بازگشت

بخش پنجم : هنر در مساجد




1 - معمارى مساجد

ايران ، جايگاه خاص در معمارى جهان دارد. به طورى كه پاره اى از شاخه هاى معمارى بى همتاى ايران سبب ايجاد شيوه هاى ريشه اى در معمارى جهان شده است .

بدون شك معمارى ، با هويت ايرانى ، اسلامى در معمارى ساير ملل به ويژه كشورهاى - اسلامى تاءثيرى فراوان بر جاى گذشته است ، تا جايى كه در بسيارى موارد طرح آثار و به ويژه اجراى اصولى در اين مرز و بوم پر هنر كه چون گوهرى تابناك در فرهنگ و علوم معمارى جهان اسلام مى تابد، سهم بسزايى داشته ، اساس و قانون و ضابطه شده است .

بى ترديد اصل نما سازى آثار ايران بحق جذب كننده قلوب انسان هاى هنرمند و هنر دوست و هنر شناسان عالم و به ويژه بندگان مخلص و مؤ من خداوند در مساجد بوده است . اين هنر جايگاه بسيار عميق ، وسيع و گسترده داشته ، به طورى كه دانشمندان و مشتاقان ايران شناس و مسلمان و غيره مسلمان همه ساله از گوشه گوشه هاى گيتى بار سفر بر دوش كشيده و خستگى هاى فراوان را به جان خريده تا از نزديك در اعماق زيباترين انواع كاشى هاى هفت رنگى ، جالب ترين كاشى كارى هاى معرق با نقوش بسيار دلنشين ، مقرنس سازى موزون ، طاسه سازى آونگ و دلفريب ، گونه بندى هاى بس زيبا، رسمى بندى هاى بسيار پر كار، كاربندى هاى بسيار شگرف و متنوع و سرانجام پوشش هاى طاقى سر از پا نشناخته و از درياى بى كران معمارى بى همتاى ايران بهره هاى فلسفى ، علمى ، هنرى و اجرايى ببرند و از آن سيراب شوند كه بى شك نشاءت گرفته از مبانى عميق عقيدتى اسلام عزيز است .

مسجد، عالى ترين جلوه معمارى اسلامى

مسجد پرستشگاه مسلمانان ، خانه محمد صلى الله عليه و آله در مدينه - سال يكم هجرى 622 - با صحن پيرامون و تالار ستوندارش مبدل به مثال اعلاى مسجد شد كه مؤ منان براى گزاردن نماز و نيايش در آن گرد مى آمدند. عناصر بنيانى مسجد عبارت است از محل كما بيش بزرگى براى اجتماع جماعت نمازگزاران ، به ويژه در روز جمعه و برخوردار از چنان موقعيتى كه مؤ منان بتوانند رو به شهر مقدس مكه نماز بگزارند. ديوار رو به روى مكه ديوار قبله نام دارد و مشخص به محرابى است كه معمولا آن را به شكل فرو نشستگى مزين در مى آورند.

در روزگاران پسين ، محراب را با آذين هاى مفصل و پيچيده مى آراستند. براى نمونه در مراكش با گره چينى چوبين ، در سوريه و عراق با مرمر كنده كارى و شباك كارى شده و در ايران با كاشى هاى شفاف و در بردارنده آياتى از قرآن كريم ، مسجد معمولا به محجرى مشبك مخصوص مى شود و نماز گاه امام ، سلطان يا والى است . مناره يا برج گونه اى كه معمولا در يك يا چند گوشه مسجد ساخته مى شود و از فراز آن مؤ ذن بانك فراخوان به نماز بر مى دارد، صحن يا حياط كه گرداگردش را رواق ها گرفته اند (رواق ، ايوان متوندار يا طاقگاندرى با - وضوگاه است ) و مدرسه ، يا آموزشگاهى كه افزون بر مجالس درس ، غالبا در بردارنده كتابخانه ها و حجره هايى براى زيستن مدرسان و طلبه هاى دانشجوست . زينت كارى هاى پر تفصيل مايه فر و شكوه مسجدهاى جامع اند، ولى تقليد از آثار خداوند كه آفريدن نقش ‍ زندگان نمايان مى شود، جزو مهمات است ، زينت كارى ها انتزاعى اند و صورت هاى هندسى گياهان چندان از اصلشان دورند كه باز نشناختن اند.

قبة الصخره (72 - 69 ه ق / 692 - 691) در بيت المقدس ، يادمان معمارى بى همتايى است با طرح بيزانسى هشت ضلعى و گنبدى يكسره چوبين ، لكن تا حدود شش سده بعد ساختن مسجدهاى گنبد دار رايج نبود. در 266 ه ق 879 به فرمان ابن طولون بنيانگذار خاندان طولونيان در مصر، مسجدى نزديك قسطاط از گچ و آجر و آراسته به گچبريهاى برجسته و با نقش گل و گياه ساخته شد. در سده هشتم ه ق ايرانيان طرحى نو در ساختمان مسجد در انداختند و آن اين بود كه چهار ايوان - نماهايى شكوهمند با طاق هاى قوسى تيره دار - بر گرداگرد صحن مركزى ساختند. با رويى كه به سوى مكه است ، مهم تر و ژرف تر از باورهاى ديگر است و محراب را در بر دارد، نمونه بسيار خوبى از اين ساختمان ، مسجد جامع سلطان حسن در قاهره است . (757 ه ق / 1356) ساختمان مسجد قرطبه (كوردووا) در اسپانيا، نمودار انحراف از سبك چهار ايوان است . بناى اين مسجد پر ستون در 164 ه ق / 780 م آغاز شد و در سده چهارم ه ق گسترش يافت تا آنكه شبستان آن با 16 رديف ستون و طاق محوطه اى بزرگتر از هر كليساى مسيحى را مى گرفت . كليساى جامع كوردووا در سال 1238 درست در ميانه محوطه مسجد ساخته شد.

