوانيد.

در اين آيه شريفه ، مراد از دعا، عبادت و پرستش است ، زيرا در جاى ديگر دعا به معناى عبادت آمده است :

و قال ربكم ادعونى اءستجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيد خلون جهنم داخرين . (26)

پروردگارتان گفت مرا بخوانيد تا دعايتان را مستجاب بكنم ، كسانى كه از عبادت من سركشى كنند بزودى با كمال خوارى داخل جهنم خواهند شد.

در اينكه منظور از كلمه مساجد در اين آيه چيست ، ميان مفسران اختلاف است ، برخى برآنند كه منظور از مساجد تمام مكانهايى است كه در آنجا براى خدا سجده مى شود و از مصاديق آن ، مسجد الحرام و ساير مسجد است . (27)

برخى مساجد را اعضاى هفتگانه سجده دانسته اند. اين گروه در تاءييد ادعاى خود، روايتى از امام محمد تقى عليه السلام نقل مى كنند كه مراد از مسجد، عضوهاى هفتگانه بدن آدمى است كه در هنگام سجده بايد روى زمين قرار گيرد. (28) مبيدى نيز گفته است :

مراد از مساجد، مكان هايى است كه براى نماز و ذكر خدا بنا شده است و از قتاده در تفسير اين آيه روايت كرده است كه : يهوديان و مسيحيان هنگامى كه وارد معابد خود مى شدند، به خداوند شرك مى ورزيدند. از اين رو خداوند مؤ منان را فرمود: هنگامى كه وارد مساجد مى شويد خدا را با خلوص نيت بخوانيد. (29)

از مجموع آراى مفسران در اين زمينه چنين استفاده مى شود كه مراد از مساجد، همان مكان هايى است كه براى عبادت خداوند بنا شده است و از مصاديق آن ، مسجد الحرام و ديگر مساجد است . تفسيرى كه مساجد را عضوهاى هفتگانه سجده دانسته ، ممكن است از قبيل توسعه در مفهوم آيه باشد كه اين معنا نيز در اين آيه منظور شده است .

نكته جالب توجه اينكه ، خداوند به جهت اهميت و فضيلت مساجد بر ديگر مكان ها، مسجد را به خود منسوب كرده و متعلق به خود دانسته است تا مزيت آن بر ديگر مكان ها روشن شود.

اختصاص مساجد به خداوند كه منزه از صفات حسى است ، جنبه سمبليك دارد و اشارتى است بر اينكه مساجد مورد توجه خاص ذات اقدس اوست ، بنابراين ، در مساجد جز كار خدايى نبايد كار ديگرى صورت پذيرد و جز مصالح مسلمانان ، امر ديگرى نبايد مطرح شود؛ با اين توضيح در تاءسيس مساجد هم نمى توان نيتى بجز خدا، و هدفى غير از اعتلاى كلمه توحيد داشت .

تقوا، اساس مسجد

والذين اتخذوا مسجدا ضرارا و كفرا و تفريقا بين المؤ منين و ارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل و ليحلفن ان اءردنا الا الحسنى و الله يشهد انهم لكاذبون # لا تقم فيه اءبدا لمسجد اءسس على التقوى من اءول يوم اءحق اءن تقوم فيه فيه رجال يحبون اءن يتطهروا و الله يحب المطهرين . (30)

منافقان كسانى هستند كه مسجدى ساختند به قصد زيان رساندن بر پيامبر و مؤ منان و تقويت كفر و ايجاد جدايى ميان مؤ منان و كمين گاه براى كسانى كه با خدا و پيامبرش از پيش مبارزه كرده بودند. آنان سوگند ياد مى كنند كه نظرى جز نيكى نداشته ايم ، اما خداوند گواهى مى دهد كه آنان دروغ مى گويند، هرگز در آن به نماز نايستاد، آن مسجدى كه از روز نخست بر اساس تقوا بنا شده شايسته تر است كه در آن به نماز قيام كنى ؛ در اين مسجد، مردانى هستند كه دوست دارند پاك و منزه باشند و خداوند پاكيزگان را دوست دارد.

اين آيات در شاءن گروهى از منافقان است كه با توطئه هاى ابو عامر مسيحى و براى تحقق بخشيدن به اهداف شوم و نقشه هاى شيطانى خود، به ساختن مسجدى در مدينه اقدام كردند كه بعدا به نام مسجد ضرار معروف شد؛ ماجرا از اين قرار است كه به هنگام ظهور قدرتمند اسلام در مدينه ، ابو عامر به شدت ناراحت شد، وى براى مبارزه با اسلام با منافقان اوس و خزرج همكارى صميمانه اى آغاز كرد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هنگامى كه از نقشه ها و اهداف وى آگاه شد، در صدد تعقيب وى بر آمد، ابو عامر از مدينه گريخت و به مكه آمد و از آنجا به طائف و سرانجام به شام رفت و در آنجا رهبرى منافقان مدينه را بر عهده گرفت ؛ او در نامه اى به منافقان مدينه نوشت كه لشكرى از سپاهيان رم به كمكشان خواهد آمد تا محمد صلى الله عليه و آله و يارانش را از مدينه خارج سازند.

همچنين از آنان خواست براى خود مسجدى نزديك مسجد قبا بسازند و در موقع نماز، آنجا گرد آيند و زير نقاب مسجد، برنامه هاى خود را عملى كنند.

هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله عازم غزوه تبوك بود، گروهى از اين منافقان به نزد آن حضرت آمدند و به بهانه اينكه افراد ناتوان و بيمار و پيرمردان از كار افتاده نمى توانند در شب هاى بارانى و سرد زمستانى به مسجد قبا بيايند، از پيامبر صلى الله عليه و آله خواستند تا اجازه دهد كه مسجدى در ميان قبيله خود (بنى سالم ) بسازند؛ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

اكنون آماده نبردم و اگر به خواست خداوند متعال بازگشتم ، پيش شما خواهم آمد و با شما در آن نماز خواهم گذارد.

منافقان در غياب پيامبر صلى الله عليه و آله ساختمان مسجد را به پايان رساندند، پس از جنگ تبوك ، نزد حضرت صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند: دوست داريم كه پيش ما بيايند و با ما در آن مسجد نماز گذاريد؛ حضرت فرمود: لباس مرا بياوريد تا بپوشم و با آنان بروم .

در اين هنگام آيات فوق نازل شد و پرده از نقشه پليد آنان برداشت ؛ بى درنگ پيامبر صلى الله عليه و آله گروهى از اصحاب را خواندند و به آنان دستور دادند كه مسجد را آتش بزنند و بقاياى آن را ويران كنند و به جاى آن براى مدتى محل زباله شد. (31)

همان گونه كه از اين آيات بر مى آيد، بنيانگذاران اين مسجد در زير نقاب اين نام مقدس ، اهداف شومى را دنبال مى كردند. بر اين اساس ، خداوند به پيامبرش دستور مى دهد كه در چنين مسجدى كه براى زيان رساندن به مسلمانان و گستردن كفر و الحاد در جامعه اسلامى بنا شده است هرگز قيام به عبادت نكند و به جاى آن شايسته است پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجدى به نماز ايستد كه اساس تقوا و هدفى الهى بنياد شده است . به اعتقاد مفسران و تاءييد روايات معصومان عليهم السلام ، مراد از اين مسجد، همان مسجد قبا است كه در مقايسه با مسجد ضرار آمده است .(32) هر چند بنابر روايات كه از رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است (33) ، اين احتمال نيز وجود دارد كه مراد، مسجد رسول اكرم صلى الله عليه و آله باشد؛ اما با توجه به تعبير اول يوم در اين آيه شريفه و با توجه به اينكه مسجد قبا نخستين مسجدى بود كه پس از هجرت نبوى ساخته شد، احتمال اول ، مناسبتر به نظر مى رسد. سپس قرآن به ويژگى ديگر اين مسجد اشاره كرد، فرموده است :

(فيه رجال يحبون ان يتطهروا...).

در اينكه مراد از طهارت در اين آيه ، پاكيزگى صورى و اجتناب از پليدى هاى ظاهرى است يا پاك شدن از گناهان و طهارت معنوى ، در ميان مفسران اختلاف است . (34) پاره اى از روايات طهارت ظاهرى را تاءييد مى كند (35) . البته اين روايات دليل بر منحصر بودن مفهوم آيه به اين مصداق نيست ، يعنى ممكن است منظور از طهارت در اينجا هر گونه پاكيزگى از صورى و معنوى باشد.

در هر صورت ، از اين بحث چنين بر مى آيد: مسجد كه كانون ايمان و تقوا و محيط پاكى و قداست و مركز تبلور عبوديت و نيايش در برابر پروردگار جهان است ، بايسته است كه شالوده و اساس آن بر تقوا و پاكى بنا شده باشد و پاسداران و دست اندركاران آن افرادى مؤ من ، پرهيزكار و مصمم باشند و هر گاه بنايى براى اغراض ناپاك با نام مقدس مسجد به وجود آيد، بايد در هدم و از بين بردن آن كوشيد، چنانكه رسول خدا صلى الله عليه و آله دستور ويران كردن و به آتش كشيدن مسجد ضرار را صادر فرمودند.

آباد كردن مساجد ويرانى شرك

ما كان للمشركين اءن يعمروا مساجد الله شاهدين على اءنفسهم بالكفر اءولئك حبطت اءعمالهم و فى النار هم خالدون # انما يعمر مساجد الله من آمن بالله و اليوم الآخر و اءقام الصلاة و آتى الزكاة و لم يخش الا الله فعسى اءولئك اءن يكونوا من المهتدين . (36)

مشركان را نرسد كه مساجد خدا را بنياد كنند، با آنكه خود شاهد كفر خويشتن اند، چه ، ايشان اعمالشان بى اجر و باطل است و خود در جهنم جاودانند. مسجدهاى خدا را تنها كسى عمارت مى كند كه به خدا و روز جزا ايمان داشته ، نماز بپا دارد، زكات دهد و جز از خدا نترسد، باشد كه آنان را از هدايت يافتگان باشند.

بعضى از مفسران در سبب نزول اين آيه گفته اند، آيه نخست در شاءن بنى عبدالدار واليان و پرده داران كعبه نازل شده است ، هنگام ظهور اسلام ، با اينكه به آيين حق ايمان نياورده بودند، بر آن بودند كه همچنان در سمت خود باقى باشند كه خداوند اين آيه را فرو فرستاد. (37)

برخى ديگر برآنند كه اين آيه در شاءن عباس بن عبدالمطلب نازل شده است ؛ جريان آن ، چنين بود كه در روز بدر مسلمانان عباس بن عبدالمطلب را كه هنوز ايمان نياورده بود، به سبب كفرى كه داشت سرزنش مى كردند، عباس گفت : چرا بدى هاى ما را ياد مى كنيد و از خوبى هاى ما سخنى نمى گوييد؟

على عليه السلام فرمود: مگر شما نيكيهايى هم داريد؟.

عباس گفت : بلى ما مسجد الحرام را تعمير مى كنيم و پرده دارى كعبه و سقايت حجاج را بر عهده داريم . در اين هنگام ، آيه شريفه ياد شده نازل شد. (38)

در هر صورت ، اين آيه بيانگر اين حكم كلى است كه مشركان و مخالفان اساس اسلام نمى توانند با اين نيت پليد به عمارت مسجد بپردازند، بلكه اين وظيفه كسانى است كه به خدا و رسولش ايمان داشته باشند.

همچنين ، در مورد آيه دوم ، گروهى از مفسران معتقدند كه مراد از تعمير، تنها تعمير حسى و ظاهرى نيست ، بلكه اين واژه بر تعمير معنوى ، كه همانا آباد نگاه داشتن مساجد و حضور در آنها براى اداى نماز و كارهاى سودمند است ، دلالت دارد، چنانكه ميبدى گفته است :

عمارة المسجد دخوله و القعود فيه و قيل : عمارته رفع بنائه و اصلاح ما استلزم منه و قيل : عمارته التعبد فيه و الصلوة و الطواف . (39)

عمارت مسجد وارد شدن و نشستن در آن است و به قولى ، بالا بردن بناى مسجد و نيكو كردن آن و به قولى ، عمارت مسجد عبارت كردن ، نماز خواندن و طواف در آن است .

زمخشرى نيز در تفسير اين كلمه گفته است :

و العمارة تتناول رم ما استرم منها و قمها و تنظيفها و تنويرها بالمصابيح و تعظيمها و اعتيادها للعبادة و الذكرو من الذكر درس العلم بل هو اجله و اعظمه و صيانتها معالم تبن له المساجد من احاديث الدنيا . (40)

كلمه عمارت (در اين آيه ) شامل ساختن و مرمت ويرانى هاى مساجد، جارو، تنظيف و روشن كردن آنها مى شود. همچنين احترام نهادن به مساجد و بزرگداشت آنها رفت و آمد در آنها براى عبادت و ذكر خدا و مهم تر و ارزشمندتر از همه ، فراگيرى دانش است . سپس زمخشرى روايتى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه بر تعمير معنوى در اين آيه دلالت دارد؛ در بخشى از اين روايت آمده است :

ان بيوتى فى الارض المساجد، و ان زوارى فيها عمارها... (41)

مساجد خانه هاى من در زمين است و آباد كنندگان مساجد، زائران من در آنهايند.

در حديث ديگرى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله ذيل اين آيه شريفه نقل شده است ، عمارت به حضور پى در پى در مساجد تفسير شده است :

اذ ارايتم الرجل يعتاد المسجد او يتعاهد المسجد فاشهدوا و عليه بالايمان . (42)

هر گاه كسى را ديدند كه پيوسته به مسجد رفت و آمد يا سركشى مى كند، به ايمان وى گواهى دهيد.

به اين ترتيب ، كلمه تعمير در اينجا ناظر به هر دو معناى صورى و باطنى است ، لذا، تنها كسانى در تاءسيس مساجد و آباد نگاه داشتن آنها كوشا هستند كه ايمان به خدا و روز واپسين دارند، نماز به پا مى دارند و زكات مى دهند و جز از خدا نمى ترسند، كه اينان ره يافتگان حقيقى خواهند بود.

كانون هدايت

فى بيوت اءذن الله اءن ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو و الآصال . (43)

در خانه هايى كه خداوند اجازه داده است كه رفعت يا بند و در آنها نام او به بزرگى ياد شود، در اين خانه ها هر صبح و شام مردان با ايمان به تسبيح او مشغولند.

زمخشرى در ذيل اين آيه كريمه گفته است : كلمه فى بيوت در اين آيه به كلمه كمشكاه در آيه قبل :

الله نور السموات و الارض مثل نوره كمشكاة فيها مصباح المصباح فى زجاجة ...

وابسته است و مراد از بيوت در اينجا مساجد است . (44)

علامه طباطبايى (45) كلمه فى بيوت را به كمشكاة يا به جمله يهدى در آيه بعد متعلق دانسته است و بازگشت هر دو را به يك معنا مى داند، كه از مصاديق يقينى اين بيوت ، مساجدند كه صرفا براى اين كار ساخته شده اند.

همچنان كه فرمود:

و مساجد يذكر فيها اسم الله كثيرا . (46)

و مساجدى كه نام خدا در آنها بسيار برده مى شود.

در كشف الاسرار در ذيل اين آيه آمده است كه ابن عباس گفت :

المساجد بيوت الله فى الارض و فى تضى ء لاهل السماء كما تضى النجوم لاءهل الاءرض . (47)

مساجد خانه هاى خدا در زمين است . همان گونه كه ستارگان براى اهل زمين مى درخشند، مساجد نيز براى ملكوتيان نورافشانى مى كنند.

سپس ميبدى در تفسير كلمه رفع در اين آيه مى گويد:

مراد از ترفع رفع اقدار است نه رفع ابنيه ، زيرا در شرع ، ديوار مسجد بلند كردن و بالا بردن مكروه است . در خبر آمده است كه : مساجد را بزرگ دارند و سخن بيهوده در آن نگويند و جز نام خدا، ديگرى را نخوانند، چنانكه در جاى ديگرى مى فرمايد: و يذكر فيها اسمه .... (48)

بنابراين ، از مصاديق بارز اين بيوت ، مساجدند كه چنين ويژگى هايى دارند.

پايگاه ضد ستم

و من اءظلم ممن منع مساجد الله اءن يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها... . (49)

و كيست ستمكارتر از آن كه منع كرد و باز داشت مردم را از مساجد و در خرابى آنها كوشيد، تا نام خدا را در آنجا بر زبان نيايد و بزرگ نشود.

بعضى از مفسران ، نزول اين آيه را در پيشامد حديبيه دانسته اند كه مشركان عرب نگذاشتند رسول اكرم صلى الله عليه و آله و اصحابش به مكه وارد شوند. (50) برخى ديگر گفته اند كه اين آيه اشاره به خرابى بيت المقدس ‍ (70 سال بعد از ميلاد مسيح ) به دست سپاه تيطس رومى دارد، كه شهر و مجسمه سليمان را بكلى ويران كرد و آثار يهود و اوراق تورات را سوزاند. (51) در هر صورت ، ظاهر آيه را نمى توان ناظر به واقعه مخصوصى دانست و هيچ قرينه اى براى چنين تطبيقى در ميان نيست ؛ اين آيه بيان حقيقتى كلى است كه حوادث گذشته را مانند خرابى هاى بيت المقدس ، حال را (زمان نزول آيه ) مانند واقعه حديبيه و رخدادهاى پس از آن مانند خرابى هاى مساجد، توسط صليب هاى قرامطه ، شامل مى شود، بنابراين از مضمون اين آيه چنين استفاده مى شود كه چون مساجد در طول تاريخ همواره پايگاه هاى وحدت و همدلى و سنگرهاى مبارزه عليه طاغوت و فساد بوده است ، كافران و اهل شرك و نفاق با ترس از اين مراكز آنها را براى خويش خطرى جدى به حساب آورده اند لذا، به گواهى تاريخ ، دشمنان خدا همواره كوشيده اند كه با برنامه ها و نقشه هاى گوناگون خود، مساجد را از رونق و گرمى بيندازند، بر اين اساس ، قرآن كريم يكى از مهم ترين دلايل تشريع جهاد را پاسدارى از حريم مقدس مساجد دانسته است :

ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله كثيرا و لينصرن الله من ينصره ان الله لقوى عزيز . (52)

اگر خدا بعضى از مردم را به بعضى ديگر دفع نمى كرد ديرها، كليساها، كنشت ها و مسجدها كه در آنها نام خدا بسيار برده مى شود، ويران مى شد، خدا كسانى را كه او را يارى كنند، يارى مى كند، كه خدا توانا و نيرومند است .

