بازگشت

نخستين خانه مردم


ايـن آيـه و آيـه بعد به پاسخ دومين ايراد يهود كه در باره فضيلت بيت المقدس و برترى آن بر كعبه بوده مى پردازد, نخست مى فرمايد: ((نخستين خانه اى كه براى مردم (و نيايش خداوند) قرار داده شـده همان است كه در سرزمين مكه است كه پربركت و مايه هدايت جهانيان است )) (ان اول بيت وضع للناس للذى ببكة مباركاوهدى للعالمين ).
بـه ايـن تـرتـيـب اگـر كـعبه به عنوان قبله مسلمانان انتخاب شده است جاى تعجب نيست , زيرا نخستين خانه توحيد است .
تـاريـخ و مـنابع اسلامى هم به ما مى گويد كه خانه كعبه به دست آدم (ع ) ساخته شد و سپس در توفان نوح آسيب ديد و به وسيله ابراهيم خليل تجديد بنا شد.
جالب اين كه در آيه فوق خانه كعبه به عنوان خانه مردم معرفى شده و اين بيانگر اين حقيقت است كه آنچه به نام خدا و براى خداست بايد در خدمت مردم وبندگان او باشد, و آنچه در خدمت مردم و بندگان خداست براى خدا محسوب مى شود.
قـابل توجه اين كه در اين آيه براى كعبه علاوه بر امتياز ((نخستين پرستشگاه بودن )) به دو امتياز ((مبارك )) و ((مايه هدايت جهانيان )) بودن آن نيز اشاره شده است .
(آيـه 97)ـ در ايـن آيـه بـه دو امتياز ديگر آن اشاره كرده مى فرمايد: ((در آن نشانه هاى روشن (از جمله ) مقام ابراهيم است )) (فيه آيات بينات مقام ابرهيم ).
و نـشانه ديگر آن آرامش و امنيت حاكم بر اين شهر است چنانكه قرآن مى گويد: ((و هركس داخل آن شود در امان خواهد بود)) (ومن دخله كان آمنا).
در جـمله بعد دستور حج به همه مردم داده مى گويد: ((و براى خدا بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كـنـنـد آنها كه توانايى رفتن به سوى آن دارند)) (وللّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا ).
از اين دستور تعبير به يك بدهى و دين الهى شده كه بر ذمه عموم مردم مى باشد, زيرا فرموده است ((وللّه على الناس )) ((براى خدا بر مردم است )).
فـريـضـه حـج از زمـان آدم (ع ) تـشـريـع شـده بود, ولى رسميت يافتن آن بيشترمربوط به زمان ابراهيم (ع ) است .
تـنـهـا شـرطـى كه در آيه براى وجوب حج ذكر شده مساله استطاعت و توانايى است كه از جمله داشتن زاد و توشه و مركب , و توانايى جسمى را شامل مى شود.
ضـمـنا از آيه فوق استفاده مى شود كه اين قانون مانند ساير قوانين اسلامى اختصاص به مسلمانان ندارد, بلكه همه موظفند آن را انجام بدهند.
در پـايان آيه براى تاكيد و بيان اهميت مساله حج مى فرمايد: ((و هركس كفربورزد (و حج را ترك كند به خود زيان رسانيده زيرا) خداوند از همه جهانيان بى نيازاست )) (ومن كفر فان اللّه غنى عن العالمين ).
واژه ((كـفـر)) در اصـل بـه مـعـنـى پوشانيدن است و از نظر اصطلاح دينى معنى وسيعى دارد و هرگونه مخالفت با حق , چه در مرحله عقايد و چه در مرحله دستورات فرعى را شامل مى شود, لذا در آيه فوق در مورد ((ترك حج )) به كار رفته است .
در بـاره اهميت فوق العاده حج در حديثى از پيامبرا كرم (ص ) مى خوانيم كه به على (ع ) فرمود: اى عـلـى ! كـسـى كـه حـج را تـرك كـند با اين كه توانايى دارد كافرمحسوب مى شود, زيرا خداوند مـى فـرمـايد: بر مردمى كه استطاعت دارند به سوى خانه خدا بروند لازم است حج به جا بياورند و كسى كه كفر بورزد (آن را ترك كند) به خود زيان رسانيده است , و خداوند از آنان بى نياز است , اى عـلـى ! كـسـى كـه حج رابه تاخير بياندازد تا اين كه از دنيا برود خداوند او را در قيامت يهودى يا نصرانى محشور مى كند!.
آيـه 98ـ شان نزول : در مورد نزول اين آيه و سه آيه بعد از مجموع آنچه در كتب شيعه و اهل تسنن نـقـل شـده چـنـيـن استفاده مى شود كه : يكى از يهوديان به نام ((شاس بن قيس )) كه پيرمردى تاريك دل و در كفر و عناد كم نظير بود, روزى از كنار مجمع مسلمانان مى گذشت , ديد جمعى از طـايـفـه ((اوس )) و ((خـزرج )) كـه سالها با هم جنگهاى خونينى داشتند, مجلس انسى به وجود آورده اند, با خود گفت اگر اينهاتحت رهبرى محمد(ص ) از همين راه پيش روند موجوديت يهود بـكـلـى در خطرمى افتد در اين حال يكى از جوانان يهودى را دستور داد كه به جمع آنها بپيوندد, وحوادث خونين ((بغاث )) (محلى كه جنگ شديد اوس و خزرج در آن نقطه واقع شد)را به ياد آنها بياورد.
اتفاقا اين نقشه , مؤثر واقع گرديد و جمعى از مسلمانان از شنيدن اين جريان به گفتگو پرداختند, چيزى نمانده بود كه آتش خاموش شده ديرين بار ديگر شعله ورگردد.
خبر به پيامبر(ص ) رسيد, فورا با جمعى از مهاجرين به سراغ آنها آمد, و بااندرزهاى مؤثر و سخنان تكان دهنده خود آنها را بيدار ساخت .
جـمـعيت چون سخنان آرام بخش پيامبر(ص ) را شنيدند, سلاحها را بر زمين گذاشته , و دانستند ايـن از نـقـشـه هـاى دشـمـنـان اسلام بوده است , و صلح و صفا وآشتى بار ديگر كينه هايى را كه مى خواست زنده شود شستشو داد.
در ايـن هنگام چهار آيه نازل شد كه در دو آيه نخست , يهوديان اغوا كننده رانكوهش مى كند, و در دو آيه بعد به مسلمانان هشدار مى دهد.