مسجدهاى ايران سنت ساسانى طاقزنى و تزيين سطوح بنا با كاشى هاى خوش آب و رنگ را به ميراث بردند، به اين سان آنها خصلتى متمايز يافتند كه در گنبدهاى پيازى شكل تيزه دار، مدخلهاى تيزه دار رفيع و كاشيهاى هفت رنگ پر فر و شكوه شان جلوه گر است . در سده نهم ه ق / پانزدهم ميلادى و دهم ه ق / شانزدهم ، به جاى شبستانهاى ستوندار، اندرونيهاى چهار گوش پهناور و گنبد دار نشستند كه گاهى گردشان را راهروهاى جانبى با گنبدهاى فرو تر از گنبد اصلى گرفته بودند، چنانكه در مسجد كبود تبريز (73 - 841 ه ق / 68 - 1437 م ) مى بينيم . ساختمان مسجد كبود كه طرحى ذاتا بيزانسى دارد با كاشى كارى كبود بى مانند پوشيده شده است .

براى كوتاه كردن اين مقال و به دست دادن نمونه به بحث كلى اين مقوله خاتمه مى دهيم و نمونه ارزنده مسجد كبود را كه شاهكار معمارى اسلامى است به بررسى مى گيريم .

بد نيست اشاره شود كه در زمان برگزارى اجلاس نظام اسلامى و احياى مساجد در تاريخ 19 خرداد ماه 76، يكى از دانشمندانى كه به ايران آمده بود، به نام پروفسور فضل الله رضا مقاله اى هم درباره استاد جلال همايى دارد. وى در اين مقاله كه در كتاب مهجورى و مشتاقى وى ، چاپ پژوهشگاه است ، مى گويد:

قطعه تكان دهنده همايى درباره مسجد كبود تبريز و خرابى آن در ذهن من ، همانند قصيده هان اى دل عبرت بين خاقانى اثر كرد... اين بناى تاريخى آذربايجان را، مانند بسيارى گنجينه هاى ديگر فرهنگ باستان ، ما ناتوانان نتوانستيم نگاهدارى و پاسدارى كنيم . اينكه سهل است اگر باد و آفتاب و دور روزگار هم در كار خرابى كوتاهى كردند، تيشه جهل ما چيزى فرو گذار نكرد و اين درست همان است كه با فرهنگ و سنت هاى ملى مى كنيم .

صورت پرستان و غرب زدگانيم كه چشم به كور چراغ هاى رنگارنگ دوخته ايم و آفتاب ها را چندان گل آلود كرده ايم كه كار تمييز مشكل شده است .

ز روى دوست دل دشمنان چه دريابد

چراغ مرده كجا نور آفتاب كجا؟

قطعه بلند استاد همايى كه حوالى پنجاه سال بر آن مى گذرد چنين آغاز مى شود:

دوشم به حالتى كه نصيب عد و مباد

جام روان زخون جگر مال مال بود

ساعت به ساعتم تن رنجور مى بكاست

لحظه به لحظه غم و اندوه مى فزود

بعد از وصف بسيار توانايى از شب تيره و دل تنگ شاعر و نياز به تفرج و تماشا گوينده به خرابه هاى مسجد كبود مى رود و مى گويد:

اين دو بلند جاى كه بينى كنون خراب

در روزگار پيش همانندشان نبود

آن يك به هشت كوشه فردوس طعنه زد

و اين يك به هفت گنبد افلاك سر بسود

در پايان قطعه بلند، گوينده نفرينى بليغ و بسزا به متوليان فرهنگ ناشناس ‍ مى فرستد كه :

دست ستمگران كه ز دولت بريده باد

با داس جهل كشته پيشينيان درود

زين توده جهل ريشه نا اهل العياز

زين ديو مردمان ستمكار قل اعوذ

گر صرصر بلا رسد قوم را سنا

گو آن كند كه آن كرد به عاد از دعاى هود

و اما مسجد كبود در ضلع شمالى خيابان امام خمينى شهر تبريز واقع شده است . اين عمارت كه به عمارت مظفريه نيز معروف بوده ، به سعى و اهتمام خاتون بيگم همسر ابوالمظفر جهانشاه ، پادشاه بن قرايوسف بن توره مش خان بن بيزام خواجه تركمان بنا شده است . جان بيگم و جهانشاه ، كه در سال 872 ه ق به دست اوزون حسن آق قويونلو كشته شدند، در عمارت مظفريه مدفون اند.

