بازگشت

عبادت ، در ترازوى سنجش




گفتيم : عبادت ، يعنى بندگى و پرستش ، اطاعت امر خدا و انجام تكليف الهى ، خواستِ خود را فداى خواسته پروردگار كردن و گردن نهادن به احكام شرع .

آنچه به عنوانِ تكليف و عبادت انجام مى شود، به لحاظ نيّت و محتوا و كيفيّت انجام و خصوصيات فردى هر كس ، مراحل و مراتبى مى يابد.

گاهى عمل عبادى ، تنها مرتبه صحّت و درستى را از نظر رعايت شرايط دارد، گاهى به مرتبه قبول مى رسد، و گاهى هم صفت كمال مى يابد. پس براى عبادات ، شرايط زير مطرح است :

1. شرايط صحّت عبادات

2. شرايط قبولى عبادات

3. شرايط كمال عبادات

و اينك توضيحى پيرامون اين سه مرحله و سه نوع شرايط:

شرايط صحّت عبادت

هدفِ درست و شكلِ صحيح عبادت ، دو عامل مهمّ در صحّت آن است . يعنى هم مقصود از عبادت ، بايد رضاى خدا و قصد قربت و انجام فرمان الهى باشد، نه جلب نظر مردم و ريا و خودنمايى ، و هم صورت ظاهرى آن ، طبق دستور باشد، حتّى در جزئيات آن .

عمل خالص و نيّت خدايى در عبادات ، آن است كه چشمداشت تمجيد و تشكّر از مردم نداشته باشيم ، براى خدا كار كنيم و اجر خود را در بندگى و طاعت ، از او بخواهيم .

امام صادق عليه السلام فرمود: ((وَالعَمَلُ الخالِصُ الَّذى لا تُريدُ اَنْ تَحمِدَكَ عَلَيْهِ اَحَدٌ اِلاّ اللّهُ))(18)

عمل خالص عملى است كه در انجامش ، جز از خدا، از احدى انتظار سپاس ‍ وستايش نداشته باشى .

عامل ديگر صحّت عبادت به شكل آن مربوط است ، يعنى عمل ، طبق آنچه گفته اند و مطابق دستور شرع باشد، نه بر اساس ذوق و سليقه شخصى يا مد روز يا پسند مردم . اينكه مثلا نماز را چگونه بايد خواند، كجا آهسته و كجا بلند، كجا نشسته و كجا ايستاده ، كجا چهار ركعت و كجا دو ركعت ، و ... همه طبق دستور باشد، گرچه همه عبادت است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است :

((لا قَوْلٌ وَ لا عَمَلٌ و لا نيّةٌ اِلاّ بِاِصابَةِ السُّنَةِ))(19) هيچ ارزشى براى گفته ها و عمل ها نيست ، مگر آنجا كه به سنّت برسيم و متعبّد باشيم و طبق دستور، عمل كنيم .

اگر به شما بگويند در صد قدمى گنجى است كه مى توانيد استخراج و تصاحب كنيد، اگر 98 قدم يا 102 قدم برويد و حفر كنيد، به گنج دست نخواهيد يافت و رنج بيهوده كشيده اند.

در گرفتن شماره تلفن ، يك شماره كم و زياد، تماس را با خانه يا اداره ديگرى بر قرار مى كند و كليد، اگر يك دندانه كم يا زياد يا جابجا ساخته شود، قفل را نخواهد گشود.

امّا كسانى از روى انحراف ، در شك عبادت خدا تغييراتى مى دهند. اين تغيير دادن ها گاهى از روى لجاجت است ، گاهى روشنفكر مآبى علّت آن است ، گاهى مقدّس مآبى و كلاه شرعى سبب آن مى شود و گاهى جهالت و نادانى يا عوامل ديگر.

((تعبّد)) آن است كه حتّى در شكل عمل هم ، آنگونه كه دستور دين است ، بى كم و كاست ، عمل كنيم تا به مفهوم صحيح ، ((بندگى )) كرده باشيم .

شرايط قبولى عبادت

مقصود، شرايطى است كه رعايت آن ها، علاوه بر درستى عمل ، موجب قرب به خدا و جلب رضاى او مى شود. ممكن است نمازى صحيح باشد ولى سبب رشد و تزكيه روح نشود، همچون دارويى كه شفابخش نباشد، يا جنسى در بازار بى مشترى باشد. عبادت هم ، گاهى تنها در حدّ نجات بخشى از كيفر است ، ولى گاهى انسان را محبوب خدا و عمل را مقبول درگاهش مى سازد.

در آيات و روايات ، نكات بسيارى پيرامون قبولى عبادت و عمل مطرح است كه به عنوان نمونه ، چند مورد ذكر مى شود.

