بازگشت

بيگانگان را محرم اسرار خود نسازيدـ


ايـن آيـه بـه دنبال آياتى كه مناسبات مسلمانان را با كفار بيان كرد به يكى ازمسائل حساس اشاره كرده و ضمن تشبيه لطيفى به مؤمنان هشدار مى دهد,مى گويد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! غير از هم مسلكان خود براى خود,دوست و همرازى انتخاب نكنيد, و بيگانگان را از اسرار و رازهاى درونى خود باخبر نسازيد)) (ي ايها الذين آمنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم لا يالونكم خبالا).
هرگز سوابق دوستى و رفاقت آنها با شما مانع از آن نيست كه به خاطر جدايى در مذهب و مسلك آرزوى زحـمت و زيان شما را در دل خود نپرورانند, بلكه ((پيوسته علاقه آنها اين است كه شما در رنج و زحمت باشيد)) (ودوا ما عنتم ).
آنها براى اين كه شما از مكنونات ضميرشان آگاه نشويد, و رازشان فاش نگردد, معمولا در سخنان و رفـتار خود مراقبت مى كنند, و با احتياط و دقت حرف مى زنند, ولى با وجود اين ((آثار عداوت و دشمنى از لابلاى سخنان آنها آشكاراست )) (قد بدت البغض من افواههم ).
خلاصه اين كه خداوند بدين وسيله طريقه شناسايى باطن دشمنان را نشان داده , و از ضمير باطن و راز درونيشان خبر مى دهد و مى فرمايد: ((آنچه از عداوت ودشمنى در دل خود پنهان كرده اند, به مراتب از آنچه بر زبان مى آورند بزرگتر است ))(وما تخفى صدورهم اكبر).
سپس اضافه نموده : ((ما براى شما اين آيات را بيان كرديم , كه اگر در آن تدبركنيد)) به وسيله آن مى توانيد دوست خود را از دشمن تميز دهيد, و راه نجات را ازشر دشمنان پيدا كنيد (قد بينا لكم الا يات ان كنتم تعقلون ).
(آيـه 119)ـ در ايـن آيـه مـى فـرمـايـد: ((شما اى جمعيت مسلمانان آنان را روى خويشاوندى و يا همجوارى و يا به علل ديگر دوست مى داريد, غافل از اين كه آنهاشما را دوست نمى دارند, در حالى كـه شـما به تمام كتابهايى كه از طرف خداوندنازل شده (اعم از كتاب خودتان و كتابهاى آسمانى آنها) ايمان داريد, ولى آنان به كتاب آسمانى شما ايمان ندارند)) (ه انتم اولا تحبونهم ولا يحبونكم وتؤمنون بالكتاب كله ).
سـپـس قرآن چهره اصلى آنها را معرفى كرده , مى گويد: ((اين دسته از اهل كتاب منافق هستند, چون با شما ملاقات كنند, مى گويند ما ايمان داريم و آيين شمارا تصديق مى كنيم , ولى چون تنها شـوند, از شدت كينه و عداوت و خشم سرانگشتان خود را به دندان مى گيرند)) (واذا لقوكم قلوا آمنا واذا خلوا عضواعليكم الا نامل من الغيظ).
اى پـيـامـبـر ! ((بـگو: با همين خشمى كه داريد, بميريد)) و اين غصه تا روز مرگ دست از شما بر نخواهد داشت (قل موتوا بغيظكم ).
شما از وضع آنها آگاه نبوديد, و خدا آگاه است ((زيرا خداوند از اسرار درون سينه ها باخبر است )) (ان اللّه عليم بذات الصدور).
(آيـه 120)ـ در ايـن آيـه يـكـى از نشانه هاى كينه و عداوت آنها بازگو شده است كه ((اگر فتح و پـيروزى و پيشامد خوبى براى شما رخ دهد, آنها ناراحت مى شوند, و چنانچه حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد خوشحال مى شوند)) (ان تمسسكم حسنة تسؤهم وان تصبكم سيئة يفرحوا بها).