ساختمان مسجد در ربيع الاول سال 870 ه ق به همت و نظارت جان بيگم خاتون همسر جهانشاه پايان يافته بود، ولى كار بناى ديگر عمارت هاى وابسته به آن ، همچنان ادامه داشته است ، اما در سال 872 ه ق كه جهانشاه به قتل رسيده ، كار تكميل بنا تا دوران سلطان يعقوب ، فرزند اوزون حسن ، متوقف شده است . در اين زمان تبريز روى به آبادانى نهاد و تكميل بناى عمارتهاى مظفريه نى مورد توجه ابوالمظفر يعقوب بهادر خان قرار گرفت و با همت و نظارت صالحه خاتون دختر جهانشاه بناى سقف خانقاه و مرمت و تحكيم قسمت هاى ناقص و فرو ريخته آن به پايان رسيد. كتيبه اى نيز به نام سلطان وقت نوشته شد كه نام صالحه نيز در آن درج شد.

در نيمه اول قرن يازدهم هجرى كاتب چلبى و اوليا چلبى جهانگردان ترك و در نيمه دوم همين قرن تاورنيه و شاردن دو جهانگرد فرانسوى از اين مسجد ديدن كرده اند.

اوليا چلبى وقتى مسجد كبود را ديده ، ضمن شرح جوامع تبريز، از آن مسجد چنين ياد كرده است :

درگاه مسجد جهانشاه بلندتر از طاق كسر است ، بنايى عالى است كه با كاشى هاى زيبا آراسته شده ، گنبدهاى بلند دارد، همه دور ديوار آن با كاشى هاى رنگارنگ زينت يافته و جوامع دل انگيزى است كه هر كس به درون آن داخل شود، دلش اجازه بيرون شدن نمى دهد. لكن شيعه ها غالبا از رفتن به مسجد خوددارى مى كنند.

تاورنيه هشت سال بعد از اوليا چلبى يعنى تقريبا 335 سال پيش از اين ، از مسجد كبود ديدن كرده است . او عظمت بناى آن را ستوده و مانند نقاشى چيره دست ، به قلم بيان تصوير مسجد را ترسيم كرده است و تاءسف خورده كه چهار، پنج جامع عظيم به علت اينكه بانى آنها سنى مذهب بوده ، مورد توجه قرار نگرفته و رو به ويرانى نهاده است .

مسجد كبود، به عنوان نمونه

همان گونه كه اشاره شد من باب نمونه معيارى اسلامى و از ميان صدها مسجد ساخته شده به سبك معمارى اسلامى اين بنا به منظور تشريح انتخاب شد، لذا لازم است قدرى به هنر معمارى در خود بنا بپردازيم .

بدون شك بناى مسجد كبود حيرت آور است . اين مسجد حياط بزرگى با طاق نماهاى جالب توجه داشته و در مركز آن حوض بزرگى براى وضو ساختن قرار داشته است . امروزه تمام اين بناى عالى خراب شده و زمين و مصالح فرو ريخته آن را نيز مردم تصرف كرده اند.

سر در اين مسجد در زمين مرتفعى بنا شده و در قسمت بالاى آن قوس ‍ بيضى شكلى ديده مى شود. در دو طرف آن ستون هايى متصل به بنا، به شكل مارپيچ بالا رفته و در قسمت بالايى ، هلال بيضى شكلى تشكيل شده است . همه اين ستون ها از كاشى هاى نفيس فيروزه اى رنگ زيبا با نقش و نگارهاى خوش نما پوشيده شده است . سطوح داخلى رواق از كاشى هاى رنگارنگ مستور است ؛ اين كاشى ها به صورت قطعات كوچك بريده شده و با مهارت تمام چنان به هم متصل شده اند كه گويى يكپارچه اند. در نقاشى و تركيب رنگ ها به اندازه اى لطف و ظرافت به كار رفته كه انسان ، خود را در برابر تابلوى بسيار عالى پر از سبزه و گل مى بيند.

رنگ كبود، زمينه ، يك نواختى نقاشى ها را از بين برده ، بدون اينكه ذره اى از زيبايى و لطف مجموع آن بكاهد. شايد به همين مناسبت به مسجد كبود مشهور شده است . اين سبك كاشى كارى شايان مقايسه مناسبت به مسجد كبود مشهور شده است . اين سبك كاشى كارى شايان مقايسه با تركيبات هندسى خاص صنايع زمان سلجوقى و مغولى نيست و برترى و مزيت زيادى بر آنها دارد. در كوتاهى از اين سر در اصلى ، به عبادتگاه باز مى شود، عبادتگاه مركب او دو تالار بزرگ است كه از يكديگر متمايز و هر دو سابقا داراى گنبد بوده است . تالار اول با كاشى كارى هاى هشت ضلعى كوچك تزيين شده است كه رنگ مينايى لاجوردى آنها به شاخ و برگ طلايى و زمينه عاج مانند كتيبه ها، جان مى بخشد. كتيبه هايى به خط عربى نوشته شده كه با شاخ ، برگ و گل ها آميخته است .

سنگفرش كف اين بنا، بسيار با شكوه و خوش منظره است . اين سنگ ها را از معادن مجاور درياچه اروميه استخراج كرده اند كه هنوز هم آسيبى نديده و سالم مانده اند.