خانه خدا در زمين

از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است كه خداوند فرمود:

الا ان بيوتى فى الارض ، المساجد، تضى ء لاءهل السماء كما تضى ء النجوم لاءهل الارض . (53)

مساجد خانه هاى من در زمينند، همان گونه كه ستارگان براى اهل زمين مى درخشند، مساجد نيز براى اهل آسمان نور افشانى مى كنند.

محبوب ترين مكان

رسول گرامى اسلام فرمود: المساجد مجالس الاءنبيا. (54)

مساجد، جايگاه پيامبران است .

در خبرى ديگر، پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايند:

المساجد بيوت المتقين ، و من كانت المساجد بيته ضمن الله له بالروح و الراحة و الجواز على الصراط . (55)

مساجد خانه پرهيزگاران است و كسى كه مسجد خانه اش باشد خداوند آسايش ، آرامش و عبور از صراط را براى او تضمين مى كند.

همچنين فرمودند:

خير البقاع المساجد.

بهترين مكانها مساجدند.

حرمت مسجد

امام صادق عليه السلام خطاب به يونس بن يعقوب فرمودند:

ملعون ملعون من لم يوقر المسجد، اتدرى يا يونس لم عظم الله تعالى حق المساجد و انزل هذه الاءية : و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا كانت اليهود و النصارى اذا دخلوا كنائسهم اشركوا بالله تعالى ، فامر الله سبحانه نبيه ان يوحد الله تعالى فيها و يعبده . (56)

ملعون است و ملعون است كسى كه مسجد را گرامى ندارد. اى يونس ‍ آيا مى دانى چرا خداوند حق مساجد را بزرگ داشته و آيه ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا را نازل فرموده است ، زيرا، يهود و نصارى هنگامى كه داخل كليساهاى خود مى شدند، به خداوند متعال شرك مى ورزيدند؛ پس ، خداوند سبحان پيامبرش را فرمود كه در مساجد، خداوند را به يگانگى و تنها او را پرستش كنند.

در كلام ارزشمند ديگرى از حضرت امام صادق عليه السلام آمده است :

انما امرنا بتعظيم المساجد لانها بيوت الله فى الارض . (57)

همانا به بزرگداشت مساجد امر شده ايم ، زيرا مساجد خانه هاى خدا در روى زمين است .

بنياد مسجد

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:

من بنى مسجدا و لو مفحص قطاة بنى الله له بيتا فى الجنة . (58)

هر كس مسجدى را بنا نهاد اگر چه به اندازه خوابگاه مرغ سنگ خواره اى باشد، خداوند براى او در بهشت خانه بنا كند.

و در جاى ديگر فرمود:

من بنى مسجدا فى الدنيا اعطاه الله بكل شبر منه ، او قال بكل ذراع منه مسيرة اربعين الف عام مدينه من ذهب و فضة و در و ياقوت و زمرد و زبر جد و لؤ لؤ . (59)

هر كس در دنيا مسجدى بنا كند، خداوند در برابر هر وجب يا ذراع از آن به او مسير چهل هزار سال شهر از طلا، نقره ، در، ياقوت ، زمرد، زبر جد و مرواريد عطا فرمايد.

جايگاه دانش

رسول گرامى اسلام فرمود:

ما جلس قوم فى مسجد من مساجد الله تعالى يتلون كتاب الله يتد ارسونه بينهم الا تنزلت السكينة و غشيتهم الرحمة و ذكرهم الله فيمن عنده (60)

قومى در مسجدى از مساجد خداوند متعال براى تلاوت قرآن و آموختن آن به يكديگر ننشيند، مگر آنكه آرامشى برايشان نازل و رحمت الهى شامل حالشان شود و خدا از ايشان در ميان كسانى كه نزد او هستند، به بزرگى ياد كند.

در كلام ديگرى از آن حضرت آمده است :

انما نصبت المساجد للقرآن (61)

همانا مساجد براى قرآن بنياد گرديده است .

در متون حديثى از اهل سنت است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

من غدا اوراح الى المسجد لا يريد غيره ليعلم خيرا و يعلمه ثم رجع الى بيته الذى خرج منه كان كالمجاهد فى سبيل الله رجع غانما . (62)

اگر شخصى بامدادان يا شبانگاه راه مسجد را در پيش گيرد و صرفا هدف او فراگيرى راه خير و نيكبختى باشد يا بخواهد آن را به ديگران تعليم دهد، همانند مجاهدى است كه در راه خدا به جهاد پرداخته و با غنيمت باز گردد.

از اصحاب رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است كه گفتند:

كنا فى مسجد رسول الله صلى الله عليه و آله حلقا نتحدث اذا خرج علينا رسول الله من بعض حجره فنظر الى الحلق ، ثم جلس الى اصحاب القرآن فقال : بهذا المجلس امرت . (63)

ما در مسجد رسول الله به صورت حلقه هايى نشسته بوديم و سخن مى گفتيم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد مسجد شد و پس از نگاهى كه به اين حلقه ها كرد، در گروه قاريان قرآن نشست و گفت من به حضور در اين مجالس ماءمور شده ام .

همچنين ، روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از خانه بيرون آمد، در مسجد دو مجلس ديد كه يك مجلس در مورد امور دينى بحث و بررسى مى شود و در مجلس ديگر، گروهى مشغول در خواست از خدا بودند. حضرت فرمودند:

كلا المجلسين الى خير اما هؤ لاء فيدعون الله و اما هؤ لاء فيتعلمون و يفقهون الجاهل هؤ لاء افضل بالتعليم ارسلت . (64)

هر دو مجلس نيك است . آن گروه خدا را مى خوانند و آن گروه مى آموزند و مطالب را به نادانان مى فهمانند، كه اين گروه برترند. من براى تعليم فرستاده شده ام .

رفتن به مسجد

از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است :

من مشى الى مسجد من مساجد الله تعالى فله بكل خطوة خطاها حتى يرجع الى منزله عشر حسنات و محى عنه عشر سيئات و رفع له عشر درجات . (65)

هر كس راهى را به سوى مسجدى از مساجد خداوند متعال در پيش ‍ گرفت ، در برابر هر گامى كه از هنگام رفتن بر مى دارد تا زمانى كه به منزلش ‍ باز گردد، براى او پاداش ده كار نيك نوشته شود، و ده گناه از او محو گردد و ده درجه رفعت يابد.

همچنين در كلام با ارزش ديگرى از آن حضرت است :

بشر المشائين الى المساجد فى ظلم الليل بنور ساطع يوم القيامه . (66)

بشارت باد كسانى را كه در شبهاى تاريك آهنگ رفتن به مساجد كنند، كه اينان در روز قيامت از نورى درخشان برخوردار خواهند بود.

از امام صادق عليه السلام روايت شده :

من مشى الى المسجد لم يضع رجلا على رطب و لا يابس الا سبحت له الارض الى الارضين السابعه . (67)

هر كس به سوى مسجدى حركت كند در برابر هر گامى كه برتر و خشك نهد، زمين تا طبقات هفتگانه اش براى او تسبيح خداوند را خواهد گفت .

حضور مستمر در مسجد

از امام على عليه السلام روايت شده است :

من اختلف الى المساجد اصاب احدى الثمان : اخا مستفاد فى الله او علما مستطرفا اواية محكمة او يسمع كلمة تدل على هدى ، او رحمة منتظرة او كلمة ترده عن ردى ، او يترك ذنبا خشية اءو حياة . (68)

هر كس پى در پى به مسجد رود به يكى از هشت چيز دست خواهد يافت ؛ برادرى كه در راه خدا از وى بهره گيرد، دانشى كه نو و سودمند باشد، نشانه محكمى كه او را راهنما باشد، شنيدن جمله اى كه او را به نيكى رهنمون شود، رحمتى از خداوند كه منتظرش باشد، سخنى كه او را از بدى باز دارد، گناهى را بر اثر خوف و خشيت ترك كند يا از گناهى از روى شرم و حيا خود دارى ورزد.

نشستن در مسجد

از امير المؤ منين على عليه السلام است :

الجلسة فى الجامع خير لى من الجلسة فى الجنة لان الجنة فيها رضى نفسى و الجامع فيه رضى ربى . (69)

نشستن در مسجد براى من بهتر از نشستن در بهشت است ، زيرا در بهشت خود را خشنود مى سازم و در مسجد پروردگارم را.

همچنين ، روايت شده است كه عثمان بن مظعون به رسول خدا گفت :

مى خواهم رهبانيت اختيار كنم .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

لا تفعل يا عثمان فان ترهب امتى القعود فى المساجد انتظار الصلوة بعد الصلوة . (70)

اى عثمان چنين كارى مكن كه رهبانيت امت من ، نشستن در مسجد به انتظار نماز پس از نماز است .

همسايگان مسجد

امام على عليه السلام مى فرمايند:

لاصلاة لجار المسجد الا فى المسجد الا ان يكون له عذار و به علة فقيل من جار المسجد يا امير المؤ منين ؟ فقال : من سمع النداء . (71)

كسى كه همسايه مسجد است و براى نماز در مسجد حضور نمى يابد، از اجر و ثواب معنوى نماز برخوردار نيست ، مگر كسى كه بيمارى يا عذرى او را از اين كار باز دارد؛ آنگاه از آن حضرت پرسيده شد كه همسايه مسجد كيست ؟ فرمودند: كسى كه صداى اذان مسجد را بشنود.

هنگامى كه به آن حضرت خبر دادند كه در كوفه قومى هستند در همسايگى مسجد در جماعت مسلمانان حاضر نمى شوند، امام عليه السلام بشدت عصبانى شدند و فرمودند:

و ليحضرن معنا صلوتنا جماعة او ليحولن عنا و لا يجاورونا و لا نجاورهم . (72)

بايد به نماز جماعت با ما در مسجد حاضر شوند، و گر نه بايد از ما چشم بپوشند و با ما همسايه و همجوار نباشند و ما نيز با آنان مجاور نباشيم .

از امام صادق عليه السلام نيز روايت شده است :

شكت المساجد الى الله تعالى الذين لا يشهدونها من جيرآنها فاوحى الله اليها و عزتى و جلالى لا قبلت لهم صلاة واحدة و لا اظهرون لهم فى الناس عدالة و لا نالتهم رحمتى و لا جارونى فى جنتى . (73)

مساجد از همسايگانش كه از آن زيارت نكردند در نزد خدا شكايت بردند. پس خداوند به آنها وحى كرد: به عزت و جلالم سوگند كه نمازشان را نپذيرم و عدالتشان را در ميان مردم آشكار نسازم و رحمت من به آنان نخواهد رسيد و در بهشتم در جوار خويش قرارشان نخواهم داد.

نظافت مسجد

در آباد كردن معنوى و صورى مساجد، رواياتى از پيشوايان گرامى اسلام به ما رسيده است كه از هر مورد، به نمونه اى بسنده مى كنيم .

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به ابوذر سفارش كرد: كسى كه به نيكى مساجد خدا را آباد كند، ثوابش از جانب خداوند بهشت است . ابوذر گفت از پيامبر پرسيدم ، چگونه مساجد خدا آباد مى شود؟ فرمودند:

لاترفع الاصوات فيها و لايخاض فيها بالباطل و لايشترى فيها و لايباع و اترك اللغو ما دمت فيها . (74)

صداها در آن بلند نشود، و در آن باطلى انجام نگيرد و از خريد و فروش ‍ خود دارى شود و تا وقتى كه در مسجد هستى ، از كار لغو و بيهوده دورى كن .

درباره پاكيزه نگاه داشتن مسجد از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است :

من قم مسجدا كتب الله له عتق رقبة و من اخرج منه ما يقذى عينا كتب الله عزوجل له كفلين من رحمته . (75)

هر كس مسجدى را جارو كند خداوند براى او پاداش آزاد كردن يك بنده را مى نويسد، و كسى كه خاشاكى را كه به چشم مى رود، از مسجد خارج كند، خداوند براى او بهره و نصيبى دو چندان از رحمتش قرار مى دهد.

روشنايى مسجد

رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

من اسرج فى مسجد من مساجد الله سراجا لم تزل الملائكة و حملة العرش يستغفرون له مادام فى ذلك المسجد ضوء من ذلك السراج . (76)

هر كس در مسجدى از مساجد خدا چراغى افروزد، پيوسته فرشتگان الهى و حاملان عرش تا هنگامى كه آن چراغ روشنايى دارد، براى او طلب آمرزش مى كنند.

و در جاى ديگر فرمود:

من احب ان لا يظلم لحده فلينور المساجد . (77)

هر كس دوست دارد قبرش تاريك نباشد، مساجد را نورانى سازد.



خوشبو كردن مسجد

از امام على عليه السلام به نقل از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است كه :

جنبوا مساجدكم مجانينكم ... الى ان قال و جمروها فى كل سبعة ايام ... . (78)

ديوانگان را از مساجد خود دور داريد... در هر روز هفته ، آنها را خوشبو كنيد.

در خبر ديگرى از رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده است :

و جمروها فى الجمع . (79)

مساجد خود را جمعه ها خوشبو كنيد.

آداب مسجد

فقه اسلامى به منظور حفظ قداست و حرمت خاص مسجد براى مسلمانان وظايفى را لازم دانسته است و احكام و مقرراتى وضع كرده است ؛ اين دستورها در متون فقهى با عنوان احكام مسجد در سه محور مستحبات ، مكروهات و محرمات از سوى فقهاى اسلامى به طور مبسوط و مستدل مورد بحث و بررسى قرار گرفته است كه قسمتى از آنها در باب كيفيت بنا و ساختمان مسجد، بخشى ديگر در باب آداب ورود به مسجد و بعضى درباره كارهايى است كه بايد در مسجد از آنها اجتناب كرد.

از آنجا كه ذكر تمامى اين احكام و بحث و بررسى فقهى آنها مستلزم تحقيق و تاءليفى جدا گانه است ، ناگزير به اختصار در اين كتاب بيان مى شود:

آداب ورود به مسجد

لازم است هنگامى كه آهنگ رفتن به مسجد و قصد احرام حضور خانه خدا را مى كند، به اندازه توانايى اش در شناخت آداب حضور، كوشا باشد، زيرا هر چه معرفت بيشتر باشد، عمل با ارزش تر و مراعات ادب سبب تقرب بنده به خدا مى شود؛ در خبرى از امام صادق عليه السلام است :

هر گاه به در مسجدى رسيدى ، پس بدان كه تو آهنگ سلطان بزرگ و ملكى عظيم كرده اى كه بر بساطش ، جز پاكيزگان كسى پا ننهد و براى مجالست با او، جز به راستگويان و راست كرداران اجازه داده نشود؛ آنگاه كه بر بساط او قدم نهى ، بدان كه اگر اندك غفلتى از تو سر بزند، در خطرى عظيم و پرتگاهى سهمگين قرار گرفته اى ؛ پس در پيشگاه او به ناتوانى و تقصير خود اعتراف كن ، زيرا كه قصد عبادت و انس با او كرده اى ، و اسرارت را بر او عرضه كن و بدان كه او پنهان و آشكار همه آفريده ها را مى داند، و در حضور او بسان فقيرترين بندگان باش و قلبت را از آنچه تو را از او باز مى دارد و به خود مشغول مى كند، خالى كن ، زيرا او، جز پاكيزه ترين و خالص ترين دل ها را نپذيرد و نيك بنگر نام تو از كدامين دفتر خارج مى شود؛ پس اگر حلاوت مناجات با او را چشيدى و لذت سخت گفتن با او را احساس كردى و از جام رحمت و كرامت او نوشيدى ، اين نشانه حسن اقبال او به تو و اجابت دعوت از سوى اوست و بدان كه براى خدمت او شايسته هستى ، پس ، داخل مسجد شو كه اذن و امان به تو داده است . (80)

بنابراين ، لازم است انسان تا آنجا كه مى تواند در تحصيل آداب باطنى بكوشد تا آمادگى حضور در اين محفل انس را در خود بيابد و براى اينكه از هر جهت بتواند از اين توفيق بهره مند شود، گذشته از آداب باطنى ، بايسته است كه آداب ظاهرى مسجد را نيز رعايت كند؛ از جمله اين آداب است :

1 - طهارت

از رسول گرامى اسلام است كه خداوند مى فرمايد:

الا ان بيوتى فى الارض المساجد... الا طوبى لعبد توضا فى بيته ثم زارنى فى بيتى الا ان على المزور كرامة الزائر . (81)

همانا، مساجد خانه هاى من در زمين است . همانا خوشا به حال كسى كه در خانه اش وضو بگيرد، سپس مرا در خانه ام زيارت كند، همانا بر زيارت شده است كه زائرش را گرامى دارد.

در خبر ديگرى از آن حضرت آمده است :

لا تدخل المساجد الا بالطهارة . (82)

با طهارت به مساجد وارد شو.

2 - زينت كردن

از امام صادق عليه السلام در تفسير آيه شريفه :

و خذوا زينتكم عند كل مسجد

و برگيريد زينت هايتان را در هر مسجدى .

روايت شده است كه فرمودند:

اى خذوا ثيابكم التى تزينون بها للصلاة فى الجمعات و الاعياد . (83)

همچنين در روايتى آمده است نم در شب سردى ، يكى از غلامان امام سجاد عليه السلام در حالى كه آن حضرت لباس هاى زيبايى بر تن داشت و خود را معطر كرده بود، با او روبرو شد. وى از آن حضرت پرسيد: در اين ساعت و با چنين هيبتى ، آهنگ كجا داريد؟ امام فرمود: الى مسجد جدى رسول الله . (84) به طرف مسجد جدم ، رسول خدا.

3 - مقدم داشتن پاى راست

از رسول اكرم صلى الله عليه و آله است كه :

تعاهدوا تعالكم عند ابواب مسجدكم . (85)

كفش هاى خود را نزديك در مسجد بازرسى كنيد.

و امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

اذا دخلت المسجد فادخل رجلك اليمنى و صل على النبى و آله . (86)

به هنگام ورود به مسجد پاى راست را مقدم بدار و بر پيامبر و خاندانش ‍ درود فرصت .

4 - دعا

از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده كه به هنگام ورود به مسجد، اين دعا خوانده شود:

بسم الله و على الله توكلت و لا حول و لا قوة الا بالله . (87)

از حضرت فاطمه عليها السلام است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه مى خواست وارد مسجد شود، اين دعا را مى خواند:

اللهم اغفرلى ذنوبى و افتح لى ابواب رحمتك . (88)

خدايا بيامرز گناهان مرا و درهاى رحمتت را به رويم بگشا.