((امـا اگـر در بـرابـر كـيـنـه تـوزيهاى آنها استقامت كنيد, و پرهيزكار وخويشتن دارباشيد, آنان نـمـى تـوانـنـد بـه وسيله نقشه هاى خائنانه خود به شما لطمه اى وارد كنند,زيرا خداوند به آنچه مى كنيد كاملا احاطه دارد)) (وان تصبروا وتتقوا لا يضركم كيدهم شيئا ان اللّه بما يعملون محيط).
(آيـه 121)ـ از ايـن بـه بعد آياتى شروع مى شود كه در باره يك حادثه مهم وپردامنه اسلامى يعنى جنگ ((احد)) نازل شده .
در آغـاز اشـاره بـه بـيـرون آمـدن پـيـامبر از مدينه براى انتخاب لشكرگاه در دامنه احدكرده و مـى گـويـد: ((به خاطر بياور اى پيامبر ! آن روز را كه صبحگاهان از مدينه از ميان بستگان و اهل خـود بـيـرون آمـدى تا براى مؤمنان پايگاههايى براى نبرد با دشمن آماده سازى و خداوند شنوا و داناست )) (واذ غدوت من اهلك تبوئ المؤمنين مقاعد للقتال واللّه سميع عليم ).
سـپس به گوشه ديگرى از اين ماجرا اشاره كرده مى فرمايد: ((در آن هنگام دوطايفه از مسلمانان (كـه طـبـق نـقل تواريخ ((بنوسلمه )) از قبيله اوس و ((بنوحارثه )) ازقبيله خزرج بودند) تصميم گـرفتند كه سستى به خرج دهند و از وسط راه به مدينه بازگردند)) (اذ همت طئفتان منكم ان تفشلا).
عـلت اين تصميم شايد اين بود كه آنها از طرفداران نظريه ((جنگ در شهر))بودند و پيامبر با نظر آنها مخالفت كرده بود, اما چنانكه از ذيل آيه استفاده مى شودآن دو طايفه به زودى از تصميم خود بازگشتند, و به همكارى با مسلمان ادامه دادند, لذا قرآن مى گويد: ((خداوند ياور و پشتيبان اين دو طـايـفه بود و افراد با ايمان بايد بر خدا تكيه كنند)) (واللّه وليهما وعلى اللّه فليتوكل المؤمنون ) ((29)) .
(آيه 123)ـ از اينجا به بعد آياتى است كه براى تقويت روحيه ,شكست خورده مسلمانان در يك حالت بـحـرانى نازل گرديد, نخست در آن اشاره به پيروزى چشمگير مسلمانان در ميدان بدر شده تا با يادآورى آن خاطره , به آينده خويش دلگرم شوند و لذا مى فرمايد: ((خداوند شما را در بدر پيروزى داد در حـالـى كـه نـسـبـت بـه دشـمـن ضـعـيـف , و از نظر عده و تجهيزات قابل مقايسه با آنها نبوديد))(ولقد نصركم اللّه ببدر وانتم اذلة ).
عدد شما 313 نفر با تجهيزات كم , و مشركان بيش از هزار نفر و با تجهيزات فراوان بودند.
((حـال كـه چـنـيـن اسـت , از خدا بپرهيزيد, و از تكرار مخالفت فرمان پيشواى خود, يعنى پيامبر اجتناب كنيد تا شكر نعمتهاى گوناگون او را بجاى آورده باشيد))(فاتقوا اللّه لعلكم تشكرون ).
(آيـه 124)ـ سـپـس خـاطره يارى مسلمانان را در ميدان بدر به وسيله فرشتگان يادآورى كرده و مى گويد: ((در آن هنگام كه تو, به مؤمنان مى گفتى : آياكافى نيست پروردگارتان شما را به سه هـزار نـفـر از فـرشتگان كه (از آسمان ) فرود آينديارى كند)) !(اذ تقول للمؤمنين الن يكفيكم ان يمدكم ربكم بثلثة آلاف من الملائكة منزلين ).