مسجد بزرگ مركزى در جنوب دهليز واقع شده است . اين مسجد به شكل مربع و طول هر ضلع آن 5/16 متر است . گنبد فيروزه اى بزرگ و معروف مسجد كبود در بالاى اين قسمت قرار دارد، اين گنبد بود كه مسجد را به فيروزه اسلام مشهور ساخت .

خوشبختانه اين گنبد به دست معماران سنتى با نظارت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامى آذربايجان شرقى به طور كامل مرمت و بازسازى شده است .

طاق جناغى در ورودى مسجد و در وسط ديوار جنوبى صفه كه دو متر از كوچه مقابل بلندتر است ، تعبيه شده ، در هر يك از ديوارهاى شرقى و غربى ، طاقچه اى باند با طرحى بديع و كناره مارپيچى ظريف ساخته شده است . در نغول بالاى طاقچه مقابل آيه شريفه سلام عليكم طبتم فادخلوا خالدين و در نغول بالاى طاقچه غربى عبارت قال الله تعالى ادخلوا بسلام آمنين با خط كوفى تزيينى زيبا، كاشيكارى شده است .

انواع گوناگونى از اسليمى و ترنج و ختايى ، اين مربع را احاطه كرده است ، مربع بزرگى نيز از تركيب ده ترنج بيضى گونه به وجود آمده است :

يا باعث يا وارث ، يا مجيب يا قريب ، يا نور يا مدبر يا فرد، و يا مرسل يا مرشد، يا قديم و قدير يا بارى ، يا رحيم ، يا عزيز، يا خلاق يا وهاب ، يا قدير يا ستار، يا غافر، يا وتر يا سبوح يا بر، يا شافى يا كافى و يا باقى . در ميان ترنج ها هشت مربع كوچك نيز طرح شده است كه نوشته آنها به خط كوفى و عبارت از اين قبيل نام هاى مبارك بارى تعالى است .

احد، خدا، مجيد، ستار، باقى ، حميد، صمد، نور، در بيرون از رديف اين مربع بزرگ نيز چند ترنج و چند مربع ديگر موجود است كه از رديف اين مربع نيز چند ترنج و چند مربع ديگر وجود دارد كه نوشته هاى آنها هم نام هاى خداست .

شش مثلث نيز در حواشى تابلو ديده مى شود كه همه خط كوفى دارند و هر يك از دو الحمدالله به وجود آمده است .

در بخشى ديگر از اين مسجد طرح جالب ترى نيز از چهار الحمدالله با خط كوفى ديده مى شود، يك مثمن و يك ستاره هشت پر نيز به طور متداخل در اين مربع قرار دارد. اين تزيين ، شيوه تخميرى دارد و كاشيها در ميان آجرهاى ساده قرار گرفته اند. نوشته چهار كاشى ديگر كه هر يك در مقابل يكى از اضلاع مربع واقع شده است عبارت است از:

يا رفيع الدرجات ، يا مجيب الدعوات ، يا قاضى الحاجات ، يا غافر السئيات .

طرح دل انگيزى نيز با خط كوفى از عبارت حسبى الله و نعم الوكيل ساخته شده است اين طرح در وسط دو ترنج متداخل قرار گرفته ، نوشته شكل مربع دارد، تزيين داخل ترنج عبارت از اسليمى و ختايى چند نوع گل و بوته است .

اين كاشى دل انگيز نيز در وسط آجر معمولى جا داده شده و زيبايى شگرفى ايجاد كرده است . زيبايى و تزيينات اين مسجد كه انسان خوش ذوق را مبهوت و واله مى سازد، يكى دو تا نيست ، در گوشه شمال غربى اين قسمت از مسجد خوشبختانه تابلويى كاملا سالم قرار دارد. در وسط اين تابلو مربعى از تركيب چهار سبحان الله ايجاد شده است ، شكل هاى هندسى گوناگون كه در درون اين مربع طراحى شده ، به خوبى نمايانگر ذوق معماران و هنرمندان آن روزگار است .

اكنون شانزده قطعه از مرمرهاى ازاره و يك قطعه از مرمرهاى محراب در اين مسجد باقى است ولى اغلب آنها آسيب ديده و شكسته است . نوشته حاشيه آنها، آياتى از سوره هاى نبا، فجر و بينه است كه با ثلث جلى به رشته تحرير در آمده و يا اسليمى زيبا زينت يافته است . هنر حجارى و حكاكى اين سنگ هاى قيمتى دست كمى از هنر ارزنده خطاطى و نقاشى آنها ندارد، نه قرآن كتيبه ها به اندازه اى دقيق صورت گرفته كه انسان را بى اختيار به اعجاب و تحسين وا مى دارد. دو تالار با شبستان شرقى و غربى مسجد كه در ضمن توصيف قسمت مركزى به آنها اشاره شد ازاره كاشى و تزيين تخميرى داشته است ، اما اكنون اغلب از بين رفته و فقط نمونه هايى از آنها باقى مانده است .

