بازگشت

راه و رسم ايمان ـ


سوره بقره با بيان بخشى از معارف و اعتقادات حق آغاز شد و با همين معنى كه در اين آيه و آيه بعد مى باشد نيز پايان مى يابد و به اين ترتيب آغاز و پايان آن هماهنگ است .
بـه هـر حـال قـرآن مى فرمايد: ((پيامبر(ص ) به آنچه از طرف پروردگارش نازل شده است ايمان آورده )) (آمن الرسول بما انزل اليه من ربه ).
و اين امتيازات انبياى الهى است كه عموما به مرام و مكتب خويش ايمان قاطع داشته و هيچ گونه تـزلـزلـى در اعـتقاد خود نداشته اند, قبل از همه خودشان مؤمن بودند, و بيش از همه استقامت و پايمردى داشتند.
سـپـس مـى افـزايـد: ((مـؤمنان نيز به خدا و فرشتگان او و كتابها و فرستادگان وى همگى ايمان آورده انـد (و مى گويند) ما در ميان پيامبران او هيچ گونه فرقى نمى گذاريم )) و به همگى ايمان داريم (والمؤمنون كل آمن باللّه وملا ئكته وكتبه ورسله لا نفرق بين احد من رسله ).
سـپـس مـى افـزايـد كـه مؤمنان علاوه بر اين ايمان راسخ و جامع , در مقام عمل نيز ((گفتند: ما شـنـيـديـم (و فهميديم ) و اطاعت كرديم پروردگارا! (انتظار) آمرزش تو را(داريم ) و بازگشت (همه ما) به سوى توست )) (وقالوا سمعنا واطعنا غفرانك ربناواليك المصير).
بـه ايـن تـرتيب ايمان به مبد و معاد و رسولان الهى با التزام عملى به تمام دستورات الهى همراه و هماهنگ مى گردد.
(آيـه 286)ـ ايـن آيـه مى گويد: ((خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانائيش تكليف نمى كند)) (لا يكلف اللّه نفسا الا وسعها).
تـمـام احـكـام بـا هـمـين آيه تفسير و تقييد مى گردد, و به مواردى كه تحت قدرت انسان است اختصاص مى يابد.
سـپـس مـى افزايد: ((هر كار (نيكى ) انجام دهد براى خود انجام داده و هر كار(بدى ) كند به زيان خود كرده است )) (لها ما كسبت وعليها ما اكتسبت ).
آيـه فـوق با اين بيان مردم را به مسؤوليت خود و عواقب كار خويش متوجه مى سازد وبرافسانه جبر واقبال وطالع وموهومات ديگرازاين قبيل خط بطلان مى كشد.
و به دنبال اين دو اصل اساسى (تكليف به مقدار قدرت است و هر كس مسؤول اعمال خويش است ) از زبـان مؤمنان هفت درخواست از درگاه پروردگاربيان مى كند كه در واقع آموزشى است براى هـمـگـان كه چه بگويند و چه بخواهندنخست مى گويد: ((پروردگارا! اگر ما فراموش كرديم يا خطا نموديم ما را مؤاخذه مكن )) (ربنا لا تؤاخذنا ان نسينا او اخطانا).
بنابراين فراموشكاريهايى كه زاييده سهل انگارى است قابل مجازات است .
آنـهـا چـون مـى دانند مسؤول اعمال خويشند لذا با تضرعى مخصوص , خدا رابه عنوان ((رب )) و كـسـى كه لطف خاصى در پرورش آنان دارد مى خوانند و مى گويند:زندگى به هر حال خالى از فراموشى و خطا و اشتباه نيست ما مى كوشيم به سراغ گناه عمدى نرويم , اما خطاها و لغزشها را تو بر ما ببخش !.
سـپس به بيان دومين درخواست آنان پرداخته مى گويد: ((پرورگارا! بارسنگين بر دوش ما قرار مده آن چنانكه بر كسانى كه پيش از ما بودند (به كيفر گناهان و طغيانشان ) قرار دادى )) (ربنا ولا تحمل علينا اصرا كما حملته على الذين من قبلنا).
در سـومـين درخواست مى گويند: پروردگارا! مجازاتهايى كه طاقت تحمل آن را نداريم براى ما مقرر مدار)) (ربنا ولا تحملنا ما لا طاقة لنا به ).
اين جمله ممكن است اشاره به آزمايشهاى طاقت فرسا يا مجازاتهاى سنگين دنيا و آخرت و يا هر دو باشد.
و در چـهـارمـين و پنجمين و ششمين تقاضا مى گويند: ((ما را ببخش و گناهان مارا بپوشان و مشمول رحمت خود قرار ده )) (واعف عنا واغفر لنا وارحمنا).
وبـالاخـره درهـفـتـمـيـن وآخـريـن درخـواسـت مـى گويند: ((تو مولى وسرپرست مائى ,پس مارا برجمعيت كافران پيروز گردان )) (انت مولـينا فانصرنا على القوم الكافرين ).
وبـه ايـن تـرتـيـب تقاضاهاى آنان شامل دنياوآخرت وپيروزيهاى فردى واجتماعى و عفو و بخشش و رحمت الهى مى گردد, و اين تقاضايى است بسيار جامع .
پايان سوره بقره .