1. در بُعد اعتقادى ، ((ايمان ))

قرآن كريم مى گويد: اعمال شايسته و صالح ، از كسى كه ((مؤ من )) باشد، موجب حيات طيّبه مى شود. ((مَنْ عَمِلَ صَلِحاً مِّن ذَكَرٍ اءَوْ اءُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَه و در آيه ديگرى مى فرمايد: ((وَمَن يَكُفُرْ بِالاِْيمَنِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ))(20) كسى كه كفر ورزد و ايمان را نپذيرد، اعمالش تباه مى شود.

آنكه خدا را باور ندارد، چگونه انتظار دارد پرستش هايش مورد پذيرش ‍ آفريدگار قرار گيرد؟

2. در بُعد سياسى ، ((ولايت ))

آنچه عمل را در مسير صحيح و خدايى قرار مى دهد، پيروى از رهبرى آسمانى و شايسته است . در سايه چنين رهبرى و ولايتى ، خط صحيح عمل و عبادت ، كارساز مى شود و در غير آن ، يا بى خاصيت و بى اثر مى شود، يا عبادت هم در راستاى اهداف دشمنان راه خدا قرار مى گيرد.

اگر مسافران ، با راننده اى راه شناس و امين مسافرت كنند، هر چند ژنده پوش ‍ و نامرتّب باشند، سرانجام به مقصد مى رسند. ولى سرنشينان شيك پوش و آراسته اتومبيلى كه به راننده اش اطمينان نيست ، ناشى يا مست است يا مسير را عوضى مى رود، هرگز به مقصد نمى رسند، بلكه چه بسا نابود مى شوند.

امروزه كشورهاى اسلامى ، ارزشمندترين دستورالعمل هاى اسلامى را در اختيار دارند ولى بخاطر گردن ننهادن به رهبرى معصومين يا جانشينان آنان و تن دادن به ولايت جور وحكومت طاغوت ها، دچار ذلّت ، تفرقه وضعف اند.

عبادت در سايه رهبرى صحيح ، مفهوم راستين خود را مى يابد و خداوند آن را مى پسندد و مى پذيرد.

در حديث از امام باقر عليه السلام آمده است :

((مَنْ دانَ اللّهَ بِعِبادَةٍ يَجْهَدُ فيها نَفْسَهُ وَ لا اِمامَ لَهُ مِنَ اللّهِ فَسَعْيُهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ))(21) كسى كه ايمان به خدا دارد و عبادت هاى جانفرسا هم انجام مى دهد، ولى امام شايسته اى از طرف خدا ندارد، تلاشش بى فايده و نپذيرفته است .

در حديثى ديگر مى خوانيم :

((مَنْ لَمْ يَتَوَلَّنا لَمْ يَرْفَعِ اللّهُ لَهُ عَمَلا))(22)

هر كه ولايت ما را نپذيرد و به رهبرى ما گردن ننهد، خدا عملى را از او بالا نمى برد.

3. در بُعد اخلاقى ، ((تقوا))

بندگى خدا با شرط تقوا و ترك گناه ، قبول مى شود. قرآن پس از ذكر داستان هابيل و قابيل ، كه هر دو به درگاه خداوند قربانى كردند و قربانى يكى پذيرفته و ديگرى ردّ شد، مى فرمايد: ((إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ))(23)

خداوند، تنها از اهل تقوا، ((قبول )) مى كند.

آنكه دزدى كند و مال ديگران را انفاق كند، مقبول نيست . آنكه حق مردم را بخورد وبه نماز بايستد، نمازش مردود است .

آنكه نماز را ترك كند ولى جهاد نمايد، يا به ديگران ستم كند و نماز بخواند، يا به ديگرى تهمت بزند و غيبت كند و به زيارت هم برود، يا چشم ناپاك به نواميس ‍ مسلمين داشته باشد و نماز شب هم بخواند، آن نماز و جهاد، و اين زيارت و نافله را خدا نمى پذيرد، چون همراه با تقوا نيست و بدون تقوا هيچ عملى براى انسان ، عمل خير به حساب نمى آيد.

4. در بُعد اقتصادى ، ((رسيدگى به محرومين ))

نيازمندان و فقيران ، بندگان خدايند. آن عبادت و بندگى كه همراه با رسيدگى به وضع بندگان ناتوان و محروم خدا نباشد، بى ارزش است . در آيات و روايات ، موضوع ((نماز)) و ((زكات ))، معمولا در كنار هم آمده است كه يكى ارتباط با خداست و ديگرى ارتباط با خلق خدا.

از امام رضا عليه السلام نقل شده كه فرمود:

((مَنْ صَلّى وَ لَمْ يُزَكِّ لَمْ تُقْبَلْ صَلوتُهُ))(24) نماز افرادى كه زكات ندهند، پذيرفته نيست .

آرى نپرداختن حقوق واجب محرومين ، اموال انسان را آميخته به حرام مى كند و زندگى از مسير الهى بيرون مى رود.