5 - نماز تحيت

از ديگر آداب ورود به مسجد خواندن نماز تحيت است ، از ابوذر روايت شده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

يا اباذر ان للمسجد تحيه ... ركعتان تركعهما . (89)

اى اباذر براى مسجد تحيتى است ... كه به دو ركعت گذارده مى شود.

كارهاى ناروا در مسجد

از آنجا كه مسجد خانه خداست ، نبايد در امورى را كه جنبه حرمت يا كراهت دارند انجام داد. اينك ، مهمترين احكام اين باب را در دو محور محرمات و مكروهات به اختصار از نظر مى گذرانيم :

1 - بردن شى ء نجس

بردن چيزهاى نجس در صورتى كه موجب هتك حرمت مسجد شود، حرام است و بر حرمت آن ، گذشته از اجماع فقها به اين آيه شريفه نيز استدلال شده است :

انما المشركون نجس فلا يقربوا المسجد الحرام . (90)

چنانكه از اين آيه كريمه بر مى آيد، راه دادن كفار و مشركان به مساجد جايز نيست ؛ همچنين نجس كردن زمين ، سقف ، ديوارها و وسايل مسجد حرام و تطهير شرعى آن ، واجب فورى است (91) و بر وجوب آن ، به اين آيه شريف استدلال شده است (92) :

و عهدنا الى ابراهيم و اسماعيل اءن طهرا بيتى للطائفين و العاكفين و الركع السجود : (93)

و از ابراهيم و اسماعيل پيمان گرفتيم كه حرم خدا را از بت بپردازند و از هر پليدى پاكيزه داريد تا اهل ايمان به طواف و اعتكاف حرم بيايند و در آن ، نماز و اطاعت خداوند را بجا آورند.

همچنين ، توقف جنب و حائض نيز در مسجد با استناد به اين آيه و روايتى كه در زير مى آيد، حرام است :

يا ايها الذين آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون و لا جنبا الا عابرى سبيل حتى تغتسلوا... . (94)

جميل مى گويد: از ابا عبدالله عليه السلام در مورد جنبى كه در مساجد مى نشيند، پرسيدم ، ايشان فرمودند:

لا و لكن يمرفيها كلها الا المسجد الحرام و مسجد رسول الله صلى الله عليه و آله . (95)

نه ، لكن از آن مى تواند عبور كند، بجز مسجد حرام و مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله .

2 - تزيين و تصوير

علامه حلى سبب حرام بودن طلا كارى و تذهيب مساجد را چنين بيان داشته است :

لان ذلك لم يفعل فى زمن النبى صلى الله عليه و آله و لا فى زمن الصحابة فيكون احداثه بدعة . (96)

چنانكه از گفته علامه بر مى آيد، حرمت اين امر به اين لحاظ است كه در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و صحابه نبوده اجراى آن نوعى بدعت است . در اين زمينه رواياتى نيز از طرق عامه نقل شده است كه برخى از فقها در حرمت اين امر، بدان استدلال كرده اند (97) و در باب نقش بستن در مسجد به صور، اكثر فقها قائل به تحريم شده اند، محقق حلى در اين باب گفته است :

و يحرم زخرفتها و نقشها بالصور . (98)

همچنين شهيد ثانى در اين باره گفته است :

و لاريب فى تحريم تصوير ذى الروح فى غير المساجد فقيها اولى . (99)

بعضى از فقها در نقش بستن مسجد به تصوير جانداران قايل به احتياط شده اند، چنان كه در عروة الوثقى آمده است :

بل الاحوط ترك نقه بالصور. (100)

بايد ياد آور شد كه به جز احكام مذكور، احكام ديگرى نيز تحت عنوان محرمات مساجد در نصوص فقهى آمده است كه به منظور اجتناب از اطاله كلام ، از ذكر آنها در اينجا خود دارى مى شود.

3 - خريد و فروش

از كارهايى كه شايسته است در مسجد از آن اجتناب كرد، خريد و فروش ‍ است . در روايتى از امام على عليه السلام به نقل از رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده است كه :

جنبوا مساجدكم مجانينكم و صبيانكم الى ان قال و بيعكم و شرائكم . (101)

مساجد خود را از ورود ديوانگان و بچه ها... و خريد و فروش بركنار داريد.

از امام صادق عليه السلام است :

جنبوا مساجدكم الشراء و البيع ... . (102)

در متون فقهى نيز بر كراهت اين امر تصريح شده ، چنانكه علامه حلى در اين باره گفته است :

فمحل البيع و الشراء و سائر المعاملات الا سواق لا المساجد لانها بنيت للعبادة لا غير . (103)

4 - شعر خواندن

از ديگر مكروهات مسجد، خواند شعر در آن است ؛ چنانكه از رسول خدا روايت شده است :

من سمعتموه ينشد الشعر فى المساجد فقولوا الله فاك انما نصبت المساجد للقرآن . (104)

اگر از كسى شنيديد كه در مسجد شعر مى خواند، به او بگوييد، خدا دهانت را خرد كند؛ همانا، مساجد براى خواندن قرآن بنياد شده است .

البته خواندن اشعار آموزنده كه در باب موعظه ، حكمت پند و اندرز و امثال آن باشد، بلامانع است و از چنين كراهتى برخوردار نيست ، چنانكه شهيد ثانى به نقل از شهيد اول گفته است :

و ليس ببعيد حمل اباحة انشاء الشعر على ما يقل منه و تكثر منفعته كبيت حكمة او شاهد على لغة فى كتاب الله تعالى و سنة نبيه صلى الله عليه و آله و شبهه لاءنه من المعلوم ان النبى صلى الله عليه و آله و اله كان ينشد بين يديه البيت و الابيات من الشعر فى المسجد و لم ينكر ذلك .(105)

5 - سخن گفتن

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است :

ياءتى فى آخر الزمان قوم ياءتون المساجد فيقعدون حلقا ذكرهم للدنيا و حب الدنيا لا تجالسوهم فليس لله فيهم حاجة . (106)

در آخر الزمان گروهى از مردم به مساجد مى آيند و حلقه وار به گرد يكديگر مى نشينند، ذكر آنان فقط درباره دنيا و دوستى آن است ؛ پس با آنان منشينيد كه خداوند به آنان نيازى (توجهى ) ندارد.

در روايت ديگرى است كه :

الحديث للبغى فى المسجد ياءكل الحسنات كما ياءكل البهمية الحشيش ‍ . (107)

سخن ناروا در مسجد، حسنات و كارهاى نيك را از ميان مى برد، همان گونه كه گوسفند علف مى خورد.

در متون فقهى نيز بر مكروه بودن اين كار تصريح شده ، چنانكه در عروة الوثقى آمده است :

و يكره التكلم بامور الدنيا. (108)

6 - فرياد زدن

از ديگر مكروهات مسجد، فرياد زدن در آن است كه تمامى فقها بر كراهت آن اتفاق كرده اند؛ صاحب عروة در اين باب گفته است :

و يكره رفع الصورت الا فى الاذان و نحوه . (109)

بر كراهت اين امر، به رواياتى استناد شده كه از آن جمله روايتى است از ابوذر كه گفته است : از رسول خدا پرسيدم مساجد چگونه آباد مى شود، آن حضرت فرمود:

لا ترفع فيها الاصوات و لا يخاض فيها بالباطل ... . (110)

صدا در آنها بالا نرود و سخنان باطل در آنها رد و بدل نشود.

7 - آلوده كردن

از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است :

من وقر المسجدين نحامه لقى الله تعالى يوم القيامة ضاحكا قد اعطى كتابه بيمينه ... . (111)

هر كس مسجد را گرامى دارد و از افكندن آب دهان و بينى در آن خوددارى كند، در روز قيامت به لقاى الهى نائل خواهد شد. در حالى كه شادمان است و نامه اعمالش به دست راستش داده مى شود.

8 - خوابيدن

از ديگر مكروهات مسجد، خوابيدن در آن است . اكثر فقها به كراهت اين امر قايل شده اند، زيرا با وجوب تعظيم مساجد كه در روايات بدان اشاره شده است ، منافات دارد و از طرفى ، موجب نقص حرمت مسجد مى شود.

از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است :

من نام فى المسجد بغير عذر ابتلاه الله بلاء لا زوال له . (112)

هر كس بدون هيچ عذرى در مسجد بخوابد، خداوند او را به گرفتارى مبتلا مى كند كه از بين رفتنى نيست .

همچنين امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه شريفه :

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى ... .

روايت شده كه مراد از سكر، خوابيدن است (113) از آنجا كه بنابر قرينه معنوى در اين آيه و بنا بر مفاد روايات و گفته اكثر مفسران در اين زمينه ، مراد از صلوة در اين آيه ، مسجد است . (114)

بنابراين از آيه مورد بحث چنين استنباط مى شود كه خوابيدن در مسجد مورد نهى قرار گرفته است .

2 - جايگاه و اهميت مساجد در فرهنگ اسلام

مسجد مهم ترين پايگاه عقيدتى ، فكرى و معنوى اسلامى و پيوسته كانون هدايت و مبارزه عليه كفر و الحاد و ملجاء و ماءمن دلباختگان حق و فضيلت بوده است .

چشمه زلال مبارزه و نهضت عليه باطل در طول تاريخ از مسجد جوشيده و پژمرده جامعه اسلامى را سيراب كرده است . قيام مقدس مردم ايران كه به برقرارى حكومت عدل اسلامى انجاميده در طول حيات خويش نيرو و توان خود را از مساجد يافته و تمام نقشه هاى شوم دشمنان اسلام را كه كمر همت به نابودى اسلام ناب بسته اند، خنثى كرده است :

به فرموده امام راحل قدس سره :

مساجد در انقلاب اسلامى ايران ، مركز انقلاب و مركز آشنايى مردم با اسلام و وظايف شرعى آنان در جهت پاسدارى از ارزش هاى والاى اسلام بوده است .

مسجد محلى است كه از آن بايد امور اداره بشود اين مساجد بوده كه اين پيروزى را براى ملت ما درست كرد، اين مراكز حساسى است كه ملت بايد به آن توجه داشته باشند، اين طور نباشد، كه خيال كنيم حالا ديگر ما پيروز شديم ، ديگر مسجد مى خواهيم چه بكنيم ؟ پيروزى ما براى اداره مسجد است . (115)

مقابله با هجوم فرهنگى كه با تمام امكانات به جنگ عليه ارزش هاى اصيل اسلامى ما پرداخته است ، بايد به گستردگى مقابله با هجوم نظامى باشد، اگر به فرموده رهبر كبير انقلاب اسلامى ، در زمان جنگ تحميلى ، جنگ در راس ‍ امور بود، اكنون توجه و هشيارى و تجهيز تمام قواى مادى و معنوى عليه هجوم فرهنگى كه هستى معنوى ما را هدف قرار داده ، در راءس امور است و هشدار و بيدار باش رهبر انقلاب اسلامى در خصوص ضرورت مبارزه با تهاجمات فرهنگى غرب نداى مسئوليت سازى بود بر جان سربازان آن قائد عظيم الشاءن در سنگر مساجد، كه ترفندهاى آنان را ناكام گذاشت ؛ مخصوصا نيروهاى فعال و كار آمد و آينده ساز كشور و اسلام يعنى جوانان و نوجوانان بايد آن را دريابند.

از سوى ديگر براى برقرارى امنيت اجتماعى و داشتن جامعه اى سالم ، توجه به مسجد و شناسايى جايگاه آن ، ضرورى است ، مقايسه ميزان جرائم در جوامع اسلامى و جهان كفر و الحاد، مبين آن است كه در آن جوامع به علت حاكميت فرهنگ مادى معضلات فرهنگى و اجتماعى زيادى وجود دارد كه در جامعه اسلامى از آنها اثرى نيست ، لذا مساجد مى توانند با اشاعه فرهنگ اسلامى ، جرائم و بزهكارى ها را در جامعه اسلامى هر چه بيشتر كاهش دهند و امنيت اجتماعى را به ارمغان آورند.

مسجد كانون ارتباطات

مسجد از جمله معدود پديده هاى اجتماعى است كه با تمام قشرهاى مردم به نوعى در ارتباط است .

مسجد اگر پاسخگوى نيازهاى جامعه خويش نباشد به هيچ وجه نمى تواند جايگاه مقدس خود را در ميان اقشار مردم حفظ كند. شهيد مطهرى قدس ‍ سره مى فرمايد:

مسجد مدينه در صدر اسلام تنها براى اداى فريضه نماز نبود، بلكه مركز جنب و جوش و فعاليت هاى دينى و اجتماعى مسلمانان ، همان مسجد بود. هر وقت لازم مى شد اجتماعى صورت بگيرد مردم را به حضور در مسجد دعوت مى كردند...

از ساخت نخستين عبادتگاه مسلمانان تاكنون بيش از دوازده قرن مى گذرد، در طول اين مدت ، مسجد در دوره هاى گوناگون حكومت هاى اسلامى در عربستان و ايران در مناسبات سياسى و تصميم گيرى هاى عموى جامعه نقش اساسى و زير بنايى ايفا مى كرده است . تمام امور مربوط به جامعه اسلامى در مسجد مورد بررسى قرار مى گرفت و حتى محل درس و مدرسه در روزگار پس از ظهور اسلام تا دوران حكومت بنى اميه عبارت از مساجد و احيانا برخى از اماكن عمومى و خصوصى بوده است ؛ علما و دانشمندان در مسجد نبوى و مسجد الحرام و ساير مساجد ديگر، علوم دينى و ادبى آموزش مى دادند و حتى مراكزى كه بعدها به عنوان مدارس پيشرفته در كشورهاى اسلامى تاءسيس شد، از نظر معمارى ، تحت تاثير شكل و فرم مساجد به وجود آمد.

اساسا تاءسيس حلقه هاى مساجد براى تعليم و تعلم از ابتكارهاى فرهنگ غنى اسلامى است ، به گونه اى كه اين شيوه كار تحت هيچ يك از فرهنگ ها و تمدن هاى موجود، همزمان با ظهور اسلام ، نبوده است ؛ تمامى اين مساجد با سادگى خاص خود به وجود آمده بودند و به هيچ وجه اثرى از معمارى معابد و و كليساهاى ايران و مصر و روم در آن به چشم نمى خورد. در زمان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و دوره بعد، از مساجد به عنوان پايگاه تعليم و تعلم و آموزش معارف اسلامى بوده است و هدف اساسى مجالس كه در مساجد داير مى شد، عبارت از تعليمات دينى و تفسير قرآن و تدريس حديث بود، اين گونه معلمان و يا گويندگان داراى كرسى و منبرى بودند كه بر روى آن جلوس مى كردند و براى شاگردان كلاس ها، فقه و حديث و تفسير تدريس مى كردند. در مسجد نبوى و مساجد اوليه اسلام ، در كنار اجتماع دينى و مذهبى ، حلقه هاى علمى داير مى شد، نخستين كسى كه در مسجد نبوى قصه هاى آموزنده به مردم تعليم مى داد، سخنور گويا و فصيح و صحابى پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله ، تميم دارى بود. بعدها در مساجد، مانند مدارس ، حجره هايى براى طلاب و دانشجويان ساخته شد كه هنوز نمونه بسيارى از اين گونه مساجد در ايران و ساير كشورهاى اسلامى به چشم مى خورد، لذا مدرسه و مسجد، على رغم اختلاف در مفهوم لغوى آن ، غالبا از نظر مصداق ، مترادف بوده اند، حتى مراكز علمى مانند جامع الازهر مصر از جهت مذهبى عبادى و علمى به صورت كانون عظيمى براى تعليم و تعلم شناخته شد و متقابلا مدارس نيز داراى مسجدى بود كه نماز جماعت در آن اقامه مى شد و به هر حال صبغه و رنگ مذهبى و عبادى خود را حفظ مى كرد؛ امروزه نيز از مساجد چه در حوزه هاى بزرگ علمى و چه در شهرهاى ديگر، به عنوان مدرسه و مركز تعليم معارف دينى ، استفاده مى شود و بسيارى از مراجع و مدرسان جلسه هاى درسى خود را در مساجد داير مى كردند.

مساجد در ادوار تاريخ

به طور اجمال مى توان ادوار ذيل را مطرح ساخت :

1 - جايگاه مساجد در صدر اسلام .

2 - جايگاه مساجد تا قبل از انقلاب اسلامى .

3 - جايگاه مساجد در عصر انقلاب اسلامى .

صدر اسلام

در صدر اسلام امور عبادى ، سياسى و قضايى در مسجد انجام مى شد. مسجد مركز فراگيرى علوم ، حل و فصل خصومات ، توجه به محرومان ، اعلام بسيج عمومى ، آشنايى با اوضاع سياسى و اجتماعى و تصميم گيرى و وعظ و خطابه بود. مساجد اين دوره ساده و به دور از تجملات با كاركردى بسيار و داراى جايگاهى محورى در جامعه اسلامى بودند.

پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله در زمان حيات خويش ، 9 مسجد بنا كردند؛ اولين آنها مساجد قبا است كه آيه :

لمسجد اسس عل التقوى من اول يوم احق ان تقوم فيه .

در شاءن آن نازل شد و در بناى آن شخص رسول اكرم صلى الله عليه و آله و امير المؤ منين على عليه السلام و اصحاب شركت داشتند، چنان كه نقل شده ابن ابى اوفى در سوگوارى براى همسرش مى گفت :

او شب ها سنگ براى ساخت مسجد قبا جمع مى كرد و ما روز چنين مى كرديم .

درباره سادگى و دورى از تجملات مساجد اين دوره ، يكى از مستشرقين مى نويسد:

مسجد ساده اى كه پيامبر در مدينه بنا كرد سر مشقى بود كه در قرن اول اسلام براى ساختمان مسجدهاى عمومى به كار مى رفت ، مسجد فضاى بازى بود كه اطراف آن را ديوارهاى خشتى احاطه كرده بود، بعدها پيامبر دستور داد با اتكا به بناى مجاور، طاق مسطح بسازند تا همه فضاى باز را بپوشاند و از آفتاب جلوگيرى كند، سقف از تنه هاى نخل بود كه بر آن برگ خرما و گل مى ريختند، پيامبر صلى الله عليه و آله يك تنه خرما را كه به زمين استوار شده بود، تكيه گاه خود كرد كه پهلوى آن مى ايستاد و براى جماعت خطبه مى خواند؛ بعدها منبر سه پله اى از چوب سدر مى ساختند، بلال حبشى بالاى بام آن مى رفت و با صداى گرم خود اذان مى گفت و مردم را به نماز فرا مى خواند.