معمارى قرون 8 و 9 هجرى قمرى در ادامه معمارى گذشته اين سرزمين است كه برخوردار از ويژگى ممتاز و مخصوص به خود است . در اين دوران ، تزيينات موجب فراموش شدن معمارى نمى شود و معمارى از اهميت تريينات نمى كاهد. بى دليل نيست كه معمارى اين دوره (معمارى قرون 8 و 9 ه ق ) از درخشان ترين دوران معمارى ايران به شمار مى رود.

آقاى ديتوس اسميت بحق با ديدن آن شگفت زده شد به گونه اى كه در سال 1338 ه ش وقتى از اين مسجد بازديد كرد، گفت :

شگفتا در قرنى كه آمريكا كشف شده ، ايرانى چه عظمتى داشته است .

حال ، بايد از خودمان بپرسيم تاكنون به همان اندازه كه به گالرى هاى نقاشى و خطاطى سركشى كرده ايم و به معرفى آثار نقاشان در رسانه ها پرداخته ايم ، به همان ميزان به معرفى مساجد و معرفى آن ، كه زبانزد جهانيان است ، پرداخته ايم يا خير؟ حال آنكه معمارى مساجد شناسنامه پر ارج هنرمندان مسلمان در هر دوره است . (455)



2 - تجلى هنر اسلامى در مساجد

الف - تعريف هنر

هنر به لحاظ جوهرى و ذاتى - البته با اندكى تسامح - به دو قسم بخش پذير است :

1 - هنر شهوى ؛

2 - هنر شهودى .

1 - هنر شهوى

هنرى كه در خدمت شهوت و هوس و نفسانيت انسان است ، يعنى منشاء آن نفسانيت و باز نماياندن هوس هاست و خواهش هاى نفسانى غرض اوست ، هنر شهوى است .

2 - هنر شهودى

هنرى كه منشاء آن شهود و معرفت است ، عرفان و ادراك حق است ، هنر اشراقى و شهودى است ؛ هنر معنوى و مينوى است ، زيرا متعالى ترين نمونه هاى اثرى هنرى همان توصيف هايى است كه درباره مينو و بهشت و باغ برين در قرآن كريم باز گفته شده و ما براى كشف هنر دينى و هنر اسلامى بايد از اين نگاه ، قرآن را مطالعه كنيم .

مجموعا درباره توصيف بهشت ، آنچه بيان شده است ، هنرى است و معمارى اسلامى هم عبارت از معمارى است كه بر توصيف بهشت منطبق باشد، مسجد محل تجلى مجموعه اى از هنرهايى است كه مصداق مسلم هنر شهودى و هنر مينوى است .

به طور كلى هنر از سنخ خلقت ، باز آفرينى و خلق دوباره است ؛ به هر اندازه كه هنرمند قادر باشد در باز آفرينى معنى و شى ء را كما هى بيافريند، اثرش هنرمندانه تر خواهد بود، زيرا هنر نسخه دوم خلقت تلقى مى شود. نسخه اول وجود حق تعالى است .

ب - توصيف هنر

هنر از صاحبنظران ، اشك روح ، چراغ جان آدمى ، مسيحاى عشق و تجلى شيدايى شمرده اند و معتقدند آدميان را بيش از آنچه از زبانشان مى توان شناخت ، در هنرشان جلوه گرند؛ براى هنرمند واقعى همه هستى بانگ توحيد و نغمه آسمانى و صيقل ارواح است .

هنرمند آنگاه كه براى ارضاى غريزه زيبا دوستى و گرايش به جمال و كمال به هنر روى مى آورد، در واقع به نداى فطرت پاسخ گفته است .

هنرمند عدسى بزرگ كننده اى است كه حقايق حيات را بزرگ مى كند. حافظ مى گويد:

برهنگان طريقت به نيم جو نخرند

قباى اطلس آن كس كه از هنر عارى است

* * *

گر در سرت هواى وصال است حافظا

بايد كه خاك درگه اهل هنر شوى

* * *

عشق مى ورزم و اميد كه اين فن شريف

چون هنرهاى دگر موجب حرمان نشود

از طرفى پيام هنرمند با لذت هنرى قرين است ، لذت هنرى ، ما را از جهان خاكى مى ربايد و با جلوه اى غنى تر، سرشارتر و پرهيجان تر از هستى آشنا مى سازد كه خود، هشيارانه يا نا هشيارانه در هواى آنيم . لذت هنرى وجود روحانى ما را پر مى كند و توقعات آن را هم برملا مى سازد. سير و تاءمل هنرى داروى معجزه آفرينى است براى ملال زندگى است . نه آن ملال گذرا كه خاستگاهش شناخته و مرزهايش پيدا است . ملال محض كه با بهروزى و خجسته روزگارى نيز همبر مى شود و ريشه آن در خود زندگى است . (456)

حافظ باز هنر را اين گونه توصيف مى كند:

عاشق و رند و نظر بازم و مى گويم فاش

تا بدانى كه به چندين هنر آراسته ام

مساجد نمايشگاه آثار هنرى اسلام

در مساجد، نه تنها دين با هنر ملاقات مى كند، بلكه مهم ترين نمودهاى هنر اسلامى ، معمارى مساجد و ويژگى هاى بارز آن است .