5 . در بُعد اجتماعى ، ((خوش رفتارى ))

اساس جامعه اسلامى بر اخوّت و صفا و برادرى ميان مسلمانان است . هر چه كه اين روابط را به هم بزند و وحدت را بشكند و حرمت افراد را زير پا بگذارد، چنان ناپسند است كه قبول عبادت را هم با مشكل مواجه مى سازد. غيبت و بهتان باشد، يا تفرقه انگيزى و نمّامى ، سوء خلق و بدرفتارى باشد، يا مردم آزارى و قطع رحم .

بر عكس ، صله رحم ، حسن خلق ، مودّت با مردم و حسن نيّت با ديگران ، موجب رضاى خدا و قبول اعمال است . در اين زمينه ها حديث بسيار است . به اين روايت توجّه كنيد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

هر كس مسلمانى را غيبت كند، تا چهل روز، نماز و روزه اش قبول نمى شود، مگر اينكه غيبت شده او را ببخشد.(25)

رسول خدا صلى الله عليه و آله به ابوذر فرمود:

از هجران و قهر كردن با برادر دينى بپرهيز، چرا كه با اين ترك رابطه ، عمل قبول نمى شود.(26)

و امام صادق عليه السلام فرمود:

بد اخلاقى و بدرفتارى عمل را تباه مى كند، آن گونه كه سركه عسل را.(27)

6. در بُعد خانوادگى ، ((رعايت حقوق ))

والدين و فرزندان نسبت به هم حقوق متقابل دارند و كسانى كه اين حقوق را مراعات نكنند، خدا نماز و كارهاى نيك آنها را نمى پذيرد.(28)

به روايت امام صادق عليه السلام :((مَنْ نَظَرَ اِلى اَبَويْهِ نَظَرَ ماقِتٍ وَ هُما ظالِمانِ لَهُ. لَمْ يَقْبَلِ اللّهُ لهُ صَلاةً))(29)

فرزندى كه از روى خشم به پدر و مادر خود نگاه كند - هر چند والدين در حق او كوتاهى و ظلم كرده باشند - نمازش از سوى خدا پذيرفته نيست .

آرى پيوند با خدا در صورتى مفيد است كه پيوند خانوادگى ، با رعايت حقوق و وظايف متقابل ميان افراد، مراعات شود.

نماز، معراج روح و نردبان معنّويت است . در صورتى مى توان از اين نزدبان عروج كرد كه پايه اش لغزان نباشد. پايه استوار ارتباط با خدا، روابط صحيح ميان افراد خانواده است .

نشانه قبولى عبادت

با اين همه شرايطى كه براى قبولى عبادت و نماز است ، بايد مراقب بود نماز بى فايده و پرستش بى خاصيت نداشته باشيم . صِرف انجام تكليف ، كافى نيست ، بايد چنان انجام وظيفه كرد، كه صاحب فرمان كه خداوند است ، بپذيرد.

على عليه السلام مى فرمايد: ((كُونُوا عَلى قَبُولِ الْعَمَلِ اَشدَّ عنايتا مِنْكُمْ عَلَى الْعَمَلِ))(30) بيشترين توجه شما، به قبولى عمل باشد، نه اصل عمل !

با اين حساب ، از كجا مى توان فهميد كه طاعتمان را خدا پذيرفته است ؟

امام صادق عليه السلام نشانه آن را چنين بيان مى كند:

((مَنْ اَحَبَ اَنْ يَعْلَمَ اَقُبِلَتْ صَلوتُهُ اَمْ لَمْ تُقْبَلْ فَلْيَنْظرْ هَلْ مَنَعَتْهُ صَلوتُهُ عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ؟ فَبِقَدْرِ ما مَنَعَتْهُ قُبِلتْ مِنْهُ))(31)

هر كه مى خواهد بداند آيا نمازش پذيرفته شده يا نه ، ببيند آيا نمازش ، او را از گناه و زشتى بازداشته است ؟ به هر مقدار كه نمازش ، مانع گناه و منكر شود، نمازش ‍ قبول شده است .

شرايط كمال عبادت

غير از شرط صحّت و شرايط قبول ، شرايطى هم براى كمال عبادت است . يعنى اگر اين شرايط باشد، عمل عبادى ارزشى فوق العاده و كمالى بالاتر خواهد داشت . عبادات واعمالى كه شرايط زير را داشته باشد، برتر وكامل تر است :

1. مشكل تر بودن

در عبادت ، بايد دشوارى آن را تحمل كرد و بر سستى و تن پرورى غلبه يافت و به پرستشى عاشقانه و پيوسته پرداخت . على عليه السلام فرموده است : ((اَفْضَلُ الاَعْمالِ ما اَكْرَهْتَ نَفسَكَ عَلَيهِ))(32) بهترين كارها، عملى است كه خود را (على رغم عدم پذيرش نفس ) بر آن وادار كنى .