از اين توصيف وضع مسجد را به صورتى بسيار ساده ، صحنى براى نماز و سقفى براى محافظت نمازگزاران كه منبرى براى خطابه داشت ، مى توان شناخت .

مساجد اين عصر همه زير لواى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بود؛ مسجد ضرار كه در خلاف جهت گيرى اسلام قرار گرفت و به قصد تفرقه و نفاق بنا شد، تخريب و به آتش كشيده شد.

عصر فتوحات

فتوحات و كشور گشايى هاى مسلمين ، آنها را با تمدن و فرهنگ كشورها آشنا كرد. به چنگ آوردن كاخ ‌ها و ابنيه ، آنها را به سوى زندگى اشرافى و تجملى سوق داد، مخصوصا در زمان خلفاى بنى اميه دلبستگى به زر و زيور دنيا فزونى گرفت و بالطبع مساجد از جايگاه اصلى و مهم خود، در قالب كانون هدايت و رهبرى جامعه در ابعاد سياسى و اجتماعى ، كم فروغ شد و به جاى آن كاخ ‌ها و دارالحكومه ها سر برافراشت .

البته اهميت و نقش مساجد و توجه مسلمين به آنها، مانع از آن بود كه منجر به محو اين جايگاه عظيم شود، از طرف ديگر حكام نالايق مى توانستند از اين كانون در جهت اهداف شخصى و دنيوى خود استفاده كنند، مضافا، آشنا شدن مسلمين با فرهنگ و هنر و تمدن كشورهاى مفتوحه ، آنان را به سوى توجه به هنر و معمارى مساجد سوق مى داد، اين عوامل دست به دست هم داد و هنر و معمارى در مساجد، سادگى و بى آلايشى آن را با كاركردى عظيم از مساجد گرفت و اهتمام مسلمين صرف تزئين و سنگ و كاشى مناره و محراب مساجد شد.

نخستين مسجد كه در نواحى مفتوح ، بنا شد مسجدى بود كه عتبة بن غزوان در بصره بنيان كرد كه از گل و خشت ساخته شده و طاقش از علف پوشانده شده بود، مسجد كوفه را كه به شيوه ساده بنا شده بود، زياد بن ابيه حاكم معاويه از نو به شيوه ساسانى ستون نهاد و در آفريقا و مصر نيز در ابتدا مساجد ساده بنا شد، اما بعدها عمرو عاص منبرى كه پادشاه مسيحى به او ارمغان داده بود، در مسجد مصر قرار داد. در ايران نيز سعد بن ابى وقاص ، ايوان شاهنشاهى ايران را محل عبادت قرار داد؛ در دمشق وليد اول كليساى قديس ‍ يوحنا را از نو ساخت و آن را مسجد ناميد. در حمص ساختمانى بود كه هم به صورت مسجد و هم كليسا از آن استفاده مى شد.

در اين دوره ، حاكمانى كه با القاب خليفه و امير مؤ منان اداره مسلمين را بر عهده داشتند، كم كم از مكارم اخلاق اسلامى دور و بيگانه شدند و با سرمستى از فتوحات ، كه هدايا و غنايمى فراوان براى آنها به ارمغان آورد به خوشگذرانى و تجمل گرايى روى آوردند و به آراستن مظاهر حكومت خود مشغول شدند.

از ديد آنها مساجد، جايگاه معارف و علوم سرنوشت ساز انسان نبود تا با هوشيارى و بيدارى و بينش عميق ، نقش خود را ايفا كنند، افتخارات با ترازوى معمارى و هنر مساجد، ارزيابى مى شد؛ مساجد آراسته به معمارى ، نشانه اقتدار و شوكت حكام به شمار رفت ، در تاريخ مى خوانيم :

معاويه بدعتى ناپسند نهاد و مقصوره را به مساجد افزود كه به سبب آن ملامت بسيار شد، مقصوره مكانى در داخل مسجد بود كه اطراف آن حصارى بود و به خليفه اختصاص داشت ، مقصوره براى حفظ جان خليفه ساخته شد.

عبدالملك مى خواست مسجدى بسازد كه رونق آن از كليسا بيشتر باشد، به اين لحاظ به آراستن آن كوشيد. ابن ابى عامر از خلفاى اموى اندلس (400 - 366 ه ق ) در سال 387 ه ق كليساى سنتياگو را كه زيارتگران از اقطار اروپا به آنجا مى آمدند، ويران كرد و آنگاه در حالى كه گروه فراوان اسيران مسيحى درها و ناقوس هاى كليسا را پيشاپيش او حمل مى كردند، مظفرانه به قرطبه بازگشت ، درهايى كه از كليساى سنتياگو آورده بود، به مسجد بزرگ پايتخت نصب شد و ناقوسها را در بناهاى اسلامى به جاى چراغ ، به كار بردند و مسيحيان را به همان حال كه زنجيره اى به پاى داشتند، به تعمير مسجد گرفتند.

از نكاتى كه در اين دوره شايان توجه است ، توافق بين حكام (حتى با غير مسلمانان ) است كه اسم آنان در خطبه هاى نماز جمعه به عظمت ياد مى شود.

در دوره عثمان بر مساحت مسجد النبى صلى الله عليه و آله افزوده شد. در اين دوره مسجد را سفيد كارى كردند و سنگ هاى منقوش در عمارت آن به كار بردند و به جز از طرفى شرقى ، از جهات ديگر، آن را توسعه دادند و ستون هاى سنگى در آن كار گذاشتند و سقف آن را با چوب ساج پوشانيدند، محرابى هم براى مسجد ترتيب دادند، لكن برخى گفته اند اولين محراب را در اسلام ، مروان بنا كرد و برخى ديگر اين ابتكار را به عمر بن عبدالعزيز نسبت داده اند كه در زمان خلافت وليد دست به بناى محراب زده است ، وليد به پادشاه روم پيغام داد كه من مى خواهم مسجد پيامبر خودمان را تعمير كنم و تو مرا در اين كار يارى كن ، پادشاه روم ، گروهى با هشتاد هزار مثقال طلا براى اين منظور به مدينه فرستاد. همچنين عمر بن عبدالعزيز در چهار گوشه مسجد چهار مناره ساخت و محرابى نيز براى مسجد بنا كرد.، جامع دمشقى ، معروف به مسجد بنى اميه ، با شكوهترين مساجد دنيا و از حيث زيبايى و دلگشايى بى نظير بود كه وليد بن عبدالملك بن مروان آن را ساخت ؛ وى از امپراتور روم در قسطنطنيه در خواست كرد كه صنعت گران آنجا را براى او بفرستند، كه در نتيجه ، دوازده هزار صنعتگر از روم به دمشق آمدند و بناى مسجد را بر عهده گرفتند.

وليد، اين مسجد را با صفحه هاى طلاى معروف به نسيفاء و موزائيك ، كه با رنگ هاى گوناگون غريب و زيبا تزئين كرد.

گذشته از اين مساجد، ساير مساجد، مساجد اصلى و جامع به حساب مى آمدند، از سوى ديگر مساجد ديگر نيز بودند كه به همت مردم ساخته مى شد؛ در مجموع ، مساجد در جنبه عبادى و علمى فعال بودند و عمدتا فرقى بين مدرسه و مسجد در اين دوره نمى توان قائل شد. مساجد، مركز علمى به روى طالبان علم گشوده بود و بين فراگيرى علوم و علوم دينى تمايز و تفاوتى نبود، همه دانشمندان پرورش يافتگان مساجد بودند. آموزش ، همراه و همزاد با پرورش و تربيت اسلامى بود.

قبل از انقلاب اسلامى

حاكمان نالايق كه هستى خود را در تفرقه ميان مسلمين و ناآگاهى آنها و بيگانگى از فرهنگ اسلامى مى ديدند، به انحاى گوناگون سعى كردند هويت واقعى مساجد را محو سازند و آنها را جايگاه عبادتى كه حرف از دنيا و سياست و مشكلات جامعه با آن منافات دارد، مطرح كردند؛ در قرون اخير با پيشرفت علم ، صنعت و بدبينى به كليسا و دستگاه پاپ ، روشن فكران غربزده نيز به يارى حاكمان نالايق شتافتند و بدون در نظر گرفتن تفاوت كليسا و مسجد و دستگاه پاپ با عالمان دينى ، جنگى ظالمانه عليه دين آغاز كردند و با تقسيم علوم به جديد و قديم ، تمام مساعى خود را براى منزوى كردن علوم اسلامى به كار گرفتند؛ در اين ميان انزواى مسجد و كاهش نقش آن در جامعه ، نياز به تبيين دارد؛ در عين حال مساجد پايگاه و جايگاه نهضت هاى مقدس بسيارى در دو قرن اخير بوده و صفحات سفيدى در تاريخ گشوده است .

رژيم گذشته نيز چون اسلاف خويش با توجه به اهميت مساجد، سال ها تلاش كرد تا اين مراكز مهم سياسى - عقيدتى را همچون ساير ارزش هاى اسلامى از درون مسخ و بى محتوا كند و مساجد را جز براى مجالس فاتحه خوانى و تجمع مشتى بيكار تن پرور نزد مردم ، نشان ندهد و در نهايت مردم را از مسجد گريزان كند، از جمله شيوه هاى اين رژيم انتخاب مهره هاى دست نشانده و مزدور تحت نام هيئت امناء براى مساجد بود كه در برابر حركت هاى مردمى موضع مى گرفتند.

در انقلاب اسلامى

نيروهاى فعال در مساجد به طور مستقيم در متن انقلاب شركت جستند، به گونه اى كه از آن پس ، مساجد نقش پايگاه ارتباطى مردم را به عهده داشتند و در وضعى كه نهضت اسلامى فاقد هر گونه تشكيلات منطبق با معيارهاى معمولى بود، مساجد توانستند اين نارسايى مهم را جبران كنند و به انسجام نيروهاى مردمى بپردازند، مساجد محتواى اصيل خود را كه همان عامل تشكل و انسجام امت مسلمان و همچنين تربيت كادرهاى اصيل اسلامى بود، باز يافتند؛ تاريخ به آتش كشيدن مساجد كشور از جمله مسجد جامع كرمان را كه توسط عوامل مزدور و رژيم منحوس پهلوى در زمان اوج گيرى انقلاب ، انجام گرفت ، هرگز فراموش نخواهد كرد، امت مسلمان ايران در آن روزها بخوبى به اين مهم واقف بود كه مساجد، ميراث گران بهاى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله است و بايد با همه وجود در برابر آن احساس ‍ مسئوليت كرد.

پس از انقلاب اسلامى نيز بسيارى از برنامه هاى انقلاب ، مانند رفراندوم ، شوراهاى محلى ، كانون هاى بسيج اقتصادى و ديگر ضرورت هاى زمان در مساجد تشكيل شد، در آغاز جنگ تحميلى ، مساجد اصلى ترين پايگاه نيروهاى پيشرو و انقلاب به گرد آورى جوانان و سازماندهى تشكيل نيروهاى رزمى و مردمى همت گماشت و همه روزه شمار بسيارى از نيروهاى جنگى را به ميدان نبرد گسيل مى كرد.

امام جماعت مساجد در محله هاى گوناگون ، جوانان پر شور و مؤ من رزمنده را پيرامون خود جمع مى كرد و بسيارى از نوجوانان كشورمان حساس ترين دوران زندگى خود را در مساجد گذراندند. با صدور فرمان امام خمينى قدس سره براى تشكيل ارتش بيست ميليونى نيز تنها جايى كه ظرفيت و قابليت جذب و آموزش و سازماندهى نيروهاى بسيج را دارا بود، مساجد محله ها بودند كه توانستند در مدتى كوتاه جوانان غيور را در چارچوب تشكيلات مردمى بسيج گرد آورند.

3 - مسجد پايگاه اجتماعى

نخستين پايگاه عبادى - سياسى

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پس از هجرت به مدينه به منظور تشكيل جامعه اسلامى و استقرار نظام اعتقادى و اجتماعى اسلام ، رسما دولت اسلامى را در اين شهر بنياد نهاد؛ طبيعى است ايجاد چنين دولتى ، پرداختن به امور نوين و بنيانگذارى مؤ سسات و طرح مسائلى جديد را ضرورى مى نمود، كه از جمله آنها تاءسيس نهادى اجتماعى براى تجمع نيروها و مركزى براى رسيدگى به مسائل مردمى و تبيين سياست اسلام بود.

بر اين اساس ، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، مسجد را به عنوان نخستين پايگاه و مجمع مسلمانان براى پرداختن به چنين امورى برگزيد. به دستور آن حضرت ، زمينى خريدارى و بناى مسجد آغاز شد؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله همراه با مهاجران و انصار با حركتى بنيادين و اجتماعى به كار ساختن مسجد پرداختند و بر اثر كوشش و اهتمام ايشان ، ساختمان مسجد در مدتى كوتاه به اتمام رسيد. اين مسجد، ساده و بى پيرايه و بسيار ابتدايى بود، زمينش از ريگ ، ديوارهايش از خشت ، منبرش از چوب و سقفش از شاخ و برگ درختان (116) ، اما چون جايگاه عبادت و نيايش رسول خدا صلى الله عليه و آله و مؤ منان راستين بود، فضايش آكنده از معنويت ، خلوص ، صفا، صميميت ، ايمان و عشق به پروردگار بود.

مسجد نه تنها به صورت جايگاه اصلى اجتماع مؤ منان براى برگزارى مراسم عبادى مورد استفاده بود، بلكه كانون معارف و احكام اسلامى ، مركز جهاد تبليغاتى و ارشادى ، قرارگاه سياسى و اداره دولت نيز به شمار مى رفت . به اين ترتيب ، مسجد در آن روزگار از نظر عملكرد نهادى با چندين نقش بود.

نخستين كانون همدلى

در بينش اعتقادى مسلمانان ، مسجد از آغاز به عنوان خانه خدا و محبوب ترين مكان ها، از ارزش و قداست خاصى برخوردار بود. استفاده از اين مكان مقدس ، مستلزم مراعات آدابى خاص و احكامى ويژه بود، كه مسلمانان از طريق قرآن كريم و رهنمودهاى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با آنها آشنا شده بودند.

اهتمام خاص رسول خدا صلى الله عليه و آله به برگزارى نماز جماعت در مسجد، سبب مى شد كه مسلمانان ، جملگى در هر شبانه روز پنج بار براى شركت در اين آيين عبادى سياسى در مسجد حضور يابند و با بر پايى صفهايى منظم ، همه با هم به عبادت خدا بپردازند.

بديهى است ، چنين اجتماع و گردهمايى كه در آن افراد كوچك و بزرگ ، ضعيف و نيرومند، فقير و غنى در كنار يكديگر به نماز مى ايستادند، تا چه حد نفاق ها و كينه ها، بد بينى ها و بدخواهى ها، و همچنين اختلافات طبقاتى را از ميان مى برد و جاى خود را به مهر و صفا و برادرى و برابرى مى داد و تا چه اندازه اين صفوف به هم فشرده مؤ منان ، سبب ايجاد وحشت و هراس در دلهاى منافقان و ديگر مخالفان آيين نوين مى شد.

در پرتو اين گونه اجتماعات ، مسلمانان مى توانستند به فراگيرى دانش هاى سودمند و نيز حل و فصل بسيارى از مشكلات سياسى ، اقتصادى و اجتماعى جامعه خويش بپردازند، به اين ترتيب ، مسجد، در قالب نخستين كانون عبادى ، نقشى بسيار مؤ ثر در تحقق سازندگى فردى و اجتماعى مسلمانان و بالطبع پيدايش جامعه اى هماهنگ ، متحد، نيرومند و مقاوم در آن روزگار، بر عهده داشت .

نخستين جايگاه دانش

زمانى اسلام در جزيرة العرب ظهور كرد كه جهل و بى خبرى ، بخش گسترده اى از جهان آن روز را فرا گرفته بود و امواج ظلمت ، حتى محيطهاى نيمه درخشان را سخت مى كوبيد. حجاز - كه به مهبط وحى مفتخر شد - چنان در شرك ، خرافه پرستى و سنت هاى زشت جاهلى غوطه ور بود كه چيزى به نام دانش و كسب آگاهى در آن محيط مفهومى نداشت ؛ امام على عليه السلام كه شاهد چنين روزگارى بود، آن را بدين گونه توصيف مى كند:

به هنگامى پيامبرش را برانگيخت كه مردم جهان در وادى حيرت ، گمراه و در ميان امواج فتنه ها سرگردان بودند. هوس هاى كشنده ، عقل هاى آنها را ربوده بود و در ميان اضطراب و جهل ، سرگردانى گرفتار بودند. (117)

اعراب جزيره تا آن حد در بيسوادى و دورى از علم و آگاهى به سر مى بردند كه قرآن كريم با تعبير اميين (بى سوادان ) از آنان ياد كرده است . (118) به شهادت تاريخ هنگامى فروغ اسلام در اين محيط تاريك تابيدن گرفت كه جز هفده نفر در ميان ايشان ، عموما خواندن و نوشتن نمى دانستند. (119) در چنين محيط تيره اى ، اسلام دعوت خود را علم آغاز كرد. در نخستين آياتى كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد، اولويت دانش و معرفت مورد تاءييد قرار گرفت .

اقرا باسم ربك الذى خلق ، خلق الانسان من علق . اقرا و ربك الاكرم الذى علم بالقلم علم الانسان ما لم يعلم . (120)

بخوان به نام پروردگارت كه تو را آفريد، آدمى را از خون بسته آفريد؛ بخوان و پروردگار تو گرامى است ؛ آن پروردگارى كه انسان را به وسيله قلم آموخت ، آموخت ، آنچه را نمى دانست ). و از خداوند براى اول بار با نام رب كه از ماده تربيت است ، ياد شد.

در آياتى ديگر امر تعليم از مهمترين اهداف رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله و وظايف اصلى آن حضرت بر شمرده شد:

هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه . (121)

بر اساس اين ديدگاه ، اين آيين الهى فراگيرى دانش را پيشاپيش هر كارى قرار داده و نشر علم را از مهمترين اهداف خود دانسته است ، آيات قرآن را كه پيوسته فرود آمد، مسلمانان را با بيانات گوناگون ، به انديشيدن و بهره جستن از خرد خويش به منظور كسب آگاهى فرا خواند، كه از آن جمله است : افلا تعقلون ، لعلهم يتذكرون ، افلا يتذكرون ، فانظروا و نظاير فراوان اين آيات كه در همه آنها افراد مسلمان را به تعقل و آزاد انديشى فرا مى خواند و روحيه دانش ‍ اندوزى و انديشه ورزى را در ايشان تقويت مى كرد.

