بازگشت

هفت دستور در باره شير دادن نوزادان


اين آيه كه در واقع ادامه بحثهاى مربوط به مسائل ازدواج و زناشويى است ,به سراغ يك مساله مهم يعنى مساله ((رضاع )) (شيردادن ) رفته و جزئيات آن را بازگومى كند.
1ـ نـخـست مى گويد: ((مادران فرزندان خود را دو سال تمام شير مى دهند))(والوالدات يرضعن اولا دهن حولين كاملين ).
بـنابراين , هر چند ولايت بر اطفال صغير به عهده پدر گذاشته شده است اماحق شير دادن در دو سـال شـيرخوارگى به مادر داده شده و او است كه مى تواند دراين مدت از فرزند خود نگاهدارى كـنـد و به اصطلاح حق حضانت در اين مدت از آن مادر است و اين يك حق دو جانبه است كه هم براى رعايت حال فرزند است و هم رعايت عواطف مادر.
2ـ سـپـس مى افزايد: ((اين براى كسى است كه بخواهد دوران شيرخوارگى راكامل كند)) (لمن اراد ان يتم الرضاعة ).
يـعـنـى مـدت شـيـر دادن طـفـل لازم نيست , همواره دوسال باشد, دو سال براى كسى است كه مـى خـواهد شير دادن را كامل كند, ولى مادران حق دارند با توجه به وضع و رعايت سلامت او اين مدت را كمتر كنند.
3ـ هـزيـنـه زنـدگـى مادر ازنظر غذا ولباس دردوران شير دادن بر عهده پدرنوزاداست تا مادر با خاطرى آسوده بتواند فرزند را شير دهد لذا درادامه آيه مى فرمايد: ((وبر آن كسى كه فرزند براى او متولد شده (پدر) لازم است , خوراك و پوشاك مادران را بطور شايسته بپردازد)) (وعلى المولود له رزقهن وكسوتهن بالمعروف ).
در ايـنـجـا تـعبير به ((المولود له )) (كسى كه فرزند براى او متولد شده ) به جاى تعبير به ((اب )) (پـدر) قـابـل تـوجه است , گويى مى خواهد عواطف پدر را در راه انجام وظيفه مزبور, بسيج كند, يـعـنى اگر هزينه كودك و مادرش در اين موقع بر عهده مردگذاشته شده به خاطر اين است كه فرزند او و ميوه دل اوست , نه يك فرد بيگانه .
تـوصـيف به ((معروف )) (بطور شايسته ) نشان مى دهد كه پدران در مورد لباس و غذاى مادر, بايد آنچه شايسته و متعارف و مناسب حال او است را در نظربگيرند, نه سختگيرى كنند و نه اسراف .
و بـراى تـوضـيـح بـيشتر مى فرمايد: ((هيچ كس موظف نيست بيش از مقدارتوانايى خود را انجام دهد)) (لا تكلف نفس الا وسعها).
4ـ سـپـس بـه بـيان حكم مهم ديگرى پرداخته , مى فرمايد: ((نه مادر (بخاطراختلاف با پدر) حق دارد بـه كـودك ضـرر زند, و نه پدر (بخاطر اختلاف با مادر)))(لا تضار والدة بولدها ولا مولود له بولده ).
يـعنى هيچ يك از اين دو حق ندارند سرنوشت كودك را مال المصالحه اختلاف خويش قرار دهند و بر جسم و روح نوزاد, ضربه وارد كنند.
5ـ سـپـس به حكم ديگرى مربوط به بعد از مرگ پدر مى پردازد مى فرمايد: ((وبر وارث او نيز لازم است اين كار را انجام دهد)) (وعلى الوارث مثل ذلك ).
يعنى : آنها بايد نيازهاى مادر را در دورانى كه به كودك شير مى دهد تامين كنند.
6ـ در ادامـه آيـه , سـخن از مساله بازداشتن كودك از شير به ميان آمده اختيار آن را به پدر و مادر واگـذاشته , هر چند در جمله هاى سابق , زمانى براى شير دادن كودك تعيين شده بود ولى پدر و مادر با توجه به وضع جسمى و روحى او, و توافق بايكديگر مى توانند كودك را در هر موقع مناسب از شـير بازدارند, مى فرمايد: ((اگر آن دو با رضايت و مشورت يكديگر بخواهند كودك را (زودتر از دو سـال يـا بيست ويك ماه ) از شير باز گيرند گناهى بر آنها نيست )) (فان ارادا فصالا عن تراض منهماوتشاور فلا جناح عليهما).
7ـ گـاه مـى شود كه مادر از حق خود در مورد شير دادن و حضانت و نگاهدارى فرزند خوددارى مـى كند و يا به راستى مانعى براى او پيش مى آيد, در اين صورت بايد راه چاره اى انديشيد و لذا در ادامـه آيـه مـى فرمايد: ((اگر (با عدم توانايى يا عدم موافقت مادر) خواستيد دايه اى براى فرزندان خـود بـگيريد, گناهى بر شما نيست ,هر گاه حق گذشته مادر را بطور شايسته بپردازيد)) (وان اردتم ان تسترضعوااولا دكم فلا جناح عليكم اذا سلمتم ما آتيتم بالمعروف ).
بـنـابـرايـن , انـتخاب دايه به جاى مادر, بى مانع است مشروط بر اين كه اين امرسبب از بين رفتن حقوق مادر, نسبت به گذشته نشود.
و در پـايـان آيـه به همگان هشدار مى دهد كه ((تقواى الهى پيشه كنيد و بدانيدخدا به آنچه انجام مى دهيد بيناست )) (واتقوااللّه واعلموا ان اللّه بما تعملون بصير).
مـبـادا كـشـمـكـش مـيان مرد و زن , روح انتقامجويى را در آنها زنده كند وسرنوشت يكديگر و يا كودكان مظلوم را به خطر اندازد, همه بايد بدانند خدا دقيقامراقب آنها است .
(آيه 234)