آنكه در لحظات سخت ، از رسول خدا حمايت ويارى كند.

آنكه با پاى پياده به سفر حج و زيارت برود.

آنكه با جان و مال ، در راه خدا مبارزه كند.

آنكه در راه دين ، سختى بيشترى تحمّل كند، از فضيلت بيشترى برخوردار است .

2. نظم و تداوم

عبادت اگر برنامه هاى دائمى ومنظّم داشته باشد، بهتراست . در روايات آمده است كه مؤ من ، اوقات وكارهاى خود را تقسيم مى كند وبخشى را براى عبادت ومناجات با خدا قرار مى دهد.

3. مهم تر بودن

در كارها بايد اهمّ و مهمّ كرد و كارهاى ((مهمّ)) را فداى كارهاى ((مهم تر)) نمود.

وقتى بستگان انسان نيازمند هستند، چرا صدقه به ديگران ؟

وقتى كارهاى مستحب ، به واجبات انسان ضرر بزند، چه نيازى به انجام آن ها؟

وقتى كارى ، نفع عام ترى دارد، چرا پرداختن به امورى كه خيرش محدود و موقّت است ؟

على عليه السلام مى فرمايد:

((لا قُرْبَةَ بَالنَّوافِلِ اِذا اَضَرَّتْ بِالْفَرائِضِ))(33) هرگاه نمازهاى مستحب ، به نمازهاى واجب ضرر برساند، ديگر آن نافله ها موجب قرب به خدا نخواهد شد.

4. بركت داشتن

گاهى كمال يك عمل ، در بركت داشتن آن است ، يعنى كارى باشد كه خير و سود آن ، جاودان و گسترده و باقى باشد، نه موقّت و گذرا.

5 . سبقت گرفتن

در كارهاى نيك ، پيشتاز بودن و شتاب به سوى صالحات و خيرات ، امتيازات ويژه اى دارد.

پيوستن به اسلام در آغاز امر، برتر از مسلمان شدن در روزگار غلبه و قدرت مسلمين است .(34) به سوى نماز اوّل وقت بايد شتافت . در كارهاى خداپسند بايد پيشقدم بود. تاءكيد بر ((سارعوا))(35) و ((سابقوا))(36)، در قرآن و حديث نشان آن است كه سرعت و سبقت در عبادت مايه كمال عبادت است .

6. نشاط و دوام

منافقان ، نماز را با كسالت و بى نشاط مى خوانند.(37)

اهل شك ، در عبادت شان دچار ترديد و سستى مى شوند.

عبادتى كامل تر است كه همراه با نشاط، و برخوردار از استمرار و پيوستگى باشد. عملِ اندك و با دوام ، برتر از كار زيادى است كه انسان از آن ملول و خسته شود و دست بكشد.

خداوند، در توصيف عبادت فرشتگان فرموده است : شبانه روز، بدون خستگى ، خدا را تسبيح مى گويند.(38)

7. بصيرت و يقين

عملى كه از روى بينش عميق و آگاهى و يقين باشد، به مراتب برتر از كارهاى سطحى و عبادت هاى تهى از يقين است . در حديث مى خوانيم :

((اِنَّ الْعَمَلَ الدّائِمَ الْقَليلَ عَلَى الْيَقينِ، اَفْضَلُ عِنْدَاللّهِ مِنَ الْعَمَلِ الْكَثيرِ عَلى غَيْرِ يَقينٍ))(39)

عمل اندك ولى پيوسته و مداومى كه همراه يقين باشد، نزد خدا برتر از عمل بسيارى است كه فاقد بصيرت ويقين باشد.

شرايط ديگرى براى كمال عبادت وجود دارد كه در اين مختصر از آن ها مى گذريم ...

پاورقي



18- بحارالانوار، ج 70، ص 230.

19- قصارالجمل ، ج 2، ص 73.

20- مائده ، آيه 5.

21- وسائل الشيعه ، ج 1، ص 90.

22- كافى ، ج 1، ص 430.

23- مائده ، آيه 27.

24- بحارالانوار، ج 96، ص 12.

25- جامع السعادات ، ج 2، ص 234.

26- مكارم الاخلاق ، ص 554.

27- كافى ، ج 2، ص 321.

28- وسائل الشيعه ، ج 14، ص 116 .

29- كافى ، ج 2، ص 349.

30- بحارالانوار، ج 71، ص 173.

31- بحارالانوار، ج 82، ص 198.

32- قصارالجمل ، ج 2، ص 74.

33- الحياة ، ج 1، ص 318.

34- حديد، آيه 10.

35- آل عمران ، آيه 133.

36- حديد، آيه 21.

37- نساء، آيه 142.

38- انبياء، آيه 20.

39- كافى ، ج 1، ص 57.