صرف نظر از نزهت معنوى ، اين بناهاى با شكوه در چشم هر مورخ نيز در خور آن است كه گالرى هاى هنر اسلامى تلقى شود. هنرمندان بى نام و نشانى كه تمام هستى خويش را وقف ساختمان كرده اند، از شوق مقدسى بهره مند بوده اند. آنان با اشتياقى وصف ناپذير كوشيده اند تا بهترين تصور خود از زيبايى را در اين آثار مقدس جلوه و جلا بخشند.

حقيقت اين است كه معمار مسلمان در روزگاران گذشته هر زيبايى را كه در اطراف خويش مى ديده اگر آن را در خور عظمت و شايسته جلال و جمال خدا مى يافته ، سعى مى كرده است تا به هنگام فرصت ، براى آن در مسجد جايى باز كند. در بناى بسيارى از مساجد، هنرهاى گوناگون با هم در آميخته است .

مجموعه اى از جلوه هاى هنرى را مى توان در مساجد مشاهده كرد كه از آن بايد به هنر پرستشگاهى يا هنر قدسى به تعبيرى ، ياد كرد.

جلوه هاى هنر در مساجد فراوان است ، همچون معمارى ، مهندسى ، گچبرى ، آجر كارى ، موزائيك سازى ، كاشيكارى ، سفالگرى ، سنگ تراشى ، مقرنس سازى ، آئينه سازى ، كنده كارى ، منبت كارى ، خاتم كارى ، سنگاب سازى ، نگارگرى ، خوشنويسى ، تذهيب ، پرتو پردازى ، آوا پردازى ، فضا آرايى ، محوطه سازى ، فرشبافى و گليم بافى .

در طول نسل ها و قرون و اعصار، در فاصله آفاق گوناگون ، هنر اسلامى ملجئى پاك تر و نمايشگاهى امن تر از مسجد نشناخته است و اشتراك مساعى اقوام و امم گوناگون اسلامى در تكميل و تزيين مسجد با وجود حفظ خاصيت هاى ملى و محلى ، نوعى بى تعلق را در معمارى اسلامى سبب شده است ، كه البته با تمدن و فرهنگ اصيل اسلامى مناسبت تام تمام دارد و از مفاخر معنوى مسلمين به شمار مى رود.

تركيب مناسب مجموعه همين عناصر است كه ابنيه اسلامى را در شام ، مصر، هند، اندلس و در عراق و ايران و در همه جا، قدرت و جلالى افسانه آميز مى بخشد. همين مايه تناسب و هماهنگى است كه قصر الحمراء را در غرناطه از وراى غبار قرن ها هنوز چنان جلوه و شكوهى بخشيده است كه گويى به گفته ويكتور هوگو يا بناى تاج محل را در آگره با چنان تناسبى از زيبايى و ظرافت سرشار كرده است كه هنوز هر مورخ تيز بين امروز مى تواند درباره اين رؤ ياى مرمرين كه به ياد مرگ و زندگى يك ملكه مسلمان هند بنا شده است ، بگويد: اگر زمانه عقل و هوش مى داشت ، شايد هر چه جز تاج محل بود منهدم مى كرد و براى تيمار دل آدمى اين نشان گرانمايه شرافت انسانى را بر جاى مى نهاد.

از آنجا كه هنر با نماد آميخته است و نمادها ماهيت و جوهر هنر را تشكيل مى دهند، لذا مجموعه هايى از هنر كه در استخدام مسجد قرار گرفته ، فراوان است و به نوبه خود پيام دارد، از اين رو نمادهاى معنى دار به شمار مى رود.

در هنر معمارى در مساجد، خطوط عمودى ، افقى و منحنى ، معنى دارند، ساخت گنبد، محراب ، گلدسته ها، ستون ها، منبرها و مقرنس ها، همه و همه نوعى پيام را به مخاطب القا مى كنند، آنهم پيامهاى جاودانى ، فضاهاى باز نيز نمادهاى ديگرى هستند كه در ساخت مسجد مد نظر بوده اند.

نوعا رنگ هاى كه در ساختمان مساجد نيز به كار رفته است ، همسانى خاصى را نشان مى دهد، از قبيل : آبى ، فيروزه اى ، لاجوردى ، كبود، سبز، پرتقالى و زرين ، كه اين رنگ ها بيشتر در هنر مسجد و نگارگر و تزهيب ها و ساير مقوله هاى هنرى به استخدام در آمده اند و صد البته كه پيام دارند.

همچنين خط نوشته ها، نوع آنها و نوع آنها و نوع خطوط برگزيده ، خطوط كوفى ، كه بيشتر در مساجد كهن استفاده شده و بعدها خط نسخ و ثلث ابداع شده و سرانجام خط نستعليق نيز به كار رفته است . از جمله نمادهاى ديگر، نماد نباتات گياهى است كه در تصوير سازى مساجد به كار رفته است و البته نقش ها و تمثال هاى ذى روح در مساجد اسلامى خلاف كليساها، كاربرد ندارند.

در گذشته ، در اسپانيا، سبك معمارى متداول در ايران و شام ، به نام سبك مراكشى شهرت يافت . بعدها فاتحان نصارى قسمتى از مساجد اندلس را كليسا كردند. قلعه الكازار - شكل فرنگى شده القصر - كه در اشبيليه به وسيله - ابو يوسف يعقوب بنا شده ، مورد توجه و استفاده شارل پنجم و ايزابلا واقع شد.