سخنان رسول اكرم صلى الله عليه و آله و رهنمودهاى آن حضرت نيز آكنده از ارج گذارى بر دانش و دانشمندان و تشويق به فراگيرى علم و تحصيل و معرفت بود، كه از آن همه است :

طلب العلم فريضة على كل مسلم و مسلمة .

فرا گرفتن دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است .

من سلك طريقا يطلب فيه علما سلك الله به طريقا الى الجنة ، و ان الملائكة لتضع اجنتها الطالب العلم رضا به و انه يستغفر لطالب العلم من فى السماء و من فى الارض حتى الحوت فى البحر و فضل العالم على العابد كفضل القمر على سائر النجوم ليلة البدر و ان العلماء ورثه الانبياء . (122)

كسى كه به راهى رود براى دانش جويى ، خداوند او را به راهى سوى بهشت رود. همانا فرشتگان با خرسندى بال هاى خويش براى دانشجو فرو نهند و اهل زمين و آسمان حتى ماهيان دريا براى دانشجو آمرزش طلبند و برترى عالم بر عابد مانند برترى ماه شب چهارده است بر ستارگان ديگر و دانشمندان وارث پيغمبرانند.

(اطلبو العلم ولو بالصين ). (123)

طلب كنيد دانش را اگر چه در چين باشد.

با پيدايش چنين زمينه اى كه اسلام در آن روزگار جاهلى به وجود آورد، دانش و تحصيل آگاهى در ميان پيروان اين آيين رواج يافت و چونان فريضه اى دينى و واجبى عينى شد، در پرتو اين مكتب بود كه مساجد، جايگاه هاى اصلى عبادت شد و در قالب نخستين كانون هاى دانش ، مورد استفاده قرار گرفت .

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، مسجد بزرگ مدينه را پايگاه اصلى علوم و معارف اسلامى قرار داد و خود به عنوان نخستين معلم در اين دانشگاه اسلامى ، عرب آن روزگار را براى كسب دانش در يك حلقه به گرد وجود خود فرا خواند و در پرتو آيات قرآن كريم و افاضات آموزنده خويش به تعليم و تربيت ايشان پرداخت .

در صحيح بخارى آمده است : روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته بود، گروهى از اصحاب نزد او حضور داشتند، در اين هنگام سه نفر وارد شدند.

دو تن از ايشان به سوى پيامبر صلى الله عليه و آله رفتند، و در خدمت آن حضرت ايستادند، يكى از آن دو، جايى براى خود در حلقه اصحاب پيدا كرد و همانجا نشست و ديگرى در پشت سر حضار، جاى گرفت . نفر سوم در حالى كه از حاضران روى برتافته بود، از مسجد بيرون رفت . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: آيا شما را از حال اين سه نفر آگاه كنم ؟ اما يكى از ايشان به خدا پناه برد، پس خداوند او را جاى داد، دومى شرمگين شد، پس خداوند از وى شرم كرد، و اما سومى اعراض كرد، پس خدا نيز از وى اعراض كرد. (124)

همچنين پيامبر صلى الله عليه و آله به منظور تعميم خواندن و نوشتن در ميان مسلمانان فردى به نام عبدالله بن سعيد را ماءمور كرد تا خواندن و نوشتن را به ديگران بياموزد. (125) پس از آنكه وى مدتى به امر سواد آموزى مردم مدينه مشغول بود، عده اى خواندن و نوشتن قرآن را فرا گرفتند. پس از جنگ بدر نيز پيامبر صلى الله عليه و آله مقرر كرد اسيران با سواد جنگ مى توانند براى آزادى خود ده كودك را خواندن و نوشتن بياموزند (126) ، به اين ترتيب از آنجا كه سواد خواندن و نوشتن جنبه دينى و تقدس داشت ، مساجد به صورت نخستين كانون هاى سواد آموزى نيز مورد استفاده قرار گرفت .

مسجد مدينه و ديگر مساجد اين شهر به روزگار پيامبر صلى الله عليه و آله رسما به صورت مراكز تعليم و تعلم قرآن و بحث و بررسى مسائل دينى در آمد. مسلمانان پس از اداى فرايض دينى يا در فرصت هاى ديگر، در حلقه هاى علمى كه از سوى بعضى بزرگان صحابه همچون امام على عليه السلام و ديگران تشكيل مى شد، با شور و شوقى فراوان شركت مى جستند و به فراگيرى قرآن و فقه اسلامى مى پرداختند؛ گاه رسول خدا صلى الله عليه و آله خود نيز به منظور تشويق اصحاب در اين حلقه ها و نشست هاى علمى حضور مى يافت و با اين كار مقام دانش و دانشمندان را ارج مى نهاد.

ابن عبد البر به نقل از يكى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله به نام ابى القمراء آورده است : ما در مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله حلقه هايى داشتيم . وقتى ، آن حضرت از حجره اش ‍ بيرون آمد، به حلقه هاى داخل مسجد نگريست . آنگاه در كنار اصحاب قرآن نشست و فرمود:

بهذا المجلس امرت . (127)

چنانكه پيش از اين اشاره كرديم ، تشكيل حلقه هاى علمى منحصر به مسجد النبى نبود، بلكه در ديگر مساجد مدينه نيز نشستهاى بحث و بررسى مسائل دينى بر پا مى شد، چنانكه مكحول گفته است :

ده تن از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله مرا گفتند كه ما در مسجد قبا درس مى خوانديم ، چون پيامبر بيرون مى رفت فرمود: آنچه مى خواهيد بدانيد فرا گيريد و خدا شما را پاداشى ندهد، مگر آنچه فرا گرفته ايد به كار بنديد. (128)

بايد دانست فعاليت هاى آموزشى در مسجد در آن روزگار تنها در زمينه فراگيرى قرآن و مسائل دينى نبود، بلكه جلسات ادبى نيز در مسجد تشكيل مى شد؛ شاعران ، سروده هاى خود را در مسجد در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله مى خواندند و گاه از سوى آن حضرت به دريافت جايزه مفتخر مى شدند. كعب بن زهير قصيده معروف خود بانت سعاد و قلبى اليوم مبتول را كه در مدح رسول خدا صلى الله عليه و آله سروده بود، در مسجد مدينه در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله خواند و از آن حضرت جايزه دريافت كرد (129) و نيز گفته اند: پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا در مسجد براى حسان بن ثابت منبرى نهادند و او اشعارش را بالاى منبر مى خواند. (130)

به جز روايات مزبور، گزارشهاى فراوان ديگرى در متون تاريخى موجود است كه بر فعاليت هاى ادبى در مسجد به روزگار رسول اكرم صلى الله عليه و آله دلالت دارد، كه از آن همه به ذكر نمونه اى ديگر در اينجا اكتفا مى شود.

در ذيل گزارش اسلام آوردن وفد تميم در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است :

عطارد بن حاجب كه رئيس و پيشواى قوم بنى تميم بود، با جماعتى از اقوام خود كه از جمله ايشان اقره بن حايس و زبرقان بن بدر بودند به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد رسيدند و گفتند:

يا محمد آمده ايم با تو مفاخرت كنيم و مفاخر و مآثر خود برشمريم .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

برخيزيد و بگوييد تا چه خواهيد.

آنگاه عطارد بن حاجب كه پيشوا و خطيب ايشان بود، بر خاست و اين خطبه فرو خواند:

الحمد لله الذى علينا الفصل و هو اهله ، الذى جعلنا ملوكا و وهب لنا اموالا عظاما .

چون اين بخواند به زمين نشست .

آنگاه سيد، ثابت بن قيس را بخواند و گفت : برخيز وى را جواب ده .

پس گفت : ثابت بن قيس بر پاى خاست و گفت :

الحمد لله الذى خلق السموات و الارض خلقه قضى فيهن امره و سمع كرسيه علمه .

و چون از اين فارغ شده بود، ديگر شاعر ايشان برخاست و اشعار بگفت ، چون زبرقان كه شاعر ايشان بود اين شعر بگفت ، حسان بن ثابت نه حاضر بود. سيد كس بفرستاد و او را بخواند و حسان به مسجد آمد و اشعارى بخواند. (131)

در آن روز پس از اينكه حسان اشعارش را به پايان برد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند حسان را تا زمانى كه از رسول خدا دفاع كند، به روح القدس تاءييد مى كند، در آن روز پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان از خطبه ثابت و شعر حسان شادمان شدند. (132)

به اين ترتيب : مسجد به عنوان نخستين پايگاه علمى در جامعه نو خاسته اسلامى رسالت خود را در انتشار علم و دانش و گسترش فرهنگ اسلامى آغاز و در اين زمينه نقش بسيار مؤ ثرى ايفا كرد. با گذشت زمان بتدريج موجبات علمى آن فراهم شد و همواره مسير رشد و ترقى را پيمود، بدان سان كه تا سده چهارم هجرى قمرى ، مسجد به عنوان مهم ترين جايگاه دانش در جهان اسلامى همچنان فعال بود.



نخستين نهاد سياسى

از آنجا كه در حكومت اسلامى ميان مقامات مسئول و توده هاى مردم جدايى نيست و مسلمانان مى توانند بر مسير و جهت گيرى هاى حكومت و بر پيشرفت امور جامعه نظارت كنند و مواضع خود را در مسائل سياسى به طور آشكار اعلام نمايند و با ارائه برنامه ها، طرح ها و پيشنهادهاى سازنده حكومت را يارى دهند، بر اين اساس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پس از بنيان گذارى نظام نوين اسلامى در مدينه به منظور مداخله مسلمانان در شيوه حكومت و آگاه ساختن آنان با اهداف سياسى اسلام ، مسجد را كه مركزى عمومى و محل تجمع مسلمانان براى اداى فرايض دينى بود، به عنوان پايگاه حكومت و نهاد سياسى اسلام برگزيد.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مسجد اصول سياسى اسلام را، بويژه در امورى كه مى دانست مسلمانان از نظريات و تجربيات مفيدى برخوردارند، به شورا گذاشت ؛ در متون تاريخى آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى اتخاذ مواضع مناسب در جنگ بدر، در يكى از مساجد اطراف مدينه به نام مسجد عرق الظبيه با اصحاب به مشورت پرداخت (133) همچنين براى رفتن به جنگ احد در مسجد مدينه با مسلمانان تبادل نظر كرد. (134)

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مقدمات فكرى و اجتماعى بيشتر غزوات را در مسجد فراهم مى كرد، آن حضرت با ايراد خطبه هاى گرم و پرشور، مسلمانان را براى نبرد با دشمنان اسلام بسيج و از همانجا جنگجويان مسلمان را به جبهه هاى نبرد اعزام مى كرد. به گفته ابن هشام ، پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحاب براى حضور در غزوه احد روز جمعه پس از پايان نماز از مسجد حركت كردند. (135)

در مغازى واقدى آمده است كه : پيامبر صلى الله عليه و آله براى شركت در جنگ حمراء الاسد در حالى كه بشدت مجروح شده بود (از جنگ احد) وارد مسجد شد و دو ركعت نماز گزارد. مردم جمع شده بودند و اهالى بالاى مدينه هم وقتى فرمان را شنيدند خود را به مسجد رساندند؛ سپس پيامبر صلى الله عليه و آله دو ركعت نماز گذارد و فرمود كه اسبش را بر در مسجد حاضر كنند؟ آن حضرت زره پوشيده و مغفر بر روى سر انداخته بود، به طورى كه تنها چشمانش ديده مى شد (136) . با اين ترتيب ، مسجد به عنوان پايگاه جهاد و نهضت نيز نقش عمده اى در آن روزگار داشت .

فرستادگان قبايل و سران اقوام مختلف آن روز كه گاه براى برخى از مذاكرات با پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه مى آمدند، در مسجد، با آن حضرت ديدار مى كردند. (137)

جريان ملاقات آن حضرت با نمايندگان قبيله ثقيف در مسجد مدينه از جمله رويدادهاى مهم عصر مدنى است كه اكثر مورخان به تفصيل به ذكر آن پرداخته اند. چنانكه واقد مى گويد: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستور داد سه سايبان از شاخ و برگ درخت خرما در مسجد بسازند و ايشان در آن سايبان شب ها تلاوت قرآن اصحاب را مى شنيدند و شاهد عبادت آنان بودند. همچنين هنگام نمازهاى واجب ، شاهد صفوف نماز مسلمانان بودند نمايندگان ، چند روزى در آنجا ماندند تا به دعوت رسول خدا صلى الله عليه و آله اسلام آوردند. (138)

فعاليت هاى قضايى ، فصل خصومات ، اجراى حدود بر بزهكاران و حبس و تاءديب ايشان نيز در مسجد انجام مى گرفت ؛ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به حكم (فاحكم بينهم بما انزل الله ...). (139)

و نيز كريمه قرآنى :

فلا و ربك لا يؤ منون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا فى انفسهم حرجا معاقضيت ... . (140)

به پروردگارت سوگند كه ايمان نمى آورند مگر اينكه تو را حكم قرار دهند در آنچه ميان ايشان اختلاف است ، سپس در خود احساس گرفتارى نمى كنند در آنچه قضاوت كنى ....

شخصا به امر قضاوت در ميان مسلمانان مى پرداخت و مشكلات ايشان را حل و فصل مى كرد (141) . اگر متهمى به زندان و يا جارى شدن حد محكوم مى شد، اجراى اين حدود در مسجد صورت مى گرفت . همچنين ، اسيران را پس از جنگ به مسجد مى آوردند تا پيامبر صلى الله عليه و آله درباره آنها حكم صادر كند. (142) به اين ترتيب ، مسجد در آن روزگار يك دادگسترى به تمام معنا نيز بود كه كليه امور قضايى در آن حل و فصل مى شد.

بايد يادآور شد كه مسجد از نظر عملكردهاى سياسى در دوره هاى بعد نيز همچنان فعال بود و همان گونه كه در جاى خود خواهد آمد، بيشتر امور سياسى آن روز همچون معرفى خليفه ، مراسم بيعت با وى ، عزل و نصب استانداران و ديگر كارگزاران و مسئولان مملكتى ، نشست هاى مشورتى ، تحريض و ترغيب مسلمانان براى جهاد با كفار، اعزام نيرو به جبهه هاى نبرد و نيز امور قضايى ، مانند دادرسى ، بازداشت ، حبس و اجراى حدود، همگى در مسجد صورت مى گرفت . به اين ترتيب ، مسجد از آغاز حيات سياسى در زمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله تا اوايل عصر عباسى ، مركز كل فعاليت هاى سياسى نهضت جهانى اسلام به شمار مى رفت .

نخستين پايگاه تبليغاتى

بى شك انگيزه و هدف اصلى از هجرت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به مدينه ، به گونه اى كه تاريخ گواهى مى دهد، يافتن محيطى مناسب و آرام و دست يابى به وسايل و امكانات لازم براى تبليغ و گستردن آيين اسلام بود؛ بر اين اساس ، پس از استقرار رسول خدا صلى الله عليه و آله در مدينه ، مسجد كه تنها مركز عمومى و كانون ارتباط جمعى در جامعه نو خاسته اسلامى به شمار مى رفت ، به عنوان پايگاه اساسى كل فعاليت هاى تبليغاتى مسلمانان ، مورد استفاده قرار گرفت .

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين پايگاه بزرگ تبليغى در پرتو تعاليم آسمانى اسلام و از طريق تدريس ، وعظ، ارشاد، و ايراد خطبه هاى نماز جمعه و ديگر سخنرانى ها به نشر فرهنگ عظيم اسلامى پرداخت و با بر پايى آيين هاى با شكوه جمعه و جماعات و تشكيل حلقه هاى علمى در اين مكان ، مجد و عظمت آيين خويش را به نمايش گذاشت .

برپايى صفوف به هم فشرده مؤ منان براى اداى فرايض روزانه و نيز تلاوت دلنشين آيات قرآن كه به همت بعضى از صحابه همچون عبدالله بن مسعود، زيد بن ثابت ، ابى بن كعب و ديگران انجام مى شد، در افراد و گروه هايى كه گه گاه به مدينه آمدند تاءثير بسيار چشم گيرى داشت . چنانكه فرستادگان قبيله ثقيف كه به منظور مذاكره با رسول خدا صلى الله عليه و آله به مدينه آمد بودند، با ديدن چنين مناظرى سخت تحت تاءثير مسلمانان قرار گرفتند و به آيين اسلام گرويدند. (143)

بدين سان بر اثر كوشش هاى تبليغى مسلمانان در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله زمينه هاى مناسبى براى پذيرش اسلام و ديگر افراد به وجود آمد، به طورى كه هر گاه نماينده اى از سوى يكى از قبايل و اقوام براى كسب اطلاع از آيين جديد به مسجد مدينه مى آمد، بى درنگ اسلام را پذيرا مى شد و به آن گردن مى نهاد.

همچنين ، مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله در مدينه ، دانشگاه بزرگ تبليغى را مى مانست كه در آن رسول خدا صلى الله عليه و آله در پرتو افاضات آموزنده خويش به تربيت مبلغان ورزيده اى همت گماشت و آنان را پس از آگاهى از قرآن و فقه اسلامى ، به نقاط مختلف جزيرة العرب اعزام كرد تا در پرتو هدايت و تعليم ، مردم آن بلاد را از ظلمت جهل و شرك برهانند و به آغوش اسلام فرا خوانند؛ چنانكه تاريخ گوياى آن است ، بر اثر فعاليت هاى تبليغى اين گروه از دانش آموختگان مكتب وحى و مدرسه رسالت بود كه نه تنها اسلام در سراسر جزيرة العرب راه يافت ، بلكه در فاصله كوتاهى پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله ، اين آيين آسمانى بخش گسترده اى از جهان آن روزگار را فرا گرفت ، در نتيجه اين فتح فرهنگى و ايدئولوژيكى بود كه مسجدها، منبرها، مجالس درس فقه ، حديث ، ادبيات ، كلام تفسير، اخلاق و ديگر دانش هاى اسلامى در سراسر سرزمين هاى قلمرو اسلام نمودار شد.

بدين گونه ، بر اثر موج علمى و فرهنگى كه اين مبلغان مسلمان در نخستين سده هاى اسلامى در اين نقاط ايجاد كرده بودند، مسجدها در تمام شهرهاى بزرگ و حتى روستاها به صورت كانون هاى دانش و نشر فرهنگ و تمدن اسلامى در آمد.