(آيه 125)ـ ((آرى ! امروز هم اگر استقامت به خرج دهيد و به استقبال سپاه قريش بشتابيد, و تقوا را پـيـشـه كنيد, و مانند روز گذشته , با فرمان پيامبر مخالفت ننماييد, اگر در اين حال مشركان بـه سـرعـت بـه سـوى شـما برگردند, خداوند به وسيله پنج هزار نفر از فرشتگان كه همگى داراى نشانه هاى مخصوصى هستند شما را يارى خواهد كرد)) (بلى ان تصبروا وتتقوا وياتوكم من فورهم هذا يمددكم ربكم بخمسة آلاف من الملائكة مسومين ).
(آيـه 126)ـ ((امـا توجه داشته باشيد كه آمدن فرشتگان به يارى شما, تنهابراى تشويق و بشارت و اطـمينان خاطر و تقويت روحيه شماست , وگرنه پيروزى تنها از ناحيه خداوندى است كه بر همه چيز قادر و در همه كار حكيم است )) هم راه پيروزى را مى داند و هم قدرت بر اجراى آن دارد (وما جعله اللّه الا بشرى لكم ولتطمئن قلوبكم به وما النصر الا من عنداللّه العزيز الحكيم ).
(آيه 127)ـ در اين آيه خداوند مى فرمايد: ((اين كه به شما وعده داده شده است كه فرشتگان را در بـرخـورد جديد با دشمن به يارى شما بفرستد, براى اين است كه قسمتى از پيكر لشكر مشركان را قطع كند, و آنها را با ذلت و رسوايى بازگرداند)) (ليقطع طرفا من الذين كفروا او يكبتهم فينقلبوا خئبين ).
آيه 128ـ شان نزول : پس از آن كه دندان و پيشانى پيامبر(ص ) در جنگ ((احد)) شكست و آن همه ضـربـات سخت بر پيكر مسلمين وارد شد, پيامبر از آينده مشركان نگران گرديد و پيش خود فكر مـى كـرد چـگونه اين جمعيت قابل هدايت خواهند بود و فرمود: ((چگونه چنين جمعيتى رستگار خـواهـنـد شـد كـه با پيامبر خودچنين رفتار مى كنند در حالى كه وى آنها را به سوى خدا دعوت مى كند)).
آيه نازل شد و به پيامبر دلدارى داد كه تو مسؤول هدايت آنها نيستى بلكه تنها موظف به تبليغ آنها مى باشى .
تـفسير: در تفسير اين آيه سخن بسيار رفته است ولى اين موضوع مسلم است كه پس از جنگ احد نازل شده و مربوط به حوادث آن است .
بـه هـر حال آيه مى گويد: ((در باره سرنوشت (كافران يا مؤمنان فرارى ازجنگ )كارى از دست تو سـاخـتـه نـيست مگر اين كه خدا بخواهد آنها را ببخشد يابه خاطر ستمى كه كرده اند مجازاتشان كند)) (ليس لك من الا مر شى او يتوب عليهم او يعذبهم فانهم ظالمون ).
(آيـه 129)ـ اين آيه در حقيقت تاكيدى است براى آيه قبل , مى گويد: ((وآنچه در آسمانها و زمين اسـت از آن خـداسـت , هركس را بخواهد (و شايسته بداند)مى بخشد و هر كس را بخواهد مجازات مى كند)) (وللّه ما فى السموات ومافى الا رض يغفر لمن يشا ويعذب من يشا).
سـپس مى افزايد: در عين حال كه مجازات او شديداست ((او آمرزنده ومهربان است )) و رحمت او بر غضب او پيشى مى گيرد (واللّه غفور رحيم ).
(آيه 130)