قصر الحمراء كه مجموعه اى است زيبا از باغها، قصرها و حياطها و استخرها و ايوان ها در كمال شكوه و زيبايى ، در غرناطه نمونه اى از افراط در تزيين تجمل برخى مسلمين است كه عاقبت آن در كلام شارل پنجم كه آن ايوان را ديده و با نظر عبرت نگريسته گفته بود: بيچاره آنكه اين همه را از دست داده است .

در هند، اين معمارى باز چنان وحدت و اصالت خود را حفظ كرد كه به گفته بعضى مؤ رخان ، انسان وقتى بناى تاج محل را در آنجا مى بيند، نه در ايران يا اندلس ، دچار حيرت مى شود، اما از حيرت وقتى بيرون مى آيد كه متوجه مى شود ديار اسلام است نه هند و اندلس ، يعنى همه جاى آن وحدت است - وحدت اسلامى - چنانكه هنوز قطع منار دهلى با 250 پا ارتفاع بعد از هفت قرن حكايت از قدرت و عظمت اسلام دارد كه چگونه با طبيعت به مقابله برخاسته است و در سرزمين هندوان عظمت خود را به رخ مى كشد، گر چه گه گاه با خشونت و قساوت امثال قطب الدين ايبك همراه شده است .

هنر اسلامى در مساجد همچون فرهنگ اسلامى ، هم از حيث مواد تنوع دارد، هم از حيث تكنيك ، حتى نقاشى و مجسمه سازى و موسيقى هم با آنكه با كراهت ، اگر نه حرمت تلقى مى شدند، در محيط تسامح آميز اسلامى ، فرصتى براى نشو و نماى خويش پيدا كرده اند.

موسيقى در هنر مذهبى و دينى كليسا، سخن آخر را مى گويد، اما در هنر دينى و مكتبى مسجد چنين نيست ، لكن ساير هنرها و نمادها در استخدام مسجدند.

نكته مهم اينكه هنر اسلامى در همه زواياى زندگى ما ريشه دوانده است . برخلاف برخى ملت ها و اديان كه در گوشه موزه ها و زاويه گالرى ها و نمايشگاه ها قرار داده شده تا برخى تماشاچى به ديدن آنها بروند.

هنر اسلامى نه تنها در مسجد بلكه در متن زندگى مردم جريان دارد، در خانه و مسكن ، بازار و مدرسه و مسجد و محراب و قرآن و حديث و در قلمرو خطاطى آيات و ادعيه و قرائت قرآن و تعزيه سوگوارى و مدح و مصيبت و كتابت و صحافى و تجليد و تذهيب و لباس و پرده و ظروف و فرش و كفش ‍ و شمشير و زره و در و ديوار و حتى غليان و قلمدان و سرانجام در همه جا رخنه كرده است . اين امر به آن سبب است كه هنر دينى از حس ‍ اجتماعى فراگير تغذيه مى شود كه آن : اسلام است و زمينه كارش هم گسترده و گستره اين حس اجتماعى است .

بديهى است اگر ما در حفظ مساجد و هنرهاى به كار رفته در آنها، كوتاهى كنيم آيندگان بر ما نفرين خواهند كرد كه چنين گوهرها و هنرهاى گران بهاى جوشيده از متن مردم و دين را به آسانى و بدتر از آن به تقليد از غرب از دست داده ايم .

نيلوفر آبى در ساخت مساجد زياد مشاهده مى شود، گو اينكه نيلوفر آبى جنبه سمبليك و نمادين جهانى دارد؛ به اين معنا كه كليه مذاهب نيلوفر آبى را مقدس مى شمارند، حتى در بودائيسم و هند وايسم نيز اين گونه است . دين هاى ساخته شده دست بشر و دينهاى جعلى همچون بهائيت و بابيت نيلوفر آبى را مقدس مى دانند. از اين رو بزرگترين معبدى كه بهايى ها در جهان دارند، يك نيلوفر آبى در دهلى نو است .

تاك و مو نيز در هنر مسجد جايگاه ويژه اى دارد، گل بوته ها و اشجار نيز كه در لسان قرآن مفاهيم ويژه اى دارند، در هنر مسجد به كار رفته اند.

قدر مسلم آنچه هنرمندان مسلمان در طول تاريخ در زمينه هاى گوناگون هنر پديد آورده اند، نمى تواند هنر اسلامى تلقى شود و مهر اسلام بر پاى آن حك شود، اما به طور كلى هنر مسلمين كه زمينه اش حيات فردى و اجتماعى مردم بوده به اشكال گوناگون از جمله در معمارى و ساختمان مساجد بروز كرده است .