مركز خدمات

از همان آغاز، مسجد علاوه بر نقش هاى علمى ، سياسى و تبليغى در زمينه فعاليت هاى امدادى و خدمات اجتماعى نيز نقشى عمده داشت ، گروهى از مستمندان مسلمان در مسجد زندگى مى كردند و از كمك هاى مالى پيامبر صلى الله عليه و آله و ديگر مسلمانان بهره مند مى شدند. اين گروه كه قريب به چهارصد تن از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله را تشكيل مى دادند، به دستور آن حضرت در بخشى از مسجد كه مسقف بود، سكنى گزيده بودند و ضمن اقامت در آنجا، قرآن مى آموختند، روزه مى داشتند و به جنگ مى رفتند. (144)

در طبقات ابن سعد آمده است : شب ها رسول خدا صلى الله عليه و آله اصحاب صفه را فرا مى خواند و هر چند تن از ايشان را براى صرف شام به منزل يكى از انصار مى فرستاد و گروهى نيز با خود به منزل مى برد و در آنجا از ايشان پذيرايى مى كرد. (145)

خدمات پزشكى و درمانى مجروحان جنگ نيز در مسجد صورت مى گرفت ، به گفته واقدى ، مجروحان جنگ احد در مسجد معالجه مى شدند، مردم در مسجد، چراغ و آتش برافروخته بودند و مجروحان را مداوا مى كردند. (146)

همچنين در جنگ خندق به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله ، خيمه اى در مسجد برپا شد و سعد بن عباده كه در اين جنگ مجروح شده و در آنجا بسترى بود، مردم براى عيادت او به مسجد مى آمدند. (147)

احمد عيسى در كتابى كه در باب بيمارستان ها نوشته ، معتقد است كه نخستين بيمارستان در اسلام ، همان خيمه اى بوده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام جنگ خندق براى درمان زخميان در مسجد بر پا كرد و زنى رفيده نام را براى رسيدگى به حال مجروحان برگماشت . (148) به اين ترتيب ، مى توان گفت كه مسجد در آن روزگار و در مواردى ، نقش بيمارستان امروز را نيز ايفا مى كرد.

از خدمات اجتماعى ديگرى كه در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله در مسجد صورت مى گرفت ، پخش كمك هاى مالى ميان مسلمانان بود؛ در آن زمان هر گاه مالى از ناحيه اى به مدينه مى رسيد، آن را به مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله مى آوردند و با نظر آن حضرت ميان مردم تقسيم مى شد، اين رسم در مدت خلافت ابوبكر نيز باقى بود. (149)

مسجد و ديگر عبادتگاه ها

همزمان با ظهور اسلام ، اقوام و ملل مختلف جهان آن روز، بر حسب ديانت ها، معابد و پرستشگاه هايى كه داشتند، از قبيل : كليساهاى مسيحيان در مناطق روم ، آتشكده هاى ايرانيان و نيز عبادتگاه هاى اعراب جاهلى در جزيرة العرب ، با سيرى در تاريخ اديان و با نگاهى به وضع موجود پاره اى از اين معابد كه تاكنون باقى است ، مى توان به تفاوت هاى ميان مسجد و ديگر عبادتگاه هاى موجود آن زمان به خوبى پى برد.

در اين كتاب بر آن نيستيم كه به بحث و بررسى تفصيلى درباره تفاوت هاى مسجد با هر يك از معابد بپردازيم ، بلكه تنها اهم اين تفاوت ها را از دو نظر نقش ها و عملكردها، و تركيب و نماى ساختمان ، مورد بررسى قرار خواهيم داد.

نقش ها و عملكردها

مسجد از آغاز، تنها در قالب معبدى ساده براى برگزارى مراسم عبادى بنيان نشده بود، بلكه از بدو تاءسيس علاوه بر اينكه جايگاه عبادت و محل اداى فرايض دينى مسلمانان بوده به صورت كانونى فراگير، مركز تمام فعاليت هاى آموزشى ، سياسى و اجتماعى آنان نيز به شمار مى آمد، اما هيچ يك از معابد موجود آن زمان چنين عملكردهايى نداشت و فعاليت هاى رايج در آنها به مراسم مذهبى بى روح و بى محتوا محدود مى شد.

براى نمونه بجاست به گوشه اى از مراسم و اعمال مذهبى مسيحيان در كليسا و سپس مراسم و تشريفات خاص زردتشتيان كه در آتشكده هاى آنان از آغاز تاكنون معمول بوده است ، نگاهى كوتاه داشته باشيم .

عبادت در كليسا بر خلاف نيايش در مساجد كه به صورت جماعت و از شكوه و عظمت خاصى برخوردار است و موجب پيوند مسلمانان با حضرت حق و نيز موجب تحكيم روابط و تحقق وحدت در جامعه اسلامى مى شود. تنها به رفتن مسيحيان به كليساى براى گوش دادن به سخنان كشيشان و هم آهنگ شدن در خواندن سرودهاى مذهبى خلاصه مى شود. اين نوع نيايش هم اگر صد در صد درست مى بود، تنها به حضور در كليسا، آن هم هفته اى يك روز و يك ساعت محدود مى شد. (150)

به هنگام نيايش ، كشيش مسيحى عباراتى از انجيل نقل مى كرد و ديگر مسيحيان با وى به زمزمه مى پرداختند.

سخنانى كه مجموعه نيايش مسيحيان را تشكيل مى داد، چنين بود:

اى پدر ما كه در آسمان هستى و نام تو مقدس باد، و ملكوت تو ببايد، اراده تو چنانكه در آسمان است در زمين هم حكمفرما باشد. امروز نان كفاف ما را بده ، قصور ما را ببخش ، همچنان ما كه قصور ديگران را درباره خود مى بخشيم ؛ ما را هرگز به كارهاى ناروا مكشان ، ولى ما را از تبهكاران رهايى بخش ، زيرا فرمانروايى و قدرت و پيروزى براى ابد از آن توست ، آمين . (151)

به جز اين نيايش ، يكى ديگر از اعمال مذهبى مسيحيان كه در شب ميلاد مسيح عليه السلام در كليسا برگزار مى شده است ، مراسم عشاى ربانى است ؛ در اين مراسم ، كشيش بزرگ ، پيشكاران خود را فرمان مى دهد تا آرد بسيار خوبى خمير كنند و نان فطيرى بپزند و پيش او بياورند، آنگاه پدر روحانى نان را با شيشه شراب به كليسا مى برد و پس از زدن ناقوس ، مسيحيان را براى اجراى اين سنت آماده مى كند، پس از اينكه كشيش از مقابل صف مسيحيان عبور كرد، رو به مشرق مى ايستد، وى در حالى كه آن نان را در دست دارد اوراد و ازكارى مى خواند و سپس به آن نان سجده مى كند و جميع حضار نيز از او تبعيت مى كنند؛ سپس ، پدر روحانى جام شراب را به دست مى گيرد و همگى بر آن شراب سجده مى كنند.

كشيش نان را خرد مى كند و هر قسمتى از آن را در دهان يكى از مسيحيان مى گذارد، آنگاه همگى از ظرف شراب جرعه اى مى نوشند و با اين عمل ، يعنى خوردن نان و نوشيدن شراب تمامى گناهانش آمرزيده مى شود. (152)

حال بايد ديد تفاوت ميان آن گونه اعمال مرسوم در كليسا و مراسم رايج در مسجد مانند نمازهاى جماعت ، آيين هاى جمعه ، اذان ، ذكرها، اوراد و تسبيح هاى اسلامى تا چه اندازه است . درباره مراسم عبادى در آتشكده ها نيز بايد دانست كه اين مراسم به يك سرى تشريفات و اعمال مذهبى خاص ‍ محدود مى شد، كه به هيچ روى با فعاليت هاى رايج در مساجد شايسته مقايسه نيست . به گفته دكتر معين در آيين مزديسنا، مانند مذهب كاتوليك مسيحى و بر خلاف اسلام كه مساجد آن ساده و بى تشريفات ، و وعاظ اسلام داراى لباس عادى روحانى هستند، آلات و ادوات فراوان و تشريفات مذهبى بسيار معمول است ، اين تشريفات در آتشكده ها نيز جارى است ، در هر آتشكده كانون ويژه اى براى بر افروختن آتش هست كه جز موبد، نگهبان آتش ، احدى حق ورود به آن محدوده را ندارد. موبدان كه به سوى آتش مى روند، پنام (دهن بند) بر روى مى بندند تا از دم ايشان آتش مقدس آلوده نشود. (153)

در يزشن گاه (محل برگزارى تشريفات عبادت ) آلات و ادوات ويژه اى به كار گرفته مى شود، از جمله هاون و دسته هاون است كه به منزله ناقوس مسيحيان به شمار مى رفت و براى فشردن هوم (گياه مقدس ) استعمال مى شد برسم كه از چوب درختان مقدس مانند انار تهيه مى شد، برسدان ، برسمچين ، چند پياله كوچك براى هوم و پر اهوم (تشت نه سوراخه )، و ورس كه ريسمانى است و از موى گاو بافته مى شود، بود. بايد توجه داشت كه تهيه و تصفيه آتش نيز براى آتشكده ها مستلزم تشريفات گوناگون است ، كه در ونديدار يكى از اجزاى اوستاى ساسانى توضيح داده شده است : (154)

به اين ترتيب مى توان دريافت كه فعاليت هاى رايج در اين معابد به همين گونه آداب و تشريفات خاص ، خلاصه مى شد و از عملكردهاى آموزشى ، سياسى و اجتماعى مساجد در اين عبادتگاه ها خبرى نبود؛ براى نمونه مى توان مقايسه اى ميان نقش آموزشى مساجد و تاءثير چشمگير آن در شكوفايى و رشد فرهنگى مسلمانان و نيز عملكرد و نقش آتشكده ها در اين زمينه در ايران آن روزه داشت .

با سيرى در تاريخ مردم ايران در آن روزگار، در مى يابيم كه مسئله تعليمات عمومى پيش از ظهور اسلام در ايران وجود نداشت و براى نخستين بار به وسيله اسلام مطرح و فعاليت آن از مساجد به عنوان جايگاه هاى اصلى دانش آغاز شد.

به گفته استاد نفيسى ، پيش از اسلام ، تعليم و تربيت و فرا گرفتن علوم متداول ، اول به موبدزادگان و نجيب زادگان اختصاص داشت (155) ، اغلب نزديك به اتفاق مردم ايران از آن محروم بودند؛ به اين ترتيب با وجود آن همه آتشكده كه در شهرها، بخش ها و ديگر نقاط ايران فعاليت داشت ، وضع آموزش عمومى بدين گونه بود، اما پس از ظهور اسلام و تابش فروغ دامن گستر آن بر سرزمين ايران ، تحصيل دانش چونان وظيفه اى مقدس ‍ مورد توجه نو مسلمانان قرار گرفت و ديرى نپاييد كه در پرتو عملكردهاى علمى مساجد، زمينه مساعدى براى ظهور نوابغ بزرگ به وجود آمد و تمدنى اساسى پايه گذارى شد.

با توجه به نكات پيش گفته ، مى توان به تفاوت بين نقش ها و عملكردهاى مسجد و فعاليت هاى رايج در ديگر معابد و پرستشگاه هاى موجود آن زمان پى برد.

ساختمان

همان گونه كه قبلا اشاره شد، مساجد عصر رسول خدا صلى الله عليه و آله بناهايى بسيار ساده و ابتدايى بود، اين مساجد محدوده هايى بودند كه يك سوى آنها براى پرهيز از باد و باران با شاخ و برگ درختان پوشيده شده بود و قسمت ديگر آن بدون سقف بود. بر سقف مسجد هم بام گلينى نبود كه جلوى باران را بگيرد، هنگامى كه باران مى آمد، مسجد پر از گل و لاى مى شد. (156)

زمين مسجد هم شنزارى بيش نبود كه مسلمانان بر روى آن نماز مى خواندند.

خلاصه مساجد آن روزگار ساده و بى پيرايه بود، اما بر خلاف مساجد ساختمان هاى بسيار مجلل و با شكوه به معابد اختصاص داشت . در آنها ابزار و آلات فراوان و اشيايى از قبيل مجسمه ، جواهرات و سنگ هاى قيمتى بسيارى وجود داشت .

در اين جا براى نمونه ، تركيب ساختمانى پاره اى از اين عبادتگاه ها را مورد بررسى قرار مى دهيم .

ابن رسته ، اطلاعات بسيار جالبى در باب كيفيت بناى بعضى از كليساهاى قسطنطنيه به دست مى دهد كه در اينجا به نقل از بخشى از آن مى پردازيم :

كليساى سلطان داراى ده در است كه چهار در آن از طلا و شش در ديگ از نقره ساخته اند، در كليسا جايگاهى است كه سلطان در آن مى نشيند؛ مساحت و اندازه آن چهار ذراع است كه آن را از ياقوت و مرواريد زينت كرده اند. ساير سقف هاى كليسا از طلا و نقره مزين شده است . (157)

همچنين در وصف يكى از كليساهاى روميه گويد:

در وسط شهر كليساى بزرگى واقع شده كه صد ذراع ارتفاع دارد، بر سر آن برج گنبدى از جنس سرب ساخته ايد، ديوارهاى اين كليسا با طلا پوشيده و درهاى آن از مس چينى ساخته شده است . درهاى داخلى كه به نمازگاهشان باز مى شود، همه پوشيده از طلاست . جايگاه هايى را كه كاهنان در آنها مى نشينند، از طلا پوشانده اند. در آن كليسا هزار بابزن طلايى وجود دارد كه در وسط هر صليب ، مرواريدى نشانده اند. (158)

مسعودى نيز در باب معابد يونانيان و مردم شام قديم به تفصيل سخن گفته و ياد آور شده است كه بيشتر آنها بناهاى بسيار مرتفع با سنگ هاى تراشيده و نقش هاى عجيب داشتند و در خود بتها، مجسمه هاى طلا و نقره و اقسام جواهرات داشته است . (159)

اينك جاى آن دارد كه نگاهى هم به شكل و نماى ساختمانى آتشكده هاى ايرانيان پيش از اسلام داشته باشيم ، در كتاب مزديسنا و ادب پارسى در اين باب آمده است :

آتشگاه را در محلى قرار مى دهند كه اطراف آن حتما باز باشد، در هر آتشكده كانون ويژه اى براى بر افروختن آتش هست ، در سمت راست مقر آتش ، اتاقى است وسيع و چهار گوشه كه به قسمت هاى متعدد مساوى تقسيم شده و هر يك را براى وظيفه اى معين اختصاص داده اند، اين اتاق را يزشن گا (محل برگزارى تشريفات عبادى ) مى نامند. در شريعت زرتشت اين قاعده مقرر بود كه آفتاب بر آتش نتابد، بنابراين سبك جديدى در ساختمان آتشكده معمول شد، يعنى اتاقى معمولا تاريك در وسط مى ساختند كه مكان افروختن آتش در آتشدان بود. (160)

كريستين سن نيز درباره ساختمان آتشكده ها نوشته است :

شكل بناى آتشكده ها در هر جا يكسان بود، آتشدان در وسط معبد قرار داشت و پيوسته آن آذر مقدس در آن مى سوخته است . معمولا هر آتشكده هشت درگاه و چند اتاق هشت گوشه داشته است . (161)

در متون تاريخ نيز از تركيب ساختمانى برخى از آتشكده ها سخن به ميان آمده است ، چنانكه مسعودى در وصف خرابه آتشكده قديم استخر، چنين نوشته است :

بنايى عجيب و معبدى بزرگ است و ستون هاى سنگى شگفت انگيز دارد. سر ستون ها مجسمه هاى سنگى زيبا به شكل اسب و حيوانات تنومند ديگر ساخته شده است و محوطه اى با يك باروى بلند سنگى اطراف آن هست ، و تصوير اشخاص را با نهايت دقت تراشيده اند. (162)

از مجموعه آنچه گذشت ، مى توان به تفاوت آشكار ميان مسجد و ديگر معابد موجود آن زمان ، چه از لحاظ عملكردها و نقش هاى هر يك در جوامع آن روز، و چه از حيث سادگى و بى پيرايگى مسجد و تشريفات آنچنانى در آن عبادتگاه ها، پى برد.

4 - معمار انقلاب اسلامى و مساجد

بى ترديد در انديشه امام خمينى قدس سره ، مسجد و مقام و جايگاه ويژه اى دارد و اهميت آن شايسته مقايسه با هيچ مركز و محل ديگرى نيست ، به عقيده آن حضرت ، مسجدى سنگرى است كه هيچ يك از سنگرهاى اسلام به اندازه آن توانايى دفاع و حمايت از اسلام و انقلاب را ندارند.

اهتمام ايشان به مسجد مربوط به اواخر عمر پر بركت شان نبود، بلكه ايشان از شروع نهضت - و چه بسا قبل از آن - به مسجد و اهميت آن سفارش و نصيحت مى كردند؛ سعى ما در اين بخش آن است كه اندكى از توجه و اهتمام بسيار آن عزيز امام راحل قدس سره را براى خوانندگان كتاب باز گوييم .

مساجد در صدر اسلام

مسجد النبى واقع در مدينه منوره ، هم محل عبادت و اداى فرايض دينى ، و هم مكانى براى مشورت و تصميم گيرى در امور سياسى ، جنگ و صلح ، بهداشت و بهزيستى ، آموزش و فراگيرى علوم گوناگون بود. همچنين پناهگاه و ملجاء غربيان ، بى كسان و ابن السبيل (در راه ماندگان ) و محل توزيع و تقسيم صدقات و زكات و... ميان آنان بود.