و اما نتيجه اى كه از اين مبحث مى توان گرفت اين است كه : تمدن اسلامى به طور اجمال هنر پديد آورده است كه همواره جايگاهى مهم و مركزى داشته چشم انداز و نگرش اسلام مبتنى بر بعد زيبايى در زندگى را تداعى كرده و بنابر همان حديث مشهور: ان الله جميل يحب الجمال ، زيبايى و نيكى را به خود ذات بارى مربوط ساخته است . تاءكيد بر مراعات آداب و پاكيزگى دينى و حيات روزمره و نيز دستورهاى صريح قرآن به درك زيباييهاى خلقت و همه آنچه خداوند آفريده است ، به وضوح عنايت جدى اسلام را به زيبايى نشان مى دهد. اگر به پديده هاى تمدن اسلامى از معمارى و شهر سازى و ساختمان مساجد تا شعر و ساير صور ادبى ، توجه كنيم اهميت هنر را در جهان اسلام خواهيم ديد.

شاهكارهاى بزرگ هنرى و هنر اسلامى همچون مساجد در اسپانيا، قاهره ، سمرقند، استانبول ، اصفهان و ساير جاها، ناشى از روح وحى اسلامى و طنين و جوهر همان روح است . اين بناها عينى ترين و روشن ترين پيام اسلام را در هماهنگى و تناسب و صفا و آرامش خود متبلور ساخته است .

هنر اسلامى در مساجد، در طول قرون و اعصار متمادى ، محيطى فراهم آورده كه در آن مسلمين با به ياد داشتن دايمى خداوند و با عنايت و تاءمل در باب زيبايى كه نهايتا فقط ناشى از خداوند است كه به مفهومى مطلق زيبا (الجميل ) است ، زندگى و كار كنند. هنر اسلامى مستقيما با روح قرآن و وحى اسلام مرتبط است ، و اجتناب آن از عرضه هر گونه شمايل سازانه يا تمثال پردازانه اى از الوهيت به همين دليل است .

اين هنر بر ناپايدارى اين جهان و جاودانگى ماوراى آن تاءكيد دارد. هنرى كه در معمارى مساجد به كار رفته در پى مربوط ساختن هنر با زندگى روزمره مردم بوده است .

رايج ترين تعابير و الفاظى كه در زبان عربى براى اطلاع بر مفهوم هنر به كار رفته است ، يعنى تعابيرى همچون صناعه و فن نه تنها بر هنر به معناى غربى اين اصطلاح نيز دلالت مى كرده ، بلكه معناى انجام دادن خوب و صحيح هر امرى را نيز مى رسانيده است . علاوه در اين اسلام همواره بر رابطه نزديك هنر و دانش تاءكيد ورزيده و سفارش مكرر و پر سابقه بسيارى از استادان هنر و صنايع دستى در جهان اسلام بر اين كه هنر ناشى از ازدواج فن و حكمت است نيز همواره مؤ يد اين معنا بوده است .

آنچه را كه هنر اسلامى از تمدن گوناگون همچون ايران باستان و بيزانس وام گرفته است ، در پرتو وحى قرآنى دگرگون ساخته و از آنها اشكال و صورت هاى هنرى كاملا متمايزى پديد آورده است كه مظاهر و شواهد آن را مى توان در سرزمين هاى ديگر از شرق تا غرب ، ديد.

متاءسفانه جوان مسلمان امروز آگاهى زيادى از معمارى اسلامى و هنر اسلامى در مساجد ندارد. نخستين گامى كه هر جوان مسلمان در اين زمينه بايد بر دارد، اين است كه با سنت هنرى خاص خود كه بر مراتب ارزشى و فلسفه هنر خاصى ، متفاوت از مراتب ارزش ها و فلسفه هنر موجود در غرب مبتنى است ، آشنا شود. اين مهم نيز از وظايف همگانى است كه در مسير آشنا ساختن جوانان مسلمان گام هاى اساسى بر دارند، چرا كه جوان مسلمان بايد غناى سنت هنرى سرشار اسلامى در معمارى مساجد را بشناسد تا بتواند انتقادات بايد غناى سنت هنرى سرشار اسلامى در معمارى مساجد را بشناسد تا بتواند انتقادات معتقدان متجددى را كه گمان مى كنند همه تمدن ها بايد هنرهاى يكسان يا سلسله مراتبى مشابه داشته باشند و مدعى اند اسلام هيچ گونه هنر تجسمى و موسيقى نداشته است ، پاسخ گويند.

جوان مسلمان چنانچه از مواريث هنر خود و اهميت غناى آن آگاه باشد، مى تواند همواره مقابل چنان اعتقاداتى بايستد و بگويد كه اگر اسلام هنر پيكره سازى پديد نياورد يا همان اهميتى را براى نقاشى قائل نبوده كه غرب قائل است ، در عوض ، هم نيل به ژرفا و شكوه هنر اسلامى و معمارى مساجد قاصر نمانده است . وانگهى به استثناى پيكره سازى كه در شرع اسلامى ، مانند يهوديت ، حرام است ، اسلام در محدوده هنر غير شمايل نگارانه اى كه هر گونه تمثال سازى و نقاشى از صورتهاى خيالى الوهى را منع كرده است ، عالى ترين شكل هنر را عملا در همه مقولات متصور هنر، بخصوص در زمينه معمارى و بالاخص در مساجد پديد آورده است . (457)

پاورقي



457-در اين بخش از سخنان آية الاسلام جناب آقاى رشاد در اجلاس نظام اسلامى و احياى مساجد و كتاب جوان مسلمان و دنياى مسجد، نوشته دكتر ولى الله نصر استفاده شده است .