حضرت امام قدس سره در اهميت مساجد در صدر اسلام مى فرمايند:

در صدر اسلام هر وقت مسلمين مى خواستند به جنگ عزيمت كنند از مساجد تجهيز مى شدند و هر وقت كه كار مهمى داشتند، در مساجد آن مطرح مى ساختند و درباره مسائل سياسى به بحث و گفتگو مى نشستند... سعى مى كردند كه مساجد ما به حال مساجد صدر اسلام برگردد و توجه داشته باشيد كه عزلت و كناره گيرى در اسلام نيست . (163)

حضرت امام قدس سره در جاى ديگر با اشاره به فعاليت گسترده مسجد اظهار مى دارند:

از مسجد راه مى انداختند لشكر را به جنگى كه بايد بكنند و به آنجايى كه بايد بفرستند؛ از مسجد مسائل سياسى طرح ريزى مى شد؟ از مسجد، مسجد محل اين بود كه مسائل سياسى در آن طرح بشود. مع الاسف مساجد را ما كارى كرديم كه بكلى از مصالح مسلمين دور باشد و با دست ما آن طرح هايى كه براى ما ريخته بودند، با دست خود ما پياده شد. (164)

مسجد در اسلام و در صدر اسلام هميشه مركز جنبش حركت هاى اسلامى بوده . از مسجد تبليغات اسلامى شروع مى شده است و از مسجد حركت قواى اسلامى براى سركوبى كفار و وارد كردن آنها در بيرق اسلام بوده است . هميشه در صدر اسلام مسجد مركز حركات و جنبش بوده است . (165)

موارد فراوان از اين قبيل سخنان در كلام امام راحل قدس سره به چشم مى خورد كه مجال بحث مى خواهد، براى نمونه دو مورد ديگر از فرمايش هاى حضرت امام قدس سره بيان مى شود:

مسيحيون خيال نكنند كه اسلام هم ، مسجد هم ، مثل كليساست . مسجد وقتى در آن نماز بر پا مى شده است ، تكليف معين مى كرده اند؛ جنگ ها از آن شالوده اش ريخته مى شده است ، تدبير ممالك از مسجد، شالوده اش ريخته مى شده است . مسجد مثل كليسا نيست .

كليسا يك رابطه فردى ما بين افراد و خداى تبارك و تعالى - على زعمهم - است ، لكن مسجد مسلمين در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و در زمان خلفايى كه بودند... مسجد مركز سياست اسلام بوده است . در روز جمعه با خطبه جمعه مطالب سياسى ، مطالب مربوط به جنگ ها، مربوط به سياست مدون ، اين ها همه در مسجد درست مى شده است . شالوده اش در مسجد ريخته مى شده است ، در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و در زمان ديگران و در زمان حضرت امير عليه السلام . (166)

ما يك چنين سلطانى ديده ايم كه چراغ را خاموش مى كند كه آن چراغ به قدر دو دقيقه كه با اين شخص مى خواهد صحبت عادى بكند، صحبت رفاقتى مثلا بكند، اين ديگر روشن نباشد؛ خودش هم دستگاه و بارگاهش ‍ اين مسجد است ؛ توى اين مسجد مى آيد مى نشيند، همه مى آيند حرف هايشان را به او مى زنند؛ از مسجد هم لشكر درست مى كند و مى فرستد به اين طرف و آن طرف . (167)

از مجموع بيانات و فرمايش هاى امام راحل قدس سره در مى يابيم كه در صدر اسلام مسجد مركز تصميم گيرى فرماندهى و اعزام نيرو به جنگ بوده و اصول سياست اسلام و تصميمات مهم حكومتى و سياسى با تجمع در مساجد و مشورت و همفكرى با مسلمانان گرفته مى شده است .

مساجد در رژيم طاغوت

از جمله ترفندهاى استعمار براى محو اسلام ، خاموش كردن چراغ و رونق مساجد بوده است ، اين حيله خائنانه در رژيم هاى گذشته تا حد زيادى مؤ ثر افتاد و دولت هاى حاكم نيز در بسيارى موارد از اين ترفند خائنانه استقبال كردند.

يكى از موضوعاتى كه حضرت امام قدس سره به كرات به آن اشاره كرده اند، همين وضع اسفبار مساجد در رژيم هاى گذشته بوده است :

اسلام منزوى در مساجد بود؛ با اسم اسلام ، اسلام را منزوى كردند؛ در چهار ديوار مساجد، مساجد بى تحرك . اين مسجد الحرام و مساجد در زمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله مركز جنگ ها و مركز سياست ها و مركز امور اجتماعى و سياسى بوده . اين طور نبوده است كه در مسجد پيغمبر صلى الله عليه و آله همان مسائل عبادى نماز و روزه باشد، مسائل سياسى اش بيشتر بوده . هر وقت مى خواستند به جنگ بفرستند اشخاص را بسيج كنند و مردم را براى جنگ ها، از مسجد شروع مى كردند اين امور را.

مع الاسف در دنبال تبليغات از صدر اسلام يعنى بعد از يك مدتى تا زمان ما مساجد يك مساجدى شده بود كه اسلام در آنجا محكوم مى شد؛ محكوم كردن اسلام به اين نيست كه كسى بگويد: من اسلام را محكوم مى كنم . محكوم كردن اسلام به اين است كه از چيزى كه اسلام مى خواهد، در مسجد زير پا گذاشته شود. (168)

حضرت امام خمينى قدس سره در يكى از سخنرانى هاى سال 43 كه درباره نقش هاى استعمار براى غارت ممالك اسلامى ايراد كردند، درباره سران رژيم منحوس پهلوى فرمودند:

آنجا (غرب ) رؤ ساى بزرگ جمهور يكشنبه مى روند آن طورى كه گفته مى شود سراغ مراسم مذهبى شان ؛ اينجا شما يك نفر از اين ها را توى مسجد مى بينيد؟ بله ، گاهى وقت ها پدرش مى ميرد، برادرش مى ميرد، چه مى شود يك عبورى هم از اينجا مى كند يا تمسخر و كذا، اما مسجد نيست اين كه در نماز (سلاطين ما) حاضر مى شوند. (169)

مع الاسف تبليغات زيادى كه شايد از 300 سال پيش شده است ، يعنى از آن وقتى كه غرب به اينجا راه پيدا كرده و مطالعات در حال مردم مشرق عموما كرده اند و رسيدگى به اوضاع و احوال سياسى و اجتماعى و اخلاقى مردم شرق آنها كرده اند. همه اين ها را مطالعه كردند و به آن نتيجه رسيدند كه مسجد و محراب را و دانشگاه را بايد به يك وضعى درست كرد كه نتيجه نداشته باشد. يعنى آن نتيجه اى كه از مسجد و محراب و منبر و از دانشگاه بايد حاصل بشود خنثى كنند، چه بكنند، ماءمورشان كه رضا خان آمد و شايد (اگر) شما يادتان نباشد كه چه كرد. تمام منابر تعطيل شد، تمام مساجد نيمه تعطيل ، تمام مجالس روضه خوانى همه از بين رفت .... (170)

حضرت امام قدس سره در جايى ديگر فرمودند:

ما كه هنوز شاهد صدمات جانكاه شاه به اسلام بزرگ و كشورهاى اسلامى هستيم ، جشنى نداريم . ما كه در هر فرصت مدارس و مساجد و دانشگاه هايمان مورد هجوم ماءمورين شاه است ، چطور ممكن است چراغانى كنيم . (171)

با توجه به سخنان بنيانگذار جمهورى اسلامى ، منظور رژيم گذشته اين بوده است كه مساجد را از رونق بيندازند و جوانان را كه نيروى انسانى فعال جامعه اسلامى هستند، از مساجد به محافل فساد و بى بند و بارى بكشانند و مسجد را به محل عبادت يك مشت پيرمرد و پيرزن اختصاص دهند، اما سياست مدبرانه رهبر كبير انقلاب حضرت امام خمينى قدس سره به گونه اى بود كه هر گاه احساس خطرى براى اسلام مى كرد، صريحا با اعلام خطر خود، مردم را از حيله و مكر دشمنان اسلام آگاه مى ساخت كه نمونه بارز آن در سخنان اخير الذكر ايشان راجع به اعياد مذهبى و لزوم تداوم نهضت و هوشيارى ملت در برابر مردم فريب هاى شاه خائن ديده مى شود.

مسجد به مثابه سنگر

از همان ابتدا، حضرت امام به اين نكته عنايت داشتند كه مسجد در اسلام يك سنگر است و به مسجد بايد به عنوان يك سنگر توجه و عنايت داشت ، سنگر محلى است كه نيروهاى انسانى را از شبيخون و حمله دشمن در امان نگه مى دارد و نيز در سنگر بايد نيروها را تجهيز كرد تا براى حمله سنگين به دشمن آماده شوند. از اين رو نقش مسجد فقط يك تهاجم عليه استبداد و فساد و بى بند و بارى و اين قبيل توطئه ها را پى ريزى كرد.

حضرت امام قدس سره در سال 47 در نامه اى خطاب به شهيد حجت الاسلام سعيدى مى فرمايند:

در هر صورت سنگرها را حتى الامكان نبايد از دست داد. (172)

ايشان در پيامى خطاب به ملت ايران ابراز داشتند:

مساجد و محافل دينيه را كه سنگرهاى اسلام در مقابل شياطين است ، هر چه بيشتر گرم و مجهز نگه داريد. (173)

حضرت امام قدس سره در جمع روحانيون تهران فرمودند:

اين مسجدها را سنگر قرار بدهيد براى اسلام . در صدر اسلام از اين مسجدها همه چيز بيرون مى رفت . مسجد محل قضاوت بود. مسجد چه بود، مسجد محل بسيج بود، بسيج سپاه بود؛ اين مسجدها را شما بايد محكم نگه داريد، و اين مساجد سنگرهاى اسلام است . محراب ، محل حرب است ؛ اين ها سنگرند براى اسلام حفظ كنيد اينها را. (174)

و در جمع طبقات ديگر مردم فرمودند:

اين ها را مسجد بد ديدند خصوصا در اين دو سه سال اخير؛ در اين دو سه سال اخير مسجد يك محلى بود كه مردم را به نهضت و به قيام بر ضد ظلم تهييج مى كرد؛ اين ها مى خواهند اين سنگر را بگيرند. (175)

حضرت امام قدس سره همين سفارش را به دانشجويان كرده اند:

اينها از مسجد مى ترسند... شما دانشگاهى ها، شما دانشجويان ، همه تان مساجد را برويد پر كنيد، سنگر هست اينجا، سنگرها را بايد پر كرد. (176)

مسجد محل تربيت

اين مساجد بايد مركز تربيت صحيح باشد، و مساجد بحمدالله اكثرا اين طورى است . اشخاصى كه در مسجد مى روند، بايد تربيت بشوند، تربيت هاى اسلامى مساجد را خالى نگذاريد؛ آنهايى كه مى خواهند نقشه بكشند و شما را دور كنند از مساجد، دور كنند از مراكز تعليم و تربيت ، آنها دشمن هاى شما هستند.

بايد در ماه مبارك رمضان تربيت و تعليم به تمام معنا در همه بعدهايش در مساجد باشد، در محافل ديگر باشد؛ مساجد را خالى نگذاريد... انقلاب از مساجد پيدا مى شود؛ از اين مساجد اين طور امور تحقق پيدا مى كند. هم دانشگاه ها را حفظ كنيد، هم مساجد را حفظ كنيد، منافات با هم ندارند.

دانشگاهى باشيد، مسجد هم برويد، مساجد را هم تعمير كنيد، مساجد را هم آباد كنيد از رفتن خودتان . (177)

لزوم توجه به جماعت

بديهى مى نمايد كه اهميت مسجد از اين لحاظ است كه جماعتى در آن تشكيل مى شود و همه كارهاى آنان در مسجد صورت مى پذيرد؛ يعنى در كنار نماز جماعت رسيدگى به ديگر امور نيز به صورت جماعت صورت مى پذيرد، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين باره فرمودند:

يد الله مع الجماعه .

دست خدا همراه جماعت است .

نماز را در جماعت بخوانيد، اجتماع بايد باشد. (178)

اجتماعاتتان را حفظ كنيد. مساجدتان را محكم نگه داريد. (179)

اجتماع كنيد نمازهاى جمعه را با شكوه بجا آوريد و نمازهاى غير جمعه را هم كه شيطان ها از نماز مى ترسند، از مسجد هم مى ترسند. (180)

مع الاسف ، ما استفاده نتوانستيم بكنيم از اين اجتماعاتمان ، نه از آن اجتماعات بزرگمان و نه از اين اجتماعات كوچكمان ؛ اين براى اين بود كه تبليغات اسباب اين شده بود كه مسجدى ها را در آن مسجد محصور كرده بود؛ مسجد مركز تبليغ است ؛ در صدر اسلام از همين مسجدها جيش ها، ارتش ها راه مى افتاد. مركز تبليغ احكام سياسى و اسلامى بوده هر وقت يك گرفتارى را طرح مى كردند، صدا مى كردند كه الصلوة مع الجماعة ، اجتماع مى كردند، اين گرفتارى را طرح مى كردند، صحبتها را مى كردند مسجد مركز اجتماع سياسى است و از يك قدرى وسعتش زيادتر مى شود نماز جمعه بايد در هر فرصت و براى هر حادثه ، اجتماعات خود را هر چه بيشتر در مساجد و محافل و فضاهاى باز عمومى بر پا نماييد، و از قرآن كريم و عدالت اسلامى دفاع كنيد. (181)

حضور در مساجد

با توجه به مجموع سخنان پيامبر گونه امام راحل قدس سره در مورد نقش ‍ مهم و سرنوشت ساز مساجد در جامعه اسلامى ، بجاست در بخش آخر اين بحث به سفارشات و نصايح امام راحل عظيم الشاءن توجه كنيم و در ضمن ، مسائل ضرورى قابل طرح در مساجد را از كلام ايشان بشنويم .

اين مساجد است كه اين بساط را درست كرد، اين مساجد است كه نهضت را درست كرد؛ در عهد رسول الله صلى الله عليه و آله هم و بعد از آن هم ، تا مدت ها مسجد مركز اجتماع سياسى بود؛ مركز تجييش جيوش ‍ بود. محراب يعنى مكان حرب ، مكان جنگ ، هم جنگ با شيطان و هم جنگ با طاغوت . از محراب ها بايد جنگ پيدا شود، چنانچه بيشتر، از محراب ها و از مسجدها پيدا مى شد.

اى ملت ، مسجدهاى خودتان را حفظ كنيد. اى روشنفكران ، مسجدها را حفظ كنيد، روشنفكر غربى نباشيد، روشن فكر وارداتى نباشيد؛ اى حقوقدان ها مسجدها را حفظ كنيد؛ برويد به مسجد... تا اين نهضت به ثمر برسد، مملكت شما نجات پيدا كند. (182)

امام راحل در سال 57 فرمودند:

گويندگان محترم در مجامع و مساجد وظيفه دارند كه مصايب وارده بر ملت ايران را در اين 50 سال سلطنت پهلوى ، خصوصا در اين چند ماه اخير و كشتار اخير شهر مقدس مشهد در جوار حضرت ثامن الاءئمه عليه السلام و در رفسنجان به سمع مردم برسانند و آنان را از مسائلى كه مفيد براى اسلام و مصالح مسلمين است ، آگاه گردانند. (183)

ايشان در سال 52 يعنى در اوج اختناق رژيم ستمشاهى ابراز داشتند:

وظيفه علماى اعلام و مبلغين است كه جرائم اسرائيل را در مساجد و محافل دينى به مردم گوشزد كنند. (184)

اين تاءكيد و سفارش فقط مخصوص دوران قبل از انقلاب نبود، بلكه در سال هاى پس از پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى نيز به آن سفارش ‍ مى كردند؛ به طورى كه در فرازى از پيام برائت به زائران بيت الله الحرام در سال 66 چنين فرمودند:

مساجد بهترين سنگرها و جمعه و جماعات مناسب ترين ميدان تشكل و بيان مصالح مسلمين مى باشند؛ امروز دولت ها و سرسپردگان ابرقدرت ها اگر چه به جنگ جدى با مسلمانان برخاسته اند و همچون دولت هند مسلمانان بى گناه و بى پناه آزاده را قتل عام مى كنند، ولى هرگز جرئت و قدرت تعطيل مساجد و معابد مسلمين را براى هميشه ندارند و نور عشق و معرفت ميليون ها مسلمان را نمى توانند خاموش كنند. در عين حال اگر آنان مساجد و محافل مذهبى و سياسى علماى اسلام را به تعطيلى بكشانند و حتى علماى اسلام را در ملاء عام به دار كشند، خود، دليل مظلوميت اسلام و موجب توجه بيشتر مسلمانان به روحانيت و پيروى از آنان مى شود. (185)

سخن را با دو فراز ديگر از سخنان گهربار آن امام عظيم القدر قدس سره به پايان مى بريم ، با اذعان به اين نكته كه آنچه اشاره شد مجموع بيانات حضرت امام قدس سره درباره مساجد نبود، حتى اگر بتوانيم همه مواردى كه آن حضرت درباره مساجد و اهميت آن فرموده اند بازگو كنيم ، از بيان توجهات قلبى و عنايات ذهنى و فكرى ايشان عاجز و قاصريم .

من اميدواريم كه همه آقايان در اين ماه مبارك همتشان را صرف كنند به اينكه مردم را مهيا نگه دارند و مردم را مجهز نگه دارند، اسلام را با دست مردم نگه داريد و خودتان هم در مساجد، در منابر، مردم را دعوت به صلاح بكنيد، و دعوت به اينكه دنبال مسائل باشند و بگوييد به آنها كه فاستقم كما امرت و من تاب معك ، آنى كه پيغمبر را نگران كرده است . (186)

مسجد محلى است كه از مسجد بايد امور اداره بشود، اين مساجد بود كه اين پيروزى را با راءى ملت ما درست كرد؛ اين مراكز حساسى است كه ملت بايد به آن توجه داشته باشند؛ اين طور نباشند كه خيال كنند كه حال ما ديگر ما پيروز شديم ، ديگر مسجد مى خواهيم چه بكنيم ؛ پيروزى ما براى اداره مسجد است ، مراكزى كه مراكز بسط حقيقت اسلام است ، بسط فقه اسلامى است و آن مساجد است . اين ها را خالى نگذاريد. اين يك توطئه است كه مى خواهند مسجدها را كم كم خالى كنند... اينكه مى آيند مسجدها را مى خواهند خلوت كنند و بيچاره جوان ها و متدينين ما هم اشتباها به خطا مى روند، اين است كه مسجدها كم كم امسال يك قدرى ماه رمضانش كمتر باشد، سال ديگر يك خرده كمتر، بعد از ده سال ، پانزده سال ديگر چه بشود. آنها عجله ندارند، به تدريج هر چه شد؛ شما بايد هوشيار باشيد كه مسجدهايتان و محراب هايتان و منبرى هاى تان را حفظ كنيد و بيشتر از سوابق ، شمايى كه اين معجزه را از مسجد ديديد كه هم قدرتها را در هم شكست ... نبايد سستى كنيد... مسجدها را محكم نگه داريد و پر جمعيت كنيد.

من امروز بايد بگويم كه تكليف است براى مسلمان ها، حفظ مساجد امروز جزء امورى است كه اسلام به او وابسته است . (187)




پاورقي



4-الطريحى ، فخرالدين : جمع البحرين ، تحقيق سيد احمد حسينى ، المكتبة المرتضوية ، تهران 1368 ه ق ، ج 3، ص 65.

5-الخوزى ، اشر تونى ، سعيد: اقرب الموارد فى فصح العربية و الشواره ، المكتبة الحجازية ، بيروت ص 495.

6-الزبيدى ، محمد مرتضى : تاج العروس (من اهر القاموس )، منشورات دارمكتبة الحياة ، لبنان ، ج 2، ص 371.

7-الزبيدى ، محمد مرتضى : تاج العروس (من اهر القاموس )، منشورات دارمكتبة الحياة ، لبنان ، ج 2، ص 371.

8-راغب اصفهانى ، مفردات الفاظ القرآن ، تحقيق نديم مرعشى ، دارالكتب العلمية ، ص 271.

9-زركشى ، محمد بن عبدالله ، اعلام المساجد باحكام المساجد، تحقيق ابو الوفاء مصطفى المراغى ، دارالكتب المصرية ، قاهره ، 1403 ه ق ، ص 28.

10-كهف / 21.

11-اسراء / 1.

12-النجفى ، محمد حسن ؛ جواهر الكلام ، دارالكتب الاسلامية ، تهران ، 1392 ه ق ، ج 14، ص 61.

13-سيوطى ، عبدالرحمن ؛ حسن المحاضرة فى اخبار مصر و القاهرة ، مطبعة الموسوعات ، مصر، ج 2، ص 149.

14-عبدالوهاب ، حسن ؛ تاريخ المساجد الاشريه ، دارالكتب المصرية ، قاهرة ، ص 8.

15-سوره بقره آيات 145، 150، 151، 191، 196، 217؛ مائده / 2؛ اعراف / 29 و 31؛ انفال / 34؛ توبه / 7؛ اسراء / 1؛ كهف / 21؛ عنكبوت / 7؛ فتح / 25 و 27؛ حج / 25.

16-سوره بقره / 14 و 187؛ توبه / 17 و 18؛ حج / 40؛ جن / 18.

17-بقره / 125.

18-رازى ، ابوالفتوح : تفسير، لقيم و حواشى مهدى الهى قمشه اى ، انتشارات علمى ، تهران 1325، ج 1، ص 311.

19-رازى ، ابوالفتوح : تفسير، لقيم و حواشى مهدى الهى قمشه اى ، انتشارات علمى ، تهران 1325، ج 1، ص 311.

20-ابراهيم / 37.

21-بقره / 127.

22-نهج البلاغه : خطبه تاصحه ، ص 794.

23-طبرسى ، الفضل : مجمع البيان فى تفسير القرآن ، انتشارات اسلاميه تهران ، 1390 ه ق ، ص 204.

24-طباطبائى ، سيد محمد حسين : الميزان فى تفسير القرآن ، ترجمه ناصر مكارم شيرازى ، نشر فرهنگى رجاء، تهران ج 3، ص 582.

25-جن / 18.

26-غافر / 60.

27-الميزان ، ج 20، ص 206.

28-الميزان ، ج 20، ص 206.

29-مبيدى ، رشيد الدين : كشف الاسرار و عدة الابرار، به انضمام على اصغر حكمت ، تهران 1339، ج 10، ص 256.

30-سوره توبه / 107 - 108.

31-واحدى نيشابورى ، على : اسباب النزول ، ترجمه محمد جعفر اسلامى ، انتشارات بنياد علوم اسلامى ، تهران ، صص 175 و 176.

32-الميزان ، ج 9، ص 622.

33-تفسير الضوح رازى ، ج 5، ص 253.

34-مجمع البيان ، ج 5، ص 73.

35-الميزان ، ج 9، ص 622.

36-توبه / 17 و 18.

37-كشف الاسرار، ج 4، ص 102.

38-تفسير ابوالفتوح الرازى ، ج 5، ص 140.

39-كشف الاسرار، ج 4، ص 103.

40-زمخشرى ، محمد: الكشاف دار المعرفة ، بيروت ، ج 4، ص 179.

41-الكشاف ، ج 2، ص 179.

42-رشيد، رضا، محمد: المنار، دارالمعرفة ، بيروت ، ج 6، ص 214.

43-نور / 36.

44-الكشاف : ج 3، ص 68.

45-الميزان ، ج 15، ص 178.

46-حج / 41.

47-كشف الاسرار: ج 6، ص 536.

48-همان ماءخذ: ج 6، ص 537.

49-بقره / 114.

50-المنار: ج 1، ص 431.

51-المنار: ج 1، ص 431.

52-حج / 41.

53-مستدرك الوسائل : صص 313 و 359.

54-مستدرك الوسائل : صص 313 و 359.

55-هال ناقة : صص 359 و 554.

56-مغزى ، اسماعيل ، جامع الاحاديث : ج 4، ص 452.

57-وسائل الشيعه ، ج 3، ص 556.

58-مستدرك الوسائل : ج 3، ص 366.

59-جواهر الكلام : ج 14، ص 73.

60-مستدرك الوسائل : ج 3، ص 363.

61-جواهر الكلام : ج 14، ص 112.

62-مالك بن انس ؛ الموطا، چاپ مصر، ص 56.

63-الكاند هلوى ، حياة الصحابة : چاپ بيروت ، ج 3، ص 106.

64-العاملى ، زين الدين ، منية المريد: چاپ قم ، ص 26.

65-بحرانى ، يوسف ، الحدائق الناظرة فى احكام العشرة الطاهرة : چاپ نجف ، ج 7، ص 264.

66-مستدرك الوسائل : ج 3، ص 364.

67-وسائل الشيعه : ج 3، ص 480.

68-همان ماءخذ: ج 3، صص 480 و 482.

69-همان ماءخذ: ج 3، صص 480 و 482.

70-همان ماءخذ: ج 3، ص 85.

71-مستدرك الوسائل ، ج 3، ص 356.

72-وسائل الشيعه : ج 3، ص 18.

73-جواهر الكلام : ج 14، ص 138.

74-وسائل الشيعه ، ج 3، ص 507.

75-همان ماءخذ، ج 3، ص 511.

76-جواهر الكلام : ج 14، ص 88.

77-مستدرك الوسائل : ج 3، ص 386.

78-مستدرك الوسائل : ج 3، ص 386.

79-كاظمى ، سيد محمد مهدى ، تحفة الساجد فى احكام المساجد: بغداد، 1376 ه ق ، ص 50.

80-مجلسى ، محمد باقر، بحار الانوار: تمر سته الوفاء، بيروت ، 143 ه ق ، ج 83، ص 374.

81-مستدرك الوسائل : ج 3، صص 352 و 380.

82-مستدرك الوسائل : ج 3، صص 352 و 380.

83-وسائل الشيعة : ج 3، ص 333.

84-همان ماءخذ: ج 3، صص 503 و 504.

85-همان ماءخذ: ج 3، صص 503 و 504.

86-مستدرك الوسائل : ج 3، صص 392 و 393.

87-مستدرك الوسائل : ج 3، صص 392 و 393.

88-وسائل الشيعه : ج 3، ص 518.

89-همان ماءخذ: ج 3، ص 518.

90-تحفة الساجد فى احكام المساجد: ص 68.

91-طباطبايى ، سيد محمد كاظم ، العروة الوثقى ، تعليق امام خمينى قدس سره ، مكتبة الوجدانى ، قم ، 1400 ه ق ، ص 212.

92-تحفة الساجد فى احكام المساجد: ص 68.

93-بقره / 125.

94-شهابى ، محمود، ادوارفعة : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى ، تهران ، 1368 ش ، ج 1، ص 16.

95-وسائل الشيعه : ج 1، باب 9، ح 2.

96-تحفة الساجد فى احكام المساجد: ص 87.

97-جواهر الكلام : ج 14، ص 89.

98-محقق حلى ، جعفر، شرايع الاسلام : تحقيق عبدالحسين محمد على بقال ، انتشارات اسماعيليان ، قم ، 1409 ه ق ، ج 1، ص 117.

99-عاملى ، زين الدين ، الروضة البهية فى شرح اللمعة الدمشقية : جامعة النجف الدينية ، 1398 ه ق ، ج 1، ص 554.

100-العروة الوثقى : ص 212.

101-مستدرك الوسائل : ج 3، ص 381.

102-وسائل الشيعه : ج 3، ص 507.

103-تحفة الساجد فى احكام المساجد: ج 117 به نقل از المنتهى ، ص 388.

104-همان ماءخذ: ص 141.

105-الروضة البهية : ج 1، ص 548.

106-مستدرك : ج 3، ص 371.

107-تحفة الشاجد: ص 177.

108-العروة الوثقى : ص 213.

109-همان ماءخذ: ص 213.

110-بحارالانوار: ج 3، ص 37.

111-مستدرك الوسائل ، ج 3، ص 375.

112-همان ماءخذ: ج 3، ص 372.

113-مستدرك الوسائل : ص 158.

114-همان ماءخذ، ص 159.

115-صحيفه نور: ج 12، صص 330 و 334، 20 تيرماه 1359.

116-ابن سعد، محمد، الطبقات الكبرى : بيروت ، 1957 م ، ج 1، صص 231 و 250.

117-نهج البلاغه ، خطبه 91، ص 282.

118-جمعه / 2. 119-بلاذرى ، احمد بن يحيى ، فتوح البلدان ، با تعليق رضوان محمد رضوان ، بيروت دار الكتب العلمية ، ص 382.

120-علق / 1 - 5.

121-جمعه / 2.

122-كلينى ، محمد بن يعقوب ، اصول كافى : ترجمه و شرح سيد جواد مصطفوى ، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت عليهم السلام ، تهران ، ج 1، ص 42.

123-شهيد ثانى ، زين الدين الجبعى ، منية المريد: اعداد سيد احمد حسينى ، مجمع الدخائر الاسلامية ، قم ، 1402 ه ق ، ص 25.

124-بخارى ، ابو عبدالله بن محمد، الجامع الصحيح : شرح الكرمانى ، داراحياء التراث العربى ، بيروت ، 1401 ه ق ، باب العلم ، ج 1، ص 15.

125-عزتى ، ابوالفضل ، آموزش و پرورش اسلامى ، انتشارات بعثت ، تهران ، 1366، ص 287.

126-قلقشندى ، ابوالعباس احمد، صبح الاعشى فى صناعة الانشاء: قاهره ، 1917 م ، ج 3، ص 14؛ كتانى ، التراتيب الادارية ، داراحياء التراث العربى ، بيروت ، ج 1، ص 48.

127-ابن عبدالبر، يوسف ، الاستيعاب فى معرفة الاصحاب : تحقيق على محمد البجاوى ، مكتبة النهضة ، قاهره ، ج 4، ص 164.

128-زرقانى ، محمد عبدالعظيم مناهل العرفان فى علوم القرآن : انتشارات داراحياء الكتب العربية ، ج 1، ص 314.

129-رفيع الدين همدانى ، اسحق بن محمد، سيرت رسول الله صلى الله عليه و آله : تحقيق اصغر مهدوى ، بنياد فرهنگ ايران ، تهران ، 1366، ج 3، ص 952.

130-واقدى ، محمد بن عمر، المغازى : ترجمه محمود مهدوى دامغانى ، انتشارات مركز دانشگاهى ، تهران ، 1366، ج 3، ص 745.

131-سيرت رسول الله صلى الله عليه و آله : ج 2، ص 1092.

132-المغازى : ج 3، ص 745.

133-سمهودى ، شهاب الدين احمد الحسينى ، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى : مطبعة الآداب ، مصر 1326 ه ق ، ج 2، ص 167. 134-ابن هشام ، عبدالملك ، السيرة النبوية : مصر 1355 ه ق ، ج 3، ص 67.

135-ابن هشام ، عبدالملك ، السيرة النبوية : مصر 1355 ه ق ، ج 3، ص 67.

136-المغازى . ج 1، ص 247.

137-ابراهيم حسن ، حسن ، تاريخ سياسى اسلام : ترجمه ابوالقاسم پاينده ، تهران ، ج 1، ص 102.

138-المغازى : ج 3، ص 733.

139-مائده / 48.

140-نساء / 65.

141-قرشى ، محمد بن محمد، معالم القربة فى احكام الحسبة : تحقيق محمد محمود شعبان و صديق احمد عيسى المطيعى ، الهيئة المصرية العامة للكتاب ، مصر، 1976 م ، مقدمه ، ص 15؛ مدكور، محمد سلام ، القضاء فى الاسلام ، قاهره ، ص 22.

142-الجامع الصحيح : ج 3، ص 123.

143-المغازى : ج 3، ص 734.

144-غنيمة ، عبدالرحيم ، تاريخ دانشگاه هاى بزرگ اسلامى ؛ ترجمه محمد وحيد گلپايگانى ، بنگاه ترجمه و نشر كتاب ، تهران ، 1350 ه ق ، ص 112.

145-الطبقات الكبرى : ج 1، ص 225.

146-المغازى : ج 1، ص 180.

147-الجامع الصحيح : ص 123.

148-تاريخ دانشگاه هاى بزرگ اسلامى : ص 168.

149-ابن طقطقى ، محمد بن على ، تاريخ فخرى : ترجمه محمد وحيد گلپايگانى ، بنگاه ترجمه و نشر كتاب ، تهران ، 1350 ه ق ، ص 112.

150-مسيحيت و عهدين : صص 22 - 23.

151-ترابى ، على ، تاريخ اديان : انتشارات اقبال ، تهران ، 1341، ص 307.

152-حقيقت مسيحيت : هئيت تحريريه مؤ سسه در راه حق ، 1355، صص 119 - 122، به نقل از انيس ‍ الاعلام ، ج 1، ص 296.

153-معين ، محمد، مزديسنا و ادب فارسى : انتشارات دانشگاه تهران ، 1326، صص 194 - 196.

154-معين ، محمد، مزديسنا و ادب فارسى : انتشارات دانشگاه تهران ، 1326، صص 194 - 196.

155-نفيسى ، سعيد، تاريخ اجتماعى ايران : تهران ، ج 2، صص 25 - 26.

156-ابن رسته ، احمد بن عمر، الاعلاق النفيسة : ترجمه و تعليق دكتر حسين قره چانلو، انتشارات امير كبير، تهران ، 1356، ص 141.

157-ابن رسته ، احمد بن عمر، الاعلاق النفيسة : ترجمه و تعليق دكتر حسين قره چانلو، انتشارات امير كبير، تهران 1365، ص 141.

158-همان : صص 149 - 150.

159-مسعودى ، على بن الحسين ، مروج الذهب : ترجمه ابوالقاسم پاينده ، بنگاه ترجمه و نشر كتاب ، تهران ، 1344، ج 1، صص 593 - 597.

160-مزديسنا و ادب فارسى : صص 194 - 196.

161-كريستن سن ، آرتور، ايران در زمان ساسانيان : ترجمه رشيد ياسمى ، انتشارات ابن سينا، تهران ، 1351، صص 182 - 183.

162-مروج الذهب : ج 1، ص 605.

163-صحيفه نور: 22 جلدى ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى ، ج 17، ص 54: بيانات امام در جمع ائمه جمعه مراكز استان هاى سراسر كشور، 22/7/1361.

164-همان : ج 18، ص 276: بيانات امام در جمع مهمانان شركت كننده در دومين كنگره جهانى ائمه جمعه و جماعات ، 23/2/1363.

165-همان : ج 6، ص 49: بيانات امام در جمع اعضاى هيئت نمايندگى عالى رتبه روحانى عربستان سعودى ، 1/2/1358.

166-همان : ج 1، ص 64: بيانات امام در مورد وظايف و مسئوليت هاى رؤ سا و سلاطين دول اسلامى و علماى اسلام .

167-همان : ج 2، ص 235: بيانات امام در مورد ابعاد سياسى عبادى احكام اسلام و كيفيت حكومت اسلامى ، 6/8/1358.

168-همان : ج 18، صص 67 - 68: بيانات امام در ديدار با نماينده امام و سر پرست حجاج ايرانى و روحانيون كاروان هاى حج ، 26/5/1362.

169-همان : ج 1، ص 92: بيانات امام در مورد نقشه هاى استعمار براى غارت ممالك اسلامى ، 18/6/1343.

170-همان : ج 7، ص 127: بيانات امام در ديدار با جامعه وعاظ تهران ، 26/3/1358.

171-همان : ج 2، ص 79: پيام امام به امت مسلمان ايران در خصوص اعياد مذهبى ، 13/4/1357.

172-همان : ج 1، ص 148: نامه امام خطاب به حجت الاسلام شهيد سعيدى .

173-همان : ج 1، ص 190: پيام امام به ملت ايران ، 20/6/1351.

174-همان : ج 15، ص 58: بيانات امام در جمع روحانيون تهران ، 10/4/1360.

175-همان : ج 13، ص 177: بيانات امام در جمع اقشار مختلف مردم قم ، 27/8/1359.

176-همان : ج 13، ص 177: بيانات امام در جمع دانشجويان و اساتيد دانشكده الهيات و معارف اسلامى ، 14/3/1359.

177-همان : ج 12، ص 217 - 218: بيانات امام در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان وزارت كشور و استاندارى ها و رؤ ساى آموزش و پرورش سراسر كشور، 1/10/1359.

178-همان : ج 12، ص 148: بيانات امام در جمع دانشجويان و اساتيد دانشكده الهيات و معارف اسلامى ، 14/3/1359.

179-همان : ج 12، ص 149: بيانات امام در جمع دانشجويان و اساتيد دانشكده الهيات ، 14/3/1359.

180-همان : ج 12، ص 149: بيانات امام در جمع دانشجويان و اساتيد دانشكده الهيات ، 14/3/1359.

181-همان ، ج 2، ص 98: پيام امام به ملت شريف ايران و دعوت به تداوم نهضت ، 15/6/1357.

182-همان : ج 7، ص 58: بيانات امام به مناسبت سالگرد 15 خرداد، 15/3/1358.

183-همان : ج 2، ص 84: پيام امام به ملت ايران در مورد لزوم تداوم نهضت و هوشيارى ملت در برابر مردم فريب هاى شاه )))، 5/5/1357.

184-همان ماءخذ: ج 1، ص 207، 23/6/1352.

185-همان ماءخذ: ج 2، ص 127، 6/5/1366.

186-همان ماءخذ: ج 18، ص 21، 21/3/1362.

187-همان ماءخذ: ج 12، صص 330 - 334، 20/4/1359